اجتهاد: تفاوت میان نسخهها
←آیات قرآن
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
#در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِّنَ الأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> سپس تو را بر آبشخوری از کار (دین) برگماشتیم، از همان پیروی کن و از هوسهای کسانی که (چیزی) نمیدانند پیروی مکن؛ سوره جاثیه، آیه: ۱۸.</ref> آمده است که تو را بر آیین حقّ قرار دادیم. از آن پیروی کن و پیرو هوسهای ناآگاهان نباش. خداوند، [[پیامبر|پیغمبر]] را بر شریعت اسلامی قرار داده که باید همه رفتار و گفتار خود را با آن تطبیق دهد و از [[وحی]] الهی پیروی کند وگرنه آن عمل، غیر عالمانه و در مسیر خواستههای جاهلیت خواهد بود<ref>المیزان، ج۱۸، ص۱۶۶؛ مجمعالبیان، ج۹ـ۱۰، ص۷۶.</ref> و کسی که به حقیقت [[دین]] علم دارد، از اجتهاد مبتنی بر ظن بینیاز است. البته این ویژگی برای همه [[انبیا]] است<ref>موسوعة طبقات الفقهاء، (مقدمه)، ق ۱، ص۱۱۳.</ref> {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّه مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}}﴾}}<ref> و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند؛ سوره مائده، آیه: ۴۸.</ref> | #در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِّنَ الأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> سپس تو را بر آبشخوری از کار (دین) برگماشتیم، از همان پیروی کن و از هوسهای کسانی که (چیزی) نمیدانند پیروی مکن؛ سوره جاثیه، آیه: ۱۸.</ref> آمده است که تو را بر آیین حقّ قرار دادیم. از آن پیروی کن و پیرو هوسهای ناآگاهان نباش. خداوند، [[پیامبر|پیغمبر]] را بر شریعت اسلامی قرار داده که باید همه رفتار و گفتار خود را با آن تطبیق دهد و از [[وحی]] الهی پیروی کند وگرنه آن عمل، غیر عالمانه و در مسیر خواستههای جاهلیت خواهد بود<ref>المیزان، ج۱۸، ص۱۶۶؛ مجمعالبیان، ج۹ـ۱۰، ص۷۶.</ref> و کسی که به حقیقت [[دین]] علم دارد، از اجتهاد مبتنی بر ظن بینیاز است. البته این ویژگی برای همه [[انبیا]] است<ref>موسوعة طبقات الفقهاء، (مقدمه)، ق ۱، ص۱۱۳.</ref> {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّه مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}}﴾}}<ref> و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند؛ سوره مائده، آیه: ۴۸.</ref> | ||
#در آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا }}﴾}}<ref> و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است؛ سوره نساء، آیه: ۱۱۳.</ref> آمده است که اگر فضل و رحمت الهی نبود، گروهی بر گمراهی [[پیامبر]] تصمیم داشتند؛ ولی آنان چنین قدرتی نمییابند. خداوند بر تو کتاب و حکمت نازل کرد و آنچه را نمیدانستی، به تو آموخت و فضل خدا بر تو همواره بزرگ بوده است. به گفته مفسّران در هر امر مبهمی خداوند حق را برای [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} آشکار میکرد و او را از گمراهی نجات میداد<ref>المیزان، ج۵، ص۸۰.</ref> و مقتضای جمله {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا }}﴾}}، استمرار فضل خدا در طول عمر و در همه وقایع است که حق را به حضرت بنمایاند، تا براساس آن حکم کند؛ از اینرو روشن است که چنین کسی به اجتهاد نیاز نخواهد داشت<ref>موسوعة طبقات الفقهاء (مقدمه)، ق ۱، ص۱۱۶.</ref> | #در آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا }}﴾}}<ref> و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است؛ سوره نساء، آیه: ۱۱۳.</ref> آمده است که اگر فضل و رحمت الهی نبود، گروهی بر گمراهی [[پیامبر]] تصمیم داشتند؛ ولی آنان چنین قدرتی نمییابند. خداوند بر تو کتاب و حکمت نازل کرد و آنچه را نمیدانستی، به تو آموخت و فضل خدا بر تو همواره بزرگ بوده است. به گفته مفسّران در هر امر مبهمی خداوند حق را برای [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} آشکار میکرد و او را از گمراهی نجات میداد<ref>المیزان، ج۵، ص۸۰.</ref> و مقتضای جمله {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا }}﴾}}، استمرار فضل خدا در طول عمر و در همه وقایع است که حق را به حضرت بنمایاند، تا براساس آن حکم کند؛ از اینرو روشن است که چنین کسی به اجتهاد نیاز نخواهد داشت<ref>موسوعة طبقات الفقهاء (مقدمه)، ق ۱، ص۱۱۶.</ref> | ||
====عقل==== | |||
*به جز آیات [[قرآن]]، استدلال عقلی نیز بر عدم جواز اجتهاد [[پیامبر]] اقامه شده است؛ زیرا اوّلا اگر اجتهاد [[نبی]] جایز باشد، مخالفت با اجتهاد او جایز است؛ در صورتی که مخالفت با پیغمبران روا نیست<ref>ارشاد الفحول، ج۲، ص۲۱۹.</ref> و موجب تنزّل شأن ایشان و از بین رفتن اعتماد به آموزههای آنان میشود؛ زیرا گفته [[انبیا]] به [[وحی]] و نصّ الهی وابسته است. افزون بر این، و به دلیلی که ذکر شد اجتهاد توسط [[امامان]]{{عم}} نیز جایز نبوده و آنان احکام الهی را به تعلیم [[پیامبر]]{{صل}} یا [[الهام]] الهی درمییابند<ref>مبادی الوصول، ص۲۴۱؛ زبدةالاصول، ص۱۶۱ و ۱۶۳.</ref>. ثانیاً اجتهاد بهسبب ظنّی بودن قابل نقد است؛ ازاینرو مجتهد گاه خطا میکند وگاه بهواقع میرسد. حال اگر به اجتهاد [[پیامبر]] معتقد شدیم، نمیتوانیم به همه گفتههای وی اعتماد کنیم؛ درصورتی که حلال او همواره حلال و حرام او همواره حرام است: {{عربی|اندازه=150%|" حَلَالَ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ "}}<ref>مبادی الوصول، ص۲۴۰ـ۲۴۱؛ موسوعة الطبقات الفقهاء (مقدمه)، ق۱، ص۱۱۴ـ۱۱۵.</ref>. ثالثاً با توجّه بهنقدپذیری اجتهاد، فقط در فقدان نصّ باید سراغ آن رفت؛ در حالیکه فقدان نصّ برای [[پیامبر|رسول خدا]] ممتنع است و چنین کسی به اجتهاد مجاز نیست<ref>مجمعالبیان، ج۷، ص۹۱ـ۹۲؛ اصول السرخسی، ص۹۲؛ التفسیرالکبیر، ج۲۲، ص۱۹۶.</ref>. | |||
*باید توجّه داشت که احکام النّبی، با اختصاص حکم به خداوند منافات ندارد؛ زیرا اموری چون افزودن بر رکعات نماز، با اذن خدا و با توجّه به آگاهی [[پیامبر]]{{صل}} به ملاکات احکام بوده است، نه اجتهاد در برابر حکم الهی! | |||
===ادلّه معتقدان به اجتهاد [[پیامبر]]{{صل}} و نقد آن=== | |||
۱. در آیات ۷۹ـ۸۰ انبیاء/۲۱ داوری متفاوت داوود و سلیمان درباره باغ یا کشتزاری که گوسفندان قومی شبانه در آن چریده و آن را خراب کرده بودند، بیان شده است. داوود به واگذاری گوسفندان به صاحب باغ حکم کرد؛ ولی سلیمان رأی داد که گوسفندان را برای استفاده از منافع به صاحب باغ، و باغ را برای بازسازی به صاحبان گوسفندان بدهند؛ سپس هریک به صاحبش بازگردد که خداوند نظر سلیمان را تأیید فرمود:[۳۶]«فَفَهّمنها سُلیمن». برخی از اهلسنّت معتقدند که این دو پیغمبر اجتهاد کردند؛ ولی اجتهاد سلیمان مطابق واقع و اجتهاد داوود خطا بود.[۳۷] خداوند، سلیمان را بر اجتهادش ستود و داوود را بر اجتهادش معذور دانست. قرطبی از حسن نقل میکند که گفته است: اگر این آیه نبود، قاضیان را نابود شده میدیدم؛[۳۸] ولی مفسّران شیعی و گروهی از اهلسنّت بر آنند که این آیه بر اجتهاد انبیا(علیهم السلام)دلالتی ندارد و در تفسیر آن گفتهاند: آنچه داوود گفت، حکم واقعی بود، نه اجتهادی؛ سپس خداوند، با وحی بر سلیمان، آنچه را به داوود وحی کرده بود، نسخ کرد.[۳۹] برخی دیگر گفتهاند: با توجه به اینکه داوود پادشاه و حاکم بنیاسرائیل بوده و سلیمان با اجازه وی در کارها دخالت میکرده و از سویی روشن است که حکم نافذ دو قاضی در یک واقعه بهصورت مستقل معنا ندارد، استفاده میشود که آن دو باهم مشاوره میکردند تا به حکم واحدی برسند. مؤید این مطلب، جمله «اذیحکمان» است که حال گذشته را حکایت میکند و نیز حکم داوود و سلیمان فی نفسه حکم واحد بوده و اختلاف، تنها در کیفیت اجرا صورت گرفته است؛ زیرا یک واقعه بوده و جمله «وکنّا لِحُکمِهِم شـهِدین» (انبیاء/۲۱، ۷۸) که «حکم» را تثنیه نیاورده، این مطلب را تأیید میکند.[۴۰] | ۱. در آیات ۷۹ـ۸۰ انبیاء/۲۱ داوری متفاوت داوود و سلیمان درباره باغ یا کشتزاری که گوسفندان قومی شبانه در آن چریده و آن را خراب کرده بودند، بیان شده است. داوود به واگذاری گوسفندان به صاحب باغ حکم کرد؛ ولی سلیمان رأی داد که گوسفندان را برای استفاده از منافع به صاحب باغ، و باغ را برای بازسازی به صاحبان گوسفندان بدهند؛ سپس هریک به صاحبش بازگردد که خداوند نظر سلیمان را تأیید فرمود:[۳۶]«فَفَهّمنها سُلیمن». برخی از اهلسنّت معتقدند که این دو پیغمبر اجتهاد کردند؛ ولی اجتهاد سلیمان مطابق واقع و اجتهاد داوود خطا بود.[۳۷] خداوند، سلیمان را بر اجتهادش ستود و داوود را بر اجتهادش معذور دانست. قرطبی از حسن نقل میکند که گفته است: اگر این آیه نبود، قاضیان را نابود شده میدیدم؛[۳۸] ولی مفسّران شیعی و گروهی از اهلسنّت بر آنند که این آیه بر اجتهاد انبیا(علیهم السلام)دلالتی ندارد و در تفسیر آن گفتهاند: آنچه داوود گفت، حکم واقعی بود، نه اجتهادی؛ سپس خداوند، با وحی بر سلیمان، آنچه را به داوود وحی کرده بود، نسخ کرد.[۳۹] برخی دیگر گفتهاند: با توجه به اینکه داوود پادشاه و حاکم بنیاسرائیل بوده و سلیمان با اجازه وی در کارها دخالت میکرده و از سویی روشن است که حکم نافذ دو قاضی در یک واقعه بهصورت مستقل معنا ندارد، استفاده میشود که آن دو باهم مشاوره میکردند تا به حکم واحدی برسند. مؤید این مطلب، جمله «اذیحکمان» است که حال گذشته را حکایت میکند و نیز حکم داوود و سلیمان فی نفسه حکم واحد بوده و اختلاف، تنها در کیفیت اجرا صورت گرفته است؛ زیرا یک واقعه بوده و جمله «وکنّا لِحُکمِهِم شـهِدین» (انبیاء/۲۱، ۷۸) که «حکم» را تثنیه نیاورده، این مطلب را تأیید میکند.[۴۰] | ||
روایاتی نیز وارد شده که حکم واحد بوده و آن دو، ابتدا به مشاوره و مناظره پرداختند؛ سپس به حکم واحدی رسیدند.[۴۱] | روایاتی نیز وارد شده که حکم واحد بوده و آن دو، ابتدا به مشاوره و مناظره پرداختند؛ سپس به حکم واحدی رسیدند.[۴۱] |