صیانت از مکتب تشیع: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
== [[پاسخ به شبهات]] و ابهامات == | == [[پاسخ به شبهات]] و ابهامات == | ||
یکی از راههای [[صیانت از مکتب تشیع]] در [[سیره سیاسی]] [[اهلبیت]] {{عم}} پاسخ به شبهات و ابهامات ریز و [[درشتی]] بود که از سوی [[عالمان]] درباری، فرقههای [[منحرف]] و یا [[حاکمان]] [[غاصب]] با [[هدف]] ایجاد [[تزلزل]] در ارکان تشیع مطرح میشد و اذهان بسیاری از [[مردم]] [[عوام]] را مشوش میساخت. در [[عصر حضور]] [[پیشوایان معصوم]] [[تبلیغات]] [[مسموم]] [[بنیامیه]] و [[بنی عباس]] برضد [[شیعیان]] و [[پیروان]] [[خاندان]] [[اهل بیت]] {{عم}} تا اندازهای گسترده شده بود که حتی [[شیعه]] را همچون [[یهود]] معرفی میکردند<ref>ر. ک: ابوعمر احمد بن محمد ابنعبد ربّه، العقدالفرید، ج۲، ص۴۱۰؛ شیخ عباس قمی، سفینة البحار.</ref> و این در حالی بود که با توجه به مطالب پیشین، بنیامیه که خود پایهگذار چنین تبلیغات مسمومی برضد تشیع بودند، تحت تأثیر [[فرهنگ]] [[یهودی]] و [[احادیث]] [[اسرائیلی]] قرار گرفته بودند. در اینجا بیانات مفصلی از [[امام باقر]] {{ع}} را میآوریم. این سخنان به [[سیر]] [[تاریخی]] ظلمی که در [[حق]] شیعیان [[اعمال]] شده، اشاره دارد. ایشان در این باره میفرماید: ما اهلبیت {{عم}}، از [[ستم]] [[قریش]] و صفبندی آنان در مقابلمان چهها کشیدیم و شیعیان و [[دوستان]] ما از مردم چهها کشیدند. زمانی که [[رسول خدا]] {{صل}} [[رحلت]] کرد، [[اعلان]] فرمود: که ما به مردم از آن خودشان اولیتریم، اما [[قریش]] با کمک یکدیگر این امر را از محور آن خارج کردند. آنان برای رسیدن به [[حکومت]] با [[حق]] و [[اولویت]] ما به حکومت، [[استدلال]] آوردند ولی [[حقّ]] ما را تصاحب کردند. آنگاه حکومت در میان قریش دستبهدست شد تا اینکه دوباره به ما [[اهلبیت]] باز گردید. ولی [[مردم]] [[بیعت]] ما را شکستند و برضد ما [[جنگ]] به پا کردند. به طوری که [[امیر مؤمنان]] {{ع}} تا هنگامی که به [[درجه]] رفیع [[شهادت]] نائل آمد، در بخش و نشیب قرار گرفته بود و سپس با فرزندش [[امام حسن]] {{ع}} بیعت کردند و [[وعده]] [[وفاداری]] به او دادند، اما به او نیز [[خیانت]] کردند و پس از آن ما به طور مداوم مورد [[تحقیر]] و [[قهر]] و [[ستم]] قرار گرفتیم و از [[شهر]] و خانهمان رانده و از حقوقمان [[محروم]] شدیم و مورد [[قتل]] و [[تهدید]] واقع شدیم. به طوری که [[امنیت]] جانی از خود و [[پیروان]] ما به طور کلی سلب شد و [[دروغگویان]] و [[منکران]] حق، به خاطر [[دروغ]] و انکارشان زمینه را مساعد و در سرتاسر [[کشور اسلامی]] به وسیله دروغ و انکارشان به سردمداران [[جور]] و ستم و [[قضات]] و کاردانان آنها [[تقرب]] جستند و شروع به [[روایت]] [[احادیث]] دروغ و انتشار آن کردند. آنها از زبان ما چیزهایی روایت کردند که نه از زبان ما جاری شده بود و نه به محتوای آنها عمل کرده بودیم، آنها با این کار میخواستند ما را میان مردم منفور کرده و تخم [[عداوت]] و [[کینه]] ما را در [[دل]] مردم بکارند. این سیاستی بود که بعد از [[وفات امام حسن]] {{عم}}، در [[زمان]] [[معاویه]] با شدت هرچه بیشتر دنبال میشد. به دنبال این [[تبلیغات]] [[مسموم]] بود که همه جا به [[کشتار]] [[شیعیان]] پرداخته و با کوچکترین [[سوء]] ظنی دستها و پاهای آنها را میبریدند. کسانی که به [[دوستی]] و [[پیروی]] از ما معروف بودند راهی زندانها شده، اموالشان به [[غارت]] رفته و خانههایشان ویران شد. این رویه تا [[روزگار]] [[عبیدالله بن زیاد]] روزبهروز شدت مییافت تا آنجا که [[حجاج بن یوسف]] در [[کوفه]] روی کار آمد. او با انواع شکنجهها به [[کشتار]] [[شیعیان]] پرداخت و آنان را به هر [[سوء ظن]] و اتهامی دستگیر میکرد. عرصه بر [[پیروان]] ما چنان تنگ شد و کار به جایی رسید که اگر کسی را با صفت [[زندیق]] یا [[کافر]] | یکی از راههای [[صیانت از مکتب تشیع]] در [[سیره سیاسی]] [[اهلبیت]] {{عم}} پاسخ به شبهات و ابهامات ریز و [[درشتی]] بود که از سوی [[عالمان]] درباری، فرقههای [[منحرف]] و یا [[حاکمان]] [[غاصب]] با [[هدف]] ایجاد [[تزلزل]] در ارکان تشیع مطرح میشد و اذهان بسیاری از [[مردم]] [[عوام]] را مشوش میساخت. در [[عصر حضور]] [[پیشوایان معصوم]] [[تبلیغات]] [[مسموم]] [[بنیامیه]] و [[بنی عباس]] برضد [[شیعیان]] و [[پیروان]] [[خاندان]] [[اهل بیت]] {{عم}} تا اندازهای گسترده شده بود که حتی [[شیعه]] را همچون [[یهود]] معرفی میکردند<ref>ر. ک: ابوعمر احمد بن محمد ابنعبد ربّه، العقدالفرید، ج۲، ص۴۱۰؛ شیخ عباس قمی، سفینة البحار.</ref> و این در حالی بود که با توجه به مطالب پیشین، بنیامیه که خود پایهگذار چنین تبلیغات مسمومی برضد تشیع بودند، تحت تأثیر [[فرهنگ]] [[یهودی]] و [[احادیث]] [[اسرائیلی]] قرار گرفته بودند. در اینجا بیانات مفصلی از [[امام باقر]] {{ع}} را میآوریم. این سخنان به [[سیر]] [[تاریخی]] ظلمی که در [[حق]] شیعیان [[اعمال]] شده، اشاره دارد. ایشان در این باره میفرماید: ما اهلبیت {{عم}}، از [[ستم]] [[قریش]] و صفبندی آنان در مقابلمان چهها کشیدیم و شیعیان و [[دوستان]] ما از مردم چهها کشیدند. زمانی که [[رسول خدا]] {{صل}} [[رحلت]] کرد، [[اعلان]] فرمود: که ما به مردم از آن خودشان اولیتریم، اما [[قریش]] با کمک یکدیگر این امر را از محور آن خارج کردند. آنان برای رسیدن به [[حکومت]] با [[حق]] و [[اولویت]] ما به حکومت، [[استدلال]] آوردند ولی [[حقّ]] ما را تصاحب کردند. آنگاه حکومت در میان قریش دستبهدست شد تا اینکه دوباره به ما [[اهلبیت]] باز گردید. ولی [[مردم]] [[بیعت]] ما را شکستند و برضد ما [[جنگ]] به پا کردند. به طوری که [[امیر مؤمنان]] {{ع}} تا هنگامی که به [[درجه]] رفیع [[شهادت]] نائل آمد، در بخش و نشیب قرار گرفته بود و سپس با فرزندش [[امام حسن]] {{ع}} بیعت کردند و [[وعده]] [[وفاداری]] به او دادند، اما به او نیز [[خیانت]] کردند و پس از آن ما به طور مداوم مورد [[تحقیر]] و [[قهر]] و [[ستم]] قرار گرفتیم و از [[شهر]] و خانهمان رانده و از حقوقمان [[محروم]] شدیم و مورد [[قتل]] و [[تهدید]] واقع شدیم. به طوری که [[امنیت]] جانی از خود و [[پیروان]] ما به طور کلی سلب شد و [[دروغگویان]] و [[منکران]] حق، به خاطر [[دروغ]] و انکارشان زمینه را مساعد و در سرتاسر [[کشور اسلامی]] به وسیله دروغ و انکارشان به سردمداران [[جور]] و ستم و [[قضات]] و کاردانان آنها [[تقرب]] جستند و شروع به [[روایت]] [[احادیث]] دروغ و انتشار آن کردند. آنها از زبان ما چیزهایی روایت کردند که نه از زبان ما جاری شده بود و نه به محتوای آنها عمل کرده بودیم، آنها با این کار میخواستند ما را میان مردم منفور کرده و تخم [[عداوت]] و [[کینه]] ما را در [[دل]] مردم بکارند. این سیاستی بود که بعد از [[وفات امام حسن]] {{عم}}، در [[زمان]] [[معاویه]] با شدت هرچه بیشتر دنبال میشد. به دنبال این [[تبلیغات]] [[مسموم]] بود که همه جا به [[کشتار]] [[شیعیان]] پرداخته و با کوچکترین [[سوء]] ظنی دستها و پاهای آنها را میبریدند. کسانی که به [[دوستی]] و [[پیروی]] از ما معروف بودند راهی زندانها شده، اموالشان به [[غارت]] رفته و خانههایشان ویران شد. این رویه تا [[روزگار]] [[عبیدالله بن زیاد]] روزبهروز شدت مییافت تا آنجا که [[حجاج بن یوسف]] در [[کوفه]] روی کار آمد. او با انواع شکنجهها به [[کشتار]] [[شیعیان]] پرداخت و آنان را به هر [[سوء ظن]] و اتهامی دستگیر میکرد. عرصه بر [[پیروان]] ما چنان تنگ شد و کار به جایی رسید که اگر کسی را با صفت [[زندیق]] یا [[کافر]] وصف میکردند، برایش بهتر از آن بود که او را [[شیعه امیرالمؤمنین]] بخوانند. تا جایی که کسانی که به خیر و [[صلاح]] معروف بودند و شاید هم واقعاً افراد [[پرهیزکار]] و [[راستگویی]] بودند، [[احادیث]] شگفتانگیزی در رابطه با [[برتری]] برخی از [[حکام]] گذشته [[روایت]] کردند. اموری که نه [[خدا]] چیزی از آنها [[آفریده]] بود و نه چیزی از آنها به وقوع پیوسته بود. [[راویان]] بعدی، [[حقانیت]] این مطالب را [[باور]] داشتند، زیرا این نوع مطالب به کسانی نسبت داده شده بود که به [[کذب]] و کمتقوایی (معروف) نبودند<ref>ر. ک: عزالدین بن هبةالله ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهجالبلاغه، ج۱۱، ص۴۴.</ref>. | ||
در این روایت مفصل [[امام باقر]] {{ع}} به روشنی از [[ظلم]] و ستمی که در [[عصر ائمه]] نسبت به [[اهلبیت]] {{عم}} و پیروان و [[محبان]] ایشان روا داشته شد و [[تبلیغات]] مسمومی که برضد آنان به [[راه]] افتاده بود، پرده برداشته است. [[تبلیغاتی]] که متأسفانه در بسیاری از [[مردم]] عامی تأثیر گذاشت و [[شبهات]] و ابهاماتی در اذهان آنان نسبت به [[خاندان رسول خدا]] {{صل}} را پدید آورد.<ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۰۶.</ref> | در این روایت مفصل [[امام باقر]] {{ع}} به روشنی از [[ظلم]] و ستمی که در [[عصر ائمه]] نسبت به [[اهلبیت]] {{عم}} و پیروان و [[محبان]] ایشان روا داشته شد و [[تبلیغات]] مسمومی که برضد آنان به [[راه]] افتاده بود، پرده برداشته است. [[تبلیغاتی]] که متأسفانه در بسیاری از [[مردم]] عامی تأثیر گذاشت و [[شبهات]] و ابهاماتی در اذهان آنان نسبت به [[خاندان رسول خدا]] {{صل}} را پدید آورد.<ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۰۶.</ref> |