اسلام در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←مشخصات اسلام
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
#گروهی از مفسران با توجه به اختلاف معنای اسلام در موارد گوناگون یا به سبب نقل لغوی و اشتراک معنوی یا لفظی یا به سبب مرتبهدار بودن آن، نسبت واحدی را در بیان رابطه اسلام و [[ایمان]] تصویر نکردهاند، بلکه در موارد گوناگون کاربرد اسلام، نسبتهایی متفاوت را برای آن در رابطه با ایمان طرح کردهاند. این گروه دودستهاند: '''دسته نخست''' بدون توجه به تفاوت مراتب، رابطه اسلام و [[ایمان]] را بیان کردهاند. [[غزالی]] میگوید: اسلام و [[ایمان]] گاهی مترادف است؛ مانند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه:۸۴.</ref> و گاهی متغایر؛ مانند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref> و گاهی با هم تداخل دارد؛ نظیر روایتی که در آن از [[نبی اکرم]]{{صل}} پرسیده شد: برترین عمل کدام است؟ پاسخ دادند: "الاسلام" و باز سؤال شد: چه اسلامی برتر است؟ پاسخ دادند: "الایمان"<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۵.</ref>. [[قرطبی]] نیز میگوید: اسلام گاهی به لحاظ مفهومی بر معنایی بیش از [[ایمان]] یعنی [[ایمان]] توأم با طاعت دلالت دارد و گاهی مترادفاند و گاهی تداخل معنایی دارند<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۳.</ref>. بعضی دیگر از مفسران بین معنای لغوی و اصطلاحی اسلام فرق گذاشته و سپس به بیان نسبت بین آن دو پرداختهاند. در تفسیر المنار آمده است: اسلام در معنای اصطلاحی به معنای اخلاص در توحید و عبادت است که این همان دین [[انبیا]] و مرسلین است و [[ایمان]] نیز تصدیق یقینی به وحدانیت خدا و حقانیت [[رسول]]{{صل}} است و بر این اساس، [[ایمان]] و اسلام حقیقتی واحد هستند؛ چنانکه در آیات ۱۶ـ۱۷ سوره حجرات همین گونه است؛ یعنی اسلام و [[ایمان]] به یک معنا بهکار رفته است؛ امّا این دو به لحاظ معنای لغوی متغایر است و در مواردی که در قرآن بین اسلام و [[ایمان]] تغایر معنایی وجود دارد ناظر به معنای لغوی اسلام است<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۵۸ـ۳۵۹.</ref>. '''دسته دوم''' از این گروه اختلاف معنایی اسلام را نتیجه آن میدانند که اسلام مراتبی دارد و به لحاظ هر مرتبه از آن، نسبتی خاص با ایمان پیدا میشود. راغب اصفهانی میگوید: اسلام به لحاظ اختلاف رتبه دو معنا دارد که مرتبه اول آن همان امر صوری و ظاهری است که در آیه ۱۴ سوره حجرات طرح گردیده و این معنا پایینتر از رتبه [[ایمان]] است و مرتبه بالای اسلام آن است که در آیات {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}﴾}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۱.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}﴾}}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> آمده و این مرتبه فوق [[ایمان]] است<ref>مفردات، ص۴۲۳.</ref>؛ به عبارت دیگر، اسلام دو گونه است: یکی اقرار زبانی که نسبت به [[ایمان]] عام است، چون [[ایمان]]، معرفت قلبی توأم با اقرار زبانی و عمل به ارکان است و دومی اسلام [[انبیا]] و اصفیاست و این اخص از [[ایمان]] و برتر از آن است<ref>الفرقان، ج۲۶ـ۲۷، ص۲۶۰.</ref>. البته همیشه همراه چنین اسلامی، [[ایمان]] نیز هست. بعضی برای اسلام مراتب بیشتری ذکر کردهاند و [[ایمان]] را هم مانند آن دارای مراتبی مشابه میدانند. در مناهجالمعارف آمده است که حقیقت اسلام و [[ایمان]] یکی است؛ ولی همواره مرتبه اسلام از [[ایمان]] پایینتر است و به عبارت دیگر هر حقیقت نسبت به مرتبه بالاتر اسلام و نسبت به مرتبه پایینتر از خود [[ایمان]] است<ref>مناهج المعارف، ص۸۶۹ـ۸۷۰.</ref>. [[علامه طباطبایی]] هر یک از اسلام و [[ایمان]] را به ۴ مرتبه تقسیم کرده و هر مرتبه از اسلام را با مرتبهای از [[ایمان]] ملازم میداند<ref>المیزان، ج۳، ص۲۰۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص:۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #گروهی از مفسران با توجه به اختلاف معنای اسلام در موارد گوناگون یا به سبب نقل لغوی و اشتراک معنوی یا لفظی یا به سبب مرتبهدار بودن آن، نسبت واحدی را در بیان رابطه اسلام و [[ایمان]] تصویر نکردهاند، بلکه در موارد گوناگون کاربرد اسلام، نسبتهایی متفاوت را برای آن در رابطه با ایمان طرح کردهاند. این گروه دودستهاند: '''دسته نخست''' بدون توجه به تفاوت مراتب، رابطه اسلام و [[ایمان]] را بیان کردهاند. [[غزالی]] میگوید: اسلام و [[ایمان]] گاهی مترادف است؛ مانند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه:۸۴.</ref> و گاهی متغایر؛ مانند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref> و گاهی با هم تداخل دارد؛ نظیر روایتی که در آن از [[نبی اکرم]]{{صل}} پرسیده شد: برترین عمل کدام است؟ پاسخ دادند: "الاسلام" و باز سؤال شد: چه اسلامی برتر است؟ پاسخ دادند: "الایمان"<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۵.</ref>. [[قرطبی]] نیز میگوید: اسلام گاهی به لحاظ مفهومی بر معنایی بیش از [[ایمان]] یعنی [[ایمان]] توأم با طاعت دلالت دارد و گاهی مترادفاند و گاهی تداخل معنایی دارند<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۳.</ref>. بعضی دیگر از مفسران بین معنای لغوی و اصطلاحی اسلام فرق گذاشته و سپس به بیان نسبت بین آن دو پرداختهاند. در تفسیر المنار آمده است: اسلام در معنای اصطلاحی به معنای اخلاص در توحید و عبادت است که این همان دین [[انبیا]] و مرسلین است و [[ایمان]] نیز تصدیق یقینی به وحدانیت خدا و حقانیت [[رسول]]{{صل}} است و بر این اساس، [[ایمان]] و اسلام حقیقتی واحد هستند؛ چنانکه در آیات ۱۶ـ۱۷ سوره حجرات همین گونه است؛ یعنی اسلام و [[ایمان]] به یک معنا بهکار رفته است؛ امّا این دو به لحاظ معنای لغوی متغایر است و در مواردی که در قرآن بین اسلام و [[ایمان]] تغایر معنایی وجود دارد ناظر به معنای لغوی اسلام است<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۵۸ـ۳۵۹.</ref>. '''دسته دوم''' از این گروه اختلاف معنایی اسلام را نتیجه آن میدانند که اسلام مراتبی دارد و به لحاظ هر مرتبه از آن، نسبتی خاص با ایمان پیدا میشود. راغب اصفهانی میگوید: اسلام به لحاظ اختلاف رتبه دو معنا دارد که مرتبه اول آن همان امر صوری و ظاهری است که در آیه ۱۴ سوره حجرات طرح گردیده و این معنا پایینتر از رتبه [[ایمان]] است و مرتبه بالای اسلام آن است که در آیات {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}﴾}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۱.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}﴾}}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> آمده و این مرتبه فوق [[ایمان]] است<ref>مفردات، ص۴۲۳.</ref>؛ به عبارت دیگر، اسلام دو گونه است: یکی اقرار زبانی که نسبت به [[ایمان]] عام است، چون [[ایمان]]، معرفت قلبی توأم با اقرار زبانی و عمل به ارکان است و دومی اسلام [[انبیا]] و اصفیاست و این اخص از [[ایمان]] و برتر از آن است<ref>الفرقان، ج۲۶ـ۲۷، ص۲۶۰.</ref>. البته همیشه همراه چنین اسلامی، [[ایمان]] نیز هست. بعضی برای اسلام مراتب بیشتری ذکر کردهاند و [[ایمان]] را هم مانند آن دارای مراتبی مشابه میدانند. در مناهجالمعارف آمده است که حقیقت اسلام و [[ایمان]] یکی است؛ ولی همواره مرتبه اسلام از [[ایمان]] پایینتر است و به عبارت دیگر هر حقیقت نسبت به مرتبه بالاتر اسلام و نسبت به مرتبه پایینتر از خود [[ایمان]] است<ref>مناهج المعارف، ص۸۶۹ـ۸۷۰.</ref>. [[علامه طباطبایی]] هر یک از اسلام و [[ایمان]] را به ۴ مرتبه تقسیم کرده و هر مرتبه از اسلام را با مرتبهای از [[ایمان]] ملازم میداند<ref>المیزان، ج۳، ص۲۰۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص:۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
==مشخصات اسلام== | ==[[مشخصات اسلام]]== | ||
#'''[[انطباق با فطرت]]: '''تشریع و قانونگذاری اسلام با تکوین و آفرینش انسان هماهنگ است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند؛ سوره روم، آیه: ۳۰.</ref> انسان مانند سایر انواع مخلوقات فطرتی دارد که او را به سوی رفع نواقص و نیازهایش هدایت میکند. این فطرت ویژه، انسان را در زندگی به سوی سنّتی خاص و راهی معین، با غایتی مشخص هدایت میکند و انسان نمیتواند راهی جز آن را بپیماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا}}﴾}} و افراد مختلف انسان، در نوع یکساناند و منافع و مضارّ مشترکی دارند، بنابراین، انسان از آن جهت که انسان است دارای سعادت و شقاوت واحدی است و بر همین اساس، لازم است در زندگی روش واحدی داشته باشد که هدایت کنندهای او را به آن روش هدایت کند و آن هدایت کننده همان فطرت و نوع خلقت اوست، از اینرو در آیه فوق پس از اشاره به فطرت فرمودهاست: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ}}﴾}}<ref>المیزان، ج۱۶، ص۱۷۸ـ۱۷۹.</ref> و چون فطرت تغییرناپذیر است، خطوط و اصول کلی دین نیز ثابت است<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۵؛ المیزان، ج۴، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref>. در حدیثی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آمدهاست: هرکس در ابتدا بر فطرت اسلام متولد میشود. سپس پدر و مادر وی او را به سوی یهودیت، نصرانیت و... میکشانند<ref>الکافی، ج۶، ص۱۳؛ سنن ابیداود، ج۳، ص۲۳۴؛ الخلاف، ج۳، ص۵۹۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص: ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #'''[[انطباق با فطرت]]: '''تشریع و قانونگذاری اسلام با تکوین و آفرینش انسان هماهنگ است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند؛ سوره روم، آیه: ۳۰.</ref> انسان مانند سایر انواع مخلوقات فطرتی دارد که او را به سوی رفع نواقص و نیازهایش هدایت میکند. این فطرت ویژه، انسان را در زندگی به سوی سنّتی خاص و راهی معین، با غایتی مشخص هدایت میکند و انسان نمیتواند راهی جز آن را بپیماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا}}﴾}} و افراد مختلف انسان، در نوع یکساناند و منافع و مضارّ مشترکی دارند، بنابراین، انسان از آن جهت که انسان است دارای سعادت و شقاوت واحدی است و بر همین اساس، لازم است در زندگی روش واحدی داشته باشد که هدایت کنندهای او را به آن روش هدایت کند و آن هدایت کننده همان فطرت و نوع خلقت اوست، از اینرو در آیه فوق پس از اشاره به فطرت فرمودهاست: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ}}﴾}}<ref>المیزان، ج۱۶، ص۱۷۸ـ۱۷۹.</ref> و چون فطرت تغییرناپذیر است، خطوط و اصول کلی دین نیز ثابت است<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۱۴۵؛ المیزان، ج۴، ص۱۲۰ـ۱۲۱.</ref>. در حدیثی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آمدهاست: هرکس در ابتدا بر فطرت اسلام متولد میشود. سپس پدر و مادر وی او را به سوی یهودیت، نصرانیت و... میکشانند<ref>الکافی، ج۶، ص۱۳؛ سنن ابیداود، ج۳، ص۲۳۴؛ الخلاف، ج۳، ص۵۹۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص: ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
#'''[[اعتدال]] و [[میانه روی]]: '''یکی از ویژگیهای اسلام متعادل بودن تعالیم آن است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبلهای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی واپس میگراید، و بیگمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده؛ سوره بقره، آیه: ۱۴۳.</ref> میانهروی امت اسلامی برخاسته از متعادل بودن دین است و اسلام برنامهای متعادل برای امتی متعادل و میانهرو است<ref>ویژگیهای کلی اسلام، ص۲۰۳.</ref>. برخی مفسران این اعتدال را تنها در توازن میان ماده و روح طرح کرده و بر این باورند که در این آیه امت اسلامی حد وسط بین اهل کتاب و مشرکان قرار گرفتهاند. مشرکان و بتپرستان تنها جانب جسم را تقویت میکنند و به فضایل معنوی و روحی توجهی ندارند و مسیحیان با رهبانیت و ترک کمالات جسمانی فقط به تقویت روح میپردازند<ref>المیزان، ج۱، ص۳۱۹.</ref>؛ اما بعضی دیگر از متفکران اسلامی این اعتدال و توازن را در همه شئون اسلامی طرح کردهاند و به عقیده ایشان مظاهر این میانهروی در اعتقادات، عبادات، شعائر، اخلاق، قانونگذاری و نیز هماهنگی میان فردگرایی و جامعه گرایی نیز قابل طرح است<ref>ویژگیهای کلی اسلام، ص۲۰۹ـ۲۴۴.</ref>. در تفسیر "امت وسط" اقوال دیگری نیز وجود دارد که بر اساس آنها آیه فوق چندان ارتباطی با اعتدال اسلام ندارد<ref>جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۱۰ـ ۱۱؛ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۵۳.</ref> بنا به برخی از تفاسیر نیز، مراد از امت وسط امت اسلامی نیست<ref>المیزان، ج۱، ص۳۱۹، ۳۲۳.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص: ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | #'''[[اعتدال]] و [[میانه روی]]: '''یکی از ویژگیهای اسلام متعادل بودن تعالیم آن است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبلهای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی واپس میگراید، و بیگمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده؛ سوره بقره، آیه: ۱۴۳.</ref> میانهروی امت اسلامی برخاسته از متعادل بودن دین است و اسلام برنامهای متعادل برای امتی متعادل و میانهرو است<ref>ویژگیهای کلی اسلام، ص۲۰۳.</ref>. برخی مفسران این اعتدال را تنها در توازن میان ماده و روح طرح کرده و بر این باورند که در این آیه امت اسلامی حد وسط بین اهل کتاب و مشرکان قرار گرفتهاند. مشرکان و بتپرستان تنها جانب جسم را تقویت میکنند و به فضایل معنوی و روحی توجهی ندارند و مسیحیان با رهبانیت و ترک کمالات جسمانی فقط به تقویت روح میپردازند<ref>المیزان، ج۱، ص۳۱۹.</ref>؛ اما بعضی دیگر از متفکران اسلامی این اعتدال و توازن را در همه شئون اسلامی طرح کردهاند و به عقیده ایشان مظاهر این میانهروی در اعتقادات، عبادات، شعائر، اخلاق، قانونگذاری و نیز هماهنگی میان فردگرایی و جامعه گرایی نیز قابل طرح است<ref>ویژگیهای کلی اسلام، ص۲۰۹ـ۲۴۴.</ref>. در تفسیر "امت وسط" اقوال دیگری نیز وجود دارد که بر اساس آنها آیه فوق چندان ارتباطی با اعتدال اسلام ندارد<ref>جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۱۰ـ ۱۱؛ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۵۳.</ref> بنا به برخی از تفاسیر نیز، مراد از امت وسط امت اسلامی نیست<ref>المیزان، ج۱، ص۳۱۹، ۳۲۳.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص: ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. |