پرش به محتوا

ماریه قبطیه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۳: خط ۳:
| موضوع مرتبط = ماریه قبطیه
| موضوع مرتبط = ماریه قبطیه
| عنوان مدخل  = [[ماریه قبطیه]]
| عنوان مدخل  = [[ماریه قبطیه]]
| مداخل مرتبط = [[ماریه قبطیه در قرآن]] - [[ماریه قبطیه در تاریخ اسلامی]] - [[ماریه قبطیه در حدیث]] - [[ماریه قبطیه در نهج البلاغه]]
| مداخل مرتبط = [[ماریه قبطیه در قرآن]] - [[ماریه قبطیه در تاریخ اسلامی]] - [[ماریه قبطیه در حدیث]] - [[ماریه قبطیه در نهج البلاغه]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


'''[[ماریه قبطیه]]''' دختر [[شمعون]] و [[همسر گرامی رسول خدا]]{{صل}} در [[مصر]] به [[دنیا]] آمد و در [[سال هفتم هجری]] در پی [[دعوت]] حاکم مصر به [[اسلام]]، او [[ماریه]] و خواهرش را به عنوان [[هدیه]] برای [[پیامبر]] فرستاد. حضرت با ماریه [[ازدواج]] کرد و در پی این ازدواج، ابراهیم به دنیا آمد. [[حسادت]] سایر [[همسران]] موجب شد پیامبر او را در بالای [[مدینه]] اسکان دهد. او بانویی [[پاک]] و [[دیندار]] و مورد توجه و علاقه [[رسول خدا]]{{صل}} بود. ماریه پس از پیامبر تا [[زمان]] [[خلیفه دوم]] زنده بود.
'''[[ماریه قبطیه]]''' دختر [[شمعون]] و [[همسر گرامی رسول خدا]] {{صل}} در [[مصر]] به [[دنیا]] آمد و در [[سال هفتم هجری]] در پی [[دعوت]] حاکم مصر به [[اسلام]]، او [[ماریه]] و خواهرش را به عنوان [[هدیه]] برای [[پیامبر]] فرستاد. حضرت با ماریه [[ازدواج]] کرد و در پی این ازدواج، ابراهیم به دنیا آمد. [[حسادت]] سایر [[همسران]] موجب شد پیامبر او را در بالای [[مدینه]] اسکان دهد. او بانویی [[پاک]] و [[دیندار]] و مورد توجه و علاقه [[رسول خدا]] {{صل}} بود. ماریه پس از پیامبر تا [[زمان]] [[خلیفه دوم]] زنده بود.


==مقدمه==
== مقدمه ==
«ماریه قبطیه» دختر [[شمعون]] و [[همسر گرامی رسول خدا]]{{صل}}، از [[مادر]] رومی‌اش<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹.</ref> در قریه «حَفن» ـ از مناطق «اَنصِنا»ی [[مصر]] ـ به [[دنیا]] آمد<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۱.</ref>. در [[سال هفتم هجری]]، [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] را همراه نامه‌ای به سوی [[مقوقس]] ـ [[حاکم مصر]] و اسکندریه ـ می‌فرستد تا او را به [[اسلام]] [[دعوت]] کند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.</ref>. [[مقوقس]] در پاسخ به [[دعوت]] [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، [[ماریه]] را که از دختران [[ملوک]] [[مصر]] بود، همراه خواهرش «سیرین»<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۳۱۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک ج۱۱، ص۶۱۷.</ref> ـ به [[نقلی]] «شیرین»<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹.</ref> ـ همراه هدایای دیگر، برای حضرت می‌فرستد. همچنین، نامه‌ای برای [[رسول خدا]]{{صل}} می‌نویسد که در بخشی از آن چنین آمده است: «من فرستاده تو را اکرام کردم و به سوی تو دو [[کنیز]] فرستادم که در سرزمین [[عظیم]] قبط، دارای [[منزلت]] هستند»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۰.</ref>. از جمله هدایای مقوقس، قاطر مخصوصی به نام [[دلدل]] بود که در [[عربستان]] جز آن، قاطری وجود نداشت؛ به همراه هزار مثقال طلا، بیست قواره پارچه‌های [[مصری]]، یک کاسه بلورین که ظرف مخصوص آب‌خوری حضرت شد و یک [[غلام]] به نام [[جریح]] بود<ref> ابن سعد، ج۱، ص۲۰۰؛ مسعودی، ج۲، ص۲۸۹؛ طبری، ج۲، ص۶۴۵.</ref>. [[نقل]] شده [[عایشه]] نیز از او به عنوان «دختر [[حاکم]]» یاد کرده است<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۴.</ref>.
«ماریه قبطیه» دختر [[شمعون]] و [[همسر گرامی رسول خدا]] {{صل}}، از [[مادر]] رومی‌اش<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹.</ref> در قریه «حَفن» ـ از مناطق «اَنصِنا»ی [[مصر]] ـ به [[دنیا]] آمد<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۱.</ref>. در [[سال هفتم هجری]]، [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] را همراه نامه‌ای به سوی [[مقوقس]] ـ [[حاکم مصر]] و اسکندریه ـ می‌فرستد تا او را به [[اسلام]] [[دعوت]] کند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.</ref>. [[مقوقس]] در پاسخ به [[دعوت]] [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}}، [[ماریه]] را که از دختران [[ملوک]] [[مصر]] بود، همراه خواهرش «سیرین»<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۳۱۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک ج۱۱، ص۶۱۷.</ref> ـ به [[نقلی]] «شیرین»<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹.</ref> ـ همراه هدایای دیگر، برای حضرت می‌فرستد. همچنین، نامه‌ای برای [[رسول خدا]] {{صل}} می‌نویسد که در بخشی از آن چنین آمده است: «من فرستاده تو را اکرام کردم و به سوی تو دو [[کنیز]] فرستادم که در سرزمین [[عظیم]] قبط، دارای [[منزلت]] هستند»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۰.</ref>. از جمله هدایای مقوقس، قاطر مخصوصی به نام [[دلدل]] بود که در [[عربستان]] جز آن، قاطری وجود نداشت؛ به همراه هزار مثقال طلا، بیست قواره پارچه‌های [[مصری]]، یک کاسه بلورین که ظرف مخصوص آب‌خوری حضرت شد و یک [[غلام]] به نام [[جریح]] بود<ref> ابن سعد، ج۱، ص۲۰۰؛ مسعودی، ج۲، ص۲۸۹؛ طبری، ج۲، ص۶۴۵.</ref>. [[نقل]] شده [[عایشه]] نیز از او به عنوان «دختر [[حاکم]]» یاد کرده است<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۴.</ref>.


[[روایت]] کرده‌اند که «[[حاطب بن ابی‌بلتعه]]» در بین راه، [[اسلام]] را بر آن دو عرضه می‌دارد؛ آنها نیز می‌پذیرند و [[مسلمان]] می‌شوند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، جا ص۳۱۱.</ref>. بنا به [[روایت]] دیگر، [[رسول اکرم]]{{صل}} او و خواهرش سیرین را به [[اسلام]] فراخواند و آن دو پذیرفتند؛ [[روایت]] اخیر درست‌تر می‌نماید، زیرا [[پیامبر]]{{صل}} مالک [[ماریه]] و خواهرش بودند و بعید است که حاطب بی‌اجازه آن حضرت [[دست]] به این [[اقدام]] بزند؛ گرچه اقدامی مطلوب باشد<ref>دایرة المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۶۵.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۴-۲۵۵؛ [[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۶؛ [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۹۸-۹۹.</ref>
[[روایت]] کرده‌اند که «[[حاطب بن ابی‌بلتعه]]» در بین راه، [[اسلام]] را بر آن دو عرضه می‌دارد؛ آنها نیز می‌پذیرند و [[مسلمان]] می‌شوند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، جا ص۳۱۱.</ref>. بنا به [[روایت]] دیگر، [[رسول اکرم]] {{صل}} او و خواهرش سیرین را به [[اسلام]] فراخواند و آن دو پذیرفتند؛ [[روایت]] اخیر درست‌تر می‌نماید، زیرا [[پیامبر]] {{صل}} مالک [[ماریه]] و خواهرش بودند و بعید است که حاطب بی‌اجازه آن حضرت [[دست]] به این [[اقدام]] بزند؛ گرچه اقدامی مطلوب باشد<ref>دایرة المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۶۵.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۴-۲۵۵؛ [[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۶؛ [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۹۸-۹۹.</ref>


==ماریه قبطیه و [[زندگی]] با [[رسول خدا]]{{صل}}==
== ماریه قبطیه و [[زندگی]] با [[رسول خدا]] {{صل}} ==
پس از ورود به [[مدینه]]، [[پیغمبر اسلام]]{{صل}} [[ماریه]] را برای خود برگزید و سیرین را به [[حسان بن ثابت]] بخشید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.</ref> و او [[عبدالرحمان بن حسان]] را به [[دنیا]] آورد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۱-۲۲.</ref>، پس عبدالرحمان و ابراهیم پسر ماریه پسرخاله هستند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۹.</ref>.
پس از ورود به [[مدینه]]، [[پیغمبر اسلام]] {{صل}} [[ماریه]] را برای خود برگزید و سیرین را به [[حسان بن ثابت]] بخشید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.</ref> و او [[عبدالرحمان بن حسان]] را به [[دنیا]] آورد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۱-۲۲.</ref>، پس عبدالرحمان و ابراهیم پسر ماریه پسرخاله هستند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۹.</ref>.


نخستین منزل [[ام‌المؤمنین]] [[ماریه]]، [[خانه]] [[حارثة بن نعمان]] بود. او یک سال در این منزل سکونت کرد؛ اما [[آزار]] و اذیت‌های برخی از [[زنان پیامبر]]{{صل}} به ویژه [[عایشه]]، [[ماریه]] را بر آن داشت که مصرّانه از حضرت بخواهد او را به جایی دیگر انتقال دهد. [[پیامبر]]{{صل}} او را در بخش بالای [[مدینه]]، در نخلستان کوچکی (که از [[اموال]] خودشان در [[غزوه بنی‌نضیر]] بود و امروزه به مشربه ام‌ابراهیم معروف است) مسکن داد و او را ملزم به رعایت [[حجاب]] کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.</ref>. [[ماریه]] در تابستان و فصل خرماچینی همانجا ساکن بود و [[پیامبر]]{{صل}} برای دیدنش به آنجا می‌رفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷.</ref>.
نخستین منزل [[ام‌المؤمنین]] [[ماریه]]، [[خانه]] [[حارثة بن نعمان]] بود. او یک سال در این منزل سکونت کرد؛ اما [[آزار]] و اذیت‌های برخی از [[زنان پیامبر]] {{صل}} به ویژه [[عایشه]]، [[ماریه]] را بر آن داشت که مصرّانه از حضرت بخواهد او را به جایی دیگر انتقال دهد. [[پیامبر]] {{صل}} او را در بخش بالای [[مدینه]]، در نخلستان کوچکی (که از [[اموال]] خودشان در [[غزوه بنی‌نضیر]] بود و امروزه به مشربه ام‌ابراهیم معروف است) مسکن داد و او را ملزم به رعایت [[حجاب]] کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.</ref>. [[ماریه]] در تابستان و فصل خرماچینی همانجا ساکن بود و [[پیامبر]] {{صل}} برای دیدنش به آنجا می‌رفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷.</ref>.


[[عایشه]] در این باره می‌گوید: «[[ماریه]]، زنی [[زیبا]] با موهای مجعّد بود. برای همین، [[رسول خدا]]{{صل}} او را [[دوست]] می‌داشت. از این رو علیه هیچ یک از [[همسران پیامبر]]{{صل}} به اندازه [[ماریه]] [[بدگویی]] و [[سخن چینی]] نکرده‌ام.... پس از آزارهای ما، [[رسول خدا]]{{صل}} [[ماریه]] را به مشربه ام‌ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد می‌کرد. این کار باعث [[حسادت]] بیشتر ما نسبت به او شد. پس از آنکه [[ماریه]]، حامله شد، [[حسادت]] و [[کینه]] ما شدت بیشتری گرفت؛ چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن [[محروم]] بودیم»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۳۱۱.</ref>.
[[عایشه]] در این باره می‌گوید: «[[ماریه]]، زنی [[زیبا]] با موهای مجعّد بود. برای همین، [[رسول خدا]] {{صل}} او را [[دوست]] می‌داشت. از این رو علیه هیچ یک از [[همسران پیامبر]] {{صل}} به اندازه [[ماریه]] [[بدگویی]] و [[سخن چینی]] نکرده‌ام.... پس از آزارهای ما، [[رسول خدا]] {{صل}} [[ماریه]] را به مشربه ام‌ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد می‌کرد. این کار باعث [[حسادت]] بیشتر ما نسبت به او شد. پس از آنکه [[ماریه]]، حامله شد، [[حسادت]] و [[کینه]] ما شدت بیشتری گرفت؛ چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن [[محروم]] بودیم»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۳۱۱.</ref>.


توجه [[فرستاده خدا]]{{صل}} به [[ماریه]] و شایستگی‌های او، [[حسادت]] برخی از [[زنان پیامبر]]{{صل}} به ویژه [[عایشه]] و [[حفصه]] را برانگیخته بود. آنها از [[رفتار پیامبر]]{{صل}} با [[ماریه]] و علاقه خاص حضرت به او در [[رنج]] و [[سختی]] بودند تا اینکه روزی [[حفصه]] در روز مخصوص خود، نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و از ایشان اجازه خواست برای کاری نزد [[پدر]] برود. حضرت به او اجازه داد. پس از رفتن [[حفصه]]، آن حضرت، [[ماریه]] را نزد خود‌ طلبید. [[حفصه]] به [[خانه]] برگشت و وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} را با [[ماریه]] دید، ناراحت شد و با [[پیامبر]]{{صل}} [[درشتی]] کرد. [[نبی خدا]]{{صل}} برای [[رضایت]] او [[ماریه]] را بر خود [[حرام]] کرد و از [[حفصه]] خواست تا قضیه را مخفی کند؛ اما او بی‌درنگ به [[عایشه]] خبر داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۰-۶۱.</ref> و گفت: «تو را [[بشارت]] می‌دهم که [[رسول الله]]{{صل}} کنیزش را بر خود [[حرام]] کرده است و [[خداوند]] ما را از دست او راحت کرد»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار{{ع}}، ج۲۲، ص۲۲۹؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۱.</ref>.
توجه [[فرستاده خدا]] {{صل}} به [[ماریه]] و شایستگی‌های او، [[حسادت]] برخی از [[زنان پیامبر]] {{صل}} به ویژه [[عایشه]] و [[حفصه]] را برانگیخته بود. آنها از [[رفتار پیامبر]] {{صل}} با [[ماریه]] و علاقه خاص حضرت به او در [[رنج]] و [[سختی]] بودند تا اینکه روزی [[حفصه]] در روز مخصوص خود، نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و از ایشان اجازه خواست برای کاری نزد [[پدر]] برود. حضرت به او اجازه داد. پس از رفتن [[حفصه]]، آن حضرت، [[ماریه]] را نزد خود‌ طلبید. [[حفصه]] به [[خانه]] برگشت و وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} را با [[ماریه]] دید، ناراحت شد و با [[پیامبر]] {{صل}} [[درشتی]] کرد. [[نبی خدا]] {{صل}} برای [[رضایت]] او [[ماریه]] را بر خود [[حرام]] کرد و از [[حفصه]] خواست تا قضیه را مخفی کند؛ اما او بی‌درنگ به [[عایشه]] خبر داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۰-۶۱.</ref> و گفت: «تو را [[بشارت]] می‌دهم که [[رسول الله]] {{صل}} کنیزش را بر خود [[حرام]] کرده است و [[خداوند]] ما را از دست او راحت کرد»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار {{ع}}، ج۲۲، ص۲۲۹؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۱.</ref>.


در این هنگام [[آیات]] اول [[سوره تحریم]] نازل شد. در این [[آیات]] ضمن ملامت [[حفصه]] و [[عایشه]]، به [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب شد که: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام می‌داری؟ و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره تحریم، آیه ۱.</ref>.
در این هنگام [[آیات]] اول [[سوره تحریم]] نازل شد. در این [[آیات]] ضمن ملامت [[حفصه]] و [[عایشه]]، به [[رسول خدا]] {{صل}} خطاب شد که: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام می‌داری؟ و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره تحریم، آیه ۱.</ref>.


[[فرمان خداوند]] به شکستن [[تحریم]] [[ماریه]]، نشان از آن دارد که رابطه [[عاطفی]] [[پیامبر]] با [[ماریه]] به خودی خود، [[امر]] قابل قبولی بوده است. در نهایت، [[ماریه]]، نزد [[پیامبر خدا]]{{صل}} ماند؛ اما توجه حضرت به [[ماریه]]، همچنان [[ناراحتی]] برخی [[زنان پیامبر]]{{صل}} به ویژه [[عایشه]] را در پی داشت. او که در [[آتش]] [[حسد]] می‌سوخت و نمی‌توانست [[احساس]] خود را پنهان کند زبان به [[شماتت]] و [[تهمت]] به [[ماریه]] می‌گشود تا او را از چشم [[پیغمبر]] بیندازد<ref>سید جمیلی، نساء النبی، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref>. این وضعیت با اعلان بارداری [[ماریه]] تشدید شد؛ از این رو [[رسول خاتم]]{{صل}} [[ماریه]] را از [[مدینه]] خارج و در منطقه‌ای به نام «عالیه» ساکن کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ج۸، ص۱۷۱.</ref> و برای وی نیز همچون سایر همسرانش [[حجاب]] مقرر فرمود. این مسئله بر زن‌های [[پیامبر]]{{صل}} بسیار دشوار آمد و بر او [[رشک]] بردند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۴۵.</ref>.
[[فرمان خداوند]] به شکستن [[تحریم]] [[ماریه]]، نشان از آن دارد که رابطه [[عاطفی]] [[پیامبر]] با [[ماریه]] به خودی خود، [[امر]] قابل قبولی بوده است. در نهایت، [[ماریه]]، نزد [[پیامبر خدا]] {{صل}} ماند؛ اما توجه حضرت به [[ماریه]]، همچنان [[ناراحتی]] برخی [[زنان پیامبر]] {{صل}} به ویژه [[عایشه]] را در پی داشت. او که در [[آتش]] [[حسد]] می‌سوخت و نمی‌توانست [[احساس]] خود را پنهان کند زبان به [[شماتت]] و [[تهمت]] به [[ماریه]] می‌گشود تا او را از چشم [[پیغمبر]] بیندازد<ref>سید جمیلی، نساء النبی، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref>. این وضعیت با اعلان بارداری [[ماریه]] تشدید شد؛ از این رو [[رسول خاتم]] {{صل}} [[ماریه]] را از [[مدینه]] خارج و در منطقه‌ای به نام «عالیه» ساکن کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ج۸، ص۱۷۱.</ref> و برای وی نیز همچون سایر همسرانش [[حجاب]] مقرر فرمود. این مسئله بر زن‌های [[پیامبر]] {{صل}} بسیار دشوار آمد و بر او [[رشک]] بردند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۴۵.</ref>.


مدتی پس از استقرار [[ماریه]] در مشربه ام‌ابراهیم، ابراهیم، [[فرزند]] [[رسول خدا]]{{صل}}، در ذی‌الحجه [[سال هشتم هجری]] به [[دنیا]] آمد. [[جبرئیل]] نازل شد و حضرت را با عنوان «ابا ابراهیم» [[سلام]] داد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۴.</ref>. [[نقل]] است که [[خاتم انبیا]]{{صل}} ابراهیم را به [[عایشه]] نشان داد و فرمود: «ببین چقدر این بچه، شبیه من است؟» [[عایشه]] از روی حسادتش این حرف حضرت را رد کرد و گفت: «او هیچ شباهتی به شما ندارد و این شباهت‌هایی هم که هست اثر شیر بز است»<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰.</ref>. زمان گذشت تا اینکه بعد از چند [[ماه]]، ابراهیم [[فرزند پیامبر]]{{صل}} از [[دنیا]] رفت و در [[بقیع]] [[دفن]] شد<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۷.</ref>.
مدتی پس از استقرار [[ماریه]] در مشربه ام‌ابراهیم، ابراهیم، [[فرزند]] [[رسول خدا]] {{صل}}، در ذی‌الحجه [[سال هشتم هجری]] به [[دنیا]] آمد. [[جبرئیل]] نازل شد و حضرت را با عنوان «ابا ابراهیم» [[سلام]] داد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۴.</ref>. [[نقل]] است که [[خاتم انبیا]] {{صل}} ابراهیم را به [[عایشه]] نشان داد و فرمود: «ببین چقدر این بچه، شبیه من است؟» [[عایشه]] از روی حسادتش این حرف حضرت را رد کرد و گفت: «او هیچ شباهتی به شما ندارد و این شباهت‌هایی هم که هست اثر شیر بز است»<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰.</ref>. زمان گذشت تا اینکه بعد از چند [[ماه]]، ابراهیم [[فرزند پیامبر]] {{صل}} از [[دنیا]] رفت و در [[بقیع]] [[دفن]] شد<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۷.</ref>.


==[[حدیث إفک]]==
== [[حدیث إفک]] ==
[[علی بن ابراهیم قمی]] روایتی از سلسله سندش از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است که وقتی [[ابراهیم فرزند پیامبر]]{{صل}} [[وفات]] کرد، حضرت را حزنی شدید در برگرفت. [[عایشه]] گفت: «چرا بر این [[کودک]] می‌گریی؟ او که فرزندت نبود. او [[فرزند]] [[خادم]] شما جریح بود»<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹ ۔ ۱۰۰؛ شیخ مفید، رسالة حول خبر ماریة، ص۱۶.</ref>. [[رسول الله]]{{صل}} از گفته [[عایشه]] به شدت عصبانی شد، [[علی]]{{ع}} را فرا خواندند و امر به [[قتل]] جریح داد؛ [[علی]]{{ع}} به مشربه ام‌ابراهیم رفت. جریح قبطی در حیاط بود. حضرت در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون [[علی]]{{ع}} را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد. [[علی]]{{ع}} در را شکست، وارد شد و او را تعقیب کرد. جریح از [[ترس]] بر بالای درخت نخلی رفت. هنگامی که بالای درخت خرما رسید، بادی وزید و عورتش نمایان شد؛ معلوم شد که او از آلت [[مردانگی]] بی‌بهره است. پس [[علی]]{{ع}} برگشت و جریان را به [[رسول خدا]]{{صل}} اطلاع داد. بدین ترتیب [[ماریه]] از این [[اتهام]] تبرئه شد<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹-۱۰۰؛ رسالة حول خبر ماریه، ص۱۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.</ref>.
[[علی بن ابراهیم قمی]] روایتی از سلسله سندش از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] کرده است که وقتی [[ابراهیم فرزند پیامبر]] {{صل}} [[وفات]] کرد، حضرت را حزنی شدید در برگرفت. [[عایشه]] گفت: «چرا بر این [[کودک]] می‌گریی؟ او که فرزندت نبود. او [[فرزند]] [[خادم]] شما جریح بود»<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹ ۔ ۱۰۰؛ شیخ مفید، رسالة حول خبر ماریة، ص۱۶.</ref>. [[رسول الله]] {{صل}} از گفته [[عایشه]] به شدت عصبانی شد، [[علی]] {{ع}} را فرا خواندند و امر به [[قتل]] جریح داد؛ [[علی]] {{ع}} به مشربه ام‌ابراهیم رفت. جریح قبطی در حیاط بود. حضرت در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون [[علی]] {{ع}} را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد. [[علی]] {{ع}} در را شکست، وارد شد و او را تعقیب کرد. جریح از [[ترس]] بر بالای درخت نخلی رفت. هنگامی که بالای درخت خرما رسید، بادی وزید و عورتش نمایان شد؛ معلوم شد که او از آلت [[مردانگی]] بی‌بهره است. پس [[علی]] {{ع}} برگشت و جریان را به [[رسول خدا]] {{صل}} اطلاع داد. بدین ترتیب [[ماریه]] از این [[اتهام]] تبرئه شد<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹-۱۰۰؛ رسالة حول خبر ماریه، ص۱۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.</ref>.


سپس [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.</ref><ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹.</ref>.
سپس [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.</ref><ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹.</ref>.
خط ۳۷: خط ۳۷:


دیدگاه [[اهل سنت]] درباره [[حدیث]] إفک، برخاسته از [[روایات]] متعددی است که از راه‌های مختلف، [[نقل]] شده است؛ ولی اشکالات زیادی بر این [[روایات]] وارد است که به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:
دیدگاه [[اهل سنت]] درباره [[حدیث]] إفک، برخاسته از [[روایات]] متعددی است که از راه‌های مختلف، [[نقل]] شده است؛ ولی اشکالات زیادی بر این [[روایات]] وارد است که به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:
#'''مناقشه در [[سند]] و متن:''' [[سند احادیث]] مورد نظر، مرسل، معلق و یا منقطع است و اگر دارای [[سند]] متصل هم باشد بر اساس [[اهل سنت]] ضعیف است و [[اعتماد]] برآن صحیح نیست؛ در محتوا نیز تناقضات متعدد و غیر قابل جمع وجود دارد.
# '''مناقشه در [[سند]] و متن:''' [[سند احادیث]] مورد نظر، مرسل، معلق و یا منقطع است و اگر دارای [[سند]] متصل هم باشد بر اساس [[اهل سنت]] ضعیف است و [[اعتماد]] برآن صحیح نیست؛ در محتوا نیز تناقضات متعدد و غیر قابل جمع وجود دارد.
#'''[[اختلاف]] زمانی [[نزول آیات]] و قضیه إفک:''' [[آیات]] إفک حدوداً در [[سال هشتم هجری]] نازل شده و حال آنکه ماجرای إفک در سال ششم و یا قبل از آن رخ داده است. [[روایات]] نیز صراحت دارد که [[آیات]] در زمان وقوع إفک نازل شده، پس چگونه ممکن است إفک در سال ششم باشد و [[آیات]] در سال هشتم نازل شود. در نتیجه، نسبت دادن آن به [[عایشه]] دشوار به نظر می‌آید؛ اما درباره [[ماریه]]، قراین نزدیک‌تری وجود دارد؛ از جمله:
# '''[[اختلاف]] زمانی [[نزول آیات]] و قضیه إفک:''' [[آیات]] إفک حدوداً در [[سال هشتم هجری]] نازل شده و حال آنکه ماجرای إفک در سال ششم و یا قبل از آن رخ داده است. [[روایات]] نیز صراحت دارد که [[آیات]] در زمان وقوع إفک نازل شده، پس چگونه ممکن است إفک در سال ششم باشد و [[آیات]] در سال هشتم نازل شود. در نتیجه، نسبت دادن آن به [[عایشه]] دشوار به نظر می‌آید؛ اما درباره [[ماریه]]، قراین نزدیک‌تری وجود دارد؛ از جمله:
## [[سال]] و محل و ولادت ابراهیم، همان سال [[نزول آیات]] إفک است.
## [[سال]] و محل و ولادت ابراهیم، همان سال [[نزول آیات]] إفک است.
##تمام کتب [[تاریخی]] [[اهل سنت]]، جریان [[تهمت]] به [[ماریه]] را با وجود تفاوت‌هایی [[نقل]] کرده‌اند و به این مسئله [[اذعان]] دارند که [[روایت]] «واقدی» قابل مطابقت با [[آیات]] إفک است<ref>جعفر مرتضی العاملی، حدیث الافک، ص۷۲-۱۳۷.</ref>. با وجود این، برخی از [[علما]] این [[شأن نزول]] را از لحاظ مضمون، ضعیف و نااستوار توصیف کرده و نپذیرفته‌اند<ref>جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ص۶۶۵.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۷-۲۵۹.</ref>
## تمام کتب [[تاریخی]] [[اهل سنت]]، جریان [[تهمت]] به [[ماریه]] را با وجود تفاوت‌هایی [[نقل]] کرده‌اند و به این مسئله [[اذعان]] دارند که [[روایت]] «واقدی» قابل مطابقت با [[آیات]] إفک است<ref>جعفر مرتضی العاملی، حدیث الافک، ص۷۲-۱۳۷.</ref>. با وجود این، برخی از [[علما]] این [[شأن نزول]] را از لحاظ مضمون، ضعیف و نااستوار توصیف کرده و نپذیرفته‌اند<ref>جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ص۶۶۵.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۷-۲۵۹.</ref>


==ماریه قبطیه و شایعه [[منافقین]]==
== ماریه قبطیه و شایعه [[منافقین]] ==
[[رسول خدا]]{{صل}} در [[سال هشتم هجرت]] برای [[فتح مکه]] از [[مدینه]] خارج شد. آن حضرت، از [[همسران]] خود [[زینب]] و [[ام‌سلمه]] را همراه خود برد و بقیه در [[مدینه]] ماندند<ref>المغازی، واقدی، ج۳، ص۹۲۶.</ref>؛ از جمله آنها [[ماریه قبطیه]]، مادر ابراهیم بود که حضرت وی را در مشربه ام ابراهیم ساکن کرده بود و [[غلام]] یا پسر عموی او به نام [[جریح]] یا مأبور، برای خدمت به نزد [[ماریه]] رفت و آمد می‌کرد؛ [[جریح]] را [[پدر]] [[ماریه]] به وی سپرده بود؛ این فرد، عقیم و بلکه مقطوع الذکر بود<ref>الأمالی، سید مرتضی، ج۱، ص۷۷؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۵۴- ۱۵۵.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} در [[سال هشتم هجرت]] برای [[فتح مکه]] از [[مدینه]] خارج شد. آن حضرت، از [[همسران]] خود [[زینب]] و [[ام‌سلمه]] را همراه خود برد و بقیه در [[مدینه]] ماندند<ref>المغازی، واقدی، ج۳، ص۹۲۶.</ref>؛ از جمله آنها [[ماریه قبطیه]]، مادر ابراهیم بود که حضرت وی را در مشربه ام ابراهیم ساکن کرده بود و [[غلام]] یا پسر عموی او به نام [[جریح]] یا مأبور، برای خدمت به نزد [[ماریه]] رفت و آمد می‌کرد؛ [[جریح]] را [[پدر]] [[ماریه]] به وی سپرده بود؛ این فرد، عقیم و بلکه مقطوع الذکر بود<ref>الأمالی، سید مرتضی، ج۱، ص۷۷؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۵۴- ۱۵۵.</ref>.


[[عایشه]] می‌گوید: "ماریه موهای مجعدی داشت و [[زیبا]] بود، به این جهت، [[رسول خدا]] او را [[دوست]] می‌داشت؛ از این‌رو علیه هیچ یک از [[همسران پیامبر]] به اندازه [[ماریه]] [[بدگویی]] و [[سخن‌چینی]] نکردم... پس از [[اذیت]] و آزارهای ما، [[رسول خدا]]{{صل}} [[ماریه]] را به مشربه ام‌ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد می‌کرد. این باعث شد که [[حسادت]] ما علیه او بیشتر شود و پس از آنکه از [[رسول خدا]]{{صل}} باردار شد، در حالی که همه ما از آن [[محروم]] بودیم، این [[حسادت]] و [[کینه]] شدیدتر شد"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۵۳؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۸۷.</ref>.
[[عایشه]] می‌گوید: "ماریه موهای مجعدی داشت و [[زیبا]] بود، به این جهت، [[رسول خدا]] او را [[دوست]] می‌داشت؛ از این‌رو علیه هیچ یک از [[همسران پیامبر]] به اندازه [[ماریه]] [[بدگویی]] و [[سخن‌چینی]] نکردم... پس از [[اذیت]] و آزارهای ما، [[رسول خدا]] {{صل}} [[ماریه]] را به مشربه ام‌ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد می‌کرد. این باعث شد که [[حسادت]] ما علیه او بیشتر شود و پس از آنکه از [[رسول خدا]] {{صل}} باردار شد، در حالی که همه ما از آن [[محروم]] بودیم، این [[حسادت]] و [[کینه]] شدیدتر شد"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۵۳؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۸۷.</ref>.


[[ابن سعد]] [[روایت]] کرده است: [[غلام]] قبطی، به مشربه ام ابراهیم رفت و آمد می‌کرد و برای او آب و هیزم می‌برد، اما [[مردم]] می‌گفتند یک مرد عجمی بر [[زن]] عجمی وارد می‌شود!<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۵۴.</ref>. در مدتی که [[پیامبر]]{{صل}} از [[مدینه]] دور بود، [[کینه]] و [[حسد]] زنانه و [[کینه]] و [[دشمنی]] [[منافقان]] باعث شد که شایعه‌سازی و شایعه‌پراکنی قوت بگیرد و [[ماریه]] به زناکاری متهم شود.
[[ابن سعد]] [[روایت]] کرده است: [[غلام]] قبطی، به مشربه ام ابراهیم رفت و آمد می‌کرد و برای او آب و هیزم می‌برد، اما [[مردم]] می‌گفتند یک مرد عجمی بر [[زن]] عجمی وارد می‌شود!<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۵۴.</ref>. در مدتی که [[پیامبر]] {{صل}} از [[مدینه]] دور بود، [[کینه]] و [[حسد]] زنانه و [[کینه]] و [[دشمنی]] [[منافقان]] باعث شد که شایعه‌سازی و شایعه‌پراکنی قوت بگیرد و [[ماریه]] به زناکاری متهم شود.


[[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از بازگشت به [[مدینه]] و شنیدن این خبر، سخت ناراحت شد. از عایشه روایت شده که همراه [[ماریه]]، پسرعمویش بود و [[اهل]] [[افک]] ([[تهمت]] زنندگان) می‌گفتند: [[محمد]] به خاطر علاقه به [[فرزند]]، [[راضی]] شده است که [[فرزند]] دیگری را [[فرزند]] خود بداند!<ref>المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۳۹.</ref> در این شرایط، [[پیامبر]]{{صل}} [[منتظر]] [[وحی]] ماندند تا اینکه درباره عملی شبیه به متهم ساختن [[ماریه]]، [[آیه]] چهارم [[سوره نور]] نازل شد؛ [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً}}<ref>«و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) می‌زنند سپس چهار گواه نمی‌آورند هشتاد تازیانه بزنید» سوره نور، آیه ۴.</ref>.
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} پس از بازگشت به [[مدینه]] و شنیدن این خبر، سخت ناراحت شد. از عایشه روایت شده که همراه [[ماریه]]، پسرعمویش بود و [[اهل]] [[افک]] ([[تهمت]] زنندگان) می‌گفتند: [[محمد]] به خاطر علاقه به [[فرزند]]، [[راضی]] شده است که [[فرزند]] دیگری را [[فرزند]] خود بداند!<ref>المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۳۹.</ref> در این شرایط، [[پیامبر]] {{صل}} [[منتظر]] [[وحی]] ماندند تا اینکه درباره عملی شبیه به متهم ساختن [[ماریه]]، [[آیه]] چهارم [[سوره نور]] نازل شد؛ [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً}}<ref>«و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) می‌زنند سپس چهار گواه نمی‌آورند هشتاد تازیانه بزنید» سوره نور، آیه ۴.</ref>.


در [[حدیثی]] آمده است: [[رسول اکرم]] به [[عمر بن خطاب]] فرمود: "ای [[عمر]]، آیا به تو خبر ندهم که [[جبرئیل]] بر من نازل شد و خبر داد که [[خدای عزوجل]] [[ماریه]] و همراهش را از آنچه [[ذهن]] مرا مشغول کرده بود، [[پاک]] دانسته و [[بشارت]] داده است بچه‌ای که در شکم وی هست، پسری است که شبیه‌ترین [[مردم]] به من است و [[دستور]] داده است که اسم او را ابراهیم بگذارم"<ref>تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۹۲.</ref>.<ref>[[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۲.</ref>
در [[حدیثی]] آمده است: [[رسول اکرم]] به [[عمر بن خطاب]] فرمود: "ای [[عمر]]، آیا به تو خبر ندهم که [[جبرئیل]] بر من نازل شد و خبر داد که [[خدای عزوجل]] [[ماریه]] و همراهش را از آنچه [[ذهن]] مرا مشغول کرده بود، [[پاک]] دانسته و [[بشارت]] داده است بچه‌ای که در شکم وی هست، پسری است که شبیه‌ترین [[مردم]] به من است و [[دستور]] داده است که اسم او را ابراهیم بگذارم"<ref>تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۹۲.</ref>.<ref>[[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۲.</ref>


==علاقه‌مندی [[اهل بیت]]{{عم}} به [[ماریه]]==
== علاقه‌مندی [[اهل بیت]] {{عم}} به [[ماریه]] ==
[[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} و [[فاطمه زهرا]]{{س}} نیز توجه ویژه‌ای به ایشان داشتند؛ چنان که گفته‌اند پس از ولادت ابراهیم، [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} بسیار خوشحال شد. ایشان، همواره حامی [[ماریه]] بودند و خود به امور ایشان رسیدگی می‌کردند. [[حضرت علی]]{{ع}} نسبت به [[ماریه]]، [[تعصب]] خاصی داشت<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار{{عم}}، ج۲۲، ص۲۳۷.</ref>؛ چنانچه گذشت، موضوع رسیدگی به [[تهمت]] [[ماریه]] را هم [[علی]]{{ع}} پیگیری کرده بود<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۹.</ref>.
[[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} و [[فاطمه زهرا]] {{س}} نیز توجه ویژه‌ای به ایشان داشتند؛ چنان که گفته‌اند پس از ولادت ابراهیم، [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} بسیار خوشحال شد. ایشان، همواره حامی [[ماریه]] بودند و خود به امور ایشان رسیدگی می‌کردند. [[حضرت علی]] {{ع}} نسبت به [[ماریه]]، [[تعصب]] خاصی داشت<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار {{عم}}، ج۲۲، ص۲۳۷.</ref>؛ چنانچه گذشت، موضوع رسیدگی به [[تهمت]] [[ماریه]] را هم [[علی]] {{ع}} پیگیری کرده بود<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۹.</ref>.


==اوصاف اخلاقی==
== اوصاف اخلاقی ==
[[ماریه]]، بانویی [[پاک]]<ref>محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۱.</ref>، [[دیندار]]، [[نیکوکار]]، [[شایسته]] و مورد توجه و علاقه [[رسول خدا]]{{صل}} بود<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۷۴.</ref>. مؤرخان و سیره‌نگاران او را به علت [[دینداری]] ستوده‌اند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} در بیانی، علاقه خود را به این بانو چنین اظهار می‌دارد: «آنگاه که [[مصر]] را [[فتح]] کردید با آنها به خوبی برخورد کنید؛ چون من داماد آنها هستم»<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۳۸؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۰، ص۷۷.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۹.</ref>
[[ماریه]]، بانویی [[پاک]]<ref>محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۱.</ref>، [[دیندار]]، [[نیکوکار]]، [[شایسته]] و مورد توجه و علاقه [[رسول خدا]] {{صل}} بود<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۷۴.</ref>. مؤرخان و سیره‌نگاران او را به علت [[دینداری]] ستوده‌اند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} در بیانی، علاقه خود را به این بانو چنین اظهار می‌دارد: «آنگاه که [[مصر]] را [[فتح]] کردید با آنها به خوبی برخورد کنید؛ چون من داماد آنها هستم»<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۳۸؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۰، ص۷۷.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۹.</ref>


==[[زندگی]] [[ماریه]] پس از [[وفات پیامبر اکرم]]{{صل}}==
== [[زندگی]] [[ماریه]] پس از [[وفات پیامبر اکرم]] {{صل}} ==
پس از [[وفات پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} از [[زندگی]] و احوال [[ماریه]]، خبر چندانی به ما نرسیده است. تنها می‌دانیم که بعد از [[وفات رسول خدا]]{{صل}}، [[ابوبکر]]، [[حقوقی]] برای او در نظر گرفت. پرداخت این مقرری پس از [[مرگ]] [[ابوبکر]]، به [[دستور]] [[عمر بن خطاب]] نیز ادامه یافت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۶۰.</ref>
پس از [[وفات پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} از [[زندگی]] و احوال [[ماریه]]، خبر چندانی به ما نرسیده است. تنها می‌دانیم که بعد از [[وفات رسول خدا]] {{صل}}، [[ابوبکر]]، [[حقوقی]] برای او در نظر گرفت. پرداخت این مقرری پس از [[مرگ]] [[ابوبکر]]، به [[دستور]] [[عمر بن خطاب]] نیز ادامه یافت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۶۰.</ref>


==[[وفات]]==
== [[وفات]] ==
سرانجام [[ماریه]] در [[محرم]] ۱۶ [[هجری]] و زمان [[خلافت عمر]]، [[وفات]] یافت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.</ref>. [[عمر]]، [[مردم]] را برای [[تشییع]] جنازه‌اش خبر کرد، بر وی [[نماز]] خواند و او را در [[بقیع]] به [[خاک]] سپرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱ ص۴۵۳.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۶۰.</ref>
سرانجام [[ماریه]] در [[محرم]] ۱۶ [[هجری]] و زمان [[خلافت عمر]]، [[وفات]] یافت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.</ref>. [[عمر]]، [[مردم]] را برای [[تشییع]] جنازه‌اش خبر کرد، بر وی [[نماز]] خواند و او را در [[بقیع]] به [[خاک]] سپرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱ ص۴۵۳.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۶۰.</ref>


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش