ماریه قبطیه در تاریخ اسلامی
ماریه قبطیه | |
---|---|
همسر رسول خدا(ص) | |
زادگاه | مصر |
نام پدر | شمعون |
تاریخ عقد با پیامر خاتم | ۷ هجری |
فرزندان | ابراهیم |
محل درگذشت | مدینه |
تاریخ درگذشت | ۱۶ هجری |
آرامگاه | قبرستان بقیع |
ماریه قبطیه دختر شمعون و همسر گرامی رسول خدا (ص) در مصر به دنیا آمد و در سال هفتم هجری در پی دعوت حاکم مصر به اسلام، او ماریه و خواهرش را به عنوان هدیه برای پیامبر فرستاد. حضرت با ماریه ازدواج کرد و در پی این ازدواج، ابراهیم به دنیا آمد. حسادت سایر همسران موجب شد پیامبر او را در بالای مدینه اسکان دهد. او بانویی پاک و دیندار و مورد توجه و علاقه رسول خدا (ص) بود. ماریه پس از پیامبر تا زمان خلیفه دوم زنده بود.
مقدمه
«ماریه قبطیه» دختر شمعون و همسر گرامی رسول خدا (ص)، از مادر رومیاش[۱] در قریه «حَفن» ـ از مناطق «اَنصِنا»ی مصر ـ به دنیا آمد[۲]. در سال هفتم هجری، پیامبر خدا (ص) حاطب بن ابیبلتعه را همراه نامهای به سوی مقوقس ـ حاکم مصر و اسکندریه ـ میفرستد تا او را به اسلام دعوت کند[۳]. مقوقس در پاسخ به دعوت پیامبر گرامی اسلام (ص)، ماریه را که از دختران ملوک مصر بود، همراه خواهرش «سیرین»[۴] ـ به نقلی «شیرین»[۵] ـ همراه هدایای دیگر، برای حضرت میفرستد. همچنین، نامهای برای رسول خدا (ص) مینویسد که در بخشی از آن چنین آمده است: «من فرستاده تو را اکرام کردم و به سوی تو دو کنیز فرستادم که در سرزمین عظیم قبط، دارای منزلت هستند»[۶]. از جمله هدایای مقوقس، قاطر مخصوصی به نام دلدل بود که در عربستان جز آن، قاطری وجود نداشت؛ به همراه هزار مثقال طلا، بیست قواره پارچههای مصری، یک کاسه بلورین که ظرف مخصوص آبخوری حضرت شد و یک غلام به نام جریح بود[۷]. نقل شده عایشه نیز از او به عنوان «دختر حاکم» یاد کرده است[۸].
روایت کردهاند که «حاطب بن ابیبلتعه» در بین راه، اسلام را بر آن دو عرضه میدارد؛ آنها نیز میپذیرند و مسلمان میشوند[۹]. بنا به روایت دیگر، رسول اکرم (ص) او و خواهرش سیرین را به اسلام فراخواند و آن دو پذیرفتند؛ روایت اخیر درستتر مینماید، زیرا پیامبر (ص) مالک ماریه و خواهرش بودند و بعید است که حاطب بیاجازه آن حضرت دست به این اقدام بزند؛ گرچه اقدامی مطلوب باشد[۱۰].[۱۱]
ماریه قبطیه و زندگی با رسول خدا (ص)
پس از ورود به مدینه، پیغمبر اسلام (ص) ماریه را برای خود برگزید و سیرین را به حسان بن ثابت بخشید[۱۲] و او عبدالرحمان بن حسان را به دنیا آورد[۱۳]، پس عبدالرحمان و ابراهیم پسر ماریه پسرخاله هستند[۱۴].
نخستین منزل امالمؤمنین ماریه، خانه حارثة بن نعمان بود. او یک سال در این منزل سکونت کرد؛ اما آزار و اذیتهای برخی از زنان پیامبر (ص) به ویژه عایشه، ماریه را بر آن داشت که مصرّانه از حضرت بخواهد او را به جایی دیگر انتقال دهد. پیامبر (ص) او را در بخش بالای مدینه، در نخلستان کوچکی (که از اموال خودشان در غزوه بنینضیر بود و امروزه به مشربه امابراهیم معروف است) مسکن داد و او را ملزم به رعایت حجاب کرد[۱۵]. ماریه در تابستان و فصل خرماچینی همانجا ساکن بود و پیامبر (ص) برای دیدنش به آنجا میرفت[۱۶].
عایشه در این باره میگوید: «ماریه، زنی زیبا با موهای مجعّد بود. برای همین، رسول خدا (ص) او را دوست میداشت. از این رو علیه هیچ یک از همسران پیامبر (ص) به اندازه ماریه بدگویی و سخن چینی نکردهام.... پس از آزارهای ما، رسول خدا (ص) ماریه را به مشربه امابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد میکرد. این کار باعث حسادت بیشتر ما نسبت به او شد. پس از آنکه ماریه، حامله شد، حسادت و کینه ما شدت بیشتری گرفت؛ چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن محروم بودیم»[۱۷].
توجه فرستاده خدا (ص) به ماریه و شایستگیهای او، حسادت برخی از زنان پیامبر (ص) به ویژه عایشه و حفصه را برانگیخته بود. آنها از رفتار پیامبر (ص) با ماریه و علاقه خاص حضرت به او در رنج و سختی بودند تا اینکه روزی حفصه در روز مخصوص خود، نزد پیامبر (ص) آمد و از ایشان اجازه خواست برای کاری نزد پدر برود. حضرت به او اجازه داد. پس از رفتن حفصه، آن حضرت، ماریه را نزد خود طلبید. حفصه به خانه برگشت و وقتی رسول خدا (ص) را با ماریه دید، ناراحت شد و با پیامبر (ص) درشتی کرد. نبی خدا (ص) برای رضایت او ماریه را بر خود حرام کرد و از حفصه خواست تا قضیه را مخفی کند؛ اما او بیدرنگ به عایشه خبر داد[۱۸] و گفت: «تو را بشارت میدهم که رسول الله (ص) کنیزش را بر خود حرام کرده است و خداوند ما را از دست او راحت کرد»[۱۹].
در این هنگام آیات اول سوره تحریم نازل شد. در این آیات ضمن ملامت حفصه و عایشه، به رسول خدا (ص) خطاب شد که: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۲۰].
فرمان خداوند به شکستن تحریم ماریه، نشان از آن دارد که رابطه عاطفی پیامبر با ماریه به خودی خود، امر قابل قبولی بوده است. در نهایت، ماریه، نزد پیامبر خدا (ص) ماند؛ اما توجه حضرت به ماریه، همچنان ناراحتی برخی زنان پیامبر (ص) به ویژه عایشه را در پی داشت. او که در آتش حسد میسوخت و نمیتوانست احساس خود را پنهان کند زبان به شماتت و تهمت به ماریه میگشود تا او را از چشم پیغمبر بیندازد[۲۱]. این وضعیت با اعلان بارداری ماریه تشدید شد؛ از این رو رسول خاتم (ص) ماریه را از مدینه خارج و در منطقهای به نام «عالیه» ساکن کرد[۲۲] و برای وی نیز همچون سایر همسرانش حجاب مقرر فرمود. این مسئله بر زنهای پیامبر (ص) بسیار دشوار آمد و بر او رشک بردند[۲۳].
مدتی پس از استقرار ماریه در مشربه امابراهیم، ابراهیم، فرزند رسول خدا (ص)، در ذیالحجه سال هشتم هجری به دنیا آمد. جبرئیل نازل شد و حضرت را با عنوان «ابا ابراهیم» سلام داد[۲۴]. نقل است که خاتم انبیا (ص) ابراهیم را به عایشه نشان داد و فرمود: «ببین چقدر این بچه، شبیه من است؟» عایشه از روی حسادتش این حرف حضرت را رد کرد و گفت: «او هیچ شباهتی به شما ندارد و این شباهتهایی هم که هست اثر شیر بز است»[۲۵]. زمان گذشت تا اینکه بعد از چند ماه، ابراهیم فرزند پیامبر (ص) از دنیا رفت و در بقیع دفن شد[۲۶].
حدیث إفک
علی بن ابراهیم قمی روایتی از سلسله سندش از امام صادق (ع) نقل کرده است که وقتی ابراهیم فرزند پیامبر (ص) وفات کرد، حضرت را حزنی شدید در برگرفت. عایشه گفت: «چرا بر این کودک میگریی؟ او که فرزندت نبود. او فرزند خادم شما جریح بود»[۲۷]. رسول الله (ص) از گفته عایشه به شدت عصبانی شد، علی (ع) را فرا خواندند و امر به قتل جریح داد؛ علی (ع) به مشربه امابراهیم رفت. جریح قبطی در حیاط بود. حضرت در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون علی (ع) را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد. علی (ع) در را شکست، وارد شد و او را تعقیب کرد. جریح از ترس بر بالای درخت نخلی رفت. هنگامی که بالای درخت خرما رسید، بادی وزید و عورتش نمایان شد؛ معلوم شد که او از آلت مردانگی بیبهره است. پس علی (ع) برگشت و جریان را به رسول خدا (ص) اطلاع داد. بدین ترتیب ماریه از این اتهام تبرئه شد[۲۸].
سپس آیه نازل شد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۲۹][۳۰].
شکی نیست که متهم کردن ماریه قبطیه، از مصادیق بارز تهمت زدن به زنان عفیف بوده است. بر این اساس، شیعه باور دارد که آیات إفک در برائت ماریه نازل شده است[۳۱]. در مقابل، اهل سنت روایت کردهاند که این آیات درباره عایشه است که در جنگ بنیالمصطلق، قبیله خزاعه به او نسبت ناروا دادند[۳۲]. ماجرای إفک در اکثر منابع اهل سنت و تعدادی از منابع شیعی به همین صورت آمده است. با این وصف، برخی از عالمان و مفسران شیعه از جمله علی بن ابراهیم قمی یادآور این مطلب هستند و میگویند ماجرای إفک درباره ماریه قبطیه بوده است.
دیدگاه اهل سنت درباره حدیث إفک، برخاسته از روایات متعددی است که از راههای مختلف، نقل شده است؛ ولی اشکالات زیادی بر این روایات وارد است که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
- مناقشه در سند و متن: سند احادیث مورد نظر، مرسل، معلق و یا منقطع است و اگر دارای سند متصل هم باشد بر اساس اهل سنت ضعیف است و اعتماد برآن صحیح نیست؛ در محتوا نیز تناقضات متعدد و غیر قابل جمع وجود دارد.
- اختلاف زمانی نزول آیات و قضیه إفک: آیات إفک حدوداً در سال هشتم هجری نازل شده و حال آنکه ماجرای إفک در سال ششم و یا قبل از آن رخ داده است. روایات نیز صراحت دارد که آیات در زمان وقوع إفک نازل شده، پس چگونه ممکن است إفک در سال ششم باشد و آیات در سال هشتم نازل شود. در نتیجه، نسبت دادن آن به عایشه دشوار به نظر میآید؛ اما درباره ماریه، قراین نزدیکتری وجود دارد؛ از جمله:
- سال و محل و ولادت ابراهیم، همان سال نزول آیات إفک است.
- تمام کتب تاریخی اهل سنت، جریان تهمت به ماریه را با وجود تفاوتهایی نقل کردهاند و به این مسئله اذعان دارند که روایت «واقدی» قابل مطابقت با آیات إفک است[۳۳]. با وجود این، برخی از دانشمندان این شأن نزول را از لحاظ مضمون، ضعیف و نااستوار توصیف کرده و نپذیرفتهاند[۳۴].[۳۵]
ماریه قبطیه و شایعه منافقین
رسول خدا (ص) در سال هشتم هجرت برای فتح مکه از مدینه خارج شد. آن حضرت، از همسران خود زینب و امسلمه را همراه خود برد و بقیه در مدینه ماندند[۳۶]؛ از جمله آنها ماریه قبطیه، مادر ابراهیم بود که حضرت وی را در مشربه ام ابراهیم ساکن کرده بود و غلام یا پسر عموی او به نام جریح یا مأبور، برای خدمت به نزد ماریه رفت و آمد میکرد؛ جریح را پدر ماریه به وی سپرده بود؛ این فرد، عقیم و بلکه مقطوع الذکر بود[۳۷].
عایشه میگوید: "ماریه موهای مجعدی داشت و زیبا بود، به این جهت، رسول خدا او را دوست میداشت؛ از اینرو علیه هیچ یک از همسران پیامبر به اندازه ماریه بدگویی و سخنچینی نکردم... پس از اذیت و آزارهای ما، رسول خدا (ص) ماریه را به مشربه امابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد میکرد. این باعث شد که حسادت ما علیه او بیشتر شود و پس از آنکه از رسول خدا (ص) باردار شد، در حالی که همه ما از آن محروم بودیم، این حسادت و کینه شدیدتر شد"[۳۸].
ابن سعد روایت کرده است: غلام قبطی، به مشربه ام ابراهیم رفت و آمد میکرد و برای او آب و هیزم میبرد، اما مردم میگفتند یک مرد عجمی بر زن عجمی وارد میشود![۳۹]. در مدتی که پیامبر (ص) از مدینه دور بود، کینه و حسد زنانه و کینه و دشمنی منافقان باعث شد که شایعهسازی و شایعهپراکنی قوت بگیرد و ماریه به زناکاری متهم شود.
پیامبر اکرم (ص) پس از بازگشت به مدینه و شنیدن این خبر، سخت ناراحت شد. از عایشه روایت شده که همراه ماریه، پسرعمویش بود و اهل افک (تهمت زنندگان) میگفتند: محمد به خاطر علاقه به فرزند، راضی شده است که فرزند دیگری را فرزند خود بداند![۴۰] در این شرایط، پیامبر (ص) منتظر وحی ماندند تا اینکه درباره عملی شبیه به متهم ساختن ماریه، آیه چهارم سوره نور نازل شد؛ خداوند میفرماید: ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً﴾[۴۱].
در حدیثی آمده است: رسول اکرم به عمر بن خطاب فرمود: "ای عمر، آیا به تو خبر ندهم که جبرئیل بر من نازل شد و خبر داد که خدای عزوجل ماریه و همراهش را از آنچه ذهن مرا مشغول کرده بود، پاک دانسته و بشارت داده است بچهای که در شکم وی هست، پسری است که شبیهترین مردم به من است و دستور داده است که اسم او را ابراهیم بگذارم"[۴۲].[۴۳]
علاقهمندی اهل بیت (ع) به ماریه
امیرالمؤمنین علی (ع) و فاطمه زهرا (س) نیز توجه ویژهای به ایشان داشتند؛ چنان که گفتهاند پس از ولادت ابراهیم، امیرالمؤمنین (ع) بسیار خوشحال شد. ایشان، همواره حامی ماریه بودند و خود به امور ایشان رسیدگی میکردند. حضرت علی (ع) نسبت به ماریه، تعصب خاصی داشت[۴۴]؛ چنانچه گذشت، موضوع رسیدگی به تهمت ماریه را هم علی (ع) پیگیری کرده بود[۴۵].
اوصاف اخلاقی
ماریه، بانویی پاک[۴۶]، دیندار، نیکوکار، شایسته و مورد توجه و علاقه رسول خدا (ص) بود[۴۷]. مؤرخان و سیرهنگاران او را به علت دینداری ستودهاند[۴۸]. پیامبر (ص) در بیانی، علاقه خود را به این بانو چنین اظهار میدارد: «آنگاه که مصر را فتح کردید با آنها به خوبی برخورد کنید؛ چون من داماد آنها هستم»[۴۹].[۵۰]
زندگی ماریه پس از وفات پیامبر اکرم (ص)
پس از وفات پیامبر گرامی اسلام (ص) از زندگی و احوال ماریه، خبر چندانی به ما نرسیده است. تنها میدانیم که بعد از وفات رسول خدا (ص)، ابوبکر، حقوقی برای او در نظر گرفت. پرداخت این مقرری پس از مرگ ابوبکر، به دستور عمر بن خطاب نیز ادامه یافت[۵۱].[۵۲]
وفات
سرانجام ماریه در محرم ۱۶ هجری و زمان خلافت عمر، وفات یافت[۵۳]. عمر، مردم را برای تشییع جنازهاش خبر کرد، بر وی نماز خواند و او را در بقیع به خاک سپرد[۵۴].[۵۵]
منابع
پانویس
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، ص۳۱۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک ج۱۱، ص۶۱۷.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۲۰۰؛ مسعودی، ج۲، ص۲۸۹؛ طبری، ج۲، ص۶۴۵.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۴.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، جا ص۳۱۱.
- ↑ دایرة المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۵۴-۲۵۵؛ ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۶؛ محمدی، رمضان، مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۹۸-۹۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.
- ↑ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۱-۲۲.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۳۱۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۰-۶۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار (ع)، ج۲۲، ص۲۲۹؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۱.
- ↑ «ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام میداری؟ و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره تحریم، آیه ۱.
- ↑ سید جمیلی، نساء النبی، ص۱۳۷-۱۳۸.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ج۸، ص۱۷۱.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۴۵.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۴.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۷.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹ ۔ ۱۰۰؛ شیخ مفید، رسالة حول خبر ماریة، ص۱۶.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹-۱۰۰؛ رسالة حول خبر ماریه، ص۱۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.
- ↑ «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دستهای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۱۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۶۵ به بعد.
- ↑ جعفر مرتضی العاملی، حدیث الافک، ص۷۲-۱۳۷.
- ↑ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ص۶۶۵.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۵۷-۲۵۹.
- ↑ المغازی، واقدی، ج۳، ص۹۲۶.
- ↑ الأمالی، سید مرتضی، ج۱، ص۷۷؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۵۴- ۱۵۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۵۳؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۸۷.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۵۴.
- ↑ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۳۹.
- ↑ «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) میزنند سپس چهار گواه نمیآورند هشتاد تازیانه بزنید» سوره نور، آیه ۴.
- ↑ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۹۲.
- ↑ ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۲.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ج۲۲، ص۲۳۷.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۵۹.
- ↑ محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۱.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۷۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۳۸؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۰، ص۷۷.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۵۹.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۶۰.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱ ص۴۵۳.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۶۰.