پرش به محتوا

اجتهاد: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ اکتبر ۲۰۱۸
خط ۸۹: خط ۸۹:
*برخی، اجتهاد [[انبیا]] را پس از یأس از وحی درباره احکام جایز می‌شمرند<ref>ارشاد الفحول، ج‌۲، ص‌۲۱۸‌ـ‌۲۱۹؛ اصول السرخسی، ج‌۲، ص‌۹۶؛ موسوعة الفقه، ج‌۳، ص‌۹.</ref>. و برخی دیگر، اجتهاد را در اوایل رسالت ممتنع و پس از آن بلامانع می‌دانند<ref>المصقول، ص‌۱۶۱.</ref>. گروهی [[عصمت]] [[انبیا]] را به اجتهاد نیز تعمیم داده‌اند<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۲۰۴‌ـ‌۲۰۵؛ المنار، ج‌۵، ص۳۹۵‌ـ‌۳۹۶؛ اصول‌السرخسی، ج۲، ص۹۵‌ـ‌۹۶.</ref> و برخی،  خطا در اجتهاد را فقط درباره [[پیامبر اسلام]]{{صل}} منتفی می‌دانند. بدان جهت که پس از حضرت، کسی نیست تا اشتباهات او را تذکر دهد؛ امّا خطای دیگر [[انبیا]] از سوی [[پیغمبر]] بعدی برطرف می‌شد<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۲۰۴‌ـ‌۲۰۵.</ref>. گروهی نیز [[انبیا]] را در تبلیغ [[دین]]، نه در اجتهاد، معصوم دانسته‌اند<ref>المنار، ج‌۱۰، ص‌۹۴؛ اصول السرخسی، ج‌۲، ص‌۹۱.</ref>. عدّه‌ای هم معتقدند: خطا در اجتهاد برای [[انبیا]] ممتنع نیست؛ امّا بسیار بعید است<ref>المصقول، ص‌۱۶۱.</ref>
*برخی، اجتهاد [[انبیا]] را پس از یأس از وحی درباره احکام جایز می‌شمرند<ref>ارشاد الفحول، ج‌۲، ص‌۲۱۸‌ـ‌۲۱۹؛ اصول السرخسی، ج‌۲، ص‌۹۶؛ موسوعة الفقه، ج‌۳، ص‌۹.</ref>. و برخی دیگر، اجتهاد را در اوایل رسالت ممتنع و پس از آن بلامانع می‌دانند<ref>المصقول، ص‌۱۶۱.</ref>. گروهی [[عصمت]] [[انبیا]] را به اجتهاد نیز تعمیم داده‌اند<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۲۰۴‌ـ‌۲۰۵؛ المنار، ج‌۵، ص۳۹۵‌ـ‌۳۹۶؛ اصول‌السرخسی، ج۲، ص۹۵‌ـ‌۹۶.</ref> و برخی،  خطا در اجتهاد را فقط درباره [[پیامبر اسلام]]{{صل}} منتفی می‌دانند. بدان جهت که پس از حضرت، کسی نیست تا اشتباهات او را تذکر دهد؛ امّا خطای دیگر [[انبیا]] از سوی [[پیغمبر]] بعدی برطرف می‌شد<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۲۰۴‌ـ‌۲۰۵.</ref>. گروهی نیز [[انبیا]] را در تبلیغ [[دین]]، نه در اجتهاد، معصوم دانسته‌اند<ref>المنار، ج‌۱۰، ص‌۹۴؛ اصول السرخسی، ج‌۲، ص‌۹۱.</ref>. عدّه‌ای هم معتقدند: خطا در اجتهاد برای [[انبیا]] ممتنع نیست؛ امّا بسیار بعید است<ref>المصقول، ص‌۱۶۱.</ref>


==دلایل جایز‌ نبودن اجتهاد [[پیامبر]]{{صل}}==
===دلایل جایز‌ نبودن اجتهاد [[پیامبر]]{{صل}}===
===آیات [[قرآن]]===
====آیات [[قرآن]]====
#{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى}}﴾}}<ref> و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید.آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود؛ سوره نجم، آیه: ۳- ۴.</ref> در این آیه، هرگونه سخنی که از [[وحی]] نشأت نگرفته باشد، از [[پیامبر]] نفی شده است و چون تحصیل یقین از طریق [[وحی]]، امکان‌پذیر است، پس به اجتهاد که یقین‌آور نیست، نیازی نیست<ref>مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۶۱؛ بحارالانوار، ج‌۱۷، ص‌۱۵۵؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۲۸۱.</ref>. این ادّعا که آیه‌ پیشین در برابر کسانی وارد شده که می‌گفتند: [[قرآن]]، تعلیم بشری است، پس آیه به [[قرآن]] اختصاص دارد و سایر اقوال [[پیامبر]]{{صل}} را شامل نمی‌شود<ref>ارشادالفحول، ج‌۲، ص‌۲۱۹.</ref>، ناتمام است؛ زیرا لازمه این اختصاص، تخصیص مستهجن است<ref>موسوعة طبقات الفقهاء، (مقدمه)، ق ۱، ص‌۱۱۶.</ref>؛ و نیز ادّعای این‌که نطق حاصل از اجتهاد، [[وحی]] است نه هوا و هوس، نیز ناتمام است<ref>ارشاد الفحول، ج‌۲، ص‌۲۱۹.</ref>؛ زیرا با امکان تحصیل یقین از طریق [[وحی]]، بسنده کردن به ظنّ و گمان از طریق اجتهاد نمی‌تواند نطقی از [[وحی]] باشد؛ بلکه از هوا خواهد بود و نیز این گفته که چون آیه در مقام بیان آن است که [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} هر چه را از جانب خداوند ادا می‌کند، وحی است، نه هر حکمی که با عقل و اجتهاد حاصل شود، پس آیه در صدد نفی اجتهاد [[انبیا]] نیست<ref>التّفسیر الکبیر، ج‌۲۲، ص‌۱۹۶.</ref>، ناتمام است؛ زیرا به حکم {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ }}﴾}}<ref> به راستی برهانی از پروردگارتان است؛ سوره انعام، آیه: ۵۷.</ref> احکام نبوی هم به تجویز الهی، احکام الهی است.
#{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى}}﴾}}<ref> و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید.آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود؛ سوره نجم، آیه: ۳- ۴.</ref> در این آیه، هرگونه سخنی که از [[وحی]] نشأت نگرفته باشد، از [[پیامبر]] نفی شده است و چون تحصیل یقین از طریق [[وحی]]، امکان‌پذیر است، پس به اجتهاد که یقین‌آور نیست، نیازی نیست<ref>مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۶۱؛ بحارالانوار، ج‌۱۷، ص‌۱۵۵؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۲۸۱.</ref>. این ادّعا که آیه‌ پیشین در برابر کسانی وارد شده که می‌گفتند: [[قرآن]]، تعلیم بشری است، پس آیه به [[قرآن]] اختصاص دارد و سایر اقوال [[پیامبر]]{{صل}} را شامل نمی‌شود<ref>ارشادالفحول، ج‌۲، ص‌۲۱۹.</ref>، ناتمام است؛ زیرا لازمه این اختصاص، تخصیص مستهجن است<ref>موسوعة طبقات الفقهاء، (مقدمه)، ق ۱، ص‌۱۱۶.</ref>؛ و نیز ادّعای این‌که نطق حاصل از اجتهاد، [[وحی]] است نه هوا و هوس، نیز ناتمام است<ref>ارشاد الفحول، ج‌۲، ص‌۲۱۹.</ref>؛ زیرا با امکان تحصیل یقین از طریق [[وحی]]، بسنده کردن به ظنّ و گمان از طریق اجتهاد نمی‌تواند نطقی از [[وحی]] باشد؛ بلکه از هوا خواهد بود و نیز این گفته که چون آیه در مقام بیان آن است که [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} هر چه را از جانب خداوند ادا می‌کند، وحی است، نه هر حکمی که با عقل و اجتهاد حاصل شود، پس آیه در صدد نفی اجتهاد [[انبیا]] نیست<ref>التّفسیر الکبیر، ج‌۲۲، ص‌۱۹۶.</ref>، ناتمام است؛ زیرا به حکم {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ }}﴾}}<ref> به راستی برهانی از پروردگارتان است؛ سوره انعام، آیه: ۵۷.</ref> احکام نبوی هم به تجویز الهی، احکام الهی است.
#آیه‌ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا }}﴾}}<ref> پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند ؛ سوره نساء، آیه: ۶۵.</ref> تسلیم محض در برابر داوری [[پیامبر]] را شرط [[ایمان]] دانسته است. مفهوم آیه،  کفر در‌ صورت مخالفت با [[پیامبر]]{{صل}} است؛ حال آن که مخالفت با اجتهاد [[پیامبر]]{{صل}} مانند اجتهاد دیگران، بلامانع است؛ پس آن‌چه [[پیامبر]]{{صل}} می‌گوید، براساس اجتهاد نیست<ref>مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۵۷ و ۲۶۱؛ التفسیرالکبیر، ج‌۲۲، ص‌۱۹۶؛ بحارالانوار، ج‌۱۷، ص‌۱۵۵.</ref>؛ ولی این آیه به داوری‌های [[پیامبر]] مربوط می‌شود و تسلیم بودن در برابر داوری او به اجتهاد [[پیامبر]] ربطی ندارد.
#آیه‌ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا }}﴾}}<ref> پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند ؛ سوره نساء، آیه: ۶۵.</ref> تسلیم محض در برابر داوری [[پیامبر]] را شرط [[ایمان]] دانسته است. مفهوم آیه،  کفر در‌ صورت مخالفت با [[پیامبر]]{{صل}} است؛ حال آن که مخالفت با اجتهاد [[پیامبر]]{{صل}} مانند اجتهاد دیگران، بلامانع است؛ پس آن‌چه [[پیامبر]]{{صل}} می‌گوید، براساس اجتهاد نیست<ref>مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۵۷ و ۲۶۱؛ التفسیرالکبیر، ج‌۲۲، ص‌۱۹۶؛ بحارالانوار، ج‌۱۷، ص‌۱۵۵.</ref>؛ ولی این آیه به داوری‌های [[پیامبر]] مربوط می‌شود و تسلیم بودن در برابر داوری او به اجتهاد [[پیامبر]] ربطی ندارد.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش