جامعیت قرآن در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←ادلۀ جامعیت قرآن در قرآن
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
واژهى جامعیت در قرآن کریم کاربردى ندارد؛ ولى خداى سبحان در قرآن با صراحت تمام از کمالِ کلام خود و تبیان بودن آن سخن گفته است. این آیات، از مهمترین دلایل اثبات جامعیت است و بىشک بایستى براى اخذ نتیجهاى بهتر مورد بررسى قرار گیرند. این آیات را مىتوان به سه دسته تقسیم نمود: | واژهى جامعیت در قرآن کریم کاربردى ندارد؛ ولى خداى سبحان در قرآن با صراحت تمام از کمالِ کلام خود و تبیان بودن آن سخن گفته است. این آیات، از مهمترین دلایل اثبات جامعیت است و بىشک بایستى براى اخذ نتیجهاى بهتر مورد بررسى قرار گیرند. این آیات را مىتوان به سه دسته تقسیم نمود: | ||
1- آیاتى که در آنها واژگان تبیان و تفصیل و معناى فراگیرى آمده است. مانند: | 1- آیاتى که در آنها واژگان تبیان و تفصیل و معناى فراگیرى آمده است. مانند: | ||
وَ یوْمَ نَبْعَثُ فِی کلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنٰا بِک شَهِیداً عَلىٰ هٰؤُلاٰءِ وَ نَزَّلْنٰا عَلَیک الْکتٰابَ تِبْیٰاناً لِکلِّ شَیءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرىٰ لِلْمُسْلِمِینَ. | وَ یوْمَ نَبْعَثُ فِی کلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنٰا بِک شَهِیداً عَلىٰ هٰؤُلاٰءِ وَ نَزَّلْنٰا عَلَیک الْکتٰابَ تِبْیٰاناً لِکلِّ شَیءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرىٰ لِلْمُسْلِمِینَ.(نحل89/) | ||
وبه یاد آور روزى را که در هر امتى گواهى از خودشان براى آنان برانگیزیم و تو را هم بر این امت گواه آوریم و این کتاب را که روشنگر هر چیزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است، بر تو نازل کردیم. | وبه یاد آور روزى را که در هر امتى گواهى از خودشان براى آنان برانگیزیم و تو را هم بر این امت گواه آوریم و این کتاب را که روشنگر هر چیزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است، بر تو نازل کردیم. | ||
وَ مٰا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاٰ طٰائِرٍ یطِیرُ بِجَنٰاحَیهِ إِلاّٰ أُمَمٌ أَمْثٰالُکمْ مٰا فَرَّطْنٰا فِی الْکتٰابِ مِنْ شَیءٍ ثُمَّ إِلىٰ رَبِّهِمْ یحْشَرُونَ . | وَ مٰا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاٰ طٰائِرٍ یطِیرُ بِجَنٰاحَیهِ إِلاّٰ أُمَمٌ أَمْثٰالُکمْ مٰا فَرَّطْنٰا فِی الْکتٰابِ مِنْ شَیءٍ ثُمَّ إِلىٰ رَبِّهِمْ یحْشَرُونَ .(انعام38/) | ||
وهیچ جنبندهاى در زمین نیست و نه هیچ پرندهاى که با دو بال خود پرواز مىکند، مگر آنکه آنها نیزگروههایى مانند شما هستند. ما هیچ چیزى را در کتاب فرو گذار نکردهایم سپس به سوى پروردگارشان محشور خواهند گردید. | وهیچ جنبندهاى در زمین نیست و نه هیچ پرندهاى که با دو بال خود پرواز مىکند، مگر آنکه آنها نیزگروههایى مانند شما هستند. ما هیچ چیزى را در کتاب فرو گذار نکردهایم سپس به سوى پروردگارشان محشور خواهند گردید. | ||
وَ عِنْدَهُ مَفٰاتِحُ الْغَیبِ لاٰ یعْلَمُهٰا إِلاّٰ هُوَ وَ یعْلَمُ مٰا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مٰا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّٰ یعْلَمُهٰا وَ لاٰ حَبَّةٍ فِی ظُلُمٰاتِ الْأَرْضِ وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کتٰابٍ مُبِینٍ. | وَ عِنْدَهُ مَفٰاتِحُ الْغَیبِ لاٰ یعْلَمُهٰا إِلاّٰ هُوَ وَ یعْلَمُ مٰا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مٰا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّٰ یعْلَمُهٰا وَ لاٰ حَبَّةٍ فِی ظُلُمٰاتِ الْأَرْضِ وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کتٰابٍ مُبِینٍ.(انعام59/) | ||
وکلیدهاى غیب تنها نزد اوست؛ جز او کسى آن را نمىداند و آنچه در خشکى و دریاست، مىداند و هیچ برگى فرو نمىافتد مگر اینکه آن را مىداند و هیچ دانهاى در اعماق زمین و هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتابى روشن ثبت است. | وکلیدهاى غیب تنها نزد اوست؛ جز او کسى آن را نمىداند و آنچه در خشکى و دریاست، مىداند و هیچ برگى فرو نمىافتد مگر اینکه آن را مىداند و هیچ دانهاى در اعماق زمین و هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتابى روشن ثبت است. | ||
لَقَدْ کٰانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبٰابِ مٰا کٰانَ حَدِیثاً یفْتَرىٰ وَ لٰکنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَینَ یدَیهِ وَ تَفْصِیلَ کلِّ شَیءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ . | لَقَدْ کٰانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبٰابِ مٰا کٰانَ حَدِیثاً یفْتَرىٰ وَ لٰکنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَینَ یدَیهِ وَ تَفْصِیلَ کلِّ شَیءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ .(یوسف111/) | ||
به راستى در سر گذشت آنان براى خردمندان عبرتى است؛ سخنى نیست که به دروغ ساخته شده باشد؛ بلکه تصدیق آن (کتابهایى) است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و براى مردمى که ایمان مىآورند، رهنمود و رحمتى است. | |||
به راستى در سر گذشت آنان براى خردمندان عبرتى است؛ سخنى نیست که به دروغ ساخته شده باشد؛ بلکه تصدیق آن (کتابهایى) است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و براى مردمى که ایمان مىآورند، رهنمود و رحمتى است. | |||
2 - آیاتى که قرآن و دین اسلام را دینى جهانى معرفى مىکند. از آنجا که دستورات آیین جهانى باید چنان باشد که نیازهاى عرصههاى مختلف زندگى بشر را تأمین کند، از این رو، جهانى بودن قرآن، مستلزم جامع بودن آن است. | 2 - آیاتى که قرآن و دین اسلام را دینى جهانى معرفى مىکند. از آنجا که دستورات آیین جهانى باید چنان باشد که نیازهاى عرصههاى مختلف زندگى بشر را تأمین کند، از این رو، جهانى بودن قرآن، مستلزم جامع بودن آن است. | ||
وَ مٰا أَرْسَلْنٰاک إِلاّٰ رَحْمَةً لِلْعٰالَمِینَ. | وَ مٰا أَرْسَلْنٰاک إِلاّٰ رَحْمَةً لِلْعٰالَمِینَ.(انبیاء/ 107) | ||
وتو را جز رحمتى براى همه دورهها و همه موجودات نفرستادیم. | وتو را جز رحمتى براى همه دورهها و همه موجودات نفرستادیم. | ||
وَ مٰا هُوَ إِلاّٰ ذِکرٌ لِلْعٰالَمِینَ. | وَ مٰا هُوَ إِلاّٰ ذِکرٌ لِلْعٰالَمِینَ.(قلم/ 52) | ||
وحال آنکه (قرآن) جز تذکرى براى جهانیان نیست. | وحال آنکه (قرآن) جز تذکرى براى جهانیان نیست. | ||
وَ مٰا أَرْسَلْنٰاک إِلاّٰ کافَّةً لِلنّٰاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لٰکنَّ أَکثَرَ النّٰاسِ لاٰ یعْلَمُونَ. | وَ مٰا أَرْسَلْنٰاک إِلاّٰ کافَّةً لِلنّٰاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لٰکنَّ أَکثَرَ النّٰاسِ لاٰ یعْلَمُونَ.(سبا/ 28) | ||
وما تو را جز بشارتگر و هشدار دهنده براى تمام مردم نفرستادیم لیکن بیشتر مردم نمىدانند. | وما تو را جز بشارتگر و هشدار دهنده براى تمام مردم نفرستادیم لیکن بیشتر مردم نمىدانند. | ||
3 - آیاتى که فرمان قرآن را جاودانه معرفى مىکند. بى تردید چیزى که تا ابد استمرار دارد، باید به تمام نیازهاى انسان در زندگى فردى و اجتماعى، براى تحقق هدایت و سعادت، پاسخ دهد. | 3 - آیاتى که فرمان قرآن را جاودانه معرفى مىکند. بى تردید چیزى که تا ابد استمرار دارد، باید به تمام نیازهاى انسان در زندگى فردى و اجتماعى، براى تحقق هدایت و سعادت، پاسخ دهد. | ||
تَبٰارَک الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقٰانَ عَلىٰ عَبْدِهِ لِیکونَ لِلْعٰالَمِینَ نَذِیراً. | تَبٰارَک الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقٰانَ عَلىٰ عَبْدِهِ لِیکونَ لِلْعٰالَمِینَ نَذِیراً.(فرقان1/) | ||
بزرگ است کسى که بر بنده خود کتاب جدا سازنده حق از باطل را نازل فرمود تا براى جهانیان هشدار دهندهاى باشد. | بزرگ است کسى که بر بنده خود کتاب جدا سازنده حق از باطل را نازل فرمود تا براى جهانیان هشدار دهندهاى باشد. | ||
...اَلْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ فَلاٰ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلاٰمَ دِیناً.... | ...اَلْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ فَلاٰ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلاٰمَ دِیناً....(مائده/ 3) | ||
امروز کسانى که کافر شدهاند، از کارشکنى در دین شما نومید گردیدهاند. پس از ایشان نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را براىتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما به عنوان دین برگزیدم. | امروز کسانى که کافر شدهاند، از کارشکنى در دین شما نومید گردیدهاند. پس از ایشان نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را براىتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما به عنوان دین برگزیدم. | ||
بررسى آیات | بررسى آیات | ||
فهرستى از آیاتى که برخى اندیشمندان علوم قرآنى گاه براى مستدل ساختن جامعیت به آنها استناد جستهاند، بیان شد. به نظر مىآید فقط دسته اول مىتوانند به عنوان برهان اقامه شوند و سایر آیات عموماتى هستند که با وجود احتمالات دیگر در آنها نمىتوانند به عنوان برهان اقامه شوند. از این رو آیات مورد نظر مورد بررسى قرار مى گیرند. | فهرستى از آیاتى که برخى اندیشمندان علوم قرآنى گاه براى مستدل ساختن جامعیت به آنها استناد جستهاند، بیان شد. به نظر مىآید فقط دسته اول مىتوانند به عنوان برهان اقامه شوند و سایر آیات عموماتى هستند که با وجود احتمالات دیگر در آنها نمىتوانند به عنوان برهان اقامه شوند. از این رو آیات مورد نظر مورد بررسى قرار مى گیرند. | ||
یکى از گواهان بر اثبات جامعیت، قسمتى از آیهى 38 سورهى انعام است که مىفرماید: «مٰا فَرَّطْنٰا فِی الْکتٰابِ مِنْ شَیءٍ»، | یکى از گواهان بر اثبات جامعیت، قسمتى از آیهى 38 سورهى انعام است که مىفرماید: «مٰا فَرَّطْنٰا فِی الْکتٰابِ مِنْ شَیءٍ»، یعنى ما راجع به کتاب هیچ کوتاهى نکردیم و این کتاب از هر جهت، هیچگونه کمبودى ندارد. جملهى «مٰا فَرَّطْنٰا فِی الْکتٰابِ مِنْ شَیءٍ» جملهاى معترضه است، و ظاهرش این مىباشد که مراد از چیزى که در آن کوتاهى نشده، همان کتاب است و مراد از شىء کوتاهىهاى گوناگونى است که نفى شده است. خلاصهى معناى آیه اینست که چیزى نیست که رعایت حال و بیان آن، لازم باشد مگر اینکه ما آن را در این کتاب رعایت نموده و در امر آن کوتاهى نکردهایم؛ پس کتاب ما کامل است. (طباطبائى، : ج7، ص115-117) | ||
در تحلیل این استدلال باید گفت: بىشک حمل واژه کتاب بر قرآن محتاج به قرینه است. چراکه احتمالات مختلفى وجود دارد که عبارتند از: | در تحلیل این استدلال باید گفت: بىشک حمل واژه کتاب بر قرآن محتاج به قرینه است. چراکه احتمالات مختلفى وجود دارد که عبارتند از: | ||
الف) همین قرآن | الف) همین قرآن | ||
اولین احتمال این است که مراد از کتاب، همین قرآن باشد؛ به گواه اینکه قرآن در چندجا قرآن را کتاب نامیده است؛ در این صورت، معناى آیه چنین مىشود: از آنجایى که قرآن مجید کتاب هدایت است و هدفش بیان حقایق و معارفى است که چارهاى در ارشاد به حق جز بیان آن نیست، از این جهت، در این کتاب، در بیان جمیع آنچه در سعادت دنیا و آخرت آدمى دخیل است، کوتاهى نشده است. | اولین احتمال این است که مراد از کتاب، همین قرآن باشد؛ به گواه اینکه قرآن در چندجا قرآن را کتاب نامیده است؛ در این صورت، معناى آیه چنین مىشود: از آنجایى که قرآن مجید کتاب هدایت است و هدفش بیان حقایق و معارفى است که چارهاى در ارشاد به حق جز بیان آن نیست، از این جهت، در این کتاب، در بیان جمیع آنچه در سعادت دنیا و آخرت آدمى دخیل است، کوتاهى نشده است. | ||
خط ۵۲: | خط ۴۸: | ||
د) کتاب آفرینش | د) کتاب آفرینش | ||
برخى از مفسران احتمال دادهاند که منظور از آن، کتاب آفرینش باشد؛ اما این احتمال بعیدى است؛ زیرا اطلاق کتاب، به عالم آفرینش در قرآن نیامده است. البته از عالم آفرینش و پدیدههاى هستى به عنوان «کلمه» و «کلمات» یاد شده ولى بحث ما در واژهى «کتاب» است. به احتمال زیاد، منظور از «کتاب» در این آیه همان قرآن باشد. (جعفرى: ج6، ص194-200) | برخى از مفسران احتمال دادهاند که منظور از آن، کتاب آفرینش باشد؛ اما این احتمال بعیدى است؛ زیرا اطلاق کتاب، به عالم آفرینش در قرآن نیامده است. البته از عالم آفرینش و پدیدههاى هستى به عنوان «کلمه» و «کلمات» یاد شده ولى بحث ما در واژهى «کتاب» است. به احتمال زیاد، منظور از «کتاب» در این آیه همان قرآن باشد. (جعفرى: ج6، ص194-200) | ||
آیهى دیگر مورد استناد، آیهى 59 سورهى انعام است. بخش مورد استناد این آیه، عبارت «وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کتٰابٍ مُبِینٍ» | آیهى دیگر مورد استناد، آیهى 59 سورهى انعام است. بخش مورد استناد این آیه، عبارت «وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کتٰابٍ مُبِینٍ» مىباشد. و این به آن معناست که چیزى از نیازهاى دنیوى و اخروى بشر نیست مگر اینکه تفصیلاً یا اجمالاً در قرآن بیان شده است. | ||
در بیان معناى رطب و یابس گفته شده «رطب» هر چیز تر و «یابس» هر چیز خشک و تعبیر «لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ» | در بیان معناى رطب و یابس گفته شده «رطب» هر چیز تر و «یابس» هر چیز خشک و تعبیر «لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ» کنایه از همهى موجودات است. | ||
ابوربیع شامى مىگوید: از امام صادقعلیه السلام در بارهى این سخن خداوند (وَ مٰا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّٰ یعْلَمُهٰا وَ لاٰ حَبَّةٍ فِی ظُلُمٰاتِ الْأَرْضِ وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کتٰابٍ مُبِینٍ) | ابوربیع شامى مىگوید: از امام صادقعلیه السلام در بارهى این سخن خداوند (وَ مٰا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّٰ یعْلَمُهٰا وَ لاٰ حَبَّةٍ فِی ظُلُمٰاتِ الْأَرْضِ وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کتٰابٍ مُبِینٍ) پرسیدم، فرمود: ورقه، بچهى سقط شده؛ حبه، بچه؛ ظلمات، زمین و رحم، مادر است و رطب آنچه مرده را زنده مىکند و یابس آنچه قبض مىشود. همهى اینها در کتاب مبین وجود دارد. (جعفرى: ج3، ص418-415) | ||
در معناى رطب و یابس اقوال دیگرى نیز آمده، که عبارت است از: مادیات و اجسام، زیرا جسم از رطوبت یا یبوست خالى نیست. رطب، امور معنوى و یابس، مادیات است. رطب، زمینى است که نبات برویاند، یابس زمینى که گیاهى را نرویاند. رطب، | در معناى رطب و یابس اقوال دیگرى نیز آمده، که عبارت است از: مادیات و اجسام، زیرا جسم از رطوبت یا یبوست خالى نیست. رطب، امور معنوى و یابس، مادیات است. رطب، زمینى است که نبات برویاند، یابس زمینى که گیاهى را نرویاند. رطب، زبان مؤمن است در حالى که مشغول به ذکر خدا است، یابس زبان کافر است که از ذکر خدا خشک گشته. رطب، قطرهى بارانیست که موجب رویش نبات شود، یابس موقع چیدن آن. (حسین حسینى: ج3، ص92-90) | ||
زبان مؤمن است در حالى که مشغول به ذکر خدا است، یابس زبان کافر است که از ذکر خدا خشک گشته. رطب، قطرهى بارانیست که موجب رویش نبات شود، یابس موقع چیدن آن. (حسین حسینى: ج3، ص92-90) | |||
معناى کتاب مبین | معناى کتاب مبین | ||
کتاب مبین، لوح محفوظ است؛ یعنى همهى این امور در لوح محفوظ ثبت شده است. (همان، ص289) هر برگى که از درخت بیفتد یا بذرى که در دل خاک دفن شود و بهطور کلى هر تر و خشکى را خداوند مىداند و در لوح محفوظ، ثبت است. بدیهى است که اینها را در لوح محفوظ ثبت نکرده که از خاطرش نروند؛ زیرا او همواره به آنها عالم بوده و هست؛ بلکه منظور این است که در معرض تماشاى فرشتگان باشند و آنها بفهمند که آنچه روزمره اتفاق مىافتد، مطابق است با آنچه در لوح محفوظ ثبت شده، تا بر علم یقین آنها به صفات خدا افزوده شود. (ر. ک طبرسى : ج8، ص120) | کتاب مبین، لوح محفوظ است؛ یعنى همهى این امور در لوح محفوظ ثبت شده است. (همان، ص289) هر برگى که از درخت بیفتد یا بذرى که در دل خاک دفن شود و بهطور کلى هر تر و خشکى را خداوند مىداند و در لوح محفوظ، ثبت است. بدیهى است که اینها را در لوح محفوظ ثبت نکرده که از خاطرش نروند؛ زیرا او همواره به آنها عالم بوده و هست؛ بلکه منظور این است که در معرض تماشاى فرشتگان باشند و آنها بفهمند که آنچه روزمره اتفاق مىافتد، مطابق است با آنچه در لوح محفوظ ثبت شده، تا بر علم یقین آنها به صفات خدا افزوده شود. (ر. ک طبرسى : ج8، ص120) | ||
بعضى از مفسران، این معنى را نپذیرفته و مىگویند؛ منظور از کلمهى کتاب در این آیهى شریفه، قرآن مجید نیست؛ بلکه منظور از آن، شناسنامهى هر چیزى است که نزد خداو فرشتگان و خود آنان مىباشد. (ر. ک نجفى خمینى : ج9، ص267) اما بیشتر مفسران برآنند که مراد از کتاب، قرآن است و در آن، آنچه در امر دین نیاز است، مفصلاً یا مجملاً مدون شده است؛ از جمله بیان حلال، حرام، قصص، امثال، پندها و اخبار و در مورد آنچه مجمل است، تفصیل آن را به رسول خود باز مىگرداند، «مٰا آتٰاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» | بعضى از مفسران، این معنى را نپذیرفته و مىگویند؛ منظور از کلمهى کتاب در این آیهى شریفه، قرآن مجید نیست؛ بلکه منظور از آن، شناسنامهى هر چیزى است که نزد خداو فرشتگان و خود آنان مىباشد. (ر. ک نجفى خمینى : ج9، ص267) اما بیشتر مفسران برآنند که مراد از کتاب، قرآن است و در آن، آنچه در امر دین نیاز است، مفصلاً یا مجملاً مدون شده است؛ از جمله بیان حلال، حرام، قصص، امثال، پندها و اخبار و در مورد آنچه مجمل است، تفصیل آن را به رسول خود باز مىگرداند، «مٰا آتٰاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (کاشانى ملا فتح الله: ج3، ص387) | ||
چنانچه دیدیم این آیات ازآن نظر که احتمالات گوناگونى مىپذیرند، قابل توجه به عنوان مستندات جامعیت نیستند. | چنانچه دیدیم این آیات ازآن نظر که احتمالات گوناگونى مىپذیرند، قابل توجه به عنوان مستندات جامعیت نیستند. | ||
آیه تبیان | آیه تبیان | ||
از میان آیههاى مذکور، تنها آیهاى که مورد توجه قرآن پژوهان و متکلمان قرار گرفته و همواره از سوى صاحب نظران، معرکهى آراء بوده و غالبا از آن براى اثبات جامعیت قرآن بهره جستهاند، آیه تبیان است. | از میان آیههاى مذکور، تنها آیهاى که مورد توجه قرآن پژوهان و متکلمان قرار گرفته و همواره از سوى صاحب نظران، معرکهى آراء بوده و غالبا از آن براى اثبات جامعیت قرآن بهره جستهاند، آیه تبیان است. | ||
«وَ یوْمَ نَبْعَثُ فِی کلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنٰا بِک شَهِیداً عَلىٰ هٰؤُلاٰءِ وَ نَزَّلْنٰا عَلَیک الْکتٰابَ تِبْیٰاناً لِکلِّ شَیءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرىٰ لِلْمُسْلِمِینَ». | «وَ یوْمَ نَبْعَثُ فِی کلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنٰا بِک شَهِیداً عَلىٰ هٰؤُلاٰءِ وَ نَزَّلْنٰا عَلَیک الْکتٰابَ تِبْیٰاناً لِکلِّ شَیءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرىٰ لِلْمُسْلِمِینَ». (نحل/ 89) | ||
جملهى مورد استشهاد در این آیه، «تِبْیٰاناً لِکلِّ شَیءٍ» | جملهى مورد استشهاد در این آیه، «تِبْیٰاناً لِکلِّ شَیءٍ» است که عموم مفسران براى جامعیت قرآن به آن استناد کردهاند. اکنون به طرح دیدگاههاى مفسران در تبیین این آیه مىپردازیم. | ||
مفهوم «تبیان» و میزان دلالت «کل شىء» | مفهوم «تبیان» و میزان دلالت «کل شىء» | ||
برخى صابنظران معتقدند که این آیه نشان از جامعیت مطلق قرآن دارد. آنان در توجیه بیان نشدن جزئیات در قرآن گفتهاند: اکنون که قرآن مجید به نام هر چیزى تصریح نکرده، حجم و تفصیلات آن به این اندازه رسیدهاست و اگر مىخواست به نام و جزئیات هر چیزى تصریح نماید، حجم آن بسیار بیشتر مىشد. به نگاه این دانشمندان هرچند قرآن به نام و جزئیات هر چیزى تصریح ننموده ولى آیاتى دارد که کلیات هر چیزى را مانند: احکام، عقائد، اخبار جهانى و...بیان مىکند و بیان جزئیات آنها به عهدهى پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله و اهل بیتعلیهم السلام نهاده شده است.( نجفى خمینى : ج9، ص 268-267) | برخى صابنظران معتقدند که این آیه نشان از جامعیت مطلق قرآن دارد. آنان در توجیه بیان نشدن جزئیات در قرآن گفتهاند: اکنون که قرآن مجید به نام هر چیزى تصریح نکرده، حجم و تفصیلات آن به این اندازه رسیدهاست و اگر مىخواست به نام و جزئیات هر چیزى تصریح نماید، حجم آن بسیار بیشتر مىشد. به نگاه این دانشمندان هرچند قرآن به نام و جزئیات هر چیزى تصریح ننموده ولى آیاتى دارد که کلیات هر چیزى را مانند: احکام، عقائد، اخبار جهانى و...بیان مىکند و بیان جزئیات آنها به عهدهى پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله و اهل بیتعلیهم السلام نهاده شده است.( نجفى خمینى : ج9، ص 268-267) | ||
از سوى دیگر تعبیر کل شىء، یک تعبیر عام است و ظاهر این آیه مىرساند که قرآن بیان کنندهى تمام علوم و معارف و هر دانش و حتى علوم مادى و علومى که هنوز بشر به آن نرسیده است، مىباشد. قرآن کریم نسخهاى از لوح محفوظ و کتاب مبین و امام مبین است که طبق نص صریح قرآن، همه چیز در آن گرد آمده است (یس12/) و همه چیز حتى چیزى که به سبکى ذره یا کوچکتر از آن باشد، در آن وجود دارد. (سبا/ 3) و هیچ خشک و ترى نیست مگر اینکه در آن قرار گرفته است. (انعام/ 59) و هیچ راز نهانى در آسمان و زمین وجود ندارد مگر اینکه در آن آمده است. (نحل/ 75) البته به گفتهى خود قرآن، | از سوى دیگر تعبیر کل شىء، یک تعبیر عام است و ظاهر این آیه مىرساند که قرآن بیان کنندهى تمام علوم و معارف و هر دانش و حتى علوم مادى و علومى که هنوز بشر به آن نرسیده است، مىباشد. قرآن کریم نسخهاى از لوح محفوظ و کتاب مبین و امام مبین است که طبق نص صریح قرآن، همه چیز در آن گرد آمده است (یس12/) و همه چیز حتى چیزى که به سبکى ذره یا کوچکتر از آن باشد، در آن وجود دارد. (سبا/ 3) و هیچ خشک و ترى نیست مگر اینکه در آن قرار گرفته است. (انعام/ 59) و هیچ راز نهانى در آسمان و زمین وجود ندارد مگر اینکه در آن آمده است. (نحل/ 75) البته به گفتهى خود قرآن، لَوْحٍ مَحْفُوظٍ و کتٰابٍ مَکنُونٍ (بروج/ 22) جایگاه قرآن است و این مىرساند که نوعى سنخیت میان این دو وجود دارد. بنابراین، قرآن کریم تمام علوم اولین و آخرین را در بر گرفته و معارف قرآنى منحصر به مسائل تربیتى نیست و حتى علوم مادى را هم شامل مىشود. در قرآن آیاتى وجود دارد که تفکر در آنها مىتواند در این زمینه ما را یارى کند. در این آیهها با کنایه و تصریح گوشزد شده که به وسیلهى قرآن مىتوان کارهاى خارق العادهاى انجام داد. مثلاً در آیهى ذیل دقت کنید: وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیرَتْ بِهِ الْجِبٰالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کلِّمَ بِهِ الْمَوْتىٰ بَلْ لِلّٰهِ الْأَمْرُ جَمِیعاً. (رعد/ 31) اگر قرآنى باشد که به وسیله آن کوهها به حرکت در آیند و یا زمین قطعه قطعه شود و یا به وسیلهى آن با مردگان سخن گفته شود (همین قرآن است) . هدف آیه این است که اگر به وسیلهى قرآن چنین کارهایى هم انجام بگیرد، باز هم کافران ایمان نخواهند آورد؛ اما به هر حال، این آیه مىتواند اشارهاى باشد به اینکه اگر کسى کلید فهم قرآن و راز مربوط به آن را به دست آورد، مىتواند در طبیعت این گونه تصرف کند. و این با وجود تصرفات برخى انبیا چون سلیمان علیه السلام قابل انکار نیست. | ||
برخى مفسران بر این عقیدهاند که پذیرش این استنباط ساده نیست و مىگویند چنین مطلبى شاید هم مربوط به بطون قرآن و یا آن حقیقت بسیط قرآنى که در لوح محفوظ است، باشد که هر دو از دسترس انسان عادى بیرون است. آنچه براى ما مىماند ظاهر قرآن است که مربوط به هدایت مردم و مسائل تربیتى است؛ و ما با توجه به گنجایش ذهن و اندازهى فهم خود، جامعیت قرآن و تبیان و تفصیل بودن آن را در همین مسائل درک مىکنیم؛ و این اندازه، ما را بس است و تکلیفى بالاتر از آن نداریم و تدبر در آیههاى قرآن هم ما را به همین مسائل رهنمون مىشود. (جعفرى یعقوب : ج6، ص194-200) پس جامعیت آیه، محدود به حیطهى مورد انتظار و محدودهى مسؤولیت قرآن است. (حسینى : ج1، ص37-29، مغنیه : ج4، ص543) به بیان دیگر، چون قرآن براى هدایت است، جامعیت مفهوم از آیه نیز در همین قلمرو قابل پذیرش است و نه بیشتر. علامه طباطبایى مىگوید: «تبیان » به معناى بیان است، و چون قرآن کریم کتاب هدایت براى همهى مردم است و جز آن کار و شأنى ندارد، لذا ظاهراً مراد از «لِکلِّ شَیءٍ» همهى آن چیزهایى است که برگشتش به هدایت باشد؛ از قبیل معارف حقیقى مربوط به مبدأ، معاد، اخلاق فاضله، شرایع الهى، قصص و مواعظى که مردم در راه یافتن به آن محتاجند؛ و قرآن تبیان همهى اینهاست (نه اینکه تبیان همه علوم باشد) . این معنا زمانى صحیح است که منظور از تبیان، همان بیان معهود و معمولى، یعنى اظهار مقاصد به وسیلهى کلام و دلالتهاى لفظى بوده باشد. قرآن کریم با دلالت لفظى، به بیشتر از آنچه گفتهاند، دلالت ندارد. (ر. ک طباطبائى : ج12، ص 469 و طوسى : ج 6 ، ص418) | |||
لَوْحٍ مَحْفُوظٍ | |||
برخى مفسران بر این عقیدهاند که پذیرش این استنباط ساده نیست و مىگویند چنین مطلبى شاید هم مربوط به بطون قرآن و یا آن حقیقت بسیط قرآنى که در لوح محفوظ است، باشد که هر دو از دسترس انسان عادى بیرون است. آنچه براى ما مىماند ظاهر قرآن است که مربوط به هدایت مردم و مسائل تربیتى است؛ و ما با توجه به گنجایش ذهن و اندازهى فهم خود، جامعیت قرآن و تبیان و تفصیل بودن آن را در همین مسائل درک مىکنیم؛ و این اندازه، ما را بس است و تکلیفى بالاتر از آن نداریم و تدبر در آیههاى قرآن هم ما را به همین مسائل رهنمون مىشود. (جعفرى یعقوب : ج6، ص194-200) پس جامعیت آیه، محدود به حیطهى مورد انتظار و محدودهى مسؤولیت قرآن است. (حسینى : ج1، ص37-29، مغنیه : ج4، ص543) به بیان دیگر، چون قرآن براى هدایت است، جامعیت مفهوم از آیه نیز در همین قلمرو قابل پذیرش است و نه بیشتر. علامه طباطبایى مىگوید: «تبیان » به معناى بیان است، و چون قرآن کریم کتاب هدایت براى همهى مردم است و جز آن کار و شأنى ندارد، لذا ظاهراً مراد از «لِکلِّ شَیءٍ» | |||
در همین راستا برخى تبیان در آیه را مربوط به تمام امور دینى مىدانند که نصّى برآنها وجود دارد و یا در بارهى آنها به پیروى از پیامبر امر شده است. (ر. ک زمخشرى : ج2، ص341 و طبرسى: ج6، ص380 و بیضاوى: ج3، ص416) بنابراین به لحاظ آنکه مبین حلال و حرام است، «تبیانش» گویند. (ر. ک بانو امین اصفهانى : ج1، ص170) و برخى نیز معتقدند قرآن تمام کلیات علوم را در بر دارد؛ اما آن امورى که بشر با ارادهى خود و با کمک اعضاى خدادادى خویش به آن مىرسد، جزئیاتش در قرآن مطرح نشده ولى امور اخلاقى و قوانین مدنى و فردى که بشر توان یافتن آنها را ندارد، قرآن بهصورت نسبى به آنها پرداخته است. | در همین راستا برخى تبیان در آیه را مربوط به تمام امور دینى مىدانند که نصّى برآنها وجود دارد و یا در بارهى آنها به پیروى از پیامبر امر شده است. (ر. ک زمخشرى : ج2، ص341 و طبرسى: ج6، ص380 و بیضاوى: ج3، ص416) بنابراین به لحاظ آنکه مبین حلال و حرام است، «تبیانش» گویند. (ر. ک بانو امین اصفهانى : ج1، ص170) و برخى نیز معتقدند قرآن تمام کلیات علوم را در بر دارد؛ اما آن امورى که بشر با ارادهى خود و با کمک اعضاى خدادادى خویش به آن مىرسد، جزئیاتش در قرآن مطرح نشده ولى امور اخلاقى و قوانین مدنى و فردى که بشر توان یافتن آنها را ندارد، قرآن بهصورت نسبى به آنها پرداخته است. | ||
و برخى دیگر مقدم شدن علیک بر الکتاب در آیه را که خارج از از شیوه عادى در ادب عربى است (مفعول به بر ظرف و جار و مجرور مقدم شده است) دلالت بر انحصار تبیان بودن قرآن براى پیامبر مىدانند. البته نتیجه این سخن به معناى انحصار تبیان براى پیامبر نیست، بلکه بیان رابطه تشکیکى در فهم قرآن است. به بیان دیگر قرآن براى پیامبر با توجه به سعهى وجودى او نهایت تبیین را داراست و دیگران به اندازه دانش و تقربشان به خداوند از این فیض بهره میبرند. | و برخى دیگر مقدم شدن علیک بر الکتاب در آیه را که خارج از از شیوه عادى در ادب عربى است (مفعول به بر ظرف و جار و مجرور مقدم شده است) دلالت بر انحصار تبیان بودن قرآن براى پیامبر مىدانند. البته نتیجه این سخن به معناى انحصار تبیان براى پیامبر نیست، بلکه بیان رابطه تشکیکى در فهم قرآن است. به بیان دیگر قرآن براى پیامبر با توجه به سعهى وجودى او نهایت تبیین را داراست و دیگران به اندازه دانش و تقربشان به خداوند از این فیض بهره میبرند. |