تواضع در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'داود' به 'داوود')
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
خط ۱۳: خط ۱۳:
== [[تواضع]] در [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} ==
== [[تواضع]] در [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} ==
* [[سیره رسول اکرم]] {{صل}} جامع تمام نشانه‌های [[فروتنی]] بود و فروتنی‌اش در تمام رفتارهای آن [[حضرت]] و [[شئون]] مختلف زندگی‌اش جلوه‌ای خاص داشت. ایشان گرچه [[پیامبر]] {{صل}} بود و مقامی [[عالی]] داشت؛ اما در [[سلام]] کردن از همه، حتی از [[کودکان]]، [[سبقت]] می‌گرفت<ref>البخاری، صحیح، ج ۷، ص ۱۳۱؛ ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج ۶، ص ۱۴۴ و علی بن الجعد، مسند ابن الجعد، ص ۲۶۰.</ref> و با [[خضوع]] تمام با ثروتمند و [[فقیر]]، صغیر و کبیر دست می‌داد و دست خود را نمی‌کشید تا طرف مقابل، دست خود را بکشد<ref>حسن دیلمی، ارشادالقلوب، ج۱، ص ۱۱۵، شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ج ۴۰.</ref> و روی از او برنمی گرداند تا اینکه طرف مقابل از او روی برمی‌گرداند و می‌رفت. ایشان به [[سنت]] [[انبیای گذشته]]، به سبب [[تواضع]] با [[عصا]] راه می‌رفت و بر آن تکیه می‌کرد<ref>حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۲۴۴ - ۲۴۵ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۳۲.</ref>. گاه پیرزنی او را متوقف می‌کرد و مدتی طولانی با او درباره حاجتش صحبت می‌کرد<ref>قاضی ابرقوه، سیرت رسول اللّه {{صل}}، ج ۲، ص ۱۰۳۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۳، ص ۱۱۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۵۸۰ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۵، ص ۳۳۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۱۷.</ref>.
* [[سیره رسول اکرم]] {{صل}} جامع تمام نشانه‌های [[فروتنی]] بود و فروتنی‌اش در تمام رفتارهای آن [[حضرت]] و [[شئون]] مختلف زندگی‌اش جلوه‌ای خاص داشت. ایشان گرچه [[پیامبر]] {{صل}} بود و مقامی [[عالی]] داشت؛ اما در [[سلام]] کردن از همه، حتی از [[کودکان]]، [[سبقت]] می‌گرفت<ref>البخاری، صحیح، ج ۷، ص ۱۳۱؛ ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج ۶، ص ۱۴۴ و علی بن الجعد، مسند ابن الجعد، ص ۲۶۰.</ref> و با [[خضوع]] تمام با ثروتمند و [[فقیر]]، صغیر و کبیر دست می‌داد و دست خود را نمی‌کشید تا طرف مقابل، دست خود را بکشد<ref>حسن دیلمی، ارشادالقلوب، ج۱، ص ۱۱۵، شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ج ۴۰.</ref> و روی از او برنمی گرداند تا اینکه طرف مقابل از او روی برمی‌گرداند و می‌رفت. ایشان به [[سنت]] [[انبیای گذشته]]، به سبب [[تواضع]] با [[عصا]] راه می‌رفت و بر آن تکیه می‌کرد<ref>حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۲۴۴ - ۲۴۵ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۳۲.</ref>. گاه پیرزنی او را متوقف می‌کرد و مدتی طولانی با او درباره حاجتش صحبت می‌کرد<ref>قاضی ابرقوه، سیرت رسول اللّه {{صل}}، ج ۲، ص ۱۰۳۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۳، ص ۱۱۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۵۸۰ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۵، ص ۳۳۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۱۷.</ref>.
* در [[حد]] [[امکان]]، اسب و استر و الاغ سوار می‌شد و بسیاری از اوقات بر الاغ سوار می‌شد<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۰؛ مکارم الاخلاق، ص ۱۵؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ص ۲۷۹ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۸۲.</ref>؛ و دیگری را نیز بر ترک خود سوار می‌کرد<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۰ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۸۲.</ref>. از حشمت‌های ظاهری نفرت داشت؛ از این رو، اگر سواره بود، اجازه نمی‌داد که کسی پیاده همراه‌ او حرکت کند<ref>ابوسعید خرگوشی نیشابوری، شرف المصطفی، ج ۴، ص ۳۷۲ و مکارم الاخلاق، ص ۲۲.</ref>. [[سوار شدن]] بر الاغ برهنه و بی‌جهاز را [[دوست]] می‌داشت<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۹.</ref>. از بیماران حتی در دورترین نقاط [[شهر]] [[عبادت]] می‌فرمود<ref>ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۳۴؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۴۸ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۴۶.</ref> و در تشییع جنازه‌ها حاضر می‌شد<ref>مکارم الاخلاق، ص ۱۵؛ الطبقات الکبری، ص ۲۷۹ و تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۲۱۵.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۱۷.</ref>.
* در [[حد]] [[امکان]]، اسب و استر و الاغ سوار می‌شد و بسیاری از اوقات بر الاغ سوار می‌شد<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۰؛ مکارم الاخلاق، ص ۱۵؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ص ۲۷۹ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۸۲.</ref>؛ و دیگری را نیز بر ترک خود سوار می‌کرد<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۰ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۸۲.</ref>. از حشمت‌های ظاهری نفرت داشت؛ از این رو، اگر سواره بود، اجازه نمی‌داد که کسی پیاده همراه‌ او حرکت کند<ref>ابوسعید خرگوشی نیشابوری، شرف المصطفی، ج ۴، ص ۳۷۲ و مکارم الاخلاق، ص ۲۲.</ref>. [[سوار شدن]] بر الاغ برهنه و بی‌جهاز را [[دوست]] می‌داشت<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۹.</ref>. از بیماران حتی در دورترین نقاط [[شهر]] [[عبادت]] می‌فرمود<ref>ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۳۴؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۴۸ و ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۴۶.</ref> و در تشییع جنازه‌ها حاضر می‌شد<ref>مکارم الاخلاق، ص ۱۵؛ الطبقات الکبری، ص ۲۷۹ و تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۲۱۵.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۱۷.</ref>.
* ظاهرش با سایر [[مردم]]، فرقی و مجلسش بالا و پایین نداشت و هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی‌شد و همگی حلقه‌وار می‌نشستند<ref>مکارم الاخلاق، ص ۲۲ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۳۶.</ref>؛ از این رو، [[اعراب]] غریبی که به حضور مبارکش می‌رسیدند، ایشان را در میان جمع نمی‌شناختند؛ لذا می‌پرسیدند: "کدام یک [[پیامبر خدا]] {{صل}} هستید؟"<ref>مکارم الاخلاق، ص ۱۶؛ النسائی، السنن الکبری، ج ۳، ص ۴۴۳؛ ابن الاشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۱۲ و ابن حجر، فتح الباری، ج ۱، ص ۱۰۷.</ref> از [[ابوذر غفاری]] [[روایت]] شده است که [[پیامبر خدا]] {{صل}} برای [[تواضع]]، بدون کوچک‌ترین امتیازی میان [[اصحاب]] می‌نشست؛ به گونه‌ای که اگر بیگانه‌ای وارد می‌شد، نمی‌دانست که کدام‌یک از آنها پیامبرند تا اینکه می‌پرسید؛ در نتیجه، از حضرتش خواستیم که جایگاهی برایش درست شود تا وقتی غریبی به جلسه وارد می‌شود، او را بشناسد. پس از کسب اجازه، سکویی از گل و سنگ درست کردیم که آن جناب، روی آن می‌نشست و ما هم در دو طرف او می‌نشستیم"<ref>مکارم الاخلاق، ص ۱۶؛ النسائی، السنن الکبری، ج ۳، ص ۴۴۳؛ ابن الاشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۱۲ و ابن حجر، فتح الباری، ج ۱، ص ۱۰۷.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۱۷-۳۱۸.</ref>.
* ظاهرش با سایر [[مردم]]، فرقی و مجلسش بالا و پایین نداشت و هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی‌شد و همگی حلقه‌وار می‌نشستند<ref>مکارم الاخلاق، ص ۲۲ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۳۶.</ref>؛ از این رو، [[اعراب]] غریبی که به حضور مبارکش می‌رسیدند، ایشان را در میان جمع نمی‌شناختند؛ لذا می‌پرسیدند: "کدام یک [[پیامبر خدا]] {{صل}} هستید؟"<ref>مکارم الاخلاق، ص ۱۶؛ النسائی، السنن الکبری، ج ۳، ص ۴۴۳؛ ابن الاشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۱۲ و ابن حجر، فتح الباری، ج ۱، ص ۱۰۷.</ref> از [[ابوذر غفاری]] [[روایت]] شده است که [[پیامبر خدا]] {{صل}} برای [[تواضع]]، بدون کوچک‌ترین امتیازی میان [[اصحاب]] می‌نشست؛ به گونه‌ای که اگر بیگانه‌ای وارد می‌شد، نمی‌دانست که کدام‌یک از آنها پیامبرند تا اینکه می‌پرسید؛ در نتیجه، از حضرتش خواستیم که جایگاهی برایش درست شود تا وقتی غریبی به جلسه وارد می‌شود، او را بشناسد. پس از کسب اجازه، سکویی از گل و سنگ درست کردیم که آن جناب، روی آن می‌نشست و ما هم در دو طرف او می‌نشستیم"<ref>مکارم الاخلاق، ص ۱۶؛ النسائی، السنن الکبری، ج ۳، ص ۴۴۳؛ ابن الاشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۱۲ و ابن حجر، فتح الباری، ج ۱، ص ۱۰۷.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۱۷-۳۱۸.</ref>.
* ایشان از همه متواضع‌تر بود و آن را بر تمام ثروت‌های [[دنیا]] ترجیح می‌داد. [[روایت]] شده است: روزی فرشته‌ای [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} آمد و گفت: "همانا [[خداوند]] تو را مخیر کرده است، میان اینکه [[بنده]] [[متواضع]] او باشی، یا اینکه [[پادشاه]] و رسولش باشی"؛ ‌ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "[[جبرئیل]] به من نگریست و با دستش اشاره کرد که [[تواضع]] کن." پس [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "من [[بندگی]] و [[تواضع]] را همراه [[رسالت]] [[انتخاب]] کردم." آن [[فرشته]] نیز در حالی که در دستش کلید گنج‌های [[زمین]] بود، گفت: "اگر قبول هم می‌کردی، از مقامی که نزد [[خدا]] داشتی کم نمی‌شد"<ref>الکافی، ج ۲، ص ۱۲۲ و وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۷۳ و با اندکی اختلاف در: دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۳.</ref>. ‌ می‌فرمود: "[[تواضع]] زیباست و از آن زیباتر، [[تواضع]] [[ملوک]] و اغنیا است"<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵.</ref>. و خطاب به [[اصحاب]] و نزدیکانش می‌فرمود: "محبوب‌ترین شما پیش من و نزدیک‌ترین شما در [[قیامت]] به من، کسی است که اخلاقش نیکوتر و تواضعش بیشتر باشد و دورترین فرد شما در [[روز قیامت]] از من، متکبران‌اند"<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۳۷۸.</ref>‌. همچنین می‌فرمود: "[[فروتن]] باشید تا هیچ کس به دیگری زورگویی و [[تجاوز]] نکند"<ref>سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۵۵.</ref>. روزی به گروهی از [[اصحاب]] خود فرمود: "چه شده است که شیرینی [[عبادت]] را در شما نمی‌بینم؟" گفتند: "شیرینی [[عبادت]] چیست؟"‌ فرمودند: "[[تواضع]]"<ref>ورام بن ابی‌فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۰۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۱۸-۳۱۹.</ref>.
* ایشان از همه متواضع‌تر بود و آن را بر تمام ثروت‌های [[دنیا]] ترجیح می‌داد. [[روایت]] شده است: روزی فرشته‌ای [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} آمد و گفت: "همانا [[خداوند]] تو را مخیر کرده است، میان اینکه [[بنده]] [[متواضع]] او باشی، یا اینکه [[پادشاه]] و رسولش باشی"؛ ‌ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "[[جبرئیل]] به من نگریست و با دستش اشاره کرد که [[تواضع]] کن." پس [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "من [[بندگی]] و [[تواضع]] را همراه [[رسالت]] [[انتخاب]] کردم." آن [[فرشته]] نیز در حالی که در دستش کلید گنج‌های [[زمین]] بود، گفت: "اگر قبول هم می‌کردی، از مقامی که نزد [[خدا]] داشتی کم نمی‌شد"<ref>الکافی، ج ۲، ص ۱۲۲ و وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۷۳ و با اندکی اختلاف در: دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۳.</ref>. ‌ می‌فرمود: "[[تواضع]] زیباست و از آن زیباتر، [[تواضع]] [[ملوک]] و اغنیا است"<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵.</ref>. و خطاب به [[اصحاب]] و نزدیکانش می‌فرمود: "محبوب‌ترین شما پیش من و نزدیک‌ترین شما در [[قیامت]] به من، کسی است که اخلاقش نیکوتر و تواضعش بیشتر باشد و دورترین فرد شما در [[روز قیامت]] از من، متکبران‌اند"<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۳۷۸.</ref>‌. همچنین می‌فرمود: "[[فروتن]] باشید تا هیچ کس به دیگری زورگویی و [[تجاوز]] نکند"<ref>سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۵۵.</ref>. روزی به گروهی از [[اصحاب]] خود فرمود: "چه شده است که شیرینی [[عبادت]] را در شما نمی‌بینم؟" گفتند: "شیرینی [[عبادت]] چیست؟"‌ فرمودند: "[[تواضع]]"<ref>ورام بن ابی‌فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۰۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۱۸-۳۱۹.</ref>.
خط ۷۵: خط ۷۵:


== [[فروتنی]] در [[سلام]] دادن ==
== [[فروتنی]] در [[سلام]] دادن ==
# [[امام حسن]] {{ع}} می‌فرماید: از دایی‌ام [[هند بن ابی هاله]] - که توصیف‌گر بود-، درباره [[شمایل پیامبر]] [[خدا]] {{صل}} پرسیدم. گفت: [[پیامبر خدا]].... با هر کس که رو به رو می‌شد، [[سلام]] می‌کرد<ref>{{متن حدیث|الإمام الحسن {{ع}}: سَأَلْتُ خَالِي هِنْدَ بْنَ أَبِي هَالَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ كَانَ وَصَّافاً: فَقَالَ:... كَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}... يَبْدُرُ مَنْ لَقِيَهُ بِالسَّلَامِ}}؛ عیون أخبارالرضا {{ع}}، ج۱، ص۳۱۷، ح۱؛ معاني الأخبار، ص۸۱، ح۱، کلاهما عن أسماعیل بن محمّد بن إسحاق عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام زین العابدین {{ع}}؛ المناقب لابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۴۷ من دون إسناد إلیه {{ع}} و فیه "یبدأ" بدل "یبدر"؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۲۲۸،ح ۳۴؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۲۵، تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۳۹؛ کنزالعمّال، ج۷، ص۳۲، ح۱۷۸۰۷.</ref>.
# [[امام حسن]] {{ع}} می‌فرماید: از دایی‌ام [[هند بن ابی هاله]] - که توصیف‌گر بود-، درباره [[شمایل پیامبر]] [[خدا]] {{صل}} پرسیدم. گفت: [[پیامبر خدا]].... با هر کس که رو به رو می‌شد، [[سلام]] می‌کرد<ref>{{متن حدیث|الإمام الحسن {{ع}}: سَأَلْتُ خَالِي هِنْدَ بْنَ أَبِي هَالَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ كَانَ وَصَّافاً: فَقَالَ:... كَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}... يَبْدُرُ مَنْ لَقِيَهُ بِالسَّلَامِ}}؛ عیون أخبارالرضا {{ع}}، ج۱، ص۳۱۷، ح۱؛ معاني الأخبار، ص۸۱، ح۱، کلاهما عن أسماعیل بن محمّد بن إسحاق عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام زین العابدین {{ع}}؛ المناقب لابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۴۷ من دون إسناد إلیه {{ع}} و فیه "یبدأ" بدل "یبدر"؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۲۲۸،ح ۳۴؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۲۵، تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۳۹؛ کنزالعمّال، ج۷، ص۳۲، ح۱۷۸۰۷.</ref>.
# به [[نقل]] انس: [[پیامبر خدا]] {{صل}} از کنار گروهی از [[کودکان]] [[گذشت]] و با آن که [[عجله]] داشت، به آنان [[سلام]] کرد<ref>{{عربی|عَنْ أَنَسِ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}}: مَرَّ عَلَى صِبْيَانٍ فَسَلَّمَ عَلَيْهِمْ وَ هُوَ مُغِذٌّ}}؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۷،ح ۵؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۹،ح ۳۵؛ صحیح البخاري، ج۵، ص۲۲۰۶، ح۵۸۹۳؛ سنن الترمذي، ج۵، ص۵۷، ح۲۶۹۶؛ الأدب المفرد، ص۳۰۶، ح۱۰۴۳؛ المعجم الأوسط، ج ۴، ص۲۰۴،ح ۳۹۸۳، و لیس فی الجمیع "و هو مغذّ".</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۴۴۲-۴۴۳.</ref>.
# به [[نقل]] انس: [[پیامبر خدا]] {{صل}} از کنار گروهی از [[کودکان]] [[گذشت]] و با آن که [[عجله]] داشت، به آنان [[سلام]] کرد<ref>{{عربی|عَنْ أَنَسِ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}}: مَرَّ عَلَى صِبْيَانٍ فَسَلَّمَ عَلَيْهِمْ وَ هُوَ مُغِذٌّ}}؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۷،ح ۵؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۹،ح ۳۵؛ صحیح البخاري، ج۵، ص۲۲۰۶، ح۵۸۹۳؛ سنن الترمذي، ج۵، ص۵۷، ح۲۶۹۶؛ الأدب المفرد، ص۳۰۶، ح۱۰۴۳؛ المعجم الأوسط، ج ۴، ص۲۰۴،ح ۳۹۸۳، و لیس فی الجمیع "و هو مغذّ".</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۴۴۲-۴۴۳.</ref>.


خط ۹۱: خط ۹۱:
# [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید: در روزگار [[پیامبر خدا]] {{صل}}، بینوایان، شب‌ها را در [[مسجد]] می‌خوابیدند. یک شب، [[پیامبر]] {{صل}} با بینوایانی که در [[مسجد]] بودند، نزدیک [[منبر]] در دیگی [[افطار]] کرد. سی مرد از غذای آن دیگ خوردند و سپس آن دیگ به [[همسران پیامبر]] [[خدا]] {{صل}} برگردانده شد و آنها را هم سیر کرد<ref>{{متن حدیث|الإمام الباقر {{ع}}: إِنَّ الْمَسَاكِينَ كَانُوا يَبِيتُونَ فِي الْمَسْجِدِ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}، فَأَفْطَرَ النَّبِيُّ {{صل}} مَعَ الْمَسَاكِينِ الَّذِينَ فِي الْمَسْجِدِ ذَاتَ لَيْلَةٍ عِنْدَ الْمِنْبَرِ فِي بُرْمَةٍ، فَأَكَلَ مِنْهَا ثَلَاثُونَ رَجُلًا ثُمَّ رُدَّتْ إِلَى أَزْوَاجِهِ شِبَعَهُنَ}}؛ قرب الإسناد، ص۱۴۸، ح۵۳۶، عن ابی البختری عن الامام صادق {{ع}}؛ بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۱۹، ح۹.</ref>.
# [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید: در روزگار [[پیامبر خدا]] {{صل}}، بینوایان، شب‌ها را در [[مسجد]] می‌خوابیدند. یک شب، [[پیامبر]] {{صل}} با بینوایانی که در [[مسجد]] بودند، نزدیک [[منبر]] در دیگی [[افطار]] کرد. سی مرد از غذای آن دیگ خوردند و سپس آن دیگ به [[همسران پیامبر]] [[خدا]] {{صل}} برگردانده شد و آنها را هم سیر کرد<ref>{{متن حدیث|الإمام الباقر {{ع}}: إِنَّ الْمَسَاكِينَ كَانُوا يَبِيتُونَ فِي الْمَسْجِدِ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}، فَأَفْطَرَ النَّبِيُّ {{صل}} مَعَ الْمَسَاكِينِ الَّذِينَ فِي الْمَسْجِدِ ذَاتَ لَيْلَةٍ عِنْدَ الْمِنْبَرِ فِي بُرْمَةٍ، فَأَكَلَ مِنْهَا ثَلَاثُونَ رَجُلًا ثُمَّ رُدَّتْ إِلَى أَزْوَاجِهِ شِبَعَهُنَ}}؛ قرب الإسناد، ص۱۴۸، ح۵۳۶، عن ابی البختری عن الامام صادق {{ع}}؛ بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۱۹، ح۹.</ref>.
# به [[نقل]] از [[یزید بن عبد الله بن قسیط]]: اهل [[صُفّه]] (سکّونشینان)، جماعتی از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} بودند که خانه‌ای نداشتند و در زمان [[پیامبر خدا]] {{صل}} در [[مسجد]] می‌خوابیدند و چون سرپناهی نداشتند، در آن جا به سر می‌بردند. [[پیامبر خدا]] {{صل}} هنگام [[شام]]، آنها را فرا می‌خواند و آنان را در میان اصحابش تقسیم می‌کرد و گروهی از آنها نیز با [[پیامبر]] {{صل}} [[شام]] می‌خوردند، تا وقتی که [[خداوند]]، [[ثروت]] را برای [[مسلمانان]]] به ارمغان آورد<ref>{{عربی|عن يزيد بن عبد الله بن قسيط: كان أهل الصفة ناسا من أصحاب رسول الله {{صل}} لا منازل لهم فكانوا ينامون على عهد رسول الله {{صل}} في المسجد ويظلون فيه ما لهم مأوى غيره فكان رسول الله {{صل}} يدعوهم إليه بالليل إذا تعشى فيفرقهم على أصحابه وتتعشى طائفة منهم مع رسول الله {{صل}} حتى جاء الله تعالى بالغنى}}؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۵؛ مسند إسحاق بن راهویه، ج۱، ص۲۸ و راجع؛ فتح الباري، ج۱۱، ص۲۸۶.</ref>.
# به [[نقل]] از [[یزید بن عبد الله بن قسیط]]: اهل [[صُفّه]] (سکّونشینان)، جماعتی از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} بودند که خانه‌ای نداشتند و در زمان [[پیامبر خدا]] {{صل}} در [[مسجد]] می‌خوابیدند و چون سرپناهی نداشتند، در آن جا به سر می‌بردند. [[پیامبر خدا]] {{صل}} هنگام [[شام]]، آنها را فرا می‌خواند و آنان را در میان اصحابش تقسیم می‌کرد و گروهی از آنها نیز با [[پیامبر]] {{صل}} [[شام]] می‌خوردند، تا وقتی که [[خداوند]]، [[ثروت]] را برای [[مسلمانان]]] به ارمغان آورد<ref>{{عربی|عن يزيد بن عبد الله بن قسيط: كان أهل الصفة ناسا من أصحاب رسول الله {{صل}} لا منازل لهم فكانوا ينامون على عهد رسول الله {{صل}} في المسجد ويظلون فيه ما لهم مأوى غيره فكان رسول الله {{صل}} يدعوهم إليه بالليل إذا تعشى فيفرقهم على أصحابه وتتعشى طائفة منهم مع رسول الله {{صل}} حتى جاء الله تعالى بالغنى}}؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۵؛ مسند إسحاق بن راهویه، ج۱، ص۲۸ و راجع؛ فتح الباري، ج۱۱، ص۲۸۶.</ref>.
# [[ابن شهر آشوب]]: [[پیامبر خدا]] {{صل}} با تهی‌دستان می‌نشست و با بینوایان، [[غذا]] می‌خورد و با دست خود به آنان [[غذا]] می‌داد<ref>{{عربی|ابن شهر آشوب: كَانَ النَّبِيُّ {{صل}}... يُجَالِسُ الْفُقَرَاءَ وَ يُؤَاكِلُ الْمَسَاكِينَ وَ يُنَاوِلُهُمْ بِيَدِهِ}}؛ المناقب لابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۴۶؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۸، ح۳۴ و راجع؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۶۳، ح۵۹.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۴۴۸-۴۵۱.</ref>.
# [[ابن‌شهرآشوب]]: [[پیامبر خدا]] {{صل}} با تهی‌دستان می‌نشست و با بینوایان، [[غذا]] می‌خورد و با دست خود به آنان [[غذا]] می‌داد<ref>{{عربی|ابن‌شهرآشوب: كَانَ النَّبِيُّ {{صل}}... يُجَالِسُ الْفُقَرَاءَ وَ يُؤَاكِلُ الْمَسَاكِينَ وَ يُنَاوِلُهُمْ بِيَدِهِ}}؛ المناقب لابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۴۶؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۸، ح۳۴ و راجع؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۶۳، ح۵۹.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۴۴۸-۴۵۱.</ref>.


== [[فروتنی]] در نشستن ==
== [[فروتنی]] در نشستن ==
خط ۹۸: خط ۹۸:
# [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[پیامبر خدا]] {{صل}} مانند [[بندگان]] می‌نشست و خود را [[بنده]] می‌دانست<ref>{{متن حدیث|الإمام صادق {{ع}}: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}... يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَعْلَمُ أَنَّهُ عَبْدٌ}}؛ الکافی، ج۶، ص۲۷۱، ح۳؛ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۹۳، ح۴۰۰، کلاهما عن هارون بن خارجه؛ المحاسن، ج۲، ص۲۴۴، ح۱۷۵۸، عن أبي بصیر؛ بحارالانوار، ج۶۶، ص۴۱۹، ح۳۱.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[پیامبر خدا]] {{صل}} مانند [[بندگان]] می‌نشست و خود را [[بنده]] می‌دانست<ref>{{متن حدیث|الإمام صادق {{ع}}: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}... يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَعْلَمُ أَنَّهُ عَبْدٌ}}؛ الکافی، ج۶، ص۲۷۱، ح۳؛ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۹۳، ح۴۰۰، کلاهما عن هارون بن خارجه؛ المحاسن، ج۲، ص۲۴۴، ح۱۷۵۸، عن أبي بصیر؛ بحارالانوار، ج۶۶، ص۴۱۹، ح۳۱.</ref>.
# به [[نقل]] از [[حبیب بن عبیاد رحبی]]: گروهی از [[یهودیان]]، قابلمه آب‌گوشتی برای [[پیامبر خدا]] {{صل}} آوردند. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "هدیه است یا [[صدقه]]؟". گفتند: هدیه است. [[پیامبر]] {{صل}} خورد. یکی از آنها گفت: [[محمّد]]، مانند [[بندگان]] نشسته است! [[پیامبر خدا]] {{صل}} فهمید و فرمود: "من هم بنده‌ام و مانند همان‌ها می‌نشینم"<ref>{{عربی|عن حبيب بن عبيد الرحبي: أتاه {{صل}} ناس من اليهود بجفنة من ثريد فقال هدية أم صدقة فقالوا هدية فأكل فقال بعضهم جلس محمد جلسة العبد ففهمها رسول الله {{صل}} فقال وأنا عبد وأجلس جلسة العبد}}؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۸.</ref>.
# به [[نقل]] از [[حبیب بن عبیاد رحبی]]: گروهی از [[یهودیان]]، قابلمه آب‌گوشتی برای [[پیامبر خدا]] {{صل}} آوردند. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "هدیه است یا [[صدقه]]؟". گفتند: هدیه است. [[پیامبر]] {{صل}} خورد. یکی از آنها گفت: [[محمّد]]، مانند [[بندگان]] نشسته است! [[پیامبر خدا]] {{صل}} فهمید و فرمود: "من هم بنده‌ام و مانند همان‌ها می‌نشینم"<ref>{{عربی|عن حبيب بن عبيد الرحبي: أتاه {{صل}} ناس من اليهود بجفنة من ثريد فقال هدية أم صدقة فقالوا هدية فأكل فقال بعضهم جلس محمد جلسة العبد ففهمها رسول الله {{صل}} فقال وأنا عبد وأجلس جلسة العبد}}؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۸.</ref>.
# [[پیامبر]] {{صل}} بر [[زمین]] می‌نشست و در نشستن، تکیه نمی‌داد<ref>{{عربی| كَانَ النَّبِيُّ {{صل}}... يَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ... وَ لَا يَجْلِسُ مُتَّكِئاً}}؛ المناقب لابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۴۶؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۸، ح۳۴.</ref>.
# [[پیامبر]] {{صل}} بر [[زمین]] می‌نشست و در نشستن، تکیه نمی‌داد<ref>{{عربی| كَانَ النَّبِيُّ {{صل}}... يَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ... وَ لَا يَجْلِسُ مُتَّكِئاً}}؛ المناقب لابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۴۶؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۸، ح۳۴.</ref>.
# به [[نقل]] از [[یحیی بن ابی‌کثیر]]: [[پیامبر خدا]] {{صل}} بدون تکیه دادن و بر روی یک پا می‌نشست<ref>{{عربی|عن یحیی بن أبی کثیر: كَانَ النَّبِيُّ {{صل}} يَجْلِسُ مُحتَفِزَاً}}؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۱.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۴۵۰-۴۵۲.</ref>.
# به [[نقل]] از [[یحیی بن ابی‌کثیر]]: [[پیامبر خدا]] {{صل}} بدون تکیه دادن و بر روی یک پا می‌نشست<ref>{{عربی|عن یحیی بن أبی کثیر: كَانَ النَّبِيُّ {{صل}} يَجْلِسُ مُحتَفِزَاً}}؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۱.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۴۵۰-۴۵۲.</ref>.


خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
# به [[نقل]] از بَراء: در [[جنگ احزاب]]، [[پیامبر خدا]] {{صل}} را دیدم که [[خاک]] [[خندق]] را حمل می‌کند و گَرد و غبار، سفیدی شکم ایشان را پوشانده بود<ref>{{عربی|عَنِ البَرَاءِ: رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} يَوْمَ الأَحْزَابِ يَنْقُلُ التُّرَابَ، وَقَدْ وَارَى التُّرَابُ بَيَاضَ بَطْنِهِ}}؛ صحیح البخاری، ج۳، ص۱۰۴۴، ح۲۶۸۲؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۳۰، ح۱۲۵؛ مسند ابن حنبل، ج۶، ص۴۲۱، ح۱۸۵۹۴، صحیح ابن حبان، ج۱۰، ص۳۹۷، ح۴۵۳۵، السنن الکبری، ج۷، ص۶۹، ح۱۳۲۹۳، نحوه؛ بحارالأنوار، ج۲۰، ص۱۹۹، و راجع، تفسیر القمی، ج۲، ص۱۷۷.</ref>.
# به [[نقل]] از بَراء: در [[جنگ احزاب]]، [[پیامبر خدا]] {{صل}} را دیدم که [[خاک]] [[خندق]] را حمل می‌کند و گَرد و غبار، سفیدی شکم ایشان را پوشانده بود<ref>{{عربی|عَنِ البَرَاءِ: رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} يَوْمَ الأَحْزَابِ يَنْقُلُ التُّرَابَ، وَقَدْ وَارَى التُّرَابُ بَيَاضَ بَطْنِهِ}}؛ صحیح البخاری، ج۳، ص۱۰۴۴، ح۲۶۸۲؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۳۰، ح۱۲۵؛ مسند ابن حنبل، ج۶، ص۴۲۱، ح۱۸۵۹۴، صحیح ابن حبان، ج۱۰، ص۳۹۷، ح۴۵۳۵، السنن الکبری، ج۷، ص۶۹، ح۱۳۲۹۳، نحوه؛ بحارالأنوار، ج۲۰، ص۱۹۹، و راجع، تفسیر القمی، ج۲، ص۱۷۷.</ref>.
# به [[نقل]] از [[یعقوب بن زید]]: [[پیامبر]] {{صل}} گرد و غبار [[مسجد]] را با شاخه نخل می‌رُفت<ref>{{عربی|عن یعقوب بن زید: أَنَّ النَّبِيَّ {{صل}} كَانَ يَتْبَعُ غُبَارَ الْمَسْجِدِ بِجَرِيدَةٍ}}؛ المصنّف لابن أبی شیبه، ج۱، ص۴۳۵، ح۵.</ref>.
# به [[نقل]] از [[یعقوب بن زید]]: [[پیامبر]] {{صل}} گرد و غبار [[مسجد]] را با شاخه نخل می‌رُفت<ref>{{عربی|عن یعقوب بن زید: أَنَّ النَّبِيَّ {{صل}} كَانَ يَتْبَعُ غُبَارَ الْمَسْجِدِ بِجَرِيدَةٍ}}؛ المصنّف لابن أبی شیبه، ج۱، ص۴۳۵، ح۵.</ref>.
# [[ابن شهر آشوب]]: [[پیامبر]] {{صل}} هدیه را می‌پذیرفت، حتی اگر جرعه شیری می‌بود و آن را می‌خورد؛ امّا [[صدقه]] نمی‌خورد<ref>{{عربی|المناقب لابن شهر آشوب: کَانَ النَّبِيُّ {{صل}} ... يَقْبَلُ الْهَدِيَّةَ وَ لَوْ أَنَّهَا جُرْعَةُ لَبَنٍ وَ يَأْكُلُهَا وَ لَا يَأْكُلُ الصَّدَقَةَ}}؛ المناقب لابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۴۵؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۷، ح۳۴.</ref>.
# [[ابن‌شهرآشوب]]: [[پیامبر]] {{صل}} هدیه را می‌پذیرفت، حتی اگر جرعه شیری می‌بود و آن را می‌خورد؛ امّا [[صدقه]] نمی‌خورد<ref>{{عربی|المناقب لابن‌شهرآشوب: کَانَ النَّبِيُّ {{صل}} ... يَقْبَلُ الْهَدِيَّةَ وَ لَوْ أَنَّهَا جُرْعَةُ لَبَنٍ وَ يَأْكُلُهَا وَ لَا يَأْكُلُ الصَّدَقَةَ}}؛ المناقب لابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۴۵؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۷، ح۳۴.</ref>.
# [[ابن شهر آشوب]] در [[بیان]] [[آداب]] [[پیامبر خدا]] {{صل}}: یکی از [[عالمان]]، [[آداب]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} را از میان [[احادیث]]، [[برگزیده]] و گرد آورده است، از جمله: [[پیامبر]] {{صل}} روی [[زمین]] می‌نشست و روی آن می‌خوابید و روی آن [[غذا]] می‌خورد و [[کفش]] خود را پینه می‌زد و لباسش را وصله می‌کرد و در را خود به روی مراجعه کننده می‌گشود و گوسفند می‌دوشید و شتر را می‌بست و شیرش را می‌دوشید و هر گاه خدمتکار خسته می‌شد، در آرد کردن، همراهی‌اش می‌کرد و [[آب]] وضویش را خود، شب‌ها کنارش می‌نهاد و از همه باحیاتر و سر به زیر تر بود و در نشستن، تکیه نمی‌داد و در کارهای [[خانه]]، کمک و [[خدمت]] می‌نمود و گوشت، [[خرد]] می‌کرد و چون بر سر سفره می‌نشست، [[فروتن]] و جمع و [[جور]] می‌نشست و انگشتان خود را پس از [[غذا خوردن]] می‌لیسید، و هیچ‌گاه آروغ نزد، و [[دعوت]] آزاد و [[بنده]] زرخرید را می‌پذیرفت، حتّی اگر برای سردست یا پاچه گوسفندی باشد، و هدیه را قبول می‌کرد، حتّی اگر جرعه‌ای شیر بود، و آن را می‌خورد؛ امّا [[صدقه]] نمی‌خورد و به هیچ کس رو در رو و خیره نمی‌نگریست. برای خدایش [[خشم]] می‌گرفت و برای خود، خشمگین نمی‌شد و از [[گرسنگی]]، سنگ به شکمش می‌بست. آنچه را حاضر بود، می‌خورد و آنچه را می‌یافت، رد نمی‌کرد. دو [[لباس]] نمی‌پوشید. برد یمانیِ خط‌دار و عبای گشاد پشمی و لباس‌های زبر کتانی و پنبه‌ای می‌پوشید و بیشتر لباس‌هایش سفید بود... و بنده‌اش یا کسی دیگر را پشت سرِ خود، سوار می‌کرد و بر هر چه برایش فراهم می‌آمد، سوار می‌شد: اسب، استر یا الاغ، و سوار الاغِ بی‌پالان می‌شد، در حالی که دهنه‌اش (زمامش) روی حیوان بود. پیاده و پابرهنه و بدون عبا و [[عمامه]] و کلاه هم راه می‌رفت. تشییع جنازه می‌کرد. از بیماران در دورترین نقطه [[مدینه]] [[عیادت]] می‌نمود. با [[فقیران]]، همنشین و با بینوایان، هم‌غذا می‌شد و با دست خود به آنها [[غذا]] می‌خوراند. فضیلت‌مندان را به خاطر اخلاقشان گرامی می‌داشت و به وسیله [[نیکی]] به شرافتمندان، با آنها اُلفت می‌ورزید. با [[خویشان]] نسبی خود، ارتباط برقرار می‌کرد، بی آن‌که آنها را به غیر ایشان ترجیح دهد، مگر در آن جا که [[خداوند]]، [[فرمان]] می‌داد. به هیچ‌کس جفا نمی‌کرد و عذرخواهی عذر خواهنده را می‌پذیرفت، و به‌جز زمان [[نزول وحی]] و [[اندرز]] دادن، بیش از هر کس دیگری لبخند به لب داشت و گاه نیز می‌خندید، بی آن که قهقهه بزند. [[خوراک]] و لباسش بهتر از [[بندگان]] و کنیزانش نبود. در برابر [[دشنام]] کسی، به وی [[دشنام]] نداد و [[زن]] و خدمتکاری را [[نفرین]] نکرد و اطرافیان و خانواده‌اش کسی را [[سرزنش]] نمی‌کردند، جز آن که می‌فرمود: "او را واگذارید"، و هیچ‌کس - آزاد یا [[بنده]] و کنیزی - نزد او نمی‌آمد، مگر آن که بر می‌خاست و پی کارش را می‌گرفت. نه بدخو و درشت‌خو بود و نه میان بازار فریاد می‌کشید، و [[بدی]] را با [[بدی]] جزا نمی‌داد؛ بلکه چشمپوشی و [[گذشت]] می‌کرد. هر کس را که می‌دید، ابتدا به او [[سلام]] می‌کرد، و پی کار هر که را می‌گرفت، [[پایداری]] می‌کرد تا این که به انجام رسد یا او منصرف شود. کسی دست او را نگرفت، جز آن که [[پیامبر]] {{صل}} دست او را رها نکرد تا آن که آن فرد دستش را رها نمود، و چون [[مسلمانی]] را می‌دید، پیش از او دستش را پیش می‌آورد و با او دست می‌داد. جز با یاد [[خداوند]] نمی‌نشست و بر نمی‌خاست و کسی در حال [[نماز]] [[پیامبر]] {{صل}} کنار ایشان نمی‌نشست، مگر آن که نمازش را کوتاه می‌نمود و به او روی می‌کرد و می‌فرمود: "آیا کاری داری؟"، و بیشتر نشستن [[پیامبر]] {{صل}}، این‌گونه بود که هر دو ساقش را بالا می‌آورد، و به هنگام وارد شدن به مجلس در جایی می‌نشست که آخرین فرد مجلس شود نه جدا و دور و نه لزوماً در صدر مجلس، و بیشتر رو به [[قبله]] می‌نشست و هر کس را که بر او وارد می‌شد، گرامی می‌داشت تا آن جا که گاه لباسش را می‌گسترد و تشک زیر پای خود را بر می‌داشت و برای تازه وارد پهن می‌کرد<ref>{{عربی|المناقب لابن شهر آشوب- فِي ذِکْرِ آدَابِ رَسُولِ اللهِ {{صل}}-: أَمَّا آدَابُهُ فَقَدْ جَمَعَهَا بَعْضُ الْعُلَمَاءِ وَ الْتَقَطَهَا مِنَ الْأَخْبَارِ: كَانَ النَّبِيُّ {{صل}} ... يَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَنَامُ عَلَيْهَا وَ يَأْكُلُ عَلَيْهَا وَ كَانَ يَخْصِفُ النَّعْلَ وَ يَرْقَعُ الثَّوْبَ وَ يَفْتَحُ الْبَابَ وَ يَحْلُبُ الشَّاةَ وَ يَعْقِلُ الْبَعِيرَ فَيَحْلِبُهَا وَ يَطْحَنُ مَعَ الْخَادِمِ إِذَا أَعْيَا وَ يَضَعُ طَهُورَهُ بِاللَّيْلِ بِيَدِهِ وَ لَا يَتَقَدَّمُهُ مُطْرِقٌ وَ لَا يَجْلِسُ مُتَّكِئاً وَ يَخْدُمُ فِي مِهْنَةِ هْلِهِ وَ يَقْطَعُ اللَّحْمَ وَ إِذَا جَلَسَ عَلَى الطَّعَامِ جَلَسَ مُحَقَّراً وَ كَانَ يَلْطَعُ أَصَابِعَهُ وَ لَمْ يَتَجَشَّأْ قَطُّ وَ يُجِيبُ دَعْوَةَ الْحُرِّ وَ الْعَبْدِ وَ لَوْ عَلَى ذِرَاعٍ أَوْ كُرَاعٍ وَ يَقْبَلُ الْهَدِيَّةَ وَ لَوْ أَنَّهَا جُرْعَةُ لَبَنٍ وَ يَأْكُلُهَا وَ لَا يَأْكُلُ الصَّدَقَةَ وَ لَا يُثْبِتُ بَصَرَهُ فِي وَجْهِ أَحَدٍ. يَغْضَبُ لِرَبِّهِ وَ لَا يَغْضَبُ لِنَفْسِهِ وَ كَانَ يُعَصِّبُ الْحَجَرَ عَلَى بَطْنِهِ مِنَ الْجُوعِ يَأْكُلُ مَا حَضَرَ وَ لَا يَرُدُّ مَا وَجَدَ لَا يَلْبَسُ ثَوْبَيْنِ يَلْبَسُ بُرْداً حِبَرَةً يَمَنِيَّةً وَ شَمْلَةَ جُبَّةٍ صُوفٍ وَ الْغَلِيظَ مِنْ الْقُطْنِ وَ الْكَتَّانِ وَ أَكْثَرُ ثِيَابِهِ الْبَيَاضُ ... وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ عَبْدَهُ أَوْ غَيْرَهِ وَ يَرْكَبُ مَا أَمْكَنَهُ مِنْ فَرَسٍ أَوْ بَغْلَةٍ أَوْ حِمَارٍ وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ بِلَا سَرْجٍ وَ عَلَيْهِ الْعِذَارُ. يَمْشِي رَاجِلًا وَ حَافِياً بِلَا رِدَاءٍ وَ لَا عِمَامَةٍ وَ لَا قَلَنْسُوَةٍ وَ يُشَيِّعُ الْجَنَائِزَ وَ يَعُودُ الْمَرْضَى فِي أَقْصَى الْمَدِينَةِ يُجَالِسُ الْفُقَرَاءَ وَ يُؤَاكِلُ الْمَسَاكِينَ وَ يُنَاوِلُهُمْ بِيَدِهِ وَ يُكْرِمُ أَهْلَ الْفَضْلِ فِي أَخْلَاقِهِمْ وَ يَتَأَلَّفُ أَهْلَ الشَّرَفِ بِالْبِرِّ لَهُمْ. يَصِلُ ذَوِي رَحْمَةٍ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُؤْثِرَهُمْ عَلَى غَيْرِهِمْ إِلَّا بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ لَا يَجْفُو عَلَى أَحَدٍ يَقْبَلُ مَعْذِرَةَ الْمُتَعَذِّرِ إِلَيْهِ وَ كَانَ أَكْثَرَ النَّاسِ تَبَسُّماً مَا لَمْ يَنْزِلْ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ أَوْ لَمْ تَجْرِ عِظَةٌ وَ رُبَّمَا ضَحِكَ مِنْ غَيْرِ قَهْقَهَةٍ. لَا يَرْتَفِعُ عَلَى عَبِيدِهِ وَ إِمَائِهِ فِي مَأْكَلٍ وَ لَا فِي مَلْبَسٍ مَا شَتَمَ أَحَداً بِشَتْمَةٍ وَ لَا لَعَنَ امْرَأَةً وَ لَا خَادِماً بِلَعْنَةٍ وَ لَا لَامُوا أَحَداً إِلَّا قَالَ دَعُوهُ وَ لَا يَأْتِيهِ أَحَدٌ حُرّاً وَ عَبْداً وَ أَمَةً إِلَّا قَامَ مَعَهُ فِي حَاجَتِهِ. لَا فَظٌّ وَ لَا غَلِيظٌ وَ لَا صَخَّابٌ فِي الْأَسْوَاقِ وَ لَا يَجْزِي بِالسَّيِّئَةِ السَّيِّئَةَ وَ لَكِنْ يَغْفِرُ وَ يَصْفَحُ وَ يَبْدَأُ مَنْ لَقِيَهُ بِالسَّلَامِ وَ مَنْ رَامَهُ بِحَاجَةٍ صَابَرَهُ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ. مَا أَخَذَ أَحَدٌ يَدَهُ فَيُرْسِلَ يَدَهُ حَتَّى يُرْسِلَهَا وَ إِذَا لَقِيَ مُسْلِماً بَدَأَهُ بِالْمُصَافَحَةِ وَ كَانَ لَا يَقُومُ وَ لَا يَجْلِسُ إِلَّا عَلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَ كَانَ لَا يَجْلِسُ إِلَيْهِ أَحَدٌ وَ هُوَ يُصَلِّي إِلَّا خَفَّفَ صَلَاتَهُ وَ أَقْبَلَ عَلَيْهِ وَ قَالَ أَ لَكَ حَاجَةٌ وَ كَانَ أَكْثَرُ جُلُوسِهِ أَنْ يَنْصِبَ سَاقَيْهِ جَمِيعاً وَ كَانَ يَجْلِسُ حَيْثُ يَنْتَهِي بِهِ الْمَجْلِسُ وَ كَانَ أَكْثَرُ مَا يَجْلِسُ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ وَ كَانَ يُكْرِمُ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْهِ حَتَّى رُبَّمَا بَسَطَ ثَوْبَهُ وَ يُؤْثِرُ الدَّاخِلَ بِالْوِسَادَةِ الَّتِي تَحْتَهُ}}؛ المناقب لابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۴۵؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۶، ح۳۴.</ref>.<ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۴۶۰-۴۷۱.</ref>.
# [[ابن‌شهرآشوب]] در [[بیان]] [[آداب]] [[پیامبر خدا]] {{صل}}: یکی از [[عالمان]]، [[آداب]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} را از میان [[احادیث]]، [[برگزیده]] و گرد آورده است، از جمله: [[پیامبر]] {{صل}} روی [[زمین]] می‌نشست و روی آن می‌خوابید و روی آن [[غذا]] می‌خورد و [[کفش]] خود را پینه می‌زد و لباسش را وصله می‌کرد و در را خود به روی مراجعه کننده می‌گشود و گوسفند می‌دوشید و شتر را می‌بست و شیرش را می‌دوشید و هر گاه خدمتکار خسته می‌شد، در آرد کردن، همراهی‌اش می‌کرد و [[آب]] وضویش را خود، شب‌ها کنارش می‌نهاد و از همه باحیاتر و سر به زیر تر بود و در نشستن، تکیه نمی‌داد و در کارهای [[خانه]]، کمک و [[خدمت]] می‌نمود و گوشت، [[خرد]] می‌کرد و چون بر سر سفره می‌نشست، [[فروتن]] و جمع و [[جور]] می‌نشست و انگشتان خود را پس از [[غذا خوردن]] می‌لیسید، و هیچ‌گاه آروغ نزد، و [[دعوت]] آزاد و [[بنده]] زرخرید را می‌پذیرفت، حتّی اگر برای سردست یا پاچه گوسفندی باشد، و هدیه را قبول می‌کرد، حتّی اگر جرعه‌ای شیر بود، و آن را می‌خورد؛ امّا [[صدقه]] نمی‌خورد و به هیچ کس رو در رو و خیره نمی‌نگریست. برای خدایش [[خشم]] می‌گرفت و برای خود، خشمگین نمی‌شد و از [[گرسنگی]]، سنگ به شکمش می‌بست. آنچه را حاضر بود، می‌خورد و آنچه را می‌یافت، رد نمی‌کرد. دو [[لباس]] نمی‌پوشید. برد یمانیِ خط‌دار و عبای گشاد پشمی و لباس‌های زبر کتانی و پنبه‌ای می‌پوشید و بیشتر لباس‌هایش سفید بود... و بنده‌اش یا کسی دیگر را پشت سرِ خود، سوار می‌کرد و بر هر چه برایش فراهم می‌آمد، سوار می‌شد: اسب، استر یا الاغ، و سوار الاغِ بی‌پالان می‌شد، در حالی که دهنه‌اش (زمامش) روی حیوان بود. پیاده و پابرهنه و بدون عبا و [[عمامه]] و کلاه هم راه می‌رفت. تشییع جنازه می‌کرد. از بیماران در دورترین نقطه [[مدینه]] [[عیادت]] می‌نمود. با [[فقیران]]، همنشین و با بینوایان، هم‌غذا می‌شد و با دست خود به آنها [[غذا]] می‌خوراند. فضیلت‌مندان را به خاطر اخلاقشان گرامی می‌داشت و به وسیله [[نیکی]] به شرافتمندان، با آنها اُلفت می‌ورزید. با [[خویشان]] نسبی خود، ارتباط برقرار می‌کرد، بی آن‌که آنها را به غیر ایشان ترجیح دهد، مگر در آن جا که [[خداوند]]، [[فرمان]] می‌داد. به هیچ‌کس جفا نمی‌کرد و عذرخواهی عذر خواهنده را می‌پذیرفت، و به‌جز زمان [[نزول وحی]] و [[اندرز]] دادن، بیش از هر کس دیگری لبخند به لب داشت و گاه نیز می‌خندید، بی آن که قهقهه بزند. [[خوراک]] و لباسش بهتر از [[بندگان]] و کنیزانش نبود. در برابر [[دشنام]] کسی، به وی [[دشنام]] نداد و [[زن]] و خدمتکاری را [[نفرین]] نکرد و اطرافیان و خانواده‌اش کسی را [[سرزنش]] نمی‌کردند، جز آن که می‌فرمود: "او را واگذارید"، و هیچ‌کس - آزاد یا [[بنده]] و کنیزی - نزد او نمی‌آمد، مگر آن که بر می‌خاست و پی کارش را می‌گرفت. نه بدخو و درشت‌خو بود و نه میان بازار فریاد می‌کشید، و [[بدی]] را با [[بدی]] جزا نمی‌داد؛ بلکه چشمپوشی و [[گذشت]] می‌کرد. هر کس را که می‌دید، ابتدا به او [[سلام]] می‌کرد، و پی کار هر که را می‌گرفت، [[پایداری]] می‌کرد تا این که به انجام رسد یا او منصرف شود. کسی دست او را نگرفت، جز آن که [[پیامبر]] {{صل}} دست او را رها نکرد تا آن که آن فرد دستش را رها نمود، و چون [[مسلمانی]] را می‌دید، پیش از او دستش را پیش می‌آورد و با او دست می‌داد. جز با یاد [[خداوند]] نمی‌نشست و بر نمی‌خاست و کسی در حال [[نماز]] [[پیامبر]] {{صل}} کنار ایشان نمی‌نشست، مگر آن که نمازش را کوتاه می‌نمود و به او روی می‌کرد و می‌فرمود: "آیا کاری داری؟"، و بیشتر نشستن [[پیامبر]] {{صل}}، این‌گونه بود که هر دو ساقش را بالا می‌آورد، و به هنگام وارد شدن به مجلس در جایی می‌نشست که آخرین فرد مجلس شود نه جدا و دور و نه لزوماً در صدر مجلس، و بیشتر رو به [[قبله]] می‌نشست و هر کس را که بر او وارد می‌شد، گرامی می‌داشت تا آن جا که گاه لباسش را می‌گسترد و تشک زیر پای خود را بر می‌داشت و برای تازه وارد پهن می‌کرد<ref>{{عربی|المناقب لابن‌شهرآشوب- فِي ذِکْرِ آدَابِ رَسُولِ اللهِ {{صل}}-: أَمَّا آدَابُهُ فَقَدْ جَمَعَهَا بَعْضُ الْعُلَمَاءِ وَ الْتَقَطَهَا مِنَ الْأَخْبَارِ: كَانَ النَّبِيُّ {{صل}} ... يَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَنَامُ عَلَيْهَا وَ يَأْكُلُ عَلَيْهَا وَ كَانَ يَخْصِفُ النَّعْلَ وَ يَرْقَعُ الثَّوْبَ وَ يَفْتَحُ الْبَابَ وَ يَحْلُبُ الشَّاةَ وَ يَعْقِلُ الْبَعِيرَ فَيَحْلِبُهَا وَ يَطْحَنُ مَعَ الْخَادِمِ إِذَا أَعْيَا وَ يَضَعُ طَهُورَهُ بِاللَّيْلِ بِيَدِهِ وَ لَا يَتَقَدَّمُهُ مُطْرِقٌ وَ لَا يَجْلِسُ مُتَّكِئاً وَ يَخْدُمُ فِي مِهْنَةِ هْلِهِ وَ يَقْطَعُ اللَّحْمَ وَ إِذَا جَلَسَ عَلَى الطَّعَامِ جَلَسَ مُحَقَّراً وَ كَانَ يَلْطَعُ أَصَابِعَهُ وَ لَمْ يَتَجَشَّأْ قَطُّ وَ يُجِيبُ دَعْوَةَ الْحُرِّ وَ الْعَبْدِ وَ لَوْ عَلَى ذِرَاعٍ أَوْ كُرَاعٍ وَ يَقْبَلُ الْهَدِيَّةَ وَ لَوْ أَنَّهَا جُرْعَةُ لَبَنٍ وَ يَأْكُلُهَا وَ لَا يَأْكُلُ الصَّدَقَةَ وَ لَا يُثْبِتُ بَصَرَهُ فِي وَجْهِ أَحَدٍ. يَغْضَبُ لِرَبِّهِ وَ لَا يَغْضَبُ لِنَفْسِهِ وَ كَانَ يُعَصِّبُ الْحَجَرَ عَلَى بَطْنِهِ مِنَ الْجُوعِ يَأْكُلُ مَا حَضَرَ وَ لَا يَرُدُّ مَا وَجَدَ لَا يَلْبَسُ ثَوْبَيْنِ يَلْبَسُ بُرْداً حِبَرَةً يَمَنِيَّةً وَ شَمْلَةَ جُبَّةٍ صُوفٍ وَ الْغَلِيظَ مِنْ الْقُطْنِ وَ الْكَتَّانِ وَ أَكْثَرُ ثِيَابِهِ الْبَيَاضُ ... وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ عَبْدَهُ أَوْ غَيْرَهِ وَ يَرْكَبُ مَا أَمْكَنَهُ مِنْ فَرَسٍ أَوْ بَغْلَةٍ أَوْ حِمَارٍ وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ بِلَا سَرْجٍ وَ عَلَيْهِ الْعِذَارُ. يَمْشِي رَاجِلًا وَ حَافِياً بِلَا رِدَاءٍ وَ لَا عِمَامَةٍ وَ لَا قَلَنْسُوَةٍ وَ يُشَيِّعُ الْجَنَائِزَ وَ يَعُودُ الْمَرْضَى فِي أَقْصَى الْمَدِينَةِ يُجَالِسُ الْفُقَرَاءَ وَ يُؤَاكِلُ الْمَسَاكِينَ وَ يُنَاوِلُهُمْ بِيَدِهِ وَ يُكْرِمُ أَهْلَ الْفَضْلِ فِي أَخْلَاقِهِمْ وَ يَتَأَلَّفُ أَهْلَ الشَّرَفِ بِالْبِرِّ لَهُمْ. يَصِلُ ذَوِي رَحْمَةٍ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُؤْثِرَهُمْ عَلَى غَيْرِهِمْ إِلَّا بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ لَا يَجْفُو عَلَى أَحَدٍ يَقْبَلُ مَعْذِرَةَ الْمُتَعَذِّرِ إِلَيْهِ وَ كَانَ أَكْثَرَ النَّاسِ تَبَسُّماً مَا لَمْ يَنْزِلْ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ أَوْ لَمْ تَجْرِ عِظَةٌ وَ رُبَّمَا ضَحِكَ مِنْ غَيْرِ قَهْقَهَةٍ. لَا يَرْتَفِعُ عَلَى عَبِيدِهِ وَ إِمَائِهِ فِي مَأْكَلٍ وَ لَا فِي مَلْبَسٍ مَا شَتَمَ أَحَداً بِشَتْمَةٍ وَ لَا لَعَنَ امْرَأَةً وَ لَا خَادِماً بِلَعْنَةٍ وَ لَا لَامُوا أَحَداً إِلَّا قَالَ دَعُوهُ وَ لَا يَأْتِيهِ أَحَدٌ حُرّاً وَ عَبْداً وَ أَمَةً إِلَّا قَامَ مَعَهُ فِي حَاجَتِهِ. لَا فَظٌّ وَ لَا غَلِيظٌ وَ لَا صَخَّابٌ فِي الْأَسْوَاقِ وَ لَا يَجْزِي بِالسَّيِّئَةِ السَّيِّئَةَ وَ لَكِنْ يَغْفِرُ وَ يَصْفَحُ وَ يَبْدَأُ مَنْ لَقِيَهُ بِالسَّلَامِ وَ مَنْ رَامَهُ بِحَاجَةٍ صَابَرَهُ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ. مَا أَخَذَ أَحَدٌ يَدَهُ فَيُرْسِلَ يَدَهُ حَتَّى يُرْسِلَهَا وَ إِذَا لَقِيَ مُسْلِماً بَدَأَهُ بِالْمُصَافَحَةِ وَ كَانَ لَا يَقُومُ وَ لَا يَجْلِسُ إِلَّا عَلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَ كَانَ لَا يَجْلِسُ إِلَيْهِ أَحَدٌ وَ هُوَ يُصَلِّي إِلَّا خَفَّفَ صَلَاتَهُ وَ أَقْبَلَ عَلَيْهِ وَ قَالَ أَ لَكَ حَاجَةٌ وَ كَانَ أَكْثَرُ جُلُوسِهِ أَنْ يَنْصِبَ سَاقَيْهِ جَمِيعاً وَ كَانَ يَجْلِسُ حَيْثُ يَنْتَهِي بِهِ الْمَجْلِسُ وَ كَانَ أَكْثَرُ مَا يَجْلِسُ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ وَ كَانَ يُكْرِمُ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْهِ حَتَّى رُبَّمَا بَسَطَ ثَوْبَهُ وَ يُؤْثِرُ الدَّاخِلَ بِالْوِسَادَةِ الَّتِي تَحْتَهُ}}؛ المناقب لابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۴۵؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۶، ح۳۴.</ref>.<ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۴۶۰-۴۷۱.</ref>.


== حکایت‌هایی از [[فروتنی]] [[پیامبر]] {{صل}} ==
== حکایت‌هایی از [[فروتنی]] [[پیامبر]] {{صل}} ==
۲۱۸٬۹۱۲

ویرایش