شر: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۲: خط ۲:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[شر در قرآن]] - [[شر در حدیث]] - [[شر در نهج البلاغه]] - [[شر در معارف دعا و زیارات]] - [[شر در کلام اسلامی]] - [[شر در اخلاق اسلامی]] - [[شر در عرفان اسلامی]] - [[شر در فقه سیاسی]] - [[شر در جامعه‌شناسی اسلامی]]| پرسش مرتبط  = شر (پرسش)}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[شر در قرآن]] - [[شر در حدیث]] - [[شر در نهج البلاغه]] - [[شر در معارف دعا و زیارات]] - [[شر در کلام اسلامی]] - [[شر در اخلاق اسلامی]] - [[شر در عرفان اسلامی]] - [[شر در فقه سیاسی]] - [[شر در جامعه‌شناسی اسلامی]]| پرسش مرتبط  = شر (پرسش)}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
*معمولاً شر، به ضدّ خیر تعریف می‌‌شود و به معنای چیزی است که برای [[انتخاب]] و [[اختیار]] آن تمایل و رغبت وجود ندارد، از آن‌رو که در آن ضرر و سوء اثر و [[فساد]] است<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ذیل ماده «شر».</ref>.
* معمولاً شر، به ضدّ خیر تعریف می‌‌شود و به معنای چیزی است که برای [[انتخاب]] و [[اختیار]] آن تمایل و رغبت وجود ندارد، از آن‌رو که در آن ضرر و سوء اثر و [[فساد]] است<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ذیل ماده «شر».</ref>.
*در مسئله شر گفته می‌‌شود که چگونه می‌‌توان پذیرفت خدایی عالم، [[قادر]] و [[خیرخواه]] باشد و در کنار آن [[شرور]] و کژی‌های [[اخلاقی]] و طبیعی را در عالم مشاهده کرد؟ به بیان دیگر، اگر خدایی [[خیرخواه]] وجود دارد، [[جهان]] باید از شر خالی باشد. پس، حال که [[جهان]] از نارسایی و کژی بری نیست، ادعای خدایی با اوصاف یاد شده محل تأمل است<ref>محمدی، «حل معمّای شر در آثار استاد جوادی آملی»، فصلنامه اسرا، ص۱۱۰.</ref>.
* در مسئله شر گفته می‌‌شود که چگونه می‌‌توان پذیرفت خدایی عالم، [[قادر]] و [[خیرخواه]] باشد و در کنار آن [[شرور]] و کژی‌های [[اخلاقی]] و طبیعی را در عالم مشاهده کرد؟ به بیان دیگر، اگر خدایی [[خیرخواه]] وجود دارد، [[جهان]] باید از شر خالی باشد. پس، حال که [[جهان]] از نارسایی و کژی بری نیست، ادعای خدایی با اوصاف یاد شده محل تأمل است<ref>محمدی، «حل معمّای شر در آثار استاد جوادی آملی»، فصلنامه اسرا، ص۱۱۰.</ref>.
*متفکران غربی به شدّت بر وجود شر در عالم تاخته‌اند، و در مقابل برخی متألهان [[مسیحی]] به مقابله برخاسته و سعی کرده‌اند از طریق جدایی مرز [[عقل]] و [[دین]]، که این مسئله در حوزه [[فهم]] [[دین]] است نه [[عقل]]، به آن پاسخ گویند. [[فیلسوفان]] و [[متکلمان اسلامی]] نیز بر آن بوده‌اند که به [[شبهات]] و ایرادهای وارد پاسخ گویند<ref>برای ملاحظه آرای مختلف دراین‌باره بنگرید به: پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی؛ هیک، فلسفه دین؛ قدردان قراملکی، خدا و مسئله شرّ.</ref>.
* متفکران غربی به شدّت بر وجود شر در عالم تاخته‌اند، و در مقابل برخی متألهان [[مسیحی]] به مقابله برخاسته و سعی کرده‌اند از طریق جدایی مرز [[عقل]] و [[دین]]، که این مسئله در حوزه [[فهم]] [[دین]] است نه [[عقل]]، به آن پاسخ گویند. [[فیلسوفان]] و [[متکلمان اسلامی]] نیز بر آن بوده‌اند که به [[شبهات]] و ایرادهای وارد پاسخ گویند<ref>برای ملاحظه آرای مختلف دراین‌باره بنگرید به: پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی؛ هیک، فلسفه دین؛ قدردان قراملکی، خدا و مسئله شرّ.</ref>.
* [[استاد مطهری]]، در کتاب [[عدل الهی]] [[شبهه]] [[شرور]] را در بیانی جامع این‌گونه تقریر می‌نماید: چرا [[نقص]] و [[کاستی]] و فنا و نیستی در [[نظام هستی]] راه یافته است؟ چرا یکی کور و دیگری کر و سومی ناقص‌الخلقه است؟ عدمی بودن کوری و کری و سایر نقصانات برای حل اشکال کافی نیست؛ زیرا سؤال باقی است که چرا جای این عدم را وجود نگرفته است؟ آیا این نوعی منع [[فیض]] نیست؟ و آیا منع [[فیض]] نوعی [[ظلم]] نیست؟ در [[جهان]]، خلأهایی وجود دارد که همان‌ها ناراحتی‌های این [[جهان]] است. [[عدل الهی]] ایجاب می‌‌کند که این خلأها پر شود<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۰.</ref>.
* [[استاد مطهری]]، در کتاب [[عدل الهی]] [[شبهه]] [[شرور]] را در بیانی جامع این‌گونه تقریر می‌نماید: چرا [[نقص]] و [[کاستی]] و فنا و نیستی در [[نظام هستی]] راه یافته است؟ چرا یکی کور و دیگری کر و سومی ناقص‌الخلقه است؟ عدمی بودن کوری و کری و سایر نقصانات برای حل اشکال کافی نیست؛ زیرا سؤال باقی است که چرا جای این عدم را وجود نگرفته است؟ آیا این نوعی منع [[فیض]] نیست؟ و آیا منع [[فیض]] نوعی [[ظلم]] نیست؟ در [[جهان]]، خلأهایی وجود دارد که همان‌ها ناراحتی‌های این [[جهان]] است. [[عدل الهی]] ایجاب می‌‌کند که این خلأها پر شود<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۰.</ref>.
*یک سلسله امور وجودی نیز هستند که زاییده نیستی‌هایی از قبیل [[جهل]] و عجز و فقرند و به نوبه خود همان‌ها سبب یک سلسله نقص‌ها و کاستی‌ها و فناها و نیستی‌ها میشوند. [[بیماری‌ها]] و طوفان‌ها و حریق‌ها و [[زلزله‌ها]] از این قبیل است. [[عدل الهی]] ایجاب می‌‌کند که این امور نیز نباشند تا آثار آنها که همان نقص‌ها و کاستی‌هاست نیز نباشد<ref>مطهری، عدل الهی، ص۱۲۸.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۱.</ref>.
* یک سلسله امور وجودی نیز هستند که زاییده نیستی‌هایی از قبیل [[جهل]] و عجز و فقرند و به نوبه خود همان‌ها سبب یک سلسله نقص‌ها و کاستی‌ها و فناها و نیستی‌ها میشوند. [[بیماری‌ها]] و طوفان‌ها و حریق‌ها و [[زلزله‌ها]] از این قبیل است. [[عدل الهی]] ایجاب می‌‌کند که این امور نیز نباشند تا آثار آنها که همان نقص‌ها و کاستی‌هاست نیز نباشد<ref>مطهری، عدل الهی، ص۱۲۸.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۱.</ref>.


==راهکارها==
== راهکارها ==
*راهکارهای متعددی در [[دفع شبهه]] شر قابل پیگیری است، که به نظر می‌‌رسد بر دو راهکار تأکید بیشتری شده است.
* راهکارهای متعددی در [[دفع شبهه]] شر قابل پیگیری است، که به نظر می‌‌رسد بر دو راهکار تأکید بیشتری شده است.
#'''راهکار نیستی‌گرایی:''' مشهورترین جوابی که به این [[شبهه]] داده شده و از زمان [[افلاطون]] تاکنون بر آن [[اصرار]] داشته‌اند، این است که چون شر امری اعتباری و عدمی است، مبدأ و آفریننده‌ای ندارد. این بیان در رد [[عقیده]] ثنویه است از اساس منکر وجود شر در عالم شده و [[معتقد]] بودند، [[شرور]] همگی اعدام و بطلان محض‌اند. پس از او این راهکار به عنوان یکی از محکم‌ترین [[براهین]] مورد توجه [[فیلسوفان]] و [[متکلمان]] قرار گرفت. ملاصدرا، فارابی، بهمنیار، [[شیخ]] [[اشراق]]، [[فخر رازی]]، [[شیخ طوسی]]، سبزواری و [[لاهیجی]] از جمله اندیشمندانی هستند که شر را از سنخ عدم دانسته‌اند. [[ملاصدرا]] نیز درباره [[شرور]] طبیعی و [[اخلاقی]] می‌‌گوید: شر یا عدم محض است یا منجر به عدم می‌‌شود. عدم محض مانند [[جهل]] بسیط، [[فقر]] و [[ضعف]] (امور عدمی) است؛ قسم دوم مانند الم، [[حزن]] و [[جهل]] مرکب (شر ادراکی). اولی فقد ذات است و دیگری [[ناداری]] یکی از [[کمالات]] شیء که مبدأ و سبب وجودی و قابل [[ادراک]] و [[فهم]] است<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیه، ج۷، ۸۶ - ۸۵.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۱.</ref>.
# '''راهکار نیستی‌گرایی:''' مشهورترین جوابی که به این [[شبهه]] داده شده و از زمان [[افلاطون]] تاکنون بر آن [[اصرار]] داشته‌اند، این است که چون شر امری اعتباری و عدمی است، مبدأ و آفریننده‌ای ندارد. این بیان در رد [[عقیده]] ثنویه است از اساس منکر وجود شر در عالم شده و [[معتقد]] بودند، [[شرور]] همگی اعدام و بطلان محض‌اند. پس از او این راهکار به عنوان یکی از محکم‌ترین [[براهین]] مورد توجه [[فیلسوفان]] و [[متکلمان]] قرار گرفت. ملاصدرا، فارابی، بهمنیار، [[شیخ]] [[اشراق]]، [[فخر رازی]]، [[شیخ طوسی]]، سبزواری و [[لاهیجی]] از جمله اندیشمندانی هستند که شر را از سنخ عدم دانسته‌اند. [[ملاصدرا]] نیز درباره [[شرور]] طبیعی و [[اخلاقی]] می‌‌گوید: شر یا عدم محض است یا منجر به عدم می‌‌شود. عدم محض مانند [[جهل]] بسیط، [[فقر]] و [[ضعف]] (امور عدمی) است؛ قسم دوم مانند الم، [[حزن]] و [[جهل]] مرکب (شر ادراکی). اولی فقد ذات است و دیگری [[ناداری]] یکی از [[کمالات]] شیء که مبدأ و سبب وجودی و قابل [[ادراک]] و [[فهم]] است<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیه، ج۷، ۸۶ - ۸۵.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۱.</ref>.
#'''راهکار [[نظام احسن]]:''' بسیاری از [[حکما]] و [[فیلسوفان]] [[اسلامی]] در آثار و نوشته‌های خود در [[دفاع]] از [[شبهه]] شر راهکار [[نظام احسن]] را مورد توجه قرار دادند. [[نظام احسن]] مبنی بر این اصل کلی است که از [[خداوند]] احسن‌الخالقین نشاید که به [[خلقت]] جهانی دست بزند که دارای [[عیب]] و نشر باشد. آنچه از [[شرور]] و ناملایمات در عالم تحقق دارد، ریشه در تضادها و تزاحم‌های عالم حاکی و عنصری دارد.
# '''راهکار [[نظام احسن]]:''' بسیاری از [[حکما]] و [[فیلسوفان]] [[اسلامی]] در آثار و نوشته‌های خود در [[دفاع]] از [[شبهه]] شر راهکار [[نظام احسن]] را مورد توجه قرار دادند. [[نظام احسن]] مبنی بر این اصل کلی است که از [[خداوند]] احسن‌الخالقین نشاید که به [[خلقت]] جهانی دست بزند که دارای [[عیب]] و نشر باشد. آنچه از [[شرور]] و ناملایمات در عالم تحقق دارد، ریشه در تضادها و تزاحم‌های عالم حاکی و عنصری دارد.
*عالمانی مانند [[فارابی]]، [[ابن‌سینا]]، [[غزالی]]، [[ابن‌رشد]]، [[میرداماد]]، [[ملاصدرا]] و دیگر حکمای متقدم و حتی متأخر و معاصر به [[تبیین]] [[نظام احسن]] به عنوان یکی از [[براهین]] اثبات‌گر احسن‌المخلوق بودن [[نظام هستی]] پرداخته‌اند. ازاین‌رو از بنیادی‌ترین راه‌حل‌های [[علمی]] و [[فلسفی]] در تحلیل مسئله شر و دیگر شبهاتی که در حوزه [[عدل]] و [[حکمت الهی]] مطرح می‌‌شود، راه‌حل [[نظام احسن]] است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۲.</ref>.
* عالمانی مانند [[فارابی]]، [[ابن‌سینا]]، [[غزالی]]، [[ابن‌رشد]]، [[میرداماد]]، [[ملاصدرا]] و دیگر حکمای متقدم و حتی متأخر و معاصر به [[تبیین]] [[نظام احسن]] به عنوان یکی از [[براهین]] اثبات‌گر احسن‌المخلوق بودن [[نظام هستی]] پرداخته‌اند. ازاین‌رو از بنیادی‌ترین راه‌حل‌های [[علمی]] و [[فلسفی]] در تحلیل مسئله شر و دیگر شبهاتی که در حوزه [[عدل]] و [[حکمت الهی]] مطرح می‌‌شود، راه‌حل [[نظام احسن]] است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۲.</ref>.


==[[فلسفه]] [[شرور]]==
== [[فلسفه]] [[شرور]] ==
*علاوه بر بررسی ماهوی [[شرور]] که مورد بحث و بررسی قرار گرفت، بحث مهم‌تری که در منابع [[دینی]] بیشتر مورد [[عنایت]] و توجه است، [[فلسفه]] وجودی [[شرور]] و در [[حقیقت]] [[سختی‌ها]] و [[بلایا]] است، که به نکاتی از آن اشاره می‌‌شود: [[جهان]] پیوسته به هم وابسته است؛ زیرا اشیا از نظر خوبی و [[بدی]] اگر از اشیای دیگر مستقل در نظر گرفته شوند، یک [[حکم]] دارند و اگر جزء یک [[نظام]] و به عنوان عضوی از یک اندام در نظر گرفته شوند، [[حکم]] دیگری پیدا می‌‌کنند که احیاناً ضد [[حکم]] اولی است. [[زشتی‌ها]] چون جزئی از مجموعه جهانند و [[نظام]] کل به وجود آنها بستگی دارد، [لازمه مجموعه [[جهان]] هستند]، بلکه از نظر نمایان ساختن زیبایی‌ها نیز وجود آنها لازم است؛ زیرا اگر بین [[زشتی]] و [[زیبایی]]، مقارنه و مقابله برقرار نمی‌شد، نه زیبا، زیبا بود و نه [[زشت]]، [[زشت]].
* علاوه بر بررسی ماهوی [[شرور]] که مورد بحث و بررسی قرار گرفت، بحث مهم‌تری که در منابع [[دینی]] بیشتر مورد [[عنایت]] و توجه است، [[فلسفه]] وجودی [[شرور]] و در [[حقیقت]] [[سختی‌ها]] و [[بلایا]] است، که به نکاتی از آن اشاره می‌‌شود: [[جهان]] پیوسته به هم وابسته است؛ زیرا اشیا از نظر خوبی و [[بدی]] اگر از اشیای دیگر مستقل در نظر گرفته شوند، یک [[حکم]] دارند و اگر جزء یک [[نظام]] و به عنوان عضوی از یک اندام در نظر گرفته شوند، [[حکم]] دیگری پیدا می‌‌کنند که احیاناً ضد [[حکم]] اولی است. [[زشتی‌ها]] چون جزئی از مجموعه جهانند و [[نظام]] کل به وجود آنها بستگی دارد، [لازمه مجموعه [[جهان]] هستند]، بلکه از نظر نمایان ساختن زیبایی‌ها نیز وجود آنها لازم است؛ زیرا اگر بین [[زشتی]] و [[زیبایی]]، مقارنه و مقابله برقرار نمی‌شد، نه زیبا، زیبا بود و نه [[زشت]]، [[زشت]].
* [[خداوند متعال]] به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال و [[زیبایی]] را می‌‌دهد که می‌‌تواند بپذیرد، نقصانات از [[ناحیه]] ذات خود آنهاست، نه از [[ناحیه]] [[فیض]] باری‌تعالی.
* [[خداوند متعال]] به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال و [[زیبایی]] را می‌‌دهد که می‌‌تواند بپذیرد، نقصانات از [[ناحیه]] ذات خود آنهاست، نه از [[ناحیه]] [[فیض]] باری‌تعالی.
*بین آنچه ما به عنوان [[مصیبت]] و [[بدی]] می‌‌خوانیم و آنچه به نام کمال و [[سعادت]] می‌شناسیم، رابطه [[علی]] و معلولی وجود دارد. [[بدی‌ها]] [[مادر]] [[خوبی‌ها]] و زاینده آنها هستند که حتی زیبایی‌ها، جلوه خود را از [[زشتی‌ها]] دریافت می‌‌کنند و اگر [[زشتی]] و [[بدی]] وجود نمی‌داشت، [[زیبایی]] و خوبی نیز مفهوم نداشت، به این معنی که [[زیبایی]] زیبا در احساس، رهین وجود [[زشتی]] زشت‌ها و پدید آمدن مقایسه بین آنهاست.
* بین آنچه ما به عنوان [[مصیبت]] و [[بدی]] می‌‌خوانیم و آنچه به نام کمال و [[سعادت]] می‌شناسیم، رابطه [[علی]] و معلولی وجود دارد. [[بدی‌ها]] [[مادر]] [[خوبی‌ها]] و زاینده آنها هستند که حتی زیبایی‌ها، جلوه خود را از [[زشتی‌ها]] دریافت می‌‌کنند و اگر [[زشتی]] و [[بدی]] وجود نمی‌داشت، [[زیبایی]] و خوبی نیز مفهوم نداشت، به این معنی که [[زیبایی]] زیبا در احساس، رهین وجود [[زشتی]] زشت‌ها و پدید آمدن مقایسه بین آنهاست.
* [[زشتی‌ها]]، مقدمه وجود زیبایی‌ها و آفریننده و پدیدآورنده آنهایند. در شکم [[گرفتاری‌ها]] و [[مصیبت‌ها]]، نیکبختی‌ها و سعادت‌ها نهفته است، همچنان که گاهی هم در درون سعادت‌ها، [[بدبختی‌ها]] [[تکوین]] می‌‌یابند و این، فرمول این [[جهان]] است.
* [[زشتی‌ها]]، مقدمه وجود زیبایی‌ها و آفریننده و پدیدآورنده آنهایند. در شکم [[گرفتاری‌ها]] و [[مصیبت‌ها]]، نیکبختی‌ها و سعادت‌ها نهفته است، همچنان که گاهی هم در درون سعادت‌ها، [[بدبختی‌ها]] [[تکوین]] می‌‌یابند و این، فرمول این [[جهان]] است.
* [[قرآن کریم]] برای بیان تلازم [[سختی‌ها]] و آسایش‌ها می‌‌فرماید: {{متن قرآن|فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا}}<ref>«به راستی با دشواری، آسانی همراه است * به راستی با دشواری، آسانی همراه است» سوره انشراح، آیه ۵-۶.</ref>. [[قرآن]] نمی‌فرماید که بعد از [[سختی]]، آسانی‌ای است، بلکه تعبیر [[قرآن]] این است که همراه هر [[سختی]]، آسانی‌ای است، یعنی آسانی در شکم [[سختی]] و همراه آن است. تغییرپذیری ماده [[جهان]] و پدید آمدن [[تکامل]]، ناشی از تضاد است. اگر تضاد نمی‌بود، هرگز تنوع و [[تکامل]] رخ نمی‌داد و عالم هر لحظه نقشی تازه بازی نمی‌کرد و نقوشی [[جدید]] بر صفحه [[گیتی]] آشکار نمی‌شد.
* [[قرآن کریم]] برای بیان تلازم [[سختی‌ها]] و آسایش‌ها می‌‌فرماید: {{متن قرآن|فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا}}<ref>«به راستی با دشواری، آسانی همراه است * به راستی با دشواری، آسانی همراه است» سوره انشراح، آیه ۵-۶.</ref>. [[قرآن]] نمی‌فرماید که بعد از [[سختی]]، آسانی‌ای است، بلکه تعبیر [[قرآن]] این است که همراه هر [[سختی]]، آسانی‌ای است، یعنی آسانی در شکم [[سختی]] و همراه آن است. تغییرپذیری ماده [[جهان]] و پدید آمدن [[تکامل]]، ناشی از تضاد است. اگر تضاد نمی‌بود، هرگز تنوع و [[تکامل]] رخ نمی‌داد و عالم هر لحظه نقشی تازه بازی نمی‌کرد و نقوشی [[جدید]] بر صفحه [[گیتی]] آشکار نمی‌شد.
* [[صدرالمتألهین]] می‌‌گوید: "اگر تضاد نمی‌بود ادامه [[فیض]] از خدای [[بخشنده]] صورت نمی‌گرفت"<ref>{{عربی| لولا التضاد ما صح دوام الفیض عن المبدأ الجواد }}؛ صدرالمتألهین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج۳، ص۱۱۷.</ref>؛ [[جهان]] [[طبیعت]]، مملو از قطع‌ها و وصل‌ها، بریدن‌ها و پیوند زدن‌هاست و این لازمه ساختمان مخصوص این عالم است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۳.</ref>.
* [[صدرالمتألهین]] می‌‌گوید: "اگر تضاد نمی‌بود ادامه [[فیض]] از خدای [[بخشنده]] صورت نمی‌گرفت"<ref>{{عربی| لولا التضاد ما صح دوام الفیض عن المبدأ الجواد }}؛ صدرالمتألهین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج۳، ص۱۱۷.</ref>؛ [[جهان]] [[طبیعت]]، مملو از قطع‌ها و وصل‌ها، بریدن‌ها و پیوند زدن‌هاست و این لازمه ساختمان مخصوص این عالم است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۳.</ref>.
*خلاصه [[فلسفه]] [[شرور]] آنکه:
* خلاصه [[فلسفه]] [[شرور]] آنکه:
# [[شرور]] یا اعدامند و یا وجوداتی که منشأ عدم در اشیای دیگرند و از آن جهت شرند که منشأ عدمند؛
# [[شرور]] یا اعدامند و یا وجوداتی که منشأ عدم در اشیای دیگرند و از آن جهت شرند که منشأ عدمند؛
#آنچه واقعاً وجود دارد و [[جعل]] و خلق و علیت به آن تعلق می‌‌گیرد، وجود [[حقیقی]] است، نه وجود اضافی؛
# آنچه واقعاً وجود دارد و [[جعل]] و خلق و علیت به آن تعلق می‌‌گیرد، وجود [[حقیقی]] است، نه وجود اضافی؛
# [[شرور]]، مطلقاً مجعول و مخلوق بالتبع و بالعرضند نه مجعول بالذات؛
# [[شرور]]، مطلقاً مجعول و مخلوق بالتبع و بالعرضند نه مجعول بالذات؛
# [[جهان]] یک واحد تجزیه‌ناپذیر است، حذف بعضی از اجزای [[جهان]] و ابقای بعضی، توهم محض و بازیگری [[خیال]] است؛
# [[جهان]] یک واحد تجزیه‌ناپذیر است، حذف بعضی از اجزای [[جهان]] و ابقای بعضی، توهم محض و بازیگری [[خیال]] است؛
# [[شرور]] و خیرات، دو صف و دو رده جدا نیستند، عدم‌ها از وجودها، و وجودهای اضافی از وجودهای [[حقیقی]] تفکیک‌ناپذیرند؛
# [[شرور]] و خیرات، دو صف و دو رده جدا نیستند، عدم‌ها از وجودها، و وجودهای اضافی از وجودهای [[حقیقی]] تفکیک‌ناپذیرند؛
#نه تنها عدم‌ها از وجودها، و وجودهای اضافی از وجودهای [[حقیقی]] تفکیک‌ناپذیرند، وجودهای [[حقیقی]] نیز به [[حکم]] اصل تجزیه‌ناپذیری [[جهان]]، پیوسته و جداناشدنی هستند؛
# نه تنها عدم‌ها از وجودها، و وجودهای اضافی از وجودهای [[حقیقی]] تفکیک‌ناپذیرند، وجودهای [[حقیقی]] نیز به [[حکم]] اصل تجزیه‌ناپذیری [[جهان]]، پیوسته و جداناشدنی هستند؛
#موجودات به اعتبار انفراد و [[استقلال]]، حکمی دارند و به اعتبار جزء بودن و عضویت در یک اندام، حکمی دیگر؛
# موجودات به اعتبار انفراد و [[استقلال]]، حکمی دارند و به اعتبار جزء بودن و عضویت در یک اندام، حکمی دیگر؛
#آنجا که اصل [[پیوستگی]] و اندام‌وارگی حکمفرماست، وجود انفرادی و مستقل، اعتباری و انتزاعی است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۳-۱۲۴.</ref>.
# آنجا که اصل [[پیوستگی]] و اندام‌وارگی حکمفرماست، وجود انفرادی و مستقل، اعتباری و انتزاعی است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۳-۱۲۴.</ref>.
*در [[منابع روایی]] بر [[ارزشمندی]] [[سختی‌ها]] و [[بلایا]] تأکید فراوانی شده است: [[امام صادق]]{{ع}} از قول [[امام علی]]{{ع}} [[نقل]] می‌‌فرماید: همانا سخت‌ترین [[مردم]] از حیث [[بلا]] پیغمبران‌اند، سپس [[جانشینان]] آنها، سپس نیکوتر و نیکوتر. همانا این‌چنین است که [[مؤمن]] [[مبتلا]] می‌‌شود به اندازه کارهای نیکویش؛ هر آن کس که کار او درست باشد و [[دین]] او [[نیکو]] باشد، کار او سخت گردد بلای او، و این برای آن است که [[خدای تعالی]] قرار نداده است [[دنیا]] را [[ثواب]] برای [[مؤمن]] و [[عقوبت]] را برای [[کافر]]، و آنکه [[دین]] او سبک و [[عقل]] او ضعیف باشد بلای او کم‌تر است، و همانا [[بلا]] به سوی [[مؤمن]] تندتر است از [[باران]] به سوی آرامگاه [[زمین]]<ref>کلینی، اصول کافی، ج۲، کتاب الایمان و الکفر، ح۲۹، ص۲۵۹.</ref>.
* در [[منابع روایی]] بر [[ارزشمندی]] [[سختی‌ها]] و [[بلایا]] تأکید فراوانی شده است: [[امام صادق]] {{ع}} از قول [[امام علی]] {{ع}} [[نقل]] می‌‌فرماید: همانا سخت‌ترین [[مردم]] از حیث [[بلا]] پیغمبران‌اند، سپس [[جانشینان]] آنها، سپس نیکوتر و نیکوتر. همانا این‌چنین است که [[مؤمن]] [[مبتلا]] می‌‌شود به اندازه کارهای نیکویش؛ هر آن کس که کار او درست باشد و [[دین]] او [[نیکو]] باشد، کار او سخت گردد بلای او، و این برای آن است که [[خدای تعالی]] قرار نداده است [[دنیا]] را [[ثواب]] برای [[مؤمن]] و [[عقوبت]] را برای [[کافر]]، و آنکه [[دین]] او سبک و [[عقل]] او ضعیف باشد بلای او کم‌تر است، و همانا [[بلا]] به سوی [[مؤمن]] تندتر است از [[باران]] به سوی آرامگاه [[زمین]]<ref>کلینی، اصول کافی، ج۲، کتاب الایمان و الکفر، ح۲۹، ص۲۵۹.</ref>.
*همچنین در [[اخبار]] آمده است که برای [[مؤمنین]] درجاتی است که به آنها نائل نشوند، مگر با بلیات و امراض و آلام<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۸، ص۱۷۴، کتاب الطهارة، باب ۴۴، ح۱۱، ص۱۷۴؛ راوندی، الدعوات، ص۱۷۲.</ref>. نیز آمده است که از برای [[بنده]] درجاتی است که به آنها نائل نمی‌گردد، مگر با دو [[خصلت]]: یا به رفتن مالش، یا به بلیه در جسم او<ref>طبرسی، مشکاة الأنوار، ص۲۹۸؛ کلینی، اصول کافی، ج۲، کتاب الایمان و الکفر، باب شدة ابتلاء المؤمن، ح۲۳، ص۵۷.</ref>. اما در عوض چه امتیازی بالاتر از اینکه [[خداوند]] در [[قیامت]] مانند معذرت‌خواهی [[برادر]] از [[برادر]]، از [[فقرا]] معذرت‌خواهی می‌‌کند: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لَيَعْتَذِرُ إِلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْمُحْوِجِ فِي الدُّنْيَا كَمَا يَعْتَذِرُ الْأَخُ إِلَى أَخِيهِ...}}<ref>کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۲۶۴.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۴.</ref>.
* همچنین در [[اخبار]] آمده است که برای [[مؤمنین]] درجاتی است که به آنها نائل نشوند، مگر با بلیات و امراض و آلام<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۸، ص۱۷۴، کتاب الطهارة، باب ۴۴، ح۱۱، ص۱۷۴؛ راوندی، الدعوات، ص۱۷۲.</ref>. نیز آمده است که از برای [[بنده]] درجاتی است که به آنها نائل نمی‌گردد، مگر با دو [[خصلت]]: یا به رفتن مالش، یا به بلیه در جسم او<ref>طبرسی، مشکاة الأنوار، ص۲۹۸؛ کلینی، اصول کافی، ج۲، کتاب الایمان و الکفر، باب شدة ابتلاء المؤمن، ح۲۳، ص۵۷.</ref>. اما در عوض چه امتیازی بالاتر از اینکه [[خداوند]] در [[قیامت]] مانند معذرت‌خواهی [[برادر]] از [[برادر]]، از [[فقرا]] معذرت‌خواهی می‌‌کند: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لَيَعْتَذِرُ إِلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْمُحْوِجِ فِي الدُّنْيَا كَمَا يَعْتَذِرُ الْأَخُ إِلَى أَخِيهِ...}}<ref>کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۲۶۴.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۴.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش