پرش به محتوا

هجرت در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۶: خط ۶:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
== مقدمه ==
«هَجْر» در لغت «[[ضد]] وَصْل» است. جدایی و ترک، معنای اصلی این واژه را تشکیل می‌دهد، چه این جدایی [[معنوی]] باشد یا مکانی. اما در [[صدر اسلام]]، [[عقیده]] و مکان در مفهوم [[هجرت]] به هم تنیده بود و [[شرط ایمان]] [[اسلامی]] هجرت مکانی به یثرب بود. مسئله هجرت از [[مکه]] به [[مدینه]]، جدای از این که یک امر [[سیاسی]] تلقی می‌شد، ظاهراً [[وجوب شرعی]] نیز داشت. گفته شده که [[خداوند]] به [[پیامبر]] {{صل}} [[دستور]] داد تا هجرت کند و او این [[آیه]] را خواند: {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا}}<ref>«و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنی درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنی درست (از هر کار) بیرون بر و از نزد خویش برای من برهانی یاریگر بگمار!» سوره اسراء، آیه ۸۰.</ref>.
شرط هجرت همچنان در همه بیعت‌ها تا هنگام [[فتح مکه]] ([[سال هشتم هجرت]]) باقی بود. [[آیات قرآن]] نیز حداقل در چند مورد [[لزوم]] [[هجرت به مدینه]] را شرط ایمان تلقی کرده است. در آیه ۹۷ [[سوره نساء]] آمده است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما ناتوان شمرده‌شدگان روی زمین بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانه‌ای است» سوره نساء، آیه ۹۷.</ref>.
در آیه ۱۰۰ سوره نساء نیز می‌افزاید: {{متن قرآن|وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«و هر کس در راه خداوند هجرت گزیند، در زمین سرپناه‌های فراوان و گستردگی (در روزی) خواهد یافت و هر که از خانه خویش برای هجرت به سوی خداوند و پیامبرش برون آید سپس مرگ او را دریابد؛ بی‌گمان پاداش او بر عهده خداوند است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۰۰.</ref>.
[[هجرت]] [[مسلمانان]] [[مکه]] نقطه عطفی در [[تاریخ]] [[اعتقادی]] - [[سیاسی]] [[اسلام]] تلقی می‌شود. آنان در مکه، [[خاندان]] و دیار و [[دارایی]] و [[ارزاق]] خود را فقط با [[توکل به خدا]] و به [[امید]] رضای او رها کردند و فقط تعداد اندکی موفق شدند که بخشی از دارایی منقول خود را همراه خود به [[مدینه]] برسانند.
به هر حال، [[دستور]] هجرت با همه تبعات و مشکلاتی که برای [[مهاجران]] و [[مردم]] یثرب داشت، از دیدگاه [[آینده]] [[تمدن اسلامی]] ضروری می‌نمود، [[پیامبر]] {{صل}} و دیگر [[مؤمنان]]، با [[هجرت به مدینه]]، از مرحله [[تبلیغ]] و [[دعوت]]، به مرحله تأسیس [[دولت اسلامی]] منتقل می‌شدند. هجرت، بدین‌سان، گامی اساسی در تأسیس [[جماعت]] [[اسلامی]] و [[جمعیت]] قابل توجه بود که از ارکان عمده برای هر دولتی تلقی می‌شود.
[[دانشمندان]] [[علم]] [[سیاست]]، معمولاً عناصر چهارگانه‌ای برای [[دولت]] در نظر می‌گیرند که عبارت است از: جمعیت، [[سرزمین]]، [[حکومت]] و [[حاکمیت]]. به نظر می‌رسد که دولت - [[شهر پیامبر]] {{صل}} با تکیه بر مفهوم هجرت، درصدد تأمین نخستین عنصر اساسی یعنی جمعیت بوده است. جمعیت یا جماعتی که «[[امت]]» نامیده می‌شود.
شرط هجرت برای تشکیل جمعیت اسلامی چنان حیاتی بود که کسانی که به مدینه هجرت می‌کردند، به جز موارد بسیار اندک و آن هم با اجازه پیامبر {{صل}} مجاز به ترک مدینه نبودند و در صورت خروج از مدینه مصداق {{متن حدیث|التَّعَرُّبُ‏ بَعْدَ الْهِجْرَةِ}} می‌شدند، این [[تعرب]] به منزله [[کفر]] بود. [[ابن مسعود]]، از جمله لعنت‌شدگان در لسان [[رسول خدا]] را «[[اعرابی]] مرتدی دانسته که تعرّب بعد الهجره داشته است»<ref>رسول جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، پیشین، ص۴۰-۴۱.</ref>. همه این [[تدابیر]] سبب شده بود تا [[مدینة النبی]] مکان و فضایی متمرکز برای تعداد فراوانی از مسلمانان باشد که [[همبستگی]] [[اعتقادی]] آنان رکن جمعیتی لازم را برای استقرار [[دولت اسلامی]] [[پیامبر]] {{صل}} فراهم نماید، اما این تلاش‌های معطوف به [[هجرت]]، بدون پیوندهای مکمل دیگر، که انسان‌هایی با دستگاه‌ها و سنت‌های قبیله‌ای متفاوت را بیشتر به هم نزدیک نموده و تاروپود [[روابط اجتماعی]] آنان را مستحکم نماید، شکننده می‌نمود. شاید به همین دلیل است که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} به سرعت [[نظام]] [[برادری]] را طرح و [[اجرا]] کرد<ref>[[داوود فیرحی|فیرحی، داوود]]، [[ساختار نظام سیاسی نبوی (مقاله)|ساختار نظام سیاسی نبوی]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۲۷۶.</ref>.


== چگونگی [[هجرت پیامبر]] اعظم {{صل}} ==
== چگونگی [[هجرت پیامبر]] اعظم {{صل}} ==
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش