پرش به محتوا

فقر وجودی در عرفان اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
خط ۲۰: خط ۲۰:


== اعیان ثابته ==
== اعیان ثابته ==
در تعینات اسمی، سخن از ذات و [[ظهور]] کمالات ذات باری [[متعال]] است. در نتیجه، سخن از [[غنا]] و جلوه‌های غنای [[الهی]] است؛ ولی با توجه به آنکه هر تعینی حریمی دارد که آن را از تعین‌های دیگر جدا می‌سازد، حدود تعین‌های [[اسماء الهی]] در [[مقام]] ذات را «عین ثابت» آن اسم می‌گویند. در مقام [[تشبیه]] در مباحث [[معرفت]] النفس، گاه سخن از [[کمالات]] نفس، مانند [[علم]] و [[قدرت]] و [[حیات]] و غیر او است و گاه سخن از [[استعداد]] دارا بودن چنین کمالاتی است و اینکه نفس، قابلیت [[وجدان]] [[وصف]] علم در مقابل قدرت و یا حیات را داشته باشد.
در تعینات اسمی، سخن از ذات و [[ظهور]] کمالات ذات باری [[متعال]] است. در نتیجه، سخن از [[غنا]] و جلوه‌های غنای [[الهی]] است؛ ولی با توجه به آنکه هر تعینی حریمی دارد که آن را از تعین‌های دیگر جدا می‌سازد، حدود تعین‌های [[اسماء الهی]] در [[مقام]] ذات را «عین ثابت» آن اسم می‌گویند. در مقام [[تشبیه]] در مباحث [[معرفت]] النفس، گاه سخن از [[کمالات]] نفس، مانند [[علم]] و [[قدرت]] و [[حیات]] و غیر او است و گاه سخن از [[استعداد]] دارا بودن چنین کمالاتی است و اینکه نفس، قابلیت [[وجدان]] وصف علم در مقابل قدرت و یا حیات را داشته باشد.


بنابراین، در تعینات ذات باری نیز، هنگامی که به کمال اسم توجه می‌شود، در [[حقیقت]] به جهت جلوه‌ای از ذات در آن اسم توجه می‌شود که جنبه غنا و کمال اسم و ربط اسم با ذات باری است؛ و هنگامی که به جهت تعین و صورت ممتاز اسم از سایر [[اسماء]] توجه شود، به جهت [[فقر]] و [[نیازمندی]] اسم که حد آن است، توجه شده است.
بنابراین، در تعینات ذات باری نیز، هنگامی که به کمال اسم توجه می‌شود، در [[حقیقت]] به جهت جلوه‌ای از ذات در آن اسم توجه می‌شود که جنبه غنا و کمال اسم و ربط اسم با ذات باری است؛ و هنگامی که به جهت تعین و صورت ممتاز اسم از سایر [[اسماء]] توجه شود، به جهت [[فقر]] و [[نیازمندی]] اسم که حد آن است، توجه شده است.
خط ۲۹: خط ۲۹:
نتیجه آنکه، اگر در [[فلسفه]]، [[قیام]] ماهیت به وجود است و با زبان حال، دائماً تقاضای هستی را از وجودات خود می‌کند و بدون آن هرگز قوامی ندارد، در [[عرفان]] نیز، تعینات و [[اسماء الهی]] دو جهت دارند؛ اولی جهتی است که کمال وجمال ذات را ارائه می‌دهد و دومی جهتی است که [[استعداد]] و تقاضای ظاهر شدن در آن کمال را بیان می‌کند و دائماً تقاضای [[ظهور]] خود را می‌طلبد و جنبه استعدادی آن، اشاره به جهت فقری و نیاز و تقاضاهایی است که خبر از استعدادهای گوناگون آن می‌دهد<ref>بیان جامی در این باره چنین است: {{عربی|کذلک استعداداتهم فی عرصة الوجود العینی إنما تکون بموجب استعداداتهم الغیبیة الغیر المجعولة فی حضرة العلم الذاتی. فمهما حصل تجل لمتجلی له فی حضرة الوجود العینی، فانما یحصل علی صورة استعداد العین الثابتة الأزلیة التی لهذا المتجلی له}} (نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص (ط. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۰ ه. ق)، ص۲۰۲).</ref>.
نتیجه آنکه، اگر در [[فلسفه]]، [[قیام]] ماهیت به وجود است و با زبان حال، دائماً تقاضای هستی را از وجودات خود می‌کند و بدون آن هرگز قوامی ندارد، در [[عرفان]] نیز، تعینات و [[اسماء الهی]] دو جهت دارند؛ اولی جهتی است که کمال وجمال ذات را ارائه می‌دهد و دومی جهتی است که [[استعداد]] و تقاضای ظاهر شدن در آن کمال را بیان می‌کند و دائماً تقاضای [[ظهور]] خود را می‌طلبد و جنبه استعدادی آن، اشاره به جهت فقری و نیاز و تقاضاهایی است که خبر از استعدادهای گوناگون آن می‌دهد<ref>بیان جامی در این باره چنین است: {{عربی|کذلک استعداداتهم فی عرصة الوجود العینی إنما تکون بموجب استعداداتهم الغیبیة الغیر المجعولة فی حضرة العلم الذاتی. فمهما حصل تجل لمتجلی له فی حضرة الوجود العینی، فانما یحصل علی صورة استعداد العین الثابتة الأزلیة التی لهذا المتجلی له}} (نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص (ط. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۰ ه. ق)، ص۲۰۲).</ref>.


پیرامون سایر تعیّن‌ها که در خارج ذات واقع می‌شود و هر یک جلوه‌های گوناگون ذات در [[مقام]] [[وصف]] و یا فعل است، در [[برهان واسطه فیض]] توضیح داده شده. نکته مهم در اینجا آن است که در همه مراتب تعینات، آنچه ظاهر می‌شود، مراتب کمالی و غنای [[حق]] است. این درحقیقت پاسخ به زبان سؤال آن مَظهر به استعداد اظهار آن کمال است. به این ترتیب، همه مظاهر عالم، خواه مجرد و یا مادی، دائماً با زبان حال و قال از ذات باری تقاضای ظهور به اندازه استعداد خود را دارند؛ با این تفاوت که در مجردات، ظهور استعدادها دفعی است و در [[مادیات]]، تدریجی است؛ اما در هر صورت، همگی در حال [[مناجات]] با قاضی‌الحاجات‌اند که دائماً پاسخ به ندای [[باطنی]] آنها در ظهور استعدادهای آنان در [[تربیت]] به کمال نهایی‌شان بدهد. [[خداوند]] نیز با [[رحمت]] واسعه‌اش، دائماً پاسخ آنان را با افاضات گوناگون و در خور عین ثابتشان می‌دهد.
پیرامون سایر تعیّن‌ها که در خارج ذات واقع می‌شود و هر یک جلوه‌های گوناگون ذات در [[مقام]] وصف و یا فعل است، در [[برهان واسطه فیض]] توضیح داده شده. نکته مهم در اینجا آن است که در همه مراتب تعینات، آنچه ظاهر می‌شود، مراتب کمالی و غنای [[حق]] است. این درحقیقت پاسخ به زبان سؤال آن مَظهر به استعداد اظهار آن کمال است. به این ترتیب، همه مظاهر عالم، خواه مجرد و یا مادی، دائماً با زبان حال و قال از ذات باری تقاضای ظهور به اندازه استعداد خود را دارند؛ با این تفاوت که در مجردات، ظهور استعدادها دفعی است و در [[مادیات]]، تدریجی است؛ اما در هر صورت، همگی در حال [[مناجات]] با قاضی‌الحاجات‌اند که دائماً پاسخ به ندای [[باطنی]] آنها در ظهور استعدادهای آنان در [[تربیت]] به کمال نهایی‌شان بدهد. [[خداوند]] نیز با [[رحمت]] واسعه‌اش، دائماً پاسخ آنان را با افاضات گوناگون و در خور عین ثابتشان می‌دهد.
{{متن قرآن|وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ}}<ref>«و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.</ref><ref>{{عربی|فإنما أرید بالسؤال التلفظ به، فإنه فی نفس الأمر لا بد من سؤال، إما باللفظ أو بالحال أو بالاستعداد. القسم الثانی و هو السؤال بلسان الحال و الاستعداد، و الأول کقیام الفقیر بین یدی الغنی لطلب الدنیا، و سؤال الحیوان ما یحتاج إلیه. لذلک قیل لسان الحال أفصح من لسان القال}} (شرح قیصری بر فصوص الحکم (ط. علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ ه. ش)، ص۴۲۰).</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳]] ص ۶۷.</ref>
{{متن قرآن|وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ}}<ref>«و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.</ref><ref>{{عربی|فإنما أرید بالسؤال التلفظ به، فإنه فی نفس الأمر لا بد من سؤال، إما باللفظ أو بالحال أو بالاستعداد. القسم الثانی و هو السؤال بلسان الحال و الاستعداد، و الأول کقیام الفقیر بین یدی الغنی لطلب الدنیا، و سؤال الحیوان ما یحتاج إلیه. لذلک قیل لسان الحال أفصح من لسان القال}} (شرح قیصری بر فصوص الحکم (ط. علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ ه. ش)، ص۴۲۰).</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳]] ص ۶۷.</ref>


۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش