نیرنگهای دشمنان امام علی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب') |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== جلوگیری از یادکردِ [[فضایل]] او == | == جلوگیری از یادکردِ [[فضایل]] او == | ||
* [[المناقب (کتاب)|المناقب]]، [[ | * [[المناقب (کتاب)|المناقب]]، [[ابنشهرآشوب]]: [[معاویه]] اعلام کرد که: "تعهدِ حکومت از کسی که [[حدیثی]] از [[فضایل علی]] را [[نقل]] کند، برداشته شده است"، به گونهای که [[عبد الله]] بن شدادِ لیثی گفت: [[دوست]] داشتم مرا رها میکردند که یک روز تا [[شب]]، [[فضایل]] [[علی بن ابی طالب]] را [[نقل]] کنم و آن گاه، گردنم زده میشد. [شرایط، چنان بود که] محدثی که در موضوع "[[فقه]]"، [از [[علی]] {{ع}}] [[حدیث]] [[نقل]] میکرد، یا [[حدیثی]] درباره "[[مبارزات]]" او میآورد، میگفت: مردی از [[قریش]] گفت [و جرئت نمیکرد [[نام علی]] {{ع}} را بیاورد]. [[عبد]] [[الرحمان]] بن ابی لیلی [، هنگامی که [[حدیثی]] را از زبان [[علی]] {{ع}} [[نقل]] میکرد،] میگفت: یکی از [[یاران پیامبر]] [[خدا]] برایم [[نقل]] کرد و [[حسن بصری]] میگفت: ابو [[زینب]] گفت. از ابن جُبَیر، درباره حامل لِواء ([[پرچم]])<ref>مقصود، پرچمِ (درفشِ) مخصوص پیامبر خداست که در جنگها، آن را به علی {{ع}} میسپرد و آن را «لِواءُ الحمد (درفش ستایش)» میخواندند. (م)</ref>، پرسیده شد. وی گفت: گویا تو آسوده خاطری!<ref>[[المناقب (کتاب)|المناقب]]، ابنشهرآشوب، ج ۲، ص ۳۵۱.</ref> | ||
* [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]: در خصوص [[دفن]] [[فضایل]] [[امیر مؤمنان]] و ایجاد [[مانع]] برای نشر آنها توسط [[علما]]، کار به جایی کشید که در آن برای هیچ [[خردمندی]] شبههای نمیماند، به گونهای که اگر کسی میخواست روایتی از [[امیر مؤمنان]] [[روایت]] کند، نمیتوانست نام و [[نسب]] او را به [[روایت]]، ضمیمه کند و مجبور بود که بگوید: یکی از [[اصحاب پیامبر]] [[خدا]] برای من [[حدیث]] کرد یا بگوید: مردی از [[قریش]] برایم [[نقل]] کرد. بعضی هم میگفتند: ابو [[زینب]]، برایم [[حدیث]] کرد<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۳۱۰.</ref>. | * [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]: در خصوص [[دفن]] [[فضایل]] [[امیر مؤمنان]] و ایجاد [[مانع]] برای نشر آنها توسط [[علما]]، کار به جایی کشید که در آن برای هیچ [[خردمندی]] شبههای نمیماند، به گونهای که اگر کسی میخواست روایتی از [[امیر مؤمنان]] [[روایت]] کند، نمیتوانست نام و [[نسب]] او را به [[روایت]]، ضمیمه کند و مجبور بود که بگوید: یکی از [[اصحاب پیامبر]] [[خدا]] برای من [[حدیث]] کرد یا بگوید: مردی از [[قریش]] برایم [[نقل]] کرد. بعضی هم میگفتند: ابو [[زینب]]، برایم [[حدیث]] کرد<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۳۱۰.</ref>. | ||
* [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]- در بیان [[مظلومیت]] [[امیر مؤمنان]] {{ع}}-: زمامدارانِ [[ستمکار]]، کسانی را که او به [[نیکی]] یاد میکردند، زیر شلاق میگرفتند و حتی به خاطر آن، گردنشان را میزدند و [[مردم]] را به اعلام [[بیزاری]] از وی وا میداشتند. رسم بر آن شده بود که به هیچ شکل از [[علی]] {{ع}} به خوبی یاد نشود، چه رسد به این که از [[فضایل]] (برتریهای) او یاد شود، یا [[مناقب]] (بزرگواریهای) او گزارش گردد و یا درباره [[حقانیت]] او استدلالی صورت گیرد<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۳۱۱.</ref>. | * [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]- در بیان [[مظلومیت]] [[امیر مؤمنان]] {{ع}}-: زمامدارانِ [[ستمکار]]، کسانی را که او به [[نیکی]] یاد میکردند، زیر شلاق میگرفتند و حتی به خاطر آن، گردنشان را میزدند و [[مردم]] را به اعلام [[بیزاری]] از وی وا میداشتند. رسم بر آن شده بود که به هیچ شکل از [[علی]] {{ع}} به خوبی یاد نشود، چه رسد به این که از [[فضایل]] (برتریهای) او یاد شود، یا [[مناقب]] (بزرگواریهای) او گزارش گردد و یا درباره [[حقانیت]] او استدلالی صورت گیرد<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۳۱۱.</ref>. | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
== گسترش دشنامگویی به او == | == گسترش دشنامگویی به او == | ||
* [[امام علی]] {{ع}}- در توصیف [[معاویه]]-: [[آگاه]] باشید که پس از من، مردی گلوگشاده و شکمگُنده بر شما چیره خواهد گشت؛ هر چه بیابد، میخورد و هر چه نیابد، میخواهد. او را بکشید و [البته] هرگز او را نخواهید کشت! بدانید که او شما را به [[دشنام]] گفتن به من و [[بیزاری جستن]] از من، [[فرمان]] خواهد داد. اما [[دشنام]] گفتن، مرا [[دشنام]] بگویید، که برای من موجب [[تزکیه]] و برای شما [مایه] [[نجات]] خواهد بود. و اما [[بیزاری جستن]]، از من [[بیزاری]] مجویید، که من بر [[فطرت]] به [[دنیا]] آمدم و به [[ایمان]] و [[هجرت]]، [بر همه شما] [[سبقت]] جستم<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}- فی وَصفِ مُعاوِیةَ-: أما إنهُ سَیظهَرُ عَلَیکم بَعدی رَجُلٌ رَحبُ البُلعومِ، مُندَحِقُ البَطنِ، یأکلُ ما یجِدُ، ویطلُبُ ما لا یجِدُ، فَاقتُلوهُ، ولَن تَقتُلوهُ! ألا وإنهُ سَیأمُرُکم بِسَبی، وَالبَراءَةِ مِنی! فَأَما السب فَسُبونی؛ فَإِنهُ لی زَکاةٌ، ولَکم نَجاةٌ، وأما البرَاءَةُ فَلا تَتَبَرؤوا مِنی؛ فَإِنی وُلِدتُ عَلَی الفِطرَةِ، وسَبَقتُ إلَی الإیمانِ وَالهِجرَةِ}} (نهج البلاغة، خطبه ۵۷).</ref>. | * [[امام علی]] {{ع}}- در توصیف [[معاویه]]-: [[آگاه]] باشید که پس از من، مردی گلوگشاده و شکمگُنده بر شما چیره خواهد گشت؛ هر چه بیابد، میخورد و هر چه نیابد، میخواهد. او را بکشید و [البته] هرگز او را نخواهید کشت! بدانید که او شما را به [[دشنام]] گفتن به من و [[بیزاری جستن]] از من، [[فرمان]] خواهد داد. اما [[دشنام]] گفتن، مرا [[دشنام]] بگویید، که برای من موجب [[تزکیه]] و برای شما [مایه] [[نجات]] خواهد بود. و اما [[بیزاری جستن]]، از من [[بیزاری]] مجویید، که من بر [[فطرت]] به [[دنیا]] آمدم و به [[ایمان]] و [[هجرت]]، [بر همه شما] [[سبقت]] جستم<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}- فی وَصفِ مُعاوِیةَ-: أما إنهُ سَیظهَرُ عَلَیکم بَعدی رَجُلٌ رَحبُ البُلعومِ، مُندَحِقُ البَطنِ، یأکلُ ما یجِدُ، ویطلُبُ ما لا یجِدُ، فَاقتُلوهُ، ولَن تَقتُلوهُ! ألا وإنهُ سَیأمُرُکم بِسَبی، وَالبَراءَةِ مِنی! فَأَما السب فَسُبونی؛ فَإِنهُ لی زَکاةٌ، ولَکم نَجاةٌ، وأما البرَاءَةُ فَلا تَتَبَرؤوا مِنی؛ فَإِنی وُلِدتُ عَلَی الفِطرَةِ، وسَبَقتُ إلَی الإیمانِ وَالهِجرَةِ}} (نهج البلاغة، خطبه ۵۷).</ref>. | ||
* [[المناقب (کتاب)|المناقب]]، ابن [[شهر]] [[آشوب]]: طبق آنچه نزد [[اهل]] [[علم]]، ثابت شده است، ریشه [[دشنام]] گفتن به وی این است که [[معاویه]] [[فرمان]] داد تا او را بر [[منبرها]] [[لعن]] کنند. [[ابن عباس]] در این باره با [[معاویه]] حرف زد. [[معاویه]] گفت: هرگز! این مربوط به [[دین]] است (!) و نمیشود آن را ترک کرد. آیا او نسبت به [[پیامبر خدا]]، متقلب و نسبت به [[ابو بکر]]، بدگو و نسبت به عُمَر، سرزنشگر و نسبت به [[عثمان]]، خوارکننده نبود؟! [[ابن عباس]] گفت: آیا [[علی]] را بر [[منبرها]] [[دشنام]] میگویی، در حالیکه ویآنها ([[منبرها]]) را با [[شمشیر]] خود بر افراشت؟ [[معاویه]] گفت: این کار را رها نخواهم کرد تا بزرگترها با آن بمیرند و کوچکترها با آن، بزرگ شوند<ref>[[المناقب (کتاب)|المناقب]]، | * [[المناقب (کتاب)|المناقب]]، ابن [[شهر]] [[آشوب]]: طبق آنچه نزد [[اهل]] [[علم]]، ثابت شده است، ریشه [[دشنام]] گفتن به وی این است که [[معاویه]] [[فرمان]] داد تا او را بر [[منبرها]] [[لعن]] کنند. [[ابن عباس]] در این باره با [[معاویه]] حرف زد. [[معاویه]] گفت: هرگز! این مربوط به [[دین]] است (!) و نمیشود آن را ترک کرد. آیا او نسبت به [[پیامبر خدا]]، متقلب و نسبت به [[ابو بکر]]، بدگو و نسبت به عُمَر، سرزنشگر و نسبت به [[عثمان]]، خوارکننده نبود؟! [[ابن عباس]] گفت: آیا [[علی]] را بر [[منبرها]] [[دشنام]] میگویی، در حالیکه ویآنها ([[منبرها]]) را با [[شمشیر]] خود بر افراشت؟ [[معاویه]] گفت: این کار را رها نخواهم کرد تا بزرگترها با آن بمیرند و کوچکترها با آن، بزرگ شوند<ref>[[المناقب (کتاب)|المناقب]]، ابنشهرآشوب، ج ۳، ص ۲۲۲.</ref>. | ||
* [[المناقب (کتاب)|المناقب]]، [[ابن مغازلی]]- به [[نقل]] از ابو [[معاویه]] (هُشَیم بن [[بشیر]] واسطی)-: در روزگار [[بنی امیه]]، سخنرانانِ شامرا در واسط<ref>واسِط، شهری است که حَجاج، آن را بنیان گذاشت و آن بین بصره و کوفه قرار دارد و از هر کدام، پنجاهفرسنگْ فاصله دارد (معجم البلدان، ج ۵، ص ۳۴۷).</ref> دیدم. هر گاه کسی از مردمِ آنجا میمُرد، سخنرانشان به [[حمد]] و ثنای [[خداوند]] میپرداخت و سپس از [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} یاد میکرد و او را [[دشنام]] میگفت. یک روز که کسی از [[مردم]] واسطْ مرده بود، در میان آنان حضور یافتم. سخنرانشان برخاست و به [[حمد]] و ثنای [[خداوند]] پرداخت و آن گاه از [[علی]] {{ع}} یاد کرد و وی را [[دشنام]] گفت. گاوی از راه رسید و دو شاخش را روی دو سینه وی گذاشت و او را به دیوار چسباند و آن [[قدر]] فشار داد تا او را کشت. سپس برگشت و راه خود را از [[چپ و راست]] بین [[مردم]]، باز کرد و به هیچ کسی حمله نکرد و [[آزار]] نرساند<ref>[[المناقب (کتاب)|المناقب]]، ابن مغازلی، ص ۳۹۱، ح ۴۴۵.</ref>. | * [[المناقب (کتاب)|المناقب]]، [[ابن مغازلی]]- به [[نقل]] از ابو [[معاویه]] (هُشَیم بن [[بشیر]] واسطی)-: در روزگار [[بنی امیه]]، سخنرانانِ شامرا در واسط<ref>واسِط، شهری است که حَجاج، آن را بنیان گذاشت و آن بین بصره و کوفه قرار دارد و از هر کدام، پنجاهفرسنگْ فاصله دارد (معجم البلدان، ج ۵، ص ۳۴۷).</ref> دیدم. هر گاه کسی از مردمِ آنجا میمُرد، سخنرانشان به [[حمد]] و ثنای [[خداوند]] میپرداخت و سپس از [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} یاد میکرد و او را [[دشنام]] میگفت. یک روز که کسی از [[مردم]] واسطْ مرده بود، در میان آنان حضور یافتم. سخنرانشان برخاست و به [[حمد]] و ثنای [[خداوند]] پرداخت و آن گاه از [[علی]] {{ع}} یاد کرد و وی را [[دشنام]] گفت. گاوی از راه رسید و دو شاخش را روی دو سینه وی گذاشت و او را به دیوار چسباند و آن [[قدر]] فشار داد تا او را کشت. سپس برگشت و راه خود را از [[چپ و راست]] بین [[مردم]]، باز کرد و به هیچ کسی حمله نکرد و [[آزار]] نرساند<ref>[[المناقب (کتاب)|المناقب]]، ابن مغازلی، ص ۳۹۱، ح ۴۴۵.</ref>. | ||
== [[شکنجه]] کردن [[دوستداران]] او و آواره ساختن و کشتن آنان== | == [[شکنجه]] کردن [[دوستداران]] او و آواره ساختن و کشتن آنان== |