پرش به محتوا

مأمون عباسی در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
جز (جایگزینی متن - 'خاندان نوبختیان' به 'خاندان نوبختیان')
خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:


=== نشر [[افکار]] [[فاسد]] و [[بیگانه]] ===
=== نشر [[افکار]] [[فاسد]] و [[بیگانه]] ===
ترجمه آثار [[علمی]] [[بیگانگان]] از [[زمان]] [[حکومت امویان]] شروع شد و در عصر [[خلافت]] عباسیان به‌ویژه در زمان [[هارون]] و مأمون به اوج خود رسید. زمانی که [[دولت عباسی]] روی کار آمد، از آنجا که این [[دولت]] رو به پارسیان داشت، [[عرب‌ها]] و پارسیان در پایتخت ایشان با هم اختلاط و آمیزش یافتند و [[خلفا]] به دانستن [[علوم]] یونان و [[ایران]] رغبت نشان دادند. [[منصور]] [[فرمان]] داده بود تا چیزی از کتاب‌های بیگانه را ترجمه کنند. [[حنین بن اسحاق]]، بعضی از کتاب‌های سقراط و جالینوس را برای وی به [[عربی]] برگرداند. [[ابن مقفع]]، کلیله را به عربی درآورد و نیز کتاب اقلیدس را ترجمه کرد و جز [[ابن مقفّع]] بسیاری دیگر از [[دانشمندان]] نیز در کار ترجمه متون به [[زبان فارسی]] شهرتی یافتند، مانند [[خاندان]] [[نوبختیان]] و [[حسن بن سهل]] و [[احمد بن یحیی بلاذری]] مؤلف [[فتوح البلدان]] و [[عمرو بن فرخان]]. از بعضی از شهرهای بزرگ [[روم]]، کتاب‌هایی به [[تصرف]] مأمون افتاد، او گفت از کتاب‌های یونان هر چه بیشتر به دست آمد ترجمه کنند. تشویقی که [[برمکیان]] از مترجمان می‌کردند و ایشان را عطاهای خوب می‌دادند، در رواج ترجمه مؤثر بود. خود مأمون هم ترجمه می‌کرد. او مخصوصاً به ترجمه کتاب‌های یونانی و [[ایرانی]] علاقه داشت و کسانی را به [[قسطنطنیه]] فرستاد تا کتاب‌های کمیاب [[فلسفه]] و هندسه و موسیقی و طب را بیاورند. میان مأمون و [[پادشاه روم]] نامه‌هایی رد و بدل شد و از او خواست تا از علوم قدیم که در [[خزانه]] [[روم]] بود، کتاب‌هایی بفرستد و او پس از [[امتناع]]، پذیرفت و [[مأمون]] گروهی را که [[حجاج]] بن [[مطر]] و ابن طریق و سلما از آن جمله بودند، به روم فرستاد تا از آن کتاب‌ها هر چه خواستند بر گرفتند و چون نزد مأمون بردند، او [[دستور]] داد تا آن‎ها را به [[عربی]] برگردانند<ref>تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۲۹۶.</ref>. [[حنین بن اسحاق]]، کتب طبی را از یونانی به عربی ترجمه کرد و هم وزنش طلای [[ناب]] دریافت نمود. [[خالد بن یزید]] که می‌خواست از راه شیمی طلای مصنوعی به دست آورد، طب و شیمی را، حنین بن اسحاق، بعضی از کتب سقراط و جالینوس را، [[یعقوب]] [[ابن اسحاق]] کندی که در طب، [[فلسفه]]، حساب، [[منطق]]، هندسه و [[نجوم]] [[خبره]] بود و در تألیفاتش از روش ارسطو [[پیروی]] می‌کرد، بسیاری از کتاب‌های فلسفه را به عربی برگرداند و [[مشکلات]] آن را توضیح داد<ref>آشنایی با فلسفه اسلامی، ص۱۴-۱۶.</ref>. [[محمّد]] بن [[موسی]] خوارزمی، ریاضی دان بزرگ، [[جبر]] را از حساب جدا کرد. به دنبال «[[نهضت]] ترجمه» آنچه مایه [[نگرانی]] بود، این که در بین این مترجمان، افرادی [[متعصب]] و سرسخت از [[مذاهب]] دیگر مانند [[زردشتی]]، صائبی، [[نسطوری]]، [[برهمایی]] و [[رومیان]] وجود داشتند و این فرصتی بود برای نشر [[افکار]] [[مسموم]] خود و [[القاء]] آن به [[جوانان]] و افراد ساده [[دل]] که محتوای این کتب ترجمه شده می‌توانست شبهاتی به همراه داشته باشد.
ترجمه آثار [[علمی]] [[بیگانگان]] از [[زمان]] [[حکومت امویان]] شروع شد و در عصر [[خلافت]] عباسیان به‌ویژه در زمان [[هارون]] و مأمون به اوج خود رسید. زمانی که [[دولت عباسی]] روی کار آمد، از آنجا که این [[دولت]] رو به پارسیان داشت، [[عرب‌ها]] و پارسیان در پایتخت ایشان با هم اختلاط و آمیزش یافتند و [[خلفا]] به دانستن [[علوم]] یونان و [[ایران]] رغبت نشان دادند. [[منصور]] [[فرمان]] داده بود تا چیزی از کتاب‌های بیگانه را ترجمه کنند. [[حنین بن اسحاق]]، بعضی از کتاب‌های سقراط و جالینوس را برای وی به [[عربی]] برگرداند. [[ابن مقفع]]، کلیله را به عربی درآورد و نیز کتاب اقلیدس را ترجمه کرد و جز [[ابن مقفّع]] بسیاری دیگر از [[دانشمندان]] نیز در کار ترجمه متون به [[زبان فارسی]] شهرتی یافتند، مانند [[خاندان نوبختیان]] و [[حسن بن سهل]] و [[احمد بن یحیی بلاذری]] مؤلف [[فتوح البلدان]] و [[عمرو بن فرخان]]. از بعضی از شهرهای بزرگ [[روم]]، کتاب‌هایی به [[تصرف]] مأمون افتاد، او گفت از کتاب‌های یونان هر چه بیشتر به دست آمد ترجمه کنند. تشویقی که [[برمکیان]] از مترجمان می‌کردند و ایشان را عطاهای خوب می‌دادند، در رواج ترجمه مؤثر بود. خود مأمون هم ترجمه می‌کرد. او مخصوصاً به ترجمه کتاب‌های یونانی و [[ایرانی]] علاقه داشت و کسانی را به [[قسطنطنیه]] فرستاد تا کتاب‌های کمیاب [[فلسفه]] و هندسه و موسیقی و طب را بیاورند. میان مأمون و [[پادشاه روم]] نامه‌هایی رد و بدل شد و از او خواست تا از علوم قدیم که در [[خزانه]] [[روم]] بود، کتاب‌هایی بفرستد و او پس از [[امتناع]]، پذیرفت و [[مأمون]] گروهی را که [[حجاج]] بن [[مطر]] و ابن طریق و سلما از آن جمله بودند، به روم فرستاد تا از آن کتاب‌ها هر چه خواستند بر گرفتند و چون نزد مأمون بردند، او [[دستور]] داد تا آن‎ها را به [[عربی]] برگردانند<ref>تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۲۹۶.</ref>. [[حنین بن اسحاق]]، کتب طبی را از یونانی به عربی ترجمه کرد و هم وزنش طلای [[ناب]] دریافت نمود. [[خالد بن یزید]] که می‌خواست از راه شیمی طلای مصنوعی به دست آورد، طب و شیمی را، حنین بن اسحاق، بعضی از کتب سقراط و جالینوس را، [[یعقوب]] [[ابن اسحاق]] کندی که در طب، [[فلسفه]]، حساب، [[منطق]]، هندسه و [[نجوم]] [[خبره]] بود و در تألیفاتش از روش ارسطو [[پیروی]] می‌کرد، بسیاری از کتاب‌های فلسفه را به عربی برگرداند و [[مشکلات]] آن را توضیح داد<ref>آشنایی با فلسفه اسلامی، ص۱۴-۱۶.</ref>. [[محمّد]] بن [[موسی]] خوارزمی، ریاضی دان بزرگ، [[جبر]] را از حساب جدا کرد. به دنبال «[[نهضت]] ترجمه» آنچه مایه [[نگرانی]] بود، این که در بین این مترجمان، افرادی [[متعصب]] و سرسخت از [[مذاهب]] دیگر مانند [[زردشتی]]، صائبی، [[نسطوری]]، [[برهمایی]] و [[رومیان]] وجود داشتند و این فرصتی بود برای نشر [[افکار]] [[مسموم]] خود و [[القاء]] آن به [[جوانان]] و افراد ساده [[دل]] که محتوای این کتب ترجمه شده می‌توانست شبهاتی به همراه داشته باشد.


[[امام رضا]] {{ع}} با [[آگاهی]] از این خطر و با حضور فعال در جلسات بحث‌های [[علمی]] که توسط مأمون برگزار می‌شد، سعی کردند جلو هر گونه [[انحراف]] احتمالی را بگیرند که موفق هم بودند<ref>سیره پیشوایان، ص۵۰۹.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۱۷.</ref>
[[امام رضا]] {{ع}} با [[آگاهی]] از این خطر و با حضور فعال در جلسات بحث‌های [[علمی]] که توسط مأمون برگزار می‌شد، سعی کردند جلو هر گونه [[انحراف]] احتمالی را بگیرند که موفق هم بودند<ref>سیره پیشوایان، ص۵۰۹.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۱۷.</ref>
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش