جنگ خندق در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'الإرشاد' به 'الارشاد'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
جز (جایگزینی متن - 'الإرشاد' به 'الارشاد') |
||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
صدای فریاد [[عمرو]] لحظهای قطع نمیشد. او این بار، [[ایمان مسلمانان]] را نشانه میرود و میگوید: ای کسانی که [[گمان]] میکردید اگر به دست ما کشته شوید به [[بهشت]] میروید و اگر ما را بکشید به [[جهنم]] میفرستید! من [[منتظر]] شما هستم، راه بهشت به روی شما باز است و من شما را به آنجا خواهم فرستاد. پیامبر {{صل}} که از این [[تمسخر]] به [[خشم]] آمده بود خطاب به [[مسلمانان]] فرمود: چه کسی به [[جنگ]] [[عمرو]] میرود تا من [[بهشت]] را برایش از جانب [[خدا]] تضمین کنم؟ | صدای فریاد [[عمرو]] لحظهای قطع نمیشد. او این بار، [[ایمان مسلمانان]] را نشانه میرود و میگوید: ای کسانی که [[گمان]] میکردید اگر به دست ما کشته شوید به [[بهشت]] میروید و اگر ما را بکشید به [[جهنم]] میفرستید! من [[منتظر]] شما هستم، راه بهشت به روی شما باز است و من شما را به آنجا خواهم فرستاد. پیامبر {{صل}} که از این [[تمسخر]] به [[خشم]] آمده بود خطاب به [[مسلمانان]] فرمود: چه کسی به [[جنگ]] [[عمرو]] میرود تا من [[بهشت]] را برایش از جانب [[خدا]] تضمین کنم؟ | ||
[[سکوت]] سنگینی [[حاکم]] شده بود و فقط یک صدای آشنا به گوش رسید که میگفت: من، یا [[رسول الله]]! و این صدا جز صدای علی {{ع}} نبود، اما باز هم [[رسول خدا]] فرمود: علی [[جان]] بنشین! مگر نمیدانی او عمرو است؟ علی {{ع}} چارهای جز [[اطاعت]] [[امر رسول خدا]] نمیبیند و به جای خود باز میگردد، اما از صدای مکرر عمرو که [[مبارز]] میطلبد و سرانجام خستگیش را از [[دعوت]] اعلام کرد و گفت: {{عربی|وَ لَقَدْ بَحَحْتُ مِنَ النِّدَاءِ}}<ref> | [[سکوت]] سنگینی [[حاکم]] شده بود و فقط یک صدای آشنا به گوش رسید که میگفت: من، یا [[رسول الله]]! و این صدا جز صدای علی {{ع}} نبود، اما باز هم [[رسول خدا]] فرمود: علی [[جان]] بنشین! مگر نمیدانی او عمرو است؟ علی {{ع}} چارهای جز [[اطاعت]] [[امر رسول خدا]] نمیبیند و به جای خود باز میگردد، اما از صدای مکرر عمرو که [[مبارز]] میطلبد و سرانجام خستگیش را از [[دعوت]] اعلام کرد و گفت: {{عربی|وَ لَقَدْ بَحَحْتُ مِنَ النِّدَاءِ}}<ref>الارشاد، ج۱، ص۱۰۰.</ref> به کنایه میگفت: بس که {{عربی|هَلْ مِنْ مُبَارِزٍ}} گفتم و جنگجوطلبیدم صدایم گرفت و خسته شدم. | ||
[[پیامبر]] {{صل}} به علی {{ع}} اجازه فرمود به جنگ عمرو برود. رسول خدا [[زره]] خود را که [[ذات الفضول]] نام داشت، به علی {{ع}} داد تا آن را بر تن کند، [[شمشیر]] خود [[ذوالفقار]] را در دستش گذاشت، [[عمامه]] خویش را از سر گشود و آن را با نه حلقه بر سر علی {{ع}} بست و سپس وی را در آغوش کشید و فرمود: به نام و [[یاد خدا]] برو! | [[پیامبر]] {{صل}} به علی {{ع}} اجازه فرمود به جنگ عمرو برود. رسول خدا [[زره]] خود را که [[ذات الفضول]] نام داشت، به علی {{ع}} داد تا آن را بر تن کند، [[شمشیر]] خود [[ذوالفقار]] را در دستش گذاشت، [[عمامه]] خویش را از سر گشود و آن را با نه حلقه بر سر علی {{ع}} بست و سپس وی را در آغوش کشید و فرمود: به نام و [[یاد خدا]] برو! |