حکومت دینی: تفاوت میان نسخهها
←ملازمه میان توحید در ربوبیت و حکومت دینی
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
*با توجه به اینکه انجام و اعمال این دو شرط که مستلزم تصرف در امور مردم به طور مستقیم است از طرف خداوند معقول نیست . بنابراین، باید به صورت غیر مستقیم توسط منصوبین خاص یا عام او صورت گیرد . | *با توجه به اینکه انجام و اعمال این دو شرط که مستلزم تصرف در امور مردم به طور مستقیم است از طرف خداوند معقول نیست . بنابراین، باید به صورت غیر مستقیم توسط منصوبین خاص یا عام او صورت گیرد . | ||
*برای تحقق عینی ولایت و حاکمیت تشریعی خداوند دو شرط لازم است که عبارتند از: | *برای تحقق عینی ولایت و حاکمیت تشریعی خداوند دو شرط لازم است که عبارتند از: | ||
===شرط اول: ابلاغ تشریع الهی=== | |||
* خداوند چگونه مردم را از تشریع خود آگاه میسازد؟ آیا این آگاهی ممکن است؟ یا باید به شکل دیگری باشد؟ | |||
*در پاسخ به این پرسش باید گفتبرای اینکه خداوند مردم را از تشریع خود آگاه کند تا بتوانند به آن دسترسی پیدا کنند، به چند صورت متصور است<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>: | *در پاسخ به این پرسش باید گفتبرای اینکه خداوند مردم را از تشریع خود آگاه کند تا بتوانند به آن دسترسی پیدا کنند، به چند صورت متصور است<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>: | ||
#نزول کتاب آسمانی فقط (بدون واسطه) . | #نزول کتاب آسمانی فقط (بدون واسطه) . | ||
خط ۴۴: | خط ۴۶: | ||
*با توجه به مطالب مذکور ثابت میشود که خداوند باید بر اساس ولایت تشریعی خود، راههای هدایت انسانها و معرفت صحیح به خدا را که در تشریع او وجود دارد و برای مردم جعل شده است، در اختیار آنان قرار دهد تا انسانها با متابعت از آن به سعادت برسند، طبیعی است که ابلاغ آن مستقیما توسط خداوندی که قابل مشاهده نیست معقول نمیباشد. | *با توجه به مطالب مذکور ثابت میشود که خداوند باید بر اساس ولایت تشریعی خود، راههای هدایت انسانها و معرفت صحیح به خدا را که در تشریع او وجود دارد و برای مردم جعل شده است، در اختیار آنان قرار دهد تا انسانها با متابعت از آن به سعادت برسند، طبیعی است که ابلاغ آن مستقیما توسط خداوندی که قابل مشاهده نیست معقول نمیباشد. | ||
*بنابراین، باید به وسیله برگزیدگان خود که از جنس بشر و از انسان کامل میباشند؛ یعنی [[انبیا]] این هدف را محقق سازد که ارسال رسل به منظور دریافت و ابلاغ [[وحی]] به وسیله شان رسالت آنان، به همین منظور است<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>. | *بنابراین، باید به وسیله برگزیدگان خود که از جنس بشر و از انسان کامل میباشند؛ یعنی [[انبیا]] این هدف را محقق سازد که ارسال رسل به منظور دریافت و ابلاغ [[وحی]] به وسیله شان رسالت آنان، به همین منظور است<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>. | ||
===شرط دوم: اجرای تشریع الهی=== | |||
* تشریع و قانونگذاری توسط خداوند و ابلاغ آن به مردم، بخشی از تدبیر امور انسانهاست که از شؤون ربوبیت الهی است اما تکمیل آن با تشکیل حکومت و پذیرش آن توسط مردم امکانپذیر است تا در سایه آن، قوانین الهی حفظ و اجرا گردد و ولایت تشریعی خداوند تحقق یابد. حال این پرسش اساسی مطرح میشود که تشکیل حکومت و اجرای قانون در مورد دیگران توسط چه کسی باید انجام گیرد؟ آیا خداوند خود مستقیما ولایت تشریعی خود را اعمال میکند یا راه دیگری برای آن وجود دارد؟ آنچه مسلم است، این است که معقول نیستخداوند به عنوان حاکم حقیقی، حاکمیت جامعه را مستقیما انجام دهد یا اینکه فرشته یا جنی برای حاکمیت جامعه بشری بفرستد؛ زیرا تحقق حاکمیت در جوامع بشری برای اجرای احکام، نیازمند تعامل و ترابط ملموس و مادی و طبیعی با آحاد جامعه است و چنین ارتباطی از سوی خداوند و فرشتگاه امکان ندارد{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَقَالُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكًا لَّقُضِيَ الأَمْرُ ثُمَّ لاَ يُنظَرُونَ وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِم مَّا يَلْبِسُونَ}}﴾}}<ref> و گفتند: چرا بر او فرشتهای فرو فرستاده نشد؟ و اگر فرشتهای میفرستادیم کار تمام بود و دیگر مهلت نمییافتند و اگر او را فرشتهای میگرداندیم، او را (به گونه) مردی در میآوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که میکردند پیش میآوردیم؛ سوره انعام، آیه: ۸- ۹.</ref><ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref> | |||
*[[علامه طباطبایی]] میفرمایند: "جای شک و تردید نیست که خدای آفرینش، که از هر جهت بالاتر از تصور ماست، مانند ما تفکر اجتماعی ندارد و این سازمان قراردادی آقایی و بندگی و فرمانروایی و فرمانبری و امر و نهی و مزد و پاداش در بیرون از زندگی اجتماعی ما وجود ندارد و دستگاه خدایی همانا دستگاه آفرینش است!"<ref>طباطبایی، محمد حسین، شیعه در اسلام، دفتر انتشارات اسلامی چاپ دهم، ۱۳۷۹ ص۱۹۳.</ref> | *[[علامه طباطبایی]] میفرمایند: "جای شک و تردید نیست که خدای آفرینش، که از هر جهت بالاتر از تصور ماست، مانند ما تفکر اجتماعی ندارد و این سازمان قراردادی آقایی و بندگی و فرمانروایی و فرمانبری و امر و نهی و مزد و پاداش در بیرون از زندگی اجتماعی ما وجود ندارد و دستگاه خدایی همانا دستگاه آفرینش است!"<ref>طباطبایی، محمد حسین، شیعه در اسلام، دفتر انتشارات اسلامی چاپ دهم، ۱۳۷۹ ص۱۹۳.</ref> | ||
*بنابراین، باید راه دیگری برای اجرای قوانین الهی وجود داشته باشد، چون جامعه به حاکمی از جنس بشر نیاز دارد تا نظام جامعه را حفظ کند و قوانین الهی را اجرا کند اما این حاکم چه کسی است؟ | *بنابراین، باید راه دیگری برای اجرای قوانین الهی وجود داشته باشد، چون جامعه به حاکمی از جنس بشر نیاز دارد تا نظام جامعه را حفظ کند و قوانین الهی را اجرا کند اما این حاکم چه کسی است؟ | ||
خط ۸۰: | خط ۸۴: | ||
*البته شان [[ولایت]] و [[امامت]] "حق سرپرستی و [[ولایت]] نه خود [[ولایت]]" یک شان اعتباری است که از جانب خداوند برای بعضیها اعتبار و جعل شده است. بنابر این، چون حقیقی نیست ممکن استبا عدم پذیرش و اطاعت مردم در حد قوه باقی بماند و به مرحله فعلیت نرسد. بنابراین لازمه اعمال ولایت تشریعی، پذیرش و اطاعت اختیاری مردم است البته مردم نیز بر اساس توحید در اطاعت، مکلف به اطاعت ولی شرعی میباشند {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا}}﴾}}<ref> و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند؛ سوره نساء، آیه: ۶۴.</ref> برای توضیح بیشتر این دیدگاه، به موارد مختلف اذن تشریعی خداوند میپردازیم<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>: | *البته شان [[ولایت]] و [[امامت]] "حق سرپرستی و [[ولایت]] نه خود [[ولایت]]" یک شان اعتباری است که از جانب خداوند برای بعضیها اعتبار و جعل شده است. بنابر این، چون حقیقی نیست ممکن استبا عدم پذیرش و اطاعت مردم در حد قوه باقی بماند و به مرحله فعلیت نرسد. بنابراین لازمه اعمال ولایت تشریعی، پذیرش و اطاعت اختیاری مردم است البته مردم نیز بر اساس توحید در اطاعت، مکلف به اطاعت ولی شرعی میباشند {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا}}﴾}}<ref> و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند؛ سوره نساء، آیه: ۶۴.</ref> برای توضیح بیشتر این دیدگاه، به موارد مختلف اذن تشریعی خداوند میپردازیم<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>: | ||
#'''اذن تشریعی خداوند به پیامبران:''' از آیات متعدد [[قرآن]] استفاده میشود که خداوند به برخی از [[انبیا]]، علاوه بر ابلاغ قانون الهی، مسؤولیت اجرای آن را هم به آنان داده است؛ یعنی علاوه بر شان رسالت و [[نبوت]]، به آنان شان [[امامت]] هم داده است. البته در ماهیت رسالت و [[نبوت]] جز آوردن مطالب حق الهی و قوانین آسمانی و ابلاغ و رساندن آن به مردم مسؤولیت دیگری نیست{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ }}﴾}}<ref> بر پیامبر جز پیام رسانی نیست و خداوند آنچه را آشکار میدارید و آنچه را نهان میکنید میداند؛ سوره مائده، آیه: ۹۹.</ref>. اما چون تنها ابلاغ قانون و اطلاع مردم از آن برای عمل کافی نیست و مسائل اخلاقی نمیتواند تنها ضمانت اجرایی قانون باشد، لذا نبوت بدون امامت و بیان احکام بدون قدرت اجرایی، ناقص بوده و نتیجه مطلوب را نمیدهد . همچنانکه امامت و حاکمیت نیز بدون [[نبوت]]، قدرت اجرایی را به سراغ قوانینی میبرد که ریشه قابل اعتماد کامل نداشته باشند. بنابراین به همان دلیلی که حق تشریع "توحید در تشریع" را حق انحصاری خداوند میدانیم، حق اجرا "ولایت تشریعی" را نیز از آن خدا میدانیم و میگوییم: به همان دلیلی که خداوند باید پیامبرانی بفرستند تا به نیابت از او احکام و تشریع او را به مردم برسانند، به همان دلیل باید [[امامان]] و والیانی باشند تا به نیابت از او این احکام و تشریع را اجرا کرده و متخلفان را مجازات نمایند. امامت به این معنا دارای شؤون و مراتب سه گانه است که شامل مرجعیت دینی، زعامت سیاسی و ولایت معنوی میگردد و تمام این مراتب را برخی از [[انبیا]] به ویژه [[پیامبر ]]{{صل}} دارا بودند؛ یعنی علاوه بر شان و منصب رسالت و [[نبوت]]، دارای منصب [[امامت]] نیز بودهاند؛ به عبارت دیگر، مساله حکومت و تصدی امور جامعه، یکی از شؤون رسالت و وظایف پیامبران الهی است، همانگونه که ابلاغ پیامهای الهی، تعلیم و تزکیه، دعوت به توحید، پند و اندرز، هدایت و ارشاد نیز از شؤون و اهداف دیگر رسالت است. با این تفاوت که رسالت پیام و وعظ و اندرز و امر به معروف و نهی از منکر، بدون حمایت مردم نیز امکانپذیر است و به همین جهت این اهداف توسط تمام پیامبران و در هر شرایطی تحقق یافت اما وظیفه حکومت بدون حمایت و پشتیبانی مردمی انجام شدنی نیست از این رو، چه بسا بسیاری از پیامبران موفق به تشکیل حکومت دینی نشدهاند ولی این امر به تفکیک رسالت از حکومت و دین از سیاست دلالت نمیکند، همانطور که دلیل بر اینکه این گروه از پیامبران در جهت تاسیس حکومت تلاشی نکردهاند نیز نمیباشد. این ادعا حداقل در مورد [[پیامبر ]]{{صل}} کاملا صادق است؛ یعنی حضرت علاوه بر مقام رسالت، دارای مقام [[امامت]] نیز بوده و در عمل اقدام به تشکیل حکومت کردهاند، که آیات متعدد قرآنی و سیره عملی آن حضرت گواه بر این ادعاست. برای توضیح بیشتر به دو دسته از آیات در این زمینه اشاره میکنیم: '''دسته اول:''' مقام [[نبوت]] و رسالت را برای [[پیامبر]]{{صل}} اثبات میکند، مانند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}﴾}}<ref> و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند؛ سوره احزاب، آیه: ۴۰.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}﴾}}<ref> و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۴۴.</ref>. '''دسته دوم''' آیاتی که رسالت را مفروغ عنه دانسته و به مقام [[امامت]] [[پیامبر]]{{صل}} نظر دارد مانند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالا مُّبِينًا }}﴾}}<ref> و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است؛ سوره احزاب، آیه: ۳۶.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا }}﴾}}<ref> پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است؛ سوره احزاب، آیه: ۶.</ref> قضای رسول، اولویت رسول، اوامر لازم الاطاعه رسول، که در آیات مذکور آمده، بیان احکام نیست بلکه مراد اوامر حکومتی [[پیامبر]]{{صل}} است که از شان [[امامت]] او برخاسته است. ضمن اینکه سیره عملی حضرت دقیقاً همین مساله را روشن میکند؛ مانند اوامر حضرت نسبت به جنگ و صلح، نصب افراد در سمتهای فرماندهی، کسب اطلاعات از اوضاع دشمن و نامه نوشتن به قدرتهای بزرگ زمان و دعوت به اسلام و {{عربی|اندازه=150%|" و النبی صلی الله علیه و آله کما کان رسول الله و خاتم النبیین، کان ایضا حاکما علی المسلمین و ولیا لهم و اولی بهم من انفسهم و وجبت علیهم اطاعته فی اوامره الصادرة عنه من هذه الجهة امرا مولویا مضافا الی الاوامر الارشادیة الصادرة عنه صلی الله علیه و آله فی مقام بیان احکام الله تعالی"}} <ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۷۲.</ref>. | #'''اذن تشریعی خداوند به پیامبران:''' از آیات متعدد [[قرآن]] استفاده میشود که خداوند به برخی از [[انبیا]]، علاوه بر ابلاغ قانون الهی، مسؤولیت اجرای آن را هم به آنان داده است؛ یعنی علاوه بر شان رسالت و [[نبوت]]، به آنان شان [[امامت]] هم داده است. البته در ماهیت رسالت و [[نبوت]] جز آوردن مطالب حق الهی و قوانین آسمانی و ابلاغ و رساندن آن به مردم مسؤولیت دیگری نیست{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ }}﴾}}<ref> بر پیامبر جز پیام رسانی نیست و خداوند آنچه را آشکار میدارید و آنچه را نهان میکنید میداند؛ سوره مائده، آیه: ۹۹.</ref>. اما چون تنها ابلاغ قانون و اطلاع مردم از آن برای عمل کافی نیست و مسائل اخلاقی نمیتواند تنها ضمانت اجرایی قانون باشد، لذا نبوت بدون امامت و بیان احکام بدون قدرت اجرایی، ناقص بوده و نتیجه مطلوب را نمیدهد . همچنانکه امامت و حاکمیت نیز بدون [[نبوت]]، قدرت اجرایی را به سراغ قوانینی میبرد که ریشه قابل اعتماد کامل نداشته باشند. بنابراین به همان دلیلی که حق تشریع "توحید در تشریع" را حق انحصاری خداوند میدانیم، حق اجرا "ولایت تشریعی" را نیز از آن خدا میدانیم و میگوییم: به همان دلیلی که خداوند باید پیامبرانی بفرستند تا به نیابت از او احکام و تشریع او را به مردم برسانند، به همان دلیل باید [[امامان]] و والیانی باشند تا به نیابت از او این احکام و تشریع را اجرا کرده و متخلفان را مجازات نمایند. امامت به این معنا دارای شؤون و مراتب سه گانه است که شامل مرجعیت دینی، زعامت سیاسی و ولایت معنوی میگردد و تمام این مراتب را برخی از [[انبیا]] به ویژه [[پیامبر ]]{{صل}} دارا بودند؛ یعنی علاوه بر شان و منصب رسالت و [[نبوت]]، دارای منصب [[امامت]] نیز بودهاند؛ به عبارت دیگر، مساله حکومت و تصدی امور جامعه، یکی از شؤون رسالت و وظایف پیامبران الهی است، همانگونه که ابلاغ پیامهای الهی، تعلیم و تزکیه، دعوت به توحید، پند و اندرز، هدایت و ارشاد نیز از شؤون و اهداف دیگر رسالت است. با این تفاوت که رسالت پیام و وعظ و اندرز و امر به معروف و نهی از منکر، بدون حمایت مردم نیز امکانپذیر است و به همین جهت این اهداف توسط تمام پیامبران و در هر شرایطی تحقق یافت اما وظیفه حکومت بدون حمایت و پشتیبانی مردمی انجام شدنی نیست از این رو، چه بسا بسیاری از پیامبران موفق به تشکیل حکومت دینی نشدهاند ولی این امر به تفکیک رسالت از حکومت و دین از سیاست دلالت نمیکند، همانطور که دلیل بر اینکه این گروه از پیامبران در جهت تاسیس حکومت تلاشی نکردهاند نیز نمیباشد. این ادعا حداقل در مورد [[پیامبر ]]{{صل}} کاملا صادق است؛ یعنی حضرت علاوه بر مقام رسالت، دارای مقام [[امامت]] نیز بوده و در عمل اقدام به تشکیل حکومت کردهاند، که آیات متعدد قرآنی و سیره عملی آن حضرت گواه بر این ادعاست. برای توضیح بیشتر به دو دسته از آیات در این زمینه اشاره میکنیم: '''دسته اول:''' مقام [[نبوت]] و رسالت را برای [[پیامبر]]{{صل}} اثبات میکند، مانند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}﴾}}<ref> و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند؛ سوره احزاب، آیه: ۴۰.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}}﴾}}<ref> و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۴۴.</ref>. '''دسته دوم''' آیاتی که رسالت را مفروغ عنه دانسته و به مقام [[امامت]] [[پیامبر]]{{صل}} نظر دارد مانند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالا مُّبِينًا }}﴾}}<ref> و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است؛ سوره احزاب، آیه: ۳۶.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا }}﴾}}<ref> پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است؛ سوره احزاب، آیه: ۶.</ref> قضای رسول، اولویت رسول، اوامر لازم الاطاعه رسول، که در آیات مذکور آمده، بیان احکام نیست بلکه مراد اوامر حکومتی [[پیامبر]]{{صل}} است که از شان [[امامت]] او برخاسته است. ضمن اینکه سیره عملی حضرت دقیقاً همین مساله را روشن میکند؛ مانند اوامر حضرت نسبت به جنگ و صلح، نصب افراد در سمتهای فرماندهی، کسب اطلاعات از اوضاع دشمن و نامه نوشتن به قدرتهای بزرگ زمان و دعوت به اسلام و {{عربی|اندازه=150%|" و النبی صلی الله علیه و آله کما کان رسول الله و خاتم النبیین، کان ایضا حاکما علی المسلمین و ولیا لهم و اولی بهم من انفسهم و وجبت علیهم اطاعته فی اوامره الصادرة عنه من هذه الجهة امرا مولویا مضافا الی الاوامر الارشادیة الصادرة عنه صلی الله علیه و آله فی مقام بیان احکام الله تعالی"}} <ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۷۲.</ref>. | ||
#'''اذن تشریعی خداوند به [[امامان]]:''' چون [[ولایت]] و رهبری یک امر ضروری برای جوامع بشری است. از این رو، بعد از [[ختم نبوت]] نیز به آن نیاز است و باید ادامه پیدا کند؛ زیرا گذشته از یک سلسله مسایل فردی که در دین و تشریع الهی مطرح شده است، دستورات اجتماعی نظیر حدود، دیات، قصاص، تعزیرات و امثال آن نیز در دین وجود دارد که خود این دستورات نشان دهنده آن است که دین نیازمند یک قدرت اجرایی و [[امامت]] است؛ امامی که تمام شؤون [[امامت]] را، که [[پیامبر]] دارا بود، در اختیار داشته باشد؛ شؤونی چون مرجعیت دینی و زعامت سیاسی و ولایت معنوی، تا بتواند از عهده مسؤولیت سنگین خود برآید<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>. | #'''اذن تشریعی خداوند به [[امامان]]:''' چون [[ولایت]] و رهبری یک امر ضروری برای جوامع بشری است. از این رو، بعد از [[ختم نبوت]] نیز به آن نیاز است و باید ادامه پیدا کند؛ زیرا گذشته از یک سلسله مسایل فردی که در دین و تشریع الهی مطرح شده است، دستورات اجتماعی نظیر حدود، دیات، قصاص، تعزیرات و امثال آن نیز در دین وجود دارد که خود این دستورات نشان دهنده آن است که دین نیازمند یک قدرت اجرایی و [[امامت]] است؛ امامی که تمام شؤون [[امامت]] را، که [[پیامبر]] دارا بود، در اختیار داشته باشد؛ شؤونی چون مرجعیت دینی و زعامت سیاسی و ولایت معنوی، تا بتواند از عهده مسؤولیت سنگین خود برآید<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص:۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>. | ||
==اثبات اذن تشریعی [[امامان]] از راه نقل== | ==اثبات اذن تشریعی [[امامان]] از راه نقل== | ||
*به عنوان نمونه، از آیاتی که دلالت بر اذن تشریعی [[ائمه]]{{عم}} میکند عبارت است از: | *به عنوان نمونه، از آیاتی که دلالت بر اذن تشریعی [[ائمه]]{{عم}} میکند عبارت است از: |