یزید بن زیاد کندی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
جز (←پانویس) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
{{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَى يَزِيدَ بْنِ زِيَادِ بْنِ مُهَاجر الْكِنْدِيِّ}}<ref>زیارت ناحیه مقدسه، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۷۲.</ref>؛ | {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَى يَزِيدَ بْنِ زِيَادِ بْنِ مُهَاجر الْكِنْدِيِّ}}<ref>زیارت ناحیه مقدسه، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۷۲.</ref>؛ | ||
«یزید» فرزند [[زیاد بن مهاجر کندی بهدلی]]<ref>بهدلی: تیرهای از قبیله بنی کنده است.</ref>، [[اهل کوفه]] و [[یمنی]] الاصل و معروف به کنیهاش، [[ابو الشعثاء کندی]] بود<ref> تنقیح المقال، ج۳، ص۳۲۶.</ref>. | «یزید» فرزند [[زیاد بن مهاجر کندی بهدلی]]<ref>بهدلی: تیرهای از قبیله بنی کنده است.</ref>، [[اهل کوفه]] و [[یمنی]] الاصل و معروف به کنیهاش، [[ابو الشعثاء کندی]] بود<ref> تنقیح المقال، ج۳، ص۳۲۶.</ref>. | ||
او مردی [[شجاع]] و بیپروا و مورد [[احترام]] اهل کوفه و از [[یاران]] [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} در [[واقعه کربلا]] بود. | او مردی [[شجاع]] و بیپروا و مورد [[احترام]] اهل کوفه و از [[یاران]] [[اباعبدالله الحسین]] {{ع}} در [[واقعه کربلا]] بود. | ||
در چگونگی [[پیوستن]] وی به [[کاروان حسینی]] میان مورّخان [[اختلاف]] است، برخی گفتهاند: [[ابوالشعثاء]] همراه [[عمر بن سعد]] از [[کوفه]] به [[کربلا]] آمد و آنگاه که او پیشنهادهای [[امام حسین]]{{ع}} را رد کرد از لشکرش جدا شد و به [[سپاه امام]]{{ع}} پیوست و با آن [[حضرت]] بود تا در رکابش به [[شهادت]] رسید<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۴۰۵، دارالفکر؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۸، دارمعارف مصر؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۳؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۳.</ref>.<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۶۷.</ref> | در چگونگی [[پیوستن]] وی به [[کاروان حسینی]] میان مورّخان [[اختلاف]] است، برخی گفتهاند: [[ابوالشعثاء]] همراه [[عمر بن سعد]] از [[کوفه]] به [[کربلا]] آمد و آنگاه که او پیشنهادهای [[امام حسین]] {{ع}} را رد کرد از لشکرش جدا شد و به [[سپاه امام]] {{ع}} پیوست و با آن [[حضرت]] بود تا در رکابش به [[شهادت]] رسید<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۴۰۵، دارالفکر؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۸، دارمعارف مصر؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۳؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۳.</ref>.<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۶۷.</ref> | ||
برخی دیگر آوردهاند که قبل از برخورد [[حر بن یزید ریاحی]] با [[امام حسین]]{{ع}}، ابو الشعثاء کندی از [[کوفه]] خارج شد و در بین راه [[مکه]] به کوفه به [[امام]]{{ع}} ملحق شد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۶۲۶.</ref> | برخی دیگر آوردهاند که قبل از برخورد [[حر بن یزید ریاحی]] با [[امام حسین]] {{ع}}، ابو الشعثاء کندی از [[کوفه]] خارج شد و در بین راه [[مکه]] به کوفه به [[امام]] {{ع}} ملحق شد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۶۲۶.</ref> | ||
==ابوالشعثاء و برخورد با پیک [[ابن زیاد]] برای [[حر بن یزید ریاحی]]== | == ابوالشعثاء و برخورد با پیک [[ابن زیاد]] برای [[حر بن یزید ریاحی]] == | ||
[[ابو مخنف]] میگوید: پس از آنکه حر بن یزید ریاحی با امام{{ع}} روبه رو شد و با مذاکرات و گفت وگوهایی که بین او و امام{{ع}} رد و بدل شد، حر برای کسب [[تکلیف]] در مورد [[حسین]]{{ع}} و یارانش نامهای به ابن زیاد نوشت، اما دیری نپایید که [[مالک بن نصر بدی کندی]]، [[نماینده]] ابن زیاد جواب [[نامه]] حر بن یزید ریاحی را آورد، به حر [[سلام]] کرد، اما به امام حسین{{ع}} اعتنایی نکرد و نامه ابن زیاد را به حر داد، مضمون نامه ابن زیاد چنین بود: «حسین را نگاه دارد و در منظقه خشک و بیآب و علفی فرود آورد، و به پیک خود مالک بن [[نسیر]] هم [[فرمان]] دادهام همواره با تو باشد تا دستورم را به [[اجرا]] درآوری. والسلام» | [[ابو مخنف]] میگوید: پس از آنکه حر بن یزید ریاحی با امام {{ع}} روبه رو شد و با مذاکرات و گفت وگوهایی که بین او و امام {{ع}} رد و بدل شد، حر برای کسب [[تکلیف]] در مورد [[حسین]] {{ع}} و یارانش نامهای به ابن زیاد نوشت، اما دیری نپایید که [[مالک بن نصر بدی کندی]]، [[نماینده]] ابن زیاد جواب [[نامه]] حر بن یزید ریاحی را آورد، به حر [[سلام]] کرد، اما به امام حسین {{ع}} اعتنایی نکرد و نامه ابن زیاد را به حر داد، مضمون نامه ابن زیاد چنین بود: «حسین را نگاه دارد و در منظقه خشک و بیآب و علفی فرود آورد، و به پیک خود مالک بن [[نسیر]] هم [[فرمان]] دادهام همواره با تو باشد تا دستورم را به [[اجرا]] درآوری. والسلام» | ||
وقتی حر نامه را خواند [[ادب]] کرد و برای آنکه [[مسئولیت]] این کار را از دوش خود بردارد نامه و پیک ابن زیاد را [[خدمت]] [[حضرت]] آورد و گفت: «طبق این نامه، [[دستور]] دارم شما را در همین جا که نامهاش به دستم رسیده است، نگاه دارم و سپس در [[سرزمین]] بیآب و علفی فرود آورم! و این مرد هم مامور و مراقب است که غیر از آن عمل نکنم». | وقتی حر نامه را خواند [[ادب]] کرد و برای آنکه [[مسئولیت]] این کار را از دوش خود بردارد نامه و پیک ابن زیاد را [[خدمت]] [[حضرت]] آورد و گفت: «طبق این نامه، [[دستور]] دارم شما را در همین جا که نامهاش به دستم رسیده است، نگاه دارم و سپس در [[سرزمین]] بیآب و علفی فرود آورم! و این مرد هم مامور و مراقب است که غیر از آن عمل نکنم». | ||
[[یاران امام]]{{ع}} به حر پیشنهاد دادند که اگر اجازه دهی در [[نینوا]] (یعنی در [[کربلا]]) پیاده شویم. حر گفت: [[مالک بن نصر]]، جاسوس [[ابن زیاد]] است و من نمیتوانم اجازه دهم شما در [[نینوا]] پیاده شوید! [[زهیر]] گفت: اگر اجازه ندهی با تو میجنگیم، چون [[جنگ]] با تو برای ما آسانتر است تا نیروهای دیگری برسد، وقتی [[حر]] چنین دید که نباید چشم بسته در [[اطاعت]] [[دستور]] ابن زیاد باشد تا [[جنگی]] رخ ندهد؛ لذا از [[سختگیری]] و بردن [[کاروان امام حسین]]{{ع}} [[روز]] دوم [[محرم]] در [[کربلا]] پیاده شدند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۸؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۰؛ ابصارالعین، ص۱۴۹ با کمی اختصار، کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۵۵ و مقتل مقرم، ص۱۹۱.</ref>. | [[یاران امام]] {{ع}} به حر پیشنهاد دادند که اگر اجازه دهی در [[نینوا]] (یعنی در [[کربلا]]) پیاده شویم. حر گفت: [[مالک بن نصر]]، جاسوس [[ابن زیاد]] است و من نمیتوانم اجازه دهم شما در [[نینوا]] پیاده شوید! [[زهیر]] گفت: اگر اجازه ندهی با تو میجنگیم، چون [[جنگ]] با تو برای ما آسانتر است تا نیروهای دیگری برسد، وقتی [[حر]] چنین دید که نباید چشم بسته در [[اطاعت]] [[دستور]] ابن زیاد باشد تا [[جنگی]] رخ ندهد؛ لذا از [[سختگیری]] و بردن [[کاروان امام حسین]] {{ع}} [[روز]] دوم [[محرم]] در [[کربلا]] پیاده شدند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۸؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۰؛ ابصارالعین، ص۱۴۹ با کمی اختصار، کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۵۵ و مقتل مقرم، ص۱۹۱.</ref>. | ||
پس از آنکه پیک ابن زیاد [[نامه]] را به حر داد، ابو الشعثاء کندی خطاب به او گفت: آیا مالک بن نصر، تویی؟ گفت: آری. گفت: مادرت به عزایت بنشیند چه آوردهای؟! مالک گفت میخواهی چه آورده باشم، من از پیشوایم ابن زیاد [[اطاعت]] کردم و به بیعتم با او [[وفا]] نمودم | پس از آنکه پیک ابن زیاد [[نامه]] را به حر داد، ابو الشعثاء کندی خطاب به او گفت: آیا مالک بن نصر، تویی؟ گفت: آری. گفت: مادرت به عزایت بنشیند چه آوردهای؟! مالک گفت میخواهی چه آورده باشم، من از پیشوایم ابن زیاد [[اطاعت]] کردم و به بیعتم با او [[وفا]] نمودم | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
این برخورد به موقع و روشنگرانه با [[نماینده]] ابن زیاد حکایت از عمق [[ایمان]] و [[شناخت کامل]] [[أبوالشعثاء]] دارد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۶۲۶-۶۲۸.</ref> | این برخورد به موقع و روشنگرانه با [[نماینده]] ابن زیاد حکایت از عمق [[ایمان]] و [[شناخت کامل]] [[أبوالشعثاء]] دارد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۶۲۶-۶۲۸.</ref> | ||
==نبردی دلاورانه و [[شهادت در راه خدا]]== | == نبردی دلاورانه و [[شهادت در راه خدا]] == | ||
ابوالشعثاء همان طور که اشاره شد مردی [[شجاع]] و [[تیراندازی]] ماهر بود؛ لذا [[روز عاشورا]] پس از اجازه از امام{{ع}} بر مرکب خود سوار شد و با نیروهای [[دشمن]] به [[جنگ]] پرداخت، اما در ضمن درگیری، اسب او را پی کردند و او به ناچار پیاده جنگید و در برابر دیدگان [[امام]]{{ع}} بر سر زانو نشست و یک صد تیر به سوی دشمن پرتاب کرد امام{{ع}} در [[حق]] او [[دعا]] کرد و چنین گفت: «خدایا تیرهای او را به [[هدف]] بنشان و [[پاداش]] او را [[بهشت]] قرار ده!»<ref>{{متن حدیث|اَللَّهُمَّ سَدِّدْ رَمْيَتَهُ، وَ اِجْعَلْ ثَوَابَهُ اَلْجَنَّةَ}}</ref> | ابوالشعثاء همان طور که اشاره شد مردی [[شجاع]] و [[تیراندازی]] ماهر بود؛ لذا [[روز عاشورا]] پس از اجازه از امام {{ع}} بر مرکب خود سوار شد و با نیروهای [[دشمن]] به [[جنگ]] پرداخت، اما در ضمن درگیری، اسب او را پی کردند و او به ناچار پیاده جنگید و در برابر دیدگان [[امام]] {{ع}} بر سر زانو نشست و یک صد تیر به سوی دشمن پرتاب کرد امام {{ع}} در [[حق]] او [[دعا]] کرد و چنین گفت: «خدایا تیرهای او را به [[هدف]] بنشان و [[پاداش]] او را [[بهشت]] قرار ده!»<ref>{{متن حدیث|اَللَّهُمَّ سَدِّدْ رَمْيَتَهُ، وَ اِجْعَلْ ثَوَابَهُ اَلْجَنَّةَ}}</ref> | ||
وی هر تیری که میانداخت میگفت: «من از [[قبیله]] بهدله هستم که در میان پیادگان و سواره [[نظام]] یکه سوارند»<ref>{{متن حدیث|أَنَا اِبْنُ بَهْدَلَةَ، فُرْسَانِ الْعَرْجَلَةِ}}</ref> | وی هر تیری که میانداخت میگفت: «من از [[قبیله]] بهدله هستم که در میان پیادگان و سواره [[نظام]] یکه سوارند»<ref>{{متن حدیث|أَنَا اِبْنُ بَهْدَلَةَ، فُرْسَانِ الْعَرْجَلَةِ}}</ref> | ||
موقعی که تیرهایش تمام شد از جا برخاست و گفت: تمام تیرهایم جز پنج تیر به هدف خورد <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۵؛ نفس المهموم، ص۲۷۴؛ مقتل مقرم، ص۲۴۳؛ ابصارالعین، ص۱۴۹ و نیز، ر.ک: بحار الأنوار، ج۴۵، ص۳۰.</ref>. | موقعی که تیرهایش تمام شد از جا برخاست و گفت: تمام تیرهایم جز پنج تیر به هدف خورد <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۵؛ نفس المهموم، ص۲۷۴؛ مقتل مقرم، ص۲۴۳؛ ابصارالعین، ص۱۴۹ و نیز، ر. ک: بحار الأنوار، ج۴۵، ص۳۰.</ref>. | ||
سپس ابو الشعثاء کندی با [[شمشیر]] به [[سپاه]] دشمن [[حمله]] کرد و هنگام [[یورش]] بر دشمن این [[رجز]] را میخواند: | سپس ابو الشعثاء کندی با [[شمشیر]] به [[سپاه]] دشمن [[حمله]] کرد و هنگام [[یورش]] بر دشمن این [[رجز]] را میخواند: | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
در [[افتخار]] او همین بس که در [[زیارت ناحیه مقدسه]] بر او [[سلام]] و [[درود]] فرستاده است.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۶۲۸-۶۲۹.</ref> | در [[افتخار]] او همین بس که در [[زیارت ناحیه مقدسه]] بر او [[سلام]] و [[درود]] فرستاده است.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۶۲۸-۶۲۹.</ref> | ||
==یزید بن زیاد بن مهاصر در گزیده دانشنامه امام حسین== | == یزید بن زیاد بن مهاصر در گزیده دانشنامه امام حسین == | ||
ابو شعثا یزید بن زیاد بن مهاصر کندی، جنگاور و تیرانداز ماهری بود که [[روز عاشورا]]، با [[تیراندازی]]، شماری از [[سپاهیان]] [[دشمن]] را به [[هلاکت]] رساند. [[امام]]{{ع}} نیز درباره او [[دعا]] کرد و فرمود: «خداوندا! تیرش را به [[هدف]] برسان و ثوابش را [[بهشت]] قرار ده»<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ سَدِّدْ رَمْيَتَهُ وَ اجْعَلْ ثَوَابَهُ الْجَنَّةَ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۴۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۶۳.</ref> | ابو شعثا یزید بن زیاد بن مهاصر کندی، جنگاور و تیرانداز ماهری بود که [[روز عاشورا]]، با [[تیراندازی]]، شماری از [[سپاهیان]] [[دشمن]] را به [[هلاکت]] رساند. [[امام]] {{ع}} نیز درباره او [[دعا]] کرد و فرمود: «خداوندا! تیرش را به [[هدف]] برسان و ثوابش را [[بهشت]] قرار ده»<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ سَدِّدْ رَمْيَتَهُ وَ اجْعَلْ ثَوَابَهُ الْجَنَّةَ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۴۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۶۳.</ref> | ||
==[[شهادت]] [[یزید بن زیاد]] ابی شعثاء کِندی== | == [[شهادت]] [[یزید بن زیاد]] ابی شعثاء کِندی == | ||
[[یزید بن زیاد بن مهاصر]] - یا [[ابوشعثاء کندی]] - از کسانی بود که همراه [[عمر بن سعد]] به [[جنگ]] با [[حسین]]{{ع}} آمده بود، ولی وقتی [[عبیدالله بن زیاد]] و اطرافیانش پیشنهادهای حسین{{ع}} را برای جلوگیری از جنگ نپذیرفتند به حسین{{ع}} پیوست و در کنار او به [[نبرد]] پرداخت، رجزی که او آن [[روز]] میخواند این بود: من یزیدم، پدرم مهاصر است، از شیری که در بیشه خفته است دلیرترم، یعنی از فرط [[نیرومندی]] به اطرافم بیاعتنایم. | [[یزید بن زیاد بن مهاصر]] - یا [[ابوشعثاء کندی]] - از کسانی بود که همراه [[عمر بن سعد]] به [[جنگ]] با [[حسین]] {{ع}} آمده بود، ولی وقتی [[عبیدالله بن زیاد]] و اطرافیانش پیشنهادهای حسین {{ع}} را برای جلوگیری از جنگ نپذیرفتند به حسین {{ع}} پیوست و در کنار او به [[نبرد]] پرداخت، رجزی که او آن [[روز]] میخواند این بود: من یزیدم، پدرم مهاصر است، از شیری که در بیشه خفته است دلیرترم، یعنی از فرط [[نیرومندی]] به اطرافم بیاعتنایم. | ||
پروردگارا من [[یاور]] حسینم، عمر بن سعد را ترک گفته به سوی حسین [[هجرت]] نمودهام! | پروردگارا من [[یاور]] حسینم، عمر بن سعد را ترک گفته به سوی حسین [[هجرت]] نمودهام! | ||
او تیرانداز بود. از اینرو پیش روی حسین{{ع}} روی زانوهایش نشست و یکصد عدد تیر پرتاب کرد، که تنها پنج عدد از آنها [[سقوط]] کرد، هر تیری که میافکند میگفت: من پسر بَهدَلة، سواران عرجلهام<ref>روز عرجله، روز جنگی مربوط به قوم بهدله قبیلهای از قبائل کِنده از قوم او بوده. که در آن پیروز شده بودهاند و برایشان نامآور شده بود؛ لذا به آن افتخار و مباهات میکردند، و افتخار به چنین روزهایی از جنگهای جاهلی در اسلام قطعاً مکروه است - اگر حرام نباشد - مگر در حال جنگ که افتخار برای حماسه و خونگرمی استثناء شده است، به کتابهای جهاد مراجعه شود، و در همینجا همین که امام معصوم حسین{{ع}} حاضر و ناظر بوده و نهی ننموده متضمن تجویز آن خواهد بود.</ref>، حسین{{ع}} [[دعا]] کرد و فرمود: خدایا تیرش را به [[هدف]] برسان، و [[پاداش]] او را [[بهشت]] قرار بده. آنگاه جنگید تا این که به [[قتل]] رسید<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۵-۴۴۶، به نقل از ابی مختلف از فضیل بن خدیج کندی، همراه با کمی جابجایی.</ref>. [[رحمت خدا]] بر او باد.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[سوگنامه کربلا (مقاله)|مقاله «سوگنامه کربلا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۴ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۴]] ص۸۴.</ref> | او تیرانداز بود. از اینرو پیش روی حسین {{ع}} روی زانوهایش نشست و یکصد عدد تیر پرتاب کرد، که تنها پنج عدد از آنها [[سقوط]] کرد، هر تیری که میافکند میگفت: من پسر بَهدَلة، سواران عرجلهام<ref>روز عرجله، روز جنگی مربوط به قوم بهدله قبیلهای از قبائل کِنده از قوم او بوده. که در آن پیروز شده بودهاند و برایشان نامآور شده بود؛ لذا به آن افتخار و مباهات میکردند، و افتخار به چنین روزهایی از جنگهای جاهلی در اسلام قطعاً مکروه است - اگر حرام نباشد - مگر در حال جنگ که افتخار برای حماسه و خونگرمی استثناء شده است، به کتابهای جهاد مراجعه شود، و در همینجا همین که امام معصوم حسین {{ع}} حاضر و ناظر بوده و نهی ننموده متضمن تجویز آن خواهد بود.</ref>، حسین {{ع}} [[دعا]] کرد و فرمود: خدایا تیرش را به [[هدف]] برسان، و [[پاداش]] او را [[بهشت]] قرار بده. آنگاه جنگید تا این که به [[قتل]] رسید<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۵-۴۴۶، به نقل از ابی مختلف از فضیل بن خدیج کندی، همراه با کمی جابجایی.</ref>. [[رحمت خدا]] بر او باد.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[سوگنامه کربلا (مقاله)|مقاله «سوگنامه کربلا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۴ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۴]] ص۸۴.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |