پرش به محتوا

اجتهاد: تفاوت میان نسخه‌ها

۶٬۸۱۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ اکتبر ۲۰۱۸
خط ۴۷: خط ۴۷:


==منابع اجتهاد==
==منابع اجتهاد==
در به‌کارگیری منابع اجتهاد، نظم و ترتیب خاصّی وجود دارد؛ زیرا بعضی از آن‌ها حکم واقعی (اعمّ از واقعی اوّلی یا واقعی تنزیلی) را بیان می‌کند و مجتهد باید در مرحله نخست، به این‌گونه ادلّه مراجعه کند و برخی دیگر از منابع، صرفاً وظیفه عملی انسان هنگام شک و تحیر را تبیین می‌کند و بعضی در مقامی که هیچ یک از منابع کاربرد نداشته باشد، رفع مشکل‌می‌کند.[۱]
*در به‌کارگیری منابع اجتهاد، نظم و ترتیب خاصّی وجود دارد؛ زیرا بعضی از آن‌ها حکم واقعی "اعمّ از واقعی اوّلی یا واقعی تنزیلی را بیان می‌کند و مجتهد باید در مرحله نخست، به این‌گونه ادلّه مراجعه کند و برخی دیگر از منابع، صرفاً وظیفه عملی انسان هنگام شک و تحیر را تبیین می‌کند و بعضی در مقامی که هیچ یک از منابع کاربرد نداشته باشد، رفع مشکل‌ می‌کند<ref>الاصول العامه، ص‌۸۶‌ـ‌۸۷‌.</ref>.
 
===[[قرآن کریم|قرآن مجید]]===
۱. قرآن مجید:
*از مهم‌ترین منابع استنباط که به‌سبب صدور قطعی آن از ناحیه خدا و اعجاز جاوید آن در میان منابع ویژگی خاصی دارد، [[قرآن کریم]] است. تحدّی [[قرآن]] در آیاتی چند نظیر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا }}﴾}}<ref> بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد؛ سوره اسراء، آیه:۸۸.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أُنزِلِ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَن لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ }}﴾}}<ref> یا می‌گویند که آن (قرآن) را بربافته است (و از خداوند نیست)! بگو اگر راست می‌گویید ده سوره‌ای بربافته مانند آن بیاورید و هر که را هم می‌توانید به جای خداوند، (به یاوری) فرا خوانید.پس اگر (فراخوان) شما را پاسخ نگویند بدانید که با دانش خداوند فرو فرستاده شده است و اینکه هیچ خدایی جز او نیست، اکنون آیا گردن می‌نهید؟؛ سوره هود، آیه: ۱۳- ۱۴.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ }}﴾}}<ref> یا می‌گویند (پیامبر) آن را بربافته است، بگو: اگر راست می‌گویید سوره‌ای همگون آن بیاورید و هر کس جز خداوند را می‌توانید فرا خوانید؛ سوره یونس، آیه:۳۸.</ref>، اهمّیت مسلمانان به حفظ آیات [[قرآن]]، وجود نویسندگان [[وحی]] که آیات را بدون فزونی و کاستی می‌نوشتند، و اهمّیت تلاوت قرآن میان مسلمانان، همه بر غیرقابل تردید بودن [[قرآن]] مهر تأیید می‌زند و آن را حجّتی قطعی حتّی برای آیندگان تا دامنه قیامت قرار می‌دهد<ref>المیزان، ج‌۱، ص‌۵۷؛ احسن الحدیث، ج‌۱، ص‌۷۲ و ج‌۲، ص‌۳۸۶؛ علم‌اصول‌الفقه، ص۳۴‌ـ‌۳۵؛ الاصول‌العامه، ص‌۱۰۰‌ـ‌۱۰۱.</ref> {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهِ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ}}﴾}}<ref> بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی می‌دهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که می‌ورزید بیزارم؛ سوره انعام، آیه:۱۹.</ref> نصوص [[قرآن]]، حجتی قطعی است؛ زیرا احتمال خلاف در آن وجود ندارد. ظواهر آن نیز برای همه حجّت است و به مخاطب یا زمانی خاص اختصاص ندارد؛ زیرا شارع مقدّس در تفهیم و تفهّم، شیوه‌ای تازه ابداع نکرده؛ بلکه همان سیره شایع عقلایی را امضا کرده است. انسان‌ها با هر لغت و لهجه‌ای با یک‌دیگر تفاهم دارند، بر اساس ظاهر کلام متکلّم عمل می‌کنند و به لوازم آن ملتزم می‌شوند و احتمال خلاف را پس از جستجو از مخصِّص و مقید و معارض مُلغا می‌دانند <ref>فرائد الاصول، ج‌۱، ص‌۱۰۲ و ۱۱۶.</ref>. برخی، برای نفی حجیت ظواهر [[قرآن]] دلیل‌هایی را ذکر کرده‌اند که اهمّ آن‌ها از این قرار است:
از مهم‌ترین منابع استنباط که به‌سبب صدور قطعی آن از ناحیه خدا و اعجاز جاوید آن در میان منابع ویژگی خاصی دارد، قرآن کریم است. تحدّی قرآن در آیاتی چند نظیر اسراء/۱۷، ۸۸؛ هود/۱۱، ۱۳‌ـ‌۱۴؛ یونس/۱۰، ۳۸، اهمّیت مسلمانان به حفظ آیات قرآن، وجود نویسندگان وحی که آیات را بدون فزونی و کاستی می‌نوشتند، و اهمّیت تلاوت قرآن میان مسلمانان، همه بر غیرقابل تردید بودن قرآن مهر تأیید می‌زند و آن را حجّتی قطعی حتّی برای آیندگان تا دامنه قیامت قرار می‌دهد:[۲] «و‌اوحِی اِلَی هـذا القُرءانُ لاُِنذِرَکم بِهِ و مَن بَلَغَ‌...» (انعام/۶،۱۹)
#وجود علم اجمالی به مخصِّصات و مقیدات، حجّیت ظواهر [[قرآن]] را مخدوش می‌کند <ref>فرائد الاصول، ج‌۱، ص‌۱۰۹.</ref> پاسخ  این است که اشکال، ظواهر سنّت را نیز شامل می‌شود<ref>فوائد الاصول، ج‌۴، ص‌۱۲‌ـ‌۱۶؛ فرائد الاصول، ج‌۱، ص‌۱۰۹؛ الاصول العامه، ص‌۱۰۴.</ref> و به [[قرآن]] اختصاص ندارد. راه حلّ مطلب این است که پس از فحص از موارد احتمال مخصِّص و مقید، علم اجمالی از بین خواهد رفت؛ زیرا این علم اجمالی به علم تفصیلی در برخی از اطراف و شک بدوی در اطراف دیگر منحل می‌شود؛ در نتیجه، مواردی به‌طور مشخّص، تخصیص و تقیید می‌خورد و مازاد آن "موارد شک بدوی" با کمک اصالة العموم و اصالة الاطلاق، بی‌تأثیر می‌گردد<ref>الاصول العامه، ص‌۱۰۳.</ref>.
نصوص قرآن، حجتی قطعی است؛ زیرا احتمال خلاف در آن وجود ندارد. ظواهر آن نیز برای همه حجّت است و به مخاطب یا زمانی خاص اختصاص ندارد؛ زیرا شارع مقدّس در تفهیم و تفهّم، شیوه‌ای تازه ابداع نکرده؛ بلکه همان سیره شایع عقلایی را امضا کرده است. انسان‌ها با هر لغت و لهجه‌ای با یک‌دیگر تفاهم دارند، براساس ظاهر کلام متکلّم عمل می‌کنند و به لوازم آن ملتزم می‌شوند و احتمال خلاف را پس از جستوجو از مخصِّص و مقید و معارض مُلغا می‌دانند.[۳] برخی، برای نفی حجیت ظواهر قرآن دلیل‌هایی را ذکر کرده‌اند که اهمّ آن‌ها از این قرار است: ۱. وجود علم اجمالی به مخصِّصات و مقیدات، حجّیت ظواهر قرآن را مخدوش می‌کند.[۴] پاسخ  این است که اشکال، ظواهر سنّت را نیز شامل می‌شود[۵] و به قرآن اختصاص ندارد. راه حلّ مطلب این است که پس از فحص از موارد احتمال مخصِّص و مقید، علم اجمالی از بین خواهد رفت؛ زیرا این علم اجمالی به علم تفصیلی در برخی از اطراف و شک بدوی در اطراف دیگر منحل می‌شود؛ در نتیجه، مواردی به‌طور مشخّص، تخصیص و تقیید می‌خورد و مازاد آن (موارد شک بدوی) با کمک اصالة العموم و اصالة الاطلاق، بی‌تأثیر می‌گردد.[۶] ۲. احتمال تحریف در قرآن با حجیت ظواهر آن منافی است. با توجّه به روایاتی که در باب تحریف قرآن ـ به‌صورت زیاده یا نقیصه‌ـ در کتاب‌های حدیثی شیعه و اهل‌سنّت آمده،[۷] اعتماد به ظواهر قرآن از دست می‌رود. پاسخ این است که اوّلاً این اخبار با روایاتی که به صراحت تحریف را نفی می‌کنند، و نیز با اخباری که می‌گویند: باید طبق قرآن موجود عمل کرد، تعارض دارند.[۸] ثانیاً اخبار تحریف، مخالف صریح آیات قرآن هستند؛ زیرا آیات ۹ حجر/۱۵ و ۴۲ فصلت/۴۱ بر نفی تحریف در قرآن به زیاده و نقیصه دلالت دارند.[۹] در روایات نیز آمده است که در تعارض دو حدیث با یک‌دیگر، آن‌ها را بر قرآن عرضه، و به آن‌چه موافق با کتاب است، عمل‌کنید.[۱۰] این روایات نیز بر حجیت ظواهر قرآن و عدم تحریف آن دلالت دارند.
#احتمال تحریف در [[قرآن]] با حجیت ظواهر آن منافی است. با توجّه به روایاتی که در باب [[تحریف قرآن]] ـ به‌صورت زیاده یا نقیصه‌ـ در کتاب‌های حدیثی [[شیعه]] و [[اهل سنت]] آمده<ref>صحیح البخاری، ج‌۸، ص‌۳۲‌ـ‌۳۵؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۴۲۰‌ـ‌۴۲۲‌و ۴۲۵ و ج‌۸، ص‌۱۸۳‌ـ‌۱۸۴؛ الاتقان، ج‌۱، ص‌۴۶ و ۱۹۸ و ج‌۳، ص۷۲ و ۷۴؛ الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۲۵۴‌ـ‌۲۶۰.</ref>، اعتماد به ظواهر [[قرآن]] از دست می‌رود. پاسخ این است که اوّلاً این اخبار با روایاتی که به صراحت تحریف را نفی می‌کنند، و نیز با اخباری که می‌گویند: باید طبق [[قرآن]] موجود عمل کرد، تعارض دارند<ref>الاصول الاصلیه، ص‌۱۳۳.</ref>. ثانیاً اخبار تحریف، مخالف صریح آیات [[قرآن]] هستند؛ زیرا آیات {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ }}﴾}}<ref> بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه:۹.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}﴾}}<ref> در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است؛ سوره فصلت، آیه:۴۲.</ref> بر نفی تحریف در [[قرآن]] به زیاده و نقیصه دلالت دارند<ref>الاصول العامه، ص‌۱۰۱‌ـ‌۱۰۵.</ref> در روایات نیز آمده است که در تعارض دو حدیث با یک‌دیگر، آن‌ها را بر [[قرآن]] عرضه، و به آن‌چه موافق با کتاب است، عمل‌ کنید<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۶۹‌؛ وصول الاخیار، ص‌۱۸۱.</ref>. این روایات نیز بر حجیت ظواهر [[قرآن]] و عدم تحریف آن دلالت دارند.
۳. روایاتی که مراجعه به قرآن را بدون رجوع به اهل‌بیت(علیهم السلام) منع کرده است. این اشکال، با توجّه به این‌که عمل به قرآن باید پس از فحص از مخصّص و مقید باشد، جایگاهی ندارد. باید توجه داشت که بعضی از آن روایات، فهم حقیقی قرآن و شناخت ظاهر و باطن و ناسخ و منسوخ را به امامان(علیهم السلام) اختصاص می‌دهد، نه مطلق فهم قرآن را.[۱۱] افزون بر این، اخباری بر جواز عمل و رجوع به قرآن و ارجاع اخبار متعارض به آن دلالت دارند، تا به آن‌چه موافق قرآن است عمل، و آن‌چه مخالف آن است، کنار زده شود و این عمل ممکن نیست، مگر پس از فراغ از جواز عمل به قرآن.[۱۲]
#روایاتی که مراجعه به [[قرآن]] را بدون رجوع به [[اهل بیت]]{{عم}} منع کرده است. این اشکال، با توجّه به این‌که عمل به [[قرآن]] باید پس از فحص از مخصّص و مقید باشد، جایگاهی ندارد. باید توجه داشت که بعضی از آن روایات، فهم حقیقی [[قرآن]] و شناخت ظاهر و باطن و ناسخ و منسوخ را به [[امامان]]{{عم}} اختصاص می‌دهد، نه مطلق فهم [[قرآن]] را<ref>البیان، ص‌۲۶۸.</ref>. افزون بر این، اخباری بر جواز عمل و رجوع به [[قرآن]] و ارجاع اخبار متعارض به آن دلالت دارند، تا به آن‌چه موافق [[قرآن]] است عمل، و آن‌چه مخالف آن است، کنار زده شود و این عمل ممکن نیست، مگر پس از فراغ از جواز عمل به [[قرآن]]<ref>فوائدالاصول، ج‌۳، ص‌۱۳۸؛ فرائد الاصول، ج‌۱، ص‌۱۰۵‌ـ‌۱۰۶؛ الاصول‌العامه، ص‌۱۰۴.</ref>.
۴. روایاتی که از تفسیر به رأی نهی کرده مخالف حجیت ظواهر قرآن است.[۱۳] با توجّه به این‌که ظواهر قرآن دلالت روشنی دارد و غموضی در آن نیست تا به تفسیر نیاز داشته باشد، این روایات به‌طور قهری شامل ظواهر نخواهند بود.[۱۴]
#روایاتی که از تفسیر به رأی نهی کرده مخالف حجیت ظواهر [[قرآن]] است<ref>فرائد الاصول، ج‌۱، ص‌۱۰۳.</ref> با توجّه به این‌که ظواهر [[قرآن]] دلالت روشنی دارد و غموضی در آن نیست تا به تفسیر نیاز داشته باشد، این روایات به‌طور قهری شامل ظواهر نخواهند بود<ref>فرائد الاصول، ج‌۱، ص‌۱۰۵؛ الاصول العامه، ص‌۱۰۴.</ref>.
۵. فهم قرآن به مخاطبان آن اختصاص دارد؛ زیرا احتمال می‌رود قراین نهفته‌ای باشد که گوینده در فهماندن مقاصد خود، به آن اعتماد کرده است؛ ازاین‌رو دیگران نمی‌توانند به ظواهر قرآن وثوق پیدا کنند؛[۱۵]این ادّعا ناتمام است؛ زیرا اوّلاً قرآن مجید برای همه عصرها و نسل‌ها است و به گروهی خاص در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) اختصاص ندارد: «و‌اُوحِی اِلَی هـذا القُرءانُ لاُِنذِرَکم بِهِ و مَن بَلَغَ‌...» (انعام/۶، ۱۹) و ثانیاً قرآن برای  بیان مقصود خود، به شیوه معمول عقلایی عمل کرده است و عقلا در موارد احتمال قرینه با اصل عدم، وجود آن را منتفی می‌دانند و در این جهت میان مخاطب و غیرمخاطب تفاوتی نیست.[۱۶]
#فهم [[قرآن]] به مخاطبان آن اختصاص دارد؛ زیرا احتمال می‌رود قراین نهفته‌ای باشد که گوینده در فهماندن مقاصد خود، به آن اعتماد کرده است؛ ازاین‌رو دیگران نمی‌توانند به ظواهر [[قرآن]] وثوق پیدا کنند<ref>البیان، ص‌۲۶۷‌ـ‌۲۶۸.</ref>؛ این ادّعا ناتمام است؛ زیرا اوّلاً [[قرآ«|قرآن مجید]] برای همه عصرها و نسل‌ها است و به گروهی خاص در زمان [[پیامبر]]{{صل}} اختصاص ندارد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهِ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ}}﴾}}<ref> بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی می‌دهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که می‌ورزید بیزارم؛ سوره انعام، آیه:۱۹.</ref> و ثانیاً [[قرآن]] برای  بیان مقصود خود، به شیوه معمول عقلایی عمل کرده است و عقلا در موارد احتمال قرینه با اصل عدم، وجود آن را منتفی می‌دانند و در این جهت میان مخاطب و غیر مخاطب تفاوتی نیست<ref>فوائد الاصول، ج‌۳، ص‌۱۳۸‌ـ‌۱۳۹.</ref>.
 
===سنّت "قول، فعل یا تقریر معصوم{{ع}}"===
۲. سنّت (قول، فعل یا تقریر معصوم(علیه السلام)):
*دلیل اعتبار سنّت نبوی آیاتی است که در آن به تبعیت از رسول‌الله(صلی الله علیه وآله)امر شده (نساء/۴،۵۹؛ حشر/۵۹،۷؛ نجم/۵۳، ۳‌ـ‌۴) و نیز اجماعی که همه مسلمانان بر عمل به سنّت نبوی(صلی الله علیه وآله)دارند.[۱۷]
دلیل اعتبار سنّت نبوی آیاتی است که در آن به تبعیت از رسول‌الله(صلی الله علیه وآله)امر شده (نساء/۴،۵۹؛ حشر/۵۹،۷؛ نجم/۵۳، ۳‌ـ‌۴) و نیز اجماعی که همه مسلمانان بر عمل به سنّت نبوی(صلی الله علیه وآله)دارند.[۱۷]
درباره سنّت اهل‌بیت(علیهم السلام) بحث است که آیا مانند سنّت رسول‌الله(صلی الله علیه وآله) حجّت است یا نه. نظیر این بحث، در حجیت سنّت صحابه نیز مطرح است. امامیه معتقدند که سنّت بر حسب اصطلاح، توسعه داشته فعل، قول و تقریر امامان معصوم(علیهم السلام)را شامل می‌شود. بر این مطلب به آیاتی نیز استدلال می‌کنند؛ از‌جمله، آیه‌تطهیر (احزاب/۳۳، ۳۳) که در آن از اراده خداوند به تطهیر اهل‌بیت از پلیدی سخن به‌میان آمده و در این صورت آیه بر عصمت آنان دلالت کرده و سنّت آنان به‌طور قطع حجّت خواهد شد. آیه‌دیگر، آیه‌۵۹ نساء/۴ است که در آن، خداوند بر پیروی از اولی‌الامر همانند اطاعت از خدا و رسول، به‌صورت جزمی و مطلق امر کرده است؛ در این زمینه روایاتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نیز وجود دارد که پیروی از امام را به‌صورت مطلق واجب کرده است؛[۱۸]لازمه این سخن، عصمت اولی‌الامر است و گرنه در فرض خطا لازم می‌آید امر خدا به فعل خطایی منهی عنه تعلّق گرفته باشد.[۱۹] از نظر شیعه، اولی‌الامر، امامان معصوم(علیهم السلام) هستند؛ بدین سبب قول و فعل و تقریر آن‌ها حجّت است و بر این ادّعا، روایات فراوانی نیز وارد شده‌است.[۲۰]
درباره سنّت اهل‌بیت(علیهم السلام) بحث است که آیا مانند سنّت رسول‌الله(صلی الله علیه وآله) حجّت است یا نه. نظیر این بحث، در حجیت سنّت صحابه نیز مطرح است. امامیه معتقدند که سنّت بر حسب اصطلاح، توسعه داشته فعل، قول و تقریر امامان معصوم(علیهم السلام)را شامل می‌شود. بر این مطلب به آیاتی نیز استدلال می‌کنند؛ از‌جمله، آیه‌تطهیر (احزاب/۳۳، ۳۳) که در آن از اراده خداوند به تطهیر اهل‌بیت از پلیدی سخن به‌میان آمده و در این صورت آیه بر عصمت آنان دلالت کرده و سنّت آنان به‌طور قطع حجّت خواهد شد. آیه‌دیگر، آیه‌۵۹ نساء/۴ است که در آن، خداوند بر پیروی از اولی‌الامر همانند اطاعت از خدا و رسول، به‌صورت جزمی و مطلق امر کرده است؛ در این زمینه روایاتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نیز وجود دارد که پیروی از امام را به‌صورت مطلق واجب کرده است؛[۱۸]لازمه این سخن، عصمت اولی‌الامر است و گرنه در فرض خطا لازم می‌آید امر خدا به فعل خطایی منهی عنه تعلّق گرفته باشد.[۱۹] از نظر شیعه، اولی‌الامر، امامان معصوم(علیهم السلام) هستند؛ بدین سبب قول و فعل و تقریر آن‌ها حجّت است و بر این ادّعا، روایات فراوانی نیز وارد شده‌است.[۲۰]
از موضوعاتی که اهل‌سنّت به آن اعتقاد دارند، حجّیت سنّت صحابه است. آنان به آیاتی از‌جمله آیات ۱۱۰ آل‌عمران/۳ و ۱۴۳ بقره/۲ استدلال کرده‌اند.[۲۱]
از موضوعاتی که اهل‌سنّت به آن اعتقاد دارند، حجّیت سنّت صحابه است. آنان به آیاتی از‌جمله آیات ۱۱۰ آل‌عمران/۳ و ۱۴۳ بقره/۲ استدلال کرده‌اند.[۲۱]
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش