اشعث بن قیس کندی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←نیرنگبازی اشعث برای جاه و مقام
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
# [[نفاق]]: [[اشعث بن قیس]] با آنکه در زمره [[اصحاب]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} بود، از جمله [[منافقان]] در دوران [[خلافت]] آن حضرت به شمار میرفت؛ همانند [[عبدالله بن ابی بن سلول]] که هر دو از سرکردگان نفاق در دوران خویش بودند<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۸.</ref>.<ref>محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص۳۵۳.</ref> | # [[نفاق]]: [[اشعث بن قیس]] با آنکه در زمره [[اصحاب]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} بود، از جمله [[منافقان]] در دوران [[خلافت]] آن حضرت به شمار میرفت؛ همانند [[عبدالله بن ابی بن سلول]] که هر دو از سرکردگان نفاق در دوران خویش بودند<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۸.</ref>.<ref>محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص۳۵۳.</ref> | ||
== [[نیرنگبازی]] اشعث برای | == [[نیرنگبازی]] اشعث برای جاه و مقام == | ||
از اقوال [[تاریخی]] چنین [[استنباط]] میشود که اشعث بارها در [[طمع]] جاه و مقام نزد امام رفته و از ترفندهایی استفاده کرده است. امام{{ع}} در [[خطبه]] ۲۱۵ [[نهج البلاغه]] در این مورد میفرماید: و شگفتتر از این، آن مردی ([[اشعث بن قیس کندی]]) است که شب هنگام با ظرفی سربسته نزد من آمد و در آن معجونی بود که همواره از آن بیزار بودهام، گویی به زهر مارش عجین کرده بودند. گفتم: این [[هدیه]] است یا [[زکات]] یا [[صدقه]]. اگر زکات یا صدقه است بر ما [[خاندان پیامبر]] [[حرام]] است. گفت: نه این است و نه آن، هدیهای است. گفتم: مادرت به عزایت بگرید، آیا از راه [[دین خدا]] به [[فریب]] من آمدهای، آیا در خردت نقصانی پدید آمده یا دیوانه شدهای یا [[سفیه]] گشتهای یا [[هذیان]] میگویی. به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر همه هفت اقلیم عالم و هر چه را که زیر [[آسمان]] است به من دهند تا [[نافرمانی]] خدا کنم، آن قدر که پوست جوی را از مورچهای بربایم، نپذیرم. این [[دنیا]] شما برای من از برگی، که ملخی میخاید، حقیرتر است. علی را با نعمتی که روبه زوال دارد و لذتی که [[پایدار]] نمیماند، چه کار! از اینکه خردم به [[خواب]] بیخبری رود یا به [[زشتی]] لغزشی [[مبتلا]] شوم، به خدا [[پناه]] میبرم و از او [[یاری]] میجویم<ref>{{متن حدیث|وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِی وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا کَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیَّةٍ أَوْ قَیْئِهَا فَقُلْتُ أَ صِلَةٌ أَمْ زَکَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ فَذَلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ وَ لَکِنَّهَا هَدِیَّةٌ فَقُلْتُ هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ أَ عَنْ دِینِ اللَّهِ أَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی أَ مُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّةٍ أَمْ تَهْجُرُ وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَی أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَی وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَی نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِین}}؛نهج البلاغه، خطبه ٢٢٤</ref>.<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص107.</ref> | از اقوال [[تاریخی]] چنین [[استنباط]] میشود که اشعث بارها در [[طمع]] جاه و مقام نزد امام رفته و از ترفندهایی استفاده کرده است. امام{{ع}} در [[خطبه]] ۲۱۵ [[نهج البلاغه]] در این مورد میفرماید: و شگفتتر از این، آن مردی ([[اشعث بن قیس کندی]]) است که شب هنگام با ظرفی سربسته نزد من آمد و در آن معجونی بود که همواره از آن بیزار بودهام، گویی به زهر مارش عجین کرده بودند. گفتم: این [[هدیه]] است یا [[زکات]] یا [[صدقه]]. اگر زکات یا صدقه است بر ما [[خاندان پیامبر]] [[حرام]] است. گفت: نه این است و نه آن، هدیهای است. گفتم: مادرت به عزایت بگرید، آیا از راه [[دین خدا]] به [[فریب]] من آمدهای، آیا در خردت نقصانی پدید آمده یا دیوانه شدهای یا [[سفیه]] گشتهای یا [[هذیان]] میگویی. به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر همه هفت اقلیم عالم و هر چه را که زیر [[آسمان]] است به من دهند تا [[نافرمانی]] خدا کنم، آن قدر که پوست جوی را از مورچهای بربایم، نپذیرم. این [[دنیا]] شما برای من از برگی، که ملخی میخاید، حقیرتر است. علی را با نعمتی که روبه زوال دارد و لذتی که [[پایدار]] نمیماند، چه کار! از اینکه خردم به [[خواب]] بیخبری رود یا به [[زشتی]] لغزشی [[مبتلا]] شوم، به خدا [[پناه]] میبرم و از او [[یاری]] میجویم<ref>{{متن حدیث|وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِی وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا کَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیَّةٍ أَوْ قَیْئِهَا فَقُلْتُ أَ صِلَةٌ أَمْ زَکَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ فَذَلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ وَ لَکِنَّهَا هَدِیَّةٌ فَقُلْتُ هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ أَ عَنْ دِینِ اللَّهِ أَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی أَ مُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّةٍ أَمْ تَهْجُرُ وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَی أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَی وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَی نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِین}}؛نهج البلاغه، خطبه ٢٢٤</ref>.<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص107.</ref> | ||