پرش به محتوا

جامعیت قرآن در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۰: خط ۲۰:
===بررسى آیات===
===بررسى آیات===
*به نظر مى‌آید تنها دسته اول مى‌توانند به عنوان برهان اقامه شوند و سایر آیات عموماتى هستند که با وجود احتمالات دیگر در آنها نمى‌توانند به عنوان برهان اقامه شوند. از این رو آیات مورد نظر مورد بررسى قرار مى گیرند.
*به نظر مى‌آید تنها دسته اول مى‌توانند به عنوان برهان اقامه شوند و سایر آیات عموماتى هستند که با وجود احتمالات دیگر در آنها نمى‌توانند به عنوان برهان اقامه شوند. از این رو آیات مورد نظر مورد بررسى قرار مى گیرند.
*یکى از گواهان بر اثبات جامعیت، قسمتى از آیۀ 38 سورۀ انعام است که مى‌فرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|مٰا فَرَّطْنٰا فِی الْکتٰابِ مِنْ شَیءٍ}}﴾}} جملۀ «مٰا فَرَّطْنٰا فِی الْکتٰابِ مِنْ شَیءٍ» جمله‌اى معترضه است، و ظاهرش این مى‌باشد که مراد از چیزى که در آن کوتاهى نشده، همان کتاب است و مراد از شىء کوتاهى‌هاى گوناگونى است که نفى شده است. خلاصۀ معناى آیه این است، چیزى نیست که رعایت حال و بیان آن، لازم باشد مگر اینکه ما آن را در این کتاب رعایت نموده و در امر آن کوتاهى نکرده‌ایم؛ پس کتاب ما کامل است.  
====بررسی آیۀ 38 انعام====
در تحلیل این استدلال باید گفت: بى‌شک حمل واژه کتاب بر قرآن محتاج به قرینه است. چراکه احتمالات مختلفى وجود دارد که عبارتند از:
*یکى از گواهان بر اثبات جامعیت، قسمتى از آیۀ 38 سورۀ انعام است که مى‌فرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|مٰا فَرَّطْنٰا فِی الْکتٰابِ مِنْ شَیءٍ}}﴾}} جملۀ «مٰا فَرَّطْنٰا فِی الْکتٰابِ مِنْ شَیءٍ» جمله‌اى معترضه است، و ظاهرش این مى‌باشد که مراد از چیزى که در آن کوتاهى نشده، همان کتاب است و مراد از شىء کوتاهى‌هاى گوناگونى است که نفى شده است. خلاصۀ معناى آیه این است، چیزى نیست که رعایت حال و بیان آن، لازم باشد مگر اینکه ما آن را در این کتاب رعایت نموده و در امر آن کوتاهى نکرده‌ایم؛ پس کتاب ما کامل است. <ref>[[علی غضنفری|غضنفری، علی]]، [[پژوهشی در رویکرد جامعیت مطلق قرآن (مقاله)|پژوهشی در رویکرد جامعیت مطلق قرآن]]، [[پژوهش‌نامه تفسیر و زبان قرآن (نشریه)|دوفصلنامه علمی پژوهشی پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن]]، ش ۱۰، ص ۱۱۳ ـ ۱۲۶.</ref>
الف) همین قرآن
*در تحلیل این استدلال باید گفت: بى‌شک حمل واژه کتاب بر قرآن محتاج به قرینه است. زیرا احتمالات مختلفى وجود دارد که عبارتند از:
اولین احتمال این است که مراد از کتاب، همین قرآن باشد؛ به گواه اینکه قرآن در چندجا قرآن را کتاب نامیده است؛ در این صورت، معناى آیه چنین مى‌شود: از آنجایى که قرآن مجید کتاب هدایت است و هدفش بیان حقایق و معارفى است که چاره‌اى در ارشاد به حق جز بیان آن نیست، از این جهت، در این کتاب، در بیان جمیع آنچه در سعادت دنیا و آخرت آدمى دخیل است، کوتاهى نشده است.
*الف) قرآن
ب) لوح محفوظ
اولین احتمال این است که مراد از کتاب، همین قرآن باشد؛ به گواه اینکه قرآن در چند جا، کتاب نامیده شده است؛ در این صورت، معناى آیه چنین مى‌شود: "از آنجایى که قرآن مجید کتاب هدایت است و هدفش بیان حقایق و معارفى است که چاره‌اى در ارشاد به حق، جز بیان آن نیست، از این جهت، در این کتاب، در بیان جمیع آنچه در سعادت دنیا و آخرت آدمى دخیل است، کوتاهى نشده است". <ref>[[علی غضنفری|غضنفری، علی]]، [[پژوهشی در رویکرد جامعیت مطلق قرآن (مقاله)|پژوهشی در رویکرد جامعیت مطلق قرآن]]، [[پژوهش‌نامه تفسیر و زبان قرآن (نشریه)|دوفصلنامه علمی پژوهشی پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن]]، ش ۱۰، ص ۱۱۳ ـ ۱۲۶.</ref>
احتمال دوم در معناى کتاب این است که مراد از آن، لوح محفوظى باشد که خداى سبحان در مواردى از کلام خود آن را کتابى نامیده که تمامى اشیایى که بوده و هست و خواهد بود، در آن نوشته شده است. بنابراین احتمال، معناى آیه چنین مى‌شود: نظام انسانى که در حیوانات جارى است، ساختارى است که عنایت خداى سبحان واجب دانسته که انواع حیوانات را طبق آن ایجاد نماید تا آفرینش آنها بیهوده نبوده و وجود حیوانات بى فایده نباشد؛ و تا آنجا که مى‌توانند و لیاقت قبول کمال را دارند، از موهبت کمال بى‌بهره نمانند. (ر. ک کاشانى ملا فتح‌اللَّه: ج3، ص387)
*ب) لوح محفوظ
ج) هم لوح محفوظ و هم قرآن
احتمال دوم در معناى کتاب این است که مراد از آن، لوح محفوظى باشد که خداى سبحان در مواردى از کلام خود آن را کتابى نامیده که تمامى اشیایى که بوده و هست و خواهد بود، در آن نوشته شده است. بنابراین احتمال، معناى آیه چنین مى‌شود: "نظام انسانى که در حیوانات جارى است، ساختارى است که عنایت خداى سبحان واجب دانسته که انواع حیوانات را طبق آن ایجاد نماید تا آفرینش آنها بیهوده نبوده و وجود حیوانات بى فایده نباشد؛ و تا آنجا که مى‌توانند و لیاقت قبول کمال را دارند، از موهبت کمال بى‌بهره نمانند".<ref>[[علی غضنفری|غضنفری، علی]]، [[پژوهشی در رویکرد جامعیت مطلق قرآن (مقاله)|پژوهشی در رویکرد جامعیت مطلق قرآن]]، [[پژوهش‌نامه تفسیر و زبان قرآن (نشریه)|دوفصلنامه علمی پژوهشی پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن]]، ش ۱۰، ص ۱۱۳ ـ ۱۲۶.</ref>
همچنین ممکن است آیه را طورى معنا کنیم که هر دو بخش را شامل شود. در این صورت، معناى آیه این است که خداى سبحان در آنچه مى‌نویسد (چه در کتاب تکوین و چه در قرآن که کلام اوست) کوتاهى نمى‌کند؛ اما اینکه نسبت به نوشته شده‌هاى موجود در کتاب تکوین کوتاهى نمى‌کند، چرا که در این کتاب، آن مقدار کمال را که هر نوعى از انواع موجودات شایستگى رسیدن به آن را دارند، براى آن نوع مقدر فرموده است؛ اما اینکه در کتابى که کلام اوست و بر بشر وحى شده، تفریط نکرده، براى این است که در آن کتاب، هر چیزى را که معرفتش براى بشر سودمند و موجب سعادت دنیا و آخرت آنان است، بدون هیچ کوتاهى بیان فرموده است. (برقى: ج6، ص194-200)  
*ج) هم لوح محفوظ و هم قرآن
د) کتاب آفرینش
*همچنین ممکن است آیه را طورى معنا کنیم که هر دو بخش را شامل شود. در این صورت، معناى آیه این است که خداى سبحان در آنچه مى‌نویسد (چه در کتاب تکوین و چه در قرآن که کلام اوست) کوتاهى نمى‌کند؛ اما اینکه نسبت به نوشته شده‌هاى موجود در کتاب تکوین کوتاهى نمى‌کند، چرا که در این کتاب، آن مقدار کمال را که هر نوعى از انواع موجودات شایستگى رسیدن به آن را دارند، براى آن نوع مقدر فرموده است؛ اما اینکه در کتابى که کلام اوست و بر بشر وحى شده، تفریط نکرده، براى این است که در آن کتاب، هر چیزى را که معرفتش براى بشر سودمند و موجب سعادت دنیا و آخرت آنان است، بدون هیچ کوتاهى بیان فرموده است. <ref>[[علی غضنفری|غضنفری، علی]]، [[پژوهشی در رویکرد جامعیت مطلق قرآن (مقاله)|پژوهشی در رویکرد جامعیت مطلق قرآن]]، [[پژوهش‌نامه تفسیر و زبان قرآن (نشریه)|دوفصلنامه علمی پژوهشی پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن]]، ش ۱۰، ص ۱۱۳ ـ ۱۲۶.</ref>
برخى از مفسران احتمال داده‌اند که منظور از آن، کتاب آفرینش باشد؛ اما این احتمال بعیدى است؛ زیرا اطلاق کتاب، به عالم آفرینش در قرآن نیامده است. البته از عالم آفرینش و پدیده‌هاى هستى به عنوان «کلمه» و «کلمات» یاد شده ولى بحث ما در واژه‌ى «کتاب» است. به احتمال زیاد، منظور از «کتاب» در این آیه همان قرآن باشد. (جعفرى: ج6، ص194-200)
====بررسی آیۀ 59 انعام====
آیه‌ى دیگر مورد استناد، آیه‌ى 59 سوره‌ى انعام است. بخش مورد استناد این آیه، عبارت «وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کتٰابٍ مُبِینٍ» مى‌باشد. و این به آن معناست که چیزى از نیازهاى دنیوى و اخروى بشر نیست مگر اینکه تفصیلاً یا اجمالاً در قرآن بیان شده است.
بخش مورد استناد این آیه، عبارت: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کتٰابٍ مُبِینٍ}}﴾}} است و این به آن معناست که چیزى از نیازهاى دنیوى و اخروى بشر نیست مگر اینکه تفصیلاً یا اجمالاً در قرآن بیان شده است.
در بیان معناى رطب و یابس گفته شده «رطب» هر چیز تر و «یابس» هر چیز خشک و تعبیر «لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ» کنایه از همه‌ى موجودات است.
در بیان معناى رطب و یابس گفته شده «رطب» هر چیز تر و «یابس» هر چیز خشک و تعبیر «لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ» کنایه از همۀ موجودات است.
ابوربیع شامى مى‌گوید: از امام صادق‌علیه السلام در باره‌ى این سخن خداوند (وَ مٰا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّٰ یعْلَمُهٰا وَ لاٰ حَبَّةٍ فِی ظُلُمٰاتِ الْأَرْضِ وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کتٰابٍ مُبِینٍ) پرسیدم، فرمود: ورقه، بچه‌ى سقط شده؛ حبه، بچه؛ ظلمات، زمین و رحم، مادر است و رطب آنچه مرده را زنده مى‌کند و یابس آنچه قبض مى‌شود. همه‌ى این‌ها در کتاب مبین وجود دارد. (جعفرى: ج3، ص418-415)  
ابوربیع شامى مى‌گوید: از امام صادق‌علیه السلام در باره‌ى این سخن خداوند (وَ مٰا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّٰ یعْلَمُهٰا وَ لاٰ حَبَّةٍ فِی ظُلُمٰاتِ الْأَرْضِ وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کتٰابٍ مُبِینٍ) پرسیدم، فرمود: ورقه، بچه‌ى سقط شده؛ حبه، بچه؛ ظلمات، زمین و رحم، مادر است و رطب آنچه مرده را زنده مى‌کند و یابس آنچه قبض مى‌شود. همه‌ى این‌ها در کتاب مبین وجود دارد. (جعفرى: ج3، ص418-415)  
در معناى رطب و یابس اقوال دیگرى نیز آمده، که عبارت است از: مادیات و اجسام، زیرا جسم از رطوبت یا یبوست خالى نیست. رطب، امور معنوى و یابس، مادیات است. رطب، زمینى است که نبات برویاند، یابس زمینى که گیاهى را نرویاند. رطب، زبان مؤمن است در حالى که مشغول به ذکر خدا است، یابس زبان کافر است که از ذکر خدا خشک گشته. رطب، قطره‌ى بارانیست که موجب رویش نبات شود، یابس موقع چیدن آن. (حسین حسینى: ج3، ص92-90)  
در معناى رطب و یابس اقوال دیگرى نیز آمده، که عبارت است از: مادیات و اجسام، زیرا جسم از رطوبت یا یبوست خالى نیست. رطب، امور معنوى و یابس، مادیات است. رطب، زمینى است که نبات برویاند، یابس زمینى که گیاهى را نرویاند. رطب، زبان مؤمن است در حالى که مشغول به ذکر خدا است، یابس زبان کافر است که از ذکر خدا خشک گشته. رطب، قطره‌ى بارانیست که موجب رویش نبات شود، یابس موقع چیدن آن. (حسین حسینى: ج3، ص92-90)  
۱۱۸٬۳۵۶

ویرایش