فضیلت اخلاقی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
*از جمله مباحثی که در حوزه [[اخلاق]] مطرح میباشد و شاید [[جایگاه]] تمام مباحث [[اخلاقی]] را به خود سوق میدهد بحث [[فضائل اخلاقی|فضائل]] و [[رذایل اخلاقی]] است مباحثی از قبیل چیستی فضیلت و [[رذیلت]] و ملاک [[شناخت]] و اقسام آنها و اینکه چگونه میتوان به [[فضایل]] آراسته شد و از [[رذایل]] دوری جست. یا اینکه آراسته شدن به [[فضایل]] دفعی است یا تدریجی و دوری از [[رذایل]] نیز به یکدفعه تحقق پیدا میکند یا باید ریشهیابی نمود و از پایه آغاز کرد مباحث مهمی است که در کتب [[اخلاقی]] از آن بحث به میان میآید زیرا فضیلت و [[رذیلت]] از واژههای کلیدی در حوزه [[اخلاق]] به شمار میآید به حدی که بسیاری از [[عالمان]] [[اخلاق]] این [[علم]] را به چگونگی آراستن به [[فضایل]] و دوری جستن از [[رذایل]] معنا کردهاند، مرحوم [[علامه طباطبایی]] به مناسبت در جاهای گوناگون این مباحث را به صورت [[علمی]] و دقیقه مطرح نموده است. | * از جمله مباحثی که در حوزه [[اخلاق]] مطرح میباشد و شاید [[جایگاه]] تمام مباحث [[اخلاقی]] را به خود سوق میدهد بحث [[فضائل اخلاقی|فضائل]] و [[رذایل اخلاقی]] است مباحثی از قبیل چیستی فضیلت و [[رذیلت]] و ملاک [[شناخت]] و اقسام آنها و اینکه چگونه میتوان به [[فضایل]] آراسته شد و از [[رذایل]] دوری جست. یا اینکه آراسته شدن به [[فضایل]] دفعی است یا تدریجی و دوری از [[رذایل]] نیز به یکدفعه تحقق پیدا میکند یا باید ریشهیابی نمود و از پایه آغاز کرد مباحث مهمی است که در کتب [[اخلاقی]] از آن بحث به میان میآید زیرا فضیلت و [[رذیلت]] از واژههای کلیدی در حوزه [[اخلاق]] به شمار میآید به حدی که بسیاری از [[عالمان]] [[اخلاق]] این [[علم]] را به چگونگی آراستن به [[فضایل]] و دوری جستن از [[رذایل]] معنا کردهاند، مرحوم [[علامه طباطبایی]] به مناسبت در جاهای گوناگون این مباحث را به صورت [[علمی]] و دقیقه مطرح نموده است. | ||
==پیشینه و تعریف [[فضایل]] و [[رذایل اخلاقی]]== | == پیشینه و تعریف [[فضایل]] و [[رذایل اخلاقی]] == | ||
*پیش از آنکه به نظریه مرحوم [[علامه طباطبایی]] در این زمینه پرداخته شود مناسب است به گذشته بحث فضیلت و [[رذیلت]] مروری شود تا اهمیت آن روشنتر و ارزیابی دقیقتری از آن صورت پذیرد. | * پیش از آنکه به نظریه مرحوم [[علامه طباطبایی]] در این زمینه پرداخته شود مناسب است به گذشته بحث فضیلت و [[رذیلت]] مروری شود تا اهمیت آن روشنتر و ارزیابی دقیقتری از آن صورت پذیرد. | ||
*این بحث در کتب [[فیلسوفان]] پیش از میلاد مانند [[سقراط]]، [[افلاطون]] و [[ارسطو]] به طور گسترده مطرح شده است. آنها [[اعتدال]] در قوای [[انسانی]] را فضیلت میدانستند و [[افراط]] و [[تفریط]] در آن را [[رذیلت]]، که البته باید به صورت ملکه [[نفسانی]] باشد و تا زمانی که به صورت ملکه [[نفسانی]] در نیاید نمیتوان آنها را فضیلت یا [[رذیلت]] دانست و با توجه به اینکه [[انسان]] دارای سه [[قوه]] به نامهای شهویه و غضبیه و عاقله است و [[عقل]] نیز به دو قسم عملی و نظری دانسته شد، در مجموع [[اعتدال]] هر کدام از این قوا فضیلت شمرده شد که به ترتیب عبارتند از: [[عفت]]، [[شجاعت]]، [[عدالت]] و [[حکمت]] و این چهار مورد در [[حقیقت]] جنس فضیلت به شمار میآید، و [[افراط]] و [[تفریط]] در هر کدام که در مجموع هشت مورد میباشد به عنوان اجناس [[رذیلت]] دانسته شده که در [[قوه شهویه]] [[شره]] و خمول و در [[قوه غضبیه]] تهوّر و [[جبن]] و در [[عقل عملی]] [[ظلم]] و [[انظلام]] و در [[عقل نظری]] [[سفسطه]] و [[جهل]] نامگذاری شده است<ref>اخلاق نیکوماخس، ج ۱، ص ۲۳.</ref>. | * این بحث در کتب [[فیلسوفان]] پیش از میلاد مانند [[سقراط]]، [[افلاطون]] و [[ارسطو]] به طور گسترده مطرح شده است. آنها [[اعتدال]] در قوای [[انسانی]] را فضیلت میدانستند و [[افراط]] و [[تفریط]] در آن را [[رذیلت]]، که البته باید به صورت ملکه [[نفسانی]] باشد و تا زمانی که به صورت ملکه [[نفسانی]] در نیاید نمیتوان آنها را فضیلت یا [[رذیلت]] دانست و با توجه به اینکه [[انسان]] دارای سه [[قوه]] به نامهای شهویه و غضبیه و عاقله است و [[عقل]] نیز به دو قسم عملی و نظری دانسته شد، در مجموع [[اعتدال]] هر کدام از این قوا فضیلت شمرده شد که به ترتیب عبارتند از: [[عفت]]، [[شجاعت]]، [[عدالت]] و [[حکمت]] و این چهار مورد در [[حقیقت]] جنس فضیلت به شمار میآید، و [[افراط]] و [[تفریط]] در هر کدام که در مجموع هشت مورد میباشد به عنوان اجناس [[رذیلت]] دانسته شده که در [[قوه شهویه]] [[شره]] و خمول و در [[قوه غضبیه]] تهوّر و [[جبن]] و در [[عقل عملی]] [[ظلم]] و [[انظلام]] و در [[عقل نظری]] [[سفسطه]] و [[جهل]] نامگذاری شده است<ref>اخلاق نیکوماخس، ج ۱، ص ۲۳.</ref>. | ||
*در نتیجه فضیلت از نظر [[ارسطو]] رعایت [[اعتدال]] بین قوای نفس و خودداری از [[افراط]] و [[تفریط]] میباشد. او دو وجه امتیاز را برای [[اعمال]] خوب و فضیلتآمیز قائل شده است. | * در نتیجه فضیلت از نظر [[ارسطو]] رعایت [[اعتدال]] بین قوای نفس و خودداری از [[افراط]] و [[تفریط]] میباشد. او دو وجه امتیاز را برای [[اعمال]] خوب و فضیلتآمیز قائل شده است. | ||
*اوّل، آنکه [[اعمال]] انجام شده درست و [[شایسته]] اوضاع و احوال باشد. | * اوّل، آنکه [[اعمال]] انجام شده درست و [[شایسته]] اوضاع و احوال باشد. | ||
*دوّم، آنکه محرّک آن عمل، [[حسن]] [[نیّت]] و خیر باشد. در نتیجه عواطفی مانند [[خشم]] و کین که [[عواطف]] بسیطند از نظر [[ارسطو]] فضیلت به شمار نمیآید، زیرا در [[عواطف]] [[انتخاب]] به کار نرفته است و نیز استعداد از نظر [[ارسطو]] فضیلت دانسته نمیشود، بلکه فضیلت آن ملکهای است که با تمرین و ممارست استعدادهای بالقوه به دست میآید و الّا در صرف استعداد که هیچ نوع [[اراده]] عملی [[ظهور]] پیدا نکرده فضیلتی وجود ندارد و افرادی که مستعدند، [[مستحق مدح]] و ذمّ نیستند و نیز از نظر ارسطو [[اعمال]] جزئی و نادر هیچ نوع [[ارزش]] [[اخلاقی]] ندارد. مثلاً کسی که به طور نادر و گهگاه [[بخشش]] مینماید به او سخاوتمند گفته نمیشود بلکه به کسی که ملکه [[سخاوت]] دارد و همواره [[بخشش]] از او آشکار میشود سخّی اطلاق میشود. | * دوّم، آنکه محرّک آن عمل، [[حسن]] [[نیّت]] و خیر باشد. در نتیجه عواطفی مانند [[خشم]] و کین که [[عواطف]] بسیطند از نظر [[ارسطو]] فضیلت به شمار نمیآید، زیرا در [[عواطف]] [[انتخاب]] به کار نرفته است و نیز استعداد از نظر [[ارسطو]] فضیلت دانسته نمیشود، بلکه فضیلت آن ملکهای است که با تمرین و ممارست استعدادهای بالقوه به دست میآید و الّا در صرف استعداد که هیچ نوع [[اراده]] عملی [[ظهور]] پیدا نکرده فضیلتی وجود ندارد و افرادی که مستعدند، [[مستحق مدح]] و ذمّ نیستند و نیز از نظر ارسطو [[اعمال]] جزئی و نادر هیچ نوع [[ارزش]] [[اخلاقی]] ندارد. مثلاً کسی که به طور نادر و گهگاه [[بخشش]] مینماید به او سخاوتمند گفته نمیشود بلکه به کسی که ملکه [[سخاوت]] دارد و همواره [[بخشش]] از او آشکار میشود سخّی اطلاق میشود. | ||
*نکته دیگری که در [[اخلاق]] ارسطوئی وجود دارد این است که اگر خصوصیاتی برای همه فراهم نباشد جزء فضیلت به حساب نمیآید مانند [[بزرگمنشی]] که مستلزم [[ثروت]] زیاد و اصالت [[خانوادگی]] است و نکتۀ دیگر آن است که فرد [[نیک]] کسی است که در [[اعمال]] نیکش [[احساس]] لذّت کند<ref>ارسطو، اخلاق نیکوماخس، ص ۲۲–۲۷.</ref>. | * نکته دیگری که در [[اخلاق]] ارسطوئی وجود دارد این است که اگر خصوصیاتی برای همه فراهم نباشد جزء فضیلت به حساب نمیآید مانند [[بزرگمنشی]] که مستلزم [[ثروت]] زیاد و اصالت [[خانوادگی]] است و نکتۀ دیگر آن است که فرد [[نیک]] کسی است که در [[اعمال]] نیکش [[احساس]] لذّت کند<ref>ارسطو، اخلاق نیکوماخس، ص ۲۲–۲۷.</ref>. | ||
*خواجه نصیرالدین برای [[فضایل]] سه [[درجه]] قائل است: | * خواجه نصیرالدین برای [[فضایل]] سه [[درجه]] قائل است: | ||
#فضایلی که [[مردم]] آن را [[سعادت]] نامیدهاند و آن صرف [[اراده]] و طلب در [[مصالح]] خویش در همین عالم محسوس و امور حسّی است که متعلق به نفس و [[بدن]] است، مشروط به رعایت [[اعتدال]] در آنچه ملایم احوال است. گرچه هنوز [[آدمی]] از [[هواهای نفسانی]] و [[شهوات]] خالی نباشد ولی حدّ [[اعتدال]] نگه دارد، و معنی [[اعتدال]] نگهداشتن حد وسط بین درخواست نفس و [[فرمان]] [[عقل]] است. | # فضایلی که [[مردم]] آن را [[سعادت]] نامیدهاند و آن صرف [[اراده]] و طلب در [[مصالح]] خویش در همین عالم محسوس و امور حسّی است که متعلق به نفس و [[بدن]] است، مشروط به رعایت [[اعتدال]] در آنچه ملایم احوال است. گرچه هنوز [[آدمی]] از [[هواهای نفسانی]] و [[شهوات]] خالی نباشد ولی حدّ [[اعتدال]] نگه دارد، و معنی [[اعتدال]] نگهداشتن حد وسط بین درخواست نفس و [[فرمان]] [[عقل]] است. | ||
#فضیلت، صرف [[اراده]] و [[همت]] در امری [[افضل]] از امور نفس و [[بدن]] است و معرّا از اهواء، [[شهوات]] و امور حسّی است و بجز آنچه ضروری و ناگزیر باشد التفات نکند. افراد در این مرتبه از [[فضایل]] درجات متفاوت و رو به تزاید دارند، از جهت اختلافشان در طبایع، عادات، [[علم]]، [[فهم]]، [[معرفت]]، [[همّت]]، [[شوق]] و [[تحمل]] [[مشقت]]. | # فضیلت، صرف [[اراده]] و [[همت]] در امری [[افضل]] از امور نفس و [[بدن]] است و معرّا از اهواء، [[شهوات]] و امور حسّی است و بجز آنچه ضروری و ناگزیر باشد التفات نکند. افراد در این مرتبه از [[فضایل]] درجات متفاوت و رو به تزاید دارند، از جهت اختلافشان در طبایع، عادات، [[علم]]، [[فهم]]، [[معرفت]]، [[همّت]]، [[شوق]] و [[تحمل]] [[مشقت]]. | ||
#آخرین مرتبه فضیلت، آن است که [[افعال]] [[مردم]] همه [[الهی]] محض شود و [[افعال الهی]] [[خیر]] محض است و فعلی که خیر محض است فاعلش برای غرض جز نفس آن فعل، آن را انجام نمیدهد. بدین معنی که [[افعال الهی]] را برای جذب حظّی، عوض، مباهاتی یا دفع مجازاتی انجام نمیدهد بلکه فعل او بعینه غرض اوست و این منتهای [[حکمت]] است<ref>طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، ص ۸۹–۹۱.</ref>. | # آخرین مرتبه فضیلت، آن است که [[افعال]] [[مردم]] همه [[الهی]] محض شود و [[افعال الهی]] [[خیر]] محض است و فعلی که خیر محض است فاعلش برای غرض جز نفس آن فعل، آن را انجام نمیدهد. بدین معنی که [[افعال الهی]] را برای جذب حظّی، عوض، مباهاتی یا دفع مجازاتی انجام نمیدهد بلکه فعل او بعینه غرض اوست و این منتهای [[حکمت]] است<ref>طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، ص ۸۹–۹۱.</ref>. | ||
*بیشک وقتی [[آدمیان]] فضیلت را بشناسند به دنبال آن [[رذیلت]] را هم خواهند [[شناخت]]. در عین حال در طرح مباحث مربوط به [[رذیلت]] دیدگاههای متفاوتی وجود دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود. | * بیشک وقتی [[آدمیان]] فضیلت را بشناسند به دنبال آن [[رذیلت]] را هم خواهند [[شناخت]]. در عین حال در طرح مباحث مربوط به [[رذیلت]] دیدگاههای متفاوتی وجود دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود. | ||
*نزد در [[حکما]] [[خروج]] از [[اعتدال]] هر خلقی [[ناپسند]] است و لذا [[ارسطو]] [[افراط]] و [[تفریط]] در جنس هر فضیلتی را [[رذیلت]] دانسته است، از این رو او سه نوع خلقیات را قائل است. دو [[رذیلت]] یکی در طرف [[افراط]] و دیگری [[تفریط]] و تنها یک فضیلت وجود دارد و آن حد وسط و [[اعتدال]] بین [[افراط]] و [[تفریط]] است <ref>ارسطو، اخلاق نیکوماخس، ص ۵۵.</ref>. | * نزد در [[حکما]] [[خروج]] از [[اعتدال]] هر خلقی [[ناپسند]] است و لذا [[ارسطو]] [[افراط]] و [[تفریط]] در جنس هر فضیلتی را [[رذیلت]] دانسته است، از این رو او سه نوع خلقیات را قائل است. دو [[رذیلت]] یکی در طرف [[افراط]] و دیگری [[تفریط]] و تنها یک فضیلت وجود دارد و آن حد وسط و [[اعتدال]] بین [[افراط]] و [[تفریط]] است <ref>ارسطو، اخلاق نیکوماخس، ص ۵۵.</ref>. | ||
* [[خواجه نصیرالدین طوسی]] مانند [[ارسطو]]، [[افراط]] و [[تفریط]] در [[حکمت]]، [[شجاعت]]، عفّت و [[عدالت]] را [[رذیلت]] دانسته است<ref> طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاقی ناصری، ص ۱۱۷، ۱۴۲ و ۱۴۳.</ref> و در بیان دیگری [[شقاوت]] را چهار چیز دانسته، اول [[تنبلی]] و بطالت که موجب [[تضییع عمر]] میشود، دوم [[جهل]] و غباوت که موجب ترک [[حکمت نظری]] و [[تضعیف]] [[قوه]] نظری میشود، سوم وقاحتی که از اهمال نفس و [[پیروی]] از [[شهوات]] پدید میآید، چهارم تکرار و [[اصرار]] بر [[قبایح]] که موجب بازگشت به [[اعمال صالح]] میشود<ref> طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاقی ناصری، ص ۱۱۷، ۱۴۲ و ۱۴۳.</ref>. | * [[خواجه نصیرالدین طوسی]] مانند [[ارسطو]]، [[افراط]] و [[تفریط]] در [[حکمت]]، [[شجاعت]]، عفّت و [[عدالت]] را [[رذیلت]] دانسته است<ref> طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاقی ناصری، ص ۱۱۷، ۱۴۲ و ۱۴۳.</ref> و در بیان دیگری [[شقاوت]] را چهار چیز دانسته، اول [[تنبلی]] و بطالت که موجب [[تضییع عمر]] میشود، دوم [[جهل]] و غباوت که موجب ترک [[حکمت نظری]] و [[تضعیف]] [[قوه]] نظری میشود، سوم وقاحتی که از اهمال نفس و [[پیروی]] از [[شهوات]] پدید میآید، چهارم تکرار و [[اصرار]] بر [[قبایح]] که موجب بازگشت به [[اعمال صالح]] میشود<ref> طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاقی ناصری، ص ۱۱۷، ۱۴۲ و ۱۴۳.</ref>. | ||
* [[غزالی]] نیز مانند [[خواجه نصیرالدین طوسی]]، [[افراط]] یا [[تفریط]] در سه [[قوه]] [[علم]]، [[غضب]] و [[شهوت]] را منشأ پیدایش [[اخلاق]] سوء دانسته و گفته است از [[افراط]] [[قوه]] [[علم]]، گربزُی پدید آید و از نقصان آن ابلهی و [[حماقت]] (البته خواجه آن را [[افراط]] چهارم [[قوه]] نامید) و چون [[معتدل]] باشد، [[تدبیر]] و [[رأی]] [[نیکو]] و درست پدید آید. [[افراط]] قوۀ [[خشم]] را، تهور گویند و [[تفریط]] و نقصان آن را بزدلی و بیحمیتی خوانند و [[اعتدال]] آن را [[شجاعت]] گویند، از تهور، لاف و [[عجب]] و [[کبر]] و به خطر انداختن خویشتن و امثال آن خیزد و از [[تفریط]] و [[نقص]] قوۀ [[خشم]]، [[بیچارگی]]، [[جزع]]، [[تملق]] و مذلّت نتیجه میشود. [[افراط]] قوۀ [[شهوت]] به [[شره]] انجامد که موجب [[شوخی]]، [[پلیدی]]، بیمروّتی، ناپاکی، [[حسد]] و [[خواری]] کشیدن از [[توانگران]] و حقیر داشتن درویشان و امثال این خیزد. اگر [[قوه شهوت]] ناقص بود، نامردی، [[سستی]]، و چون [[معتدل]] بود آن را [[عفت]] گویند، از آن [[شرم]]، [[قناعت]]، [[مسامحه]]، [[صبر]]، ظرافت و موافقت نتیجه میشود<ref>ر.ک: غزالی، محمد، کیمیای سعادت، ص ۴۲۹-۴۳۱.</ref>. | * [[غزالی]] نیز مانند [[خواجه نصیرالدین طوسی]]، [[افراط]] یا [[تفریط]] در سه [[قوه]] [[علم]]، [[غضب]] و [[شهوت]] را منشأ پیدایش [[اخلاق]] سوء دانسته و گفته است از [[افراط]] [[قوه]] [[علم]]، گربزُی پدید آید و از نقصان آن ابلهی و [[حماقت]] (البته خواجه آن را [[افراط]] چهارم [[قوه]] نامید) و چون [[معتدل]] باشد، [[تدبیر]] و [[رأی]] [[نیکو]] و درست پدید آید. [[افراط]] قوۀ [[خشم]] را، تهور گویند و [[تفریط]] و نقصان آن را بزدلی و بیحمیتی خوانند و [[اعتدال]] آن را [[شجاعت]] گویند، از تهور، لاف و [[عجب]] و [[کبر]] و به خطر انداختن خویشتن و امثال آن خیزد و از [[تفریط]] و [[نقص]] قوۀ [[خشم]]، [[بیچارگی]]، [[جزع]]، [[تملق]] و مذلّت نتیجه میشود. [[افراط]] قوۀ [[شهوت]] به [[شره]] انجامد که موجب [[شوخی]]، [[پلیدی]]، بیمروّتی، ناپاکی، [[حسد]] و [[خواری]] کشیدن از [[توانگران]] و حقیر داشتن درویشان و امثال این خیزد. اگر [[قوه شهوت]] ناقص بود، نامردی، [[سستی]]، و چون [[معتدل]] بود آن را [[عفت]] گویند، از آن [[شرم]]، [[قناعت]]، [[مسامحه]]، [[صبر]]، ظرافت و موافقت نتیجه میشود<ref>ر. ک: غزالی، محمد، کیمیای سعادت، ص ۴۲۹-۴۳۱.</ref>. | ||
* [[فیض کاشانی]] که از علمای بزرگ [[اخلاق اسلامی]] است [[اعتدال]] سه [[قوه]] را [[اخلاق]] محسوب کرده است یعنی [[برقراری عدالت]] بین [[علم]] و [[خشم]] و [[شهوت]] را [[اخلاق حسنه]] و [[خروج]] از [[اعتدال]] این سه [[قوه]] را [[رذیلت]] میداند و منظور از [[اعتدال]] نزد او، مضبوط کردن [[خشم]] و [[شهوت]] تحت نظر [[عقل]] و [[شرع]] است<ref>فیض کاشانی، محسن، المحجة البیضاء، ص ۱۰–۱۴.</ref>. | * [[فیض کاشانی]] که از علمای بزرگ [[اخلاق اسلامی]] است [[اعتدال]] سه [[قوه]] را [[اخلاق]] محسوب کرده است یعنی [[برقراری عدالت]] بین [[علم]] و [[خشم]] و [[شهوت]] را [[اخلاق حسنه]] و [[خروج]] از [[اعتدال]] این سه [[قوه]] را [[رذیلت]] میداند و منظور از [[اعتدال]] نزد او، مضبوط کردن [[خشم]] و [[شهوت]] تحت نظر [[عقل]] و [[شرع]] است<ref>فیض کاشانی، محسن، المحجة البیضاء، ص ۱۰–۱۴.</ref>. | ||
*جناب [[فیض کاشانی]]، مانند [[غزالی]] راه معالجه خویهای بد را، [[شناخت]] آنها و خشکانیدن ریشههای آن با [[اعمال]] ضد آن [[پیشبینی]] کرده و برخی مانند [[سنایی]]<ref>سنایی، مجدود بن آدم، حدیقه الحقیقه، ص ۳۹۶–۳۹۷ و ۴۰۰–۴۳۰.</ref>، [[غزالی]] و [[مولوی]]<ref>مولوی، جلالالدین، مثنوی، دفتر ۲، ص ۲۵۸–۲۵۹.</ref> خویهای بد را به حیوانات وحشی [[تشبیه]] کردهاند و باید با [[عقل]] که مانند سگ شکاری است آنها را شکار کرد و مهار نمود و [[شهوت]] مانند اسب است که راکب و آنکه بر آن برای شکار رفتن مینشیند گاه به مقصد میرسد و گاه بر [[زمین]] میخورد و لذا باید آن را [[تربیت]] کرد و از این طریق خود را به کمال رساند<ref>[[رضا رمضانی|رمضانی، رضا]]، [[آرای اخلاقی علامه طباطبایی (کتاب)|آرای اخلاقی علامه طباطبایی]]، ص: ۳۳۷-۳۴۱.</ref>. | * جناب [[فیض کاشانی]]، مانند [[غزالی]] راه معالجه خویهای بد را، [[شناخت]] آنها و خشکانیدن ریشههای آن با [[اعمال]] ضد آن [[پیشبینی]] کرده و برخی مانند [[سنایی]]<ref>سنایی، مجدود بن آدم، حدیقه الحقیقه، ص ۳۹۶–۳۹۷ و ۴۰۰–۴۳۰.</ref>، [[غزالی]] و [[مولوی]]<ref>مولوی، جلالالدین، مثنوی، دفتر ۲، ص ۲۵۸–۲۵۹.</ref> خویهای بد را به حیوانات وحشی [[تشبیه]] کردهاند و باید با [[عقل]] که مانند سگ شکاری است آنها را شکار کرد و مهار نمود و [[شهوت]] مانند اسب است که راکب و آنکه بر آن برای شکار رفتن مینشیند گاه به مقصد میرسد و گاه بر [[زمین]] میخورد و لذا باید آن را [[تربیت]] کرد و از این طریق خود را به کمال رساند<ref>[[رضا رمضانی|رمضانی، رضا]]، [[آرای اخلاقی علامه طباطبایی (کتاب)|آرای اخلاقی علامه طباطبایی]]، ص: ۳۳۷-۳۴۱.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |