پرش به محتوا

قانون در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[قانون]] در اصطلاح [[حقوق اساسی]]، قضایایی است که شیوه [[رفتار انسان]] را در [[زندگی اجتماعی]] [[تعیین]] می‌کند؛ به این معنا که [[انسان‌ها]] در [[زندگی]] جمعی خویش، رفتارهای خویش را با “باید”ها و “نباید”های [[اجتماعی]] تنظیم می‌کنند. قانون ضوابط و اصول کلی معینی است که از طرف یک منبع دارای [[قدرت]] و اعتبار اجتماعی، مقرر می‌شود و در آن برای همه کسانی که در قلمرو آن منبع قدرت زندگی می‌کنند، [[تکالیف]]، [[حقوق]] و مسئولیت‌هایی معین گردد که همگان، [[قوی]] یا [[ضعیف]]، به رعایت آن ملزم باشند و به عواقب تخلّف از آن گردن نهند<ref>محمدجعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، ص۵۱۷-۵۱۸.</ref>. کار اساسی قانون آن است که برای [[رفتارها]] و گفتارهای [[شهروندان]]، مرز تعیین می‌کند و وسیله‌ای می‌شود تا بتوان بر اساس حد مشخص، حقوق افراد تأمین شود و درباره کسانی که آن معیارها را زیر پا می‌گذارند نیز در فرایندی عادلانه، [[داوری]] شکل گیرد. با توجه به این نکته است که قانون، پیوندی سنجیده و دقیق با [[عدالت]] پیدا می‌کند. قانون مرزها و خطوطی را می‌کشد، خوب و بد را تعریف می‌کند و برای [[جامعه]]، معیار تعریف می‌کند تا رفتارها بر مبنای آن انجام شود و پاداش‌ها و کیفرها بر مبنای قانونی عادلانه انجام شود.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۹۱.</ref>
[[قانون]] در اصطلاح [[حقوق اساسی]]، قضایایی است که شیوه [[رفتار انسان]] را در [[زندگی اجتماعی]] [[تعیین]] می‌کند؛ به این معنا که [[انسان‌ها]] در [[زندگی]] جمعی خویش، رفتارهای خویش را با “باید”ها و “نباید”های [[اجتماعی]] تنظیم می‌کنند. قانون ضوابط و اصول کلی معینی است که از طرف یک منبع دارای [[قدرت]] و اعتبار اجتماعی، مقرر می‌شود و در آن برای همه کسانی که در قلمرو آن منبع قدرت زندگی می‌کنند، [[تکالیف]]، [[حقوق]] و مسئولیت‌هایی معین گردد که همگان، [[قوی]] یا [[ضعیف]]، به رعایت آن ملزم باشند و به عواقب تخلّف از آن گردن نهند<ref>محمدجعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، ص۵۱۷-۵۱۸.</ref>. کار اساسی قانون آن است که برای [[رفتارها]] و گفتارهای [[شهروندان]]، مرز تعیین می‌کند و وسیله‌ای می‌شود تا بتوان بر اساس حد مشخص، حقوق افراد تأمین شود و درباره کسانی که آن معیارها را زیر پا می‌گذارند نیز در فرایندی عادلانه، [[داوری]] شکل گیرد. با توجه به این نکته است که قانون، پیوندی سنجیده و دقیق با [[عدالت]] پیدا می‌کند. قانون مرزها و خطوطی را می‌کشد، خوب و بد را تعریف می‌کند و برای [[جامعه]]، معیار تعریف می‌کند تا رفتارها بر مبنای آن انجام شود و پاداش‌ها و کیفرها بر مبنای قانونی عادلانه انجام شود.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۹۱.</ref>


==قانون عادلانه، جامعه عادلانه==
== قانون عادلانه، جامعه عادلانه ==
امر مهم در این باره آن است که اگر قانون، عادلانه باشد، چنین قانونی جامعه عادلانه به وجود می‌آورد؛ لذا واضع قانون باید کسی باشد که [[منافع شخصی]]، حزبی و گروهی خود را در نظر نگیرد؛ [[آگاه]] و عالم به همه ساحت‌های وجودی [[آدمی]] باشد و خیر و [[صلاح]] انسان‌ها را در نظر گیرد. [[انسان]] از حیث زمانی و مکانی، محدود است، [[درک]] او فراگیر نیست، گرفتار [[فراموشی]] و [[خطا]] می‌گردد و در وضع قانون، [[منافع]] خود را در نظر می‌گیرد. ضمن آنکه امکان دارد [[حکومتی]]، کاملاً [[استبدادی]] باشد، اما بر اساس قانونی عمل کند که خود برای تأمین منافعش، قرار داده است. به تعبیر [[علامه طباطبایی]]، [[حقیقت]] [[قانون]]، چیزی است که [[اراده‌ها]] و کارهای [[مردم]] را [[تعادل]] و [[توازن]] می‌بخشد و با محدودسازی عمل، [[تزاحم]] و موانعی که بین [[اراده]] و عمل وجود دارد را بر می‌دارد؛ اما قانون [[انسانی]]، دارای [[کاستی]] است؛ زیرا ضمانت اجرای آن به قدرتی مرکزی یا به فرد یا افرادی واگذار شده است، اما اگر منبع [[قدرت]] و [[سلطنت]] از [[حق]] [[انحراف]] یابد و [[حاکمیت]] [[جامعه]] را به حاکمیت شخصی [[منحرف]] کند و اراده خود را به جای قانون [[نهد]]، نیرویی وجود ندارد که او را به جایگاه [[عدل]] خود بازگرداند<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۰۸.</ref>. با توجه به همین امر است که با قانون عادلانه، جامعه عادلانه و [[سیاست]] عدالت‌ورزانه، دست‌یافتنی می‌شود. به تعبیری دیگر، [[عدالت اجتماعی]] به معنی رعایت [[مساوات]] در [[جعل قانون]] و در اجرای آن است، نه به معنی اینکه در عمل کاری کنیم که همه افراد در یک سطح بمانند و در یک [[درجه]] از مواهب [[خلقت]] استفاده کنند؛ پس [[عدالت]] این نیست که: “کار به [[قدر]] [[طاقت]] و [[خرج]] به قدر احتیاج، بلکه عدالت اجتماعی از لحاظ وضع قانون عبارت است از اینکه قانون برای همه افراد، امکانات مساوی برای [[پیشرفت]] و استفاده و [[سیر]] مدارج [[ترقی]] قائل شود و برای افراد به بهانه‌های [[غیر طبیعی]] مانع ایجاد نکند و عدالت اجتماعی از لحاظ [[اجرا]] و عمل- که [[وظیفه]] دولت‌هاست - این است که [[دولت]] در عمل برای افراد [[تبعیض]] و تفاوت قائل نشود”<ref>مرتضی مطهری، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۵۳.</ref>، هرچند این نکته ناظر به عدالت اجتماعی مطرح است، اما اشاره شد که [[عدالت سیاسی]]، زیر مجموعه عدالت اجتماعی به شمار می‌آید و با به دست آمدن آن، زمینه رسیدن به عدالت در [[ساحت]] سیاست، نیز فراهم می‌شود.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۹۱.</ref>
امر مهم در این باره آن است که اگر قانون، عادلانه باشد، چنین قانونی جامعه عادلانه به وجود می‌آورد؛ لذا واضع قانون باید کسی باشد که [[منافع شخصی]]، حزبی و گروهی خود را در نظر نگیرد؛ [[آگاه]] و عالم به همه ساحت‌های وجودی [[آدمی]] باشد و خیر و [[صلاح]] انسان‌ها را در نظر گیرد. [[انسان]] از حیث زمانی و مکانی، محدود است، [[درک]] او فراگیر نیست، گرفتار [[فراموشی]] و [[خطا]] می‌گردد و در وضع قانون، [[منافع]] خود را در نظر می‌گیرد. ضمن آنکه امکان دارد [[حکومتی]]، کاملاً [[استبدادی]] باشد، اما بر اساس قانونی عمل کند که خود برای تأمین منافعش، قرار داده است. به تعبیر [[علامه طباطبایی]]، [[حقیقت]] [[قانون]]، چیزی است که [[اراده‌ها]] و کارهای [[مردم]] را [[تعادل]] و [[توازن]] می‌بخشد و با محدودسازی عمل، [[تزاحم]] و موانعی که بین [[اراده]] و عمل وجود دارد را بر می‌دارد؛ اما قانون [[انسانی]]، دارای [[کاستی]] است؛ زیرا ضمانت اجرای آن به قدرتی مرکزی یا به فرد یا افرادی واگذار شده است، اما اگر منبع [[قدرت]] و [[سلطنت]] از [[حق]] [[انحراف]] یابد و [[حاکمیت]] [[جامعه]] را به حاکمیت شخصی [[منحرف]] کند و اراده خود را به جای قانون [[نهد]]، نیرویی وجود ندارد که او را به جایگاه [[عدل]] خود بازگرداند<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۰۸.</ref>. با توجه به همین امر است که با قانون عادلانه، جامعه عادلانه و [[سیاست]] عدالت‌ورزانه، دست‌یافتنی می‌شود. به تعبیری دیگر، [[عدالت اجتماعی]] به معنی رعایت [[مساوات]] در [[جعل قانون]] و در اجرای آن است، نه به معنی اینکه در عمل کاری کنیم که همه افراد در یک سطح بمانند و در یک [[درجه]] از مواهب [[خلقت]] استفاده کنند؛ پس [[عدالت]] این نیست که: “کار به [[قدر]] [[طاقت]] و [[خرج]] به قدر احتیاج، بلکه عدالت اجتماعی از لحاظ وضع قانون عبارت است از اینکه قانون برای همه افراد، امکانات مساوی برای [[پیشرفت]] و استفاده و [[سیر]] مدارج [[ترقی]] قائل شود و برای افراد به بهانه‌های [[غیر طبیعی]] مانع ایجاد نکند و عدالت اجتماعی از لحاظ [[اجرا]] و عمل- که [[وظیفه]] دولت‌هاست - این است که [[دولت]] در عمل برای افراد [[تبعیض]] و تفاوت قائل نشود”<ref>مرتضی مطهری، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۵۳.</ref>، هرچند این نکته ناظر به عدالت اجتماعی مطرح است، اما اشاره شد که [[عدالت سیاسی]]، زیر مجموعه عدالت اجتماعی به شمار می‌آید و با به دست آمدن آن، زمینه رسیدن به عدالت در [[ساحت]] سیاست، نیز فراهم می‌شود.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۹۱.</ref>


==قانون‌محوری==
== قانون‌محوری ==
یکی از مؤلفه‌های بنیادین [[عدالت سیاسی]]، قانونمحوری است. [[قانون]]، مجموعه [[قواعد]] و مقررات الزام‌آوری است که [[روابط]] [[انسان‌ها]] را در [[جامعه]]، تنظیم می‌کند. با توجه به اهمیت قانون در بحث [[عدالت]] است که برخی اصولاً آن را در تعریف عدالت ذکر می‌کنند و بر این مهم تأکید دارند که عدالت پایه‌گذاری [[احقاق حق]] بر [[مساوات]] در مقابل قانون و [[احترام به حقوق]] افراد است<ref>محمدجعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوقی، ص۱۸۹.</ref>. منظور از قانون‌محوری آن است که در همه [[امور جامعه]]، قانون، مبنا و محور امور باشد و هر کس برداشت یا خواسته خود را به بهانه عدالت یا رسیدن به عدالت، مبنای عمل قرار ندهد و از طرف دیگر، همه در برابر امتیازها و محدودیت‌های آن برابر باشند.
یکی از مؤلفه‌های بنیادین [[عدالت سیاسی]]، قانونمحوری است. [[قانون]]، مجموعه [[قواعد]] و مقررات الزام‌آوری است که [[روابط]] [[انسان‌ها]] را در [[جامعه]]، تنظیم می‌کند. با توجه به اهمیت قانون در بحث [[عدالت]] است که برخی اصولاً آن را در تعریف عدالت ذکر می‌کنند و بر این مهم تأکید دارند که عدالت پایه‌گذاری [[احقاق حق]] بر [[مساوات]] در مقابل قانون و [[احترام به حقوق]] افراد است<ref>محمدجعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوقی، ص۱۸۹.</ref>. منظور از قانون‌محوری آن است که در همه [[امور جامعه]]، قانون، مبنا و محور امور باشد و هر کس برداشت یا خواسته خود را به بهانه عدالت یا رسیدن به عدالت، مبنای عمل قرار ندهد و از طرف دیگر، همه در برابر امتیازها و محدودیت‌های آن برابر باشند.
مقصود از اضافه کردن قانون به کلمه عدالت در اینجا، [[رفتار]] مطابق قانون می‌باشد. اعم از [[قوانین]] تعدیل قوای فردی و قوانین توزیع ارزش‌های [[اجتماعی]]؛ زیرا قانون خوب، شرط لازم برای [[اجرای عدالت]] است و شرط کافی عبارت از [[شهروندان]] خوب می‌باشد. یک [[شهروند]] قبل از اینکه [[انسان]] خوب شود، وقتی با [[فضیلت]] و [[عادل]] خوانده می‌شود که با رعایت قوانین، نقش خود را خوب ایفا نماید و از این طریق به جامعه‌ای که خود نیز در آن سهیم است، سود برساند<ref>منیرالسادات مادرشاهی، مفهوم عدالت در اندیشه ارسطو، ص۱۴.</ref>.
مقصود از اضافه کردن قانون به کلمه عدالت در اینجا، [[رفتار]] مطابق قانون می‌باشد. اعم از [[قوانین]] تعدیل قوای فردی و قوانین توزیع ارزش‌های [[اجتماعی]]؛ زیرا قانون خوب، شرط لازم برای [[اجرای عدالت]] است و شرط کافی عبارت از [[شهروندان]] خوب می‌باشد. یک [[شهروند]] قبل از اینکه [[انسان]] خوب شود، وقتی با [[فضیلت]] و [[عادل]] خوانده می‌شود که با رعایت قوانین، نقش خود را خوب ایفا نماید و از این طریق به جامعه‌ای که خود نیز در آن سهیم است، سود برساند<ref>منیرالسادات مادرشاهی، مفهوم عدالت در اندیشه ارسطو، ص۱۴.</ref>.
خط ۲۱: خط ۲۱:


در آیه‌ای دیگر چنین آمده است: {{متن قرآن|تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref><ref>همچنین در سوره نساء آمده است که پیروان حدود و احکام الهی، رستگارند: {{متن قرآن|تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}} [«اینها حدود خداوند است و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳] و کسانی که آن حدود را زیر پا گذارند، گرفتار عذاب هستند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ}} [«و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در می‌آورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴].</ref>.
در آیه‌ای دیگر چنین آمده است: {{متن قرآن|تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref><ref>همچنین در سوره نساء آمده است که پیروان حدود و احکام الهی، رستگارند: {{متن قرآن|تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}} [«اینها حدود خداوند است و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳] و کسانی که آن حدود را زیر پا گذارند، گرفتار عذاب هستند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ}} [«و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در می‌آورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴].</ref>.
[[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} می‌فرمود: {{متن حدیث|حَدٌّ يُقَامُ‏ فِي‏ الْأَرْضِ‏ أَزْكَى‏ مِنْ‏ عِبَادَةِ سِتِّينَ‏ سَنَةً}}<ref>«حدی که در زمین بر پا می‌شود، برتر از بندگی شصت سال است». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۱۹۱.</ref>.
[[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} می‌فرمود: {{متن حدیث|حَدٌّ يُقَامُ‏ فِي‏ الْأَرْضِ‏ أَزْكَى‏ مِنْ‏ عِبَادَةِ سِتِّينَ‏ سَنَةً}}<ref>«حدی که در زمین بر پا می‌شود، برتر از بندگی شصت سال است». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۱۹۱.</ref>.


در [[کلامی]] دیگر در اهمیت [[اقامه حدود]] که جلوه‌ای از [[اعمال]] [[قانون]] است، فرمود: {{متن حدیث|إقامة حد من حدود الله خیر من مطر اربعین لیلة فی بلاد الله}}<ref>«بر پایی حدی از حدود خداوند، بهتر است از بارش چهل شب باران در شهرهای خداوند». میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۷.</ref>.
در [[کلامی]] دیگر در اهمیت [[اقامه حدود]] که جلوه‌ای از [[اعمال]] [[قانون]] است، فرمود: {{متن حدیث|إقامة حد من حدود الله خیر من مطر اربعین لیلة فی بلاد الله}}<ref>«بر پایی حدی از حدود خداوند، بهتر است از بارش چهل شب باران در شهرهای خداوند». میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۷.</ref>.
خط ۲۷: خط ۲۷:
همه این [[برتری]] و جایگاه مهم از آنجاست که این حدود و [[قوانین]]، [[حقوق مردم]] و [[جامعه]] را در جای [[شایسته]] خود قرار می‌دهد و مسیر [[عدالت سیاسی]] را هموار می‌سازد و آن‌گاه که قانون در محور قرار گیرد، یکی از حصه‌ها و مؤلفه‌های آن [[عدالت]] به کف آمده است.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۲۳۵.</ref>
همه این [[برتری]] و جایگاه مهم از آنجاست که این حدود و [[قوانین]]، [[حقوق مردم]] و [[جامعه]] را در جای [[شایسته]] خود قرار می‌دهد و مسیر [[عدالت سیاسی]] را هموار می‌سازد و آن‌گاه که قانون در محور قرار گیرد، یکی از حصه‌ها و مؤلفه‌های آن [[عدالت]] به کف آمده است.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۲۳۵.</ref>


==ویژگی‌های قانون‌محوری==
== ویژگی‌های قانون‌محوری ==
===[[قانون]] مطلوب، تأمین‌گر [[حقوق]] [[شهروندان]]===
=== [[قانون]] مطلوب، تأمین‌گر [[حقوق]] [[شهروندان]] ===
اساسی‌ترین ویژگی قانون باید آن باشد که بتواند تأمین‌کننده [[عدالت]] در [[جامعه]] باشد. قانونی که در حوزه [[سیاست]]، [[قدرت]] را در [[اختیار]] افرادی خاص قرار دهد و آن را متراکم در اختیار کسانی قرار دهد که از یک [[حکومت]] [[خودکامه]] و [[خشن]] سر در آورد، قانون نامطلوبی است که هیچ نسبتی با عدالت ندارد، بلکه در [[خدمت]] [[ستم]] خواهد بود؛ لذا قانون [[اجتماعی]] مطلوب آن است که [[مصلحت]] فرد و جامعه را با هم در نظر دارد و حقوق [[سیاسی]]- اجتماعی را بر [[حق]] فرد، مقدم می‌دارد و البته آزادی‌های فرد را تا حد امکان، تأمین نماید؛ اما تأمین همه آزادی‌های افراد، صددرصد ناممکن است و لذا خوب بودن یک قانون از این نظر یعنی از نظر تأمین آزادی‌ها نسبی است؛ زیرا تنها بعضی از آنها قابل تأمین است. قانون خوب آن است که حداکثر آزادی‌ها را که ممکن است تأمین کند، هرچند مستلزم سلب برخی آزادی‌ها باشد؛ پس خوب بودن یک قانون از جنبه تأمین آزادی‌ها نسبت به قانون‌های مفروض دیگر است که کمتر از این قانون، [[قادر]] بر [[حفظ]] و تأمین آزادی‌هاست<ref>مرتضی مطهری، عدل الهی، ص۱۵۴.</ref>.
اساسی‌ترین ویژگی قانون باید آن باشد که بتواند تأمین‌کننده [[عدالت]] در [[جامعه]] باشد. قانونی که در حوزه [[سیاست]]، [[قدرت]] را در [[اختیار]] افرادی خاص قرار دهد و آن را متراکم در اختیار کسانی قرار دهد که از یک [[حکومت]] [[خودکامه]] و [[خشن]] سر در آورد، قانون نامطلوبی است که هیچ نسبتی با عدالت ندارد، بلکه در [[خدمت]] [[ستم]] خواهد بود؛ لذا قانون [[اجتماعی]] مطلوب آن است که [[مصلحت]] فرد و جامعه را با هم در نظر دارد و حقوق [[سیاسی]]- اجتماعی را بر [[حق]] فرد، مقدم می‌دارد و البته آزادی‌های فرد را تا حد امکان، تأمین نماید؛ اما تأمین همه آزادی‌های افراد، صددرصد ناممکن است و لذا خوب بودن یک قانون از این نظر یعنی از نظر تأمین آزادی‌ها نسبی است؛ زیرا تنها بعضی از آنها قابل تأمین است. قانون خوب آن است که حداکثر آزادی‌ها را که ممکن است تأمین کند، هرچند مستلزم سلب برخی آزادی‌ها باشد؛ پس خوب بودن یک قانون از جنبه تأمین آزادی‌ها نسبت به قانون‌های مفروض دیگر است که کمتر از این قانون، [[قادر]] بر [[حفظ]] و تأمین آزادی‌هاست<ref>مرتضی مطهری، عدل الهی، ص۱۵۴.</ref>.


خط ۴۸: خط ۴۸:
همچنین با [[عنایت]] به این [[آیه]] [[مبارک]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref> می‌توان دریافت که در همه امور، احکام، قوانین و دستورهای خداوندی، [[عدالت]] و [[نیکی]]، جریان دارد. به تعبیر [[تفسیر المیزان]]، [[عدل]] در میان مردم آن است که هر کس را در هر موضعی که از حیث [[عقل]]، [[شرع]] یا عرف، مستحق آن است، قرار دهد؛ پس به [[نیکوکار]] برای نیکی‌اش، [[ثواب]] داده می‌شود و [[بدکار]] بر بدی‌اش، [[کیفر]] می‌بیند؛ [[حق]] [[مظلوم]] از [[ظالم]]، ستانده می‌شود و [[تبعیض]] و استثنا در [[اجرای قانون]] وجود ندارد. از همین نظر است که عدل با نیکی مساوی و ملازم آن است؛ زیرا نیکی نیست مگر آنچه طبع [[انسان]]، به آن [[گرایش]] دارد و به سوی آن جذب می‌شود<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۳۱.</ref>.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۲۳۷.</ref>
همچنین با [[عنایت]] به این [[آیه]] [[مبارک]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref> می‌توان دریافت که در همه امور، احکام، قوانین و دستورهای خداوندی، [[عدالت]] و [[نیکی]]، جریان دارد. به تعبیر [[تفسیر المیزان]]، [[عدل]] در میان مردم آن است که هر کس را در هر موضعی که از حیث [[عقل]]، [[شرع]] یا عرف، مستحق آن است، قرار دهد؛ پس به [[نیکوکار]] برای نیکی‌اش، [[ثواب]] داده می‌شود و [[بدکار]] بر بدی‌اش، [[کیفر]] می‌بیند؛ [[حق]] [[مظلوم]] از [[ظالم]]، ستانده می‌شود و [[تبعیض]] و استثنا در [[اجرای قانون]] وجود ندارد. از همین نظر است که عدل با نیکی مساوی و ملازم آن است؛ زیرا نیکی نیست مگر آنچه طبع [[انسان]]، به آن [[گرایش]] دارد و به سوی آن جذب می‌شود<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۳۱.</ref>.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۲۳۷.</ref>


===[[قانون الهی]]، مانع [[خودکامگی]]===
=== [[قانون الهی]]، مانع [[خودکامگی]] ===
خودکامگی در نقطه مقابل عدالت قرار دارد؛ زیرا [[حقوق]] [[جامعه]] را زیر پا می‌گذارد، اما [[قانون]] به ویژه آن‌گاه که [[الهی]] باشد و از سرچشمه [[استوار]] و قابل [[اطمینان]]، نشت گیرد، هم جلوی [[استبداد]] را می‌گیرد و هم معیاری برای سنجش [[رفتارها]] و کردارها و گفتار می‌شود تا شاخص و مؤلفه‌ای دقیق برای پویش در مسیر [[عدالت]] گردد. در طریق عدالت، حتی [[رسول الله]]{{صل}} نیز محدود و [[مقید]] به حدود و [[مرزهای الهی]] است. [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] بیان می‌کند که ایشان نیز باید در چارچوبی که از سوی [[خداوند]] طرح شده است، حرکت کند و اگر خلاف آن [[رفتار]] می‌کرد، [[رگ]] [[قلب]] او را می‌زدیم:
خودکامگی در نقطه مقابل عدالت قرار دارد؛ زیرا [[حقوق]] [[جامعه]] را زیر پا می‌گذارد، اما [[قانون]] به ویژه آن‌گاه که [[الهی]] باشد و از سرچشمه [[استوار]] و قابل [[اطمینان]]، نشت گیرد، هم جلوی [[استبداد]] را می‌گیرد و هم معیاری برای سنجش [[رفتارها]] و کردارها و گفتار می‌شود تا شاخص و مؤلفه‌ای دقیق برای پویش در مسیر [[عدالت]] گردد. در طریق عدالت، حتی [[رسول الله]] {{صل}} نیز محدود و [[مقید]] به حدود و [[مرزهای الهی]] است. [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] بیان می‌کند که ایشان نیز باید در چارچوبی که از سوی [[خداوند]] طرح شده است، حرکت کند و اگر خلاف آن [[رفتار]] می‌کرد، [[رگ]] [[قلب]] او را می‌زدیم:
{{متن قرآن|وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ}}<ref>«و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را می‌بست * دست راستش را می‌گرفتیم * سپس شاهرگش را می‌بریدیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۶.</ref>.
{{متن قرآن|وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ}}<ref>«و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را می‌بست * دست راستش را می‌گرفتیم * سپس شاهرگش را می‌بریدیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۶.</ref>.


به بیان [[امام خمینی]]، [[حکومت اسلامی]]، نظامی است ملهم و منبعث از [[وحی الهی]] که در تمام زمینه‌ها از [[قانون الهی]] مدد می‌گیرد و هیچ یک از [[زمامداران]] و سرپرستان [[امور جامعه]] را [[حق]] [[استبداد رأی]] نیست. تمام برنامه‌هایی که در زمینه [[زمامداری]] [[جامعه]] و [[شئون]] و لوازم آن، جهت رفع نیازهای [[مردم]] به [[اجرا]] در می‌آید، باید بر اساس [[قوانین الهی]] باشد. این اصلی کلی در مورد [[اطاعت]] از زمامداران و متصدیان امر [[حکومت]] نیز ساری و جاری است<ref>سید روح الله موسوی خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۸۷.</ref>.
به بیان [[امام خمینی]]، [[حکومت اسلامی]]، نظامی است ملهم و منبعث از [[وحی الهی]] که در تمام زمینه‌ها از [[قانون الهی]] مدد می‌گیرد و هیچ یک از [[زمامداران]] و سرپرستان [[امور جامعه]] را [[حق]] [[استبداد رأی]] نیست. تمام برنامه‌هایی که در زمینه [[زمامداری]] [[جامعه]] و [[شئون]] و لوازم آن، جهت رفع نیازهای [[مردم]] به [[اجرا]] در می‌آید، باید بر اساس [[قوانین الهی]] باشد. این اصلی کلی در مورد [[اطاعت]] از زمامداران و متصدیان امر [[حکومت]] نیز ساری و جاری است<ref>سید روح الله موسوی خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۸۷.</ref>.
[[قانون]] می‌تواند با توانمندی‌هایی که در [[خدمت]] [[قدرت]] قرار می‌دهد، نظمی را در جامعه ایجاد کند تا بسترهای حرکت به سوی عدالت فراهم گردد. به هنگام تنظیم همه رفتارها بر اساس [[نظم]] برخاسته از قانون، رفتارها قابل سنجش می‌شود و می‌توان عادلانه یا ناعادلانه بودن آنها را ارزیابی کرد. به تعبیر [[مطهری]]<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۱۵.</ref> علل و موجبات [[عدل]]، موقوف به سه چیز است: [یکی] وجود [[قوانین]] و مقررات عادلانه، دیگری اجرا و تنفیذ آنها به طور مساوی برای همه مردم و سوم [[آگاهی]] و [[شعور]] مردم به [[حقوق]] خود که {{متن حدیث|لَا يُدْرَكُ‏ الْحَقُّ‏ إِلَّا بِالْجِدِّ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۹.</ref>.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۲۴۰.</ref>
[[قانون]] می‌تواند با توانمندی‌هایی که در [[خدمت]] [[قدرت]] قرار می‌دهد، نظمی را در جامعه ایجاد کند تا بسترهای حرکت به سوی عدالت فراهم گردد. به هنگام تنظیم همه رفتارها بر اساس [[نظم]] برخاسته از قانون، رفتارها قابل سنجش می‌شود و می‌توان عادلانه یا ناعادلانه بودن آنها را ارزیابی کرد. به تعبیر [[مطهری]]<ref>ر. ک: مرتضی مطهری، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۱۵.</ref> علل و موجبات [[عدل]]، موقوف به سه چیز است: [یکی] وجود [[قوانین]] و مقررات عادلانه، دیگری اجرا و تنفیذ آنها به طور مساوی برای همه مردم و سوم [[آگاهی]] و [[شعور]] مردم به [[حقوق]] خود که {{متن حدیث|لَا يُدْرَكُ‏ الْحَقُّ‏ إِلَّا بِالْجِدِّ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۹.</ref>.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۲۴۰.</ref>


==پرسش مستقیم==
== پرسش مستقیم ==
* [[رابطه عدالت با قانون چیست؟ (پرسش)]]
* [[رابطه عدالت با قانون چیست؟ (پرسش)]]
* [[قانون‌محوری به عنوان یکی از مؤلفه‌های عدالت سیاسی به چه معناست؟ (پرسش)]]
* [[قانون‌محوری به عنوان یکی از مؤلفه‌های عدالت سیاسی به چه معناست؟ (پرسش)]]
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش