هجرت امام علی به مدینه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


بعد از [[هجرت پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مدینه]] به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[فرمان]] [[هجرت]] داد و آن حضرت به همراه عده‌ای از [[بانوان]] مانند [[حضرت زهرا]]{{س}} به مدینه هجرت کردند.
بعد از [[هجرت پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[مدینه]] به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[فرمان]] [[هجرت]] داد و آن حضرت به همراه عده‌ای از [[بانوان]] مانند [[حضرت زهرا]] {{س}} به مدینه هجرت کردند.


==هجرت==
== هجرت ==
{{اصلی|هجرت به مدینه}}
{{اصلی|هجرت به مدینه}}
پس از رسیدن [[پیامبر]]{{صل}}، [[امام علی]]{{ع}} نیز به همراه [[هند بن ابی هاله]] به نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفتند. در آنجا [[رسول خدا]]{{صل}} به ایشان چنین [[دستور]] داد: "برای خود و فاطمه‌ها و افرادی از [[بنی هاشم]] که قصد دارند به [[مدینه]] [[هجرت]] کنند، مرکب تهیه و بعد از انجام تمام [[کارها]] آماده [[هجرت]] باش و بلافاصله بعد از رسیدن [[نامه]] من به تو، حرکت کن و لحظه‌ای درنگ نکن". مدتی بعد [[رسول خدا]]{{صل}} نامه‌ای برای [[امام علی]]{{ع}} نوشت و به او [[دستور]] داد به سوی [[مدینه]] حرکت کند. بعد از رسیدن [[نامه]] [[رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی]]{{ع}} ایشان آماده [[هجرت]] شد و به همه مؤمنانی که در فشار و [[سختی]] بودند، اعلام کرد که [[شب]] هنگام به طور مخفیانه به وادی [[ذی طوی]] بیایند. [[نقل]] شده، [[مطلع غلام حنظلة بن ابی سفیان]]، شبانه در مسیر آن [[حضرت]] کمین کرد و هنگامی که ایشان را دید، شمشیرش را کشیده و به ایشان حمله‌ور شد. [[علی]]{{ع}} فریادی کشید و مطلع از [[ترس]]، با صورت بر [[زمین]] افتاد. به هنگام صبح آن حضرت{{ع}} به سوی [[مدینه]] حرکت کرد. در این [[سفر]]، [[علی]]{{ع}} به همراه [[فاطمه]] دختر [[رسول]]{{س}} و مادرش [[فاطمه بنت اسد بن هاشم]] و [[فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب]] و [[ضباعه]] از [[مکه]] خارج شد و [[ایمن بن ام‌ایمن]]، [[غلام رسول خدا]]{{صل}} و [[ابو واقد]]، فرستاده [[رسول خدا]]{{صل}} نیز به همراه او بودند. [[ابو واقد]] با [[عجله]] شترها را می‌راند و بر آنها سخت می‌گرفت که [[علی]]{{ع}} به او فرمود: "ای [[ابوواقد]]! با [[زنان]] [[مدارا]] کن! زیرا آنها توانا نیستند". او گفت: "از رسیدن تعقیب ‌کنندگان می‌ترسم"؛ [[امام علی]]{{ع}} فرمود: "تو را از این کار باز می‌دارم و بدان که [[رسول خدا]]{{صل}} به من فرمود: "ای [[علی]]، آنها نمی‌توانند ضرری به تو برسانند". پس از آن [[علی]]{{ع}} شترها را با [[مدارا]] می‌راند.
پس از رسیدن [[پیامبر]] {{صل}}، [[امام علی]] {{ع}} نیز به همراه [[هند بن ابی هاله]] به نزد [[پیامبر]] {{صل}} رفتند. در آنجا [[رسول خدا]] {{صل}} به ایشان چنین [[دستور]] داد: "برای خود و فاطمه‌ها و افرادی از [[بنی هاشم]] که قصد دارند به [[مدینه]] [[هجرت]] کنند، مرکب تهیه و بعد از انجام تمام [[کارها]] آماده [[هجرت]] باش و بلافاصله بعد از رسیدن [[نامه]] من به تو، حرکت کن و لحظه‌ای درنگ نکن". مدتی بعد [[رسول خدا]] {{صل}} نامه‌ای برای [[امام علی]] {{ع}} نوشت و به او [[دستور]] داد به سوی [[مدینه]] حرکت کند. بعد از رسیدن [[نامه]] [[رسول خدا]] {{صل}} به [[امام علی]] {{ع}} ایشان آماده [[هجرت]] شد و به همه مؤمنانی که در فشار و [[سختی]] بودند، اعلام کرد که [[شب]] هنگام به طور مخفیانه به وادی [[ذی طوی]] بیایند. [[نقل]] شده، [[مطلع غلام حنظلة بن ابی سفیان]]، شبانه در مسیر آن [[حضرت]] کمین کرد و هنگامی که ایشان را دید، شمشیرش را کشیده و به ایشان حمله‌ور شد. [[علی]] {{ع}} فریادی کشید و مطلع از [[ترس]]، با صورت بر [[زمین]] افتاد. به هنگام صبح آن حضرت {{ع}} به سوی [[مدینه]] حرکت کرد. در این [[سفر]]، [[علی]] {{ع}} به همراه [[فاطمه]] دختر [[رسول]] {{س}} و مادرش [[فاطمه بنت اسد بن هاشم]] و [[فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب]] و [[ضباعه]] از [[مکه]] خارج شد و [[ایمن بن ام‌ایمن]]، [[غلام رسول خدا]] {{صل}} و [[ابو واقد]]، فرستاده [[رسول خدا]] {{صل}} نیز به همراه او بودند. [[ابو واقد]] با [[عجله]] شترها را می‌راند و بر آنها سخت می‌گرفت که [[علی]] {{ع}} به او فرمود: "ای [[ابوواقد]]! با [[زنان]] [[مدارا]] کن! زیرا آنها توانا نیستند". او گفت: "از رسیدن تعقیب ‌کنندگان می‌ترسم"؛ [[امام علی]] {{ع}} فرمود: "تو را از این کار باز می‌دارم و بدان که [[رسول خدا]] {{صل}} به من فرمود: "ای [[علی]]، آنها نمی‌توانند ضرری به تو برسانند". پس از آن [[علی]] {{ع}} شترها را با [[مدارا]] می‌راند.


هنگامی که آنها به منطقه ضجنان رسیدند، هشت نفر از تعقیب‌ کنندگان [[قریش]] که مسلّح و صورت‌هایشان را پوشانده بودند، به آنها رسیدند و هشتمین نفر آنها [[آزاد]] کرده [[حارث بن امیه]] بود که جناح نامیده می‌شد. در این حال [[علی]]{{ع}} به سوی [[أیمن]] و [[أبی واقد]] رفت و به آنها فرمود: "شترها را بخوابانید و آنها را ببندید" و جلو رفت تا زن‌ها را پیاده کند. سپس شمشیرش را کشید و به سوی سوارهای [[قریش]] رفت. آنها هم جلو آمدند و به [[علی]]{{ع}} گفتند: ای حیله‌گر! آیا [[گمان]] کرده‌ای که می‌توانی به همراه این [[زنان]] از [[دست]] ما خلاص شوی؟ برگرد ای بی‌پدر! [[علی]]{{ع}} فرمود: "اگر برنگردم، چه می‌کنید؟" آنها گفتند: حتماً باید خودت [[تسلیم]] شده برگردی وگرنه ما با سرت برمی‌گردیم و چه [[قدر]] نابود کردن تو بر ما آسان است. سپس سوارها به [[زنان]] و وسایل نزدیک‌تر شدند تا آنها را [[غارت]] کنند، اما [[علی]]{{ع}} بین آنها و [[زنان]] و وسایل [[مانع]] شد. در این هنگام، جناح شمشیری را حواله [[علی]]{{ع}} کرد و آن حضرت خود را کنار کشید و فوراً ضربه‌ای را بر شانه‌اش زد که او را دو نیم کرد و شمشیرش به زین اسب رسید. [[علی]]{{ع}} با پای پیاده آن چنان به آنها حمله می‌کرد که گویی بر اسب نشسته است و با شمشیرش به آنها ضربه می‌زد.
هنگامی که آنها به منطقه ضجنان رسیدند، هشت نفر از تعقیب‌ کنندگان [[قریش]] که مسلّح و صورت‌هایشان را پوشانده بودند، به آنها رسیدند و هشتمین نفر آنها [[آزاد]] کرده [[حارث بن امیه]] بود که جناح نامیده می‌شد. در این حال [[علی]] {{ع}} به سوی [[أیمن]] و [[أبی واقد]] رفت و به آنها فرمود: "شترها را بخوابانید و آنها را ببندید" و جلو رفت تا زن‌ها را پیاده کند. سپس شمشیرش را کشید و به سوی سوارهای [[قریش]] رفت. آنها هم جلو آمدند و به [[علی]] {{ع}} گفتند: ای حیله‌گر! آیا [[گمان]] کرده‌ای که می‌توانی به همراه این [[زنان]] از [[دست]] ما خلاص شوی؟ برگرد ای بی‌پدر! [[علی]] {{ع}} فرمود: "اگر برنگردم، چه می‌کنید؟" آنها گفتند: حتماً باید خودت [[تسلیم]] شده برگردی وگرنه ما با سرت برمی‌گردیم و چه [[قدر]] نابود کردن تو بر ما آسان است. سپس سوارها به [[زنان]] و وسایل نزدیک‌تر شدند تا آنها را [[غارت]] کنند، اما [[علی]] {{ع}} بین آنها و [[زنان]] و وسایل [[مانع]] شد. در این هنگام، جناح شمشیری را حواله [[علی]] {{ع}} کرد و آن حضرت خود را کنار کشید و فوراً ضربه‌ای را بر شانه‌اش زد که او را دو نیم کرد و شمشیرش به زین اسب رسید. [[علی]] {{ع}} با پای پیاده آن چنان به آنها حمله می‌کرد که گویی بر اسب نشسته است و با شمشیرش به آنها ضربه می‌زد.


آنها از مقابل آن حضرت پراکنده شدند و به [[علی]]{{ع}} گفتند: ای پسر [[ابوطالب]]! خودت را از [[دست]] ما [[حفظ]] کن! [[علی]]{{ع}} فرمود: "من باید به سوی عموزاده‌ام در یثرب بروم؛ پس هر کسی [[دوست]] دارد که گوشت‌هایش را پاره پاره کنم و خونش را بریزم، به تعقیب من بپردازد یا به من نزدیک شود". سپس به کنار همراهانش [[ایمن]] و [[ابی واقد]] رفت و به آنها فرمود: "شترها را آماده کنید". سپس آشکارا و غیر پنهانی به مسیر خویش ادامه داد تا به منطقه ضجنان رسید و در آنجا یک شبانه روز ماند. در این مدت، عده‌ای از [[مؤمنان]] [[ناتوان]] که [[ام ایمن]]، [[کنیز]] [[رسول خدا]]{{صل}} نیز در میان آنها بود، به وی پیوستند. [[علی]]{{ع}} آن [[شب]] را به همراه فاطمه‌ها [[شب زنده‌داری]] کردند و [[نماز]] خوانده، [[خدا]] را در همه حال یاد کردند و این [[عبادت]] تا [[طلوع فجر]] ادامه داشت و [[نماز جماعت]] صبح به [[امامت علی]]{{ع}} برگزار شد. سپس آنها حرکت خود را منزل به منزل ادامه دادند و هیچ‌گاه از [[یاد خدا]] [[غافل]] نشدند تا اینکه به [[مدینه]] رسیدند و قبل از ورود آنها به [[مدینه]] این [[آیات]] در [[شأن]] آنها نازل شد: {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ * رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ * رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأَبْرَارِ * رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ * فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ...}}<ref>«بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است * (همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار * پروردگارا! هر که را به آتش (دوزخ) درآوری، خوار کرده‌ای و ستمگران را یاوری نخواهد بود * پروردگارا! ما شنیدیم فرا خواننده‌ای به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگار خود ایمان آورید! و ایمان آوردیم؛ پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدی‌های ما چشم بپوش و ما را با نیکان بمیران * پروردگارا! و آنچه با پیامبرانت به ما وعده کردی عطا کن و روز رستخیز ما را خوار مگردان؛ بی‌گمان تو در وعده (خود) خلاف نمی‌ورزی * آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام‌دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم.».. سوره آل عمران، آیه ۱۹۰-۱۹۵.</ref>.
آنها از مقابل آن حضرت پراکنده شدند و به [[علی]] {{ع}} گفتند: ای پسر [[ابوطالب]]! خودت را از [[دست]] ما [[حفظ]] کن! [[علی]] {{ع}} فرمود: "من باید به سوی عموزاده‌ام در یثرب بروم؛ پس هر کسی [[دوست]] دارد که گوشت‌هایش را پاره پاره کنم و خونش را بریزم، به تعقیب من بپردازد یا به من نزدیک شود". سپس به کنار همراهانش [[ایمن]] و [[ابی واقد]] رفت و به آنها فرمود: "شترها را آماده کنید". سپس آشکارا و غیر پنهانی به مسیر خویش ادامه داد تا به منطقه ضجنان رسید و در آنجا یک شبانه روز ماند. در این مدت، عده‌ای از [[مؤمنان]] [[ناتوان]] که [[ام ایمن]]، [[کنیز]] [[رسول خدا]] {{صل}} نیز در میان آنها بود، به وی پیوستند. [[علی]] {{ع}} آن [[شب]] را به همراه فاطمه‌ها [[شب زنده‌داری]] کردند و [[نماز]] خوانده، [[خدا]] را در همه حال یاد کردند و این [[عبادت]] تا [[طلوع فجر]] ادامه داشت و [[نماز جماعت]] صبح به [[امامت علی]] {{ع}} برگزار شد. سپس آنها حرکت خود را منزل به منزل ادامه دادند و هیچ‌گاه از [[یاد خدا]] [[غافل]] نشدند تا اینکه به [[مدینه]] رسیدند و قبل از ورود آنها به [[مدینه]] این [[آیات]] در [[شأن]] آنها نازل شد: {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ * رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ * رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأَبْرَارِ * رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيعَادَ * فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ...}}<ref>«بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است * (همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار * پروردگارا! هر که را به آتش (دوزخ) درآوری، خوار کرده‌ای و ستمگران را یاوری نخواهد بود * پروردگارا! ما شنیدیم فرا خواننده‌ای به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگار خود ایمان آورید! و ایمان آوردیم؛ پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدی‌های ما چشم بپوش و ما را با نیکان بمیران * پروردگارا! و آنچه با پیامبرانت به ما وعده کردی عطا کن و روز رستخیز ما را خوار مگردان؛ بی‌گمان تو در وعده (خود) خلاف نمی‌ورزی * آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام‌دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم.».. سوره آل عمران، آیه ۱۹۰-۱۹۵.</ref>.


در این [[آیات]] منظور از ذَکَر، [[امام علی]]{{ع}} و منظور از أُنثی، فواطم هستند و [[علی]]{{ع}} از فواطم و آنها از [[علی]]{{ع}} هستند. در ادامه [[آیه]] آمده است: {{متن قرآن|فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>.
در این [[آیات]] منظور از ذَکَر، [[امام علی]] {{ع}} و منظور از أُنثی، فواطم هستند و [[علی]] {{ع}} از فواطم و آنها از [[علی]] {{ع}} هستند. در ادامه [[آیه]] آمده است: {{متن قرآن|فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>.


پس از رسیدن [[امام علی]]{{ع}} و همراهان به [[رسول خدا]]{{صل}}، ایشان به [[علی]]{{ع}} فرمود: "ای [[علی]]! تو اولین نفر از این [[امت]] هستی که به [[خدا]] و رسولش [[ایمان]] آوردی و اولین کسی هستی که به سوی [[خدا]] و رسولش [[هجرت]] کردی و آخرین کسی هستی که از [[رسول خدا]] (جدا می‌شوی)؛ قسم به آنکه جانم در [[دست]] اوست، هیچ مؤمنی تو را [[دوست]] ندارد، مگر کسی که [[خداوند]] [[قلب]] او را برای [[ایمان]] [[امتحان]] کرده باشد و کسی به جز [[منافق]] یا [[کافر]] با تو [[دشمنی]] نمی‌ورزد"<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۶۹-۴۷۲؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۵۹.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۳۸-۱۴۱.</ref>
پس از رسیدن [[امام علی]] {{ع}} و همراهان به [[رسول خدا]] {{صل}}، ایشان به [[علی]] {{ع}} فرمود: "ای [[علی]]! تو اولین نفر از این [[امت]] هستی که به [[خدا]] و رسولش [[ایمان]] آوردی و اولین کسی هستی که به سوی [[خدا]] و رسولش [[هجرت]] کردی و آخرین کسی هستی که از [[رسول خدا]] (جدا می‌شوی)؛ قسم به آنکه جانم در [[دست]] اوست، هیچ مؤمنی تو را [[دوست]] ندارد، مگر کسی که [[خداوند]] [[قلب]] او را برای [[ایمان]] [[امتحان]] کرده باشد و کسی به جز [[منافق]] یا [[کافر]] با تو [[دشمنی]] نمی‌ورزد"<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۶۹-۴۷۲؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۵۹.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۳۸-۱۴۱.</ref>


==[[هجرت]] [[امام علی]]{{ع}}==
== [[هجرت]] [[امام علی]] {{ع}} ==
[[رسول خدا]]{{صل}} با [[آرامش]] و [[امنیت]] به منطقه «[[قبا]]» رسید و مورد استقبال انبوه [[جمعیت]] [[انصار]] قرار گرفت و از آنجا توسط [[ابو واقد لیثی]] نامه‌ای به علی{{ع}} نوشت و در آن به او [[فرمان]] داد به سوی وی حرکت نموده و شتابان به آن [[حضرت]] بپیوندد. وقتی [[نامه]] رسول خدا{{صل}} به علی{{ع}} رسید حضرت برای [[تدارک]] مقدمات حرکت تعدادی شتر خریداری کرد و مهیای خروج از [[مکه]] شد و به [[مسلمانان]] مستمندی که با او در [[شهر]] باقی مانده بودند دستور داد از [[تاریکی]] شب استفاده کنند و خود را با بار و بنه‌ای اندک به [[ذی طوی]] (محلی در نزدیکی مکه) برسانند و بدین‌سان، سومین [[مسئولیت]] دشوار علی{{ع}} که حرکت به سمت مکه به همراه [[زنان]] بود، آغاز گردید. حضرت به همراه فواطم (یعنی) [[فاطمه]] [[دخت رسول اکرم]]{{صل}} و [[فاطمه بنت أسد]] [[مادر]] خود و فاطمه دختر [[زبیر بن عبد المطلب]] و فاطمه دختر [[حمزه]] از مکه خارج گردید و أیمن [[غلام رسول خدا]]{{صل}} و ابو واقد لیثی نیز در پی آنان حرکت کردند<ref>امالی طوسی، ج۲، ص۸۴؛ بحار الانوار، ج۱۹، ص۶۴ به نقل از امالی.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} با [[آرامش]] و [[امنیت]] به منطقه «[[قبا]]» رسید و مورد استقبال انبوه [[جمعیت]] [[انصار]] قرار گرفت و از آنجا توسط [[ابو واقد لیثی]] نامه‌ای به علی {{ع}} نوشت و در آن به او [[فرمان]] داد به سوی وی حرکت نموده و شتابان به آن [[حضرت]] بپیوندد. وقتی [[نامه]] رسول خدا {{صل}} به علی {{ع}} رسید حضرت برای [[تدارک]] مقدمات حرکت تعدادی شتر خریداری کرد و مهیای خروج از [[مکه]] شد و به [[مسلمانان]] مستمندی که با او در [[شهر]] باقی مانده بودند دستور داد از [[تاریکی]] شب استفاده کنند و خود را با بار و بنه‌ای اندک به [[ذی طوی]] (محلی در نزدیکی مکه) برسانند و بدین‌سان، سومین [[مسئولیت]] دشوار علی {{ع}} که حرکت به سمت مکه به همراه [[زنان]] بود، آغاز گردید. حضرت به همراه فواطم (یعنی) [[فاطمه]] [[دخت رسول اکرم]] {{صل}} و [[فاطمه بنت أسد]] [[مادر]] خود و فاطمه دختر [[زبیر بن عبد المطلب]] و فاطمه دختر [[حمزه]] از مکه خارج گردید و أیمن [[غلام رسول خدا]] {{صل}} و ابو واقد لیثی نیز در پی آنان حرکت کردند<ref>امالی طوسی، ج۲، ص۸۴؛ بحار الانوار، ج۱۹، ص۶۴ به نقل از امالی.</ref>.


[[ابو واقد]] که شتران را می‌راند از شدّت [[ترس]] و [[بیم]]، شتران را به سرعت می‌راند تا [[دشمنان]] به آنها دست نیابند، بر علی{{ع}} دشوار آمد که زنان [[بنی هاشم]] را در اثر سرعت شتران با آن [[رنج]] و [[ناراحتی]] ببیند ازاین‌رو، به ابو واقد فرمود: «ابو واقد! زنان بدنی [[ضعیف]] دارند با آنها [[مدارا]] کن» و حضرت خود شخصا شتران را به آرامی راند و برای ایجاد آرامش در [[دل]] همرهان خویش این [[شعر]] را زمزمه می‌کرد: {{متن حدیث|وَ لَيْسَ إِلَّا اللَّهُ فَارْفَعْ ظَنَّكَا يَكْفِيكَ رَبُّ النَّاسِ مَا أَهَمَّكَا}}
[[ابو واقد]] که شتران را می‌راند از شدّت [[ترس]] و [[بیم]]، شتران را به سرعت می‌راند تا [[دشمنان]] به آنها دست نیابند، بر علی {{ع}} دشوار آمد که زنان [[بنی هاشم]] را در اثر سرعت شتران با آن [[رنج]] و [[ناراحتی]] ببیند ازاین‌رو، به ابو واقد فرمود: «ابو واقد! زنان بدنی [[ضعیف]] دارند با آنها [[مدارا]] کن» و حضرت خود شخصا شتران را به آرامی راند و برای ایجاد آرامش در [[دل]] همرهان خویش این [[شعر]] را زمزمه می‌کرد: {{متن حدیث|وَ لَيْسَ إِلَّا اللَّهُ فَارْفَعْ ظَنَّكَا يَكْفِيكَ رَبُّ النَّاسِ مَا أَهَمَّكَا}}
قدرتی [[برتر]] از [[خدا]] وجود ندارد، گمانی غیر از این نداشته باش، [[حمایت]] او تو را کافی است، بنابراین چه دغدغه داری.
قدرتی [[برتر]] از [[خدا]] وجود ندارد، گمانی غیر از این نداشته باش، [[حمایت]] او تو را کافی است، بنابراین چه دغدغه داری.


علی{{ع}} هم‌چنان کاروان را به آرامی [[رهبری]] می‌کرد تا در مسیر راه به بالای منطقه «ضجنان» رسید، در این منطقه مأمورانی که [[قریش]] برای [[دستگیری]] [[امام]] و همراهانش و بازگرداندن آنها به [[مکه]] گسیل داشته بودند، به کاروان رسیدند.
علی {{ع}} هم‌چنان کاروان را به آرامی [[رهبری]] می‌کرد تا در مسیر راه به بالای منطقه «ضجنان» رسید، در این منطقه مأمورانی که [[قریش]] برای [[دستگیری]] [[امام]] و همراهانش و بازگرداندن آنها به [[مکه]] گسیل داشته بودند، به کاروان رسیدند.
این [[جمعیت]] که هفت سوار جنگاور و نقاب‌زده را تشکیل می‌دادند «جناح» [[غلام]] [[حرب بن امیّه]] نیز آنان را [[همراهی]] می‌کرد. علی{{ع}} به أیمن و [[ابو واقد]] دستور داد: «شترها را بخوابانید و زانوهای آنها را ببندید» و امام{{ع}} خود جلو آمد و [[زنان]] را پیاده کرد و سپس با [[شمشیر]] در برابر سواران [[دشمن]] قرار گرفت، آنان به [[حضرت]] گفتند: ای خیانتکار! [[تصور]] کردی می‌توانی این زنان را [[نجات]] دهی، پدرت به عزایت بنشیند، برگرد.
این [[جمعیت]] که هفت سوار جنگاور و نقاب‌زده را تشکیل می‌دادند «جناح» [[غلام]] [[حرب بن امیّه]] نیز آنان را [[همراهی]] می‌کرد. علی {{ع}} به أیمن و [[ابو واقد]] دستور داد: «شترها را بخوابانید و زانوهای آنها را ببندید» و امام {{ع}} خود جلو آمد و [[زنان]] را پیاده کرد و سپس با [[شمشیر]] در برابر سواران [[دشمن]] قرار گرفت، آنان به [[حضرت]] گفتند: ای خیانتکار! [[تصور]] کردی می‌توانی این زنان را [[نجات]] دهی، پدرت به عزایت بنشیند، برگرد.


[[امام علی]]{{ع}} فرمود: «اگر برنگردم چه؟.».. از این [[سخن امام]] [[خشم]] و [[نفرت]] آنان فزونی گرفت و به او گفتند: باید برگردی در غیر این صورت گردنت را می‌زنیم.
[[امام علی]] {{ع}} فرمود: «اگر برنگردم چه؟.».. از این [[سخن امام]] [[خشم]] و [[نفرت]] آنان فزونی گرفت و به او گفتند: باید برگردی در غیر این صورت گردنت را می‌زنیم.
برخی از آنان به شتران نزدیک شده تا آنها را رم دهند و بدین وسیله در [[دل]] زنان ایجاد [[رعب]] و [[وحشت]] کنند که علی{{ع}} آنان را از آن کار بازداشت.
برخی از آنان به شتران نزدیک شده تا آنها را رم دهند و بدین وسیله در [[دل]] زنان ایجاد [[رعب]] و [[وحشت]] کنند که علی {{ع}} آنان را از آن کار بازداشت.
«جناح» به سرعت به سمت امام آمد و ضربتی بر حضرت وارد آورد که امام{{ع}} جاخالی داد و با چالاکی ضربه‌ای بر کتف او فرود آورد که او را به دو نیم ساخت و شمشیر به کتف اسب او رسید<ref>بحار الانوار، ج۱۹، ص۶۵.</ref> و آن‌گاه پیاده بر سایر سواران حمله‌ برد و آنها با [[بیم]] و [[هراس]] از مقابل حضرت گریختند و به او گفتند: ای پسر [[ابو طالب]] از ما درگذر و متعرّض ما مشو.
«جناح» به سرعت به سمت امام آمد و ضربتی بر حضرت وارد آورد که امام {{ع}} جاخالی داد و با چالاکی ضربه‌ای بر کتف او فرود آورد که او را به دو نیم ساخت و شمشیر به کتف اسب او رسید<ref>بحار الانوار، ج۱۹، ص۶۵.</ref> و آن‌گاه پیاده بر سایر سواران حمله‌ برد و آنها با [[بیم]] و [[هراس]] از مقابل حضرت گریختند و به او گفتند: ای پسر [[ابو طالب]] از ما درگذر و متعرّض ما مشو.


امام{{ع}} به آنان فرمود: «من اینک به سوی [[برادر]] و پسر عموی خود [[رسول خدا]]{{صل}} روانه‌ام هرکس [[دوست]] دارد بدنش را قطعه‌قطعه سازم و خونش را بریزم به من نزدیک شود»، سواران با هراس و وحشت پا به فرار گذاشتند. سپس امام{{ع}} رو به ایمن و ابو واقد کرد و به آنان فرمود: «زانوان شتران خود را باز کنید» و بدین‌سان کاروان به حرکت خویش ادامه داد، تا به «ضجنان» رسیدند در آنجا یک شبانه [[روز]] اتراق کردند تا برخی از [[مسلمانان]] [[مستضعف]] به آنان بپیوندند و شب را در آنجا بسر برد و فواطم تا سپیده‌دم [[خدا]] را در همه حال یاد می‌کردند سپس علی{{ع}} [[نماز صبح]] را با آنان به جا آورد و به راه خویش ادامه داد، منزلی را پس از [[منزل]] دیگر پشت سر را گذاشت و لحظه‌ای از [[یاد خدا]] [[غفلت]] نورزید تا وارد [[مدینه]] شدند.
امام {{ع}} به آنان فرمود: «من اینک به سوی [[برادر]] و پسر عموی خود [[رسول خدا]] {{صل}} روانه‌ام هرکس [[دوست]] دارد بدنش را قطعه‌قطعه سازم و خونش را بریزم به من نزدیک شود»، سواران با هراس و وحشت پا به فرار گذاشتند. سپس امام {{ع}} رو به ایمن و ابو واقد کرد و به آنان فرمود: «زانوان شتران خود را باز کنید» و بدین‌سان کاروان به حرکت خویش ادامه داد، تا به «ضجنان» رسیدند در آنجا یک شبانه [[روز]] اتراق کردند تا برخی از [[مسلمانان]] [[مستضعف]] به آنان بپیوندند و شب را در آنجا بسر برد و فواطم تا سپیده‌دم [[خدا]] را در همه حال یاد می‌کردند سپس علی {{ع}} [[نماز صبح]] را با آنان به جا آورد و به راه خویش ادامه داد، منزلی را پس از [[منزل]] دیگر پشت سر را گذاشت و لحظه‌ای از [[یاد خدا]] [[غفلت]] نورزید تا وارد [[مدینه]] شدند.


قبل از ورود آنان به مدینه در بیان [[مقام]] و [[منزلت]] پاداشی که [[خداوند]] برای آنان مهیا کرده بود [[وحی الهی]] نازل شد که:
قبل از ورود آنان به مدینه در بیان [[مقام]] و [[منزلت]] پاداشی که [[خداوند]] برای آنان مهیا کرده بود [[وحی الهی]] نازل شد که:
{{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ... فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ... فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا... وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ... وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار *آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است.».. سوره آل عمران، آیه ۱۹۱-۱۹۵.</ref><ref>بحار الانوار، ج۱۹، ص۶۶- ۶۷.</ref>؛
{{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ... فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ... فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا... وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ... وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار * آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است.».. سوره آل عمران، آیه ۱۹۱-۱۹۵.</ref><ref>بحار الانوار، ج۱۹، ص۶۶- ۶۷.</ref>؛


[[رسول خدا]]{{صل}} در منطقه «[[قبا]]» بر [[عمرو بن عوف]] وارد شد و بیش از ده روز نزد آنان اقامت فرمود و نمازهای پنجگانه را شکسته به جا آورد، [[مردم]] به [[حضرت]] عرضه می‌داشتند: آیا نزد ما اقامت می‌فرمایی تا برایتان منزل و مسجدی [[تدارک]] ببینیم؟ در پاسخ می‌فرمود: «من در [[انتظار]] [[علی بن ابی طالب]] هستم و به او [[فرمان]] داده‌ام به من بپیوندد و تا علی نزدم نیاید اقامتگاهی [[انتخاب]] نمی‌کنم و إن شاء [[الله]] به زودی از راه خواهد رسید!»<ref>روضه کافی، ص۳۳۹.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} در منطقه «[[قبا]]» بر [[عمرو بن عوف]] وارد شد و بیش از ده روز نزد آنان اقامت فرمود و نمازهای پنجگانه را شکسته به جا آورد، [[مردم]] به [[حضرت]] عرضه می‌داشتند: آیا نزد ما اقامت می‌فرمایی تا برایتان منزل و مسجدی [[تدارک]] ببینیم؟ در پاسخ می‌فرمود: «من در [[انتظار]] [[علی بن ابی طالب]] هستم و به او [[فرمان]] داده‌ام به من بپیوندد و تا علی نزدم نیاید اقامتگاهی [[انتخاب]] نمی‌کنم و إن شاء [[الله]] به زودی از راه خواهد رسید!»<ref>روضه کافی، ص۳۳۹.</ref>.


زمانی که علی{{ع}} بدان‌جا رسید، پاهای مبارکش در اثر پیاده‌روی و شدت [[گرما]] آماس کرده بود، وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} او را با آن وضعیت [[مشاهده]] کرد [[اشک]] از دیدگانش جاری گشت و آن‌گاه دستان مبارکش را بر پاهای علی کشید و [[امام]] بعد از آن [[احساس]] درد و [[ناراحتی]] نکرد<ref>بحار الانوار، ج۱۹، ص۶۴؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۸۲؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۱۰۶.</ref>.
زمانی که علی {{ع}} بدان‌جا رسید، پاهای مبارکش در اثر پیاده‌روی و شدت [[گرما]] آماس کرده بود، وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} او را با آن وضعیت [[مشاهده]] کرد [[اشک]] از دیدگانش جاری گشت و آن‌گاه دستان مبارکش را بر پاهای علی کشید و [[امام]] بعد از آن [[احساس]] درد و [[ناراحتی]] نکرد<ref>بحار الانوار، ج۱۹، ص۶۴؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۸۲؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۱۰۶.</ref>.


آن‌گاه که علی{{ع}} [[خدمت]] رسول خدا{{صل}} رسید [[حضرت]] به اتفاق علی{{ع}} از [[قبا]] رهسپار منطقه [[بنی سالم بن عوف]] گردید و برای آنان نقشه مسجدی طراحی و [[قبله]] آن را تعیین فرمود و در آن، دو رکعت [[نماز]] گزارد و دو [[خطبه]] خواند و همان [[روز]] سوار بر شتری که با آن از [[مکه]] آمده بود، راهی [[مدینه]] شد و علی{{ع}} گام به گام [[پیامبر]] در حال حرکت بود و لحظه‌ای از آن بزرگوار جدا نمی‌شد. سرانجام رسول خدا{{صل}} به اتفاق علی{{ع}} بر [[ابو ایوب انصاری]] وارد شد و به بنای [[مسجد]] خویش پرداخت و پس از آماده شدن [[خانه]] خود و علی، به منازل خویش منتقل شدند<ref>روضه کافی، ص۳۳۹- ۳۴۰.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۹۰.</ref>
آن‌گاه که علی {{ع}} [[خدمت]] رسول خدا {{صل}} رسید [[حضرت]] به اتفاق علی {{ع}} از [[قبا]] رهسپار منطقه [[بنی سالم بن عوف]] گردید و برای آنان نقشه مسجدی طراحی و [[قبله]] آن را تعیین فرمود و در آن، دو رکعت [[نماز]] گزارد و دو [[خطبه]] خواند و همان [[روز]] سوار بر شتری که با آن از [[مکه]] آمده بود، راهی [[مدینه]] شد و علی {{ع}} گام به گام [[پیامبر]] در حال حرکت بود و لحظه‌ای از آن بزرگوار جدا نمی‌شد. سرانجام رسول خدا {{صل}} به اتفاق علی {{ع}} بر [[ابو ایوب انصاری]] وارد شد و به بنای [[مسجد]] خویش پرداخت و پس از آماده شدن [[خانه]] خود و علی، به منازل خویش منتقل شدند<ref>روضه کافی، ص۳۳۹- ۳۴۰.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۹۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش