مداحی در تاریخ اسلامی
ذکر منبت، مدح و رثای اهلبیت در مجالس مذهبی
«مداحی» در لغت به معنی بسیار ستایش کردن است و اصطلاحاً به بیان سخنان منظوم و منثور در ستایش یک شخصیت برجسته سیاسی یا مذهبی در حضور خود او یا در جمع دیگران با انگیزههای مختلف شخصی، مالی و مذهبی گفته میشود. در فرهنگ شیعی، مداحی بیان هنرمندانه فضائل و مناقب اهلبیت و دیگر شخصیتهای دینی و روایتگری مصائب به ویژه چگونگی به شهادت رسیدن آنها در مجالس و محافلی است که با هدف برگزاری جشن یا عزاداری مذهبی تشکیل شدهاند. مداحی معمولاً به صورت حرفهای و توسط کسی که در این کار صاحب تجربه و دانشهای مرتبط است، انجام میشود که به او اصطلاحاً «مداح» میگویند. «ذاکر»، «نائح»، «مادح»، «مُنشِد»، «نوحهخوان»، «روضهخوان» و «خواننده مذهبی» از دیگر اصطلاحاتی است که در معنای مترادف مداح در دورههای تاریخی یا مناطق جغرافیایی مختلف کاربرد داشته است. در برخی دورهها، به تناسب فرهنگ زبانی غالب، مداحان برجسته و حرفهای با افزودن یک پیشوند خاص به نامشان شناسانده میشدند. از پرکاربردترین این پیشوندها «مولانا»، «ملا»، «امیر» و «مرشد» بوده است. گاهی نیز پسوند «روضهخوان» یا «مداح» به اسم افراد شاغل به این حرفه افزوده میشد.
در دوره معاصر، حوزه فعالیت مداحان از اجرای برنامه مذهبی فراتر رفته و ارائه برخی خدمات اجتماعی - فرهنگی نظیر مرثیهخوانی در تشییع جنازهها و مجالس ختم و نیز مولودیخوانی در مراسم جشن (مانند عروسی) را نیز شامل شده است.
مداحی - در معنای متأخر- شاخههای تخصصی متعددی را شامل میشود که عبارتند از: زیارتخوانی، مناجاتخوانی، ادعیهخوانی، ختمخوانی، روضهخوانی، مقتلخوانی و نوحهخوانی. متناسب با تخصص در این شاخهها، مداحان (در معنای عمومی) را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد:
روضهخوانان و مقتلخوانان؛ کسانی که مصائب اهلبیت را با شرح و تفصیل برای حاضران در مجلس روایت میکنند یا از روی مقتل میخوانند.
مداحان (در معنای خاص)؛ کسانی که اشعاری را در مدح و رثای اهلبیت با آواز میخوانند.
نوحهخوانان؛ کسانی که هنگام سینهزنی یا در برخی آیینهای عزاداری مانند زنجیرزنی و سنگزنی، با ریتمی مشخص اشعاری مخصوص آن آیین میخوانند و جمعیت عزاداران را مدیریت میکنند.
دعاخوانان و زیارتخوانان؛ کسانی که در مجالس عزاداری یا در مجالس مستقل دعاخوانی و زیارتخوانی، ادعیه و زیارات را قرائت میکنند و در اثنای آن گاهی به مناسبت روضه مختصری میخوانند.
این چهار دسته از نظر سطح معلومات و منزلت صنفی و اجتماعی با هم تفاوت دارند و معمولاً روضهخوانان از مداحان و مداحان از نوحهخوانان و دعاخوانان باسوادتر بوده و منزلت بیشتری دارند. گرچه امروزه مرز میان این دستهها تا حد زیادی از بین رفته است و مداحان همزمان به چند یا همه این رشتهها اشتغال دارند.
از بایستههای مهم مداحی، دانش شعری، برخورداری از صدای خوش و آشنایی با موسیقی و فنون آوازی، تسلط به تاریخ اسلام و شیعه به ویژه زندگی و شهادت اهل بیت و نیز تسلط به فنون اجرا است. در گذشته، مرسوم بود که مداحان اشعار خود را از بر میخواندند. اما امروزه تکثر اشعار و مجالس، سبب شده است مداحان اشعار و نوحهها را مانند بیاض روی بریده کاغذها یا داخل دفترچهای بنویسند و از روی آن بخوانند.
مداحی معمولاً پدیدهای مردانه محسوب میشود؛ اما در واقع اینگونه نیست و لااقل از دوره قاجار، همواره عدهای از زنان به مداحی، روضهخوانی و مدیریت مجالس مذهبی زنانه اشتغال داشتهاند. گرچه به جهت برگزاری مجالس زنانه در منازل شخصی و نیز ملاحظات و محدودیتهای عرفی و فقهی مربوط به زنان، فعالیت مداحان زن بروز رسانهای نداشته است. به طور سنتی، روضههای زنانه و دورهای، سفرهها، مجالس نذری و آیینهای زنانه مهمترین حوزههای فعالیت مداحان زن - که در دوره معاصر به آنها اصطلاحا «خانم جلسهای» گفته میشود - بوده است. این زنان معمولاً در مجالس مذهبی نقش سخنران و مداح را همزمان ایفا میکنند.
سرودن و خواندن اشعار در مدح افراد برجسته و قدح دشمنانشان، در فرهنگهای مختلف پیشینهای طولانی دارد. در فرهنگ جاهلی هم بخش مهمی از میراث شعری مدیحهها و هجویهها بوده است. پس از اسلام، برخی شاعران به موازات یا به جای سرودن مدیحه و هجویه، به مدح پیامبراکرم (ص) و اهل بیت او پرداختند. مانند حسان بن ثابت خزرجی که به دلیل سرودههایش در مدح پیامبر (ص) ملقب به «شاعر النبی» و «شاعر الرسول» شده بود و مشهور است که پیامبر (ص) روزی به او فرمود «تو مؤید به روحالقدس هستی؛ مادامی که ما را با زبان خود نصرت میدهی». خلفای اموی و عباسی هم به رسم سلاطین، در دربار خود شاعرانی داشتند که به مداحی آنان و بدگویی مخالفانشان میپرداختند. عبدالله بن محمد اَحوص، مروان بن ابیحفصه، اعشی همدان، ابوخلدة الیشکری و ابودُلامه از جمله مداحان دربار اموی و عباسی بودند. در مقابل، در آن دوره گروه دیگری از شعرا به سرودن شعر در مدح و رثای اهلبیت و امامان شیعه میپرداختند. اقدامی که سیاسی و ضدحکومت محسوب میشد و پیامدهای سنگینی برای آن شاعران در پی داشت. از جمله مشهورترین آنها کُثَیِّر عَزَّه، ابوالأسود الدؤلی، کمیت اسدی، سید حمیری و دعبل خزاعی را میتوان نام برد. این گروه از شاعران، همیشه مورد تأیید و حمایت امامان شیعه بودند و از دعاها و گاه صلههای ایشان بهرهمند میشدند. امامان شیعه گاه خود نیز مجلسی ترتیب میدادند که در آن یکی از شاعران مرثیهای در سوگ عاشورا میخواند و حاضران میگریستند. از جمله در برخی منابع، مجلس مرثیهخوانی سفیان بن مصعب عبدی کوفی در منزل امام صادق (ع) گزارش شده است.
گویا نوحهخوانی شیعیان بر واقعه عاشورا در آن دوره مرسوم بوده است. از امام صادق (ع) روایت شده که خطاب به عبدالله بن حماد بصری فرمود: «به من خبر رسیده که گروهی میآیند نزد حسین (ع) از اطراف کوفه و مردمان از غیر ایشان و زنانی که برای آن حضرت نوحهگری میکنند و این در نیمه ماه شعبان است. پس بعضی [[[قرآن]]] قرائت میکنند، پارهای قصه میخوانند و پارهای نوحهگری میکنند و گروهی دیگر مرثیه میخوانند.... سپاس خدا را که در میان مردم گروهی را قرار داد که نزد ما میآیند و ما را حمایت میکنند و برای ما مرثیه میخوانند و دشمنان ما را کسانی قرار داد که بر آنان خرده میگیرند». ابوالفرج اصفهانی در الاغانی آورده است که حضرت سکینه از عبدالملک غلام خود خواست نوحهگری را از ابنسُریج فرا گیرد و در عزای امام حسین (ع) و دیگر شهدای کربلا نوحهخوانی کند. این روایت نشان میدهد اهلبیت علاوه بر تشویق شاعران به سرودن و خواندن مرثیه، ظاهراً به نوحهخوانی هم توجه داشتهاند. گرچه دقیقاً نمیدانیم در آن دوره، نوحهخوانها را چه مینامیدند؛ اما کارشان از همان جنسی بوده است که بعدها مداحی نام گرفت. در ادبیات فارسی تا حدود قرن نهم، واژه مداح عمدتاً برای نامیدن شاعران درباری به کار رفته است که برای خوشآمد شاهان و وزرا و امرا، در مدح ایشان و ذم دشمنانشان با بیانی بسیار غلوآمیز شعر میسرودند. به عنوان نمونه برای کاربرد واژه مداح، خاقانی در شعری که در مدح دستور اعظم مختارالدین- از رجال حکومت سلجوقی - سروده است، میگوید: «ای حیدر زمانه به کلک چوذوالفقار/ نام فلک به صدر تو قنبر نکوتر است // خاقانیای که نایب حسان مصطفی است / مداح بارگاه تو حیدر نکوتر است». همو در مدیحه دیگری میگوید: «مداح توست و مخلص توست و مرید توست / تا طبع ما و سینه ما و روان ماست».
با این تعریف، شمار زیادی از شعرای پارسیگوی را میتوان در زمره مداحان قرار داد که رودکی، فرخی سیستانی، انوری و خاقانی مشهورترین آنها به شمار میروند. در قبال این مداحی، شاه یا امیر به شاعر مداح، بسته به سطح خوشآمدش از شعر او، هدایایی گرانبها یا تعدادی سکه میبخشید که اصطلاحاً به آن «صله» میگفتند. دریافت صله، منبع اصلی امرار معاش بسیاری از شاعران بوده است.
به تدریج گستره کاربرد واژه مداح علاوه بر شاعران درباری، مدح کنندگان اهل بیت را هم شامل شد. با گسترش مداحان مذهبی و افول شاعران درباری، این شمول بیشتر و بیشتر شد تا امروز که مداح صرفاً به مداحان اهلبیت اطلاق میشود.
اینکه دقیقاً از چه مقطعی به مدحکنندگان اهلبیت مداح گفته شد، مشخص نیست. عبدالجلیل رازی(۵۰۴-۵۸۵ق) در کتاب نقض گزارش سودمندی از مدح و منقبت خوانی اهلبیت در زمان خودش ارائه کرده است؛ اما از مجریان این کار صرفاً به عنوان «مناقبخوانان» نام برده و سخنی از مداحان نیاورده است. این نشان میدهد که احتمالاً تا میانه قرن ششم هنوز واژه مداح کاربرد مذهبی نداشته است. در مقابل، یک جُنگ مخصوص منقبتخوانی که تاریخ ۸۴۹ ق را بر خود دارد، موجود است که نام مؤلفش عبدالکریم مداح ذکر شده و میتواند نشانه کاربرد عنوان مداح در نیمه قرن نهم و لااقل در منطقه خراسان (محل تدوین جنگ مذکور) باشد. سرودهای از حسن سلیمی تونی (؟ -۸۵۴ق) نیز در دست است که این نظر را تأیید میکند: «چاکر و مداح اهلالبیت شو زیرا که نیست / هیچ کاری بهتر از مداحی این خاندان».
با اطمینان میتوان گفت در اوایل قرن دهم اصطلاح مداحی / مداح اهلبیت رواج داشته و نشانهاش مباحث مفصلی است که حسین واعظ کاشفی در فتوتنامه سلطانی در این باره آورده است. کاشفی در این کتاب - که آن را باید مهمترین و قدیمیترین منبع درباره مداحی و مداحان بنامیم - به بررسی و معرفی اهل فتوت و اصناف و آداب هر دسته ایشان پرداخته و فصلی مستقل را هم به «مداحان و غراخوانان و سقایان» اختصاص داده است. او از ایشان و «قصهخوانان و افسانهگویان» و «خواصگویان و بساطاندازان» به عنوان سه طایفه «اهل سخن» - یا همان دراویش معرکهگیر- نام میبرد. در تعریف کاشفی، «مداحان خاندان رسول» از آنجا که دوستدارترین مردم نسبت به اهلبیت و به تبع مقربترین ایشاناند، در مرتبهای بالاتر از همه دیگر طوایف قرار دارند: «خواهی که شوی به ملک معنی والی / از مدح نبی مباش یک دم خالی // مداح نبی و آل او باش که هست / مداحان را مرتبهای بس عالی».
کاشفی دو گونه دستهبندی از مداحان ارائه میدهد که در شناخت اقسام مداحی در زمان وی بسیار مغتنم است. در دستهبندی نخست، او به چهار گروه یا «وجه» اشاره میکند: نخست کسانی که شاعرند و اشعار خود را در مداحی میخوانند. کاشفی ایشان را «مداحان اصلی» مینامد. دوم گروهی که اشعار دیگران را میخوانند و کاشفی آنها را «راویان» مینامد. سوم کسانی که شغل دیگری دارند و در کنار آن مداحی میکنند؛ مانند سقایان. و چهارم «جمعی که ابیات پراکنده یاد گرفتهاند و بر درهای خانهها میخوانند و قصیدهای به نانی میفروشند و مدح آل محمد را دام گدایی خود ساختهاند» که کاشفی آنان را مداح واقعی نمیداند.
در یک دستهبندی دیگر، کاشفی مداحان را از نظر نوع فعالیت و تخصص به سه دسته تقسیم میکند:
- مداحان سادهخوان؛ «که همه منظومات خوانند؛ خواه عربی و خواه فارسی».
- غراخوانها؛ «که همه نثر خوانند و معجزات و مناقب را به نثر ادا کنند».
- مُرَصَّعخوانها؛ «که نثرونظم در یکدیگر خوانند. گاه معنی مقصود را به نثر باز گویند و نظم آن را در عقب دارند و گاه برعکس».
او بین این سه دسته، گروه سوم را برتر از دیگران میداند.
کاشفی، از دو فرشته مقرب الهی یعنی اسرافیل و جبرئیل به عنوان «سررشته مداحان» و از حسان بن ثابت به عنوان نخستین مداح در اسلام نام میبرد. او در ادامه پنج خصیصه را به عنوان آداب مداحی ذکر میکند و از ۲۰ عمل به عنوان شایستها و از ۳۰ عمل به عنوان ناشایستهای مداحان نام میبرد. در تعریف کاشفی، مداحان خرقه و پوشش خاصی ندارند؛ اما نیزه، توغ، شَده، سفره، چراغ و تبرزین از علامتهای آنها است.
با این اوصاف، ظاهراً نخستین کسانی که مداح نام داشتند، درویشان دورهگرد نقال و سخنور بودهاند. کما آنکه در رسائل و متون فِرق تصوف و فتیان نیز مداحی تعریف و جایگاه مشخصی دارد. به عنوان مثال درویشان فرقه عجم، ۱۷ صنف یا «سلسله» (مانند روضهخوان، مؤذن، قاری قرآن، چاووش و سقا) داشتند و هر کس به مقام «درویش اختیاری» میرسید، میتوانست مداحی کند. مداحان این فرقه، «وصله» هایی هم به عنوان ابزار کار داشتند که «صندلی» یکی از آنها بود. همچنین در رساله وسیله النجاة - از وسایل خاکساریه- اثر محمدمهدی تبریزی به سال ۱۲۶۶ق، طبق شیوه معمول رسالههای فتیان که برای هر صنف و پیشهای، تاریخی فرضی ذکر میکنند، نخستین مداح، درویشی به نام زید و با تخلص «حبیب» اهل بَرَقان و معاصر امام علی (ع) دانسته شده است که احتمال دارد منظور همان حبیب عجمی- از مشایخ متقدم صوفیه در قرن دوم - باشد. طبق روایت این رساله، امام علی (ع) خود به حبیب «کاغذ مداحی» داده و او را به این پیشه تشویق کرده است: «و آن [[[محب]]] مولای [[[متقیان]]] شعری را انشاء نموده - و تخلصش حبیب بود - تمام کرده، به خدمت جناب مولا به مدینه منوره برده، در حضور باهرالنور آن سرور ادا نموه و عسرتگذران و تنگی معاش خود را در ولایت عجم اظهار نمود. جناب مولا دست التفاتش بر سر آن فقیر کشیده، کاغذ مداحی خود را نوشته، به او مرحمت و التفات فرمودند که به هر شهری و به هر بلادی برود، مداحی نماید و دوستان و شیعیان آن مقتدا به او اعانت نمایند». نکته جالب آنکه بر اساس این روایت فرضی، انگیزه نخستین مداح، ارتزاق مادی بوده است.
طبق گزارش منابع، شیوه کار دراویش مداح در آستانه تشکیل حکومت صفویان اینگونه بوده که هنگام مداحی سفرهای روی زمین پهن میکردند و در وسط آن چراغ میگذاشتند. نیزه یا درفشی هم به نام توغ در زمین فرو میکردند که امتداد سایه آن حیطه معرکه آنها را مشخص میکرد؛ حیطهای که دراویش مداح دیگر حق ورود نداشتند. سپس تبرزین به دست میگرفتند و مردم را گرد خود جمع کرده و شروع به مداحی میکردند.
با به قدرت رسیدن صفویان و گسترش آیینهای شیعی، حوزه فعالیت شاعران و دراویش مداح توسعه یافت و بر شمار مداحان و منقبتخوانان افزوده شد. علاوه بر ایشان، در آن دوره عدهای نیز به ذکر مصیبت عاشورا در قالب خواندن کتاب روضة الشهدا میپرداختند که به «روضهخوان» مشهور شدند. از مداحان سرشناس دوره صفوی فخرالدین علی (فرزند واعظ کاشفی)، غواصی خراسانی، حیرتی و سلطان محمد سبزواری را میتوان نام برد. به مرور زمان، به ویژه در دوره قاجار و متأثر از رونقیابی تعزیهخوانی، روضهخوانان بر مداحان پیشی گرفتند. علاوه بر آنکه مداحی نیز به تدریج از انحصار درویشان خارج شد. گرچه درویشان معرکهگیر در اصناف دیگر مانند سخنوری، پردهخوانی، نقالی و سقایی به مدح و رثای اهل بیت ادامه دادند.
در دوره پهلوی، به ویژه از دهه ۲۰ به بعد، با افول تعزیهخوانی و نیز رونق یافتن و گسترش فعالیتها و تبلیغات مذهبی در عکسالعمل نسبت به رواج جریانهای الحادی در جامعه، گونهای جدید از مداحی با تعریف و کارکردی متفاوت ظهور کرد. در آن دوره، تعریف مداح ناظر بر افراد نوعاً در سن میانسالی به بالا بود که عرقچین (یا پاپاخ یا کلاه پوستی یا فینه) بر سر و عبا بر دوش داشتند و قبل از منبر واعظ یا بلافاصله بعد از آن به صورت ایستاده یا نشسته روی پلههای پایینی منبر، روضه یا اشعاری را در مدح و رثای اهلبیت از بر میخواندند. آنچه امروز به عنوان مداحی سنتی شناخته میشود، عمدتاً بازمانده شاکله مداحی در همان مقطع است: گونهای هنرآوازخوانی مذهبی، مستلزم آموزشهای خاص و فرایندی در اسلوبهای سلسله مراتبی و استاد محور. از مشهورترین مداحان دوروی پهلوی، اکبرناظم، سید جواد ذبیحی، محمد علامه (در تهران)، حسین مولوی (در قم) و جهانبخش کردیزاده معروف به «بخشو» (در بوشهر) را میتوان نام برد.
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، متأثر از تحولات جامعه، نوحههای با مضامین سیاسی نیز سروده شده و توسط برخی مداحان همسو با انقلابیون در راهپیماییها و اجتماعات خوانده شد. این مداحیها، با آغاز جنگ عراق و ایران و بنابر اقتضائات سیاسی و اجتماعی، در قالب نوعی نوحهخوانی سیاسی و حماسی به عنوان گونهای جدید از مداحی تشخص یافت. این نوحهخوانیها در تهییج و تغذیه روحی نیروهای رزمنده و نیز در مدیریت و هدایت افکار عمومی جامعه کارکرد قابل توجهای داشت. صادق آهنگران، غلامعلی کویتیپور و حسین فخری از مشهورترین مداحان شاخص دوره جنگ محسوب میشوند.
با پایان جنگ، نوحهخوانی حماسی دیگر کارکردی نداشت و کمرونق شد. به جای آن، در دهه ۷۰ گونه جدیدی از مداحی عمدتاً متأثر از روش برخی مداحان تهرانی شکل گرفت که شکستن برخی اسلوبهای مداحی سنتی و ایجاد تنوع و نوآوری در اشعار، نوحهها و سبکهای مداحی و سینهزنی از مهمترین ویژگیهای آن بود. این سبک مداحی جدید خیلی سریع تعداد زیادی از مخاطبان جوان و نوجوان را به خود جذب کرد. رواج این سبک - که با نارضایتی مداحان سنتی مواجه بود- به ظهور نسل جدیدی از مداحان جوان انجامید که برای کسب محبوبیت بیشتر بین مخاطبان با هم رقابت میکنند. در تعریف جدید، مداحی نوعی صنعت فرهنگی مبتنی بر بازار، تبلیغات، رسانه و فناوری است که به عنوان جزئی مهم از سبک زندگی شهری برخی دینداران تثبیت شده است. از منصور ارضی به عنوان یکی از بانیان اصلی و محوری در پیدایش مداحی جدید میتوان نام برد. محمود کریمی، سعید حدادیان، محمد رضا طاهری، سید جواد ذاکر و عبدالرضا هلالی نمایندگان شاخص و مشهور اینگونه از مداحی به شمار میروند.
البته تعریف، ساختار، کارکردها و آداب و رسوم مداحی و مداحان در کشورها و مناطق مختلف باهم متفاوت است، کلانترین گونههای مداحی را میتوان مداحیهای فارسی، عربی، ترکی و اردو دانست که با هم تفاوتهای مهمی دارند. از مشهورترین مداحان معاصر عرب باسم کربلایی و حسین اکرف، از مداحان ترک سلیم موذن زاده و از مداحان پاکستانی سید رضا ندیم سرور را میتوان نام برد.[۱].
منابع
پانویس
- ↑ مظاهری، محسن حسام، مقاله «مداحی»، فرهنگ سوگ شیعی ص ۴۳۴-۴۴۰.