ابداع در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'احداث' به 'احداث'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'احداث' به 'احداث') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
== [[ابداع]] == | == [[ابداع]] == | ||
یکی از [[صفات فعل]] [[الهی]] به معنای ایجاد [[آفرینش]] بدون الگوی پیشین. | یکی از [[صفات فعل]] [[الهی]] به معنای ایجاد [[آفرینش]] بدون الگوی پیشین. | ||
ابداع مصدر باب [[افعال]] از مادّه بَدَعَ، در لغت به چیزی گفته میشود که تازه و اوّل بوده<ref>جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۳، ص۱۱۸۳؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۵۴.</ref>، و یا مسبوق به نمونه قبلی نباشد<ref>تهانوی، محمدعلی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، ج۱، ص۸۵؛ هورینی، شیخ نصر، القاموس المحیط، ج۳، ص۲۲۸.</ref>. و در اصطلاح به معنای | ابداع مصدر باب [[افعال]] از مادّه بَدَعَ، در لغت به چیزی گفته میشود که تازه و اوّل بوده<ref>جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۳، ص۱۱۸۳؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۵۴.</ref>، و یا مسبوق به نمونه قبلی نباشد<ref>تهانوی، محمدعلی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، ج۱، ص۸۵؛ هورینی، شیخ نصر، القاموس المحیط، ج۳، ص۲۲۸.</ref>. و در اصطلاح به معنای احداث و ایجاد چیزی است که مسبوق به مادّه و [[زمان]] نباشد<ref>جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، ص۳؛ الاحمد نگری، عبدالنبی، موسوعة مصطلحات جامع العلوم، ص۱۱.</ref>. و گاهی گفته شده که ابداع، احداث چیزی است که مسبوق به [[خلق]]، ذکر و [[معرفت]] نباشد. بنابراین ابداع چیزی، به معنای اختراع آن بدون نمونه قبلی است<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۸، ص۶؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۴، ص۲۹۸.</ref>. و وقتی در مورد [[خداوند]] استعمال میشود به معنای ایجاد چیزی بدون نیاز به آلت، ماده، زمان و مکان است، و این تنها به خداوند اختصاص دارد<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۸.</ref>، در تعریف اصطلاحی مشهور، ابداع به [[اخراج]] أَیْس (وجود)، از لیس مطلق بدون مسبوقیّت به ماده و مدت، اطلاق شده و آن را تنها به موجودات مجرد اختصاص دادهاند<ref>حسینی استرآبادی (میرداماد)، محمدباقر، الرواشح السماویة، ص۳۵ و ۳۶؛ سبزواری، ملا هادی، شرح الاسماء الحسنی، ج۱، ص۹۴؛ محمدحسین ابن محمدجعفر، شرح دعای جوشن کبیر و دعای صباح، ص۹۴.</ref>. [[بدیع]] بر وزن فعیل به معنای فاعل (مُبْدِع) از صفات [[خداوند متعال]] است،؛ چراکه [[مخلوقات]] را بر اساس [[اراده]] خودش و بدون نمونه قبلی [[آفریده]] است<ref>زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، ج۵، ص۲۷۰؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۸، ص۶؛ ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ج۱، ص۱۰۶.</ref>. فرق بدیع با مُبْدِع در این است که در بدیع معنای [[مبالغه]] است ولی در مُبْدِع نیست<ref>طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۲۸؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۱۹۳؛ اسماعیل بن کثیر، التفسیر الکبیر، ج۲، ص۲۴.</ref>. | ||
واژه [[خلق]] نیز در اصل مصدر به معنای [[ابداع]] و تقدیر است<ref>شیخ بهائی، الحدیقة الهلالیة، ص۸۱؛ فخر رازی، محمد بن عمر، شرح اسماء اللّه الحسنی، ص۲۰۲ و ۲۰۳.</ref> و وقتی به [[خداوند]] نسبت داده شود به معنای ابداع چیزی بدون اصل و [[الگو]] (به عبارتی ابراز از عدم) خواهد بود<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۵۷؛ طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۸۸.</ref>. و چنین معنایی از خلق فقط به خداوند اختصاص دارد<ref>سقاف، حسن بن علی، صحیح شرح العقیدة الطحاویة من فکر آل البیت، ج۱، ص۲۶۱.</ref>. | واژه [[خلق]] نیز در اصل مصدر به معنای [[ابداع]] و تقدیر است<ref>شیخ بهائی، الحدیقة الهلالیة، ص۸۱؛ فخر رازی، محمد بن عمر، شرح اسماء اللّه الحسنی، ص۲۰۲ و ۲۰۳.</ref> و وقتی به [[خداوند]] نسبت داده شود به معنای ابداع چیزی بدون اصل و [[الگو]] (به عبارتی ابراز از عدم) خواهد بود<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۵۷؛ طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۸۸.</ref>. و چنین معنایی از خلق فقط به خداوند اختصاص دارد<ref>سقاف، حسن بن علی، صحیح شرح العقیدة الطحاویة من فکر آل البیت، ج۱، ص۲۶۱.</ref>. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
[[عمران]] صابئی از [[امام رضا]] {{ع}} درباره منشأ خلقت و اولین موجود سؤال کردند، امام {{ع}} در پاسخ فرمودند: [[خداوند]] [[مبدی]] واحد و موجود اول بوده و پیوسته تنها بوده و چیزی با او نبود، بدان که ابداع و [[مشیت]] و [[اراده]] معنایشان واحد بوده، لکن اسمشان سه تاست و اولین ابداع و اراده او حروف است که آنها را اصل برای هر شیء و دلیل برای هر [[ادراک]] شده و گشاینده هر مشکلی قرار داد<ref>شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، التوحید، ص۴۳۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۱۴.</ref>. البته درباره نخستین مخلوق خداوندی در [[منابع دینی]] [[حقایق]] مختلفی وارد شده است: مانند: [[نور]] [[محمّد]] {{صل}}، عقل، نور به طور مطلق<ref>حافظ رجب برسی، مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین {{ع}}، ص۳۰.</ref>، [[انوار]] [[معصومان]]، آب و غیره، و در این [[استدلال]]، حروف به عنوان اولین مخلوق معرفی شده است و با توجه به بقیه [[احتجاج امام]] {{ع}} معلوم میشود که منظور همین حروف است که کلمات از آنها تشکیل میشود و مسلّم است که ماهیت حروف وسیلهای برای ابراز معانی و قالب آنهاست. بنابراین مقصود از این که حروف، نخستین خلقت ابداعی خداوند میباشد این است که نخستین مخلوق در سلسله وسائل ارائه معانی میباشد، نه نخستین مخلوق به طور مطلق، همانطوری که آب به عنوان نخستین ماده خلقت معرفی شده است، منظور نخستین ماده، برای سلسله عالم ماده است، نه به طور مطلق<ref>جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۴۵.</ref>، چنان که گاهی در کنار آب، از [[آتش]] و باد و [[خاک]] به عنوان عناصر چهارگانه [[حیات]] یاد شده است که هر چهار تا به [[ابداع]] [[الهی]] [[آفریده]] شدهاند و سایر اجسام از آنها [[خلق]] شده است<ref>بیهقی، ابوبکر، کتاب الاسماء والصفات، ص۲۴.</ref>. پیرامون [[حقیقت]] حروف، بحث دقیق و مفصلی مطرح شده که خارج از مجال این مقاله است، علاقهمندان به کتاب [[جذوات و مواقیت (کتاب)|جذوات و مواقیت]] [[میرداماد]]، مراجعه کنند. | [[عمران]] صابئی از [[امام رضا]] {{ع}} درباره منشأ خلقت و اولین موجود سؤال کردند، امام {{ع}} در پاسخ فرمودند: [[خداوند]] [[مبدی]] واحد و موجود اول بوده و پیوسته تنها بوده و چیزی با او نبود، بدان که ابداع و [[مشیت]] و [[اراده]] معنایشان واحد بوده، لکن اسمشان سه تاست و اولین ابداع و اراده او حروف است که آنها را اصل برای هر شیء و دلیل برای هر [[ادراک]] شده و گشاینده هر مشکلی قرار داد<ref>شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، التوحید، ص۴۳۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۱۴.</ref>. البته درباره نخستین مخلوق خداوندی در [[منابع دینی]] [[حقایق]] مختلفی وارد شده است: مانند: [[نور]] [[محمّد]] {{صل}}، عقل، نور به طور مطلق<ref>حافظ رجب برسی، مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین {{ع}}، ص۳۰.</ref>، [[انوار]] [[معصومان]]، آب و غیره، و در این [[استدلال]]، حروف به عنوان اولین مخلوق معرفی شده است و با توجه به بقیه [[احتجاج امام]] {{ع}} معلوم میشود که منظور همین حروف است که کلمات از آنها تشکیل میشود و مسلّم است که ماهیت حروف وسیلهای برای ابراز معانی و قالب آنهاست. بنابراین مقصود از این که حروف، نخستین خلقت ابداعی خداوند میباشد این است که نخستین مخلوق در سلسله وسائل ارائه معانی میباشد، نه نخستین مخلوق به طور مطلق، همانطوری که آب به عنوان نخستین ماده خلقت معرفی شده است، منظور نخستین ماده، برای سلسله عالم ماده است، نه به طور مطلق<ref>جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۴۵.</ref>، چنان که گاهی در کنار آب، از [[آتش]] و باد و [[خاک]] به عنوان عناصر چهارگانه [[حیات]] یاد شده است که هر چهار تا به [[ابداع]] [[الهی]] [[آفریده]] شدهاند و سایر اجسام از آنها [[خلق]] شده است<ref>بیهقی، ابوبکر، کتاب الاسماء والصفات، ص۲۴.</ref>. پیرامون [[حقیقت]] حروف، بحث دقیق و مفصلی مطرح شده که خارج از مجال این مقاله است، علاقهمندان به کتاب [[جذوات و مواقیت (کتاب)|جذوات و مواقیت]] [[میرداماد]]، مراجعه کنند. | ||
ابداع در منابع [[کلامی]] نیز مورد بحث برخی از [[متکلمان]] قرار گرفته است، البته متکلمان غالباً از اصطلاح ابداع استفاده نکردهاند بلکه به جای آن، اصطلاحات: ایجاد، | ابداع در منابع [[کلامی]] نیز مورد بحث برخی از [[متکلمان]] قرار گرفته است، البته متکلمان غالباً از اصطلاح ابداع استفاده نکردهاند بلکه به جای آن، اصطلاحات: ایجاد، احداث و خلق را به کار بردهاند<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ص۳۶۳ و ۳۶۵.</ref>. و از آنجا که متکلمان [غالباً] به موجودات مجرد [[اعتقادی]] ندارند، همه این اصطلاحات در نزد آنها به معنای احداث است<ref>تهانوی، محمدعلی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، ج۱، ص۵۰۵.</ref>. | ||
[[علامه حلی]] فاعلیت را به سه قسم تقسیم میکند: اگر ایجاد مسبوق به عدم باشد، صنع گفته میشود، و اگر مسبوق به عدم نباشد، ابداع نامند که این دو در مقابل هم هستند، و اگر ایجاد متعلق به ماده باشد آن را [[تکوین]] نامند و احداث معنایی [[قریب]] به صنع دارد<ref>حلی، حسن بن یوسف، الاسرار الخفیه، ص۵۳۲.</ref>. | [[علامه حلی]] فاعلیت را به سه قسم تقسیم میکند: اگر ایجاد مسبوق به عدم باشد، صنع گفته میشود، و اگر مسبوق به عدم نباشد، ابداع نامند که این دو در مقابل هم هستند، و اگر ایجاد متعلق به ماده باشد آن را [[تکوین]] نامند و احداث معنایی [[قریب]] به صنع دارد<ref>حلی، حسن بن یوسف، الاسرار الخفیه، ص۵۳۲.</ref>. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
بحث آفرینش ابداعی خداوند در میان [[فیلسوفان]]، به صورت گسترده و دقیق مورد توجه واقع شده است، این اصطلاح در [[فلسفه]] غالباً ذیل بحث از فاعلیت [[الهی]] و نحوه [[آفرینش]] موجودات مطرح شده است، [[ابن سینا]] در کتاب [[اشارات و تنبیهات (کتاب)|اشارات و تنبیهات]]، نمط پنجم را به بحث از صنع و [[ابداع]] اختصاص داده است. در تعریف [[فلسفی]] ابداع گفته شده است: {{عربی|هو تأييس شيء لا عن شيء و لا بواسطة شيء}}، ابداع عبارت است از ایجاد شیء نه از شیء و نه به واسطه شیء<ref>اعسم، عبدالامیر، رسائل منطقیة فی الحدود والرسوم، ص۱۴۹ و ۱۸۶.</ref>. در برخی از منابع فلسفی، ابداع نزد [[حکما]] به تأسیس شیء بعد از لیس مطلق یا [[اخراج]] أیس [وجود] از لیس تعریف شده است<ref>ابوعلی سینا، الشفاء الاهیات، ص۲۶۶؛ شیرازی، صدرالدین، الحاشیه علی الالهیات، ص۲۳۱؛ همو، الشواهد الربوبیة تعلیقات، ص۴۲۱.</ref> بدین معنا که معلول با توجه به ذاتش لیس و نیستی است، و با توجه به علتش أیْس و هستی است، و اشیاء به لحاظ اقتضای ذاتیشان مقدم بر اقتضاءات خارج از ذاتشان هستند، بنابراین هر معلولی موجودیتشان بعد [بعدیت ذاتی نه زمانی] از معدومیتشان است<ref>فصوص الحکم، ص۳۸ و ۳۹؛ ابوعلی سینا، الشفاء الاهیات ص۲۶۶ و ۳۴۲.</ref>. | بحث آفرینش ابداعی خداوند در میان [[فیلسوفان]]، به صورت گسترده و دقیق مورد توجه واقع شده است، این اصطلاح در [[فلسفه]] غالباً ذیل بحث از فاعلیت [[الهی]] و نحوه [[آفرینش]] موجودات مطرح شده است، [[ابن سینا]] در کتاب [[اشارات و تنبیهات (کتاب)|اشارات و تنبیهات]]، نمط پنجم را به بحث از صنع و [[ابداع]] اختصاص داده است. در تعریف [[فلسفی]] ابداع گفته شده است: {{عربی|هو تأييس شيء لا عن شيء و لا بواسطة شيء}}، ابداع عبارت است از ایجاد شیء نه از شیء و نه به واسطه شیء<ref>اعسم، عبدالامیر، رسائل منطقیة فی الحدود والرسوم، ص۱۴۹ و ۱۸۶.</ref>. در برخی از منابع فلسفی، ابداع نزد [[حکما]] به تأسیس شیء بعد از لیس مطلق یا [[اخراج]] أیس [وجود] از لیس تعریف شده است<ref>ابوعلی سینا، الشفاء الاهیات، ص۲۶۶؛ شیرازی، صدرالدین، الحاشیه علی الالهیات، ص۲۳۱؛ همو، الشواهد الربوبیة تعلیقات، ص۴۲۱.</ref> بدین معنا که معلول با توجه به ذاتش لیس و نیستی است، و با توجه به علتش أیْس و هستی است، و اشیاء به لحاظ اقتضای ذاتیشان مقدم بر اقتضاءات خارج از ذاتشان هستند، بنابراین هر معلولی موجودیتشان بعد [بعدیت ذاتی نه زمانی] از معدومیتشان است<ref>فصوص الحکم، ص۳۸ و ۳۹؛ ابوعلی سینا، الشفاء الاهیات ص۲۶۶ و ۳۴۲.</ref>. | ||
در کتاب [[شرح اشارات و تنبیهات (کتاب)|شرح اشارات و تنبیهات]] [[افعال]] به سه قسم تقسیم شده است: ابداع، [[تکوین]] و | در کتاب [[شرح اشارات و تنبیهات (کتاب)|شرح اشارات و تنبیهات]] [[افعال]] به سه قسم تقسیم شده است: ابداع، [[تکوین]] و احداث، اگر بین فعل و فاعل واسطهای نباشد فعل را مبدَع و فاعل را مبدِع میگویند. و اگر ماده و آلت واسطه باشد فاعل را [[مکوّن]] و فعل را تکوین نامند و اگر واسطه [[زمان]] باشد فاعل را محدِث و فعل را محدَث خوانند. از میان اقسام سهگانه، ابداع به لحاظ مرتبه، [[برتر]] از هر دو و تکوین برتر از احداث است<ref>طوسی، نصیرالدین، شرح الاشارات والتنبیهات، ج۳، ص۱۲۰؛ دروس شرح اشارات و تنبیهات، نمط پنجم، ص۱۷۴.</ref>. و این [[علوّ]] رتبه در مقایسه با علت اولی است که مُبدَع هنوز به عالم ماده تنزل پیدا نکرده و هر موجودی که به لحاظ وجودی به علت العلل نزدیک باشد، به لحاظ رتبه نیز [[اشرف]] و برتر خواهد بود. به دلیل این که از جهت فعلیت وجودی تام و از شائبه ماده و [[قوه]] [[منزه]] است<ref>بدایة الحکمة، مرحله ۱۱، فصل ۲؛ نهایة الحکمة، مرحله۱۱، فصل۳؛ الاسفار الاربعه، ج۳، ص۳۶۲ و ۵۰۲؛ ج۶، ص۳۰۵.</ref>. به عبارتی ماده به [[تکوین]] و [[زمان]] به احداث تحقق پیدا میکند،؛ چراکه در این صورت بایستی مسبوق به ماده و زمان دیگر باشند و این مستلزم [[تسلسل]] است. بنابراین ماده و زمان خودشان ابداعی خواهند بود و در نتیجه تکوین و احداث به [[ابداع]] نیازمند بوده ولی ابداع از آن دو [[بینیاز]] خواهد بود<ref>طوسی، نصیرالدین، شرح الاشارات والتنبیهات، ج۳، ص۱۲۰.</ref>. [[ابن سینا]] در کتاب [[النجاة (کتاب)|النجاة]] نیز اولین موجودات را مبدعات دانسته است<ref>ابوعلی سینا، النجاة، ص۶۵۱.</ref>. [[ملاصدرا]] در کتاب المشاعر مینویسد: اولین صادر از [[خدای متعال]] [[واجب]] است که [[برترین]] موجودات باشد و آنها وجود ابداعی هستند<ref>المشاعر، ص۱۲۴.</ref>. | ||
[[حکیم سبزواری]] نیز [[افعال]] صادر از [[خداوند]] را به اعتبارات گوناگون تقسیم کرده است که یکی از آن تقسیمات، عبارت است از این که: معلول صادر از [[حق]] یا مبدع است یا مخترع و یا [[مکوّن]]؛ زیرا یا مسبوق است به ماده و مدت هر دو، مثل اجسام و جسمانیات عنصریه، و این را [[مکون]] و کائن گویند، یا به هیچ یک مسبوق نیست مانند [[عقول]] کلیه، که این را مبدع گویند. یا مسبوق به مادّه است نه زمان، مانند [[فلک]]، و این را مخترع نامند<ref>اسرار الحکم، ص۱۶۸؛ شرح المنظومه، تعلیقه حسنزاده آملی، ج۳، ص۶۶۰.</ref>. | [[حکیم سبزواری]] نیز [[افعال]] صادر از [[خداوند]] را به اعتبارات گوناگون تقسیم کرده است که یکی از آن تقسیمات، عبارت است از این که: معلول صادر از [[حق]] یا مبدع است یا مخترع و یا [[مکوّن]]؛ زیرا یا مسبوق است به ماده و مدت هر دو، مثل اجسام و جسمانیات عنصریه، و این را [[مکون]] و کائن گویند، یا به هیچ یک مسبوق نیست مانند [[عقول]] کلیه، که این را مبدع گویند. یا مسبوق به مادّه است نه زمان، مانند [[فلک]]، و این را مخترع نامند<ref>اسرار الحکم، ص۱۶۸؛ شرح المنظومه، تعلیقه حسنزاده آملی، ج۳، ص۶۶۰.</ref>. | ||
دو تقسیم یاد شده - تقسیم ابن سینا و حکیم سبزواری - وجه اشتراک و امتیازهایی با هم دارند: وجه اشتراکشان در بحث اصلی است و آن ابداع است که هر دو آن را غیر مسبوق به ماده و مدت دانستهاند. وجه افتراق دو تقسیم فوق در این است که حکیم سبزواری فعل تکوین را مسبوق به ماده و مدت هر دو دانسته است، لکن در تقسیم قبلی مسبوقیت به ماده تنها را [[تکوین]] گفتهاند. و در تقسیم [[سبزواری]] مخترع به فعلی اطلاق شده است که مسبوق به ماده تنها باشد نه [[زمان]]<ref>درر الفوائد، ج۲، ص۸۶.</ref>، در ضمن در تقسیم سبزواری از | دو تقسیم یاد شده - تقسیم ابن سینا و حکیم سبزواری - وجه اشتراک و امتیازهایی با هم دارند: وجه اشتراکشان در بحث اصلی است و آن ابداع است که هر دو آن را غیر مسبوق به ماده و مدت دانستهاند. وجه افتراق دو تقسیم فوق در این است که حکیم سبزواری فعل تکوین را مسبوق به ماده و مدت هر دو دانسته است، لکن در تقسیم قبلی مسبوقیت به ماده تنها را [[تکوین]] گفتهاند. و در تقسیم [[سبزواری]] مخترع به فعلی اطلاق شده است که مسبوق به ماده تنها باشد نه [[زمان]]<ref>درر الفوائد، ج۲، ص۸۶.</ref>، در ضمن در تقسیم سبزواری از احداث اسمی به میان نیامده و به جای آن اصطلاح تکوین به کار رفته است، شاید بدان جهت باشد که ایشان احداث را با تکوین مترادف میدانند. [[خواجه نصیر]] در معنای تکوین و احداث گفته است: تکوین آن است که از شیء، وجود مادی پدید آید و احداث آن است که از شیء، وجود زمانی، حاصل شود<ref>الطوسی، نصیرالدین، شرح الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۱۲۰.</ref>. با توجه به این، معلوم میشود که در تقسیم اول نیز تکوین با اختراع به یک معناست، ولی در تقسیم دوم بین آن دو فرق است. | ||
[[صدرالمتألهین]] نیز پیرامون [[آفرینش الهی]] و اقسام آن مینویسد: وجود اشیاء و صدور آن از [[تدبیر]] اول به دو نحو است: یکی به نحو [[ابداع]] که آن، صدور وجود از [[واجب]] مطلق بدون مشارکت جهت قابلیت است، و دیگری تکوین که متوقف بر صلاحیت قابلیّت است، و [[خداوند]] در [[آفرینش]] عالم آنها را به ترتیب و [[منظم]]، ابتدا در [[قوس نزول]] وجود [[اشرف]] را علّت برای أخس و ادون قرار داد و این سلسله به پایینترین و ضعیفترین وجود منتهی شد. و در [[سیر]] صعودی موجود ناقص را علت و سبب برای موجود کامل قرار داد تا سلسله، در قوس صعود به مبدأ المبادی منتهی گردد<ref>شیرازی، صدرالدین، الشواهد الربوبیه، ص۱۸۰؛ الاسفار الاربعه، ج۷، ص۱۰۱.</ref>. ایشان در جای دیگر به ویژگی آفرینش الهی به نحو ابداع اشاره کرده و مینویسد: خداوند اشیاء را از ناحیه خودش ابداع میکند نه به واسطه قابل،؛ چراکه قابل و مقبول، ماده و صورت، همه را خداوند [[آفریده]] است<ref>شیرازی، صدرالدین، الشواهد الربوبیه، ص۱۰۶.</ref>. با این بیان صدرالمتألهین دو نکته مهم به [[اثبات]] میرسد: برخی بر این باورند که هیولای عالم قدیم است، و خداوند توسط او صورتی بعد از صورت دیگر، [[خلق]] میکند، چنانکه این قول به سقراط هم نسبت داده شده است که ایشان [[ابداع]] چیزی نه از چیز را ممکن نمیدانست<ref>قبادیانی، ناصر خسرو، کتاب جامع الحکمتین، ص۲۱۶.</ref>. در حالی که این نظریه با [[وجوب]] وجود و [[توحید ذاتی]] [[الهی]] منافات داشته و نادرست است، و اگر هیولای اولایی هم در کار باشد، قهراً آن هم به ابداع الهی بوده، مخلوق و حادث خواهد بود. نکته دیگر این که برخی چون پیدایش [[عوالم]] وجود [غیر از مُبْدَع و [[عقل اول]]] را به واسطه ماده، [[زمان]] یا موجود دیگر میدانند، آنها را جزو مُبْدَعات به حساب نمیآورند چنان که در اشارات، شیخ [[رئیس]]، مُبْدَع [[حقیقی]] را فقط عقل اول دانسته است<ref>الطوسی، نصیرالدین، شرح الاشارات والتنبیهات، ج۳، ص۲۵۴.</ref> و برخی از حکمای دیگر، [[عقول]] و مجرّدات تنها را مُبْدَع حقیقی شمردهاند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۸، ص۱۰۹.</ref>، لکن آنچه از بیان [[صدرالمتألهین]] در این جا، و در سایر موارد استفاده میشود این که تمامی عالم به ابداع الهی به وجود آمدند. دلیل این مهم آن است که هر چند واسطه در [[آفرینش]] امری [[بدیهی]] و مورد قبول همگان است، لکن این وسایط در واقع [[واسطه فیض الهی]] برای [[افاضه]] وجود هستند، و ایجاد کننده حقیقی فقط خداست<ref>فیض کاشانی، ملامحسن، مصحح: سید جلال الدین آشتیانی، اصول المعارف، ص۹۸.</ref>؛ چراکه هم ذات اینها و هم [[کمالات ذاتی]] اینها که از جمله آنها [[واسطه فیض]] بودن است، همهاش از ناحیه خداست. به عبارتی همه عالم امکان در ذات و صفاتشان نسبت به [[خدای متعال]] [[فقر]] محض هستند. [[ملاصدرا]] در جای دیگر میگوید: [[شأن]] اصلی [[خداوند]] در فاعلیت، ابداع و انشاء است نه [[تکوین]] و خلق از ماده، و آفرینش [[آسمانها]] و [[زمین]] و اصول اکوان نیز این چنین است یعنی خداوند وجود اینها را از ماده دیگری خلق نکرده است بلکه بر [[سنت]] اختراع و انشاء [[آفریده]] است. در این میان نقش وسائط و مخصِّصات برای ایجاد و جهات تکثیر برای فعل و [[افاضه]] وجود است<ref>الاسفار الاربعه، ج۹، ص۱۶۱ و ۱۶۲.</ref>. حتی ایشان کائناتی که ذات و هویتشان متجدد است را نیز به [[ابداع]] [[الهی]] دانسته است<ref>شیرازی، صدرالدین، المشاعر، ص۶۵.</ref>. [[شهید مطهری]] نیز در این رابطه مینویسد: در مورد [[طبیعت]] هم اگر همه موجودات و کل آن را در نظر بگیریم باز هم نسبت به [[ذات باری تعالی]] ابداعی است،؛ چراکه همه طبیعت دیگر از چیزی به وجود نیامده است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۸، ص۱۰۹.</ref>. از عبارت خود شیخ [[رئیس]] در الاهیات [[شفا]] نیز این بیان مهم به دست میآید که ماسوای [[واجب]] الوجود با توجه به ذاتشان ممکن الوجود بوده و لیس هست و در اثر [[ارتباط با خدا]]، وجود پیدا میکنند و معنای مُبْدَع بودن نیز همین است<ref>الاسفار الاربعه – الاهیات، ص۳۴۲.</ref>. با توجه به بیان فوق، تمامی معالیل نسبت به علت اولی، مُبْدَع هستند. | [[صدرالمتألهین]] نیز پیرامون [[آفرینش الهی]] و اقسام آن مینویسد: وجود اشیاء و صدور آن از [[تدبیر]] اول به دو نحو است: یکی به نحو [[ابداع]] که آن، صدور وجود از [[واجب]] مطلق بدون مشارکت جهت قابلیت است، و دیگری تکوین که متوقف بر صلاحیت قابلیّت است، و [[خداوند]] در [[آفرینش]] عالم آنها را به ترتیب و [[منظم]]، ابتدا در [[قوس نزول]] وجود [[اشرف]] را علّت برای أخس و ادون قرار داد و این سلسله به پایینترین و ضعیفترین وجود منتهی شد. و در [[سیر]] صعودی موجود ناقص را علت و سبب برای موجود کامل قرار داد تا سلسله، در قوس صعود به مبدأ المبادی منتهی گردد<ref>شیرازی، صدرالدین، الشواهد الربوبیه، ص۱۸۰؛ الاسفار الاربعه، ج۷، ص۱۰۱.</ref>. ایشان در جای دیگر به ویژگی آفرینش الهی به نحو ابداع اشاره کرده و مینویسد: خداوند اشیاء را از ناحیه خودش ابداع میکند نه به واسطه قابل،؛ چراکه قابل و مقبول، ماده و صورت، همه را خداوند [[آفریده]] است<ref>شیرازی، صدرالدین، الشواهد الربوبیه، ص۱۰۶.</ref>. با این بیان صدرالمتألهین دو نکته مهم به [[اثبات]] میرسد: برخی بر این باورند که هیولای عالم قدیم است، و خداوند توسط او صورتی بعد از صورت دیگر، [[خلق]] میکند، چنانکه این قول به سقراط هم نسبت داده شده است که ایشان [[ابداع]] چیزی نه از چیز را ممکن نمیدانست<ref>قبادیانی، ناصر خسرو، کتاب جامع الحکمتین، ص۲۱۶.</ref>. در حالی که این نظریه با [[وجوب]] وجود و [[توحید ذاتی]] [[الهی]] منافات داشته و نادرست است، و اگر هیولای اولایی هم در کار باشد، قهراً آن هم به ابداع الهی بوده، مخلوق و حادث خواهد بود. نکته دیگر این که برخی چون پیدایش [[عوالم]] وجود [غیر از مُبْدَع و [[عقل اول]]] را به واسطه ماده، [[زمان]] یا موجود دیگر میدانند، آنها را جزو مُبْدَعات به حساب نمیآورند چنان که در اشارات، شیخ [[رئیس]]، مُبْدَع [[حقیقی]] را فقط عقل اول دانسته است<ref>الطوسی، نصیرالدین، شرح الاشارات والتنبیهات، ج۳، ص۲۵۴.</ref> و برخی از حکمای دیگر، [[عقول]] و مجرّدات تنها را مُبْدَع حقیقی شمردهاند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۸، ص۱۰۹.</ref>، لکن آنچه از بیان [[صدرالمتألهین]] در این جا، و در سایر موارد استفاده میشود این که تمامی عالم به ابداع الهی به وجود آمدند. دلیل این مهم آن است که هر چند واسطه در [[آفرینش]] امری [[بدیهی]] و مورد قبول همگان است، لکن این وسایط در واقع [[واسطه فیض الهی]] برای [[افاضه]] وجود هستند، و ایجاد کننده حقیقی فقط خداست<ref>فیض کاشانی، ملامحسن، مصحح: سید جلال الدین آشتیانی، اصول المعارف، ص۹۸.</ref>؛ چراکه هم ذات اینها و هم [[کمالات ذاتی]] اینها که از جمله آنها [[واسطه فیض]] بودن است، همهاش از ناحیه خداست. به عبارتی همه عالم امکان در ذات و صفاتشان نسبت به [[خدای متعال]] [[فقر]] محض هستند. [[ملاصدرا]] در جای دیگر میگوید: [[شأن]] اصلی [[خداوند]] در فاعلیت، ابداع و انشاء است نه [[تکوین]] و خلق از ماده، و آفرینش [[آسمانها]] و [[زمین]] و اصول اکوان نیز این چنین است یعنی خداوند وجود اینها را از ماده دیگری خلق نکرده است بلکه بر [[سنت]] اختراع و انشاء [[آفریده]] است. در این میان نقش وسائط و مخصِّصات برای ایجاد و جهات تکثیر برای فعل و [[افاضه]] وجود است<ref>الاسفار الاربعه، ج۹، ص۱۶۱ و ۱۶۲.</ref>. حتی ایشان کائناتی که ذات و هویتشان متجدد است را نیز به [[ابداع]] [[الهی]] دانسته است<ref>شیرازی، صدرالدین، المشاعر، ص۶۵.</ref>. [[شهید مطهری]] نیز در این رابطه مینویسد: در مورد [[طبیعت]] هم اگر همه موجودات و کل آن را در نظر بگیریم باز هم نسبت به [[ذات باری تعالی]] ابداعی است،؛ چراکه همه طبیعت دیگر از چیزی به وجود نیامده است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۸، ص۱۰۹.</ref>. از عبارت خود شیخ [[رئیس]] در الاهیات [[شفا]] نیز این بیان مهم به دست میآید که ماسوای [[واجب]] الوجود با توجه به ذاتشان ممکن الوجود بوده و لیس هست و در اثر [[ارتباط با خدا]]، وجود پیدا میکنند و معنای مُبْدَع بودن نیز همین است<ref>الاسفار الاربعه – الاهیات، ص۳۴۲.</ref>. با توجه به بیان فوق، تمامی معالیل نسبت به علت اولی، مُبْدَع هستند. |