کودکی پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب') |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
حلیمه پس از دو سال [[مراقبت]] از رسول خدا{{صل}} او را به خانوادهاش باز گرداند. عموم [[مورخان]] سبب برگرداندن محمد را به خاندانش، داستان برساخته [[شق صدر]] و شکافته شدن سینه او دانستهاند، اما [[عبدالمطلب]] از [[ترس]] وبای شایع شده در [[مکه]]، او را نزد حلیمه باز گرداند و حلیمه نیز به دلیل برکاتی که از وی دیده بود، با کمال [[خوشحالی]] او را پذیرفت. حلیمه درباره باز گرداندن رسول خدا{{صل}} گوید: بعد از تمام شدن دو سال، با [[کودک]] [[آمنه]] نزد او آمدیم و چون خیر و برکتی از او دیده بودیم، با آمنه سخن گفتیم و [[اصرار]] کردیم یک سال دیگر نزد ما بماند تا از وبای مکه [[حفظ]] شود<ref>طبری، تاریخ، ج۲، ص۱۵۹.</ref>. | حلیمه پس از دو سال [[مراقبت]] از رسول خدا{{صل}} او را به خانوادهاش باز گرداند. عموم [[مورخان]] سبب برگرداندن محمد را به خاندانش، داستان برساخته [[شق صدر]] و شکافته شدن سینه او دانستهاند، اما [[عبدالمطلب]] از [[ترس]] وبای شایع شده در [[مکه]]، او را نزد حلیمه باز گرداند و حلیمه نیز به دلیل برکاتی که از وی دیده بود، با کمال [[خوشحالی]] او را پذیرفت. حلیمه درباره باز گرداندن رسول خدا{{صل}} گوید: بعد از تمام شدن دو سال، با [[کودک]] [[آمنه]] نزد او آمدیم و چون خیر و برکتی از او دیده بودیم، با آمنه سخن گفتیم و [[اصرار]] کردیم یک سال دیگر نزد ما بماند تا از وبای مکه [[حفظ]] شود<ref>طبری، تاریخ، ج۲، ص۱۵۹.</ref>. | ||
رسول خدا{{صل}} تقریباً مدت چهار سال گذشته از ولادت خود را در [[خانه]] [[حلیمه سعدیه]] و دور از [[خویشان]] خود بود و سال پنجم بعد از [[عام الفیل]]، حلیمه او را نزد مادرش [[آمنه]] آورد<ref>ابن حبیب، محبر، ص۱۰؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۱۰۲؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۰.</ref>. حلیمه در وصف [[رسول خدا]]{{صل}} در مدتی که نزد آنان بوده گوید: محمد به کودکانی که [[بازی]] میکردند نگاه میکرد، اما از آنان دوری مینمود<ref>ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۳، ص۴۷۴.</ref>. از او هرگز کارهایی که از دیگر [[کودکان]] سر میزد، ندیدم. او بسیار تمیز بود و عریان بودن بدنش را [[دوست]] نداشت. هنگامی که زبان به سخن میگشود، سخنان [[نیکو]] میگفت. [[صدقه]] نمیخورد و اگر با [[حیوانی]] [[بدرفتاری]] میشد، با دست کشیدن بر آن [[حیوان]]، [[آرامش]] میکرد<ref>ابن شاذان، الفضائل، ص۲۹؛ کراجکی، کنز الفوائد، ص۷۲؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۵، ص۳۴۷.</ref>. | رسول خدا{{صل}} تقریباً مدت چهار سال گذشته از ولادت خود را در [[خانه]] [[حلیمه سعدیه]] و دور از [[خویشان]] خود بود و سال پنجم بعد از [[عام الفیل]]، حلیمه او را نزد مادرش [[آمنه]] آورد<ref>ابن حبیب، محبر، ص۱۰؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۱۰۲؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۰.</ref>. حلیمه در وصف [[رسول خدا]]{{صل}} در مدتی که نزد آنان بوده گوید: محمد به کودکانی که [[بازی]] میکردند نگاه میکرد، اما از آنان دوری مینمود<ref>ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۳، ص۴۷۴.</ref>. از او هرگز کارهایی که از دیگر [[کودکان]] سر میزد، ندیدم. او بسیار تمیز بود و عریان بودن بدنش را [[دوست]] نداشت. هنگامی که زبان به سخن میگشود، سخنان [[نیکو]] میگفت. [[صدقه]] نمیخورد و اگر با [[حیوانی]] [[بدرفتاری]] میشد، با دست کشیدن بر آن [[حیوان]]، [[آرامش]] میکرد<ref>ابن شاذان، الفضائل، ص۲۹؛ کراجکی، کنز الفوائد، ص۷۲؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۵، ص۳۴۷.</ref>. | ||
حلیمه پیش از رسول خدا{{صل}} [[حمزه]]، [[ابوسلمه مخزومی]] و [[ابوسفیان بن حارث]] را شیر داد<ref> | حلیمه پیش از رسول خدا{{صل}} [[حمزه]]، [[ابوسلمه مخزومی]] و [[ابوسفیان بن حارث]] را شیر داد<ref>ابنشهرآشوب، مناقب، ج۱، ص۱۴۹.</ref>. البته گفتهاند نخستین زنی که چند روزی رسول خدا{{صل}} را شیر داد، ثُویبه [[کنیز]] [[ابولهب]] بود<ref>ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۱، ص۱۰۷؛ شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۱، ص۳۸۷.</ref>، ده دایه برای رسول خدا{{صل}} شمرده و دهمین آنها را حلیمه دانسته است، اما برخی از محققان با استناد به اختلافاتی که در محتوای نقلهای [[تاریخی]] وجود دارد، در شیر دادن [[ثویبه]] به رسول خدا{{صل}} تردید کردهاند<ref>جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة نبی الاعظم، ج۲، ص۷۳.</ref>. | ||
[[شق صدر]] یا [[شکافتن سینه]]: از داستانهای برساخته [[دوران کودکی]] رسول خدا{{صل}}، در صحرای [[بنی سعد]] است که نخستین بار [[ابن اسحاق]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۷۶.</ref> این قصه را با سند {{متن حدیث|عَنْ بَعْضِ أَهْلِ الْعِلْمِ}} نقل کرده است. | [[شق صدر]] یا [[شکافتن سینه]]: از داستانهای برساخته [[دوران کودکی]] رسول خدا{{صل}}، در صحرای [[بنی سعد]] است که نخستین بار [[ابن اسحاق]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۷۶.</ref> این قصه را با سند {{متن حدیث|عَنْ بَعْضِ أَهْلِ الْعِلْمِ}} نقل کرده است. | ||