امعماره انصاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'عمربن' به 'عمر بن'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'عمربن' به 'عمر بن') |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
ام عماره میگوید: "ما با [[لشکر اسلام]] به حدیقه [[الموت]](بوستانی در [[سرزمین]] یمامه) رسیدیم. در آنجا ساعتی [[جنگ]] کردیم تا این که [[ابودجانه]] در کنار باغ کشته شد و من وارد باغ شدم و مقصودم این بود که خود را به [[مسیلمه]] برسانم و او را بکشم. در آنجا مردی [[راه]] را بر من بست و ضربتی به من زد که دستم را قطع کرد. به [[خدا]] قسم نه اعتنایی کردم و نه از کار باز ماندم تا وقتی که کنار لاشه [[مسیلمه]] ایستادم و دیدم که پسرم [[عبدالله بن زید]] مازنی شمشیرش را با [[جامه]] او [[پاک]] میکند. به او گفتم: او را کشتی، گفت: " آری " پس من [[سجده شکر]] به جا آوردم"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۸، ص۴۱۶.</ref>. زمانی که ام عماره به [[مدینه]] بازگشت، [[ابوبکر]] [[خلیفه]] بود. در آن زمان میدیدند که او برای احوالپرسی به [[خانه]] او رفت و آمد میکند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۰۶.</ref><ref>[[رمضان امجد|امجد، رمضان]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۴۴.</ref>. | ام عماره میگوید: "ما با [[لشکر اسلام]] به حدیقه [[الموت]](بوستانی در [[سرزمین]] یمامه) رسیدیم. در آنجا ساعتی [[جنگ]] کردیم تا این که [[ابودجانه]] در کنار باغ کشته شد و من وارد باغ شدم و مقصودم این بود که خود را به [[مسیلمه]] برسانم و او را بکشم. در آنجا مردی [[راه]] را بر من بست و ضربتی به من زد که دستم را قطع کرد. به [[خدا]] قسم نه اعتنایی کردم و نه از کار باز ماندم تا وقتی که کنار لاشه [[مسیلمه]] ایستادم و دیدم که پسرم [[عبدالله بن زید]] مازنی شمشیرش را با [[جامه]] او [[پاک]] میکند. به او گفتم: او را کشتی، گفت: " آری " پس من [[سجده شکر]] به جا آوردم"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۸، ص۴۱۶.</ref>. زمانی که ام عماره به [[مدینه]] بازگشت، [[ابوبکر]] [[خلیفه]] بود. در آن زمان میدیدند که او برای احوالپرسی به [[خانه]] او رفت و آمد میکند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۰۶.</ref><ref>[[رمضان امجد|امجد، رمضان]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۴۴.</ref>. | ||
== ام عماره و | == ام عماره و عمر بن خطاب == | ||
واقدی [[نقل]] میکند: برای [[عمر بن خطاب]] چند گلیم پشمی آوردند که در میان آنها یکی پهنتر بود. یکی از حاضران گفت: "این گلیم- پارچه پشمی خط دار- گران است و فلان [[قدر]] میارزد، مناسب است آن را برای [[صفیه]]، دختر ابوعبید که به تازگی با [[عبدالله بن عمر]] [[ازدواج]] کرده بفرستی". | واقدی [[نقل]] میکند: برای [[عمر بن خطاب]] چند گلیم پشمی آوردند که در میان آنها یکی پهنتر بود. یکی از حاضران گفت: "این گلیم- پارچه پشمی خط دار- گران است و فلان [[قدر]] میارزد، مناسب است آن را برای [[صفیه]]، دختر ابوعبید که به تازگی با [[عبدالله بن عمر]] [[ازدواج]] کرده بفرستی". | ||