ابوبکر بن ابیقحافه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←سقیفه و بیعت
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۲۲۵: | خط ۲۲۵: | ||
== [[سقیفه]] و [[بیعت]] == | == [[سقیفه]] و [[بیعت]] == | ||
{{اصلی|خلافت ابوبکر}} | |||
بنا بر نقل مشهور [[تاریخ]] نگاران، [[ابوبکر]] [[دوشنبه]] دوازده [[ربیع الاول]] سال یازدهم و بر اساس منابع [[شیعی]]، [[۲۸ صفر]] پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} به [[خلافت]] رسید. برخی [[خلافت ابوبکر]] و [[پادشاهی]] یزدجرد ساسانی را در یک سال دانستهاند<ref>طبری، تاریخ، ج۲، ص۴۷۴.</ref>. با اینکه [[مهاجران]] و [[انصار]] در [[حقانیت]] [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} تردیدی نداشتند<ref>زبیربن بگار، ص۵۸۰؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۲۴.</ref>، بیشتر انصار در سقیفه گرد سعد بن عُباده جمع شدند. دو تن از انصار به نامهای [[عویم بن ساعده]] و [[مغن بن عدی]]، ابوبکر و [[عمر]] را از تجمع بزرگان انصار در سقیفه باخبر کردند. ابوبکر همراه عمر و [[ابوعبیده جراح]] به سقیفه آمدند. عمر پس از [[سخنرانی]] [[خطیب انصار]]، خواست سخن بگوید، ولی ابوبکر وی را بازداشت و خود در پاسخ انصار، خطبهای بهتر از آنچه عمر در نظر داشت، ایراد کرد. او در خطبهاش نخست از أنصار به [[نیکی]] یاد کرد، آنگاه مهاجران را، به استناد [[خویشاوندی]] با [[رسول خدا]] {{صل}}، [[قبیله]] [[برتر]] [[عرب]] بودن و [[پیروی]] [[مردم]] از آنان، [[شایسته]] خلافت دانسته، [[ابوعبیده]] و عمر را که در دو سوی وی نشسته بودند، برای بیعت معرفی کرد، ابوعبیده، ابوبکر را به استناد [[یار]] [[غار]] رسول خدا {{صل}} بودن، سزاوار خلافت دانست و عمر میگفت: کسی همچون ابوبکر در میان شما نیست که گردنها برای وی کشیده شود. اما انصار همچنان از [[بیعت با ابوبکر]] خودداری کرده، با نوعی عقب نشینی از [[مواضع سیاسی]]، طرح شورایی شدن خلافت را مطرح کردند که موجب همهمه حاضران شد. ابوبکر خلافت را برای مهاجران و [[وزارت]] را برای انصار پیشنهاد داد و [[وعده]] داد در [[حکومت]] از آنان استفاده خواهد کرد. آنگاه پس از گفتگویی تند، عمر برای جلوگیری از بالا گرفتن [[اختلافها]] با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کرد. کینههای دیرینه [[اوس]]، و [[خزرج]] و [[حسادت]] [[بشیر بن سعد]] بر [[مقام]] یافتن [[سعد بن عباده]]، وی را بر آن داشت تا نخستین [[انصاری]] [[بیعت کننده]] با ابوبکر باشد<ref>ر.ک: ابن هشام، ج۴، ص۳۰۹-۳۱۲؛ ابن قتیبه، الأمامه، ج۱، ص۱۲-۱۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۲ و ۲۶۳.</ref>. درگیری دیرینه و کینههای کهنه [[اوس و خزرج]]، [[رقابت]] [[مهاجر]] و [[انصار]]، حسادت تیرههای [[قریش]] بر [[برتری]] [[بنی هاشم]]، [[دشمنی]] [[قریش]] با [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} و انصار، ویژگیهای شخصی و شخصیتی ابوبکر، و [[همیاری]] جناحهای میانی قریش، از علل و عوامل به [[خلافت]] رسیدن ابوبکر شد. اما آنچه [[پیروزی]] ابوبکر را تثبیت کرد، ورود قبیله اَسَلم به [[مدینه]] و [[بیعت]] آنان با ابوبکر بود، به گونهای که کوچههای [[شهر]] را پُر کردند و [[عمر]] که امر بیعت را ناشدنی میدید، با دیدن آنان به پیروزی [[اطمینان]] یافت<ref>طبری، تاریخ، ج۲، ص۴۵۹.</ref>. شیخ مفید<ref>الجمل، ص۱۱۹.</ref> گوید: گروهی از [[اعراب]] (اسلمیها) با [[وعده]] عمر برای اعطای خواروبار، [[مردم مدینه]] را به [[بیعت اجباری]] وادار کرده، با چوب و چماق به [[جان]] آنان افتادند<ref>ر.ک: جوهری، ص۴۸؛ ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۱۹.</ref>. | بنا بر نقل مشهور [[تاریخ]] نگاران، [[ابوبکر]] [[دوشنبه]] دوازده [[ربیع الاول]] سال یازدهم و بر اساس منابع [[شیعی]]، [[۲۸ صفر]] پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} به [[خلافت]] رسید. برخی [[خلافت ابوبکر]] و [[پادشاهی]] یزدجرد ساسانی را در یک سال دانستهاند<ref>طبری، تاریخ، ج۲، ص۴۷۴.</ref>. با اینکه [[مهاجران]] و [[انصار]] در [[حقانیت]] [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} تردیدی نداشتند<ref>زبیربن بگار، ص۵۸۰؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۲۴.</ref>، بیشتر انصار در سقیفه گرد سعد بن عُباده جمع شدند. دو تن از انصار به نامهای [[عویم بن ساعده]] و [[مغن بن عدی]]، ابوبکر و [[عمر]] را از تجمع بزرگان انصار در سقیفه باخبر کردند. ابوبکر همراه عمر و [[ابوعبیده جراح]] به سقیفه آمدند. عمر پس از [[سخنرانی]] [[خطیب انصار]]، خواست سخن بگوید، ولی ابوبکر وی را بازداشت و خود در پاسخ انصار، خطبهای بهتر از آنچه عمر در نظر داشت، ایراد کرد. او در خطبهاش نخست از أنصار به [[نیکی]] یاد کرد، آنگاه مهاجران را، به استناد [[خویشاوندی]] با [[رسول خدا]] {{صل}}، [[قبیله]] [[برتر]] [[عرب]] بودن و [[پیروی]] [[مردم]] از آنان، [[شایسته]] خلافت دانسته، [[ابوعبیده]] و عمر را که در دو سوی وی نشسته بودند، برای بیعت معرفی کرد، ابوعبیده، ابوبکر را به استناد [[یار]] [[غار]] رسول خدا {{صل}} بودن، سزاوار خلافت دانست و عمر میگفت: کسی همچون ابوبکر در میان شما نیست که گردنها برای وی کشیده شود. اما انصار همچنان از [[بیعت با ابوبکر]] خودداری کرده، با نوعی عقب نشینی از [[مواضع سیاسی]]، طرح شورایی شدن خلافت را مطرح کردند که موجب همهمه حاضران شد. ابوبکر خلافت را برای مهاجران و [[وزارت]] را برای انصار پیشنهاد داد و [[وعده]] داد در [[حکومت]] از آنان استفاده خواهد کرد. آنگاه پس از گفتگویی تند، عمر برای جلوگیری از بالا گرفتن [[اختلافها]] با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کرد. کینههای دیرینه [[اوس]]، و [[خزرج]] و [[حسادت]] [[بشیر بن سعد]] بر [[مقام]] یافتن [[سعد بن عباده]]، وی را بر آن داشت تا نخستین [[انصاری]] [[بیعت کننده]] با ابوبکر باشد<ref>ر.ک: ابن هشام، ج۴، ص۳۰۹-۳۱۲؛ ابن قتیبه، الأمامه، ج۱، ص۱۲-۱۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۲ و ۲۶۳.</ref>. درگیری دیرینه و کینههای کهنه [[اوس و خزرج]]، [[رقابت]] [[مهاجر]] و [[انصار]]، حسادت تیرههای [[قریش]] بر [[برتری]] [[بنی هاشم]]، [[دشمنی]] [[قریش]] با [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} و انصار، ویژگیهای شخصی و شخصیتی ابوبکر، و [[همیاری]] جناحهای میانی قریش، از علل و عوامل به [[خلافت]] رسیدن ابوبکر شد. اما آنچه [[پیروزی]] ابوبکر را تثبیت کرد، ورود قبیله اَسَلم به [[مدینه]] و [[بیعت]] آنان با ابوبکر بود، به گونهای که کوچههای [[شهر]] را پُر کردند و [[عمر]] که امر بیعت را ناشدنی میدید، با دیدن آنان به پیروزی [[اطمینان]] یافت<ref>طبری، تاریخ، ج۲، ص۴۵۹.</ref>. شیخ مفید<ref>الجمل، ص۱۱۹.</ref> گوید: گروهی از [[اعراب]] (اسلمیها) با [[وعده]] عمر برای اعطای خواروبار، [[مردم مدینه]] را به [[بیعت اجباری]] وادار کرده، با چوب و چماق به [[جان]] آنان افتادند<ref>ر.ک: جوهری، ص۴۸؛ ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۱۹.</ref>. | ||