پرش به محتوا

بحث:عصمت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۳۷: خط ۳۳۷:


== [[ضرورت]] و امکان [[عصمت]] ==
== [[ضرورت]] و امکان [[عصمت]] ==
=== امکان عصمت ===
در آثار [[کلامی]] پیشینیان بحثی تحت عنوان "امکان [[عصمت]]" آورده نشده است؛ چرا که غالباً این مسأله را مسلّم گرفته و نیازی به بحث درباره آن نمی‌دیده‌اند، هر چند برخی از مباحث مربوط به این موضوع در مسأله "عصمت و [[اختیار]]" مطرح گردیده است. امّا از آنجا که اخیراً در پاره‌ای از کتب کلامی و [[اعتقادی]]، این مسأله مورد توجه قرار گرفته و عموماً از سوی [[منکران]] عصمت - ولو منکران بعضی از ابعاد آن - مسأله عدم امکان عصمت مطرح شده است، جا دارد که در این قسمت، [[ادله]] این گروه را مورد بررسی قرار دهیم.
[[دلیل]] عمده آنان، این است که: [[بشریت]] با عصمت منافات دارد. به این بیان که: [[انبیا]] نیز همانند سایر [[انسان‌ها]] [[بشر]] بوده و هیچ امتیاز و فضیلتی بر دیگران ندارند، جز اینکه وسایل و وسایط [[تبلیغ رسالت الهی]] هستند. البته از آنجا که آنها نخستین انسان‌هایی هستند که مشمول [[امر و نهی]] [[خداوند]] می‌شوند، طبیعی است که [[سلوک]] و [[رفتار]] ایشان بر طبق [[شریعت]] پیشتر و بیشتر از دیگران باشد؛ از همین رو رفتار [[دینی]] آنها [[بهترین]] و مناسب‌ترین [[الگو]] برای رفتار دینی یک [[انسان]] است، و [[نیکوترین]] [[اطاعت]] از نوع [[اطاعت]] [[انسانی]] را نسبت به خداوند دارا می‌باشند. به همین دلیل، [[اسوه]] و الگوی دیگران قرار می‌گیرند. البته این بدان معنا نیست که [[اطاعت پیامبران]]، همچون اطاعت [[فرشتگان]]، اطاعتی [[معصومانه]] است؛ زیرا انسان تا زمانی که انسان است و دارای [[اراده]] و اختیار، و بهره‌مند از [[قوای ادراکی]] و [[عقلانی]]، ممکن نیست که [[معصوم]] از [[خطا]] و [[نسیان]] باشد. پس نباید توقعی بیش از یک انسان، از انبیا داشت<ref>من العقیدة الی الثورة، ج۴، ص۱۸۷-۱۹۱.</ref>.
به گفته [[احمد]] [[امین]]، یکی از طرفداران این نظریه: [[اندیشه]] عصمت با [[طبیعت]] [[بشر]] [[سازگاری]] ندارد. چرا که [[انسان]] موجودی برخوردار از [[قوای شهوانی]] و [[نفسانی]] است، هم میل به خوبی در او هست و هم میل به [[بدی]]. بنابر این، طبیعت [[آدمی]] با [[عصمت]] منافات دارد. از این رو، کمال و [[فضیلت]] انسان به این نیست که [[معصوم]] باشد، بلکه کمال آدمی به این است که در عین [[توانایی]] بر انجام [[زشتی‌ها]]، در بیشتر مواقع جانب خیر و [[پاکی]] را ترجیح داده. از [[بدی‌ها]] اجتناب نماید. خلاصه آنکه، [[انسان]] موجودی است بهره‌مند از [[امیال]] و [[غرایز]] متضاد. و اگر [[امیال نفسانی]] و شهوانی را - که [[دعوت]] به بدی‌ها و زشتی‌ها می‌کنند - از او بگیریم، به معنای آن است که انسانیتش را از او گرفته و طبیعت [[انسانی]] را مبدل به طبیعت دیگری کرده باشیم<ref>ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۲۹-۲۳۰.</ref>.
همو با اشاره به کلمات غزالی در باب [[وجوب توبه]] بر تمامی افراد [[بشر]]، وی را نیز به عنوان مدافع این نظریه قلمداد می‌کند. [[سخن]] غزالی در باب وجوب توبه - که مورد [[استشهاد]] [[احمد]] [[امین]] و برخی از مستشرقین<ref>عقیدة الشیعه، ص۳۲۹-۳۳۱.</ref> قرار گرفته و با [[تمسک]] به آن، [[اندیشه]] عصمت را با [[روح]] [[اسلام]] و [[تعالیم]] آن [[بیگانه]] دانسته‌اند - این است که می‌گوید: در [[عالم هستی]]، هیچ انسانی نیست مگر آنکه شهوتش سابق بر عقلش و غرایز شیطانی‌اش مقدّم بر غرایز رحمانی‌اش می‌باشد. بنابراین. [[توبه]] و بازگشت از اموری که با مساعدت غرایز شهوانی انجام گرفته، امری ضروری برای تمامی انسان‌هاست: [[پیامبر]] باشد یا غیر آن. پس کسی [[گمان]] نکند که [[توبه]] و بازگشت تنها مخصوص [[حضرت آدم]] {{ع}} بود... بلکه این [[سنت الهی]] و قانونی [[ازلی]] است که بر نوع بشر نوشته شده و [[تغییر]] و [[تحول]] آن ممکن نیست....
امّا [[دلیل]] اینکه توبه همیشه و در هر حالی لازم است این است که: زمانی که [[انبیا]] - به تصریح [[قرآن]] و [[روایات]] - از [[گناهان]] و [[معاصی]] [[جوارحی]] خالی نبوده‌اند. پس هیچ [[انسانی]] بدون [[معصیت]] [[جوارحی]] نیست.... اگر هم احیاناً از این‌گونه [[معاصی]] در [[امان]] باشد، گرفتار [[گناهان]] [[قلبی]] و [[جوانحی]] است. اگر در برخی از اوقات، از این امور نیز مصون باشد، از وساوس [[شیطانی]] - که او را از ذکر و [[یاد خدا]] [[غافل]] می‌کند - [[امنیت]] ندارد، و اگر فرض کنیم وسوسه‌های شیطانی هم راهی به سوی او نداشته باشند. از [[قصور]] در [[شناخت خدا]] و صفات و [[افعال]] او در امان نیست.... و این همه، نقصان و گناهی است که هیچ بشری بدون آن یافت نمی‌شود. و اگر تفاوتی از این جهت در [[انسان‌ها]] باشد. در مقدار نقصان است، نه دراصل آن<ref>احیاء علوم الدین، ج۴، ص۱۱-۱۰؛ ر. ک: المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۷، ص۱۶-۱۷.</ref>.
چنان‌که روشن است. منشأ بسیاری از این‌گونه سخنان، در این است که صاحبان آنها نتوانسته‌اند بین [[عصمت]] [[معصومین]] و [[اختیار]] آنان وجه جمعی بیابند. و از آنجا که قوام [[انسانیت]] به اختیار و [[اراده]] [[آزاد]] می‌باشد، نتیجه گرفته‌اند که عصمت با [[انسان]] بودن سازگار نیست<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۳۱-۳۳.</ref>.
در این باره که آیا [[عصمت]] برای غیر [[معصومین]] (عموم افراد) ممکن است یا خیر، از میان آثار گذشتگان، اثری نیافتیم، که به این مسئله پرداخته باشد. شاید آنان عصمت را برای غیر [[معصومان]] محال می‌دانستند، لکن معاصرین به این مسئله پرداخته‌اند و عصمت را برای عموم [[مردم]] امری ممکن تلقی کرده‌اند و برای [[اثبات]] آن به دو [[دلیل]] [[تمسک]] کرده‌اند:
'''امکان ذاتی''': بحث امکان ذاتی را در مرحله قبل بررسی کردیم و ثابت گردید که هیچ دلیلی برای محال بودن عصمت و [[امتناع]] آن برای [[انسان]] وجود ندارد. تنها دلیل [[اهل سنت]] هم عدم وقوع عصمت برای [[خلفا]] بود که ربطی به امتناع ذاتی ندارد، لذا با فرض عصمت برای انسان بما هو انسان، هیچ‌گونه محال یا امتناع ذاتی ایجاد نخواهد شد.
'''عموم [[قرآن]]''': در [[قرآن کریم]] آیاتی موجود است که عموم افراد را به کسب عصمت و عالی‌ترین [[درجه]] [[تقوا]] [[تشویق]] می‌کند؛
# {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا...}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد.».. سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>. در این [[آیه]] از طرفی به مردم امر به تقوا می‌شود و از طرف دیگر [[پاداش]] تقوا، کسب فرقان است. پس اگر تقوا امری غیرممکن بود [[خداوند]] به آن امر نمی‌کرد و اگر کسب فرقان ممکن نبود خداوند به آن [[وعده]] نمی‌داد، لذا می‌توان گفت کسب تقوا و فرقان که با تلاش حاصل می‌شود همان [[عصمت عملی]] است و راهش برای همه باز است. [[امر]] قرآن بر کسب تقوا و فرقان بر امکان آن برای تمام [[مؤمنین]] دلالت دارد، وگرنه امر قرآن به کسب تقوا و [[وعده خدا]] برای اعطای فرقان غیر حکیمانه و [[عبث]] می‌بود، چون برای [[بشر]] محال بود، در حالی که کار عبث از خداوند سرنمی‌زند. در نهایت اگر کسب عصمت عملی یا همان تقوای عالیه ممکن نبود [[خداوند تعالی]] به آن امر نمی‌کرد.
# {{متن قرآن|فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸.</ref>. این [[آیه]] با کلمه {{متن قرآن|مَنْ}} شروع شده و همه [[مردم]] را شامل می‌شود. پس هر کسی با [[اطاعت از قرآن]] و [[راهنمایان]] [[الهی]] می‌تواند به مرحله اعلای [[تقوا]] و [[عصمت عملی]] برسد. در مقابل [[خداوند تعالی]] نیز برای [[پاداش]] [[اطاعت]] آنها [[وعده]] [[آرامش]] و رفع [[غم]] و [[خوف]] می‌دهد که مربوط به [[آخرت]] است. حال می‌پرسیم که چه کسی از غم و خوف آخرت در [[امان]] است؛ پاسخ این است، مسلماً کسی که از [[هادیان الهی]] [[اطاعت محض]] کرده و به آرامش رسیده، پس [[وعده خدا]] بر عدم خوف و غم در آخرت، شامل آنها می‌شود و این همان عصمت عملی است. پس رسیدن به [[مقام]] اطاعت مطلق از [[هادیان]] ممکن است، چون [[خداوند]] خبر از آن داده و دلالت خبر، از امر، قوی‌تر است، پس کسب تقوای عالیه یا عصمت عملی ممکن است.
# {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref>. این آیه هم با کلمه {{متن قرآن|الَّذِينَ}} آغاز شده که همه [[انسان‌ها]] را شامل می‌شود و راه رسیدن به شاه‌راه [[هدایت]] و [[عصمت]] را [[جهاد]] و تلاش پیگیر [[انسان]] معرفی می‌کند. از طرفی می‌دانیم که راه خداوند، همان [[صراط مستقیم]]، یعنی راه [[قرآن]] و راهنمایان الهی است که هیچ [[نقص]] و [[ضلالت]] و گناهی در آن راه ندارد. پس کسی که به [[راه خدا]] متصل شد از [[گناهان]] دوری می‌کند، چون [[هدایت الهی]] همیشه شامل حال اوست و در نهایت به تقوای عالیه و عصمت عملی می‌رسد.
تمام کسانی که عصمت را برای عموم انسان‌ها امری ممکن می‌دانند، به [[دلایل عقلی]] و [[روایات]] و این [[آیات]] و نظایر آن [[تمسک]] می‌جویند و می‌گویند این [[آیات قرآن]]، غالباً با {{متن قرآن|الَّذِينَ}} یا {{متن قرآن|مَنْ}} شروع شده است. که افاده عموم می‌کنند و پیمودن راه [[عصمت]] را برای عموم افراد باز می‌دانند. در ادامه به کلمات برخی از [[اندیشمندان]] معاصر به صورت کوتاه اشاره می‌شود.
[[آیت‌الله]] [[جوادی آملی]] می‌فرماید: “انسان می‌تواند با [[ریاضت]] [[شرعی]] و [[تهذیب نفس]]، به [[مقام عصمت]] [[دست]] یابد. عصمت، منحصر در [[انبیاء]] و [[امامان]] نیست، البته هر [[پیغمبر]] یا امامی باید [[معصوم]] باشد ولی هر معصومی [[پیامبر]] یا [[امام]] نیست”<ref>تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۲۱-۲۲.</ref>.
آیت‌الله [[معرفت]] نیز می‌فرماید: “هر [[انسانی]] اگر خود را از همه [[گناهان]] وارهاند و بر این امر تداوم بخشد، [[خداوند]] نیز [[قلب سلیم]] شخص را به [[نور]] فروزان خود تابناک می‌فرماید و او را مشمول [[عنایت خاص]] خود قرار می‌دهد، لذا این امر محال نیست و ضرورتی ندارد که آن را در [[انبیا]] و امامان منحصر سازیم و [[دلیل]] این مطلب، آیات و روایات است”<ref>تنزیه الانبیاء از آدم تا خاتم، ص۵۵-۶۲.</ref>.
در مجموع با توجه به نکات گفته شده می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
'''اولاً'''؛ دلیلی وجود ندارد که [[عصمت عملی]] را برای غیر [[معصومین]] محال ذاتی بدانیم و آن را منحصر در انبیا و امامان بدانیم؛ چون راه کسب عصمت عملی، برای عموم باز است. تنها دلیل [[اهل سنت]] هم مربوط به [[امتناع]] ذاتی عصمت نیست، بلکه برای عدم [[لزوم]] آن است که آن را هم نپذیرفتیم؛ زیرا ما اساساً خلفای [[بنی‌عباس]] و [[بنی‌امیه]] را امام نمی‌دانیم، بلکه [[امامان دوازده‌گانه]] همگی [[منصوب]] الهی‌اند که مؤید به [[عصمت الهی]] هستند و هم [[عقل]] و هم [[قرآن]]، بر عصمت آنها دلالت می‌کند.
'''ثانیاً'''؛ عصمت، موهبتی [[الهی]] است که هر کس زمینه آن را ایجاد کند [[خداوند متعال]] به واسطه [[جود]] جوادیه‌اش و [[رحمت]] رحمانیه‌اش به او [[عطا]] می‌کند؛ همان‌طور که [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ...}}<ref>«و از هر چه خواستید به شما داده است.».. سوره ابراهیم، آیه ۳۴.</ref>؛ یعنی با لسان استعداد، هر چه را سؤال کردید [[خداوند]] [[عطا]] می‌کند. بنابراین [[انسان]] وقتی با [[تهذیب نفس]] و انجام [[دستورات]] [[شرعی]] و [[اطاعت]] از [[انبیاء]] و [[امامان]]، راه کسب [[عصمت]] را طی و زمینه را مهیا کرد، خداوند هم، به او عصمت را عطا می‌کند که از [[گناهان]] و فواحش اجتناب کند و این موضوع، [[زمان]] و شخص و مکان خاصی را [[طلب]] نمی‌کند. [[آیات]] و روایاتی که جمیع [[انسان‌ها]] را به کسب عصمت و تقوای عالیه [[دعوت]] می‌کند [[شاهد]] خوبی بر این مدعاست که بعضی از این آیات قبلاً آورده شده است. برخی [[روایات]] هم شاهد خوبی بر این امرند که در باب “حقیقت عصمت در اخبار” آورده شده و مفهوم کلی آن روایات این بود که با [[تقوا]] راه عصمت و اجتناب از [[معاصی]] برای هر کسی ممکن می‌شود، چون عصمت، تقوای عالیه یا تقوای مطلق است که با ایجاد زمینه و [[پاک]] کردن [[قلب]] از هرگونه [[آلودگی]] و [[رجس]] ایجاد می‌گردد.
'''ثالثاً'''؛ [[قرآن]] خود آمر به کسب عصمت و تقوای عالیه است و دو نمونه عملی را به [[مردم]] معرفی می‌کند که نه [[پیامبر]] بودند و نه [[امام]]، لکن به [[مقام عصمت]] نائل گشتند، مثل [[حضرت زهرا]] {{س}} در [[آیه تطهیر]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و [[حضرت مریم]] {{س}} در [[سوره آل‌عمران]]<ref>{{متن قرآن|يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ}} «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.</ref>. البته در طول [[تاریخ]] مردان و [[زنان]] اندکی بودند که به [[عصمت عملی]] رسیدند و [[تالی]] تلو [[معصومین]] شمرده شدند؛ مثلاً [[علامه طباطبایی]] (بنا به [[نقل]] اساتید) آنان را در سه نفر به نام [[ابن فهد]] حلی، [[ابن طاووس]] و [[سید بحرالعلوم]] دانسته‌اند.
'''رابعاً'''؛ [[عصمت]] مطلق از حیث مراتب [[علمی]] و عملی و از حیث حدود (از ابتدای [[عمر]] تا لحظه [[مرگ]]) مختص به [[امامان]] و [[انبیا]] [[الهی]] است و انسان‌های معمولی به آن دست پیدا نمی‌کنند، زیرا [[وحی]] مختص به [[انبیای الهی]] می‌باشد و [[الهامات]] [[غیبی]] در [[علوم]]، توسط فرشته‌ای به نام “روح القدس” که در [[روایات]] آمده و سابقاً ذکر شد، مربوط به امامان است، لذا انسان‌های معمولی از عصمت مطلق محروم‌اند، لکن در باب [[عصمت عملی]] و اجتناب از [[معاصی]] نه تنها دلیلی بر [[امتناع]] ذاتی برای غیر [[معصومین]] وجود ندارد، بلکه [[قرآن]]، روایات و [[عقل]]، راه آن را برای همه کسانی که طالب عصمت عملی باشند باز و میسور می‌داند»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۹۰-۹۴.</ref>.
=== [[ ضرورت]] و [[امکان ]] [[عصمت پیامبران]] ===
=== [[ ضرورت]] و [[امکان ]] [[عصمت پیامبران]] ===
=== [[ ضرورت]] و [[امکان ]] [[عصمت پیامبر خاتم]] ===
=== [[ ضرورت]] و [[امکان ]] [[عصمت پیامبر خاتم]] ===
=== [[ ضرورت]] و [[امکان ]] [[عصمت امامان]] ===
=== [[ ضرورت]] و [[امکان ]] [[عصمت امامان]] ===
==== امکان عصمت امام ====
برای روشن شدن بحث باید به معانی واژه “امکان” توجه داشت.
'''امکان عام'''؛ یعنی سلب [[ضرورت]] از جانب [[مخالف]]، چه جانب موافق ضروری باشد چه نباشد، لذا وقتی گفته شود فلان شیء ممکن است، یعنی ممتنع نیست.
'''امکان ذاتی'''؛ یعنی سلب ضرورت وجود و عدم برای ماهیت، پس ماهیت ذاتاً ممکن است.
'''امکان وقوعی'''؛ یعنی از فرض وقوع آن، محال لازم نمی‌آید و آن سلب [[امتناع]] از جانب موافق می‌کند؛ یعنی نه ممتنع به ذات است و نه ممتنع بالغیر<ref>ر. ک: محمدحسین طباطبایی، بدایة الحکمه، ص۴۸-۵۰؛ نهایة الحکمه، ص۴۲-۴۸.</ref>.
با توجه به تعریف فوق اگر بگوییم [[عصمت]] برای [[امامان]] ممکن است؛ معنایش این است که عصمت، ذاتاً برای امامان امتناع ندارد و با فرض وقوع عصمت، هیچ محالی لازم نمی‌آید. برای روشن شدن این ادعا باید در دو [[مقام]] بحث شود: اقتضای عصمت و موانع عصمت.
* '''اقتضای عصمت''': آنچه که در باب [[عصمت انبیاء]] مقتضی است در باب [[عصمت امامان]] هم اقتضا دارد، زیرا [[امامت]]، دنباله [[نبوت]] و به قول [[قرآن]]، [[افضل]] از نبوت است؛ چنان‌که [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
از این [[آیه]] فهمیده می‌شود که:
'''اولاً''': این [[منصب امامت]] در اواخر [[عمر]] و بعد از نبوت به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} [[عطا]] گردید؛
'''ثانیاً'''؛ این [[منصب]] را همه [[انبیاء]] نداشتند، بلکه [[خداوند متعال]] امامت را به بعضی از [[انبیا]] عطا کرده است.
انبیا مؤسس [[دین]] بودند و امامان [[حافظ شریعت]] از تأویلات و [[انحرافات]]؛ یعنی [[مفسر]] دین بودند. بنابراین هر آنچه در باب اقتضای عصمت انبیاء گفته‌اند - از [[حکمت]] [[تشریع]] و هدفمند بودن [[خلقت]] [[بشریت]] و [[تنزه]] ذات احدی از کار [[عبث]] و اغرای به [[جهل]] و به کمال رسیدن [[انسان‌ها]] و [[هدایت]] [[بشر]] - مقتضی [[عصمت امامان]] نیز می‌باشد. البته این موارد به صورت مبسوط در قالب [[استدلال‌های عقلی]] خواهد آمد، ولی به اختصار باید گفت که [[خداوند متعال]] [[حکیم]] است و کار [[قبیح]] و عبث از او سر نمی‌زند. از طرفی [[هدف از خلقت انسان]] رسیدن او به عالی‌ترین مرحله کمال از جمله [[خلافت الهی]] است، برای به انجام رساندن این [[هدف]]، خداوند متعال [[شریعت]] خود را در قالب [[کتاب‌های آسمانی]] و [[وحیانی]] نازل کرده است. همچنین برای رسیدن این پیام‌ها، [[انبیا]] و [[امامان]] را به عنوان [[اولیای دین]] و [[مربیان]] شریعت به [[مردم]] معرفی کرده و [[دستور]] داده است تا مردم به صورت مطلق و بی قید و شرط از آنها [[اطاعت]] کنند.
اگر این پیام‌آوران و حافظان [[دین]]، [[معصوم]] نباشند و احیاناً دچار [[خطا]]، [[گناه]] و [[نسیان]] گردند، چون [[خداوند]] به اطاعت مطلق از آنها امر کرده است، نوعی اغرای به جهل و خطاست که با [[حکمت]] خداوند متعال سازگار نیست.
از سوی دیگر اگر [[امام]]، معصوم نباشد [[اعتماد]] [[ملت]] از او سلب خواهد شد، و لذا از فرمان‌هایش اطاعت نخواهند کرد. با این فرض، کار خداوند عبث و لغو می‌گردد، چون غرضش محقق نمی‌گردد و این [[عدم اطاعت]] با غرض خداوند از [[آفرینش]] و [[نصب]] امامان و حکمت [[تشریع]]، ناسازگار است؛ با اینکه می‌دانیم [[خداوند حکیم]] است و کار قبیح و عبث انجام نمی‌دهد و [[سیر]] تکاملی [[انسان]] را نامحدود قرار داده و به انسان [[امر]] کرده تا رسیدن به عالی‌ترین مرحله [[تکامل]] [[انسانی]]، یعنی خلافت الهی [[سعی]] و تلاش کند و لحظه‌ای از [[مجاهدت]] نفس و [[طهارت]] [[روح]] و کسب [[کمالات معنوی]] باز نماند.
همه این [[دلایل]] و امثال آن، [[عصمت]] را برای امامان لازم و ضروری می‌کند و روشن است که عصمت برای امام، هم‌سنگ [[امامت]] برای هدایت بشر است و امامت، دنباله [[نبوت]] در [[ابلاغ دین]] و [[حفظ شریعت]] از [[انحرافات]] و [[هدایت]] [[امت]] به سوی [[رستگاری]] است.
* '''موانع [[عصمت]]''': این [[پرسش]] مهم وجود دارد که آیا عصمت برای [[امامان]]، موانعی دارد یا خیر. [[اهل سنت]] در طول [[تاریخ]] درباره [[عصمت امامان]] با [[شیعه]] [[اختلاف]] داشته‌اند و یکی از ریشه‌دارترین مسئله‌های اختلافی بین شیعه و اهل سنت همین مسئله عصمت امامان است، اما اصل [[امامت]] را تمام [[مسلمین]] پذیرفته‌اند. تنها چیزی که اهل سنت مطرح کرده‌اند مسئله [[معصوم]] نبودن خلفای [[بنی‌عباس]] و [[بنی‌امیه]] است که آن هم مربوط به عدم [[لزوم عصمت]] است. آنان گفته‌اند آنهایی که در طول تاریخ، [[حاکمان]] و امامان [[جامعه]] بوده‌اند، مثل خلفای بنی‌عباس و بنی‌امیه، [[زندگی]] و [[حکومت]] آنها مشحون از [[ظلم]] و [[فساد]] بوده است، لذا عملاً [[امامان معصوم]] نبوده‌اند. ولی در باب [[امتناع]] ذاتی عصمت برای امامان، سخنی نگفته‌اند. گرچه اهل سنت هم به [[عصمت انبیاء]] [[اعتقاد]] دارند و هم برای عصمت آنان [[دلایل عقلی]] ذکر کرده‌اند.
'''تحلیل''' ::::::'''اولاً'''؛ آنچه که در باب اقتضای عصمت به اختصار آورده شد دلالت تام دارد. همچنین دلائل زیادی از نظر [[عقلی]] وجود دارد که به مسئله اقتضا و امکان ذاتی عصمت امامان می‌پردازد. این [[دلایل]] متنوع عقلی، نه تنها امکان و اقتضا، بلکه [[ضرورت]] عصمت امامان در [[حکمت الهی]] را ثابت می‌کند که در فصل [[آینده]] به این دلایل اشاره می‌شود.
'''ثانیاً'''؛ در باب موانع احتمالی تنها مانعی که اهل سنت به آن اشاره کرده‌اند – به استثنای [[اشاعره]] - مسئله عدم وقوع عصمت برای [[خلفا]] بود که ربطی به امتناع ذاتی ندارد و ما هم به صورت اصولی با [[کلام اهل سنت]] مخالفیم زیرا:
# اساساً ما خلفای بنی‌عباس و بنی‌امیه را [[امام]] نمی‌دانیم، چرا که آنان [[ظالم]] و [[غاصب]] بوده‌اند. در نظر ما امامان دوازده نفرند که اولین آنها [[حضرت امیرالمؤمنین]] [[علی]] {{ع}} و آخرینشان [[حضرت ولی‌عصر]] {{ع}} می‌باشند که معصوم و مطهرند.
# ما [[معتقد]] به امامانی هستیم که [[منصوب]] الهی‌اند و از جانب [[خداوند]] و [[نبی مکرم اسلام]] {{صل}} به [[مردم]] معرفی شده‌اند و در [[روایات شیعه]] و [[اهل سنت]] اسمای آنها آمده است، لذا هیچ دلیلی که [[امتناع]] ذاتی [[عصمت]] یا امتناع وقوعی عصمت را ثابت کند وجود ندارد، بنابراین ما به امکان عصمت برای [[امامان]] قائلیم. البته دلائلی که [[اشاعره]] به عنوان منکرین عصمت ارائه کرده‌اند، در گفتار [[آینده]] به زودی بررسی می‌شود و هیچ کدام از آن [[دلایل]] [[ضعیف]] نمی‌تواند امتناع عصمت را ثابت کند.
'''ثالثاً'''؛ اگر عصمت برای امامان امتناع ذاتی باشد، نباید هیچ [[انسانی]] به عصمت دست یابد؛ حال آنکه [[قرآن کریم]] در موارد مختلف [[انبیاء]] را [[معصوم]] می‌داند؛ از جمله در این [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۵-۴۸.</ref>.
همچنین [[آیات]] دیگری از [[قرآن]] به صراحت یا به دلالت التزامی، بر [[عصمت امامان]] [[شهادت]] می‌دهند، همچنان که [[آیه تطهیر]] و آیات دیگر بر این مطلب دلالت دارند که در فصل‌های بعد بررسی و [[اثبات]] خواهد شد. از این‌رو به صراحت ادعا می‌شود که در باب امکان عصمت برای امامان، مقتضی عصمت برای آن بزرگواران وجود دارد و موانع احتمالی عصمت، مفقود است و یا اینکه دلالتی بر این موضوع ندارند، بنابراین عصمت برای امامان، امری ممکن است<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۸۵-۹۰.</ref>.


== شرطیت [[عصمت]] ==
== شرطیت [[عصمت]] ==
۱۱٬۱۹۲

ویرایش