مداحی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==ذکر منبت، [[مدح]] و رثای [[اهلبیت]] در مجالس مذهبی== | == ذکر منبت، [[مدح]] و رثای [[اهلبیت]] در مجالس مذهبی == | ||
«[[مداحی]]» در لغت به معنی بسیار [[ستایش]] کردن است و اصطلاحاً به بیان سخنان منظوم و منثور در ستایش یک [[شخصیت]] برجسته [[سیاسی]] یا مذهبی در حضور خود او یا در جمع دیگران با انگیزههای مختلف شخصی، [[مالی]] و مذهبی گفته میشود. در [[فرهنگ شیعی]]، مداحی بیان هنرمندانه [[فضائل]] و [[مناقب]] اهلبیت و دیگر شخصیتهای [[دینی]] و روایتگری [[مصائب]] به ویژه چگونگی [[به شهادت رسیدن]] آنها در مجالس و محافلی است که با [[هدف]] برگزاری [[جشن]] یا [[عزاداری]] مذهبی تشکیل شدهاند. مداحی معمولاً به صورت حرفهای و توسط کسی که در این کار صاحب تجربه و دانشهای مرتبط است، انجام میشود که به او اصطلاحاً «[[مداح]]» میگویند. «[[ذاکر]]»، «نائح»، «مادح»، «مُنشِد»، «نوحهخوان»، «[[روضهخوان]]» و «خواننده مذهبی» از دیگر اصطلاحاتی است که در معنای مترادف مداح در دورههای [[تاریخی]] یا مناطق جغرافیایی مختلف کاربرد داشته است. در برخی دورهها، به تناسب [[فرهنگ]] زبانی [[غالب]]، مداحان برجسته و حرفهای با افزودن یک پیشوند خاص به نامشان شناسانده میشدند. از پرکاربردترین این پیشوندها «مولانا»، «ملا»، «[[امیر]]» و «مرشد» بوده است. گاهی نیز پسوند «روضهخوان» یا «مداح» به اسم افراد شاغل به این حرفه افزوده میشد. | «[[مداحی]]» در لغت به معنی بسیار [[ستایش]] کردن است و اصطلاحاً به بیان سخنان منظوم و منثور در ستایش یک [[شخصیت]] برجسته [[سیاسی]] یا مذهبی در حضور خود او یا در جمع دیگران با انگیزههای مختلف شخصی، [[مالی]] و مذهبی گفته میشود. در [[فرهنگ شیعی]]، مداحی بیان هنرمندانه [[فضائل]] و [[مناقب]] اهلبیت و دیگر شخصیتهای [[دینی]] و روایتگری [[مصائب]] به ویژه چگونگی [[به شهادت رسیدن]] آنها در مجالس و محافلی است که با [[هدف]] برگزاری [[جشن]] یا [[عزاداری]] مذهبی تشکیل شدهاند. مداحی معمولاً به صورت حرفهای و توسط کسی که در این کار صاحب تجربه و دانشهای مرتبط است، انجام میشود که به او اصطلاحاً «[[مداح]]» میگویند. «[[ذاکر]]»، «نائح»، «مادح»، «مُنشِد»، «نوحهخوان»، «[[روضهخوان]]» و «خواننده مذهبی» از دیگر اصطلاحاتی است که در معنای مترادف مداح در دورههای [[تاریخی]] یا مناطق جغرافیایی مختلف کاربرد داشته است. در برخی دورهها، به تناسب [[فرهنگ]] زبانی [[غالب]]، مداحان برجسته و حرفهای با افزودن یک پیشوند خاص به نامشان شناسانده میشدند. از پرکاربردترین این پیشوندها «مولانا»، «ملا»، «[[امیر]]» و «مرشد» بوده است. گاهی نیز پسوند «روضهخوان» یا «مداح» به اسم افراد شاغل به این حرفه افزوده میشد. | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
مداحی معمولاً پدیدهای مردانه محسوب میشود؛ اما در واقع اینگونه نیست و لااقل از دوره قاجار، همواره عدهای از [[زنان]] به مداحی، روضهخوانی و مدیریت مجالس مذهبی زنانه اشتغال داشتهاند. گرچه به جهت برگزاری مجالس زنانه در منازل شخصی و نیز ملاحظات و محدودیتهای عرفی و [[فقهی]] مربوط به زنان، فعالیت مداحان [[زن]] بروز رسانهای نداشته است. به طور سنتی، روضههای زنانه و دورهای، سفرهها، مجالس [[نذری]] و آیینهای زنانه مهمترین حوزههای فعالیت مداحان زن - که در دوره معاصر به آنها اصطلاحا «خانم جلسهای» گفته میشود - بوده است. این زنان معمولاً در مجالس مذهبی نقش سخنران و [[مداح]] را همزمان ایفا میکنند. | مداحی معمولاً پدیدهای مردانه محسوب میشود؛ اما در واقع اینگونه نیست و لااقل از دوره قاجار، همواره عدهای از [[زنان]] به مداحی، روضهخوانی و مدیریت مجالس مذهبی زنانه اشتغال داشتهاند. گرچه به جهت برگزاری مجالس زنانه در منازل شخصی و نیز ملاحظات و محدودیتهای عرفی و [[فقهی]] مربوط به زنان، فعالیت مداحان [[زن]] بروز رسانهای نداشته است. به طور سنتی، روضههای زنانه و دورهای، سفرهها، مجالس [[نذری]] و آیینهای زنانه مهمترین حوزههای فعالیت مداحان زن - که در دوره معاصر به آنها اصطلاحا «خانم جلسهای» گفته میشود - بوده است. این زنان معمولاً در مجالس مذهبی نقش سخنران و [[مداح]] را همزمان ایفا میکنند. | ||
سرودن و خواندن اشعار در [[مدح]] افراد برجسته و قدح دشمنانشان، در فرهنگهای مختلف پیشینهای طولانی دارد. در [[فرهنگ جاهلی]] هم بخش مهمی از [[میراث]] شعری مدیحهها و هجویهها بوده است. پس از [[اسلام]]، برخی [[شاعران]] به موازات یا به جای سرودن مدیحه و هجویه، به مدح [[پیامبراکرم]]{{صل}} و [[اهل بیت]] او پرداختند. مانند [[حسان بن ثابت خزرجی]] که به دلیل سرودههایش در مدح [[پیامبر]]{{صل}} ملقب به «شاعر النبی» و «شاعر الرسول» شده بود و مشهور است که پیامبر{{صل}} روزی به او فرمود «تو مؤید به [[روحالقدس]] هستی؛ مادامی که ما را با زبان خود [[نصرت]] میدهی». [[خلفای اموی]] و [[عباسی]] هم به رسم [[سلاطین]]، در دربار خود شاعرانی داشتند که به [[مداحی]] آنان و [[بدگویی]] مخالفانشان میپرداختند. [[عبدالله بن محمد اَحوص]]، [[مروان بن ابیحفصه]]، [[اعشی همدان]]، ابوخلدة الیشکری و ابودُلامه از جمله مداحان دربار [[اموی]] و عباسی بودند. در مقابل، در آن دوره گروه دیگری از شعرا به [[سرودن شعر]] در مدح و رثای [[اهلبیت]] و [[امامان شیعه]] میپرداختند. اقدامی که [[سیاسی]] و ضدحکومت محسوب میشد و پیامدهای سنگینی برای آن شاعران در پی داشت. از جمله مشهورترین آنها کُثَیِّر عَزَّه، [[ابوالأسود الدؤلی]]، [[کمیت اسدی]]، [[سید حمیری]] و [[دعبل خزاعی]] را میتوان نام برد. این گروه از شاعران، همیشه مورد [[تأیید]] و [[حمایت]] امامان شیعه بودند و از [[دعاها]] و گاه صلههای ایشان بهرهمند میشدند. امامان شیعه گاه خود نیز [[مجلسی]] ترتیب میدادند که در آن یکی از شاعران مرثیهای در سوگ [[عاشورا]] میخواند و حاضران میگریستند. از جمله در برخی منابع، مجلس [[مرثیهخوانی]] [[سفیان بن مصعب عبدی کوفی]] در [[منزل]] [[امام صادق]]{{ع}} گزارش شده است. | سرودن و خواندن اشعار در [[مدح]] افراد برجسته و قدح دشمنانشان، در فرهنگهای مختلف پیشینهای طولانی دارد. در [[فرهنگ جاهلی]] هم بخش مهمی از [[میراث]] شعری مدیحهها و هجویهها بوده است. پس از [[اسلام]]، برخی [[شاعران]] به موازات یا به جای سرودن مدیحه و هجویه، به مدح [[پیامبراکرم]] {{صل}} و [[اهل بیت]] او پرداختند. مانند [[حسان بن ثابت خزرجی]] که به دلیل سرودههایش در مدح [[پیامبر]] {{صل}} ملقب به «شاعر النبی» و «شاعر الرسول» شده بود و مشهور است که پیامبر {{صل}} روزی به او فرمود «تو مؤید به [[روحالقدس]] هستی؛ مادامی که ما را با زبان خود [[نصرت]] میدهی». [[خلفای اموی]] و [[عباسی]] هم به رسم [[سلاطین]]، در دربار خود شاعرانی داشتند که به [[مداحی]] آنان و [[بدگویی]] مخالفانشان میپرداختند. [[عبدالله بن محمد اَحوص]]، [[مروان بن ابیحفصه]]، [[اعشی همدان]]، ابوخلدة الیشکری و ابودُلامه از جمله مداحان دربار [[اموی]] و عباسی بودند. در مقابل، در آن دوره گروه دیگری از شعرا به [[سرودن شعر]] در مدح و رثای [[اهلبیت]] و [[امامان شیعه]] میپرداختند. اقدامی که [[سیاسی]] و ضدحکومت محسوب میشد و پیامدهای سنگینی برای آن شاعران در پی داشت. از جمله مشهورترین آنها کُثَیِّر عَزَّه، [[ابوالأسود الدؤلی]]، [[کمیت اسدی]]، [[سید حمیری]] و [[دعبل خزاعی]] را میتوان نام برد. این گروه از شاعران، همیشه مورد [[تأیید]] و [[حمایت]] امامان شیعه بودند و از [[دعاها]] و گاه صلههای ایشان بهرهمند میشدند. امامان شیعه گاه خود نیز [[مجلسی]] ترتیب میدادند که در آن یکی از شاعران مرثیهای در سوگ [[عاشورا]] میخواند و حاضران میگریستند. از جمله در برخی منابع، مجلس [[مرثیهخوانی]] [[سفیان بن مصعب عبدی کوفی]] در [[منزل]] [[امام صادق]] {{ع}} گزارش شده است. | ||
گویا [[نوحهخوانی]] [[شیعیان]] بر [[واقعه عاشورا]] در آن دوره مرسوم بوده است. از امام صادق{{ع}} [[روایت]] شده که خطاب به [[عبدالله بن حماد بصری]] فرمود: «به من خبر رسیده که گروهی میآیند نزد [[حسین]]{{ع}} از اطراف [[کوفه]] و [[مردمان]] از غیر ایشان و زنانی که برای آن [[حضرت]] [[نوحهگری]] میکنند و این در نیمه [[ماه شعبان]] است. پس بعضی [[[قرآن]]] قرائت میکنند، پارهای قصه میخوانند و پارهای [[نوحهگری]] میکنند و گروهی دیگر مرثیه میخوانند.... [[سپاس]] [[خدا]] را که در میان [[مردم]] گروهی را قرار داد که نزد ما میآیند و ما را [[حمایت]] میکنند و برای ما مرثیه میخوانند و [[دشمنان]] ما را کسانی قرار داد که بر آنان خرده میگیرند». [[ابوالفرج اصفهانی]] در الاغانی آورده است که [[حضرت]] [[سکینه]] از [[عبدالملک]] [[غلام]] خود خواست نوحهگری را از ابنسُریج فرا گیرد و در [[عزای امام حسین]]{{ع}} و دیگر [[شهدای کربلا]] [[نوحهخوانی]] کند. این [[روایت]] نشان میدهد [[اهلبیت]] علاوه بر [[تشویق شاعران]] به سرودن و خواندن مرثیه، ظاهراً به نوحهخوانی هم توجه داشتهاند. گرچه دقیقاً نمیدانیم در آن دوره، نوحهخوانها را چه مینامیدند؛ اما کارشان از همان جنسی بوده است که بعدها [[مداحی]] نام گرفت. در [[ادبیات]] [[فارسی]] تا حدود [[قرن نهم]]، واژه [[مداح]] عمدتاً برای نامیدن [[شاعران]] درباری به کار رفته است که برای خوشامد شاهان و [[وزرا]] و امرا، در [[مدح]] ایشان و [[ذم]] دشمنانشان با بیانی بسیار [[غلوآمیز]] [[شعر]] میسرودند. به عنوان نمونه برای کاربرد واژه مداح، [[خاقانی]] در شعری که در مدح [[دستور]] اعظم مختارالدین- از [[رجال]] [[حکومت]] سلجوقی - سروده است، میگوید: «ای [[حیدر]] زمانه به کلک چوذوالفقار/ نام [[فلک]] به صدر تو [[قنبر]] نکوتر است // خاقانیای که [[نایب]] [[حسان]] [[مصطفی]] است / مداح بارگاه تو حیدر نکوتر است». همو در مدیحه دیگری میگوید: «مداح توست و [[مخلص]] توست و [[مرید]] توست / تا طبع ما و سینه ما و روان ماست». | گویا [[نوحهخوانی]] [[شیعیان]] بر [[واقعه عاشورا]] در آن دوره مرسوم بوده است. از امام صادق {{ع}} [[روایت]] شده که خطاب به [[عبدالله بن حماد بصری]] فرمود: «به من خبر رسیده که گروهی میآیند نزد [[حسین]] {{ع}} از اطراف [[کوفه]] و [[مردمان]] از غیر ایشان و زنانی که برای آن [[حضرت]] [[نوحهگری]] میکنند و این در نیمه [[ماه شعبان]] است. پس بعضی [[[قرآن]]] قرائت میکنند، پارهای قصه میخوانند و پارهای [[نوحهگری]] میکنند و گروهی دیگر مرثیه میخوانند.... [[سپاس]] [[خدا]] را که در میان [[مردم]] گروهی را قرار داد که نزد ما میآیند و ما را [[حمایت]] میکنند و برای ما مرثیه میخوانند و [[دشمنان]] ما را کسانی قرار داد که بر آنان خرده میگیرند». [[ابوالفرج اصفهانی]] در الاغانی آورده است که [[حضرت]] [[سکینه]] از [[عبدالملک]] [[غلام]] خود خواست نوحهگری را از ابنسُریج فرا گیرد و در [[عزای امام حسین]] {{ع}} و دیگر [[شهدای کربلا]] [[نوحهخوانی]] کند. این [[روایت]] نشان میدهد [[اهلبیت]] علاوه بر [[تشویق شاعران]] به سرودن و خواندن مرثیه، ظاهراً به نوحهخوانی هم توجه داشتهاند. گرچه دقیقاً نمیدانیم در آن دوره، نوحهخوانها را چه مینامیدند؛ اما کارشان از همان جنسی بوده است که بعدها [[مداحی]] نام گرفت. در [[ادبیات]] [[فارسی]] تا حدود [[قرن نهم]]، واژه [[مداح]] عمدتاً برای نامیدن [[شاعران]] درباری به کار رفته است که برای خوشامد شاهان و [[وزرا]] و امرا، در [[مدح]] ایشان و [[ذم]] دشمنانشان با بیانی بسیار [[غلوآمیز]] [[شعر]] میسرودند. به عنوان نمونه برای کاربرد واژه مداح، [[خاقانی]] در شعری که در مدح [[دستور]] اعظم مختارالدین- از [[رجال]] [[حکومت]] سلجوقی - سروده است، میگوید: «ای [[حیدر]] زمانه به کلک چوذوالفقار/ نام [[فلک]] به صدر تو [[قنبر]] نکوتر است // خاقانیای که [[نایب]] [[حسان]] [[مصطفی]] است / مداح بارگاه تو حیدر نکوتر است». همو در مدیحه دیگری میگوید: «مداح توست و [[مخلص]] توست و [[مرید]] توست / تا طبع ما و سینه ما و روان ماست». | ||
با این تعریف، شمار زیادی از شعرای پارسیگوی را میتوان در زمره مداحان قرار داد که رودکی، فرخی سیستانی، [[انوری]] و خاقانی مشهورترین آنها به شمار میروند. در قبال این مداحی، شاه یا [[امیر]] به شاعر مداح، بسته به سطح خوشآمدش از شعر او، هدایایی گرانبها یا تعدادی سکه میبخشید که اصطلاحاً به آن «[[صله]]» میگفتند. دریافت صله، منبع اصلی امرار معاش بسیاری از [[شاعران]] بوده است. | با این تعریف، شمار زیادی از شعرای پارسیگوی را میتوان در زمره مداحان قرار داد که رودکی، فرخی سیستانی، [[انوری]] و خاقانی مشهورترین آنها به شمار میروند. در قبال این مداحی، شاه یا [[امیر]] به شاعر مداح، بسته به سطح خوشآمدش از شعر او، هدایایی گرانبها یا تعدادی سکه میبخشید که اصطلاحاً به آن «[[صله]]» میگفتند. دریافت صله، منبع اصلی امرار معاش بسیاری از [[شاعران]] بوده است. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
در یک دستهبندی دیگر، کاشفی مداحان را از نظر نوع فعالیت و تخصص به سه دسته تقسیم میکند: | در یک دستهبندی دیگر، کاشفی مداحان را از نظر نوع فعالیت و تخصص به سه دسته تقسیم میکند: | ||
*مداحان سادهخوان؛ «که همه منظومات خوانند؛ خواه [[عربی]] و خواه [[فارسی]]». | * مداحان سادهخوان؛ «که همه منظومات خوانند؛ خواه [[عربی]] و خواه [[فارسی]]». | ||
*غراخوانها؛ «که همه [[نثر]] خوانند و [[معجزات]] و [[مناقب]] را به نثر ادا کنند». | * غراخوانها؛ «که همه [[نثر]] خوانند و [[معجزات]] و [[مناقب]] را به نثر ادا کنند». | ||
*مُرَصَّعخوانها؛ «که نثرونظم در یکدیگر خوانند. گاه معنی مقصود را به نثر باز گویند و [[نظم]] آن را در عقب دارند و گاه برعکس». | * مُرَصَّعخوانها؛ «که نثرونظم در یکدیگر خوانند. گاه معنی مقصود را به نثر باز گویند و [[نظم]] آن را در عقب دارند و گاه برعکس». | ||
او بین این سه دسته، گروه سوم را [[برتر]] از دیگران میداند. | او بین این سه دسته، گروه سوم را [[برتر]] از دیگران میداند. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
کاشفی، از دو [[فرشته مقرب]] [[الهی]] یعنی [[اسرافیل]] و [[جبرئیل]] به عنوان «سررشته مداحان» و از [[حسان بن ثابت]] به عنوان نخستین مداح در [[اسلام]] نام میبرد. او در ادامه پنج خصیصه را به عنوان [[آداب]] مداحی ذکر میکند و از ۲۰ عمل به عنوان شایستها و از ۳۰ عمل به عنوان ناشایستهای مداحان نام میبرد. در تعریف کاشفی، مداحان [[خرقه]] و [[پوشش]] خاصی ندارند؛ اما نیزه، [[توغ]]، شَده، سفره، چراغ و تبرزین از علامتهای آنها است. | کاشفی، از دو [[فرشته مقرب]] [[الهی]] یعنی [[اسرافیل]] و [[جبرئیل]] به عنوان «سررشته مداحان» و از [[حسان بن ثابت]] به عنوان نخستین مداح در [[اسلام]] نام میبرد. او در ادامه پنج خصیصه را به عنوان [[آداب]] مداحی ذکر میکند و از ۲۰ عمل به عنوان شایستها و از ۳۰ عمل به عنوان ناشایستهای مداحان نام میبرد. در تعریف کاشفی، مداحان [[خرقه]] و [[پوشش]] خاصی ندارند؛ اما نیزه، [[توغ]]، شَده، سفره، چراغ و تبرزین از علامتهای آنها است. | ||
با این اوصاف، ظاهراً نخستین کسانی که [[مداح]] نام داشتند، درویشان دورهگرد نقال و سخنور بودهاند. کما آنکه در رسائل و متون فِرق تصوف و فتیان نیز [[مداحی]] تعریف و جایگاه مشخصی دارد. به عنوان مثال درویشان [[فرقه]] [[عجم]]، ۱۷ صنف یا «[[سلسله]]» (مانند [[روضهخوان]]، [[مؤذن]]، [[قاری قرآن]]، چاووش و [[سقا]]) داشتند و هر کس به [[مقام]] «[[درویش]] اختیاری» میرسید، میتوانست مداحی کند. مداحان این فرقه، | با این اوصاف، ظاهراً نخستین کسانی که [[مداح]] نام داشتند، درویشان دورهگرد نقال و سخنور بودهاند. کما آنکه در رسائل و متون فِرق تصوف و فتیان نیز [[مداحی]] تعریف و جایگاه مشخصی دارد. به عنوان مثال درویشان [[فرقه]] [[عجم]]، ۱۷ صنف یا «[[سلسله]]» (مانند [[روضهخوان]]، [[مؤذن]]، [[قاری قرآن]]، چاووش و [[سقا]]) داشتند و هر کس به [[مقام]] «[[درویش]] اختیاری» میرسید، میتوانست مداحی کند. مداحان این فرقه، «وصله» هایی هم به عنوان ابزار کار داشتند که «صندلی» یکی از آنها بود. همچنین در رساله وسیله النجاة - از وسایل [[خاکساریه]]- اثر محمدمهدی تبریزی به سال ۱۲۶۶ق، طبق شیوه معمول رسالههای فتیان که برای هر صنف و پیشهای، [[تاریخی]] فرضی ذکر میکنند، نخستین مداح، درویشی به نام [[زید]] و با تخلص «[[حبیب]]» [[اهل]] بَرَقان و معاصر [[امام علی]] {{ع}} دانسته شده است که احتمال دارد منظور همان [[حبیب عجمی]]- از [[مشایخ]] متقدم [[صوفیه]] در [[قرن دوم]] - باشد. طبق [[روایت]] این رساله، امام علی {{ع}} خود به حبیب «کاغذ مداحی» داده و او را به این پیشه [[تشویق]] کرده است: «و آن [[[محب]]] مولای [[[متقیان]]] شعری را انشاء نموده - و تخلصش حبیب بود - تمام کرده، به [[خدمت]] جناب مولا به [[مدینه منوره]] برده، در حضور باهرالنور آن [[سرور]] ادا نموه و عسرتگذران و تنگی معاش خود را در [[ولایت]] عجم اظهار نمود. جناب مولا دست التفاتش بر سر آن [[فقیر]] کشیده، کاغذ مداحی خود را نوشته، به او [[مرحمت]] و التفات فرمودند که به هر شهری و به هر بلادی برود، مداحی نماید و [[دوستان]] و [[شیعیان]] آن [[مقتدا]] به او اعانت نمایند». نکته جالب آنکه بر اساس این روایت فرضی، [[انگیزه]] نخستین مداح، [[ارتزاق]] مادی بوده است. | ||
طبق گزارش منابع، [[شیوه]] کار دراویش مداح در آستانه [[تشکیل حکومت]] صفویان اینگونه بوده که هنگام مداحی سفرهای روی [[زمین]] پهن میکردند و در وسط آن چراغ میگذاشتند. نیزه یا درفشی هم به نام [[توغ]] در [[زمین]] فرو میکردند که امتداد سایه آن حیطه معرکه آنها را مشخص میکرد؛ حیطهای که دراویش [[مداح]] دیگر [[حق]] ورود نداشتند. سپس تبرزین به دست میگرفتند و [[مردم]] را گرد خود جمع کرده و شروع به [[مداحی]] میکردند. | طبق گزارش منابع، [[شیوه]] کار دراویش مداح در آستانه [[تشکیل حکومت]] صفویان اینگونه بوده که هنگام مداحی سفرهای روی [[زمین]] پهن میکردند و در وسط آن چراغ میگذاشتند. نیزه یا درفشی هم به نام [[توغ]] در [[زمین]] فرو میکردند که امتداد سایه آن حیطه معرکه آنها را مشخص میکرد؛ حیطهای که دراویش [[مداح]] دیگر [[حق]] ورود نداشتند. سپس تبرزین به دست میگرفتند و [[مردم]] را گرد خود جمع کرده و شروع به [[مداحی]] میکردند. |