الهام در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'ضمیر' به 'ضمیر'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'ضمیر' به 'ضمیر') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
[[فخر رازی]] با [[پذیرش]] این دیدگاه، آن را با معنای لغوی لَهْم و [[الهام]] و دیدگاه نخست را با رویکرد اعتزالی سازگار میخواند. وی در ردّ [[استدلال]] به [[آیه]] {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref>بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت؛ سوره شمس، آیه ۹ - ۱۰.</ref> که [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] به نوع [[بشر]] و [[آزادی]] [[اراده]] در [[گزینش]] یکی از آن دو را میرساند، به قول شماری از [[مفسران]] نخستین استناد میکند که فاعلِ «[[زکی]]» و «دسّی» را [[خداوند]] دانستهاند؛ یعنی کسی ([[مؤمن]]) [[رستگار]] میشود که [[خداوند]] با دادن [[توفیق]] [[طاعت]]، وی را [[تزکیه]] و [[اصلاح]] میکند و [[کافر]] به سبب [[خواری]] و خذلانی که [[خداوند]] به آن دچارش میسازد، [[ناامید]] میگردد <ref>التفسيرالكبير، ج۳۱، ص۱۹۳؛ روحالمعانى، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۲۵۹.</ref> [[تفسیر]] جبرگرایانه این گروه، از سوی اغلب [[مفسران]] متأخر، اعم از [[شیعه]]<ref> مجمعالبيان، ج۱۰، ص۷۵۵؛ غريبالقرآن، ص۳۰۴؛ الصافى، ج ۵، ص ۳۳۱.</ref> و [[سنی]] <ref>جامعالبيان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۶؛ رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۲؛ تفسير قرطبى، ج۲۰، ص۵۲.</ref> که [[تفسیر]] مبتنی بر [[آزادی]] [[اراده]] و [[اختیار]] را پذیرفتهاند، گاه نادیده انگاشته شده و گاه فقط گزارش شده است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۴]</ref>. | [[فخر رازی]] با [[پذیرش]] این دیدگاه، آن را با معنای لغوی لَهْم و [[الهام]] و دیدگاه نخست را با رویکرد اعتزالی سازگار میخواند. وی در ردّ [[استدلال]] به [[آیه]] {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref>بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت؛ سوره شمس، آیه ۹ - ۱۰.</ref> که [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] به نوع [[بشر]] و [[آزادی]] [[اراده]] در [[گزینش]] یکی از آن دو را میرساند، به قول شماری از [[مفسران]] نخستین استناد میکند که فاعلِ «[[زکی]]» و «دسّی» را [[خداوند]] دانستهاند؛ یعنی کسی ([[مؤمن]]) [[رستگار]] میشود که [[خداوند]] با دادن [[توفیق]] [[طاعت]]، وی را [[تزکیه]] و [[اصلاح]] میکند و [[کافر]] به سبب [[خواری]] و خذلانی که [[خداوند]] به آن دچارش میسازد، [[ناامید]] میگردد <ref>التفسيرالكبير، ج۳۱، ص۱۹۳؛ روحالمعانى، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۲۵۹.</ref> [[تفسیر]] جبرگرایانه این گروه، از سوی اغلب [[مفسران]] متأخر، اعم از [[شیعه]]<ref> مجمعالبيان، ج۱۰، ص۷۵۵؛ غريبالقرآن، ص۳۰۴؛ الصافى، ج ۵، ص ۳۳۱.</ref> و [[سنی]] <ref>جامعالبيان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۶؛ رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۲؛ تفسير قرطبى، ج۲۰، ص۵۲.</ref> که [[تفسیر]] مبتنی بر [[آزادی]] [[اراده]] و [[اختیار]] را پذیرفتهاند، گاه نادیده انگاشته شده و گاه فقط گزارش شده است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۴]</ref>. | ||
[[اختلاف]] بر سر منشأ [[الهام]] [[تقوا]] و [[فجور]] از چالشهای دیگر مربوط به [[آیه]] و نتیجه خلط میان [[الهام]] [[فطری]] و اصطلاحی است. برخی برخلاف همه [[مفسران]] یاد شده، از یک سو با همانند انگاشتن [[الهام]] [[فجور]] و امر به [[فحشا]]، نسبت آن به [[خدا]] را ناروا خوانده و از سوی دیگر نسبت [[الهام]] [[فجور]] به [[شیطان]] و [[تقوا]] به [[خدا]] را بر نمیتابند؛ با این [[استدلال]] که جمع میان [[خدا]] و [[شیطان]] با یک | [[اختلاف]] بر سر منشأ [[الهام]] [[تقوا]] و [[فجور]] از چالشهای دیگر مربوط به [[آیه]] و نتیجه خلط میان [[الهام]] [[فطری]] و اصطلاحی است. برخی برخلاف همه [[مفسران]] یاد شده، از یک سو با همانند انگاشتن [[الهام]] [[فجور]] و امر به [[فحشا]]، نسبت آن به [[خدا]] را ناروا خوانده و از سوی دیگر نسبت [[الهام]] [[فجور]] به [[شیطان]] و [[تقوا]] به [[خدا]] را بر نمیتابند؛ با این [[استدلال]] که جمع میان [[خدا]] و [[شیطان]] با یک ضمیر، و هم ردیف قرار دادن آن دو اسائه [[ادب]] است. قائل این دیدگاه با استناد به [[روایت]] {{عربی|«إنّ للملك لَمَّةً و للشيطان لَمَّة»}} <ref>بحار الانوار: ج۶، ص ۱۹؛ ج ۶۷، ص ۵۰.</ref>مُلْهِم [[تقوا]] را [[فرشته]] و ملهم [[فجور]] را [[شیطان]] خوانده و [[آیه]] را ناظر به معنای [[روایت]] یاد شده و منقول از [[پیامبر]] {{صل}} دانسته است <ref>رحمة من الرحمن، ج ۴، ص ۵۰۲؛ مصباح الهدايه، ص ۱۰۴.</ref> این [[تفسیر]] و تقسیم [[الهام]] به مَلَکی و [[شیطانی]]، حوزه و اوصاف هریک بازتاب نسبتاً گستردهای در منابع [[عرفانی]] <ref>الفتوحات المكيه، ج ۱، ص ۲۸۶؛ مصباح الهدايه، ص۱۰۳ ـ ۱۰۵؛ مدارجالسالكين، ج ۱، ص۵۴ ـ ۵۵.</ref> و [[اخلاقی]] <ref>احياء علوم الدين، ج ۳، ص ۳۲؛ اغاثة اللهفان، ج ۱، ص۱۳۹ ـ ۱۴۰؛ جامعالسعادات، ج۱، ص۱۷۹ ـ ۱۸۵. </ref>یافته است، در حالیکه [[الهام]] [[تقوا]] و [[فجور]] بیانی از [[هدایت تکوینی]] [[انسان]] است و مُلْهِم [[فجور]] بودن [[خدا]] به معنایی که یاد شد، ناروا نیست. <ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۵]</ref>. | ||
در دهههای پایانی سده اخیر، پارهای از یافتههای [[روانشناختی]] از یک سو و برخی از چالشها و پژوهشهای [[فلسفی]]، [[کلامی]] و [[فرهنگی]] [[جدید]] از سوی دیگر، گفتوگو بر سر [[الهام]] [[تقوا]] و [[فجور]] را در حوزههای نوینی از [[دانش]] مانند [[انسانشناسی]] [[فلسفی]]، [[دینشناسی]] و [[فلسفه]] [[اخلاق]] وارد ساخته است. در آثار و اندیشههای شماری از [[مفسران]] <ref>فىظلال القرآن، ج۶، ص ۳۹۱۷ ـ ۳۹۱۸؛ الميزان، ج ۱۰، ص ۲۶۱؛ ج ۱۶، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.</ref> و دینپژوهان<ref> فلسفه اخلاق، ص ۱۱۶، ۱۳۳؛ فى ظلال التوحيد، ص ۲۳۱ ـ ۲۳۲؛ فطرت و دين، ص ۴۶، ۵۷، ۷۹.</ref> معاصر [[مسلمان]]، [[آیه]] یاد شده به عنوان یکی از مستندات [[قرآنی]] «نظریه [[فطرت]]*» در حوزههای یاد شده مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. این [[تفسیر]] و [[تئوری]] که در آن، افزون بر [[اراده]] [[آزاد]] [[آدمی]] و [[حسن و قبح عقلی]] [[افعال]]، تفاوت [[الهام]] با [[تعلیم]]، تعریف و تبیین نیز به شکل ضمنی پذیرفته شده است <ref>فى ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۹۱۷ ـ ۳۹۱۸؛ مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۲۵۸ ـ ۲۶۰، «اسلام و نيازهاى زمان»؛ فطرت و دين، ص ۱۹۸، ۲۱۰.</ref>، آمیزهای نو از دیدگاهها و رویکردهای گوناگون گذشته درباره [[الهام]] [[فجور]] و تقواست. برخی از این صاحبنظران، [[آیه]] ۸ [[سوره شمس]]: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا}} و نیز [[آیه]] ۷۳ [[سوره انبیاء]]: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}<ref> و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> را مؤید نظریه [[وجدان]] [[اخلاقی]] کانت و نیز [[دلیل]] [[نفی]] نسبیت [[اخلاق]] و [[جبر]] [[تاریخی]] و [[اجتماعی]] از منظر [[قرآن]] دانستهاند<ref>مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۲۵۸، ۲۶۰، ۴۳۳، «اسلام و نيازهاى زمان».</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۵]</ref>. | در دهههای پایانی سده اخیر، پارهای از یافتههای [[روانشناختی]] از یک سو و برخی از چالشها و پژوهشهای [[فلسفی]]، [[کلامی]] و [[فرهنگی]] [[جدید]] از سوی دیگر، گفتوگو بر سر [[الهام]] [[تقوا]] و [[فجور]] را در حوزههای نوینی از [[دانش]] مانند [[انسانشناسی]] [[فلسفی]]، [[دینشناسی]] و [[فلسفه]] [[اخلاق]] وارد ساخته است. در آثار و اندیشههای شماری از [[مفسران]] <ref>فىظلال القرآن، ج۶، ص ۳۹۱۷ ـ ۳۹۱۸؛ الميزان، ج ۱۰، ص ۲۶۱؛ ج ۱۶، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.</ref> و دینپژوهان<ref> فلسفه اخلاق، ص ۱۱۶، ۱۳۳؛ فى ظلال التوحيد، ص ۲۳۱ ـ ۲۳۲؛ فطرت و دين، ص ۴۶، ۵۷، ۷۹.</ref> معاصر [[مسلمان]]، [[آیه]] یاد شده به عنوان یکی از مستندات [[قرآنی]] «نظریه [[فطرت]]*» در حوزههای یاد شده مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. این [[تفسیر]] و [[تئوری]] که در آن، افزون بر [[اراده]] [[آزاد]] [[آدمی]] و [[حسن و قبح عقلی]] [[افعال]]، تفاوت [[الهام]] با [[تعلیم]]، تعریف و تبیین نیز به شکل ضمنی پذیرفته شده است <ref>فى ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۹۱۷ ـ ۳۹۱۸؛ مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۲۵۸ ـ ۲۶۰، «اسلام و نيازهاى زمان»؛ فطرت و دين، ص ۱۹۸، ۲۱۰.</ref>، آمیزهای نو از دیدگاهها و رویکردهای گوناگون گذشته درباره [[الهام]] [[فجور]] و تقواست. برخی از این صاحبنظران، [[آیه]] ۸ [[سوره شمس]]: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا}} و نیز [[آیه]] ۷۳ [[سوره انبیاء]]: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}<ref> و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> را مؤید نظریه [[وجدان]] [[اخلاقی]] کانت و نیز [[دلیل]] [[نفی]] نسبیت [[اخلاق]] و [[جبر]] [[تاریخی]] و [[اجتماعی]] از منظر [[قرآن]] دانستهاند<ref>مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۲۵۸، ۲۶۰، ۴۳۳، «اسلام و نيازهاى زمان».</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۵]</ref>. |