دار در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←محل سکونت قوم شعیب کجا بود؟
(صفحهای تازه حاوی «{{نبوت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = دار | عنوان مدخل = دار | مداخل مرتبط = دار در قرآن - دار در فقه سیاسی | پرسش مرتبط = }} ==جغرافیای دار، در سورههای مبارکه اعراف و عنکبوت== {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِم...» ایجاد کرد) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
بنا به گفته برخی از نویسندگان: «[[شعیب]] بر قوم [[مدین]] [[مبعوث]] بوده است»<ref>محمد، خزائلی، اعلام قرآن، ص۴۰۸.</ref> و باز به گفته او<ref>محمد، خزائلی، اعلام قرآن، ص۵۷۳.</ref>، مدین در [[قرآن]] هم بر [[شهر]] شعیب اطلاق شده و هم بر قوم شعیب قابل تطبیق است. شهر شعیب، یا مدین در [[مشرق]] [[خلیج عقبه]] قرار داشته است... امروزه شهر مدین به نام معان نامیده میشود. | بنا به گفته برخی از نویسندگان: «[[شعیب]] بر قوم [[مدین]] [[مبعوث]] بوده است»<ref>محمد، خزائلی، اعلام قرآن، ص۴۰۸.</ref> و باز به گفته او<ref>محمد، خزائلی، اعلام قرآن، ص۵۷۳.</ref>، مدین در [[قرآن]] هم بر [[شهر]] شعیب اطلاق شده و هم بر قوم شعیب قابل تطبیق است. شهر شعیب، یا مدین در [[مشرق]] [[خلیج عقبه]] قرار داشته است... امروزه شهر مدین به نام معان نامیده میشود. | ||
بنا به آنچه ملاحظه گردید؛ دار مندرج در [[آیات]] مذکور در شهر مدین، محل [[رسالت]] حضرت شعیب{{ع}} بوده.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۲۵۹.</ref> | بنا به آنچه ملاحظه گردید؛ دار مندرج در [[آیات]] مذکور در شهر مدین، محل [[رسالت]] حضرت شعیب{{ع}} بوده.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۲۵۹.</ref> | ||
==جغرافیای دار، در [[سوره مبارکه هود]]{{ع}}== | |||
{{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ...}}<ref>«امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانههای خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعدهای بیدروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.</ref>. | |||
واژهای، که در [[آیه]] مذکور بیانگر یک مکان جغرافیایی است، کلمه دار میباشد و دار، به معنی [[خانه]] است و این مکان [[محل زندگی]] گروه و قومی بوده است؛ که در مقابل درخواست [[پیامبری]]، به نام [[صالح]]{{ع}} [[مقاومت]] کردند و بدین جهت مورد [[غضب الهی]] قرار گرفتند. | |||
برخی از نویسنگان در مورد دار، مینویسند: «دار به معنی خانه است و راغب، در وجه آن گوید: خانه را بدان اعتبار دار گفتهاند که [[دیوار]] آن گردیده، تا به اول آن رسیده است».<ref>راغب اصفهانی، مفردات قرآن.</ref>.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۲۶۰.</ref> | |||
==محل خانههای عصیانگران== | |||
برای [[فهم]] بهتر مطلب و [[شناخت]] روشنتر واژه دار اشاره به بخشی از [[زندگی]] [[حضرت صالح]] ضروری به نظر میرسد، صالح از پیامبرانی است که «[[خداوند]] او را برانگیخت؛ تا [[مردم]] را به [[صلاح]] و [[سلم]] و [[وحدت]] و [[یگانگی]] خود [[دعوت]] کند، حضرت صالح بر [[قبیله]] [[ثمود]] [[مبعوث]] شد، که آن قبیله در [[شهر]] [[حجر]]؛ که بین [[حجاز]] و [[شام]] است سکنی داشتند، که اکنون برخی از آثار خانههای مسکونی آنها، در میان پاره تخته سنگهای [[عظیم]] الجثه دیده میشود- و گویا مربوط به حجر است - کسانی که به [[مکه]] مشرف شدهاند و از این راه رفتهاند؛ دیدهاند، که [[خانهها]] سنگی، با سقف کوتاه و درهای کوچک مشهود است، آن [[قوم]] از جهت قد و قامت و [[مسکن]]، مانند مردم این عصر بودهاند.... | |||
در هر حال، مسلم است که صالح از... قبیله ثمود است، که باقی مانده عاد بودهاند و آنها هم باقی مانده [[قوم نوح]]{{ع}} بوده.».. <ref>حسین، عمادزاده، تاریخ انبیا از آدم تا خاتم، تلخیص از ص۲۶۱-۲۵۸.</ref>. | |||
در مورد مسکن [[قوم حضرت صالح]]، در مقاله حجر توضیحات لازم آمده، فقط در این نوشتار، به منظور روشن نمودن مکان مندرج، در [[آیه]] مورد [[پژوهش]]، یعنی دار اشارهای کوتاه و گذرا مینماییم. | |||
با توجه به آنچه گذشت؛ ساکنان [[شهر]] [[حجر]] [[قوم حضرت صالح]] بودند و آنان به منظور [[اثبات نبوت]] و [[حقانیت]] دعوتش، از او تقاضای [[معجزه]] نمودند: «لذا سران خردمندشان جمع شدند و معجزه خواستند و آن هم شتری شیرده و بچهدار، که ده ماهه باشد، در میان همان سنگی، که آنها به عنوان [[الهه]] [[تعظیم]] میکردند... به [[اذن خدا]] و به [[شفاعت حضرت]] [[صالح]] سنگ شکافته شد؛ و صدای مهیبی کرد... و سر یک شتر بیرون آمد، سرخ مو... و روی [[زمین]] ایستاد... [[قوم صالح]] گفتند از [[خدا]] درخواست کن فرزندش را هم بیرون آورد... همان لحظه بچه شتری از [[ناقه]] جدا شد.».. <ref>سند شماره ۱، ص۴ و ۲۶۳.</ref>. | |||
بعد از وقوع این معجزه [[خداوند]] به صالح امر فرمود: «به این [[مردم]] بیبند بار بگو خداوند مقرر فرموده، که یک [[روز]] آب رودخانه شهر مخصوص شما باشد و یک روز [[خوراک]] شتر... ولی باز مردم [[تسلیم]] امر خدا نشدند و روزی، که نوبت [[نوشیدن آب]] ناقه بود، شخصی از آن [[قوم]] به نام قدار)، آن ناقه را موقع آب خوردن - [[نوشیدن]] - پی کرد... در این موقع [[حضرت صالح]] طبق مدلول نظریات مورخین درباره آیه مورد تحقیق، به آنها خبر داد: که [[عذاب]] بر شما نازل میشود و علامتش این است که فردا رنگهای شما زرد میشود، روز بعد سرخ میگردد، روز سوم سیاه خواهد شد... روز سوم صدای مهیبی بلند... و باد [[تندی]] سخت وزیدن گرفت و آنان را هلاک ساخت و تمام [[خانهها]] و [[قصور]] و آثار و ابنیه آنها را با [[خاک]] ریزه یکسان شد»<ref>سند شماره ۱، ص۴ و ۲۶۳.</ref>. | |||
به هر حال: «[[ثمود]] قومی از [[اعراب]] اصیل بودند، که در [[وادی القری]]، بین [[مدینه]] و [[شام]] سکونت داشتند. اینان از بشرهای ماقبل تاریخاند، که [[تاریخ]] به جز اندکی، از اخبارشان را نقل نکرده و [[روزگار]]، آثارشان را از بین برده»<ref>محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه محمد جواد حجتی کرمانی، ج۲۰، ص۱۸۷.</ref>. و آثار اندکی که از آنها باقی مانده نشان میدهد؛ که خانههای خود را در منطقه وادی القرای، سنگی و با سقف کوتاه، با درهای کوچک میساختند و سرانجام بر اثر [[عصیان]]، در برابر پیامبرشان، [[خداوند]] آنان و مساکن آنها را با [[صیحه آسمانی]] از بین برد.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۲۶۰.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |