پرش به محتوا

حکمیت در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


== بحثی در باره حکمیت‌==
== معناشناسی ==
حکمیت به معنای [[داوری]] و [[قضاوت]] بین دو گروه یا دو شخص در مسألۀ مورد [[نزاع]] است. به آنکه دو طرف به [[داوری]] او [[راضی]] می‌شوند "[[حکم]]" گویند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۳۲.</ref>.
 
== [[تحمیل]] [[حکمیت]] به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ==
پس از آنکه [[سپاه]] [[امام علی|علی]] {{ع}} در آستانۀ [[پیروزی]] [[قاطع]] بر [[معاویه]] قرار گرفته بود و [[معاویه]] که کار را تمام‌شده می‌دید، در [[فکر]] فرار بود و از [[عمرو عاص]] خواست که چاره‌ای بیندیشد. [[عمرو عاص]] طرح [[قرآن]] بر نیزه‌کردن را پیشنهاد کرد و فراخواندن [[امام علی|علی]] {{ع}} و یارانش به تن دادن به [[داوری]] [[قرآن]] بین دو گروه متخاصم. توطئۀ آنان کارگر افتاد. هرچه [[امام]] به یارانش فرمود که این [[نیرنگ]] است و اینان [[اصحاب]] [[قرآن]] نیستند و [[قرآن ناطق]] منم، گوش ندادند. میانشان [[اختلاف]] افتاد. عده‌ای گفتند می‌جنگیم، جمعی گفتند بر ما روا نیست که با اینان بجنگیم چون ما را به [[حکم]] [[قرآن]] می‌خوانند<ref>بحار الأنوار، ج ۳۲ ص ۵۲۹</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۳۲.</ref>
 
عده‌ای از [[مردم]] [[عراق]] به سرکردگی [[اشعث بن قیس]] و [[مسعر بن فدکی تمیمی]] و [[زید بن حصین طایی سنبسی]] (به ظاهر) [[فریب]] خوردند و همراه با گروهی از [[قاریان]] که هم [[رأی]] ایشان بودند و بعد از آن، [[خوارج]] نام گرفتند، گفتند: ای علی! اینک که تو را به [[کتاب خدا]] [[دعوت]] می‌کنند، قبول کن وگرنه تو و یارانت را به آنها [[تسلیم]] می‌کنیم یا با تو همان کاری را می‌کنیم که با پسر [[عفان]] ([[عثمان]]) کردیم. ما [[مکلف]] به عمل به آن چیزی هستیم که در [[قرآن]] است و آن را می‌پذیریم. به [[خدا]] اگر نپذیری با تو همان که گفتیم خواهیم کرد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۴.</ref>. با [[اصرار]] و پافشاری این گروه، امیرالمؤمنین{{ع}} به [[اجبار]] و [[اکراه]]، توقف جنگ و [[مذاکره]] و تعیین داور را پذیرفت.
 
اشعث بن قیس و آنان که بعدها به [[خوارج]] پیوستند به امیرمؤمنان{{ع}} گفتند: ما [[ابوموسی]] را برای حکمیت برمی‌گزینیم. [[حضرت امیر]]{{ع}} فرمود: «در آغاز، [[نافرمانی]] کردید اکنون دیگر نافرمانی نکنید. [[رأی]] من این نیست که ابوموسی را به این کار بگمارم. ابوموسی [[دشمن]] است و [[مردم]] را از [[یاری]] من در [[کوفه]] بازداشته است. من [[ابن عباس]] را [[انتخاب]] می‌کنم». این گروه که بعضاً از [[اشراف کوفه]] بودند، گفتند: چه تفاوتی می‌کند که تو باشی یا ابن عباس؟ ما کسی را می‌خواهیم که نسبت به تو و [[معاویه]] نظر یکسان داشته باشد! امیرمؤمنان{{ع}} فرمود: «پس [[مالک اشتر]] را تعیین می‌کنیم». آنان گفتند: [[آتش]] این جنگ را مالک روشن کرده است. ما به جز ابوموسی به شخص دیگری [[رضایت]] نمی‌دهیم؛ زیرا او ما را از آنچه در آن افتاده‌ایم برحذر می‌داشت.
 
امیرمؤمنان{{ع}} که دید [[کوفیان]] سخن او را نمی‌پذیرند و [[ابوموسی اشعری]] را به او تحمیل می‌کنند، فرمود: «شگفتا از من [[فرمان]] نمی‌برند و از معاویه [[اطاعت]] می‌کنند». سپس فرمود: «هرچه می‌خواهید بکنید. خداوندا من از کار آنان [[بیزاری]] می‌جویم». آن‌گاه این گروه پس از رد نظر [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در تعیین ابن عباس یا مالک اشتر به عنوان [[حکم]] [[عراق]]، ابوموسی را به عنوان [[نماینده]] عراق به آن حضرت تحمیل نموده، و به دشمن معرفی کردند<ref>نک: وقعة صفین، ص۶۶۸ به بعد؛ الاخبار الطوال، ص۲۳۱-۲۳۶؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۴-۳۷.</ref>.<ref>[[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص ۲۰۹.</ref>
 
== موضوعات بحث در حکمیت ==
بنا بر این گذارده شد که [[نمایندگان]] [[شام]] و عراق در محلی به نام «[[دومة الجندل]]»<ref>برخی نقل‌ها حاکی از آن است که محل نشست حکمین ناحیه‌ای به نام «اَذرُخ» بین حجاز و شام بوده است.</ref> واقع میان [[حجاز]] و شام [[اجتماع]] نموده و در [[فرصت]] مناسب (تا [[ماه رمضان]] آن سال) [[گفتگو]] کنند و ببینند چه کسی باید [[خلیفه]] [[مسلمانان]] باشد. هر نظری که آنان دادند، باید مورد قبول همگان باشد. هر کدام از [[نمایندگان]]، چهارصد نفر از [[سپاهیان]] را همراه داشتند<ref>[[محمد حسین رجبی دوانی|رجبی دوانی، محمد حسین]]، [[کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی (کتاب)|کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی]] ص ۲۰۹.</ref>.
 
ناظران و دیگر کسانی که در [[انتظار]] [[رأی]] حکمین بودند دور هم گرد آمده تا به سخنان داوران گوش فرا دهند. در این هنگام [[عمرو]] از [[بلاهت]] و [[سادگی]] و [[نادانی]] [[ابوموسی]] استفاده کرد و او را مقدم داشت که مجلس را افتتاح کند و نظر خود را اظهار نماید. ابوموسی نیز [[غافل]] از آنکه ممکن است [[عمروعاص]] پس از سخنان وی از [[تأیید]] نظری که در خفا بر آن توافق کرده بودند خودداری کند، شروع به سخن کرد و گفت: من و عمروعاص بر مطلبی [[اتفاق نظر]] پیدا کردیم و امیدواریم که [[صلاح]] [[رستگاری]] [[مسلمین]] در آن باشد. عمروعاص: صحیح است، به سخن خود ادامه بده.
 
در این موقع [[ابن عباس]] خود را به ابوموسی رسانید و به او هشدار داد و چنین گفت: اگر بر مطلبی اتفاق نظر پیدا کرده‌اید اجازه بده اول عمروعاص سخن بگوید و بعداً تو اظهار نظر کن؛ زیرا هیچ بعید نیست که وی خلاف آنچه را که بر آن اتفاق کرده‌اید مطرح سازد. ولی ابوموسی به [[هشدار]] ابن عباس توجه نکرد و گفت: رها کن، هر دو در مسأله [[خلافت]] اتفاق نظر داریم.
 
سپس برخاست و گفت: ما وضع [[امت]] را مطالعه کردیم و برای [[رفع اختلاف]] و بازگشت به [[وحدت]]، بهتر از این ندیدیم که علی و [[معاویه]] را از خلافت [[خلع]] کنیم و امر خلافت را به شورای مسلمین واگذار کنیم تا آنان هر کسی را که بخواهند به عنوان [[خلیفه]] برگزینند. بر این اساس، من علی و معاویه را از خلافت [[عزل]] کردم.
 
این جمله را گفت و آن گاه عقب رفت و نشست. سپس عمرو در جایگاه قبلی [[ابو موسی]] قرار گرفت و [[خدا]] را [[حمد]] و ثنا گفت و افزود: [[مردم]]، سخنان ابوموسی را شنیدید. او [[امام]] خود را عزل کرد و من نیز در این مورد با او موافق هستم و او را از خلافت عزل می‌کنم ولی، برخلاف او، معاویه را بر خلافت ابقا می‌نمایم. (همان‌گونه که [[انگشتر]] را در دستم ثابت کردم)<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۰.</ref> ۔ او ولی [[عثمان]] و [[خون‌خواه]] اوست و [[شایسته‌ترین]] [[مردم]] برای [[خلافت]] است.
 
[[ابوموسی]] با [[عصبانیت]] خاصی رو به [[عمرو]] کرد و گفت: [[رستگار]] نشوی که [[حیله]] ورزیدی و [[گناه]] کردی. حال تو همچون حال سگ است که اگر بر او [[حمله]] کنند دهانش را باز می‌کند و زبان خود را بیرون می‌آورد و اگر رهایش کنند نیز چنین می‌کند<ref>مضمون آیه کریمه است که افرادی را که آیات خدا را تکذیب می‌کنند به سگ تشبه می‌کند: {{متن قرآن|فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ}} «از این رو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی له‌له می‌زند و اگر او را وانهی (باز) له‌له می‌زند» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.</ref>.
 
[[عمروعاص]]: وضع تو مانند خر است که کتابی چند بر او باشد<ref>اقتباس از آیه قرآن: {{متن قرآن|... كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا}} «... همچون داستان درازگوشی است بر او کتابی چند» سوره جمعه، آیه ۵.</ref>.
 
سرانجام [[نبرد صفین]] و حادثه حکمیت، با کشته شدن ۴۵ هزار و به قولی نود هزار شامی و [[شهادت]] بیست الی ۲۵ هزار عراقی<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۴.</ref> در [[ماه شعبان]] [[سال]] سی و هشت [[هجری]] پایان پذیرفت<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۴۰؛ طبری این قول را از واقدی نقل می‌کند و مسعودی در مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۶ و در التنبیه و الاشراف، ص۲۵۶، همین قول را انتخاب کرده است. ولی صحیح آن ماه صفر سال ۳۷ هجری است. (نخجوانی، تجارب السلف، ص۵۰).</ref> و [[مشکلات]] متعددی برای [[حکومت امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[خلافت اسلامی]] پدید آورد که بسیاری از آنها هرگز رفع نشد<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۴۵۷.</ref>.
 
[[حکمیّت]] بدون نتیجه‌ای مثبت، به زیان [[امام]] تمام شد، به نحوی که می‌توان از آن به عنوان یک کودتا برضدّ [[امام علی|علی]] {{ع}} یاد کرد. اعتراض‌ها آغاز گشت. عدّه‌ای که از آنان به[[خوارج]]، یاد می‌شود، از [[فرمان]] [[امام علی|علی]] {{ع}} بیرون رفتند و با این [[اعتقاد]] که [[حکمیّت]]، [[اشتباه]] و [[کفر]] بوده، ما [[توبه]] می‌کنیم، از [[امام علی|علی]] {{ع}} خواستند [[توبه]] کند، چون با [[پذیرش]] [[حکمیّت]]، او هم [[کافر]] شده است. [[امام علی|علی]] {{ع}} نپذیرفت، چراکه حکمیت را خود اینان بر [[حضرت]] [[تحمیل]] کرده بودند. از همین‌جا نطفۀ گروه [[خوارج]] شکل گرفت و فتنۀ آنان در نهایت به [[جنگ نهروان]] منتهی شد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۳۲.</ref>.
 
== بحثی درباره حکمیت‌==
واقعه حَکمیت در [[جنگ]] [[صِفین]]، یکی از تأسف‌بارترین وقایع دوران [[حکومت امام علی]] {{ع}} بود. این حادثه تلخ هنگامی پدید آمد که [[سپاه امام]] {{ع}} با [[پیروزی]] نهایی فاصله‌ای نداشت. [[پذیرفتن]] حکمیت توسط [[امام]] {{ع}} نه تنها مانع [[پیروزی]] قریب‌الوقوع او شد؛ بلکه موجب بروز [[اختلاف]] در [[سپاه]] او و درگیر شدن [[امام]] {{ع}} با بخش عمده‌ای از زبده‌ترین رزمندگانِ خود گردید. برای روشن شدن این موضوع، چند مسئله باید مورد بررسی قرار گیرد:
واقعه حَکمیت در [[جنگ]] [[صِفین]]، یکی از تأسف‌بارترین وقایع دوران [[حکومت امام علی]] {{ع}} بود. این حادثه تلخ هنگامی پدید آمد که [[سپاه امام]] {{ع}} با [[پیروزی]] نهایی فاصله‌ای نداشت. [[پذیرفتن]] حکمیت توسط [[امام]] {{ع}} نه تنها مانع [[پیروزی]] قریب‌الوقوع او شد؛ بلکه موجب بروز [[اختلاف]] در [[سپاه]] او و درگیر شدن [[امام]] {{ع}} با بخش عمده‌ای از زبده‌ترین رزمندگانِ خود گردید. برای روشن شدن این موضوع، چند مسئله باید مورد بررسی قرار گیرد:


۱۱۲٬۰۵۷

ویرایش