پرش به محتوا

توبه: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۴۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
توبه:بازگشت به سوی خدا
توبه:بازگشت به سوی خدا
توبه بر اساس لغت اگر با حرف «اِلی» متعدی شود، به معنای بازگشت بنده از گناه به اطاعت خداوند و چنانچه با حرف «علی» متعدی گردد، به معنای بازگشت خدا به سوی بنده به یکی از این دو صورت است: 1. موفق کردن عبد به توبه؛ 2. قبول توبه وی.[1] (=>تواب)
توبه بر اساس لغت اگر با حرف «اِلی» متعدی شود، به معنای بازگشت بنده از گناه به اطاعت خداوند و چنانچه با حرف «علی» متعدی گردد، به معنای بازگشت خدا به سوی بنده به یکی از این دو صورت است: ۱. موفق کردن عبد به توبه؛ ۲. قبول توبه وی.[۱] (=>تواب)
توبه در اصطلاح متکلمان، پشیمانی انسان از ارتکاب عمل ناپسند (گناه یا هر فعل مکروه یا مباحی که بهتر از آن را می توان انجام داد) به جهت زشتی آن (نه ترس از آبرو یا بیماری و...) و در نتیجه ترک کردن آن کار در حال و نیز عزم قاطع بر عدم بازگشت به آن در آینده است.[2]
توبه در اصطلاح متکلمان، پشیمانی انسان از ارتکاب عمل ناپسند (گناه یا هر فعل مکروه یا مباحی که بهتر از آن را می توان انجام داد) به جهت زشتی آن (نه ترس از آبرو یا بیماری و...) و در نتیجه ترک کردن آن کار در حال و نیز عزم قاطع بر عدم بازگشت به آن در آینده است.[۲]
برای تحقق توبه صیغه و عبارت خاصی تشریع نشده است، چنان که این مطلب از اختلاف روایات و نیز سخنان مفسران ذیل آیه 37 بقره/2 به دست می آید.[3]
برای تحقق توبه صیغه و عبارت خاصی تشریع نشده است، چنان که این مطلب از اختلاف روایات و نیز سخنان مفسران ذیل آیه ۳۷ بقره/۲ به دست می آید.[۳]
توبه و واژه های أوْبه، انابه، تقوا و استغفار معنایی نزدیک هم دارند و میان آن ها تفاوت هایی هم هست؛ «اَوْبه» به معنای مطلق بازگشتن به اصل و مرجع است.[4] «اِنابه»، مرتبه بالاتر از توبه است؛ به این معنا که توبه رجوع از احکام و تبعات طبیعت به سوی احکام روحانیت و فطرت است و انابه، بازگشت از فطرت و روحانیت به سوی خدا و سفر کردن از بیتِ نفْس به سوی سر منزل مقصود است.[5]
توبه و واژه های أوْبه، انابه، تقوا و استغفار معنایی نزدیک هم دارند و میان آن ها تفاوت هایی هم هست؛ «اَوْبه» به معنای مطلق بازگشتن به اصل و مرجع است.[۴] «اِنابه»، مرتبه بالاتر از توبه است؛ به این معنا که توبه رجوع از احکام و تبعات طبیعت به سوی احکام روحانیت و فطرت است و انابه، بازگشت از فطرت و روحانیت به سوی خدا و سفر کردن از بیتِ نفْس به سوی سر منزل مقصود است.[۵]
«تقوا» با توبه در اصل ترک و اجتناب مشترک هستند؛ اما تقوا اجتناب از گناهی است که انسان انجام نداده است و تصمیم دارد که هرگز هم آن را انجام ندهد.[6]
«تقوا» با توبه در اصل ترک و اجتناب مشترک هستند؛ اما تقوا اجتناب از گناهی است که انسان انجام نداده است و تصمیم دارد که هرگز هم آن را انجام ندهد.[۶]
«استغفار» هم بنا بر قولی به اصلاح گذشته اختصاص دارد[7] و بنا بر نظریه ای مطلق
«استغفار» هم بنا بر قولی به اصلاح گذشته اختصاص دارد[۷] و بنا بر نظریه ای مطلق
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد صفحه 51
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۵۱
طلب آمرزش است که گاهی با دعا عملی می شود و زمانی با توبه و هنگامی با سایر طاعات[8] و بنابر قول سومی استغفار، طلب از خداوند برای ازاله بدی هاست؛ ولی توبه سعی خود انسان در این مسیر است.[9]
طلب آمرزش است که گاهی با دعا عملی می شود و زمانی با توبه و هنگامی با سایر طاعات[۸] و بنابر قول سومی استغفار، طلب از خداوند برای ازاله بدی هاست؛ ولی توبه سعی خود انسان در این مسیر است.[۹]
توبه و مشتقات آن 87 بار در قرآن کریم به کار رفته اند: 24 مورد به صورت های مختلف اسمی و 64 بار به اشکال گوناگون فعلی و ثلاثی مجرداند.[10] در این موارد بیشتر از مطالبی چون وجوب توبه (نور/24، 31؛ تحریم /66، 8)، شرایط پذیرش توبه (نساء/4،17ـ18؛ بقره/2، 159ـ160)، آثار توبه (فرقان/25،70؛آل عمران/3، 86 ـ 89) و ویژگی توبه (تحریم /66،8) سخن به میان آمده است.
توبه و مشتقات آن ۸۷ بار در قرآن کریم به کار رفته اند: ۲۴ مورد به صورت های مختلف اسمی و ۶۴ بار به اشکال گوناگون فعلی و ثلاثی مجرداند.[۱۰] در این موارد بیشتر از مطالبی چون وجوب توبه (نور/۲۴، ۳۱؛ تحریم /۶۶، ۸)، شرایط پذیرش توبه (نساء/۴،۱۷ـ۱۸؛ بقره/۲، ۱۵۹ـ۱۶۰)، آثار توبه (فرقان/۲۵،۷۰؛آل عمران/۳، ۸۶ ـ ۸۹) و ویژگی توبه (تحریم /۶۶،۸) سخن به میان آمده است.


وجوب توبه:
وجوب توبه:
قرآن در 7 آیه به صراحت با صیغه امر که بر وجوب دلالت می کند به توبه فرمان داده است: «و توبوا اِلَی اللّهِ جَمیعـًا اَیهَ المُؤمِنونَ لَعَلَّکم تُفلِحون» (نور/24،31)، «یـاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا توبوا اِلَی اللّهِ». (تحریم/66،8) افزون بر این، برای اثبات وجوب توبه به روایاتِ متواتر، اجماع و ادلّه عقلی نیز استدلال شده است[11]؛ همچنین از ظاهر ادله وجوب توبه و برخی از روایات و ادلّه دیگر برداشت می شود که وجوب توبه فوری است.[12]
قرآن در ۷ آیه به صراحت با صیغه امر که بر وجوب دلالت می کند به توبه فرمان داده است: «و توبوا اِلَی اللّهِ جَمیعـًا اَیهَ المُؤمِنونَ لَعَلَّکم تُفلِحون» (نور/۲۴،۳۱)، «یـاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا توبوا اِلَی اللّهِ». (تحریم/۶۶،۸) افزون بر این، برای اثبات وجوب توبه به روایاتِ متواتر، اجماع و ادلّه عقلی نیز استدلال شده است[۱۱]؛ همچنین از ظاهر ادله وجوب توبه و برخی از روایات و ادلّه دیگر برداشت می شود که وجوب توبه فوری است.[۱۲]
درباره وجوب توبه پرسش هایی هست که به مهم ترین آن ها پاسخ داده می شود:
درباره وجوب توبه پرسش هایی هست که به مهم ترین آن ها پاسخ داده می شود:
1. آیا توبه از هر گناهی واجب است؟ بیشتر محقّقان بر این عقیده اند که توبه تنها از گناهان کبیره و نیز از گناهان صغیره در صورتی که بر اثر عواملی مانند کوچک شمردن گناه*، تکرار یا اظهار آن و ... حکم کبیره یابند واجب است؛ ولی توبه از دیگر گناهان صغیره به شرط اجتناب از کبایر، واجب نیست، زیرا اجتناب از گناهان کبیره سبب بخشیده شدن گناهان صغیره است: «اِن تَجتَنِبوا کبائِرَ ما تُنهَونَ عَنهُ نُکفِّر عَنکم سَیـٔتِکم...». (نساء/4،31)[13]
۱. آیا توبه از هر گناهی واجب است؟ بیشتر محقّقان بر این عقیده اند که توبه تنها از گناهان کبیره و نیز از گناهان صغیره در صورتی که بر اثر عواملی مانند کوچک شمردن گناه*، تکرار یا اظهار آن و ... حکم کبیره یابند واجب است؛ ولی توبه از دیگر گناهان صغیره به شرط اجتناب از کبایر، واجب نیست، زیرا اجتناب از گناهان کبیره سبب بخشیده شدن گناهان صغیره است: «اِن تَجتَنِبوا کبائِرَ ما تُنهَونَ عَنهُ نُکفِّر عَنکم سَیـٔتِکم...». (نساء/۴،۳۱)[۱۳]
2. آیا مؤمنان مرتکب گناه کبیره اگر قبل از توبه از دنیا رفته باشند، حتما عذاب می شوند؟ به نظر برخی طبق آیه «ولَیسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذینَ یعمَلونَ السَّیـٔتِ حَتّی اِذا حَضَرَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ اِنّی تُبتُ الـٔنَ ولاَ الَّذینَ یموتونَ وهُم کفّارٌ اُولـئِک اَعتَدنا لَهُم عَذابـًا اَلیما» (نساء/4،78) عذاب ایشان قطعی است؛ ولی این برداشت درست نیست، زیرا اولاً ممکن است وعید به عذاب، به کافرانی اختصاص داشته باشد که پیش از آن ذکر شده اند. ثانیا ممکن است مراد آیه، اعلام این مطلب باشد که ما برای آنان عذاب
۲. آیا مؤمنان مرتکب گناه کبیره اگر قبل از توبه از دنیا رفته باشند، حتما عذاب می شوند؟ به نظر برخی طبق آیه «ولَیسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذینَ یعمَلونَ السَّیـٔتِ حَتّی اِذا حَضَرَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ اِنّی تُبتُ الـٔنَ ولاَ الَّذینَ یموتونَ وهُم کفّارٌ اُولـئِک اَعتَدنا لَهُم عَذابـًا اَلیما» (نساء/۴،۷۸) عذاب ایشان قطعی است؛ ولی این برداشت درست نیست، زیرا اولاً ممکن است وعید به عذاب، به کافرانی اختصاص داشته باشد که پیش از آن ذکر شده اند. ثانیا ممکن است مراد آیه، اعلام این مطلب باشد که ما برای آنان عذاب
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد صفحه 52
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۵۲
آماده کرده ایم؛ اگر بخواهیم با عدالت رفتار کنیم و نخواهیم از ایشان درگذریم. فایده این اعلام نیز آن است که مؤمنان خود را از مکر الهی ایمن ندانند. ثالثا مفادِ «... اُولـئِک اَعتَدنا لَهُم عَذابـًا اَلیما» صرفا وعید به عذاب است و نه تنها در آیه مذکور دلیل بر حتمی بودن عذاب نیست، بلکه عقلاً هم خُلْف وعید قبیح نیست.[14]
آماده کرده ایم؛ اگر بخواهیم با عدالت رفتار کنیم و نخواهیم از ایشان درگذریم. فایده این اعلام نیز آن است که مؤمنان خود را از مکر الهی ایمن ندانند. ثالثا مفادِ «... اُولـئِک اَعتَدنا لَهُم عَذابـًا اَلیما» صرفا وعید به عذاب است و نه تنها در آیه مذکور دلیل بر حتمی بودن عذاب نیست، بلکه عقلاً هم خُلْف وعید قبیح نیست.[۱۴]
پرسش های درخور دیگری نیز در این بحث هست؛ نظیر اینکه آیا برای هر گناهی توبه ای لازم است یا ترک توبه خود گناهی مستقل است؟ در پاسخ گفته شده است: برای هر گناهی توبه ای مستقل لازم نیست، زیرا این امکان هست که انسان از همه گناهانش پشیمان شود ولی متذکر مورد خاصی نیز نباشد.[15] تأخیر یا ترک توبه نیز گناه مستقلی نیست، چون اوامر الهی درباره توبه ارائه طریق و ارشاد به حکم عقل است، از این رو مخالفت با آن ها جز پیامدهای اصل گناه نتیجه ای ندارد.[16]
پرسش های درخور دیگری نیز در این بحث هست؛ نظیر اینکه آیا برای هر گناهی توبه ای لازم است یا ترک توبه خود گناهی مستقل است؟ در پاسخ گفته شده است: برای هر گناهی توبه ای مستقل لازم نیست، زیرا این امکان هست که انسان از همه گناهانش پشیمان شود ولی متذکر مورد خاصی نیز نباشد.[۱۵] تأخیر یا ترک توبه نیز گناه مستقلی نیست، چون اوامر الهی درباره توبه ارائه طریق و ارشاد به حکم عقل است، از این رو مخالفت با آن ها جز پیامدهای اصل گناه نتیجه ای ندارد.[۱۶]


ضرورت پذیرش توبه:
ضرورت پذیرش توبه:
ظاهر برخی آیات قرآن کریم مانند «اِنَّمَا التَّوبَةُ عَلَی اللّهِ ...» (نساء/4،17) و نیز مدلول التزامی ادله ای که توبه را بر گنهکاران واجب می کنند، این است که قبول توبه بر خداوند واجب باشد و گرنه در مواردی که توبه پذیرفته نمی شود لازم می آید که فرمان الهی به توبه لغو و عبث باشد و صدور عبث از خداوند حکیم محال است. این ضرورت به معنای واجب بودن «بر» خداوند نیست، بلکه خداوند خود پذیرش توبه را از روی رحمت بر خویش واجب کرده است:«کتَبَ رَبُّکم عَلی نَفسِهِ الرَّحمَةَ...» (انعام/6،59)، چنان که ذکر وصف «رحیم» بعد از «غفور» و «توّاب» در موارد فراوانی از آیات قرآن کریم نظیر «اِلاَّ الَّذینَ تابوا واَصلَحوا وبَینوا فَاُولـئِک اَتوبُ عَلَیهِم واَنَا التَّوّابُ الرَّحیم» (بقره/2،160) و «مَن عَمِلَ مِنکم سوءًا بِجَهــلَةٍ ثُمَّ تابَ مِن بَعدِهِ واَصلَحَ فَاَنَّهُ غَفورٌ رَحیم» (انعام/6،54) گویای این است که قبول توبه خطاکاران نه از روی الزام و اجبار بلکه از سر احسان و کرم است.[17]
ظاهر برخی آیات قرآن کریم مانند «اِنَّمَا التَّوبَةُ عَلَی اللّهِ ...» (نساء/۴،۱۷) و نیز مدلول التزامی ادله ای که توبه را بر گنهکاران واجب می کنند، این است که قبول توبه بر خداوند واجب باشد و گرنه در مواردی که توبه پذیرفته نمی شود لازم می آید که فرمان الهی به توبه لغو و عبث باشد و صدور عبث از خداوند حکیم محال است. این ضرورت به معنای واجب بودن «بر» خداوند نیست، بلکه خداوند خود پذیرش توبه را از روی رحمت بر خویش واجب کرده است:«کتَبَ رَبُّکم عَلی نَفسِهِ الرَّحمَةَ...» (انعام/۶،۵۹)، چنان که ذکر وصف «رحیم» بعد از «غفور» و «توّاب» در موارد فراوانی از آیات قرآن کریم نظیر «اِلاَّ الَّذینَ تابوا واَصلَحوا وبَینوا فَاُولـئِک اَتوبُ عَلَیهِم واَنَا التَّوّابُ الرَّحیم» (بقره/۲،۱۶۰) و «مَن عَمِلَ مِنکم سوءًا بِجَهــلَةٍ ثُمَّ تابَ مِن بَعدِهِ واَصلَحَ فَاَنَّهُ غَفورٌ رَحیم» (انعام/۶،۵۴) گویای این است که قبول توبه خطاکاران نه از روی الزام و اجبار بلکه از سر احسان و کرم است.[۱۷]
بر این اساس در برخی آیات قرآن برای تمام گناهان وعده پذیرش توبه آمده است: «قُل یـعِبادِی الَّذینَ اَسرَفوا عَلی اَنفُسِهِم لاتَقنَطوا مِن رَحمَةِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ یغفِرُ الذُّنوبَ جَمیعـًا» (زمر/39،53)، چنان که در آیه 82 طه/20 مطلقا درباره توبه از هر گناهی وعده پذیرش و آمرزش آمده است: «... اِنّی لَغَفّارٌ لِمَن تابَ وءامَنَ وعَمِلَ صــلِحـًا ثُمَّ اهتَدی» و از آنجا که خلف وعده از خداوند حکیم قبیح و محال است، عقل به شکلی قطعی به لزوم پذیرش
بر این اساس در برخی آیات قرآن برای تمام گناهان وعده پذیرش توبه آمده است: «قُل یـعِبادِی الَّذینَ اَسرَفوا عَلی اَنفُسِهِم لاتَقنَطوا مِن رَحمَةِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ یغفِرُ الذُّنوبَ جَمیعـًا» (زمر/۳۹،۵۳)، چنان که در آیه ۸۲ طه/۲۰ مطلقا درباره توبه از هر گناهی وعده پذیرش و آمرزش آمده است: «... اِنّی لَغَفّارٌ لِمَن تابَ وءامَنَ وعَمِلَ صــلِحـًا ثُمَّ اهتَدی» و از آنجا که خلف وعده از خداوند حکیم قبیح و محال است، عقل به شکلی قطعی به لزوم پذیرش
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد صفحه 53
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۵۳
توبه حکم می کند.[18]
توبه حکم می کند.[۱۸]
گفتنی است وعده پذیرش توبه برای ایجاد امید در دل گنهکاران است. در قلمرو تربیت تنها ترساندن کافی نیست، بلکه کنار آن باید امید* را هم پرورش داد، چنان که از عناصر مهم دعوت انبیا انذار و تبشیر است.[19] (انبیاء/21، 90؛ هود/11، 2)
گفتنی است وعده پذیرش توبه برای ایجاد امید در دل گنهکاران است. در قلمرو تربیت تنها ترساندن کافی نیست، بلکه کنار آن باید امید* را هم پرورش داد، چنان که از عناصر مهم دعوت انبیا انذار و تبشیر است.[۱۹] (انبیاء/۲۱، ۹۰؛ هود/۱۱، ۲)
از روایات فراوانی نیز برمی آید که پذیرش توبه از وعده های قطعی خداوند است[20] و نیز از هر گناهی پذیرفته می شود[21]، بر این اساس، توبه کافر نیز پذیرفتنی است، چنان که معنای توبه در آیه «... لِلَّذینَ یعمَلونَ السُّوءَ بِجَهــلَةٍ ثُمَّ یتوبونَ مِن قَریبٍ» (نساء/4،17) اعم از توبه از شرک و غیر شرک است، چون در آیه بعدی: «... و لیست التوبة...» حال مؤمن و کافر هر دو را بازگو می کند، بنابراین کافر هم مانند مؤمن فاسق از مصادیق «الَّذینَ یعمَلونَ السُّوءَ بِجَهــلَةٍ» است. آری، آیات و روایاتی توبه از برخی گناهان نظیر شرک، اصرار بر کفر پس از ایمان و بدعتگذاری در دین را پذیرفته نمی دانند؛ امّا در همه این موارد یا توبه صوری بوده است نه واقعی تا پذیرفته شود یا توبه در ظرف قبول انجام نگرفته است[22]، زیرا توبه که به معنای رجوع اختیاری از نافرمانی به اطاعت و بندگی است تنها در ظرف اختیار که همان حیات دنیاست شدنی است[23]، چنان که در تفسیر آیه «اِنَّ الَّذینَ کفَروا بَعدَ ایمـنِهِم ثُمَّ ازدادوا کفرًا لَن تُقبَلَ تَوبَتُهُم و اُولـئِک هُمُ الضّالّون» (آل عمران/3،90) علت عدم قبولی توبه (به قرینه فقره «و اُولـئِک هُمُ الضّالّون» ) عدم وقوع توبه با اخلاص دانسته شده است، چنان که در ذیل همین آیه روایتی هست که طبق آن، گروه یاد شده در آیه توبه نمی کنند، مگر هنگام مرگ و دیدن احوال آخرت که بر اثر یأس از حیات دنیا و ترس از آخرت مجبور به توبه می شوند.[24]
از روایات فراوانی نیز برمی آید که پذیرش توبه از وعده های قطعی خداوند است[۲۰] و نیز از هر گناهی پذیرفته می شود[۲۱]، بر این اساس، توبه کافر نیز پذیرفتنی است، چنان که معنای توبه در آیه «... لِلَّذینَ یعمَلونَ السُّوءَ بِجَهــلَةٍ ثُمَّ یتوبونَ مِن قَریبٍ» (نساء/۴،۱۷) اعم از توبه از شرک و غیر شرک است، چون در آیه بعدی: «... و لیست التوبة...» حال مؤمن و کافر هر دو را بازگو می کند، بنابراین کافر هم مانند مؤمن فاسق از مصادیق «الَّذینَ یعمَلونَ السُّوءَ بِجَهــلَةٍ» است. آری، آیات و روایاتی توبه از برخی گناهان نظیر شرک، اصرار بر کفر پس از ایمان و بدعتگذاری در دین را پذیرفته نمی دانند؛ امّا در همه این موارد یا توبه صوری بوده است نه واقعی تا پذیرفته شود یا توبه در ظرف قبول انجام نگرفته است[۲۲]، زیرا توبه که به معنای رجوع اختیاری از نافرمانی به اطاعت و بندگی است تنها در ظرف اختیار که همان حیات دنیاست شدنی است[۲۳]، چنان که در تفسیر آیه «اِنَّ الَّذینَ کفَروا بَعدَ ایمـنِهِم ثُمَّ ازدادوا کفرًا لَن تُقبَلَ تَوبَتُهُم و اُولـئِک هُمُ الضّالّون» (آل عمران/۳،۹۰) علت عدم قبولی توبه (به قرینه فقره «و اُولـئِک هُمُ الضّالّون» ) عدم وقوع توبه با اخلاص دانسته شده است، چنان که در ذیل همین آیه روایتی هست که طبق آن، گروه یاد شده در آیه توبه نمی کنند، مگر هنگام مرگ و دیدن احوال آخرت که بر اثر یأس از حیات دنیا و ترس از آخرت مجبور به توبه می شوند.[۲۴]
اگرچه توبه از تمام گناهان لازم است، توبه از برخی گناهان نیز صحیح است، زیرا گناهان از نظر قبح و زشتی و پیامدهای آن ها مختلف اند و عوامل خارجی و روانی نیز در تصمیم گیری های خوب و بد انسان مؤثر، بنابراین همان گونه که انسان در مقام ارتکاب گناه ممکن است مرتکب بعضی از گناهان شود، در مقام پشیمانی و توبه نیز ممکن است از برخی گناهان توبه کند و اساسا شدنی نیست که انسان های معمولی در یک لحظه آن چنان پاک و وارسته شوند که پیوند خود را با هر گونه گناهی بگسلند. برای صحت این توبه می توان از آیه«کتَبَ رَبُّکم عَلی نَفسِهِ الرَّحمَةَ اَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکم سوءًا بِجَهــلَةٍ ثُمَّ تابَ مِن بَعدِهِ واَصلَحَ فَاَنَّهُ غَفورٌ رَحیم» (انعام/6،54)
اگرچه توبه از تمام گناهان لازم است، توبه از برخی گناهان نیز صحیح است، زیرا گناهان از نظر قبح و زشتی و پیامدهای آن ها مختلف اند و عوامل خارجی و روانی نیز در تصمیم گیری های خوب و بد انسان مؤثر، بنابراین همان گونه که انسان در مقام ارتکاب گناه ممکن است مرتکب بعضی از گناهان شود، در مقام پشیمانی و توبه نیز ممکن است از برخی گناهان توبه کند و اساسا شدنی نیست که انسان های معمولی در یک لحظه آن چنان پاک و وارسته شوند که پیوند خود را با هر گونه گناهی بگسلند. برای صحت این توبه می توان از آیه«کتَبَ رَبُّکم عَلی نَفسِهِ الرَّحمَةَ اَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکم سوءًا بِجَهــلَةٍ ثُمَّ تابَ مِن بَعدِهِ واَصلَحَ فَاَنَّهُ غَفورٌ رَحیم» (انعام/۶،۵۴)
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد صفحه 54
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۵۴
کمک گرفت، چون کلمه «سوء» به صورت نکره آمده و به حسب ظاهر مفید آن است که اگر کسی یک بدی انجام بدهد و از آن توبه کند توبه اش پذیرفته می شود. افزون بر آنکه لازمِ رحمت گسترده الهی هم آن است که توبه از برخی از گناهان را نیز بپذیرد.[25]
کمک گرفت، چون کلمه «سوء» به صورت نکره آمده و به حسب ظاهر مفید آن است که اگر کسی یک بدی انجام بدهد و از آن توبه کند توبه اش پذیرفته می شود. افزون بر آنکه لازمِ رحمت گسترده الهی هم آن است که توبه از برخی از گناهان را نیز بپذیرد.[۲۵]


ظرف توبه و شرایط پذیرش آن:
ظرف توبه و شرایط پذیرش آن:
برخی از مفسران به استناد آیات 17 ـ 18 نساء/4 با احترازی دانستن دو قید «بِجَهالَة» و «ثُمَّ یتوبونَ مِن قَریبٍ»[26]پذیرش توبه را در گرو دو شرط دانسته اند: 1. گناه کردن از روی جهالت باشد نه عناد و استکبار. 2. قبل از فرا رسیدن زمان مرگ باشد: «اِنَّمَا التَّوبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذینَ یعمَلونَ السُّوءَ بِجَهــلَةٍ ثُمَّ یتوبونَ مِن قَریب ... ولَیسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذینَ یعمَلونَ السَّیـٔتِ حَتّی اِذا حَضَرَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ اِنّی تُبتُ الـٔنَ ولاَ الَّذینَ یموتونَ و هُم کفّار...».  
برخی از مفسران به استناد آیات ۱۷ ـ ۱۸ نساء/۴ با احترازی دانستن دو قید «بِجَهالَة» و «ثُمَّ یتوبونَ مِن قَریبٍ»[۲۶]پذیرش توبه را در گرو دو شرط دانسته اند: ۱. گناه کردن از روی جهالت باشد نه عناد و استکبار. ۲. قبل از فرا رسیدن زمان مرگ باشد: «اِنَّمَا التَّوبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذینَ یعمَلونَ السُّوءَ بِجَهــلَةٍ ثُمَّ یتوبونَ مِن قَریب ... ولَیسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذینَ یعمَلونَ السَّیـٔتِ حَتّی اِذا حَضَرَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ اِنّی تُبتُ الـٔنَ ولاَ الَّذینَ یموتونَ و هُم کفّار...».  
به نظر می رسد که قید «بِجَهالَة» در آیه نخست توضیحی[27] و بدین معناست که هرکس مرتکب هر گناهی می شود، گونه ای جهالت او را به آن وادشته است، هرچند آگاهانه و از سر عناد باشد، زیرا کسی که با علم به زشتی عمل و پیامدهای دنیوی و اخروی آن باز هم به ارتکاب گناه اقدام می کند، در حقیقت، فاقد عقل عملی بوده، گرفتار نوعی جهالت است. قید «ثُمَّ یتوبونَ مِن قَریبٍ» نیز بیانگر موضوع توبه و ظرف آن است، چون توبه به معنای بازگشت بنده به خداوند است و در نتیجه توبه خداوند نیز پذیرش این بازگشت است و آن هنگامی تحقق می یابد که بنده دارای تکلیف و اختیار باشد، بنابراین با مشاهده مرگ و برداشته شدن قلم تکلیف از او موضوع توبه رخت برمی بندد.[28]
به نظر می رسد که قید «بِجَهالَة» در آیه نخست توضیحی[۲۷] و بدین معناست که هرکس مرتکب هر گناهی می شود، گونه ای جهالت او را به آن وادشته است، هرچند آگاهانه و از سر عناد باشد، زیرا کسی که با علم به زشتی عمل و پیامدهای دنیوی و اخروی آن باز هم به ارتکاب گناه اقدام می کند، در حقیقت، فاقد عقل عملی بوده، گرفتار نوعی جهالت است. قید «ثُمَّ یتوبونَ مِن قَریبٍ» نیز بیانگر موضوع توبه و ظرف آن است، چون توبه به معنای بازگشت بنده به خداوند است و در نتیجه توبه خداوند نیز پذیرش این بازگشت است و آن هنگامی تحقق می یابد که بنده دارای تکلیف و اختیار باشد، بنابراین با مشاهده مرگ و برداشته شدن قلم تکلیف از او موضوع توبه رخت برمی بندد.[۲۸]
بر این اساس و نیز به استناد روایات مستفیض می توان گفت که توبه انسان تا لحظاتِ پایانی حیات هم پذیرفته می شود و خدای متعالی دَرِ توبه را بر روی خطاکاران تا زمانی که جان ایشان به گلوگاه می رسد نیز گشوده و این سخن، مقبول جمهور مفسّران است.[29]
بر این اساس و نیز به استناد روایات مستفیض می توان گفت که توبه انسان تا لحظاتِ پایانی حیات هم پذیرفته می شود و خدای متعالی دَرِ توبه را بر روی خطاکاران تا زمانی که جان ایشان به گلوگاه می رسد نیز گشوده و این سخن، مقبول جمهور مفسّران است.[۲۹]
برخی مراد از قید «... ثُمَّ یتوبونَ مِن قَریبٍ ...» را وقوع توبه در زمانی دانسته اند که عرفا نزدیک به زمان وقوع معصیت باشد، بنابراین توبه در غیر این زمان پذیرفته نمی شود[30]؛ اما این نظر درست نیست، زیرا اولاً از حصر «اِنَّما» در آیه نخست این معنا به دست می آید که این دو آیه با هم در مقام بیان ضابطه ای کلی برای قبول توبه هستند. ثانیا این قول موجب فاسد شدن معنای آیه بعدی می شود که در آن تنها به دو مورد از
برخی مراد از قید «... ثُمَّ یتوبونَ مِن قَریبٍ ...» را وقوع توبه در زمانی دانسته اند که عرفا نزدیک به زمان وقوع معصیت باشد، بنابراین توبه در غیر این زمان پذیرفته نمی شود[۳۰]؛ اما این نظر درست نیست، زیرا اولاً از حصر «اِنَّما» در آیه نخست این معنا به دست می آید که این دو آیه با هم در مقام بیان ضابطه ای کلی برای قبول توبه هستند. ثانیا این قول موجب فاسد شدن معنای آیه بعدی می شود که در آن تنها به دو مورد از
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد صفحه 55
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۵۵
توبه های نامقبول (توبه ای که تا زمان فرا رسیدن مرگ* به تأخیر افتد و توبه کافر، پس از مرگ) اشاره شده است، در حالی که بنابر قول یاد شده باید مصادیق دیگری نیز برای عدم پذیرش توبه باشد.
توبه های نامقبول (توبه ای که تا زمان فرا رسیدن مرگ* به تأخیر افتد و توبه کافر، پس از مرگ) اشاره شده است، در حالی که بنابر قول یاد شده باید مصادیق دیگری نیز برای عدم پذیرش توبه باشد.
در پاسخ به این پرسش که چرا از فرصت توبه، با اینکه طولانی به نظر می رسد، به «قریب» یاد شده؟ وجوهی ذکر شده است: 1. اَجل هرکسی حتما خواهد رسید و هرآنچه سرانجام می رسد نزدیک است. 2. احتمال رسیدن اجل در هر لحظه وجود دارد و چیزی که تا این مقدار انتظارش می رود، به قریب متصف می شود.[31]
در پاسخ به این پرسش که چرا از فرصت توبه، با اینکه طولانی به نظر می رسد، به «قریب» یاد شده؟ وجوهی ذکر شده است: ۱. اَجل هرکسی حتما خواهد رسید و هرآنچه سرانجام می رسد نزدیک است. ۲. احتمال رسیدن اجل در هر لحظه وجود دارد و چیزی که تا این مقدار انتظارش می رود، به قریب متصف می شود.[۳۱]
در پذیرش توبه از برخی گناهان، شروط خاصی دخالت دارند؛ مانند توبه از گناهِ کتمان آیات روشن الهی که قبولی آن نیازمند اظهار حقیقت است: «اِنَّ الَّذینَ یکتُمونَ ما اَنزَلنا مِنَ البَینـتِ والهُدی مِن بَعدِ ما بَینّـهُ لِلنّاسِ فِی الکتـبِ اُولـئِک یلعَنُهُمُ اللّهُ و یلعَنُهُمُ اللّـعِنون * اِلاَّ الَّذینَ تابوا واَصلَحوا وبَینوا فَاُولـئِک اَتوبُ عَلَیهِم ...» (بقره/2، 159 ـ 160)، چنان که بیشتر مفسران این آیه را مربوط به برخی از علمای یهود و نصارا دانسته اند که بشارت های مربوط به ظهور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را که در کتاب های آسمانی آنان آمده بود کتمان می کردند.[32] شاید بتوان همه شروط اختصاصی را تحت عنوان «باز گرداندن و اَدای حق الله و حق الناس» گرد آورد.
در پذیرش توبه از برخی گناهان، شروط خاصی دخالت دارند؛ مانند توبه از گناهِ کتمان آیات روشن الهی که قبولی آن نیازمند اظهار حقیقت است: «اِنَّ الَّذینَ یکتُمونَ ما اَنزَلنا مِنَ البَینـتِ والهُدی مِن بَعدِ ما بَینّـهُ لِلنّاسِ فِی الکتـبِ اُولـئِک یلعَنُهُمُ اللّهُ و یلعَنُهُمُ اللّـعِنون * اِلاَّ الَّذینَ تابوا واَصلَحوا وبَینوا فَاُولـئِک اَتوبُ عَلَیهِم ...» (بقره/۲، ۱۵۹ ـ ۱۶۰)، چنان که بیشتر مفسران این آیه را مربوط به برخی از علمای یهود و نصارا دانسته اند که بشارت های مربوط به ظهور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را که در کتاب های آسمانی آنان آمده بود کتمان می کردند.[۳۲] شاید بتوان همه شروط اختصاصی را تحت عنوان «باز گرداندن و اَدای حق الله و حق الناس» گرد آورد.
شرایطی نیز برای کمال توبه هست؛ شرایطی که بی آن ها توبه محقّق می شود ولی کامل نیست. این شرایط بسیارند و در روایات با عبارات مختلفی به آن ها اشاره شده است؛ مانند اینکه زحمت طاعت را به خود بچشاند، چنان که لذت گناه را چشیده است و نیز گوشتی را که از راه حرام بر بدنش روییده است با غم و اندوه از بین ببرد، تا آنجا که پوست به استخوان بچسبد و از نو گوشت بروید.[33]
شرایطی نیز برای کمال توبه هست؛ شرایطی که بی آن ها توبه محقّق می شود ولی کامل نیست. این شرایط بسیارند و در روایات با عبارات مختلفی به آن ها اشاره شده است؛ مانند اینکه زحمت طاعت را به خود بچشاند، چنان که لذت گناه را چشیده است و نیز گوشتی را که از راه حرام بر بدنش روییده است با غم و اندوه از بین ببرد، تا آنجا که پوست به استخوان بچسبد و از نو گوشت بروید.[۳۳]
توبه صحیح و کامل بسیار دشوار است و به ریاضت های علمی و عملی نیاز دارد، زیرا ارتکاب گناهان به ویژه کبائر، انسان را از یاد توبه غافل می کند، بنابراین بهار توبه ایام جوانی است که بار گناهان و ظلمت باطنی کمتر و شرایط توبه آسان تر است.[34]
توبه صحیح و کامل بسیار دشوار است و به ریاضت های علمی و عملی نیاز دارد، زیرا ارتکاب گناهان به ویژه کبائر، انسان را از یاد توبه غافل می کند، بنابراین بهار توبه ایام جوانی است که بار گناهان و ظلمت باطنی کمتر و شرایط توبه آسان تر است.[۳۴]


آثار توبه
آثار توبه


1. تبدیل سیئات به حسنات:
۱. تبدیل سیئات به حسنات:
«اِلاّ مَن تابَ وءامَنَ وعَمِلَ عَمَلاً صــلِحـًا فَاُولـئِک یبَدِّلُ اللّهُ سَیـٔتِهِم حَسَنـت» (فرقان/25،70)؛ به این معنا که وقتی بر اثر توبه، ریشه های شرک و گناه از زمین دل انسان برکنده و به جای آن بذر ایمان و عمل صالح کاشته می شود، محصول کار انسان نیز از سیئات به حسنات بدل می شود.[35]
«اِلاّ مَن تابَ وءامَنَ وعَمِلَ عَمَلاً صــلِحـًا فَاُولـئِک یبَدِّلُ اللّهُ سَیـٔتِهِم حَسَنـت» (فرقان/۲۵،۷۰)؛ به این معنا که وقتی بر اثر توبه، ریشه های شرک و گناه از زمین دل انسان برکنده و به جای آن بذر ایمان و عمل صالح کاشته می شود، محصول کار انسان نیز از سیئات به حسنات بدل می شود.[۳۵]
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد صفحه 56
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۵۶


2. رهایی از لعنت خدا و خلق و برخورداری از هدایت و رحمت الهی:
۲. رهایی از لعنت خدا و خلق و برخورداری از هدایت و رحمت الهی:
آنان که بعد از ایمان آوردن به خدا و شهادت به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله کفر ورزند و مرتد شوند، از هدایت خدا محروم و دچار لعنت وی، فرشتگان و مردم و نیز مستحق جهنّم و عذاب ابدی خواهند شد، مگر از ارتداد توبه کنند و به اصلاح خویش بپردازند: «کیفَ یهدِی اللّهُ قَومـًا کفَروا بَعدَ اِیمـنِهِم ...* اُولـئِک جَزاؤُهُم اَنَّ عَلَیهِم لَعنَةَ اللّهِ والمَلـئِکةِ والنّاسِ اَجمَعین * اِلاَّ الَّذینَ تابوا مِن بَعدِ ذلِک و اَصلَحوا فَاِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم». (آل عمران/3،86 - 89)
آنان که بعد از ایمان آوردن به خدا و شهادت به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله کفر ورزند و مرتد شوند، از هدایت خدا محروم و دچار لعنت وی، فرشتگان و مردم و نیز مستحق جهنّم و عذاب ابدی خواهند شد، مگر از ارتداد توبه کنند و به اصلاح خویش بپردازند: «کیفَ یهدِی اللّهُ قَومـًا کفَروا بَعدَ اِیمـنِهِم ...* اُولـئِک جَزاؤُهُم اَنَّ عَلَیهِم لَعنَةَ اللّهِ والمَلـئِکةِ والنّاسِ اَجمَعین * اِلاَّ الَّذینَ تابوا مِن بَعدِ ذلِک و اَصلَحوا فَاِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم». (آل عمران/۳،۸۶ - ۸۹)


3. بهره مندی از استغفار حاملان عرش:
۳. بهره مندی از استغفار حاملان عرش:
«اَلَّذینَ یحمِلونَ العَرشَ ومَن حَولَهُ ... یستَغفِرونَ لِلَّذینَ ءامَنوا رَبَّنا وسِعتَ کلَّ شَی ءٍ رَحمَةً و عِلمـًا فَاغفِرلِلَّذینَ تابوا واتَّبَعوا سَبیلَک وقِهِم عَذابَ الجَحیم». (غافر/40،7)
«اَلَّذینَ یحمِلونَ العَرشَ ومَن حَولَهُ ... یستَغفِرونَ لِلَّذینَ ءامَنوا رَبَّنا وسِعتَ کلَّ شَی ءٍ رَحمَةً و عِلمـًا فَاغفِرلِلَّذینَ تابوا واتَّبَعوا سَبیلَک وقِهِم عَذابَ الجَحیم». (غافر/۴۰،۷)


4. محبوب خدا شدن:
۴. محبوب خدا شدن:
«اِنَّ اللّهَ یحِبُّ التَّوّ بینَ...». (بقره/2،222) در ادعیه و روایات نیز از خداوند با اسم شریف محب التوابین یاد شده است.[36]
«اِنَّ اللّهَ یحِبُّ التَّوّ بینَ...». (بقره/۲،۲۲۲) در ادعیه و روایات نیز از خداوند با اسم شریف محب التوابین یاد شده است.[۳۶]


5. بهشتی شدن:
۵. بهشتی شدن:
«اِلاّ مَن تابَ و ءامَنَ و عَمِلَ صــلِحـًا فَاُولـئِک یدخُلونَ الجَنَّة». (مریم/19،60)
«اِلاّ مَن تابَ و ءامَنَ و عَمِلَ صــلِحـًا فَاُولـئِک یدخُلونَ الجَنَّة». (مریم/۱۹،۶۰)


6. برخورداری از نعمت های بهشتی و عنایات ویژه خدا:
۶. برخورداری از نعمت های بهشتی و عنایات ویژه خدا:
«لَهُم ما یشاءونَ فیها و لَدَینا مَزید». (ق/50،35) آثار دیگری نیز برای توبه از خصوص برخی گناهان می توان ذکر کرد؛ از جمله تملک سرمایه در صورت توبه از رباخواری (بقره/2،279)، ارتفاع حکم به فسق و پذیرفته نشدن شهادت در صورت توبه از قذف زنان پاکدامن (نور/24،4 ـ 5)، قطع کیفر عاملان فحشاء در صورت توبه و اصلاح (نساء/4،16) و سقوط حدود چهارگانه (کشته شدن، مصلوب شدن، قطع شدن دست و پای مخالف و تبعید شدن) از مفسدانی که قبل از دستگیر شدن توبه کنند (مائده/5،33 ـ 34)؛ همچنین سقوط عذاب اخروی از محاربان در صورت توبه قبل از دستگیر شدن. (مائده/5،33 - 34)
«لَهُم ما یشاءونَ فیها و لَدَینا مَزید». (ق/۵۰،۳۵) آثار دیگری نیز برای توبه از خصوص برخی گناهان می توان ذکر کرد؛ از جمله تملک سرمایه در صورت توبه از رباخواری (بقره/۲،۲۷۹)، ارتفاع حکم به فسق و پذیرفته نشدن شهادت در صورت توبه از قذف زنان پاکدامن (نور/۲۴،۴ ـ ۵)، قطع کیفر عاملان فحشاء در صورت توبه و اصلاح (نساء/۴،۱۶) و سقوط حدود چهارگانه (کشته شدن، مصلوب شدن، قطع شدن دست و پای مخالف و تبعید شدن) از مفسدانی که قبل از دستگیر شدن توبه کنند (مائده/۵،۳۳ ـ ۳۴)؛ همچنین سقوط عذاب اخروی از محاربان در صورت توبه قبل از دستگیر شدن. (مائده/۵،۳۳ - ۳۴)


توبه انبیا و اوصیا:
توبه انبیا و اوصیا:
قرآن کریم همه اهل ایمان را به توبه دستور داده: «توبوا اِلَی اللّهِ جَمیعـًا اَیهَ المُؤمِنون» (نور/24،31)، پس توبه وظیفه ای عمومی است و همه مکلّفان حتی پیامبران را در برمی گیرد[37]، چنان که در قرآن کریم به توبه برخی از پیامبران مانند حضرت آدم علیه السلام : «فَتَلَقّی ءادَمُ مِن رَبِّهِ کلِمـتٍ فَتابَ عَلَیه» (بقره/2،37)، حضرت یونس علیه السلام : «وَذَا النّونِ اِذ ذَهَبَ مُغـضِبـًا ... فَنَـادی فِی الظُّـلُمـتِ اَن لا اِلـهَ اِلاّ اَنتَ سُبحـنَک اِنّی کنتُ مِنَ الظّــلِمین»(انبیاء/21،87) و حضرت موسی علیه السلام : «فَلَمّا اَفاقَ قالَ سُبحـنَک تُبتُ اِلَیک ...» (اعراف/7،143) اشاره شده است.
قرآن کریم همه اهل ایمان را به توبه دستور داده: «توبوا اِلَی اللّهِ جَمیعـًا اَیهَ المُؤمِنون» (نور/۲۴،۳۱)، پس توبه وظیفه ای عمومی است و همه مکلّفان حتی پیامبران را در برمی گیرد[۳۷]، چنان که در قرآن کریم به توبه برخی از پیامبران مانند حضرت آدم علیه السلام : «فَتَلَقّی ءادَمُ مِن رَبِّهِ کلِمـتٍ فَتابَ عَلَیه» (بقره/۲،۳۷)، حضرت یونس علیه السلام : «وَذَا النّونِ اِذ ذَهَبَ مُغـضِبـًا ... فَنَـادی فِی الظُّـلُمـتِ اَن لا اِلـهَ اِلاّ اَنتَ سُبحـنَک اِنّی کنتُ مِنَ الظّــلِمین»(انبیاء/۲۱،۸۷) و حضرت موسی علیه السلام : «فَلَمّا اَفاقَ قالَ سُبحـنَک تُبتُ اِلَیک ...» (اعراف/۷،۱۴۳) اشاره شده است.
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد صفحه 57
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۵۷
هدف توبه پاک شدن روح از آلودگی گناهان است، پس توبه پیامبران و اولیای الهی که از گناه پیراسته اند برای چیست؟ پاسخ این است که انتظارات از هرکس به شأن و مرتبه، امکانات و توانایی های او بستگی دارد؛ چه بسا کاری از کسی ادب و محبت ولی از دیگری عین بی ادبی و نامهربانی به شمار می آید و از آنجا که امامان و پیامبران علیهم السلام مستقیما با مبدأ جهان هستی مرتبط و از انوار علوم بی کران الهی بهره مندند و حقایق بسیاری برایشان آشکار است که بر دیگران پنهان است و به اندازه ای به خدا نزدیک اند که لحظه ای هم غفلت از او و اشتغال به مباحات برای آن ها خطا و لغزش به حساب می آید، تعجبی نیست که کارهای مباح و مکروه دیگران برای ایشان گناه شمرده شود[38]، بنابراین سنخ گناه و توبه انبیاء و اولیای الهی با گونه گناه و توبه افراد عادی متفاوت است و از همین رو «پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در هر شبانه روز 100 بار توبه و استغفار می کردند، بی آنکه گناهی مانند گناهان دیگران مرتکب شده باشند.[39]
هدف توبه پاک شدن روح از آلودگی گناهان است، پس توبه پیامبران و اولیای الهی که از گناه پیراسته اند برای چیست؟ پاسخ این است که انتظارات از هرکس به شأن و مرتبه، امکانات و توانایی های او بستگی دارد؛ چه بسا کاری از کسی ادب و محبت ولی از دیگری عین بی ادبی و نامهربانی به شمار می آید و از آنجا که امامان و پیامبران علیهم السلام مستقیما با مبدأ جهان هستی مرتبط و از انوار علوم بی کران الهی بهره مندند و حقایق بسیاری برایشان آشکار است که بر دیگران پنهان است و به اندازه ای به خدا نزدیک اند که لحظه ای هم غفلت از او و اشتغال به مباحات برای آن ها خطا و لغزش به حساب می آید، تعجبی نیست که کارهای مباح و مکروه دیگران برای ایشان گناه شمرده شود[۳۸]، بنابراین سنخ گناه و توبه انبیاء و اولیای الهی با گونه گناه و توبه افراد عادی متفاوت است و از همین رو «پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در هر شبانه روز ۱۰۰ بار توبه و استغفار می کردند، بی آنکه گناهی مانند گناهان دیگران مرتکب شده باشند.[۳۹]
از سوی دیگر، توبه که همان پشیمانی و انقطاع از گناه است، جز با نابودی ریشه ارتکاب گناهان مانند صفات ناپسند نفسانی، جهل و نادانی و غفلت محقّق نمی شود و از آنجا که انسان حتی اگر گناهی هم نکرده باشد، هیچ گاه از زمینه های لغزش و ارتکاب گناه خالی نیست، وجوب توبه نه تنها عمومی بلکه دائمی هست. این وجوب، اعمّ از وجوب شرعی است، زیرا توبه از برخی گناهان، مانند ترک واجبات و ارتکاب محرمات، واجب شرعی است؛ به این معنا که تارک آن، مستحق عذاب است؛ امّا وجوب توبه در برخی موارد مانند توبه از غفلت، به معنای شرط لازم برای رشد و نزدیکی بیشتر به خداوند است.[40]
از سوی دیگر، توبه که همان پشیمانی و انقطاع از گناه است، جز با نابودی ریشه ارتکاب گناهان مانند صفات ناپسند نفسانی، جهل و نادانی و غفلت محقّق نمی شود و از آنجا که انسان حتی اگر گناهی هم نکرده باشد، هیچ گاه از زمینه های لغزش و ارتکاب گناه خالی نیست، وجوب توبه نه تنها عمومی بلکه دائمی هست. این وجوب، اعمّ از وجوب شرعی است، زیرا توبه از برخی گناهان، مانند ترک واجبات و ارتکاب محرمات، واجب شرعی است؛ به این معنا که تارک آن، مستحق عذاب است؛ امّا وجوب توبه در برخی موارد مانند توبه از غفلت، به معنای شرط لازم برای رشد و نزدیکی بیشتر به خداوند است.[۴۰]


توبه نصوح:
توبه نصوح:
در قرآن کریم تنها یک جا توبه وصف شده است: «توبوا اِلَی اللّهِ تَوبَةً نَصوحـًا». (تحریم/66،8) در معنای توبه نصوح دو احتمال هست: 1. از آنجا که نُصح در لغت عرب به معنای خاص است، توبه نصوح توبه ای است که تنها برای رضای خداوند انجام می گیرد و از هر انگیزه دیگری پیراسته و خالص است. 2. چون نصح در لغت به معنای دوختن هم آمده، توبه نصوح توبه ای است که دین انسان را که گویا بر اثر گناه مانند پارچه ای پاره پاره شده، می دوزد و ترمیم و اصلاح می کند.[41]
در قرآن کریم تنها یک جا توبه وصف شده است: «توبوا اِلَی اللّهِ تَوبَةً نَصوحـًا». (تحریم/۶۶،۸) در معنای توبه نصوح دو احتمال هست: ۱. از آنجا که نُصح در لغت عرب به معنای خاص است، توبه نصوح توبه ای است که تنها برای رضای خداوند انجام می گیرد و از هر انگیزه دیگری پیراسته و خالص است. ۲. چون نصح در لغت به معنای دوختن هم آمده، توبه نصوح توبه ای است که دین انسان را که گویا بر اثر گناه مانند پارچه ای پاره پاره شده، می دوزد و ترمیم و اصلاح می کند.[۴۱]
در روایات، توبه نصوح با عباراتی گوناگون معرفی شده است که مضمون آن ها گویای قوّت و استحکام بالای این توبه است؛ مانند این روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که توبه نصوح آن است که شخص
در روایات، توبه نصوح با عباراتی گوناگون معرفی شده است که مضمون آن ها گویای قوّت و استحکام بالای این توبه است؛ مانند این روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که توبه نصوح آن است که شخص
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد صفحه 58
  دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۹، صفحه ۵۸
توبه کند و دیگر هرگز به گناه باز نگردد، چنان که شیر هرگز به پستان بازنمی گردد.[42]
توبه کند و دیگر هرگز به گناه باز نگردد، چنان که شیر هرگز به پستان بازنمی گردد.[۴۲]


منابع
منابع
اوائل المقالات، المفید (م. 413 ق.)، به کوشش الانصاری، بیروت، دارالمفید، 1414 ق؛ بحارالانوار، المجلسی (م. 1110 ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ق؛ البرهان فی تفسیر القرآن، البحرانی (م. 1107 ق.)، قم، البعثة، 1415 ق؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. 606 ق.)، قم، دفتر تبلیغات، 1413 ق؛ تفسیر المنار، رشید رضا (م. 1354 ق.)، قاهرة، دارالمنار، 1373 ق؛ التوبة والانابه، ابن قیم الجوزیة (م. 751 ق.)، به کوشش محمد عمر و عبدالله بدران، دمشق، دارالمکتبی، 1420 ق؛ جامع البیان، الطبری (م. 310 ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1415 ق؛ جامع السعادات، محمد مهدی النراقی (م. 1209 ق.)، به کوشش کلانتر، بیروت، اعلمی، 1408 ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. 671 ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1417 ق؛ حق الیقین، الشبّر (م. 1242 ق.)، تهران، اعلمی، عرفان، 1352 ق؛ الدرالمنثور، السیوطی (م. 911 ق.)، بیروت، دار الفکر، 1414 ق؛ روان جاوید، میرزا محمد ثقفی تهرانی (م. 1406 ق.)، تهران، برهان، 1358 ش؛ روح المعانی، الآلوسی (م. 1270 ق.)، به کوشش محمد حسین، بیروت، دار الفکر، 1417 ق؛ شرح چهل حدیث، امام خمینی قدس سره(م. 1368 ش.)، تهران، نشر آثار امام قدس سره، 1376 ش؛ صحیفه سجادیه، علی بن الحسین علیه السلام (م. 95 ق.)، ترجمه: شیروانی، دار الفکر، 1379 ش؛ کشف المراد، العلامة الحلی (م. 726 ق.)، به کوشش حسن زاده آملی، قم، نشر اسلامی، 1419 ق؛ کنزالعمال، المتقی الهندی (م. 975 ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، 1413 ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م. 711 ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408 ق؛ المجتنی من دعاء المجتبی، ابن طاوس (م. 664 ق.)، به کوشش صفاءالدین بصری؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. 548 ق.)، بیروت، دار المعرفة، 1406 ق؛ المحجة البیضاء، الفیض الکاشانی (م. 1091 ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی؛ المصباح المنیر، الفیومی (م. 770 ق.)، قم، دارالهجرة، 1405 ق؛ معجم الفروق اللغویه، ابوهلال العسکری (م. 395 ق.)، قم، انتشارات اسلامی، 1412 ق؛ معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. 395 ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، 1404 ق؛ المنجد فی اللغه، لویس معلوف (م. 1946 م.)، بیروت، دارالمشرق، 1996 م؛ منشور جاوید (تفسیر موضوعی)، سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق علیه السلام ؛ مواهب الرحمن، سید عبدالاعلی السبزواری، دفتر آیة الله سبزواری، 1414 ق؛ المیزان، الطباطبایی (م. 1402 ق.)، بیروت، اعلمی، 1393 ق.
اوائل المقالات، المفید (م. ۴۱۳ ق.)، به کوشش الانصاری، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ ق؛ بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق؛ البرهان فی تفسیر القرآن، البحرانی (م. ۱۱۰۷ ق.)، قم، البعثة، ۱۴۱۵ ق؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق؛ تفسیر المنار، رشید رضا (م. ۱۳۵۴ ق.)، قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ ق؛ التوبة والانابه، ابن قیم الجوزیة (م. ۷۵۱ ق.)، به کوشش محمد عمر و عبدالله بدران، دمشق، دارالمکتبی، ۱۴۲۰ ق؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ق؛ جامع السعادات، محمد مهدی النراقی (م. ۱۲۰۹ ق.)، به کوشش کلانتر، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۸ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق؛ حق الیقین، الشبّر (م. ۱۲۴۲ ق.)، تهران، اعلمی، عرفان، ۱۳۵۲ ق؛ الدرالمنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ ق؛ روان جاوید، میرزا محمد ثقفی تهرانی (م. ۱۴۰۶ ق.)، تهران، برهان، ۱۳۵۸ ش؛ روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰ ق.)، به کوشش محمد حسین، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ ق؛ شرح چهل حدیث، امام خمینی قدس سره(م. ۱۳۶۸ ش.)، تهران، نشر آثار امام قدس سره، ۱۳۷۶ ش؛ صحیفه سجادیه، علی بن الحسین علیه السلام (م. ۹۵ ق.)، ترجمه: شیروانی، دار الفکر، ۱۳۷۹ ش؛ کشف المراد، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ ق.)، به کوشش حسن زاده آملی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۹ ق؛ کنزالعمال، المتقی الهندی (م. ۹۷۵ ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ المجتنی من دعاء المجتبی، ابن طاوس (م. ۶۶۴ ق.)، به کوشش صفاءالدین بصری؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ المحجة البیضاء، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی؛ المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰ ق.)، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق؛ معجم الفروق اللغویه، ابوهلال العسکری (م. ۳۹۵ ق.)، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ ق؛ معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق؛ المنجد فی اللغه، لویس معلوف (م. ۱۹۴۶ م.)، بیروت، دارالمشرق، ۱۹۹۶ م؛ منشور جاوید (تفسیر موضوعی)، سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق علیه السلام ؛ مواهب الرحمن، سید عبدالاعلی السبزواری، دفتر آیة الله سبزواری، ۱۴۱۴ ق؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
مهدی احمدپور
مهدی احمدپور




________________________________________
________________________________________
[1]. لسان العرب، ج ص 61؛ المنجد، ص 66، «توب»؛ المیزان، ج 18، ص 325.
[۱]. لسان العرب، ج ۲، ص ۶۱؛ المنجد، ص ۶۶، «توب»؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۲۵.
[2]. کشف المراد، ص 566؛ منشور جاوید، ج ص 211.
[۲]. کشف المراد، ص ۵۶۶؛ منشور جاوید، ج ۸، ص ۲۱۱.
[3]. مواهب الرحمن، ج ص 248؛ مجمع البیان، ج ص 200؛جامع البیان، ج ص 348.
[۳]. مواهب الرحمن، ج ۲، ص ۲۴۸؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۰۰؛جامع البیان، ج ۱، ص ۳۴۸.
[4]. المصباح، ص 29، «آب»؛ مقاییس اللغه، ج ص 152، «اوب».
[۴]. المصباح، ص ۲۹، «آب»؛ مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۱۵۲، «اوب».
[5]. چهل حدیث، ص 272.
[۵]. چهل حدیث، ص ۲۷۲.
[6]. جامع السعادات، ج ص 52 - 53.
[۶]. جامع السعادات، ج ۳، ص ۵۲ - ۵۳.
[7]. التوبة والانابه، ص 207 - 210.
[۷]. التوبة والانابه، ص ۲۰۷ - ۲۱۰.
[8]. الفروق اللغویه، ص 48.
[۸]. الفروق اللغویه، ص ۴۸.
[9]. التفسیر الکبیر، ج 17، ص 181.
[۹]. التفسیر الکبیر، ج ۱۷، ص ۱۸۱.
[10]. المعجم الاحصائی، ج ص 389.
[۱۰]. المعجم الاحصائی، ج ۱، ص ۳۸۹.
[11]. مواهب الرحمن، ج ص 235 - 236؛ حق الیقین، ج ص 196 - 197؛ جامع السعادات، ج ص 56 - 57.
[۱۱]. مواهب الرحمن، ج ۲، ص ۲۳۵ - ۲۳۶؛ حق الیقین، ج ۲، ص ۱۹۶ - ۱۹۷؛ جامع السعادات، ج ۳، ص ۵۶ - ۵۷.
[12]. مواهب الرحمن، ج ص 236 - 237.
[۱۲]. مواهب الرحمن، ج ۲، ص ۲۳۶ - ۲۳۷.
[13]. بحارالانوار، ج ص 42؛ حق الیقین، ص 206 - 207؛ منشور جاوید، ج ص 223.
[۱۳]. بحارالانوار، ج ۶، ص ۴۲؛ حق الیقین، ص ۲۰۶ - ۲۰۷؛ منشور جاوید، ج ۸، ص ۲۲۳.
[14]. مجمع البیان، ج ص 37 - 38؛ التفسیر الکبیر، ج 10، ص روح المعانی، ج ص 77.
[۱۴]. مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۷ - ۳۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۸؛ روح المعانی، ج ۴، ص ۷۷.
[15]. کشف المراد، ص 572.
[۱۵]. کشف المراد، ص ۵۷۲.
[16]. منشور جاوید، ج ص 222 - 223؛ التوبة والانابه، ص 156؛ روح المعانی، ج 15، ص 236.
[۱۶]. منشور جاوید، ج ۸، ص ۲۲۲ - ۲۲۳؛ التوبة والانابه، ص ۱۵۶؛ روح المعانی، ج ۱۵، ص ۲۳۶.
[17]. التفسیر الکبیر، ج 13، ص 4.
[۱۷]. التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۴.
[18]. المیزان، ج ص 238.
[۱۸]. المیزان، ج ۴، ص ۲۳۸.
[19]. همان، ص 246؛ منشور جاوید، ج ص 216.
[۱۹]. همان، ص ۲۴۶؛ منشور جاوید، ج ۸، ص ۲۱۶.
[20]. المیزان، ج ص 238.
[۲۰]. المیزان، ج ۴، ص ۲۳۸.
[21]. کنز العمال، ج ص 210.
[۲۱]. کنز العمال، ج ۴، ص ۲۱۰.
[22]. مواهب الرحمن، ج ص 441 - 443.
[۲۲]. مواهب الرحمن، ج ۲، ص ۴۴۱ - ۴۴۳.
[23]. المیزان، ج ص 250.
[۲۳]. المیزان، ج ۴، ص ۲۵۰.
[24]. مجمع البیان، ج ص 791؛ المیزان، ج ص 243.
[۲۴]. مجمع البیان، ج ۲، ص ۷۹۱؛ المیزان، ج ۴، ص ۲۴۳.
[25]. منشور جاوید، ج ص 232 - 236؛ جامع السعادات، ج ص 81 - 82.
[۲۵]. منشور جاوید، ج ۸، ص ۲۳۲ - ۲۳۶؛ جامع السعادات، ج ۳، ص ۸۱ - ۸۲.
[26]. المیزان، ج ص 240.
[۲۶]. المیزان، ج ۴، ص ۲۴۰.
[27]. همان، ص 241.
[۲۷]. همان، ص ۲۴۱.
[28]. روان جاوید، ج ص 31.
[۲۸]. روان جاوید، ج ۲، ص ۳۱.
[29]. المیزان، ج ص 240؛ اوائل المقالات، ج ص 85؛ مواهب الرحمن، ج ص 243 - 244.
[۲۹]. المیزان، ج ۴، ص ۲۴۰؛ اوائل المقالات، ج ۴، ص ۸۵؛ مواهب الرحمن، ج ۲، ص ۲۴۳ - ۲۴۴.
[30]. تفسیر المنار، ج ص 444.
[۳۰]. تفسیر المنار، ج ۴، ص ۴۴۴.
[31]. التفسیر الکبیر، ج 10، ص 5.
[۳۱]. التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۵.
[32]. مجمع البیان، ج ص 443.
[۳۲]. مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۴۳.
[33]. چهل حدیث، ص 277 - 280.
[۳۳]. چهل حدیث، ص ۲۷۷ - ۲۸۰.
[34]. همان، ص 272 - 274.
[۳۴]. همان، ص ۲۷۲ - ۲۷۴.
[35]. الدرالمنثور، ج ص 145؛ المیزان، ج 15، ص 242.
[۳۵]. الدرالمنثور، ج ۵، ص ۱۴۵؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۲۴۲.
[36]. صحیفه سجادیه، دعای 38، ص 190؛ المجتنی من دعاء المجتبی، ص 63.
[۳۶]. صحیفه سجادیه، دعای ۳۸، ص ۱۹۰؛ المجتنی من دعاء المجتبی، ص ۶۳.
[37]. منشور جاوید، ج ص 226.
[۳۷]. منشور جاوید، ج ۸، ص ۲۲۶.
[38]. همان، ص 226 - 230؛ حق الیقین، ج ص 197.
[۳۸]. همان، ص ۲۲۶ - ۲۳۰؛ حق الیقین، ج ۲، ص ۱۹۷.
[39]. جامع السعادات، ج ص 64.
[۳۹]. جامع السعادات، ج ۳، ص ۶۴.
[40]. همان، ص 61؛ المحجه البیضاء، ج ص 18 - 20.
[۴۰]. همان، ص ۶۱؛ المحجه البیضاء، ج ۷، ص ۱۸ - ۲۰.
[41]. منشور جاوید، ج ص 242؛ تفسیر قرطبی، ج 18، ص 129 - 130؛ مجمع البیان، ج 10، ص 477 - 478.
[۴۱]. منشور جاوید، ج ۸، ص ۲۴۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۲۹ - ۱۳۰؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۷۷ - ۴۷۸.
[42]. مجمع البیان، ج 10، ص 477؛ البرهان، ج ص 425.
[۴۲]. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۷۷؛ البرهان، ج ۵، ص ۴۲۵.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش