شیوه آموزش: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'الإرشاد' به 'الارشاد'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'الإرشاد' به 'الارشاد') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
زبان اشاره امروزه زبانی خاص با روشی مشخص است. جمع زیادی میتوانند از آن استفاده کنند و حتی ناشنوایان از آن بهره میبرند. این روش [[گفتگو]] به صورت فعلی و [[منظم]] در قرون اخیر ایجاد شده؛ ولی استفاده از دست و انگشتان برای انتقال مقصود که بیشترین نقش را در این زبان دارد، سابقه طولانی تری دارد. [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] برای اینکه موضوعی را به خوبی [[آموزش]] دهند و ابهام را در آن برطرف نمایند، از دست و انگشتان خود که برای عموم قابل [[درک]] بود، استفاده میکردند. در هنگام [[حج]]، [[رسول خدا]] {{صل}} در سمت چپ [[جبل]] الرحمه<ref>جبل الرحمه کوهی است در عرفات که پیامبر {{صل}} در کنار آن وقوف کردند.</ref> فرود آمدند. [[مردم]] هم خود را به آن منطقه رساندند، به [[تصور]] اینکه باید در آنجا وقوف کنند. [[پیامبر]] {{صل}} با انگشتان دست خود به منطقه [[عرفات]] اشاره کرد و تمام منطقه عرفات را برای وقوف روا دانست و فرمود: «ای مردم، جایی که شترم را خواباندم، موقف نیست؛ بلکه تمام اینجا موقف است و با دست خود اشاره کرد و فرمود: [[عرفه]] تمامش موقف است»<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۴۶۴: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَيْسَ مَوْضِعُ أَخْفَافِ نَاقَتِي بِالْمَوْقِفِ وَ لَكِنْ هَذَا كُلُّهُ مَوْقِفٌ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ وَ قَالَ {{ع}}عَرَفَةُ كُلُّهَا مَوْقِفٌ}}.</ref>. مردم متفرق شدند. [[حضرت]] در مزدلفه نیز همینگونه عمل کرد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۵، ص۱۸۰.</ref>. پیامبر {{صل}} در [[خطبه]] خود در [[مسجد]] خیف فرمود: [[اهل]] بیتم و [[قرآن]] از یکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار [[حوض]] بر من وارد شوند، مانند این دو هستند و به انگشتان سبابه دو دستش اشاره کرد و نه مانند این و به دو انگشت وسط خود اشاره کرد که یکی بزرگتر از دیگری بود<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۳: {{متن حدیث|أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ كَإِصْبَعَيَّ هَاتَيْنِ، وَ جَمَعَ بَيْنَ سَبَّابَتَيْهِ وَ لَا أَقُولُ كَهَاتَيْنِ- وَ جَمَعَ سَبَّابَتِهِ وَ الْوُسْطَى}}.</ref>. یک بار مردی به [[امام صادق]] {{ع}} عرض کرد من ۲۹۹ [[روز]] [[روزه]] گرفتم. حضرت فرمود: وقتی با دیدن ماه روزه گرفتی و با دیدن ماه دیگر [[افطار]] کردی و ۲۹۹ روز شد، اشکال ندارد؛ زیرا رسول خدا {{صل}} با انگشتان دو دست خود دو بار همه انگشتان را نشان داد و در بار سوم یکی را کم کرد؛ یعنی ممکن است [[ماه رمضان]] ۲۹ [[روز]] باشد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۶۰.</ref>. در مورد دیگری آن [[حضرت]] سه بار انگشتان دست را نشان داد؛ یعنی [[ماه رمضان]] سی روز است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۶۷.</ref>. | زبان اشاره امروزه زبانی خاص با روشی مشخص است. جمع زیادی میتوانند از آن استفاده کنند و حتی ناشنوایان از آن بهره میبرند. این روش [[گفتگو]] به صورت فعلی و [[منظم]] در قرون اخیر ایجاد شده؛ ولی استفاده از دست و انگشتان برای انتقال مقصود که بیشترین نقش را در این زبان دارد، سابقه طولانی تری دارد. [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] برای اینکه موضوعی را به خوبی [[آموزش]] دهند و ابهام را در آن برطرف نمایند، از دست و انگشتان خود که برای عموم قابل [[درک]] بود، استفاده میکردند. در هنگام [[حج]]، [[رسول خدا]] {{صل}} در سمت چپ [[جبل]] الرحمه<ref>جبل الرحمه کوهی است در عرفات که پیامبر {{صل}} در کنار آن وقوف کردند.</ref> فرود آمدند. [[مردم]] هم خود را به آن منطقه رساندند، به [[تصور]] اینکه باید در آنجا وقوف کنند. [[پیامبر]] {{صل}} با انگشتان دست خود به منطقه [[عرفات]] اشاره کرد و تمام منطقه عرفات را برای وقوف روا دانست و فرمود: «ای مردم، جایی که شترم را خواباندم، موقف نیست؛ بلکه تمام اینجا موقف است و با دست خود اشاره کرد و فرمود: [[عرفه]] تمامش موقف است»<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۴۶۴: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَيْسَ مَوْضِعُ أَخْفَافِ نَاقَتِي بِالْمَوْقِفِ وَ لَكِنْ هَذَا كُلُّهُ مَوْقِفٌ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ وَ قَالَ {{ع}}عَرَفَةُ كُلُّهَا مَوْقِفٌ}}.</ref>. مردم متفرق شدند. [[حضرت]] در مزدلفه نیز همینگونه عمل کرد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۵، ص۱۸۰.</ref>. پیامبر {{صل}} در [[خطبه]] خود در [[مسجد]] خیف فرمود: [[اهل]] بیتم و [[قرآن]] از یکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار [[حوض]] بر من وارد شوند، مانند این دو هستند و به انگشتان سبابه دو دستش اشاره کرد و نه مانند این و به دو انگشت وسط خود اشاره کرد که یکی بزرگتر از دیگری بود<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۳: {{متن حدیث|أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ كَإِصْبَعَيَّ هَاتَيْنِ، وَ جَمَعَ بَيْنَ سَبَّابَتَيْهِ وَ لَا أَقُولُ كَهَاتَيْنِ- وَ جَمَعَ سَبَّابَتِهِ وَ الْوُسْطَى}}.</ref>. یک بار مردی به [[امام صادق]] {{ع}} عرض کرد من ۲۹۹ [[روز]] [[روزه]] گرفتم. حضرت فرمود: وقتی با دیدن ماه روزه گرفتی و با دیدن ماه دیگر [[افطار]] کردی و ۲۹۹ روز شد، اشکال ندارد؛ زیرا رسول خدا {{صل}} با انگشتان دو دست خود دو بار همه انگشتان را نشان داد و در بار سوم یکی را کم کرد؛ یعنی ممکن است [[ماه رمضان]] ۲۹ [[روز]] باشد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۶۰.</ref>. در مورد دیگری آن [[حضرت]] سه بار انگشتان دست را نشان داد؛ یعنی [[ماه رمضان]] سی روز است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۶۷.</ref>. | ||
[[امام صادق]] {{ع}} گوید: [[امیر مؤمنان]] {{ع}} به [[یاران]] خود میفرمود: شما را به خاطر [[سبّ]] من [[قربانی]] میکنند و با دست اشاره به گردن میکرد (یعنی سر شما را جدا میکنند) و میافزود: اگر از شما خواستند مرا سبّ کنید، این کار را انجام دهید؛ اما اگر خواستند از من [[برائت]] بجویید، من بر [[دین]] [[محمد]] {{صل}} هستم. آنان را از [[اظهار برائت]] از خود [[نهی]] نکرد<ref>محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۹، ص۱۷۶؛ ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (۱ج)؛ مقدمه، ص۸۴: {{متن حدیث|قَالَ عَلِيٌّ {{ع}}: وَ اللَّهِ لَتُذْبَحُنَّ عَلَى سَبِّي -وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ- ثُمَّ قَالَ: فَإِنْ أَمَرُوكُمْ بَسَبِّي فَسُبُّونِي وَ إِنْ أَمَرُوكُمْ أَنْ تَبَرَّءُوا مِنِّي فَإِنِّي عَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ {{صل}} وَ لَمْ يَنْهَهُمْ عَنْ إِظْهَارِ الْبَرَاءَةِ}}.</ref> و اینگونه [[تکلیف شرعی]] آنان در [[آینده]] را مشخص کردند. مشابه این، روایتی در [[کتاب کافی]] است که طبق آن به امام صادق {{ع}} گفته میشود: [[علی]] {{ع}} بالای [[منبر]] [[کوفه]] گفته اگر شما را به سبّ من [[دعوت]] کنند، مرا [[سب]] کنید، اما از من برائت نجویید؛ زیرا من بر دین محمد هستم. امام صادق {{ع}} این ادعا را [[تکذیب]] میکند و بیان مینماید که حضرت فرمود من بر دین محمد هستم و نفرمود از من [[تبرا]] نجویید. بعد اشاره به [[آیه]] [[تقیه]] میکند و اینکه [[عمار یاسر]] برای [[حفظ]] جانش تقیه کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۱۹: {{متن حدیث|ثُمَّ سَتُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي وَ إِنِّي لَعَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ وَ لَمْ يَقُلْ لَا تَبَرَّءُوا مِنِّي}}.</ref>. در نقلهای دیگر آمده از من برائت مجویید؛ زیرا من بر [[فطرت]] متولد شدم و در [[ایمان]] و [[هجرت]] [[سبقت]] گرفتم<ref>نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص۹۲؛ شیخ مفید، | [[امام صادق]] {{ع}} گوید: [[امیر مؤمنان]] {{ع}} به [[یاران]] خود میفرمود: شما را به خاطر [[سبّ]] من [[قربانی]] میکنند و با دست اشاره به گردن میکرد (یعنی سر شما را جدا میکنند) و میافزود: اگر از شما خواستند مرا سبّ کنید، این کار را انجام دهید؛ اما اگر خواستند از من [[برائت]] بجویید، من بر [[دین]] [[محمد]] {{صل}} هستم. آنان را از [[اظهار برائت]] از خود [[نهی]] نکرد<ref>محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۹، ص۱۷۶؛ ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (۱ج)؛ مقدمه، ص۸۴: {{متن حدیث|قَالَ عَلِيٌّ {{ع}}: وَ اللَّهِ لَتُذْبَحُنَّ عَلَى سَبِّي -وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ- ثُمَّ قَالَ: فَإِنْ أَمَرُوكُمْ بَسَبِّي فَسُبُّونِي وَ إِنْ أَمَرُوكُمْ أَنْ تَبَرَّءُوا مِنِّي فَإِنِّي عَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ {{صل}} وَ لَمْ يَنْهَهُمْ عَنْ إِظْهَارِ الْبَرَاءَةِ}}.</ref> و اینگونه [[تکلیف شرعی]] آنان در [[آینده]] را مشخص کردند. مشابه این، روایتی در [[کتاب کافی]] است که طبق آن به امام صادق {{ع}} گفته میشود: [[علی]] {{ع}} بالای [[منبر]] [[کوفه]] گفته اگر شما را به سبّ من [[دعوت]] کنند، مرا [[سب]] کنید، اما از من برائت نجویید؛ زیرا من بر دین محمد هستم. امام صادق {{ع}} این ادعا را [[تکذیب]] میکند و بیان مینماید که حضرت فرمود من بر دین محمد هستم و نفرمود از من [[تبرا]] نجویید. بعد اشاره به [[آیه]] [[تقیه]] میکند و اینکه [[عمار یاسر]] برای [[حفظ]] جانش تقیه کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۱۹: {{متن حدیث|ثُمَّ سَتُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي وَ إِنِّي لَعَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ وَ لَمْ يَقُلْ لَا تَبَرَّءُوا مِنِّي}}.</ref>. در نقلهای دیگر آمده از من برائت مجویید؛ زیرا من بر [[فطرت]] متولد شدم و در [[ایمان]] و [[هجرت]] [[سبقت]] گرفتم<ref>نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص۹۲؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۲۲: {{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّهُ سَيَأْمُرُكُمْ بِسَبِّي وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي فَإِنَّهُ لِي زَكَاةٌ وَ لَكُمْ نَجَاةٌ وَ أَمَّا الْبَرَاءَةُ فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّي فَإِنِّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الْإِيمَانِ وَ الْهِجْرَة}}.</ref>. | ||
در [[روایات]] متعددی [[امامان]] برای [[تعیین]] آخرین لحظات [[زندگی]] اشاره به حلق کردهاند. [[امام باقر]] {{ع}} میفرماید: وقتی نفس به حلق برسد، توبهای برای عالم نیست؛ اما برای [[جاهل]] امکان [[توبه]] هست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۴۰: {{متن حدیث|إِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ هَذِهِ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ لَمْ يَكُنْ لِلْعَالِمِ تَوْبَةٌ وَ كَانَتْ لِلْجَاهِلِ تَوْبَةٌ}}.</ref>. مشابه آن از [[امام صادق]] {{ع}} نیز نقل شده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷.</ref>. وقتی از [[موسی بن جعفر]] {{ع}} از فقیهترین فرزندانش سؤال کردند تا [[تکلیف]] [[امام]] بعد مشخص شود، ایشان با دست به فرزندش [[علی]] ([[امام رضا]] {{ع}}) اشاره کردند؛ یعنی مصداق را تعیین کردند تا [[شیعیان]] دچار مشکل نشوند<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۲۲.</ref>. | در [[روایات]] متعددی [[امامان]] برای [[تعیین]] آخرین لحظات [[زندگی]] اشاره به حلق کردهاند. [[امام باقر]] {{ع}} میفرماید: وقتی نفس به حلق برسد، توبهای برای عالم نیست؛ اما برای [[جاهل]] امکان [[توبه]] هست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۴۰: {{متن حدیث|إِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ هَذِهِ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ لَمْ يَكُنْ لِلْعَالِمِ تَوْبَةٌ وَ كَانَتْ لِلْجَاهِلِ تَوْبَةٌ}}.</ref>. مشابه آن از [[امام صادق]] {{ع}} نیز نقل شده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷.</ref>. وقتی از [[موسی بن جعفر]] {{ع}} از فقیهترین فرزندانش سؤال کردند تا [[تکلیف]] [[امام]] بعد مشخص شود، ایشان با دست به فرزندش [[علی]] ([[امام رضا]] {{ع}}) اشاره کردند؛ یعنی مصداق را تعیین کردند تا [[شیعیان]] دچار مشکل نشوند<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۲۲.</ref>. |