پرش به محتوا

عصمت پیامبر خاتم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶: خط ۶:
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
}}
}}
==مقدمه==
== مقدمه ==
ذکر {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} در کنار {{متن قرآن|الرَّسُولَ}} در [[آیه شریفه]]، بر [[لزوم]] [[اطاعت از اولی‌الامر]] دلالت دارد و این [[اطاعت]]، از همان سنخ و [[میزان]] [[اطاعت از رسول]]{{صل}} است که هر دو جهت [[ولایت]] و [[حکومت]] را در بر دارد؛ یعنی هم از جهت [[شرعی]] و هم [[اجتماعی]]. در [[حقیقت]] اطاعت از رسول{{صل}} و [[اولی‌الامر]]، همگی از نوع [[اطاعت از معصوم]] است.
ذکر {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} در کنار {{متن قرآن|الرَّسُولَ}} در [[آیه شریفه]]، بر [[لزوم]] [[اطاعت از اولی‌الامر]] دلالت دارد و این [[اطاعت]]، از همان سنخ و [[میزان]] [[اطاعت از رسول]] {{صل}} است که هر دو جهت [[ولایت]] و [[حکومت]] را در بر دارد؛ یعنی هم از جهت [[شرعی]] و هم [[اجتماعی]]. در [[حقیقت]] اطاعت از رسول {{صل}} و [[اولی‌الامر]]، همگی از نوع [[اطاعت از معصوم]] است.


همان‌طور که در مورد [[عصمت پیامبر]]{{صل}} بیان گردید، در اینجا هم باید گفت که لازمه اطاعت مطلق از اولی‌الامر، [[عصمت]] ایشان است؛ به این دلیل که:
همان‌طور که در مورد [[عصمت پیامبر]] {{صل}} بیان گردید، در اینجا هم باید گفت که لازمه اطاعت مطلق از اولی‌الامر، [[عصمت]] ایشان است؛ به این دلیل که:


#امر {{متن قرآن|أَطِيعُوا}} به صورت مطلق است؛
# امر {{متن قرآن|أَطِيعُوا}} به صورت مطلق است؛
#امر به اطاعت از رسول{{صل}} مطلق است و تخصیص بردار نیست: {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>. {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>. به همین دلیل، هرنوع [[نافرمانی]] از [[دستور پیامبر]]{{صل}}، عیناً نافرمانی از [[خداوند]] تلقی می‌شود: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در می‌آورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.</ref>.
# امر به اطاعت از رسول {{صل}} مطلق است و تخصیص بردار نیست: {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>. {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>. به همین دلیل، هرنوع [[نافرمانی]] از [[دستور پیامبر]] {{صل}}، عیناً نافرمانی از [[خداوند]] تلقی می‌شود: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در می‌آورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.</ref>.
#{{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} در [[آیه]] مورد [[استدلال]] (۵۹ [[سوره نساء]]) به {{متن قرآن|الرَّسُولَ}} عطف شده. در نتیجه، امر به اطاعت مطلق و بدون قید و شرط [[رسول]]{{صل}} عیناً درباره اولی‌الامر نیز وارد است.
#{{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} در [[آیه]] مورد [[استدلال]] (۵۹ [[سوره نساء]]) به {{متن قرآن|الرَّسُولَ}} عطف شده. در نتیجه، امر به اطاعت مطلق و بدون قید و شرط [[رسول]] {{صل}} عیناً درباره اولی‌الامر نیز وارد است.
#اگر {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} غیرمعصوم باشند و احتمال [[گناه]] و یا [[خطا]] در آنان برود، خداوند امر به گناه و یا [[پیروی]] از [[خطاکار]] نموده است.
# اگر {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} غیرمعصوم باشند و احتمال [[گناه]] و یا [[خطا]] در آنان برود، خداوند امر به گناه و یا [[پیروی]] از [[خطاکار]] نموده است.
# [[خداوند]] هرگز به [[فساد]] و [[فحشا]] امر نمی‌کند: {{متن قرآن|وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافته‌ایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref>. {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>.
# [[خداوند]] هرگز به [[فساد]] و [[فحشا]] امر نمی‌کند: {{متن قرآن|وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافته‌ایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref>. {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>.


بنابراین، هر عصمتی برای [[رسول خدا]]{{صل}} ثابت شود عیناً برای [[اولی‌الامر]] هم ثابت است؛ زیرا در غیر این صورت، اولاً امر به [[اطاعت]] مطلق از کسی که [[معصوم]] نیست، امر به فساد و [[فحشاء]] است؛ و ثانیاً امر به اطاعت از [[شیطان]] است؛ زیرا شیطان امر به فساد و فحشاء می‌کند: {{متن قرآن|الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«شیطان شما را از تنگدستی می‌هراساند و به کار زشت وا می‌دارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید می‌دهد؛ و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۸.</ref>.
بنابراین، هر عصمتی برای [[رسول خدا]] {{صل}} ثابت شود عیناً برای [[اولی‌الامر]] هم ثابت است؛ زیرا در غیر این صورت، اولاً امر به [[اطاعت]] مطلق از کسی که [[معصوم]] نیست، امر به فساد و [[فحشاء]] است؛ و ثانیاً امر به اطاعت از [[شیطان]] است؛ زیرا شیطان امر به فساد و فحشاء می‌کند: {{متن قرآن|الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«شیطان شما را از تنگدستی می‌هراساند و به کار زشت وا می‌دارد و خداوند شما را به آمرزش و بخششی از سوی خویش نوید می‌دهد؛ و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۶۸.</ref>.


در حالی که خداوند دائماً ما را به [[مخالفت]] با شیطان فراخوانده است: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸.</ref>. نتیجه آنکه: [[عصمت]] [[اولی‌الامر]] عین همان عصمت [[رسول اکرم]]{{صل}} است و هر دو [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] هستند.
در حالی که خداوند دائماً ما را به [[مخالفت]] با شیطان فراخوانده است: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸.</ref>. نتیجه آنکه: [[عصمت]] [[اولی‌الامر]] عین همان عصمت [[رسول اکرم]] {{صل}} است و هر دو [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] هستند.


عصمت [[رسول]]{{صل}}، عصمت از [[گناه]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] است؛ تا محتوای [[شریعت]] و [[فرامین الهی]] بدون هرگونه [[کاستی]] به [[مردم]] [[ابلاغ]] و در منصه [[اجرا]] تحقق پذیرد. به همین ترتیب، از آنجا که اولی‌الامر نیز نازل منزله رسول{{صل}}، و مبین [[احکام]] و مجری آن در [[نظام اجتماعی]] و [[حکومتی]] هستند، و در نتیجه فعل و قول و تقریرشان [[حجت]] است، می‌باید معصوم از گناه و [[خطا]] و نسیان در هر سه جهت باشند<ref>اساساً در طول تاریخ و تاکنون هیچ‌کس جز چهارده معصوم{{عم}} مدعی چنین مقام و خصوصیتی نبوده‌اند؛ زیرا دروغ بودن ادعای آنها به سرعت معلوم می‌شده.</ref>.
عصمت [[رسول]] {{صل}}، عصمت از [[گناه]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] است؛ تا محتوای [[شریعت]] و [[فرامین الهی]] بدون هرگونه [[کاستی]] به [[مردم]] [[ابلاغ]] و در منصه [[اجرا]] تحقق پذیرد. به همین ترتیب، از آنجا که اولی‌الامر نیز نازل منزله رسول {{صل}}، و مبین [[احکام]] و مجری آن در [[نظام اجتماعی]] و [[حکومتی]] هستند، و در نتیجه فعل و قول و تقریرشان [[حجت]] است، می‌باید معصوم از گناه و [[خطا]] و نسیان در هر سه جهت باشند<ref>اساساً در طول تاریخ و تاکنون هیچ‌کس جز چهارده معصوم {{عم}} مدعی چنین مقام و خصوصیتی نبوده‌اند؛ زیرا دروغ بودن ادعای آنها به سرعت معلوم می‌شده.</ref>.


[[فخر رازی]] (علی‌رغم نپذیرفتن اصل [[امامت]])، از [[آیه]] فوق، عصمت اولی‌الامر را [[استنباط]] می‌کند و می‌گوید: «[[خداوند]] امر به [[اطاعت از اولی‌الامر]] کرده و کسی که خداوند به [[اطاعت]] او امر می‌کند، ناگزیر [[معصوم از خطا]] است»<ref>برای مطالعه بیشتر درباره مبسوط نظریه فخر رازی و صاحب المنار، ر.ک: تفسیر المیزان و تفسیر تسنیم، ذیل همین آیه شریفه.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۲۱۲.</ref>
[[فخر رازی]] (علی‌رغم نپذیرفتن اصل [[امامت]])، از [[آیه]] فوق، عصمت اولی‌الامر را [[استنباط]] می‌کند و می‌گوید: «[[خداوند]] امر به [[اطاعت از اولی‌الامر]] کرده و کسی که خداوند به [[اطاعت]] او امر می‌کند، ناگزیر [[معصوم از خطا]] است»<ref>برای مطالعه بیشتر درباره مبسوط نظریه فخر رازی و صاحب المنار، ر. ک: تفسیر المیزان و تفسیر تسنیم، ذیل همین آیه شریفه.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۲۱۲.</ref>


===[[أمر]]؛ به معنای [[عالم امر]]===
=== [[أمر]]؛ به معنای [[عالم امر]] ===
همه آنچه تاکنون گفته شد، بنابراین فرض بود که کلمه {{متن قرآن|الْأَمْرِ}} در عبارت {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} که به معنای [[فرمان]]، و {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} به معنای صاحب فرمان و [[زعامت]] بر مردم باشد. اما اگر {{متن قرآن|الْأَمْرِ}} به معنای «عالم امر» باشد، {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} به معنای [[اطاعت از خدا]] و رسول{{صل}} باز می‌گردد و [[استدلال]] به این آیه در [[سیاق]] استدلال به [[آیات]] [[خلافت]] و امامت خواهد بود.
همه آنچه تاکنون گفته شد، بنابراین فرض بود که کلمه {{متن قرآن|الْأَمْرِ}} در عبارت {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} که به معنای [[فرمان]]، و {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} به معنای صاحب فرمان و [[زعامت]] بر مردم باشد. اما اگر {{متن قرآن|الْأَمْرِ}} به معنای «عالم امر» باشد، {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} به معنای [[اطاعت از خدا]] و رسول {{صل}} باز می‌گردد و [[استدلال]] به این آیه در [[سیاق]] استدلال به [[آیات]] [[خلافت]] و امامت خواهد بود.


توضیح آنکه: اگر اصل در معنای امر، فرمان باشد، [[امتثال امر الهی]]، گاه نیازمند ماده و مدت است؛ مثل [[عالم دنیا]] که اگر در [[نظام تکوین]] موجودی بخواهد [[خلق]] شود و امر (کن وجودی) [[پروردگار]] به او تعلق گیرد، در طول مدت [[خلقت]] او صورت می‌گیرد. گاهی نیز [[امر الهی]] در عالم [[ارواح]] و مجردات صورت می‌گیرد که ماده ندارد و در نتیجه، [[امتثال امر الهی]] لحظه‌ای است و زمان‌بردار نیست. عالم اول را اصطلاحاً «[[عالم خلق]]» و دومی را «[[عالم امر]]» می‌نامند.
توضیح آنکه: اگر اصل در معنای امر، فرمان باشد، [[امتثال امر الهی]]، گاه نیازمند ماده و مدت است؛ مثل [[عالم دنیا]] که اگر در [[نظام تکوین]] موجودی بخواهد [[خلق]] شود و امر (کن وجودی) [[پروردگار]] به او تعلق گیرد، در طول مدت [[خلقت]] او صورت می‌گیرد. گاهی نیز [[امر الهی]] در عالم [[ارواح]] و مجردات صورت می‌گیرد که ماده ندارد و در نتیجه، [[امتثال امر الهی]] لحظه‌ای است و زمان‌بردار نیست. عالم اول را اصطلاحاً «[[عالم خلق]]» و دومی را «[[عالم امر]]» می‌نامند.
خط ۴۸: خط ۴۸:
ثانیاً، هرچند زندگی کوتاه [[دنیوی]]، سرنوشت‌سازترین بخش از زندگی او است، ولی بخش اصلی [[حیات انسان]]، مراحل بعد از [[زندگی دنیوی]] است.
ثانیاً، هرچند زندگی کوتاه [[دنیوی]]، سرنوشت‌سازترین بخش از زندگی او است، ولی بخش اصلی [[حیات انسان]]، مراحل بعد از [[زندگی دنیوی]] است.


ثالثاً، تا زمانی که انسان در دنیاست، خبر از [[عوالم]] بعد از خود و زندگی ابدی و [[حقیقی]] که در [[انتظار]] او است ندارد و ضروری‌ترین و حیاتی‌ترین مسأله برای او، یافتن مخبری است که از جزئیات [[عوالم غیب]] خبر آورد. [[خداوند]] در [[قرآن]]، [[انبیاء]]{{عم}} را «مُنذِر» نامیده است. اصل در معنای [[منذر]] به کسی اطلاق می‌شود که در کاروان‌ها یا [[سپاه]]، چند [[منزل]] جلوتر می‌رفت و [[اخبار]] مسیر را به کاروان گزارش می‌داد؛ گویی وی عواقب منازل بعد را هشدار می‌داد<ref>لسان العرب، ج۵، ص۲۰۱.</ref>. انبیاء و [[اولیاء]]{{عم}} نیز منذرین [[بشر]] نسبت به عقبات سیر خود در عوالم بعد از [[مرگ]] هستند.
ثالثاً، تا زمانی که انسان در دنیاست، خبر از [[عوالم]] بعد از خود و زندگی ابدی و [[حقیقی]] که در [[انتظار]] او است ندارد و ضروری‌ترین و حیاتی‌ترین مسأله برای او، یافتن مخبری است که از جزئیات [[عوالم غیب]] خبر آورد. [[خداوند]] در [[قرآن]]، [[انبیاء]] {{عم}} را «مُنذِر» نامیده است. اصل در معنای [[منذر]] به کسی اطلاق می‌شود که در کاروان‌ها یا [[سپاه]]، چند [[منزل]] جلوتر می‌رفت و [[اخبار]] مسیر را به کاروان گزارش می‌داد؛ گویی وی عواقب منازل بعد را هشدار می‌داد<ref>لسان العرب، ج۵، ص۲۰۱.</ref>. انبیاء و [[اولیاء]] {{عم}} نیز منذرین [[بشر]] نسبت به عقبات سیر خود در عوالم بعد از [[مرگ]] هستند.


[[بدیهی]] است و [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که انسان سر [[تسلیم]] در برابر کسانی فرود آورد که از عوالم غیب [[آگاهی]] دارند و او را از خطرات آینده‌ای که پیش رو دارد [[آگاه]] می‌سازند و از نعمت‌هایی که می‌تواند به [[سادگی]] کسب کند و [[حیات]] طیبه‌ای را برای او فراهم کند باخبرگردانند.
[[بدیهی]] است و [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که انسان سر [[تسلیم]] در برابر کسانی فرود آورد که از عوالم غیب [[آگاهی]] دارند و او را از خطرات آینده‌ای که پیش رو دارد [[آگاه]] می‌سازند و از نعمت‌هایی که می‌تواند به [[سادگی]] کسب کند و [[حیات]] طیبه‌ای را برای او فراهم کند باخبرگردانند.
خط ۵۶: خط ۵۶:
با این بیان، [[آیه ۵۹ سوره نساء]] [[ارشاد]] به حکمی [[عقل]] می‌نماید که: «ای [[مؤمنین]]، برای تشخیص [[فلاح]] از [[گناه]]، به [[اولی الامر]] و صاحبان [[علم غیب]] و آگاهان از [[اسرار]] بعد از [[مرگ]] مراجعه کنید و در [[منازعات]] [[اجتماعی]] نیز که ریشه آن تشخیص [[صلاح]] بیشتر و راه خیر برای [[آخرت]] است، به کسی که اشراف به عقبات بعد از مرگ دارد مراجعه کنید؛ چنین فردی [[اولی‌الامر]] است که یا به صورت [[نبی]] و [[رسول]] ظاهر می‌شود و یا [[وصی]] معصومی که نازل منزله رسول در میان شما است».<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۲۱۴-۲۱۸.</ref>
با این بیان، [[آیه ۵۹ سوره نساء]] [[ارشاد]] به حکمی [[عقل]] می‌نماید که: «ای [[مؤمنین]]، برای تشخیص [[فلاح]] از [[گناه]]، به [[اولی الامر]] و صاحبان [[علم غیب]] و آگاهان از [[اسرار]] بعد از [[مرگ]] مراجعه کنید و در [[منازعات]] [[اجتماعی]] نیز که ریشه آن تشخیص [[صلاح]] بیشتر و راه خیر برای [[آخرت]] است، به کسی که اشراف به عقبات بعد از مرگ دارد مراجعه کنید؛ چنین فردی [[اولی‌الامر]] است که یا به صورت [[نبی]] و [[رسول]] ظاهر می‌شود و یا [[وصی]] معصومی که نازل منزله رسول در میان شما است».<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۲۱۴-۲۱۸.</ref>


===محصور بودن مصداق اولی‌الامر در [[امامان معصوم]]{{عم}}===
=== محصور بودن مصداق اولی‌الامر در [[امامان معصوم]] {{عم}} ===
از استدلال‌های بیان شده، دو نتیجه مهم حاصل می‌گردد که بر اساس آن می‌توان دامنه اولی‌الامر را از لحاظ مصداقی [[استنباط]] نمود:
از استدلال‌های بیان شده، دو نتیجه مهم حاصل می‌گردد که بر اساس آن می‌توان دامنه اولی‌الامر را از لحاظ مصداقی [[استنباط]] نمود:


اولاً، هم رتبه بودن اولی الامر با [[خدا]] و رسول{{صل}} در [[وجوب اطاعت]]؛
اولاً، هم رتبه بودن اولی الامر با [[خدا]] و رسول {{صل}} در [[وجوب اطاعت]]؛


ثانیاً، [[اثبات عصمت]] اولی‌الامر در ردیف [[عصمت رسول خدا]]{{صل}}.
ثانیاً، [[اثبات عصمت]] اولی‌الامر در ردیف [[عصمت رسول خدا]] {{صل}}.


دو [[استدلال]] ذکر شده، [[اطاعت]] مطلق از اولی‌الامر را نتیجه می‌دهد. با توجه به اینکه در خلفای بعد از [[رسول اکرم]]{{صل}} مصداقی به عنوان «اولی الامر [[معصوم]]» یافت نمی‌کنیم، به مدد [[روایات شیعه]] و [[سنی]]، الزاماً فقط [[ائمه دوازده‌گانه]] اطهار{{عم}} به عنوان مصادیق تام و تمام «اولی الامر» به [[اثبات]] می‌رسند.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۲۱۸.</ref>
دو [[استدلال]] ذکر شده، [[اطاعت]] مطلق از اولی‌الامر را نتیجه می‌دهد. با توجه به اینکه در خلفای بعد از [[رسول اکرم]] {{صل}} مصداقی به عنوان «اولی الامر [[معصوم]]» یافت نمی‌کنیم، به مدد [[روایات شیعه]] و [[سنی]]، الزاماً فقط [[ائمه دوازده‌گانه]] اطهار {{عم}} به عنوان مصادیق تام و تمام «اولی الامر» به [[اثبات]] می‌رسند.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۲۱۸.</ref>


===شکل منطقی [[برهان]]===
=== شکل منطقی [[برهان]] ===
در طی برهان روشن شد که [[فرامین خدا]] و رسولش{{صل}} به طور مطلق واجب‌الاتباع هستند و کسی که واجب‌الاتباع است، عقلاً باید معصوم به [[عصمت الهی]] باشد؛ و الا لازم می‌آید که خداوند امر به گناه و [[فحشاء]] نماید؛ در حالی که این امر محال است. با توجه به آنکه در [[آیه شریفه]]، امر به اطاعت مطلق از اولی‌الامر معطوف به اطاعت مطلق از خدا و رسول{{صل}} گردیده است، می‌توانیم [[علم]] و سایر [[کمالات الهی]] [[امام]] را طی قیاسات زیر تبیین نماییم:
در طی برهان روشن شد که [[فرامین خدا]] و رسولش {{صل}} به طور مطلق واجب‌الاتباع هستند و کسی که واجب‌الاتباع است، عقلاً باید معصوم به [[عصمت الهی]] باشد؛ و الا لازم می‌آید که خداوند امر به گناه و [[فحشاء]] نماید؛ در حالی که این امر محال است. با توجه به آنکه در [[آیه شریفه]]، امر به اطاعت مطلق از اولی‌الامر معطوف به اطاعت مطلق از خدا و رسول {{صل}} گردیده است، می‌توانیم [[علم]] و سایر [[کمالات الهی]] [[امام]] را طی قیاسات زیر تبیین نماییم:
====بیان اول: [[اثبات عصمت اولی‌الامر]]====
==== بیان اول: [[اثبات عصمت اولی‌الامر]] ====


اولاً، اولی‌الامر به حسب [[آیه]]، مطلقاً واجب‌الاتباع هستند.
اولاً، اولی‌الامر به حسب [[آیه]]، مطلقاً واجب‌الاتباع هستند.
خط ۷۵: خط ۷۵:
نتیجه آنکه: [[اولی‌الامر]] معصوم به [[عصمت الهی]] است.
نتیجه آنکه: [[اولی‌الامر]] معصوم به [[عصمت الهی]] است.


====بیان دوم: [[اثبات تنصیص الهی اولی‌الامر]]====
==== بیان دوم: [[اثبات تنصیص الهی اولی‌الامر]] ====
با استفاده از نتیجه [[قیاس]] اول، قیاس دیگری را تشکیل داده و می‌گوییم:
با استفاده از نتیجه [[قیاس]] اول، قیاس دیگری را تشکیل داده و می‌گوییم:


خط ۸۲: خط ۸۲:
ثانیاً، معصوم به عصمت الهی را تنها [[خداوند]] [[تعیین]] می‌کند.
ثانیاً، معصوم به عصمت الهی را تنها [[خداوند]] [[تعیین]] می‌کند.


نتیجه آنکه: اولی‌الامر باید منحصراً [[منصوب]] به [[نصب الهی]] باشد و مانند [[رسول خدا]]{{صل}} از طرف [[پروردگار]] معین و به [[مردم]] معرفی شود. در میان [[صحابی]] بعد از [[پیامبر]]، تنها [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و سپس [[امامان]] از [[فرزندان]] ایشان{{عم}} مصداق چنین امری بوده‌اند.
نتیجه آنکه: اولی‌الامر باید منحصراً [[منصوب]] به [[نصب الهی]] باشد و مانند [[رسول خدا]] {{صل}} از طرف [[پروردگار]] معین و به [[مردم]] معرفی شود. در میان [[صحابی]] بعد از [[پیامبر]]، تنها [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و سپس [[امامان]] از [[فرزندان]] ایشان {{عم}} مصداق چنین امری بوده‌اند.


از استدلال‌های بیان شده، نتایج زیر حاصل می‌گردد:
از استدلال‌های بیان شده، نتایج زیر حاصل می‌گردد:
# [[اطاعت از رسول]]{{صل}} به طور مطلق است؛ یعنی آنچه [[رسول]]{{صل}} فرمود، [[کلام]] [[حق]] و صواب است؛ لذا اطاعت از رسول{{صل}}، عین [[اطاعت]] از [[پروردگار]] است: {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>. {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>. در نتیجه، [[اطاعت از امام]] نیز مانند [[اطاعت از رسول خدا]]{{صل}} مطلق است و هر دو گروه [[اوامر]] ارشادی و [[مولوی]] آنان را در بر می‌گیرد و مانند اطاعت از اوامر [[خداوند]] است.
# [[اطاعت از رسول]] {{صل}} به طور مطلق است؛ یعنی آنچه [[رسول]] {{صل}} فرمود، [[کلام]] [[حق]] و صواب است؛ لذا اطاعت از رسول {{صل}}، عین [[اطاعت]] از [[پروردگار]] است: {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>. {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>. در نتیجه، [[اطاعت از امام]] نیز مانند [[اطاعت از رسول خدا]] {{صل}} مطلق است و هر دو گروه [[اوامر]] ارشادی و [[مولوی]] آنان را در بر می‌گیرد و مانند اطاعت از اوامر [[خداوند]] است.
#ملاک در صواب یا [[گناه]] بودن در [[اوامر و نواهی]] مولوی، بیان رسول{{صل}} است نه [[عقل]]؛ لذا معنا ندارد که اطلاق اطاعت از رسول را به اطاعت درصواب [[مقید]] کنیم و گناه را از آن استثنا نماییم؛ زیرا [[قاعده لطف]] اقتضا می‌کند که اطاعت از [[حجج الهی]]{{عم}} عقلاً و اصالتاً امر ممدوحی باشد نه به واسطه آنکه عقل [[حکم]] به صواب بودن آن می‌کند امر پسندیده‌ای باشد، چنان که [[آیه شریفه]] نیز اشعار به این مطلب دارد و امر مطلق به اطاعت از رسول خدا{{صل}}، بیانگر صواب ذاتی اطاعت از رسول{{صل}} است و سلب ذاتی از شیء محال است. پس صواب یعنی اطاعت بی‌چون و چرا از رسول{{صل}} که همان اطاعت از حق است و گناه یعنی [[عصیان]] رسول{{صل}} که عین عصیان حق است؛ جزئاً یا کلاً: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>.
# ملاک در صواب یا [[گناه]] بودن در [[اوامر و نواهی]] مولوی، بیان رسول {{صل}} است نه [[عقل]]؛ لذا معنا ندارد که اطلاق اطاعت از رسول را به اطاعت درصواب [[مقید]] کنیم و گناه را از آن استثنا نماییم؛ زیرا [[قاعده لطف]] اقتضا می‌کند که اطاعت از [[حجج الهی]] {{عم}} عقلاً و اصالتاً امر ممدوحی باشد نه به واسطه آنکه عقل [[حکم]] به صواب بودن آن می‌کند امر پسندیده‌ای باشد، چنان که [[آیه شریفه]] نیز اشعار به این مطلب دارد و امر مطلق به اطاعت از رسول خدا {{صل}}، بیانگر صواب ذاتی اطاعت از رسول {{صل}} است و سلب ذاتی از شیء محال است. پس صواب یعنی اطاعت بی‌چون و چرا از رسول {{صل}} که همان اطاعت از حق است و گناه یعنی [[عصیان]] رسول {{صل}} که عین عصیان حق است؛ جزئاً یا کلاً: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>.
#در [[آیه ۵۹ سوره نساء]]، [[اطاعت از اولی‌الامر]] با همان اطلاق و به همان شدت و در [[سیاق]] [[اطاعت از رسول]]{{صل}} وارد شده؛ پس اطاعت از اولی‌الامر نیز مطلق است و ملاک در صواب بودن یک فعل، [[اطاعت]] بی‌قید و شرط از [[فرامین]] [[اولی الامر]] است.
# در [[آیه ۵۹ سوره نساء]]، [[اطاعت از اولی‌الامر]] با همان اطلاق و به همان شدت و در [[سیاق]] [[اطاعت از رسول]] {{صل}} وارد شده؛ پس اطاعت از اولی‌الامر نیز مطلق است و ملاک در صواب بودن یک فعل، [[اطاعت]] بی‌قید و شرط از [[فرامین]] [[اولی الامر]] است.


نتیجه آنکه اگر [[اولی‌الامر]] [[معصوم]] نباشند، اطاعت از ایشان مطابق با [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]]{{صل}} نخواهد بود؛ در حالی که امر به اطاعت از آنها در سیاق امر به اطاعت از رسول{{صل}} به طور مطلق است. پس اولی‌الامر باید معصوم من عندالله و در رتبه [[رسول خدا]]{{صل}} به لحاظ [[علوم الهی]] باشند.
نتیجه آنکه اگر [[اولی‌الامر]] [[معصوم]] نباشند، اطاعت از ایشان مطابق با [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] {{صل}} نخواهد بود؛ در حالی که امر به اطاعت از آنها در سیاق امر به اطاعت از رسول {{صل}} به طور مطلق است. پس اولی‌الامر باید معصوم من عندالله و در رتبه [[رسول خدا]] {{صل}} به لحاظ [[علوم الهی]] باشند.


نکته قابل توجه آنکه چنانچه «[[أمر]]» در اولی الامر به معنای «[[عالم امر]]» باشد، در این صورت اولی‌الامر به معنای صاحبان چنین مقامی خواهد بود. در این صورت نیز تفاوتی اساسی در [[استدلال]] به [[آیه]] به وجود نخواهد آمد.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۲۳۳.</ref>
نکته قابل توجه آنکه چنانچه «[[أمر]]» در اولی الامر به معنای «[[عالم امر]]» باشد، در این صورت اولی‌الامر به معنای صاحبان چنین مقامی خواهد بود. در این صورت نیز تفاوتی اساسی در [[استدلال]] به [[آیه]] به وجود نخواهد آمد.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۲۳۳.</ref>
خط ۹۹: خط ۹۹:


نقد و بررسی: برای دفع این [[شبهه]]، لازم است نخست نظری به [[شأن نزول]] آیه بیندازیم. درباره شأن نزول این آیه و [[ارتباط]] آن با [[آیات]] بعد، [[اختلافات]] فراوانی وجود دارد. ما برای رعایت اختصار، تنها به دو جریانی که عمدتاً در شأن نزول آیه ذکر کرده‌اند، اشاره کرده، ارتباط آن را با مسأله [[عصمت]] مورد بررسی قرار می‌دهیم.
نقد و بررسی: برای دفع این [[شبهه]]، لازم است نخست نظری به [[شأن نزول]] آیه بیندازیم. درباره شأن نزول این آیه و [[ارتباط]] آن با [[آیات]] بعد، [[اختلافات]] فراوانی وجود دارد. ما برای رعایت اختصار، تنها به دو جریانی که عمدتاً در شأن نزول آیه ذکر کرده‌اند، اشاره کرده، ارتباط آن را با مسأله [[عصمت]] مورد بررسی قرار می‌دهیم.
# [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گاه که نزدِ یکی از همسرانش به نام [[زینب]]<ref>در بعضی از نقل‌ها، به جای زینب، نام «سوده» آمده است. ر.ک: روح المعانی، ج۲۸، ص۱۴۷.</ref> می‌رفت، وی از فرط علاقه به پیامبر{{صل}} و [[تمایل]] به حضور بیشتر ایشان، حضرت را لحظاتی در [[خانه]] نگه می‌داشت و از عسلی که تهیه کرده بود برای ایشان می‌آورد تا تناول نمایند. این جریان بر [[عایشه]] و [[حفصه]] – دو تن دیگر از [[همسران پیامبر]] – گران آمد. از این رو نقشه‌ای کشیدند تا پیامبر را از این عمل باز دارند. لذا با فشار و [[تهدید]]، همه [[همسران پیامبر]] را متقاعد ساختند که هر گاه [[پیامبر]] نزد آنها آمد، بینی خود را گرفته و این گونه وانمود نمایند که بوی دهان پیامبر آزارشان می‌دهد؛ تا با [[سوء]] استفاده از اهمیتی که [[نبی اکرم]]{{صل}} به معطر بودن خویش می‌دادند، از رفت و آمد ایشان به اطاق [[زینب]] بکاهند. بعد از آن هر گاه که پیامبر{{صل}} به نزد هر کدام از همسرانش می‌رفت با این سؤال مواجه می‌شد که چرا "مغافیر"<ref>صمغی بود که از یکی از درختان حجاز به نام «عُرفط» تراوش می‌کرد و بوی نامناسبی داشت. ر.ک: تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۱.</ref> خورده‌اند. پیامبر، علت این بوی نامناسب را از عسلی دانستند که در نزد زینب تناول کرده بودند؛ با این احتمال که زنبورهایی که عسل مورد نظر از آنها به دست آمده است از گیاهان بدبویی همچون مغافیر [[تغذیه]] کرده‌اند. از این روی، تناول عسل را در نزد زینب بر خویش [[حرام]] کردند<ref>تفسیر فخر رازی، ج۸، ص۲۳۱-۲۳۲؛ روح المعانی، ج۲۸، ص۱۴۶؛ تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۱-۲۷۲؛ مجمع البیان، ج۹-۱۰، ص۴۷۱.</ref>.
# [[پیامبر اکرم]] {{صل}} گاه که نزدِ یکی از همسرانش به نام [[زینب]]<ref>در بعضی از نقل‌ها، به جای زینب، نام «سوده» آمده است. ر. ک: روح المعانی، ج۲۸، ص۱۴۷.</ref> می‌رفت، وی از فرط علاقه به پیامبر {{صل}} و [[تمایل]] به حضور بیشتر ایشان، حضرت را لحظاتی در [[خانه]] نگه می‌داشت و از عسلی که تهیه کرده بود برای ایشان می‌آورد تا تناول نمایند. این جریان بر [[عایشه]] و [[حفصه]] – دو تن دیگر از [[همسران پیامبر]] – گران آمد. از این رو نقشه‌ای کشیدند تا پیامبر را از این عمل باز دارند. لذا با فشار و [[تهدید]]، همه [[همسران پیامبر]] را متقاعد ساختند که هر گاه [[پیامبر]] نزد آنها آمد، بینی خود را گرفته و این گونه وانمود نمایند که بوی دهان پیامبر آزارشان می‌دهد؛ تا با [[سوء]] استفاده از اهمیتی که [[نبی اکرم]] {{صل}} به معطر بودن خویش می‌دادند، از رفت و آمد ایشان به اطاق [[زینب]] بکاهند. بعد از آن هر گاه که پیامبر {{صل}} به نزد هر کدام از همسرانش می‌رفت با این سؤال مواجه می‌شد که چرا "مغافیر"<ref>صمغی بود که از یکی از درختان حجاز به نام «عُرفط» تراوش می‌کرد و بوی نامناسبی داشت. ر. ک: تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۱.</ref> خورده‌اند. پیامبر، علت این بوی نامناسب را از عسلی دانستند که در نزد زینب تناول کرده بودند؛ با این احتمال که زنبورهایی که عسل مورد نظر از آنها به دست آمده است از گیاهان بدبویی همچون مغافیر [[تغذیه]] کرده‌اند. از این روی، تناول عسل را در نزد زینب بر خویش [[حرام]] کردند<ref>تفسیر فخر رازی، ج۸، ص۲۳۱-۲۳۲؛ روح المعانی، ج۲۸، ص۱۴۶؛ تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۱-۲۷۲؛ مجمع البیان، ج۹-۱۰، ص۴۷۱.</ref>.
# [[پیامبر اکرم]]{{صل}} کنیزی داشت به نام [[ماریه]] قبطه که گاه نزد او می‌رفت؛ ولی [[عایشه]] و [[حفصه]] از روی [[حسادت]]، این رفت و آمد را نمی‌پسندیدند و هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}} را با ماریه می‌دیدند، ناراحت می‌شدند. یک [[روز]] دیدند پیامبر از فرط خستگی سرش را در دامان ماریه گذاشته و خوابش برده است. این صحنه برای آنان بسیار گران آمد و از آن پس پیامبر را به شدت مورد [[آزار]] و [[اذیت]] قرار دادند. [[حضرت]] برای تسکین خاطر [[همسران]] خود، [[سوگند]] یاد نمود که دیگر نزد ماریه نرود؛ یعنی نزدیکی با او را بر خویش حرام نمود<ref>تفسیر البصائر، ج۴۷، ص۳۹۹-۴۰۱؛ تفسیر فخر رازی، ج۸، ص۲۳۱-۲۳۲؛ روح المعانی، ج۲۸، ص۱۴۷.</ref>.
# [[پیامبر اکرم]] {{صل}} کنیزی داشت به نام [[ماریه]] قبطه که گاه نزد او می‌رفت؛ ولی [[عایشه]] و [[حفصه]] از روی [[حسادت]]، این رفت و آمد را نمی‌پسندیدند و هنگامی که [[رسول خدا]] {{صل}} را با ماریه می‌دیدند، ناراحت می‌شدند. یک [[روز]] دیدند پیامبر از فرط خستگی سرش را در دامان ماریه گذاشته و خوابش برده است. این صحنه برای آنان بسیار گران آمد و از آن پس پیامبر را به شدت مورد [[آزار]] و [[اذیت]] قرار دادند. [[حضرت]] برای تسکین خاطر [[همسران]] خود، [[سوگند]] یاد نمود که دیگر نزد ماریه نرود؛ یعنی نزدیکی با او را بر خویش حرام نمود<ref>تفسیر البصائر، ج۴۷، ص۳۹۹-۴۰۱؛ تفسیر فخر رازی، ج۸، ص۲۳۱-۲۳۲؛ روح المعانی، ج۲۸، ص۱۴۷.</ref>.


این دو جریان را، [[مفسران]] و مورخان [[اهل سنت]] و [[شیعه]]، در ذیل [[آیه]] مورد بحث، با عبارات بسیار گوناگون و بعضاً متضاد، ذکر کرده‌اند. هر چند به نظر می‌رسد داستان خیلی عمیق‌تر و پیچیده‌تر از این مسایل باشد؛ سیری سطحی در [[آیات]] [[سوره تحریم]] این [[حقیقت]] را آشکار می‌سازد که برخی از [[همسران پیامبر]]، قصد [[توطئه]] خطرناکی را علیه [[حضرت]] داشتند که [[خداوند]] آن را افشا کرده، [[پیامبر]] خویش را محافظت نمود<ref>جزوه راه و راهنما‌شناسی، ص۶۶۶.</ref>.
این دو جریان را، [[مفسران]] و مورخان [[اهل سنت]] و [[شیعه]]، در ذیل [[آیه]] مورد بحث، با عبارات بسیار گوناگون و بعضاً متضاد، ذکر کرده‌اند. هر چند به نظر می‌رسد داستان خیلی عمیق‌تر و پیچیده‌تر از این مسایل باشد؛ سیری سطحی در [[آیات]] [[سوره تحریم]] این [[حقیقت]] را آشکار می‌سازد که برخی از [[همسران پیامبر]]، قصد [[توطئه]] خطرناکی را علیه [[حضرت]] داشتند که [[خداوند]] آن را افشا کرده، [[پیامبر]] خویش را محافظت نمود<ref>جزوه راه و راهنما‌شناسی، ص۶۶۶.</ref>.
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
دوم: تحریم حلال می‌تواند به این معنا باشد که شخصی، عملی را که حلال و [[مباح]] است، با سببی [[شرعی]] همچون قسم، بر خویش [[حرام]] کند. یعنی یا به طور مطلق و یا در شرایطی خاص، خود را ملزم به اجتناب از آن نماید؛ بدون اینکه اعتقاد به حرمت واقعی آن داشته باشد.
دوم: تحریم حلال می‌تواند به این معنا باشد که شخصی، عملی را که حلال و [[مباح]] است، با سببی [[شرعی]] همچون قسم، بر خویش [[حرام]] کند. یعنی یا به طور مطلق و یا در شرایطی خاص، خود را ملزم به اجتناب از آن نماید؛ بدون اینکه اعتقاد به حرمت واقعی آن داشته باشد.


چنین عملی هرگز دخالت در امر [[شریعت]] محسوب نمی‌شود. حتی، بر اساس [[میزان]] اهمیت و رجحان [[انگیزه]] آن، می‌تواند از [[حسن]] و مطلوبیت نیز برخوردار باشد. گویا مثل پیامبر{{صل}} بر اساس آنچه از شأن نزول [[آیه]] دریافت می‌شود، [[امر]] مباحی (مثل خوردن عسل و یا نزدیکی با [[کنیز]]) را به طریق [[سوگند]] بر خویش تحریم نمود. این عمل نه تنها [[حرام]] نیست، بلکه [[ترک اولی]] نیز محسوب نمی‌شود.
چنین عملی هرگز دخالت در امر [[شریعت]] محسوب نمی‌شود. حتی، بر اساس [[میزان]] اهمیت و رجحان [[انگیزه]] آن، می‌تواند از [[حسن]] و مطلوبیت نیز برخوردار باشد. گویا مثل پیامبر {{صل}} بر اساس آنچه از شأن نزول [[آیه]] دریافت می‌شود، [[امر]] مباحی (مثل خوردن عسل و یا نزدیکی با [[کنیز]]) را به طریق [[سوگند]] بر خویش تحریم نمود. این عمل نه تنها [[حرام]] نیست، بلکه [[ترک اولی]] نیز محسوب نمی‌شود.


ممکن است گفته شود، با توجه به مطالب مذکور، پس چرا [[خداوند]] با بیانی [[عتاب]] آلود [[پیامبر]] را مورد خطاب قرار داده، می‌گوید: "چرا کاری را که خداوند [[حلال]] کرده، حرام می‌نمایی؟"
ممکن است گفته شود، با توجه به مطالب مذکور، پس چرا [[خداوند]] با بیانی [[عتاب]] آلود [[پیامبر]] را مورد خطاب قرار داده، می‌گوید: "چرا کاری را که خداوند [[حلال]] کرده، حرام می‌نمایی؟"
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش