ابوموسی اشعری در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'ref>[[دانشنامه نهج البلاغه' به 'ref>دینپرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه'
جز (جایگزینی متن - 'سرزمین یمن' به 'سرزمین یمن') |
جز (جایگزینی متن - 'ref>[[دانشنامه نهج البلاغه' به 'ref>دینپرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
نام او «[[عبد الله بن قیس بن سلیم بن حضار بن حرب بن عامر بن عتر بن بکر بن عامر بن عذر بن وائل بن ناجیة بن حماهر بن الأشعر]]» است. او از اهالی [[یمن]] بود. [[منابع تاریخی]] سوابق روشنی از او در زمان [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نشان نمیدهد و بیشتر سوابق او مربوط به سال هشتم [[هجرت]] به بعد [[ثبت]] شده است. وی در سال هشتم از سوی [[پیامبر]] {{صل}} [[مأمور]] به [[آموزش قرآن]] و [[احکام]] به مکیان شد و در سال دهم از سوی [[پیامبر]] [[حاکم]] بخشی از [[سرزمین یمن]] شد. پس از [[پیامبر]] {{صل}} نیز بر سمت خود باقی بود. در زمان [[عمر]] وارد عرصه [[سیاست]] شد. او در سال ۱۷ قمری از سوی [[خلیفه دوم]] [[والی]] و [[قاضی]] [[بصره]] شد و دوازده [[سال]] بر این [[مسند]] تکیه زد. در زمان [[عثمان]] نیز تا سه سال بر [[مسند]] خویش بر جای بود و پس از آن برکنار شد و در [[کوفه]] سکنا گزید. [[ابوموسی]] در پیروزیهای [[مسلمین]] بر [[ایران]] در زمان [[عمر]] نقش چشمگیری داشت، تا آنجا که بسیاری از این [[فتوحات]] را به او نسبت میدهند. [[ابوموسی]] در جریان [[شورش]] اهالی [[کوفه]] بر [[والی]] [[خلیفه]] ([[عثمان]]) و تقاضا از وی که بر [[مسند]] [[حکومت]] [[کوفه]] نشیند، داعیهدار [[حمایت]] از [[خلیفه]] شد و [[خلیفه]] تا پایان [[عمر]] خویش، او را بر [[مسند]] [[ولایت]] [[کوفه]] نشاند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۸۶؛ [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۷۳-۱۷۸.</ref>. | نام او «[[عبد الله بن قیس بن سلیم بن حضار بن حرب بن عامر بن عتر بن بکر بن عامر بن عذر بن وائل بن ناجیة بن حماهر بن الأشعر]]» است. او از اهالی [[یمن]] بود. [[منابع تاریخی]] سوابق روشنی از او در زمان [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نشان نمیدهد و بیشتر سوابق او مربوط به سال هشتم [[هجرت]] به بعد [[ثبت]] شده است. وی در سال هشتم از سوی [[پیامبر]] {{صل}} [[مأمور]] به [[آموزش قرآن]] و [[احکام]] به مکیان شد و در سال دهم از سوی [[پیامبر]] [[حاکم]] بخشی از [[سرزمین یمن]] شد. پس از [[پیامبر]] {{صل}} نیز بر سمت خود باقی بود. در زمان [[عمر]] وارد عرصه [[سیاست]] شد. او در سال ۱۷ قمری از سوی [[خلیفه دوم]] [[والی]] و [[قاضی]] [[بصره]] شد و دوازده [[سال]] بر این [[مسند]] تکیه زد. در زمان [[عثمان]] نیز تا سه سال بر [[مسند]] خویش بر جای بود و پس از آن برکنار شد و در [[کوفه]] سکنا گزید. [[ابوموسی]] در پیروزیهای [[مسلمین]] بر [[ایران]] در زمان [[عمر]] نقش چشمگیری داشت، تا آنجا که بسیاری از این [[فتوحات]] را به او نسبت میدهند. [[ابوموسی]] در جریان [[شورش]] اهالی [[کوفه]] بر [[والی]] [[خلیفه]] ([[عثمان]]) و تقاضا از وی که بر [[مسند]] [[حکومت]] [[کوفه]] نشیند، داعیهدار [[حمایت]] از [[خلیفه]] شد و [[خلیفه]] تا پایان [[عمر]] خویش، او را بر [[مسند]] [[ولایت]] [[کوفه]] نشاند<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۸۶؛ [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۷۳-۱۷۸.</ref>. | ||
== [[امام علی]] {{ع}} و ابوموسی == | == [[امام علی]] {{ع}} و ابوموسی == | ||
=== [[ابوموسی]] و [[جنگ جمل]] === | === [[ابوموسی]] و [[جنگ جمل]] === | ||
هنگامی که [[امام علی]] {{ع}} بر [[مسند خلافت]] تکیه زد، [[ابوموسی]] با [[امام]] [[بیعت]] کرد و [[امام]] او را بر [[امارت]] [[کوفه]] باقی گذاشت. [[ابوموسی]] گرچه با [[امام]] [[بیعت]] کرد، ولی [[رفتار]] او نشان از عدم صداقتش در [[بیعت با امام]] دارد. هنگامیکه [[امام]] {{ع}} به قصد مقابله با [[اصحاب جمل]] راهی [[بصره]] شد، در نزدیکی [[کوفه]] دو پیک خویش، [[محمد بن ابیبکر]] و [[محمد بن جعفر]] را برای [[ترغیب]] [[مردم]] به [[جنگ]] نزد [[کوفیان]] فرستاد. [[ابوموسی]] به این بهانه که اکنون راه [[آخرت]] در گرو [[خانهنشینی]] است و [[جنگ]]، [[دنیاطلبی]] است و تا [[خونخواهی]] از [[قاتلین]] [[عثمان]] صورت نگیرد با کسی نخواهیم جنگید، از این امر خودداری کرد. [[امام]] {{ع}} برای دومین بار دو پیک دیگر، [[مالک اشتر]] و [[عبدالله بن عباس]] را به [[کوفه]] فرستاد. او باز هم [[رفتار]] پیشین را تکرار کرد. سومینبار [[امام]] [[فرمان]] [[عزل]] او را بهوسیله [[امام حسن]] {{ع}} و به [[همراهی]] عمار یاسر به [[کوفه]] فرستاد. [[امام]] {{ع}} در نامهای به او اینچنین مینویسد: "امّا بعد، از تو به من خبری رسیده که هم به سود توست و هم به زیانت. پس وقتی فرستادهام به سویت آمد، دست و بالت را جمع کن، کمرت را محکم ببند، از سوراخت به در آی و لشکریانی را که با تو هستند، فراخوان. پس اگر [[حق]] را در [[فرمان]] و اطاعتم یافتی، بشتاب و به [[جبهه]] درآی، و اگر [[ترس]] و [[ضعف]] بر تو [[حاکم]] شده است، از [[مسند]] [[فرمانداری]] به زیر آی و از آن دور شو و به کنج [[عافیت]] نشین. ولی [[سوگند]] به [[خدا]]، این را بدان هر جا که باشی به سراغت آیند و دست از سرت برندارند تا آب خوش از گلویت پایین نرود و چون کلاف سر درگم، راه پس و پیش گم کنی و [[وحشت]] سراپای وجودت را فراگیرد. تازه مپندار که از [[بلا]] جَستهای و با میل و اختیارت از دردسر رستهای، بلکه به بلای بزرگ [[تاریخ]] دچار گشتهای که هر قدرتی را به زیر آرد و سرکشان را رام کند و ناممکنها را ممکن سازد. پس بر سر [[عقل]] آی، [[حق]] را بشناس، اختیارت را به دست خود گیر، بیاراده مباش و از [[اطاعت]] [[امامت]] بهرهور باش. اگر از ما [[کراهت]] داری و [[توفیق]] [[خدمت]] در [[سپاه حق]] را نداری، از [[فرمانداری]] دور شو و به بیغوله [[بدبختی]] رو کن. [[فکر]] نکنی که دیگر کسی نیست و کار [[مردم]] بر [[زمین]] مانَد. هستند کسانی که بهتر از تو کار [[مردم]] را انجام دهند به طوری که دیگر به سراغت نیایند. به [[خدا]] [[سوگند]]، این [[پیکار]] بهحق است و به [[فرماندهی]] [[امام]] برحق و از [[توطئه]] و تحرّکات بیدینان باکی نیست، و السّلام<ref>{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ قَوْلٌ هُوَ لَكَ وَ عَلَيْكَ فَإِذَا قَدِمَ عَلَيْكَ رَسُولِي فَارْفَعْ ذَيْلَكَ وَ اُشْدُدْ مِئْزَرَكَ وَ اُخْرُجْ مِنْ جُحْرِكَ وَ اُنْدُبْ مَنْ مَعَكَ فَإِنْ حَقَّقْتَ فَانْفُذْ وَ إِنْ تَفَشَّلْتَ فَابْعُدْ وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَتُؤْتَيَنَّ حَيْثُ أَنْتَ وَ لاَ تُتْرَكُ حَتَّى تَخْلِطَ زُبْدَكَ بِخَاثِرِكَ وَ ذَائِبَكَ بِجَامِدِكَ وَ حَتَّى تُعْجَلَ عَنْ قِعْدَتِكَ وَ تَحْذَرَ مِنْ أَمَامِكَ كَحَذَرِكَ مِنْ خَلْفِكَ وَ مَا هِيَ بِالْهُوَيْنَا اَلَّتِي تَرْجُو وَ لَكِنَّهَا اَلدَّاهِيَةُ اَلْكُبْرَى يُرْكَبُ جَمَلُهَا وَ يُذَلُّ صَعْبُهَا وَ يُسَهَّلُ جَبَلُهَا فَاعْقِلْ عَقْلَكَ وَ اِمْلِكْ أَمْرَكَ وَ خُذْ نَصِيبَكَ وَ حَظَّكَ فَإِنْ كَرِهْتَ فَتَنَحَّ إِلَى غَيْرِ رَحْبٍ وَ لاَ فِي نَجَاةٍ فَبِالْحَرِيِّ لَتُكْفَيَنَّ وَ أَنْتَ نَائِمٌ حَتَّى لاَ يُقَالَ أَيْنَ فُلاَنٌ وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مَعَ مُحِقٍّ وَ مَا يُبَالِي مَا صَنَعَ اَلْمُلْحِدُونَ وَ اَلسَّلاَمُ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۶۳.</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۸۶- ۸۷.</ref>. | هنگامی که [[امام علی]] {{ع}} بر [[مسند خلافت]] تکیه زد، [[ابوموسی]] با [[امام]] [[بیعت]] کرد و [[امام]] او را بر [[امارت]] [[کوفه]] باقی گذاشت. [[ابوموسی]] گرچه با [[امام]] [[بیعت]] کرد، ولی [[رفتار]] او نشان از عدم صداقتش در [[بیعت با امام]] دارد. هنگامیکه [[امام]] {{ع}} به قصد مقابله با [[اصحاب جمل]] راهی [[بصره]] شد، در نزدیکی [[کوفه]] دو پیک خویش، [[محمد بن ابیبکر]] و [[محمد بن جعفر]] را برای [[ترغیب]] [[مردم]] به [[جنگ]] نزد [[کوفیان]] فرستاد. [[ابوموسی]] به این بهانه که اکنون راه [[آخرت]] در گرو [[خانهنشینی]] است و [[جنگ]]، [[دنیاطلبی]] است و تا [[خونخواهی]] از [[قاتلین]] [[عثمان]] صورت نگیرد با کسی نخواهیم جنگید، از این امر خودداری کرد. [[امام]] {{ع}} برای دومین بار دو پیک دیگر، [[مالک اشتر]] و [[عبدالله بن عباس]] را به [[کوفه]] فرستاد. او باز هم [[رفتار]] پیشین را تکرار کرد. سومینبار [[امام]] [[فرمان]] [[عزل]] او را بهوسیله [[امام حسن]] {{ع}} و به [[همراهی]] عمار یاسر به [[کوفه]] فرستاد. [[امام]] {{ع}} در نامهای به او اینچنین مینویسد: "امّا بعد، از تو به من خبری رسیده که هم به سود توست و هم به زیانت. پس وقتی فرستادهام به سویت آمد، دست و بالت را جمع کن، کمرت را محکم ببند، از سوراخت به در آی و لشکریانی را که با تو هستند، فراخوان. پس اگر [[حق]] را در [[فرمان]] و اطاعتم یافتی، بشتاب و به [[جبهه]] درآی، و اگر [[ترس]] و [[ضعف]] بر تو [[حاکم]] شده است، از [[مسند]] [[فرمانداری]] به زیر آی و از آن دور شو و به کنج [[عافیت]] نشین. ولی [[سوگند]] به [[خدا]]، این را بدان هر جا که باشی به سراغت آیند و دست از سرت برندارند تا آب خوش از گلویت پایین نرود و چون کلاف سر درگم، راه پس و پیش گم کنی و [[وحشت]] سراپای وجودت را فراگیرد. تازه مپندار که از [[بلا]] جَستهای و با میل و اختیارت از دردسر رستهای، بلکه به بلای بزرگ [[تاریخ]] دچار گشتهای که هر قدرتی را به زیر آرد و سرکشان را رام کند و ناممکنها را ممکن سازد. پس بر سر [[عقل]] آی، [[حق]] را بشناس، اختیارت را به دست خود گیر، بیاراده مباش و از [[اطاعت]] [[امامت]] بهرهور باش. اگر از ما [[کراهت]] داری و [[توفیق]] [[خدمت]] در [[سپاه حق]] را نداری، از [[فرمانداری]] دور شو و به بیغوله [[بدبختی]] رو کن. [[فکر]] نکنی که دیگر کسی نیست و کار [[مردم]] بر [[زمین]] مانَد. هستند کسانی که بهتر از تو کار [[مردم]] را انجام دهند به طوری که دیگر به سراغت نیایند. به [[خدا]] [[سوگند]]، این [[پیکار]] بهحق است و به [[فرماندهی]] [[امام]] برحق و از [[توطئه]] و تحرّکات بیدینان باکی نیست، و السّلام<ref>{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ قَوْلٌ هُوَ لَكَ وَ عَلَيْكَ فَإِذَا قَدِمَ عَلَيْكَ رَسُولِي فَارْفَعْ ذَيْلَكَ وَ اُشْدُدْ مِئْزَرَكَ وَ اُخْرُجْ مِنْ جُحْرِكَ وَ اُنْدُبْ مَنْ مَعَكَ فَإِنْ حَقَّقْتَ فَانْفُذْ وَ إِنْ تَفَشَّلْتَ فَابْعُدْ وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَتُؤْتَيَنَّ حَيْثُ أَنْتَ وَ لاَ تُتْرَكُ حَتَّى تَخْلِطَ زُبْدَكَ بِخَاثِرِكَ وَ ذَائِبَكَ بِجَامِدِكَ وَ حَتَّى تُعْجَلَ عَنْ قِعْدَتِكَ وَ تَحْذَرَ مِنْ أَمَامِكَ كَحَذَرِكَ مِنْ خَلْفِكَ وَ مَا هِيَ بِالْهُوَيْنَا اَلَّتِي تَرْجُو وَ لَكِنَّهَا اَلدَّاهِيَةُ اَلْكُبْرَى يُرْكَبُ جَمَلُهَا وَ يُذَلُّ صَعْبُهَا وَ يُسَهَّلُ جَبَلُهَا فَاعْقِلْ عَقْلَكَ وَ اِمْلِكْ أَمْرَكَ وَ خُذْ نَصِيبَكَ وَ حَظَّكَ فَإِنْ كَرِهْتَ فَتَنَحَّ إِلَى غَيْرِ رَحْبٍ وَ لاَ فِي نَجَاةٍ فَبِالْحَرِيِّ لَتُكْفَيَنَّ وَ أَنْتَ نَائِمٌ حَتَّى لاَ يُقَالَ أَيْنَ فُلاَنٌ وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مَعَ مُحِقٍّ وَ مَا يُبَالِي مَا صَنَعَ اَلْمُلْحِدُونَ وَ اَلسَّلاَمُ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۶۳.</ref><ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۸۶- ۸۷.</ref>. | ||
=== [[ابوموسی]] و [[جنگ صفین]] === | === [[ابوموسی]] و [[جنگ صفین]] === | ||
نقش [[ابوموسی]] در جریان [[جنگ صفین]] و ماجرای [[حکمیّت]]، نقشی مهم است. او با وجود هشدار بزرگانی چون [[عبدالله ابن عباس]] و [[مالک اشتر]]، [[فریب]] [[عمروعاص]] را خورد و زمینههای استقرار [[حکومت]] [[بنیامیه]] را فراهم ساخت. [[امام علی]] {{ع}} پس از این ماجرا در خطبهای حکمین را مورد [[نکوهش]] قرار میدهد: مردمی هستند [[درشتخوی]] و [[رذل]] و [[پست]]، بردگانی فرومایهاند، هر یک از سویی گرد آمده و از جایی برچیده شده، کسانیکه هنوز باید [[دین]] خود را فراگیرند و به [[آداب]] آن آشنا شوند، [[تعلیم]] دهند و در [[کارها]] آزموده شوند. کسی بر آنان [[سرپرستی]] یابد و دستشان بگیرد. نه از مهاجراناند و نه از [[انصار]] و نه از آنان که در [[مدینه]] جای داشتند و بر [[ایمان]] [[استوار]] بودند. بدانید که [[شامیان]] کسی را به [[داوری]] [[اختیار]] کردند که به آنچه [[دوست]] دارند از همه نزدیکتر بود و شما کسی را برگزیدید که به آنچه ناخوش دارید از همه نزدیکتر، بهیاد آرید [[عبدالله بن قیس]] را که دیروز میگفت این [[فتنه]] است، پس زه کمانهای خود را بگشایید و شمشیرها را در نیام کنید. اگر راست میگفته، پس در آمدنش به نزد ما، بیآنکه مجبورش کرده باشند، [[خطا]] کرده و اگر [[دروغ]] میگفته، [[تهمت]] در [[حق]] او رواست<ref>{{متن حدیث|جُفَاةٌ طَغَامٌ، وَ عَبِيدٌ أَقْزَامٌ، جُمِعُوا مِنْ كُلِّ أَوْبٍ، وَ تُلُقِّطُوا مِنْ كُلِّ شَوْبٍ، مِمَّنْ يَنْبَغِي أَنْ يُفَقَّهَ وَ يُؤَدَّبَ، وَ يُعَلَّمَ وَ يُدَرَّبَ، وَ يُوَلَّى عَلَيْهِ، وَ يُؤْخَذَ عَلَى يَدَيْهِ. لَيْسُوا مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ لاَ مِنَ اَلَّذِينَ تَبَوَّؤُا اَلدّٰارَ وَ اَلْإِيمٰانَ أَلاَ وَ إِنَّ اَلْقَوْمَ اِخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ أَقْرَبَ اَلْقَوْمِ مِمَّا تُحِبُّونَ وَ إِنَّكُمُ اِخْتَرْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ أَقْرَبَ اَلْقَوْمِ مِمَّا تَكْرَهُونَ وَ إِنَّمَا عَهْدُكُمْ بِعَبْدِ اَللَّهِ بْنِ قَيْسٍ بِالْأَمْسِ يَقُولُ إِنَّهَا فِتْنَةٌ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۸.</ref> | نقش [[ابوموسی]] در جریان [[جنگ صفین]] و ماجرای [[حکمیّت]]، نقشی مهم است. او با وجود هشدار بزرگانی چون [[عبدالله ابن عباس]] و [[مالک اشتر]]، [[فریب]] [[عمروعاص]] را خورد و زمینههای استقرار [[حکومت]] [[بنیامیه]] را فراهم ساخت. [[امام علی]] {{ع}} پس از این ماجرا در خطبهای حکمین را مورد [[نکوهش]] قرار میدهد: مردمی هستند [[درشتخوی]] و [[رذل]] و [[پست]]، بردگانی فرومایهاند، هر یک از سویی گرد آمده و از جایی برچیده شده، کسانیکه هنوز باید [[دین]] خود را فراگیرند و به [[آداب]] آن آشنا شوند، [[تعلیم]] دهند و در [[کارها]] آزموده شوند. کسی بر آنان [[سرپرستی]] یابد و دستشان بگیرد. نه از مهاجراناند و نه از [[انصار]] و نه از آنان که در [[مدینه]] جای داشتند و بر [[ایمان]] [[استوار]] بودند. بدانید که [[شامیان]] کسی را به [[داوری]] [[اختیار]] کردند که به آنچه [[دوست]] دارند از همه نزدیکتر بود و شما کسی را برگزیدید که به آنچه ناخوش دارید از همه نزدیکتر، بهیاد آرید [[عبدالله بن قیس]] را که دیروز میگفت این [[فتنه]] است، پس زه کمانهای خود را بگشایید و شمشیرها را در نیام کنید. اگر راست میگفته، پس در آمدنش به نزد ما، بیآنکه مجبورش کرده باشند، [[خطا]] کرده و اگر [[دروغ]] میگفته، [[تهمت]] در [[حق]] او رواست<ref>{{متن حدیث|جُفَاةٌ طَغَامٌ، وَ عَبِيدٌ أَقْزَامٌ، جُمِعُوا مِنْ كُلِّ أَوْبٍ، وَ تُلُقِّطُوا مِنْ كُلِّ شَوْبٍ، مِمَّنْ يَنْبَغِي أَنْ يُفَقَّهَ وَ يُؤَدَّبَ، وَ يُعَلَّمَ وَ يُدَرَّبَ، وَ يُوَلَّى عَلَيْهِ، وَ يُؤْخَذَ عَلَى يَدَيْهِ. لَيْسُوا مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ لاَ مِنَ اَلَّذِينَ تَبَوَّؤُا اَلدّٰارَ وَ اَلْإِيمٰانَ أَلاَ وَ إِنَّ اَلْقَوْمَ اِخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ أَقْرَبَ اَلْقَوْمِ مِمَّا تُحِبُّونَ وَ إِنَّكُمُ اِخْتَرْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ أَقْرَبَ اَلْقَوْمِ مِمَّا تَكْرَهُونَ وَ إِنَّمَا عَهْدُكُمْ بِعَبْدِ اَللَّهِ بْنِ قَيْسٍ بِالْأَمْسِ يَقُولُ إِنَّهَا فِتْنَةٌ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۸.</ref> | ||
[[امام]] {{ع}} پس از ماجرای [[حکمیّت]] در نامهای [[ابوموسی]] را [[نکوهش]] کرد و چنین فرمود: "هر چند که تو آن [[شایستگی]] را که به هنگام جدا شدن داشتی، از دست داده باشی. [[بدبخت]] آنکه از سود [[عقل]] و تجربتی که او را دادهاند، بیبهره ماند. من نمیتوانم سخن [[باطل]] و [[نادرست]] را [[تحمل]] کنم یا کاری را که [[خدا]] به [[صلاح]] آورده، تباه سازم. پس آنچه را که نمیدانی چیست رها کن، زیرا [[مردم]] [[بدکردار]] با این سخنان نابکارانه تو به سوی تو خواهند شتافت"<ref>{{متن حدیث|وَ إِنْ تَغَيَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِي عَلَيْهِ فَإِنَّ اَلشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِيَ مِنَ اَلْعَقْلِ وَ اَلتَّجْرِبَةِ وَ إِنِّي لَأَعْبَدُ أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِلٍ وَ أَنْ أُفْسِدَ أَمْراً قَدْ أَصْلَحَهُ اَللَّهُ فَدَعْ مَا لاَ تَعْرِفُ فَإِنَّ شِرَارَ اَلنَّاسِ طَائِرُونَ إِلَيْكَ بِأَقَاوِيلِ اَلسَّوْءِ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۷۸.</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۸۸؛ [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۷۳-۱۷۸.</ref> | [[امام]] {{ع}} پس از ماجرای [[حکمیّت]] در نامهای [[ابوموسی]] را [[نکوهش]] کرد و چنین فرمود: "هر چند که تو آن [[شایستگی]] را که به هنگام جدا شدن داشتی، از دست داده باشی. [[بدبخت]] آنکه از سود [[عقل]] و تجربتی که او را دادهاند، بیبهره ماند. من نمیتوانم سخن [[باطل]] و [[نادرست]] را [[تحمل]] کنم یا کاری را که [[خدا]] به [[صلاح]] آورده، تباه سازم. پس آنچه را که نمیدانی چیست رها کن، زیرا [[مردم]] [[بدکردار]] با این سخنان نابکارانه تو به سوی تو خواهند شتافت"<ref>{{متن حدیث|وَ إِنْ تَغَيَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِي عَلَيْهِ فَإِنَّ اَلشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِيَ مِنَ اَلْعَقْلِ وَ اَلتَّجْرِبَةِ وَ إِنِّي لَأَعْبَدُ أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِلٍ وَ أَنْ أُفْسِدَ أَمْراً قَدْ أَصْلَحَهُ اَللَّهُ فَدَعْ مَا لاَ تَعْرِفُ فَإِنَّ شِرَارَ اَلنَّاسِ طَائِرُونَ إِلَيْكَ بِأَقَاوِيلِ اَلسَّوْءِ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۷۸.</ref><ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۸۸؛ [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۷۳-۱۷۸.</ref> | ||
[[امام]] در [[نامه]] دیگری در پاسخ [[ابوموسی اشعری]] درباره حکمین مینویسد: "بسیاری از [[مردم]] از بهره زیادی که ممکن بود (در اثر [[تهذیب نفس]] در [[آخرت]] نصیب آنها گردد) بازماندند. به [[دنیا]] روی آوردند و از سر [[هوای نفس]] [[سخن]] گفتند و این کار باعث [[تعجب]] من گردیده که اقوامی [[خودپسند]] در آن گرد آمدهاند من میخواهم زخم درون آنها را مداوا کنم؛ چراکه میترسم مزمن و غیر قابل علاج گردد. بدان که هیچ کس نیست که نسبت به [[وحدت]] و [[اتحاد]] [[امت]] محمد از من حریصتر و علاقهاش به آن از من بیشتر باشد. من در این کار [[پاداش نیک]] و سرانجام [[شایسته]] از [[خدا]] میطلبم و به آنچه [[تعهد]] کردهام من [[وفا]] دارم هر چند تو از آن [[شایستگی]] که به هنگام رفتن از نزد من داشتی، [[تغییر]] پیدا کرده باشی. | [[امام]] در [[نامه]] دیگری در پاسخ [[ابوموسی اشعری]] درباره حکمین مینویسد: "بسیاری از [[مردم]] از بهره زیادی که ممکن بود (در اثر [[تهذیب نفس]] در [[آخرت]] نصیب آنها گردد) بازماندند. به [[دنیا]] روی آوردند و از سر [[هوای نفس]] [[سخن]] گفتند و این کار باعث [[تعجب]] من گردیده که اقوامی [[خودپسند]] در آن گرد آمدهاند من میخواهم زخم درون آنها را مداوا کنم؛ چراکه میترسم مزمن و غیر قابل علاج گردد. بدان که هیچ کس نیست که نسبت به [[وحدت]] و [[اتحاد]] [[امت]] محمد از من حریصتر و علاقهاش به آن از من بیشتر باشد. من در این کار [[پاداش نیک]] و سرانجام [[شایسته]] از [[خدا]] میطلبم و به آنچه [[تعهد]] کردهام من [[وفا]] دارم هر چند تو از آن [[شایستگی]] که به هنگام رفتن از نزد من داشتی، [[تغییر]] پیدا کرده باشی. | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
== سرانجام ابوموسی == | == سرانجام ابوموسی == | ||
در زمان [[مرگ]] [[ابوموسی]] [[اختلاف]] است، ولی چنین بهنظر میرسد او در ذیالحجه سال ۴۴ در ۶۳ سالگی [[وفات]] یافت<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۸۸.</ref>. | در زمان [[مرگ]] [[ابوموسی]] [[اختلاف]] است، ولی چنین بهنظر میرسد او در ذیالحجه سال ۴۴ در ۶۳ سالگی [[وفات]] یافت<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۸۸.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |