حدیث یوم‌الدار در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
پس از گذشت سه سال از [[بعثت]]، مرحله [[دعوت علنی]] فرا رسید که مرحله سخت و خطرناکی بود. ابتدا از محدوده نسبتا کوچکی [[ابلاغ دین]] آغاز شد.
پس از گذشت سه سال از [[بعثت]]، مرحله [[دعوت علنی]] فرا رسید که مرحله سخت و خطرناکی بود. ابتدا از محدوده نسبتا کوچکی [[ابلاغ دین]] آغاز شد. [[فرمان الهی]] به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} رسید که: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>.  
[[فرمان الهی]] به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} رسید که: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>. هنگامی که این [[آیه]] نازل شد، [[رسول خدا]] {{صل}} علی {{ع}} را فرمود تا غذایی فراهم کند.


آن‌گاه [[فرزندان عبد المطلب]] را جمع نماید تا با آنان سخن بگوید و فرمان الهی را به آنان [[ابلاغ]] کند. علی {{ع}} یک صاع طعام تهیه کرد و یک ران گوسفند هم بدان افزود. ظرفی نیز پر از شیر کرد. سپس بنی [[عبد المطلب]] را که آن [[روز]] چهل مرد، یکی بیش یا کم می‌شدند، فراهم ساخت. عموهای او [[ابوطالب]]، [[حمزه]]، عبّاس و [[ابولهب]] نیز در این جمع بودند. همگی از آن طعام خوردند. علی {{ع}} گفت:
هنگامی که این [[آیه]] نازل شد، [[رسول خدا]] {{صل}} علی {{ع}} را فرمود تا غذایی فراهم کند. آن‌گاه [[فرزندان عبد المطلب]] را جمع نماید تا با آنان سخن بگوید و فرمان الهی را به آنان [[ابلاغ]] کند. علی {{ع}} یک صاع طعام تهیه کرد و یک ران گوسفند هم بدان افزود. ظرفی نیز پر از شیر کرد. سپس بنی [[عبد المطلب]] را که آن [[روز]] چهل مرد، یکی بیش یا کم می‌شدند، فراهم ساخت. عموهای او [[ابوطالب]]، [[حمزه]]، عبّاس و [[ابولهب]] نیز در این جمع بودند. همگی از آن طعام خوردند. علی {{ع}} گفت: همه [[سیر]] شدند و خوراکی‌ها همچنان بر جای بود، فقط جای دستانشان را بر [[غذا]] می‌دیدم. به خدای [[سوگند]]؛ اگر غذایی را که برای همه آنان‌ فراهم نمودم، یک نفر می‌خورد، سیر نمی‌شد. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: برایشان نوشیدنی بیار. من ظرف شیر را آوردم. همه نوشیدند و سیر شدند. به خدای سوگند؛ اگر یکی از آنان همه را می‌نوشید، سیر نمی‌شد.
همه [[سیر]] شدند و خوراکی‌ها همچنان بر جای بود، فقط جای دستانشان را بر [[غذا]] می‌دیدم. به خدای [[سوگند]]؛ اگر غذایی را که برای همه آنان‌ فراهم نمودم، یک نفر می‌خورد، سیر نمی‌شد. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود:
برایشان نوشیدنی بیار. من ظرف شیر را آوردم. همه نوشیدند و سیر شدند. به خدای سوگند؛ اگر یکی از آنان همه را می‌نوشید، سیر نمی‌شد.


هنگامی که رسول خدا {{صل}} می‌خواست با آنان سخن بگوید؛ ابولهب بر او پیشی گرفت و گفت: این یارتان، از قدیم شما را [[سحر]] و [[جادو]] کرده است. [[جمعیت]] متفرق شدند و رسول خدا {{صل}} با آنان سخن نگفت.
هنگامی که رسول خدا {{صل}} می‌خواست با آنان سخن بگوید؛ ابولهب بر او پیشی گرفت و گفت: این یارتان، از قدیم شما را [[سحر]] و [[جادو]] کرده است. [[جمعیت]] متفرق شدند و رسول خدا {{صل}} با آنان سخن نگفت.


روز دیگر رسول خدا {{صل}} به علی {{ع}} فرمود: بار دیگر همان مقدار طعام تهیه کن و آنان را نزد من فراهم ساز. همگی خوردند و آشامیدند و سیر شدند.
روز دیگر رسول خدا {{صل}} به علی {{ع}} فرمود: بار دیگر همان مقدار طعام تهیه کن و آنان را نزد من فراهم ساز. همگی خوردند و آشامیدند و سیر شدند. پس رسول خدا {{صل}} به سخن آمد و گفت: ای فرزندان عبد المطلب؛ به [[خدا]] قسم هیچ [[جوان]] [[عربی]] نمی‌شناسم که بهتر از آنچه من برای شما آورده‌ام، برای [[قوم]] خود آورده باشد. به [[راستی]] که من خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] را برای شما آورده‌ام، و خدای مرا فرموده است که شما را به جانب او [[دعوت]] کنم. پس کدام یک از شما مرا کمک می‌کند تا [[برادر]] من، و [[وصی]] من و [[خلیفه]] من در میان شما باشد؟!
پس رسول خدا {{صل}} به سخن آمد و گفت:
ای فرزندان عبد المطلب؛ به [[خدا]] قسم هیچ [[جوان]] [[عربی]] نمی‌شناسم که بهتر از آنچه من برای شما آورده‌ام، برای [[قوم]] خود آورده باشد. به [[راستی]] که من خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] را برای شما آورده‌ام، و خدای مرا فرموده است که شما را به جانب او [[دعوت]] کنم. پس کدام یک از شما مرا کمک می‌کند تا [[برادر]] من، و [[وصی]] من و [[خلیفه]] من در میان شما باشد؟!
احدی از آنان وی را پاسخ نداد. علی {{ع}} گفت:
یا [[رسول الله]]؛ من تو را در این کار [[یاری]] می‌دهم. پس گردنم را گرفت و گفت: هان، این است برادر من، و [[وصیّ]] من، و خلیفه من در میان شما.


پس از وی بشنوید و فرمانش ببرید. پس [[جمعیت]] بپاخاستند و می‌خندیدند و به [[ابوطالب]] می‌گفتند: تو را امر کرد که از پسرت بشنوی و او را [[اطاعت]] کنی.
احدی از آنان وی را پاسخ نداد. علی {{ع}} گفت: یا [[رسول الله]]؛ من تو را در این کار [[یاری]] می‌دهم. پس گردنم را گرفت و گفت: هان، این است برادر من، و [[وصیّ]] من، و خلیفه من در میان شما. پس از وی بشنوید و فرمانش ببرید. پس [[جمعیت]] بپاخاستند و می‌خندیدند و به [[ابوطالب]] می‌گفتند: تو را امر کرد که از پسرت بشنوی و او را [[اطاعت]] کنی.
در برخی از متون آمده که چون علی {{ع}} بپا خاست و پاسخ گفت، [[پیامبر]] {{صل}} او را نشاند.
در برخی از متون آمده که چون علی {{ع}} بپا خاست و پاسخ گفت، [[پیامبر]] {{صل}} او را نشاند.


مطابق [[روایت]] اسکافی‌
مطابق [[روایت]] اسکافی‌، پیامبر {{صل}} فرمود: این است برادر من، و وصیّ من و خلیفه من. آنان به‌ ابوطالب گفتند: از پسرت اطاعت کن. او را بر تو [[امیر]] کرد<ref>تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۳؛ مختصر تاریخ ابو الفداء، ج۲، ص۱۴؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۷۲؛ کنز العمّال، ج۱۵، ص۱۱۶- ۱۱۷؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۴۴؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۵۹؛ کفایة الطالب، ص۲۰۵؛ منهاج السنه، ج۴، ص۸۰؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۸۶؛ خصائص نسائی، ص۸۶؛ الغدیر، ج۲، ص۲۷۸- ۲۸۴.</ref>.
پیامبر {{صل}} فرمود: این است برادر من، و وصیّ من و خلیفه من. آنان به‌ ابوطالب گفتند: از پسرت اطاعت کن. او را بر تو [[امیر]] کرد<ref>تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۳؛ مختصر تاریخ ابو الفداء، ج۲، ص۱۴؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۷۲؛ کنز العمّال، ج۱۵، ص۱۱۶- ۱۱۷؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۴۴؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۵۹؛ کفایة الطالب، ص۲۰۵؛ منهاج السنه، ج۴، ص۸۰؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۸۶؛ خصائص نسائی، ص۸۶؛ الغدیر، ج۲، ص۲۷۸- ۲۸۴.</ref>.


[[طبری]] که این داستان را به همین نحو در [[تاریخ]] الامم و الملوک آورده، چون در [[تفسیر]] به اینجا رسید، آن را با همین متن و سند نوشت، امّا یک عبارت را عوض و به این صورت ثبت کرد؛
[[طبری]] که این داستان را به همین نحو در "تاریخ الامم و الملوک" آورده، چون در [[تفسیر]] به اینجا رسید، آن را با همین متن و سند نوشت، امّا یک عبارت را عوض و به این صورت ثبت کرد: پس کدام یک از شما مرا کمک می‌کند تا برادر من و چنین و چنان باشد... سپس گفت: این است، برادر من و چنین و چنان!<ref>بنگرید: تفسیر طبری، ج۱۹، ص۷۵. </ref>. [[ابن کثیر]] شامی نیز از او [[پیروی]] کرد و در حالی که منبع مورد [[اعتماد]] او در تاریخ، کتاب تاریخ طبری است، این داستان را از تفسیر او نقل نمود<ref>بنگرید: البدایة و النهایه، ج۳، ص۴۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۳۵۱.</ref>.
پس کدام یک از شما مرا کمک می‌کند تا برادر من، و چنین، و چنان باشد... سپس گفت: این است، برادر من، و چنین و چنان!<ref>بنگرید: تفسیر طبری، ج۱۹، ص۷۵. </ref>.
[[ابن کثیر]] شامی نیز از او [[پیروی]] کرد و در حالی که منبع مورد [[اعتماد]] او در تاریخ، کتاب تاریخ طبری است، این داستان را از تفسیر او نقل نمود<ref>بنگرید: البدایة و النهایه، ج۳، ص۴۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۳۵۱.</ref>.


[[محمّد]] [[حسنین]] هیکل در چاپ اول کتاب خود: حیاة [[محمّد]]، ص۱۰۴ [[نص]] [[روایت]] [[طبری]] در [[تاریخ]] الامم و الملوک را آورده، امّا در چاپ دوم عبارت: «و [[خلیفه]] من در میان شما» را حذف کرده است. وی این [[خیانت]] [[علمی]] را در ازای دریافت پانصد لیره یا فروش هزار نسخه از کتاب خود انجام داده است<ref>بنگرید: حیاة محمّد، ص۱۳۹؛ سیرة المصطفی، ص۱۳۰.</ref>..<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۰۲.</ref>.
"محمّد حسنین هیکل" در چاپ اول کتاب خود: "حیاة محمّد"، ص۱۰۴، [[نص]] [[روایت]] [[طبری]] در "تاریخ الامم و الملوک" را آورده، امّا در چاپ دوم عبارت: «و [[خلیفه]] من در میان شما» را حذف کرده است. وی این [[خیانت]] [[علمی]] را در ازای دریافت پانصد لیره یا فروش هزار نسخه از کتاب خود انجام داده است<ref>بنگرید: حیاة محمّد، ص۱۳۹؛ سیرة المصطفی، ص۱۳۰.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۰۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۳۵۶

ویرایش