عمرو بن امیه ضمری: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'بنده خدا' به 'بنده خدا'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
|||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{نبوت}} | {{نبوت}} | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = | | موضوع مرتبط = صحابه | ||
| عنوان مدخل = عمرو بن امیه ضمری | | عنوان مدخل = عمرو بن امیه ضمری | ||
| مداخل مرتبط = [[عمرو بن امیه ضمری در تاریخ اسلامی]] | | مداخل مرتبط = [[عمرو بن امیه ضمری در تاریخ اسلامی]] | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
در پایاننامه آمده است: "و اگر از این امر [[سرپیچی]] کنی، [[گناه]] همه [[مسیحیان]] [[قوم]] بر گردن تو خواهد بود"<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، ج۲، ص۳۰۸.</ref>.<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[سفیر پیامبر به حبشه (مقاله)|سفیر پیامبر به حبشه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۲۶-۵۲۸.</ref> | در پایاننامه آمده است: "و اگر از این امر [[سرپیچی]] کنی، [[گناه]] همه [[مسیحیان]] [[قوم]] بر گردن تو خواهد بود"<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، ج۲، ص۳۰۸.</ref>.<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[سفیر پیامبر به حبشه (مقاله)|سفیر پیامبر به حبشه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۲۶-۵۲۸.</ref> | ||
مؤرخان نوشتهاند: [[نجاشی]] پس از اینکه [[نامه]] را خواند، این گونه پاسخ داد: "به نام خدایی که مرا به [[اسلام]] [[هدایت]] کرد. [[نامه]] تو به دستم رسید. نامهای که در آن به امر [[عیسی]] {{صل}}اشاره کرده بودی. به خدای [[آسمانها]] و [[زمین]] [[سوگند]] که [[عیسی]] {{صل}} بیش از آنچه گفتی ([[بنده | مؤرخان نوشتهاند: [[نجاشی]] پس از اینکه [[نامه]] را خواند، این گونه پاسخ داد: "به نام خدایی که مرا به [[اسلام]] [[هدایت]] کرد. [[نامه]] تو به دستم رسید. نامهای که در آن به امر [[عیسی]] {{صل}}اشاره کرده بودی. به خدای [[آسمانها]] و [[زمین]] [[سوگند]] که [[عیسی]] {{صل}} بیش از آنچه گفتی ([[بنده خدا]]) نبوده است.... ما به پسرعمویت اکرام کردیم.... [[شهادت]] میدهم که تو [[رسول]] صادق و مصدّق خدایی. من، به دست پسرعمویت به خدای عالمیان [[ایمان]] آوردم و فرزندم ارحی بن اصحم را به سویت میفرستم.... اگر بخواهی خودم هم نزدت میآیم. [[سلام]] بر تو، ای [[رسول خدا]]!<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۵۲-۶۵۳؛ عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۷۶؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۸۴؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۱، ص۲۲۰؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۳۰-۳۳۱.</ref>. | ||
پسر نجاشی همراه شصت نفر از اهالی [[حبشه]] سوار کشتی شدند که در [[مدینه]] به [[خدمت]] [[پیامبر]] {{صل}} برسند؛ اما وقتی وسط دریا رسیدند، کشتی آنها [[شکست]] و [[غرق]] شدند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۵۳؛ عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۷۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۳۳۶.</ref>. [[عمرو عاص]] میگوید: "من و عدهای از [[قریش]]، پس از [[جنگ خندق]] و احتمال قدرتگیری [[محمد]] در [[عربستان]]، چون نمیخواستیم در [[عربستان]] زیر [[سلطه]] او باشیم (پیش از اینکه [[عمرو بن امیه]] نزد [[نجاشی]] برود) نزد [[نجاشی]] رفتیم. ما در سرزمین [[نجاشی]] بودیم که [[عمرو بن امیه]] آمد. من از نجاشی خواستم تا او را به ما بسپارد تا به [[انتقام]] کشتههایمان، او را بکشیم. نجاشی، [[خشمگین]] شد و گفت: میخواهید فرستاده مردی را که [[ناموس]] اکبر بر او نازل میشود به شما بدهم تا وی را بکشید؟ گفتم: ای [[پادشاه]]، آیا چنین است؟ گفت: ای عمرو! از من بشنو و پیرو او شو که بر [[حق]] است"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۰-۳۱.</ref>. [[عمرو عاص]] این امر را زمینه [[اسلام آوردن]] خویش میداند. | پسر نجاشی همراه شصت نفر از اهالی [[حبشه]] سوار کشتی شدند که در [[مدینه]] به [[خدمت]] [[پیامبر]] {{صل}} برسند؛ اما وقتی وسط دریا رسیدند، کشتی آنها [[شکست]] و [[غرق]] شدند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۵۳؛ عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۷۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۳۳۶.</ref>. [[عمرو عاص]] میگوید: "من و عدهای از [[قریش]]، پس از [[جنگ خندق]] و احتمال قدرتگیری [[محمد]] در [[عربستان]]، چون نمیخواستیم در [[عربستان]] زیر [[سلطه]] او باشیم (پیش از اینکه [[عمرو بن امیه]] نزد [[نجاشی]] برود) نزد [[نجاشی]] رفتیم. ما در سرزمین [[نجاشی]] بودیم که [[عمرو بن امیه]] آمد. من از نجاشی خواستم تا او را به ما بسپارد تا به [[انتقام]] کشتههایمان، او را بکشیم. نجاشی، [[خشمگین]] شد و گفت: میخواهید فرستاده مردی را که [[ناموس]] اکبر بر او نازل میشود به شما بدهم تا وی را بکشید؟ گفتم: ای [[پادشاه]]، آیا چنین است؟ گفت: ای عمرو! از من بشنو و پیرو او شو که بر [[حق]] است"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۰-۳۱.</ref>. [[عمرو عاص]] این امر را زمینه [[اسلام آوردن]] خویش میداند. |