امامت در لغت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
امامت در لغت به معنای [[پیشوایی]] و در اصطلاح، منصبی است الهی که تمام [[شئون]] والا و [[فضایل]] را دربردارد؛ جز [[نبوت]] و آنچه لازمه آن است. [[امامت]] منصب و مقامی [[الهی]] است که از سوی [[خداوند]] به بعضی [[انسانهای پاک]] و دانا و شایسته داده میشود که [[مردم]] را به [[راه خدا]] [[هدایت]] کنند. [[امامت]] در معنای خاص، عبارت است از [[رهبری جامعه]] بشری به عنوان [[جانشینی پیامبر]] الهی. | امامت در لغت به معنای [[پیشوایی]] و در اصطلاح، منصبی است الهی که تمام [[شئون]] والا و [[فضایل]] را دربردارد؛ جز [[نبوت]] و آنچه لازمه آن است. [[امامت]] منصب و مقامی [[الهی]] است که از سوی [[خداوند]] به بعضی [[انسانهای پاک]] و دانا و شایسته داده میشود که [[مردم]] را به [[راه خدا]] [[هدایت]] کنند. [[امامت]] در معنای خاص، عبارت است از [[رهبری جامعه]] بشری به عنوان [[جانشینی پیامبر]] الهی. | ||
== | == ریشه معنایی امام == | ||
واژۀ «[[امام]]» یا از ریشه «أُمّ»<ref>جوهری، الصحاح، ج ۵ ص۱۸۶۳ مادّه «أمم»: {{عربی|أُمُ الشی: أصلُهُ}}</ref> به معنای اصل و اساس است، چنانچه [[خلیل بن احمد]] درباره نخستین معنای این ریشه میگوید: "بدان که هر چیزی که چیزهای دیگر به آن ضمیمه و نسبت داده میشوند، یا از او پیدا میشوند، یا [[الهام]] میگیرند، [[عرب]] آن چیز را "أُمّ" مینامد"<ref>{{عربی|اعلم أن کل شیء یضم إلیه سائر ما یلیه فإن العرب تسمی ذلک الشیء أمّا}}؛ کتاب العین، ج۸، ص۴۲۶؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۴۵۸.</ref> و یا از ریشه «أَمّ»<ref>{{عربی|الأَمُ بالفتح: القصدُ. یقال: أَمَّهُ و أَمَّمَهُ و تَأَمَّمَهُ، إذا قصَدَه}}؛ الصحاح، ج ۵ ص۱۸۶۵.</ref> به معنای قصد و آهنگ است<ref>{{عربی|الأَمُ، بالفتح: القَصْد، أَمَّهُ یَؤُمُّه أَمّاً إِذا قَصَدَه}}؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۲۲.</ref>. | واژۀ «[[امام]]» یا از ریشه «أُمّ»<ref>جوهری، الصحاح، ج ۵ ص۱۸۶۳ مادّه «أمم»: {{عربی|أُمُ الشی: أصلُهُ}}</ref> به معنای اصل و اساس است، چنانچه [[خلیل بن احمد]] درباره نخستین معنای این ریشه میگوید: "بدان که هر چیزی که چیزهای دیگر به آن ضمیمه و نسبت داده میشوند، یا از او پیدا میشوند، یا [[الهام]] میگیرند، [[عرب]] آن چیز را "أُمّ" مینامد"<ref>{{عربی|اعلم أن کل شیء یضم إلیه سائر ما یلیه فإن العرب تسمی ذلک الشیء أمّا}}؛ کتاب العین، ج۸، ص۴۲۶؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۴۵۸.</ref> و یا از ریشه «أَمّ»<ref>{{عربی|الأَمُ بالفتح: القصدُ. یقال: أَمَّهُ و أَمَّمَهُ و تَأَمَّمَهُ، إذا قصَدَه}}؛ الصحاح، ج ۵ ص۱۸۶۵.</ref> به معنای قصد و آهنگ است<ref>{{عربی|الأَمُ، بالفتح: القَصْد، أَمَّهُ یَؤُمُّه أَمّاً إِذا قَصَدَه}}؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۲۲.</ref>. | ||
به نظر میرسد این دو معنا، همان چیزی است که | به نظر میرسد این دو معنا، همان چیزی است که [[ابن فارس]] از آن به «اصل» یا «[[مرجع]]» و یا حتی «قصد» تعبیر میکند<ref>{{عربی|أمَّا الهمزة و المیم فأصلٌ واحدٌ، یتفرَّع منه أربعة أبواب و هی الأَصل و المرجِع و الجماعة و الدِّین و هذه الأربعَة متقاربة و بعد ذلک أصولٌ ثلاثة و هی القامة و الحِین و القَصْد}}؛ معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱.</ref>؛ چراکه فروعات به اصل ضمیمه میشوند، أم [[مرجع]] سایر چیزهاست و سایر امور قصد آن را میکند. | ||
برخی از محققان عرصۀ لغت<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۱، ص۱۴۹.</ref>، با نگاهی به کاربردها و مشتقات واژۀ «أمّ» معنای «قصد مخصوص» یا «قصد همراه با توجه خاص» را برای آن در نظر گرفتهاند و تمام معانی یاد شده را به این معنا برگرداندهاند<ref>ر. ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۶۵.</ref>. | برخی از محققان عرصۀ لغت<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۱، ص۱۴۹.</ref>، با نگاهی به کاربردها و مشتقات واژۀ «أمّ» معنای «قصد مخصوص» یا «قصد همراه با توجه خاص» را برای آن در نظر گرفتهاند و تمام معانی یاد شده را به این معنا برگرداندهاند<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۶۵.</ref>. | ||
== معنای لغوی امام == | |||
یکی از مشتقات این ریشه واژۀ «[[امام]]» است، که برای آن معانی مختلفی [[ذکر]] شده است. امام در لغت به معانی [[پیشوا]]، پیشرو، [[مقتدا]]، قیِّم، [[مصلح]]، [[الگو]]، طریق و راه اصلی، [[راهنما]]<ref>ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵؛ راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷.</ref> و کسی که همواره مقصود و [[هدف]] حرکت و [[تلاش]] دیگران قرار گیرد، آمده است<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>. همچنین به معنای مصلح و [[سرپرست]]<ref>ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲، ص۲۵.</ref> و شاقول و ریسمان بنّایی نیز امام گفته شده است<ref>ابن فارس، محمد، معجم مقاییس اللغة، ج ۱ ص۲۹؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲ ص۲۵ و ۲۶؛ صاحب ابن عباد، المحیط فی اللغة، ج ۱۰، ص۴۶۱.</ref>. | یکی از مشتقات این ریشه واژۀ «[[امام]]» است، که برای آن معانی مختلفی [[ذکر]] شده است. امام در لغت به معانی [[پیشوا]]، پیشرو، [[مقتدا]]، قیِّم، [[مصلح]]، [[الگو]]، طریق و راه اصلی، [[راهنما]]<ref>ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵؛ راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷.</ref> و کسی که همواره مقصود و [[هدف]] حرکت و [[تلاش]] دیگران قرار گیرد، آمده است<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>. همچنین به معنای مصلح و [[سرپرست]]<ref>ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲، ص۲۵.</ref> و شاقول و ریسمان بنّایی نیز امام گفته شده است<ref>ابن فارس، محمد، معجم مقاییس اللغة، ج ۱ ص۲۹؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲ ص۲۵ و ۲۶؛ صاحب ابن عباد، المحیط فی اللغة، ج ۱۰، ص۴۶۱.</ref>. | ||
بنابر اینکه واژۀ «امام» از ریشه «أُمّ» به معنای اصل و اساس باشد؛ در این صورت، «اِمام» به معنای اصل و اساس [[جامعه]] است و اگر به معنای قصد و آهنگ باشد، در این صورت، «امام» به معنای کسی است که جامعه در امور خود، آهنگ او دارد<ref>{{عربی|الأَمُ، بالفتح: القَصْد، أَمَّهُ یَؤُمُّه أَمّاً إِذا قَصَدَه}}؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۲؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۲۲.</ref>. | بنابر اینکه واژۀ «امام» از ریشه «أُمّ» به معنای اصل و اساس باشد؛ در این صورت، «اِمام» به معنای اصل و اساس [[جامعه]] است و اگر به معنای قصد و آهنگ باشد، در این صورت، «امام» به معنای کسی است که جامعه در امور خود، آهنگ او دارد<ref>{{عربی|الأَمُ، بالفتح: القَصْد، أَمَّهُ یَؤُمُّه أَمّاً إِذا قَصَدَه}}؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۲؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۲۲.</ref>. | ||
در مورد معنای جامع کاربرد «امام» به نظر میرسد که امام به شاخص و معیار هر چیز گفته میشود که دیگر امور با آن سنجیده و به او ارجاع داده میشود. این معنا از آنچه مرحوم [[شیخ صدوق]] در معانی الأخبار در مورد معنای [[امام]] از ابوبشر لغوی [[نقل]] میکند به خوبی فهمیده میشود: "در [[شهر]] [[مدینة السلام]] از ابوبشر پرسیدم: «امام یعنی چه؟» در پاسخم گفت: «امام در زبان [[عرب]]، پیشرو و پیشوای [[مردم]] در [[فضائل]] و امام شاقول یا ریسمان [[کار]] است که | در مورد معنای جامع کاربرد «امام» به نظر میرسد که امام به شاخص و معیار هر چیز گفته میشود که دیگر امور با آن سنجیده و به او ارجاع داده میشود. این معنا از آنچه مرحوم [[شیخ صدوق]] در معانی الأخبار در مورد معنای [[امام]] از ابوبشر لغوی [[نقل]] میکند به خوبی فهمیده میشود: "در [[شهر]] [[مدینة السلام]] از ابوبشر پرسیدم: «امام یعنی چه؟» در پاسخم گفت: «امام در زبان [[عرب]]، پیشرو و پیشوای [[مردم]] در [[فضائل]] و امام شاقول یا ریسمان [[کار]] است که بنّایان با آن اندازه میگیرند تا دیوار راست درآید و امام همان طلای نابی است که در سکهسازی برای نمونهبرداری و ضرب سکه است که عیار سکههای مضروب بر طبق آن واقع شود و امام رشته نخی است که مهرههای گردنبند به آن کشیده میشود و امام [[راهنمایی]] است که مسافران در [[تاریکی]] [[شب]] در پی او راه را طی میکنند؛ و تیری است که به عنوان نمونه در کارگاههای اسلحهسازی مورد استفاده قرار میگیرد تا دیگر تیرها مانند آن ساخته شوند"<ref>شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۹۶.</ref>. | ||
معنای معیار و شاخص در تمام این کاربردها محفوظ است و البته این با معنای قصد و توجه که برخی از محققین بدان اشاره کردهاند، منافات ندارد؛ زیرا شاخص و معیار، چیزی است که مورد قصد و توجه است تا امور با آن عیار شده و از نظر دوری و نزدیکی به آن مورد سنجش قرار گیرند. ولی معنای متبادر از کاربرد مشتق «امام» همان معیار و شاخص است که دیگر امور با او [[تطبیق]] میشود و او جهت دهنده و [[تعیین]] کنندۀ وضعیت آنها است<ref>ر. ک: [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد (مقاله)|بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد]]، | معنای معیار و شاخص در تمام این کاربردها محفوظ است و البته این با معنای قصد و توجه که برخی از محققین بدان اشاره کردهاند، منافات ندارد؛ زیرا شاخص و معیار، چیزی است که مورد قصد و توجه است تا امور با آن عیار شده و از نظر دوری و نزدیکی به آن مورد سنجش قرار گیرند. ولی معنای متبادر از کاربرد مشتق «امام» همان معیار و شاخص است که دیگر امور با او [[تطبیق]] میشود و او جهت دهنده و [[تعیین]] کنندۀ وضعیت آنها است<ref>ر.ک: [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد (مقاله)|بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد]]، ص۱۲؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۳.</ref>. | ||
صرف نظر از [[اختلافات]] معنایی واژۀ «امام»، اغلب لغت شناسان (لغویین) امام را از مصدر ائتمام به معنای تقدم و [[پیشوایی]] و به معنای چیزی که مورد [[اقتدا]] و [[پیروی]] قرار گیرد، دانستهاند؛ در این صورت، «امام» به معنای پیشرو و [[مقتدا]] و پیشوای [[جامعه]]<ref>{{عربی|الائتمام: مصدر الإمة؛ ائتم بالإمام إمة و فلان أحق بإمة هذا المسجد، أی: بإمامته، و إمامیته.. و کل من اقتدی به و قدم فی الأمور فهو إمام و النبی {{ع}} إمام الأمة و الخلیفة: إمام الرعیة.. و القرآن: إمام المسلمین}}؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۸، ص۴۲۸-۴۲۹؛ {{عربی|الإِمام: کلُّ من اقتُدِی به و قُدِّم فی الأمور. و النبیُّ صلی اللَّه علیه و سلم إمام الأئمة، و الخلیفة إِمام الرَّعیة، و القرآن إِمام المسلمین}}؛ معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۸؛ {{عربی|الأَمُ: العَلَم الذی یَتْبَعُه الجَیْش}}؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴.</ref> است<ref>مؤلف کتاب معانی الأخبار نیز در توضیح وجه تسمیه امام میگوید: «امام» را امام نامیدند به دلیل اینکه او پیشرو و مقتدای مردم است»، {{عربی|سُمِّیَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ}}؛ معانی الأخبار ص۶۴؛ و از أبا بشر لغوی نقل میکند که امام در لغت عرب به معنی پیشوایی مردم است، {{عربی|سألت أبا بشر اللغوی بمدینة السلام عن معنی الإمام فقال الإمام فی لغة العرب هو المتقدم بالناس}}؛ معانی الأخبار، ص۹۶.</ref>. | == معنایی دیگر برای امام == | ||
صرف نظر از [[اختلافات]] معنایی واژۀ «امام»، اغلب لغت شناسان (لغویین) امام را از مصدر ائتمام به معنای تقدم و [[پیشوایی]] و به معنای چیزی که مورد [[اقتدا]] و [[پیروی]] قرار گیرد، دانستهاند؛ طریحی میگوید: “امام به کسر الف، بر وزن فِعال به معنای کسی است که از او [[پیروی]] میشود”<ref>فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۰.</ref>. مؤلف [[کتاب]] [[معانی الاخبار]] نیز در توضیح وجه تسمیه [[امام]] میگوید: “امام را [[امام]] نامیدند به [[دلیل]] اینکه او پیشرو و مقتدای [[مردم]] است”<ref>محمد بن علی بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص۹۶.</ref>.<ref>ر.ک: لطف الله صافی، نظام امامت و رهبری، ص۱۱-۱۲.</ref> | |||
در این صورت، «امام» به معنای پیشرو و [[مقتدا]] و پیشوای [[جامعه]]<ref>{{عربی|الائتمام: مصدر الإمة؛ ائتم بالإمام إمة و فلان أحق بإمة هذا المسجد، أی: بإمامته، و إمامیته.. و کل من اقتدی به و قدم فی الأمور فهو إمام و النبی {{ع}} إمام الأمة و الخلیفة: إمام الرعیة.. و القرآن: إمام المسلمین}}؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۸، ص۴۲۸-۴۲۹؛ {{عربی|الإِمام: کلُّ من اقتُدِی به و قُدِّم فی الأمور. و النبیُّ صلی اللَّه علیه و سلم إمام الأئمة، و الخلیفة إِمام الرَّعیة، و القرآن إِمام المسلمین}}؛ معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۸؛ {{عربی|الأَمُ: العَلَم الذی یَتْبَعُه الجَیْش}}؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴.</ref> است<ref>مؤلف کتاب معانی الأخبار نیز در توضیح وجه تسمیه امام میگوید: «امام» را امام نامیدند به دلیل اینکه او پیشرو و مقتدای مردم است»، {{عربی|سُمِّیَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ}}؛ معانی الأخبار ص۶۴؛ و از أبا بشر لغوی نقل میکند که امام در لغت عرب به معنی پیشوایی مردم است، {{عربی|سألت أبا بشر اللغوی بمدینة السلام عن معنی الإمام فقال الإمام فی لغة العرب هو المتقدم بالناس}}؛ معانی الأخبار، ص۹۶.</ref>. | |||
راغب اصفهانی در "مفردات" [[امام]] را به کسی که به او [[اقتدا]] میکنند تعریف کرده است<ref>{{عربی|اَلْإِمَامُ: المُؤتَمُّ بِهِ؛ إنساناً کانَ یُقتَدی بِقَولِهِ أو فِعلِهِ، أو کِتاباً، أو غَیرَ ذلِکَ، مُحِقّاً کانَ أو مُبطِلاً، وجمعه: أَئِمَّةٌ. وقولُه تَعَالی: (یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ(أی: بالذی یقتدون به، وقیل: بکتابهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷.</ref>. حاصل [[سخن]] او اینکه: هر کسی که [[مردم]] به او ائتمام کنند؛ یعنی پشت سر او قرار بگیرند و حرکت کنند، او امام است. امام آن است که جلو باشد و مردم به او اقتدا کنند. حال، آن امام و [[مقتدا]]، یا [[انسان]] است یا [[کتابی]] که انسان به [[معارف]] آن عمل میکند. پس اگر [[امامت]]، به کتاب هم [[تفسیر]] شود، از باب همین اقتداست؛ گرچه در [[روایات]] ما، امام به همان مَنْ یُقتَدَی بِه تفسیر شده است<ref>ر. ک: [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»].</ref>. | راغب اصفهانی در "مفردات" [[امام]] را به کسی که به او [[اقتدا]] میکنند تعریف کرده است<ref>{{عربی|اَلْإِمَامُ: المُؤتَمُّ بِهِ؛ إنساناً کانَ یُقتَدی بِقَولِهِ أو فِعلِهِ، أو کِتاباً، أو غَیرَ ذلِکَ، مُحِقّاً کانَ أو مُبطِلاً، وجمعه: أَئِمَّةٌ. وقولُه تَعَالی: (یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ(أی: بالذی یقتدون به، وقیل: بکتابهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷.</ref>. حاصل [[سخن]] او اینکه: هر کسی که [[مردم]] به او ائتمام کنند؛ یعنی پشت سر او قرار بگیرند و حرکت کنند، او امام است. امام آن است که جلو باشد و مردم به او اقتدا کنند. حال، آن امام و [[مقتدا]]، یا [[انسان]] است یا [[کتابی]] که انسان به [[معارف]] آن عمل میکند. پس اگر [[امامت]]، به کتاب هم [[تفسیر]] شود، از باب همین اقتداست؛ گرچه در [[روایات]] ما، امام به همان مَنْ یُقتَدَی بِه تفسیر شده است<ref>ر. ک: [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»].</ref>. | ||
== تعریف لغویون == | |||
#راغب میگوید: امام آن است که به فعل یا قول او [[اقتدا]] میشود؛ فرقی نمیکند [[مقتدا]] [[انسان]] باشد یا کتاب یا غیر اینها، بر [[حق]] باشد یا [[باطل]] و جمع آن «ائمه» است<ref>مفردات الفاظ القرآن، ص۸۷.</ref>. | |||
#در لسان العرب آمده است: امام: راه، کتاب و هر کسی است که قومی به وی اقتدا کنند و دنبال او باشند چه به راه راست و چه به [[گمراهی]]<ref>لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳.</ref>. | |||
#[[ابن فارس]] مینویسد: «أم» به معنای اصل، [[مرجع]]، [[جماعت]] و [[دین]] است و امام به معنای هر کسی است که به او اقتدا میشود و در [[کارها]] و امور پیشوا بوده و مقدم میگردد؛ از این رو [[پیامبر]] {{صل}} امام [[پیشوایان]] و [[خلیفه]] [[امام امت]] و قرآن امام [[مسلمانان]] است<ref>معجم مقاییس اللغة، ص۳۳.</ref>. | |||
#صاحب التحقیق نیز در بیان معنای اصلی ماده «ام» مینویسد: «معنای اصلی این ماده به معنای قصد کردن چیزی و توجه داشتن به یک شیء است و این معنا در تمام مشتقات آن {{عربی|اُم، اُمة، إمام، أمام و اَم}} لحاظ شده است<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۵.</ref>. شرح آن مشتقات چنین است: | |||
## امام: (پیشوا و مقتدا): علت نامگذاری آن، این است که مورد قصد و توجه کسانی که دنبال او هستند قرار میگیرد. | |||
#3 اَمام: (سمت جلو): زیرا جلو بیشتر مورد توجه و قصد انسان قرار میگیرد و حرکت انسان همواره به سمت جلو میباشد. | |||
## اُم: ([[مادر]]، اصل): علت نامگذاری آن، این است که این وجود [[مبارک]] در ایام [[طفولیت]]، بیشتر مورد توجه [[کودک]] قرار میگیرد. | |||
## [[امة]]: (گروهی که دارای اصول مشترکی میباشند.): علت نامگذاری آن، این است که گروه، [[هدف]] مشترکی را قصد کردهاند<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۴۷.</ref>. | |||
== نتیجه گیری == | |||
با [[تأمّل]] در آنچه لغت شناسان در ریشه یابی کلمه «[[امام]]» و «[[امامت]]» [[ذکر]] کردهاند، میتوان به این نتیجه رسید که: | با [[تأمّل]] در آنچه لغت شناسان در ریشه یابی کلمه «[[امام]]» و «[[امامت]]» [[ذکر]] کردهاند، میتوان به این نتیجه رسید که: | ||
# ریشههای متفاوت آنها، معنایی نزدیک به هم دارند و بیانگر یک واقعیتاند و آن، اینکه رهبریِ [[جامعه]] در [[حقیقت]]، اصل و اساس جامعه است که [[مردم]] از او [[پیروی]] میکنند و در امور خود، به سراغ او میروند. | # ریشههای متفاوت آنها، معنایی نزدیک به هم دارند و بیانگر یک واقعیتاند و آن، اینکه رهبریِ [[جامعه]] در [[حقیقت]]، اصل و اساس جامعه است که [[مردم]] از او [[پیروی]] میکنند و در امور خود، به سراغ او میروند. | ||
# واژه «امام» و «امامت»، تنها برای [[انسان]] به [[کار]] نمیرود؛ بلکه هر چیزی که اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار گیرد ـ چه انسان باشد و چه چیز دیگر، چه [[حق]] باشد و چه [[باطل]] ـ امام محسوب میگردد. بنابراین در [[عربی]] کلمۀ «امام» یا «[[پیشوا]]» مفهوم مقدسی ندارد. پیشوا، یعنی کسی که پیشرو است و عدهای تابع و پیرو او هستند؛ اعم از آنکه آن پیشوا [[عادل]] باشد یا باطل و [[گمراه]]. [[قرآن کریم]] کلمۀ امام را در هر دو مورد به کار برده است<ref>صافی گلپایگانی، لطفالله، امامت و مهدویت، ج۱، ص۱۹۳.</ref>. در یکجا میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و در جای دیگر میفرماید: {{متن قرآن|أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>. مورد اول در مورد [[پیشوایان]] به حق است و مورد دوم در مورد [[رهبران]] [[کافر]] و گمراه<ref>ر. ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۳۵.</ref> | # واژه «امام» و «امامت»، تنها برای [[انسان]] به [[کار]] نمیرود؛ بلکه هر چیزی که اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار گیرد ـ چه انسان باشد و چه چیز دیگر، چه [[حق]] باشد و چه [[باطل]] ـ امام محسوب میگردد. بنابراین در [[عربی]] کلمۀ «امام» یا «[[پیشوا]]» مفهوم مقدسی ندارد. پیشوا، یعنی کسی که پیشرو است و عدهای تابع و پیرو او هستند؛ اعم از آنکه آن پیشوا [[عادل]] باشد یا باطل و [[گمراه]]. [[قرآن کریم]] کلمۀ امام را در هر دو مورد به کار برده است<ref>صافی گلپایگانی، لطفالله، امامت و مهدویت، ج۱، ص۱۹۳.</ref>. در یکجا میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و در جای دیگر میفرماید: {{متن قرآن|أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>. مورد اول در مورد [[پیشوایان]] به حق است و مورد دوم در مورد [[رهبران]] [[کافر]] و گمراه<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۳۵.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |