عمرو بن حمق خزاعی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←بستن پرچمها و گماشتن فرماندهان
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
[[عمرو بن حمق]] گفت: "راستی، ای [[امیرمؤمنان]]، به [[خدا]] من نه از آن رو تو را دوست دارم و نه به آن سبب با تو [[بیعت]] کردهام که میان من و تو [[خویشاوندی]] است و یا قصد دریافت [[مالی]] دارم که تو به من دهی یا خواستار چیرهدستی و تسلطی هستم که نامم به آن بلند آوازه شود، بلکه از آن روست که من تو را به پنج ویژگیت دوست دارم: این که تو [[پسر عموی پیامبر]] خدا و نخستین کسی هستی که به او [[ایمان]] آورده و [[همسر]] [[سرور]] [[بانوان]] [[امت]]، [[فاطمه دختر محمد]] و [[پدر]] [[خاندان]] [[پاکی]] هستی که [[پیامبر خدا]] در میان ما به جای نهاده و بزرگترین [[مرد]] [[مهاجران]] هستی که سهم عمده در [[جهاد]]، از آن توست. و روا بود من به جابهجا کردن کوههای بلند و [[استوار]] و برکشیدن [[آب]] دریاهای سرشار و انباشته مکلّف میشدم تا چنین ([[خجسته]]) روزیم میرسید که در کاری دوستانت را تقویت کنم و دشمنت را [[زبون]] سازم. [[راستی]] که من نتوانستهام تمام و [[کمال]]، حق بزرگی را که تو بر گردن من داری، چنان که باید ادا کنم". امیرمؤمنان {{ع}} به [[دعا]] گفت: "بارالها، [[دل]] او را به [[نور]] [[تقوا]] روشن دار و وی را به [[راه راست]] برگمار" و خطاب به او گفت: "ای کاش در [[سپاه]] من صد تن چون تو میبودند". حجر گفت: "ای امیرمؤمنان، بنابراین تو را به خدا، سپاه خود را پاکسازی کن و از شمار آنان که با تو [[نیرنگ]] میبازند، بکاه"<ref>پیکار صفین، نصر بن مزاحم (ترجمه: اتابکی)، ص۱۴۴-۱۴۶.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عمرو بن حمق خزاعی (مقاله)|مقاله «عمرو بن حمق خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۶۲-۴۶۳.</ref> | [[عمرو بن حمق]] گفت: "راستی، ای [[امیرمؤمنان]]، به [[خدا]] من نه از آن رو تو را دوست دارم و نه به آن سبب با تو [[بیعت]] کردهام که میان من و تو [[خویشاوندی]] است و یا قصد دریافت [[مالی]] دارم که تو به من دهی یا خواستار چیرهدستی و تسلطی هستم که نامم به آن بلند آوازه شود، بلکه از آن روست که من تو را به پنج ویژگیت دوست دارم: این که تو [[پسر عموی پیامبر]] خدا و نخستین کسی هستی که به او [[ایمان]] آورده و [[همسر]] [[سرور]] [[بانوان]] [[امت]]، [[فاطمه دختر محمد]] و [[پدر]] [[خاندان]] [[پاکی]] هستی که [[پیامبر خدا]] در میان ما به جای نهاده و بزرگترین [[مرد]] [[مهاجران]] هستی که سهم عمده در [[جهاد]]، از آن توست. و روا بود من به جابهجا کردن کوههای بلند و [[استوار]] و برکشیدن [[آب]] دریاهای سرشار و انباشته مکلّف میشدم تا چنین ([[خجسته]]) روزیم میرسید که در کاری دوستانت را تقویت کنم و دشمنت را [[زبون]] سازم. [[راستی]] که من نتوانستهام تمام و [[کمال]]، حق بزرگی را که تو بر گردن من داری، چنان که باید ادا کنم". امیرمؤمنان {{ع}} به [[دعا]] گفت: "بارالها، [[دل]] او را به [[نور]] [[تقوا]] روشن دار و وی را به [[راه راست]] برگمار" و خطاب به او گفت: "ای کاش در [[سپاه]] من صد تن چون تو میبودند". حجر گفت: "ای امیرمؤمنان، بنابراین تو را به خدا، سپاه خود را پاکسازی کن و از شمار آنان که با تو [[نیرنگ]] میبازند، بکاه"<ref>پیکار صفین، نصر بن مزاحم (ترجمه: اتابکی)، ص۱۴۴-۱۴۶.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عمرو بن حمق خزاعی (مقاله)|مقاله «عمرو بن حمق خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۶۲-۴۶۳.</ref> | ||
== بستن [[پرچمها]] و گماشتن | == بستن [[پرچمها]] و گماشتن فرماندهان == | ||
[[علی]] {{ع}} و [[معاویه]] پرچمها را بستند، فرماندهان را گماشتند و سپاه را آرایش [[جنگی]] دادند. علی {{ع}} پرچمهای [[قبایل]] را بست و آنها را به سالاران و نامدارانشان سپرد، و ایشان را (بدین شرح) به سرداری و [[فرماندهی]] آنان گماشت: [[عبدالله بن عباس]] را به سرداری [[قریش]] و [[بنی اسد]] و [[کنانه]]، و [[حجر بن عدی]] را به سرداری کنده و [[حصین بن منذر]] را به سرداری بکریان [[بصره]]، و [[احنف بن قیس]] را به سرداری [[تمیمیان]] بصره، و [[عمرو بن حمق]] را به سرداری [[خزاعیان]]، و [[نعیم بن هبیره]] را به سرداری بکریان [[کوفه]] و [[جاریة بن قدامه سعدی]] را به سرداری (بنی) سعد و (بنی) [[رباب]] بصره، و [[رفاعة]] بن شدّاد را به سرداری بجیله، و... <ref>پیکار صفین، نصر بن مزاحم (ترجمه: اتابکی)، ص۲۸۱.</ref>. | [[علی]] {{ع}} و [[معاویه]] پرچمها را بستند، فرماندهان را گماشتند و سپاه را آرایش [[جنگی]] دادند. علی {{ع}} پرچمهای [[قبایل]] را بست و آنها را به سالاران و نامدارانشان سپرد، و ایشان را (بدین شرح) به سرداری و [[فرماندهی]] آنان گماشت: [[عبدالله بن عباس]] را به سرداری [[قریش]] و [[بنی اسد]] و [[کنانه]]، و [[حجر بن عدی]] را به سرداری کنده و [[حصین بن منذر]] را به سرداری بکریان [[بصره]]، و [[احنف بن قیس]] را به سرداری [[تمیمیان]] بصره، و [[عمرو بن حمق]] را به سرداری [[خزاعیان]]، و [[نعیم بن هبیره]] را به سرداری بکریان [[کوفه]] و [[جاریة بن قدامه سعدی]] را به سرداری (بنی) سعد و (بنی) [[رباب]] بصره، و [[رفاعة]] بن شدّاد را به سرداری بجیله، و... <ref>پیکار صفین، نصر بن مزاحم (ترجمه: اتابکی)، ص۲۸۱.</ref>. | ||