عبدالله بن عباس در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
برحسب نقل مشهور، [[عبد الله بن عباس]] سه سال [[قبل از هجرت]] متولد و در سال ۶۸ ه. ق در سن ۷۱ سالگی [[وفات]] کرده است<ref>ر.ک: قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۳۳۵؛ ابن حجر عسقلانی، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۲۵ رقم ۴۰۴.</ref>. هنگام [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} چهارده ساله بوده و از اینرو، برای بهرهگیری مستقیم از [[دانش]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[فرصت]] چندانی نداشته است؛ اما پس از رسول خدا{{صل}} حدود سی سال با [[امیر المؤمنان علی]]{{ع}} [[مصاحبت]] داشته و استفاده [[علمی]] فراوانی از آن [[حضرت]] برده است. از او [[روایت]] کردهاند که گفته است: {{متن حدیث|جُلُّ مَا تَعَلَّمْتُ مِنَ التَّفْسِيرِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ}}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۵؛ سید بن طاووس، سعد السعود للنفوس، ص۴۴۶؛ عاملی، مرآة الانوار و کشف الأسرار، ص۵.</ref>؛ بخش اعظم آنچه از [[تفسیر]] آموختهام، از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است». همچنین روایت کردهاند که گفته است: {{متن حدیث|عَلِيٌّ عُلِّمَ عِلْماً عَلَّمَهُ رَسُولُ اللَّهِ وَ رَسُولُ اللَّهِ عَلَّمَهُ اللَّهُ فَعِلْمُ النَّبِيِّ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ وَ عِلْمُ عَلِيٍّ مِنْ عِلْمِ النَّبِيِّ وَ عِلْمِي مِنْ عِلْمِ عَلِيٍّ وَ مَا عِلْمِي وَ عِلْمُ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ فِي عِلْمِ عَلِيٍّ إِلَّا كَقَطْرَةٍ فِي سَبْعَةِ أَبْحُرٍ}}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۵.</ref>؛ علی{{ع}} علمی را میداند که رسول خدا{{صل}} به او آموخته و رسول خدا{{صل}} را [[خدا]] [[تعلیم]] داده است؛ پس [[علم پیامبر]]{{صل}} از [[علم خدا]] و [[علم]] علی از علم پیامبر{{صل}} است و علم من از علم علی{{ع}} است و علم من و علم [[اصحاب حضرت محمد]]{{صل}} در مقایسه با علم [[حضرت علی]] جز قطرهای در هفت دریا نیست». | برحسب نقل مشهور، [[عبد الله بن عباس]] سه سال [[قبل از هجرت]] متولد و در سال ۶۸ ه. ق در سن ۷۱ سالگی [[وفات]] کرده است<ref>ر. ک: قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۳۳۵؛ ابن حجر عسقلانی، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۲۵ رقم ۴۰۴.</ref>. هنگام [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} چهارده ساله بوده و از اینرو، برای بهرهگیری مستقیم از [[دانش]] [[رسول خدا]] {{صل}} [[فرصت]] چندانی نداشته است؛ اما پس از رسول خدا {{صل}} حدود سی سال با [[امیر المؤمنان علی]] {{ع}} [[مصاحبت]] داشته و استفاده [[علمی]] فراوانی از آن [[حضرت]] برده است. از او [[روایت]] کردهاند که گفته است: {{متن حدیث|جُلُّ مَا تَعَلَّمْتُ مِنَ التَّفْسِيرِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ}}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۵؛ سید بن طاووس، سعد السعود للنفوس، ص۴۴۶؛ عاملی، مرآة الانوار و کشف الأسرار، ص۵.</ref>؛ بخش اعظم آنچه از [[تفسیر]] آموختهام، از [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} است». همچنین روایت کردهاند که گفته است: {{متن حدیث|عَلِيٌّ عُلِّمَ عِلْماً عَلَّمَهُ رَسُولُ اللَّهِ وَ رَسُولُ اللَّهِ عَلَّمَهُ اللَّهُ فَعِلْمُ النَّبِيِّ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ وَ عِلْمُ عَلِيٍّ مِنْ عِلْمِ النَّبِيِّ وَ عِلْمِي مِنْ عِلْمِ عَلِيٍّ وَ مَا عِلْمِي وَ عِلْمُ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ فِي عِلْمِ عَلِيٍّ إِلَّا كَقَطْرَةٍ فِي سَبْعَةِ أَبْحُرٍ}}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۵.</ref>؛ علی {{ع}} علمی را میداند که رسول خدا {{صل}} به او آموخته و رسول خدا {{صل}} را [[خدا]] [[تعلیم]] داده است؛ پس [[علم پیامبر]] {{صل}} از [[علم خدا]] و [[علم]] علی از علم پیامبر {{صل}} است و علم من از علم علی {{ع}} است و علم من و علم [[اصحاب حضرت محمد]] {{صل}} در مقایسه با علم [[حضرت علی]] جز قطرهای در هفت دریا نیست». | ||
[[ابن عطیه]]<ref>وی عبد الحق بن ابی بکر بن عبد الملک الغرناطی بن عطیه متوفای سال ۵۴۳ یا ۵۴۶ ه. ق مؤلف المحرّر الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز است (ر.ک: جفری، آرتور؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص۴؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۲، ص۱۶۱۳).</ref> از [[ابن عباس]] نقل کرده که گفته است: آنچه از [[تفسیر قرآن]] فراگرفتهام، از [[علی بن ابی طالب]] است<ref>جفری، آرتور، مقدّمتان فی علوم القرآن، ص۲۶۳ (مقدمة ابن عطیّة لتفسیره المسمی الجامع المحرّر که از صفحه ۲۵۲ مقدمتان آغاز میشود). ذهبی نیز در التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۸۹-۹۰ این خبر را مرسل و بدون ذکر مأخذ آورده است.</ref>؛ | [[ابن عطیه]]<ref>وی عبد الحق بن ابی بکر بن عبد الملک الغرناطی بن عطیه متوفای سال ۵۴۳ یا ۵۴۶ ه. ق مؤلف المحرّر الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز است (ر. ک: جفری، آرتور؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص۴؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۲، ص۱۶۱۳).</ref> از [[ابن عباس]] نقل کرده که گفته است: آنچه از [[تفسیر قرآن]] فراگرفتهام، از [[علی بن ابی طالب]] است<ref>جفری، آرتور، مقدّمتان فی علوم القرآن، ص۲۶۳ (مقدمة ابن عطیّة لتفسیره المسمی الجامع المحرّر که از صفحه ۲۵۲ مقدمتان آغاز میشود). ذهبی نیز در التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۸۹-۹۰ این خبر را مرسل و بدون ذکر مأخذ آورده است.</ref>؛ | ||
[[سید بن طاووس]] گفته است: [[عبد الله بن عباس]] [[شاگرد]] مولایمان [[علی بن ابی طالب]]{{عم}} بوده است و شاید بیشتر روایاتی را که از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] کرده، از مولایمان علی از پیامبر{{صل}} بوده است و چون میترسیده که اگر آن [[روایات]] را از مولایمان علی{{ع}} نقل کند، به خاطر [[حسد]] و خشمی که نسبت به آن [[حضرت]] دارند، روایات وی را نقل نکنند، آن روایات را بدون واسطه از پیامبر{{صل}} نقل کرده و از مولایمان علی{{ع}} یاد نکرده است<ref> سید بن طاووس، سعد السعود للنفوس، ص۴۶۳.</ref>. | [[سید بن طاووس]] گفته است: [[عبد الله بن عباس]] [[شاگرد]] مولایمان [[علی بن ابی طالب]] {{عم}} بوده است و شاید بیشتر روایاتی را که از [[پیامبر]] {{صل}} [[روایت]] کرده، از مولایمان علی از پیامبر {{صل}} بوده است و چون میترسیده که اگر آن [[روایات]] را از مولایمان علی {{ع}} نقل کند، به خاطر [[حسد]] و خشمی که نسبت به آن [[حضرت]] دارند، روایات وی را نقل نکنند، آن روایات را بدون واسطه از پیامبر {{صل}} نقل کرده و از مولایمان علی {{ع}} یاد نکرده است<ref> سید بن طاووس، سعد السعود للنفوس، ص۴۶۳.</ref>. | ||
[[ابن ابی الحدید]] نیز ملازمت و شاگردی وی نسبت به [[امام علی]]{{ع}} را آشکار در نزد [[مردم]] دانسته است<ref>وی گفته است: {{عربی|وقد علم الناس حال ابن عباس في ملازمته له وانقطاعه اليه وانّه تلميذه وخرّيجه وقيل: اين علمك من علم اين عمّك؟ فقال: كنسبة فطرة من المطر الى البحر المحيط}}، (ابن ابی الحدید، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۱، ص۱۹).</ref>. | [[ابن ابی الحدید]] نیز ملازمت و شاگردی وی نسبت به [[امام علی]] {{ع}} را آشکار در نزد [[مردم]] دانسته است<ref>وی گفته است: {{عربی|وقد علم الناس حال ابن عباس في ملازمته له وانقطاعه اليه وانّه تلميذه وخرّيجه وقيل: اين علمك من علم اين عمّك؟ فقال: كنسبة فطرة من المطر الى البحر المحيط}}، (ابن ابی الحدید، [[شرح نهج البلاغه]]، ج۱، ص۱۹).</ref>. | ||
[[علامه حلی|علامۀ حلّی]] او را در زمره کسانی که به روایات آنان [[اعتماد]] دارند، ذکر کرده<ref>علّامه حلّی رجال (خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال) خود را در دو قسم و یک خاتمه ترتیب داده و در قسم اوّل راویانی را که به روایت آنها اعتماد داشته، ذکر کرده است (ر.ک: رجال العلامة الحلّی، ص۳) و عبد الله بن عباس را در همین قسم آورده است (ر.ک: همان، ص۱۰۳، الباب الثانی فی عبد الله، رقم ۱).</ref> و دربارهاش فرموده است: «عبدالله بن عباس از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} و [[دوستدار]] علی{{ع}} و شاگرد او است و حال او در [[جلالت]] و [[اخلاص]] برای [[امیر المؤمنین]]{{ع}} مشهورتر از آن است که پنهان بماند. کشّی روایاتی را که متضمّن قدحی در او است، ذکر کرده، ولی او اجلّ از آن است و آن [[روایات]] را در کتاب بزرگ خود آورده و پاسخ دادهایم»<ref>رجال العلامة الحلّی، ص۳؛ یکی از روایات قدح او نامه ۴۱ نهج البلاغه است. بین رجالدانان و شارحان نهج البلاغه اختلاف است که امام{{ع}} این نامه را به کدام یک از کارگزارانش نوشته است.</ref>. | [[علامه حلی|علامۀ حلّی]] او را در زمره کسانی که به روایات آنان [[اعتماد]] دارند، ذکر کرده<ref>علّامه حلّی رجال (خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال) خود را در دو قسم و یک خاتمه ترتیب داده و در قسم اوّل راویانی را که به روایت آنها اعتماد داشته، ذکر کرده است (ر. ک: رجال العلامة الحلّی، ص۳) و عبد الله بن عباس را در همین قسم آورده است (ر. ک: همان، ص۱۰۳، الباب الثانی فی عبد الله، رقم ۱).</ref> و دربارهاش فرموده است: «عبدالله بن عباس از [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} و [[دوستدار]] علی {{ع}} و شاگرد او است و حال او در [[جلالت]] و [[اخلاص]] برای [[امیر المؤمنین]] {{ع}} مشهورتر از آن است که پنهان بماند. کشّی روایاتی را که متضمّن قدحی در او است، ذکر کرده، ولی او اجلّ از آن است و آن [[روایات]] را در کتاب بزرگ خود آورده و پاسخ دادهایم»<ref>رجال العلامة الحلّی، ص۳؛ یکی از روایات قدح او نامه ۴۱ نهج البلاغه است. بین رجالدانان و شارحان نهج البلاغه اختلاف است که امام {{ع}} این نامه را به کدام یک از کارگزارانش نوشته است.</ref>. | ||
[[محقق شوشتری]] روایاتی را که در [[مدح]] و قدح او است، ذکر کرده و تحقیق مفصّلی دربارۀ او به عمل آورده<ref>تستری، قاموس الرجال، ج۶، ص۴۱۸-۴۹۳، رقم ۴۳۸۳.</ref>، و در پایان فرموده است: «اگر گفته شود که این مرد بعد از [[پیامبر]]{{صل}} و [[دوازده امام]]{{عم}} و [[حمزه]] و جعفر - [[رضوان]] [[الله]] علیهما - [[برترین]] مردان [[اسلام]] میباشد، بهجاست»<ref>تستری، قاموس الرجال، ج۶، ص۴۹۱.</ref>. این [[کلام]] دربارۀ وی اغراقآمیز است، ولی گویای [[جلالت]] قدر و رتبۀ والای او در نزد [[دانشمندان علم رجال]] میباشد. | [[محقق شوشتری]] روایاتی را که در [[مدح]] و قدح او است، ذکر کرده و تحقیق مفصّلی دربارۀ او به عمل آورده<ref>تستری، قاموس الرجال، ج۶، ص۴۱۸-۴۹۳، رقم ۴۳۸۳.</ref>، و در پایان فرموده است: «اگر گفته شود که این مرد بعد از [[پیامبر]] {{صل}} و [[دوازده امام]] {{عم}} و [[حمزه]] و جعفر - [[رضوان]] [[الله]] علیهما - [[برترین]] مردان [[اسلام]] میباشد، بهجاست»<ref>تستری، قاموس الرجال، ج۶، ص۴۹۱.</ref>. این [[کلام]] دربارۀ وی اغراقآمیز است، ولی گویای [[جلالت]] قدر و رتبۀ والای او در نزد [[دانشمندان علم رجال]] میباشد. | ||
[[آیت الله خویی]] روایات قدح وی را [[ضعیف]] دانسته<ref>ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۲۳۵، ۲۳۶، ۲۳۸ و ۲۳۹.</ref> و در پایان فرموده است: «از آنچه ذکر کردیم، بهدست آمد [[عبد الله بن عباس]] جلیلالقدر و مدافع [[امیر المؤمنین]] و [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} بوده است<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۲۳۹.</ref>. | [[آیت الله خویی]] روایات قدح وی را [[ضعیف]] دانسته<ref>ر. ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۲۳۵، ۲۳۶، ۲۳۸ و ۲۳۹.</ref> و در پایان فرموده است: «از آنچه ذکر کردیم، بهدست آمد [[عبد الله بن عباس]] جلیلالقدر و مدافع [[امیر المؤمنین]] و [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} بوده است<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۲۳۹.</ref>. | ||
به گفته [[زرکشی]] «صدر [[مفسّران]] علی{{ع}}، سپس [[ابن عباس]] است که برای این کار [[تفسیر]] از کارهای دیگر دست کشیده بود»<ref>زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۵۷، نوع چهل و یکم {{عربی|الأخذ بقول الصحابی}}. نظیر این مطلب را در مقدمۀ البرهان، از ابن عطیه نقل کرده است (ر.ک: زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۸).</ref>. | به گفته [[زرکشی]] «صدر [[مفسّران]] علی {{ع}}، سپس [[ابن عباس]] است که برای این کار [[تفسیر]] از کارهای دیگر دست کشیده بود»<ref>زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۵۷، نوع چهل و یکم {{عربی|الأخذ بقول الصحابی}}. نظیر این مطلب را در مقدمۀ البرهان، از ابن عطیه نقل کرده است (ر. ک: زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۸).</ref>. | ||
[[سیوطی]] او را ترجمان [[قرآن]] دانسته و گفته است: «در تفسیر از ابن عباس مطالبی رسیده است که از نظر زیادی قابل شمارش نیست»<ref>{{عربی|و اما ابن عباس فهو ترجمان قرآن... و قدورد عن ابن عباس فی التفسیر ما لا یحصی کثرة}} (سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۲۲۸ و ۱۲۳۰).</ref>. | [[سیوطی]] او را ترجمان [[قرآن]] دانسته و گفته است: «در تفسیر از ابن عباس مطالبی رسیده است که از نظر زیادی قابل شمارش نیست»<ref>{{عربی|و اما ابن عباس فهو ترجمان قرآن... و قدورد عن ابن عباس فی التفسیر ما لا یحصی کثرة}} (سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۲۲۸ و ۱۲۳۰).</ref>. | ||
در [[کتابهای تفسیری]]، روایات و آرای [[تفسیری]] فراوانی از وی نقل شده که به ذکر آدرس برخی از آنها در پاورقی بسنده میشود<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۲۸، ۳۸، ۴۹، ۶۰ و ۹۳ (تفسیر سوره حمد ذیل آیه ۶، تفسیر سوره بقره ذیل آیات ۳، ۱۱، ۲۱، ۲۳ و ۴۰)؛ سیوطی، الدر المنثور، ط ج۱، ص۲۳، ۲۴، ۳۰، ۳۳، ۳۴، ۳۷، ۳۸، ۴۰، ۴۱، ۵۶، ۵۷، ۶۰، ۶۴، ۶۸، ۶۹، ۷۲، ۷۳، ۷۵، ۷۶، ۷۷ و ۸۱.</ref>. | در [[کتابهای تفسیری]]، روایات و آرای [[تفسیری]] فراوانی از وی نقل شده که به ذکر آدرس برخی از آنها در پاورقی بسنده میشود<ref>ر. ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۲۸، ۳۸، ۴۹، ۶۰ و ۹۳ (تفسیر سوره حمد ذیل آیه ۶، تفسیر سوره بقره ذیل آیات ۳، ۱۱، ۲۱، ۲۳ و ۴۰)؛ سیوطی، الدر المنثور، ط ج۱، ص۲۳، ۲۴، ۳۰، ۳۳، ۳۴، ۳۷، ۳۸، ۴۰، ۴۱، ۵۶، ۵۷، ۶۰، ۶۴، ۶۸، ۶۹، ۷۲، ۷۳، ۷۵، ۷۶، ۷۷ و ۸۱.</ref>. | ||
[[ذهبی]]<ref>محمد بن احمد بن عثمان ذهبی دمشقی مؤلف کتابهای زیادی است از جمله سیر اعلام النبلاء.</ref> - رجالشناس [[اهل تسنّن]] - با تعبیرهای «دانشمند [[امّت]]»، «[[فقیه]] عصر» و «[[امام]] [[تفسیر]]» از او یاد کرده<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۱۴، رقم ۴۵.</ref> و [[ابو نعیم]] عنوان {{عربی|"مفسّر التنزیل"}} و {{عربی|"مبین التأویل"}} را درباره او به کار برده است<ref>ابو نعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۳۱۴، رقم ۴۵.</ref> و از [[ابن مسعود]] نقل شده که [[ابن عباس]] خوب ترجمانی برای [[قرآن]] است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۶۶؛ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۹۳۵.</ref>. | [[ذهبی]]<ref>محمد بن احمد بن عثمان ذهبی دمشقی مؤلف کتابهای زیادی است از جمله سیر اعلام النبلاء.</ref> - رجالشناس [[اهل تسنّن]] - با تعبیرهای «دانشمند [[امّت]]»، «[[فقیه]] عصر» و «[[امام]] [[تفسیر]]» از او یاد کرده<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۱۴، رقم ۴۵.</ref> و [[ابو نعیم]] عنوان {{عربی|"مفسّر التنزیل"}} و {{عربی|"مبین التأویل"}} را درباره او به کار برده است<ref>ابو نعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۳۱۴، رقم ۴۵.</ref> و از [[ابن مسعود]] نقل شده که [[ابن عباس]] خوب ترجمانی برای [[قرآن]] است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۶۶؛ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۹۳۵.</ref>. | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
[[نجاشی]]، [[ابن ندیم]]، [[آقا بزرگ تهرانی]] و حاج [[خلیفه]] از کتابهایی در تفسیر منسوب به ابن عباس که مطالب آنها از ابن عباس نقل شده، خبر دادهاند<ref>رجال النجاشی، ص۱۶۸؛ ابن ندیم، الفهرست، ص۳۶، آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۴۳، ۲۴۴، ۲۷۰.</ref> که آن نیز [[شاهد]] دیگری بر [[مفسّر]] بودن او است.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۱۳۴-۱۳۷.</ref> | [[نجاشی]]، [[ابن ندیم]]، [[آقا بزرگ تهرانی]] و حاج [[خلیفه]] از کتابهایی در تفسیر منسوب به ابن عباس که مطالب آنها از ابن عباس نقل شده، خبر دادهاند<ref>رجال النجاشی، ص۱۶۸؛ ابن ندیم، الفهرست، ص۳۶، آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۴۳، ۲۴۴، ۲۷۰.</ref> که آن نیز [[شاهد]] دیگری بر [[مفسّر]] بودن او است.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۱۳۴-۱۳۷.</ref> | ||
==رتبه [[علمی]]== | == رتبه [[علمی]] == | ||
وی [[شاگرد]] بااستعداد [[حضرت علی]]{{ع}} بوده و در [[تفسیر قرآن]] از آن [[حضرت]] بهرههای فراوان برده و از [[مفسران]] برجستۀ قرآن به شمار آمده است و [[کلامی]] که از [[رسول خدا]]{{صل}} دربارۀ وی نقل شده که فرمود: {{متن حدیث| وَ لِكُلِّ شئ | وی [[شاگرد]] بااستعداد [[حضرت علی]] {{ع}} بوده و در [[تفسیر قرآن]] از آن [[حضرت]] بهرههای فراوان برده و از [[مفسران]] برجستۀ قرآن به شمار آمده است و [[کلامی]] که از [[رسول خدا]] {{صل}} دربارۀ وی نقل شده که فرمود: {{متن حدیث| وَ لِكُلِّ شئ فَارِسَ، وَ فَارِسَ الْقُرْآنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ }}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۲۲، ص۳۴۳، ح۵۲.</ref> | ||
گویای تسلط وی بر [[فهم]] و تفسیر قرآن است، ولی باوجوداین، [[توانایی]] وی بر تفسیر همۀ قرآن ثابت نیست، بلکه از روایاتی که [[علم]] همۀ قرآن ظاهر و [[باطن]] آن را به رسول خدا{{صل}} اختصاص داده است<ref>مانند {{متن حدیث|مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ}} که از امام باقر{{ع}} نقل شده است (کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۲۸۶، {{عربی|بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ{{عم}}}}، ح۲). برای آگاهی از سایر روایات و کیفیت استدلال به آنها بر مدعای فوق ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۳۵۴.</ref>، استفاده میشود که وی به همۀ [[معانی قرآن]] [[آگاه]] نبوده و توان [[تفسیر]] همۀ [[معارف قرآن]] را نداشته است و از روایاتی که [[سیوطی]] نقل کرده<ref>نظیر نقل وی از ابن عباس که گفته است: {{متن حدیث|لَا وَ اللَّهِ مَا أَدْرِي مَا {{متن قرآن|وَحَنَانًا}}}}، (سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۵۴) و از طریق مجاهد نقل کرده که ابن عباس گفت: {{عربی|ما ادری ما الغسلین و لکنی اظنّه الزقوم}}، (بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۳۵۵).</ref>، روشن میشود که حتی معنای برخی کلمات [[قرآن]] را نمیدانسته است؛ بنابراین، آنچه از ابن [[عمر]] نقل شده که [[داناترین]] [[امت]] محمد{{صل}} به آنچه بر آن [[حضرت]] نازل شده، [[ابن عباس]] است<ref>ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۶۶.</ref>، اگر منظور [[اعلم بودن]] وی حتی از [[امام علی]] و [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} باشد، بیتردید نادرست است؛ زیرا [[دلیل قطعی]] داریم که آنان به همه معانی و معارف قرآن آگاه بودهاند که بخشی از آن در بحث [[مفسران]] برگزیدۀ [[خدا]] بیان شد<ref>ر.ک: همین کتاب، ص۵۷، ۵۸، ۸۸، ۹۰-۹۵.</ref>. نهتنها وی [[اعلم]] از آنان نبوده، بلکه ذکر وی در ردیف آن حضرات و [[قیاس]] وی به آنان خطای آشکار است<ref>در روایات از پیامبر{{صل}}، امیرالمؤمنین، امام باقر و امام صادق{{عم}} نقل شده که فرمودهاند: {{متن حدیث|لَا يُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ}} ر.ک: مجلسی؛ بحار الانوار، ج۶۸، ص۴۵، حدیث ۹ و ج۲۶، ص۲۶۹، حدیث ۵، ج۴۶، ص۲۷۸، حدیث ۸۰، ج۲۲، ص۴۰۶-۴۰۷ حدیثهای ۲۱-۲۲.</ref>؛ اما اگر منظور این باشد که بعد از آن بزرگواران وی از سایر امت در تفسیر اعلم بوده، [[صحت]] آن بعید نیست و باتوجه به نکتۀ مزبور، بطلان سخن زرکشی که در مورد [[تعارض]] اقوال [[صحابه]] گفته است: «اگر جمع متعذّر شود، قول [[ابن عباس]] مقدم است»<ref>زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۷۲.</ref> نیز آشکار میباشد؛ زیرا تردیدی نیست که قول امثال ابن عباس حتی قابلیت معارضه با اقوال [[امامان معصوم]]{{عم}} را ندارد چه رسد به تقدیم بر آنان که [[مفسران]] [[برگزیده]] خدایند و در هر اختلافی باید به آنان [[رجوع]] کرد و قول [[حق]] را از طریق آنان [[شناخت]] و جملههای {{متن حدیث|مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً}}، {{متن حدیث|وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}} در [[حدیث ثقلین]] طبق بیانی که گذشت، یکی از [[دلایل]] این مدعاست.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۱۳۷-۱۳۸.</ref> | گویای تسلط وی بر [[فهم]] و تفسیر قرآن است، ولی باوجوداین، [[توانایی]] وی بر تفسیر همۀ قرآن ثابت نیست، بلکه از روایاتی که [[علم]] همۀ قرآن ظاهر و [[باطن]] آن را به رسول خدا {{صل}} اختصاص داده است<ref>مانند {{متن حدیث|مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ}} که از امام باقر {{ع}} نقل شده است (کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۲۸۶، {{عربی|بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ {{عم}}}}، ح۲). برای آگاهی از سایر روایات و کیفیت استدلال به آنها بر مدعای فوق ر. ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۳۵۴.</ref>، استفاده میشود که وی به همۀ [[معانی قرآن]] [[آگاه]] نبوده و توان [[تفسیر]] همۀ [[معارف قرآن]] را نداشته است و از روایاتی که [[سیوطی]] نقل کرده<ref>نظیر نقل وی از ابن عباس که گفته است: {{متن حدیث|لَا وَ اللَّهِ مَا أَدْرِي مَا {{متن قرآن|وَحَنَانًا}}}}، (سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۵۴) و از طریق مجاهد نقل کرده که ابن عباس گفت: {{عربی|ما ادری ما الغسلین و لکنی اظنّه الزقوم}}، (بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۳۵۵).</ref>، روشن میشود که حتی معنای برخی کلمات [[قرآن]] را نمیدانسته است؛ بنابراین، آنچه از ابن [[عمر]] نقل شده که [[داناترین]] [[امت]] محمد {{صل}} به آنچه بر آن [[حضرت]] نازل شده، [[ابن عباس]] است<ref>ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۶۶.</ref>، اگر منظور [[اعلم بودن]] وی حتی از [[امام علی]] و [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} باشد، بیتردید نادرست است؛ زیرا [[دلیل قطعی]] داریم که آنان به همه معانی و معارف قرآن آگاه بودهاند که بخشی از آن در بحث [[مفسران]] برگزیدۀ [[خدا]] بیان شد<ref>ر. ک: همین کتاب، ص۵۷، ۵۸، ۸۸، ۹۰-۹۵.</ref>. نهتنها وی [[اعلم]] از آنان نبوده، بلکه ذکر وی در ردیف آن حضرات و [[قیاس]] وی به آنان خطای آشکار است<ref>در روایات از پیامبر {{صل}}، امیرالمؤمنین، امام باقر و امام صادق {{عم}} نقل شده که فرمودهاند: {{متن حدیث|لَا يُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ}} ر. ک: مجلسی؛ بحار الانوار، ج۶۸، ص۴۵، حدیث ۹ و ج۲۶، ص۲۶۹، حدیث ۵، ج۴۶، ص۲۷۸، حدیث ۸۰، ج۲۲، ص۴۰۶-۴۰۷ حدیثهای ۲۱-۲۲.</ref>؛ اما اگر منظور این باشد که بعد از آن بزرگواران وی از سایر امت در تفسیر اعلم بوده، [[صحت]] آن بعید نیست و باتوجه به نکتۀ مزبور، بطلان سخن زرکشی که در مورد [[تعارض]] اقوال [[صحابه]] گفته است: «اگر جمع متعذّر شود، قول [[ابن عباس]] مقدم است»<ref>زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۷۲.</ref> نیز آشکار میباشد؛ زیرا تردیدی نیست که قول امثال ابن عباس حتی قابلیت معارضه با اقوال [[امامان معصوم]] {{عم}} را ندارد چه رسد به تقدیم بر آنان که [[مفسران]] [[برگزیده]] خدایند و در هر اختلافی باید به آنان [[رجوع]] کرد و قول [[حق]] را از طریق آنان [[شناخت]] و جملههای {{متن حدیث|مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً}}، {{متن حدیث|وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}} در [[حدیث ثقلین]] طبق بیانی که گذشت، یکی از [[دلایل]] این مدعاست.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۱۳۷-۱۳۸.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |