شهادت امام کاظم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==زندانی شدن و حبس | == زندانی شدن و حبس امام{{ع}} == | ||
درباره زندانی شدن امام [[موسی بن جعفر]]{{ع}} گزارشهای یکسانی وجود ندارد. نخستین گزارش درباره زندانی شدن امام به [[زمان]] [[مهدی عباسی]] باز میگردد که از سوی [[والی مدینه]] به [[اتهام]] بخششهای زیاد و جمعآوری [[وجوهات]] دستگیر و روانه [[بغداد]] شد<ref>ابن عنبه، عمدة الطالب، ص۱۷۷.</ref> و<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۱۷۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۸، ص۲۱۸؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۸۵.</ref>. اما مهدی عباسی، [[حضرت علی]]{{ع}} را [[خواب]] دید که او را از زندانی کردن امام کاظم{{ع}} [[نهی]] کرد، ازاین رو از امام خواست که علیه او [[قیام]] نکند و امام نیز اعلام کرد، قصد [[شورش]] ندارد، مهدی عباسی نیز آن حضرت را [[آزاد]] کرد<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۱۷۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۸۵؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۱۲، ص۴۱۸.</ref>. درباره مدت و تعداد دفعاتی که امام{{ع}} از سوی [[هارون]] زندانی شده است، گزارشهای دقیقی در دست نیست، از این رو مدت زمان زندانی شدن امام، در گزارشهای متعدد و متفاوتی به [[اختلاف]] چهار تا چهارده<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا{{ع}}، ص۲۰.</ref> و هفت تا ده سال<ref>معروف حسنی، سیرة الأئمة الاثنی عشر{{عم}}، ج۳، ص۳۳۸.</ref> ذکر شده است. امام{{ع}} به دستور مستقیم [[هارون عباسی]] در شهرهای مختلفی مانند [[بصره]] و بغداد چهار بار و به مدت چهار سال و به ترتیب ذیل زندانی شده است: | درباره زندانی شدن امام [[موسی بن جعفر]]{{ع}} گزارشهای یکسانی وجود ندارد. نخستین گزارش درباره زندانی شدن امام به [[زمان]] [[مهدی عباسی]] باز میگردد که از سوی [[والی مدینه]] به [[اتهام]] بخششهای زیاد و جمعآوری [[وجوهات]] دستگیر و روانه [[بغداد]] شد<ref>ابن عنبه، عمدة الطالب، ص۱۷۷.</ref> و<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۱۷۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۸، ص۲۱۸؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۸۵.</ref>. اما مهدی عباسی، [[حضرت علی]]{{ع}} را [[خواب]] دید که او را از زندانی کردن امام کاظم{{ع}} [[نهی]] کرد، ازاین رو از امام خواست که علیه او [[قیام]] نکند و امام نیز اعلام کرد، قصد [[شورش]] ندارد، مهدی عباسی نیز آن حضرت را [[آزاد]] کرد<ref>طبری، تاریخ، ج۸، ص۱۷۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۸۵؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۱۲، ص۴۱۸.</ref>. درباره مدت و تعداد دفعاتی که امام{{ع}} از سوی [[هارون]] زندانی شده است، گزارشهای دقیقی در دست نیست، از این رو مدت زمان زندانی شدن امام، در گزارشهای متعدد و متفاوتی به [[اختلاف]] چهار تا چهارده<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا{{ع}}، ص۲۰.</ref> و هفت تا ده سال<ref>معروف حسنی، سیرة الأئمة الاثنی عشر{{عم}}، ج۳، ص۳۳۸.</ref> ذکر شده است. امام{{ع}} به دستور مستقیم [[هارون عباسی]] در شهرهای مختلفی مانند [[بصره]] و بغداد چهار بار و به مدت چهار سال و به ترتیب ذیل زندانی شده است: | ||
# [[زندان]] بصره (سال ۱۷۹ - ۱۸۰ق) با [[مسئولیت]] [[عیسی بن جعفر]]؛ | # [[زندان]] بصره (سال ۱۷۹ - ۱۸۰ق) با [[مسئولیت]] [[عیسی بن جعفر]]؛ | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
# زندان بغداد (۱۸۱-۱۸۲ق) در زندان [[فضل بن یحیی]]؛ | # زندان بغداد (۱۸۱-۱۸۲ق) در زندان [[فضل بن یحیی]]؛ | ||
# زندان بغداد (۱۸۲-۱۸۳ق)، در زندان [[سندی بن شاهک]]<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۹-۲۴۳؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۳؛ طوسی، الغیبة، ص۲۹.</ref>. | # زندان بغداد (۱۸۲-۱۸۳ق)، در زندان [[سندی بن شاهک]]<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۹-۲۴۳؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۳؛ طوسی، الغیبة، ص۲۹.</ref>. | ||
بار نخست بیستم [[شوال]] [[سال ۱۷۹ق]]، [[هارون عباسی]] پس از [[عمره]] [[ماه رمضان]] به [[مدینه]] آمد و دستور داد [[امام]] را از مدینه به [[بصره]] ببرند<ref>کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۷۶.</ref>. حدود یک سال بعد [[امام کاظم]]{{ع}} از بصره به [[بغداد]] منتقل شد<ref>طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۸۱.</ref>. [[عبدالله بن مالک خزاعی]]، [[مسئول]] شرطهها و ناظر [[قصر]] [[هارون الرشید]]، میگوید: «[[هارون]] بعد از اینکه امام را به بغداد آورد، به جهت خوابی که دید، دستور داد، [[موسی بن جعفر]]{{ع}} را از [[حبس]] [[آزاد کرده]] و ۳۰ هزار درهم به او بدهم و او را در رفتن به مدینه یا ماندن در بغداد مخیر سازم. من نیز چنین کردم. امام{{ع}} به عبدالله بن مالک خزاعی که از [[آزادی]] او [[تعجب]] کرده بود فرمود: [[رسول خدا]]{{صل}} به [[خواب]] من آمد و فرمود: ای [[موسی]] تو را به [[ستم]] [[محبوس]] کردهاند، سپس دعایی به من آموخت که خواندن آن سبب آزادی من شد<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۳۴۷؛ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج۱، ص۳۰۴؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۵، ص۳۰۱-۳۰۹.</ref>. | بار نخست بیستم [[شوال]] [[سال ۱۷۹ق]]، [[هارون عباسی]] پس از [[عمره]] [[ماه رمضان]] به [[مدینه]] آمد و دستور داد [[امام]] را از مدینه به [[بصره]] ببرند<ref>کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۷۶.</ref>. حدود یک سال بعد [[امام کاظم]]{{ع}} از بصره به [[بغداد]] منتقل شد<ref>طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۸۱.</ref>. [[عبدالله بن مالک خزاعی]]، [[مسئول]] شرطهها و ناظر [[قصر]] [[هارون الرشید]]، میگوید: «[[هارون]] بعد از اینکه امام را به بغداد آورد، به جهت خوابی که دید، دستور داد، [[موسی بن جعفر]]{{ع}} را از [[حبس]] [[آزاد کرده]] و ۳۰ هزار درهم به او بدهم و او را در رفتن به مدینه یا ماندن در بغداد مخیر سازم. من نیز چنین کردم. امام{{ع}} به عبدالله بن مالک خزاعی که از [[آزادی]] او [[تعجب]] کرده بود فرمود: [[رسول خدا]]{{صل}} به [[خواب]] من آمد و فرمود: ای [[موسی]] تو را به [[ستم]] [[محبوس]] کردهاند، سپس دعایی به من آموخت که خواندن آن سبب آزادی من شد<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۳۴۷؛ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج۱، ص۳۰۴؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۵، ص۳۰۱-۳۰۹.</ref>. | ||
[[تاریخ]] دقیق این آزادی معلوم نیست؛ ولی از آنجا که این آزادی از سوی عبدالله بن مالک خزاعی صورت گرفته، باید میان سالهای ۱۸۱ تا ۱۸۲ق و در [[زندان]] بغداد و پس از بار نخست [[زندانی]] شدن امام{{ع}} در بغداد باشد. امام کاظم{{ع}} دو بار در بغداد به زندان افتاده و حبس دوم وی در بغداد، به [[شهادت]] ایشان انجامید، بدین جهت آزادی امام باید در مرحله نخست زندانی شدن او در بغداد باشد. بنابراین، حبس امام در زندانهای هارون چهار سال طول کشیده است<ref>النجاشی، رجال، ص۲۷۳؛ بحرانی، حلیة الأبرار، ج۴، ص۲۴۴.</ref> که برخی به [[اشتباه]] زندانهای آن [[حضرت]] را چهارده سال دانستهاند که این اشتباه بر اساس گزارشی صورت گرفته که در آن احتمالاً ده ماه، به ده سال<ref>صدوق، عیون اخبارالرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۵.</ref> تصحیف شده است. آن حضرت ۵۵ سال [[عمر]] کرد<ref>صدوق، عیون اخبارالرضا{{ع}}، ج۱، ص۸۸.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص ۵۵.</ref> | [[تاریخ]] دقیق این آزادی معلوم نیست؛ ولی از آنجا که این آزادی از سوی عبدالله بن مالک خزاعی صورت گرفته، باید میان سالهای ۱۸۱ تا ۱۸۲ق و در [[زندان]] بغداد و پس از بار نخست [[زندانی]] شدن امام{{ع}} در بغداد باشد. امام کاظم{{ع}} دو بار در بغداد به زندان افتاده و حبس دوم وی در بغداد، به [[شهادت]] ایشان انجامید، بدین جهت آزادی امام باید در مرحله نخست زندانی شدن او در بغداد باشد. بنابراین، حبس امام در زندانهای هارون چهار سال طول کشیده است<ref>النجاشی، رجال، ص۲۷۳؛ بحرانی، حلیة الأبرار، ج۴، ص۲۴۴.</ref> که برخی به [[اشتباه]] زندانهای آن [[حضرت]] را چهارده سال دانستهاند که این اشتباه بر اساس گزارشی صورت گرفته که در آن احتمالاً ده ماه، به ده سال<ref>صدوق، عیون اخبارالرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۵.</ref> تصحیف شده است. آن حضرت ۵۵ سال [[عمر]] کرد<ref>صدوق، عیون اخبارالرضا{{ع}}، ج۱، ص۸۸.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص ۵۵.</ref> | ||
==علل و عوامل [[زندانی]] شدن و | == علل و عوامل [[زندانی]] شدن و شهادت امام{{ع}} == | ||
تردیدی نیست که اصل ماجرای زندانی شدن و شهادت امام کاظم{{ع}} به شخص [[هارون]] بر میگردد؛ اما عوامل دیگری نیز در اجرای [[تصمیم]] هارون بیواسطه یا با واسطه تأثیر داشتند که به اختصار چنین است | تردیدی نیست که اصل ماجرای زندانی شدن و شهادت امام کاظم{{ع}} به شخص [[هارون]] بر میگردد؛ اما عوامل دیگری نیز در اجرای [[تصمیم]] هارون بیواسطه یا با واسطه تأثیر داشتند که به اختصار چنین است: | ||
# [[شخصیت]] [[مقتدر]]، متنفذ و غیرنظامی [[امام کاظم]]{{ع}}، [[شایستگی]] آن [[حضرت]] برای [[امامت]]، [[اعتقاد]] به [[باطل]] بودن [[نظام]] [[عباسی]] و جمع شدن [[مردم]] بر گرد آن حضرت و [[پرداخت خمس]] [[اموال]]، با [[اعتقاد به امامت]] آن حضرت و فعالیتهای گسترده [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] امام کاظم{{ع}} به عنوان برجستهترین [[رهبر]] [[مخالفان]] [[خلافت عباسی]]<ref>طقوش، دولت عباسیان، ص۷۵.</ref>؛ [[حسادت]] [[بنی عباس]] به جایگاه [[بنی هاشم]] و برخی موضعگیری [[امام]] در مقابل هارون، مانند مطالبه [[فدک]] با حدودش، چگونگی [[سلام دادن]] به [[رسول خدا]]{{صل}} در پاسخ به سلام دادن هارون و مواردی از این دست، که همه آنها به نوعی به چالش کشیدن [[مشروعیت خلافت]] هارون محسوب میشد از عوامل [[دشمنی]] هارون با امام{{ع}} بود؛ | # [[شخصیت]] [[مقتدر]]، متنفذ و غیرنظامی [[امام کاظم]]{{ع}}، [[شایستگی]] آن [[حضرت]] برای [[امامت]]، [[اعتقاد]] به [[باطل]] بودن [[نظام]] [[عباسی]] و جمع شدن [[مردم]] بر گرد آن حضرت و [[پرداخت خمس]] [[اموال]]، با [[اعتقاد به امامت]] آن حضرت و فعالیتهای گسترده [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] امام کاظم{{ع}} به عنوان برجستهترین [[رهبر]] [[مخالفان]] [[خلافت عباسی]]<ref>طقوش، دولت عباسیان، ص۷۵.</ref>؛ [[حسادت]] [[بنی عباس]] به جایگاه [[بنی هاشم]] و برخی موضعگیری [[امام]] در مقابل هارون، مانند مطالبه [[فدک]] با حدودش، چگونگی [[سلام دادن]] به [[رسول خدا]]{{صل}} در پاسخ به سلام دادن هارون و مواردی از این دست، که همه آنها به نوعی به چالش کشیدن [[مشروعیت خلافت]] هارون محسوب میشد از عوامل [[دشمنی]] هارون با امام{{ع}} بود؛ | ||
# [[سعایت]] برخی [[علویان]] [[زیدی]]، مانند [[علی بن اسماعیل]]<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۴؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۹؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۲۶۲؛ صدوق، عیون اخبارالرضا{{ع}}، ج۱، ص۷۲؛ اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۷۶۰.</ref>، [[محمد بن جعفر]]<ref>صدوق، عیون اخبارالرضا{{ع}}، ج۲، ص۷۳.</ref> و [[یعقوب بن داوود سلمی]]<ref>صدوق، عیون اخبارالرضا{{ع}}، ج۲، ص۷۲.</ref>، مبنی بر [[قدرت]] گرفتن اجتماعی و [[اقتصادی]] امام کاظم{{ع}} تا حدی که برخی از مردم به او به عنوان [[خلافت]] [[سلام]] میکردند<ref>عُریضی، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص۳۱۵؛ صدوق، عیون اخبارالرضا{{ع}}، ج۱، ص۷۳.</ref>. | # [[سعایت]] برخی [[علویان]] [[زیدی]]، مانند [[علی بن اسماعیل]]<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۴؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۹؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۲۶۲؛ صدوق، عیون اخبارالرضا{{ع}}، ج۱، ص۷۲؛ اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۷۶۰.</ref>، [[محمد بن جعفر]]<ref>صدوق، عیون اخبارالرضا{{ع}}، ج۲، ص۷۳.</ref> و [[یعقوب بن داوود سلمی]]<ref>صدوق، عیون اخبارالرضا{{ع}}، ج۲، ص۷۲.</ref>، مبنی بر [[قدرت]] گرفتن اجتماعی و [[اقتصادی]] امام کاظم{{ع}} تا حدی که برخی از مردم به او به عنوان [[خلافت]] [[سلام]] میکردند<ref>عُریضی، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص۳۱۵؛ صدوق، عیون اخبارالرضا{{ع}}، ج۱، ص۷۳.</ref>. | ||
خط ۲۳: | خط ۲۴: | ||
# [[حسادت]] یحیی [[برمکی]]؛ چنانکه [[شیخ مفید]] درباره علت شهادت امام کاظم{{ع}} گزارشی آورده که در آن سبب [[شهادت امام]]{{ع}} چنین آمده است: [[رشید]]، فرزندش را تحت [[تربیت]] و [[سرپرستی]] [[جعفر بن محمد بن اشعث]] قرار داد<ref>ابوالفرج اصفهانی بدون اشاره به اسباب دیگر، بابی آورده با عنوان {{عربی|ذكر السبب في أخذه و حبسه}} و علت زندانی شدن امام{{ع}} را حسادت یحیی برمکی دانسته است (ر.ک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۳۳۳).</ref>. جعفر از کسانی بود که [[موسی بن جعفر]]{{ع}} را امام میدانست و به [[ولایت و خلافت]] آن [[حضرت]] [[باور]] داشت. یحیی برمکی به وی [[حسد]] برد و با خود گفت: زاده هارون که تحت سرپرستی نامبرده [[رشد]] کند، هنگامی که به [[خلافت]] برسد [[دولت]] و [[قدرت]] را از من و [[فرزندان]] من میگیرد و به جعفر و کسان او میسپارد، به همین مناسبت درصدد [[حیله]] بر آمد تا هم جعفر را از این سمت، [[عزل]] کند و هم با [[فرصت]] مناسبی که به دست آورده بود، کم کم هارون را علیه آن حضرت تحریک کرد و موجب [[شهادت]] آن حضرت شد<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۷.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص ۵۷.</ref> | # [[حسادت]] یحیی [[برمکی]]؛ چنانکه [[شیخ مفید]] درباره علت شهادت امام کاظم{{ع}} گزارشی آورده که در آن سبب [[شهادت امام]]{{ع}} چنین آمده است: [[رشید]]، فرزندش را تحت [[تربیت]] و [[سرپرستی]] [[جعفر بن محمد بن اشعث]] قرار داد<ref>ابوالفرج اصفهانی بدون اشاره به اسباب دیگر، بابی آورده با عنوان {{عربی|ذكر السبب في أخذه و حبسه}} و علت زندانی شدن امام{{ع}} را حسادت یحیی برمکی دانسته است (ر.ک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۳۳۳).</ref>. جعفر از کسانی بود که [[موسی بن جعفر]]{{ع}} را امام میدانست و به [[ولایت و خلافت]] آن [[حضرت]] [[باور]] داشت. یحیی برمکی به وی [[حسد]] برد و با خود گفت: زاده هارون که تحت سرپرستی نامبرده [[رشد]] کند، هنگامی که به [[خلافت]] برسد [[دولت]] و [[قدرت]] را از من و [[فرزندان]] من میگیرد و به جعفر و کسان او میسپارد، به همین مناسبت درصدد [[حیله]] بر آمد تا هم جعفر را از این سمت، [[عزل]] کند و هم با [[فرصت]] مناسبی که به دست آورده بود، کم کم هارون را علیه آن حضرت تحریک کرد و موجب [[شهادت]] آن حضرت شد<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۷.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص ۵۷.</ref> | ||
==[[تاریخ]]، محل و چگونگی شهادت امام{{ع}}== | == [[تاریخ]]، محل و چگونگی شهادت امام{{ع}} == | ||
منابع در این مطلب که [[امام کاظم]]{{ع}} به دستور [[هارون الرشید]] به شهادت رسیده [[اتفاق نظر]] دارند، اما درباره چگونگی [[شهادت]] و کسانی که در این امر سهیم بودند، روایتهای گوناگونی شده است. یکی از این روایتهای مهم، [[ارتباط]] [[برمکیان]] با شهادت امام کاظم{{ع}} است که [[امام رضا]]{{ع}} در [[عرفات]]، بر [[مکیان]] را به جهت ظلمهایی که بر [[امام کاظم]]{{ع}} روا داشتند، [[نفرین]] کرد و دعای آن [[حضرت]] [[مستجاب]] شد و برمکیان برافتادند<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۸۸؛ ج۲، ص۲۲۵ - ۲۲۶.</ref>. ابن صباح نیز گزارشی آورده است که دال بر [[دشمنی]] برمکیان با [[اهل بیت]]{{عم}} است<ref>ابن صباغ، الفصول المهمة، ج۲، ص۹۷۵.</ref>. | منابع در این مطلب که [[امام کاظم]]{{ع}} به دستور [[هارون الرشید]] به شهادت رسیده [[اتفاق نظر]] دارند، اما درباره چگونگی [[شهادت]] و کسانی که در این امر سهیم بودند، روایتهای گوناگونی شده است. یکی از این روایتهای مهم، [[ارتباط]] [[برمکیان]] با شهادت امام کاظم{{ع}} است که [[امام رضا]]{{ع}} در [[عرفات]]، بر [[مکیان]] را به جهت ظلمهایی که بر [[امام کاظم]]{{ع}} روا داشتند، [[نفرین]] کرد و دعای آن [[حضرت]] [[مستجاب]] شد و برمکیان برافتادند<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۸۸؛ ج۲، ص۲۲۵ - ۲۲۶.</ref>. ابن صباح نیز گزارشی آورده است که دال بر [[دشمنی]] برمکیان با [[اهل بیت]]{{عم}} است<ref>ابن صباغ، الفصول المهمة، ج۲، ص۹۷۵.</ref>. | ||
[[ابوالفرج اصفهانی]] برخلاف [[روایت]] یادشده، [[روابط]] میان [[علویان]] و برمکیان را دوستانه توصیف کرده و مینویسد: علویان برای [[نجات]] از [[ظلم]] [[خلفای عباسی]] به توصیه برمکیان به مناطقی مانند [[دیلم]] میرفتند<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۴۶؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۴۸.</ref>. ارتباط برخی [[اصحاب امام کاظم]]{{ع}}، مانند [[هشام بن حکم]] با [[یحیی بن خالد برمکی]] نیز مؤید روابط [[حسنه]] برمکیان و علویان است؛ [[روایات]] دال بر دستور مستقیم [[هارون]] بر شهادت امام کاظم{{ع}} نیز میتواند مؤید دیگر سخن ابوالفرج اصفهانی باشد. چنان که خواندمیر نیز میگوید: فضل از دستور هارون مبنی بر [[قتل]] [[امام]] [[موسی کاظم]]{{ع}} [[احتراز]] کرد و [[رشید]] این امر را به سِندی بن شاهک سپرد<ref>خواندمیر، حبیب السیر فی اخبار افراد البشر، ج۲، ص۸۰.</ref>. | [[ابوالفرج اصفهانی]] برخلاف [[روایت]] یادشده، [[روابط]] میان [[علویان]] و برمکیان را دوستانه توصیف کرده و مینویسد: علویان برای [[نجات]] از [[ظلم]] [[خلفای عباسی]] به توصیه برمکیان به مناطقی مانند [[دیلم]] میرفتند<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۴۶؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۴۸.</ref>. ارتباط برخی [[اصحاب امام کاظم]]{{ع}}، مانند [[هشام بن حکم]] با [[یحیی بن خالد برمکی]] نیز مؤید روابط [[حسنه]] برمکیان و علویان است؛ [[روایات]] دال بر دستور مستقیم [[هارون]] بر شهادت امام کاظم{{ع}} نیز میتواند مؤید دیگر سخن ابوالفرج اصفهانی باشد. چنان که خواندمیر نیز میگوید: فضل از دستور هارون مبنی بر [[قتل]] [[امام]] [[موسی کاظم]]{{ع}} [[احتراز]] کرد و [[رشید]] این امر را به سِندی بن شاهک سپرد<ref>خواندمیر، حبیب السیر فی اخبار افراد البشر، ج۲، ص۸۰.</ref>. | ||
[[تاریخ]] شهادت امام کاظم{{ع}}، بیست و پنجم [[رجب]] [[سال ۱۸۳ق]]<ref>نوبختی، فرق الشیعة، ص۸۱؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۷؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۲، ص۱۳۱؛ ذهبی، میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۰۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۱۸۳.</ref>، در ۵۵ سالگی و در [[حبس]] [[سندی بن شاهک]] در [[زندان]] [[بغداد]] بوده است<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۰۴ و ۹۹؛ مفید، مسار الشیعة، ص۳۶؛ طوسی، مصباح المتهجد، ص۵۶۶.</ref>. سندی بن شاهک به دستور هارون با ریختن سم در غذای امام{{ع}} و به قولی با خوراندن خرمای سمی<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۸۴.</ref>، آن حضرت را در زندان [[مسموم]] کرد و به شهادت رساند<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۵.</ref>، اما [[ابوالفرج اصفهانی]] نقل کرده است که آن [[حضرت]] را در پارچهای پیچیده و فشار دادند تا حضرت به [[شهادت]] رسید<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۴۱۷.</ref>. مستوفی میگوید: به [[فرمان]] [[هارون]] سرب گداخته در دهان [[امام]] ریخته شد<ref>مستوفی، تاریخ گزیده، ص۲۰۴.</ref>، اما گزارش [[ابوالفرج]] و مستوفی قولی غیرمشهور بوده و در منابع [[شیعی]] یافت نشده است. | [[تاریخ]] شهادت امام کاظم{{ع}}، بیست و پنجم [[رجب]] [[سال ۱۸۳ق]]<ref>نوبختی، فرق الشیعة، ص۸۱؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۷؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۲، ص۱۳۱؛ ذهبی، میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۰۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۱۸۳.</ref>، در ۵۵ سالگی و در [[حبس]] [[سندی بن شاهک]] در [[زندان]] [[بغداد]] بوده است<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۰۴ و ۹۹؛ مفید، مسار الشیعة، ص۳۶؛ طوسی، مصباح المتهجد، ص۵۶۶.</ref>. سندی بن شاهک به دستور هارون با ریختن سم در غذای امام{{ع}} و به قولی با خوراندن خرمای سمی<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۸۴.</ref>، آن حضرت را در زندان [[مسموم]] کرد و به شهادت رساند<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱۵.</ref>، اما [[ابوالفرج اصفهانی]] نقل کرده است که آن [[حضرت]] را در پارچهای پیچیده و فشار دادند تا حضرت به [[شهادت]] رسید<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۴۱۷.</ref>. مستوفی میگوید: به [[فرمان]] [[هارون]] سرب گداخته در دهان [[امام]] ریخته شد<ref>مستوفی، تاریخ گزیده، ص۲۰۴.</ref>، اما گزارش [[ابوالفرج]] و مستوفی قولی غیرمشهور بوده و در منابع [[شیعی]] یافت نشده است. | ||
ایام [[شهادت امام]] مصادف با زمانی است که هارون، فرزندش [[امین]] را [[جانشین]] رسمی خود در [[بغداد]] کرده و [[مأمون]] دیگر فرزندش را بر ولایات شرقی گماشته بود. | ایام [[شهادت امام]] مصادف با زمانی است که هارون، فرزندش [[امین]] را [[جانشین]] رسمی خود در [[بغداد]] کرده و [[مأمون]] دیگر فرزندش را بر ولایات شرقی گماشته بود. | ||
درباره محل شهادت امام کاظم{{ع}} افزون بر [[زندان]] بغداد، مکانهای دیگری نیز گفته شده است. برخی شهادت آن حضرت را در [[روز جمعه]] و در زندان معروف به «دار المسیب بن زهره» در باب الکوفة و برخی نیز در [[مسجد]] هارون که به «مسجد مسیب» معروف است و در [[جانب غربی]] باب الکوفه واقع شده، دانستهاند<ref>حاج حسن، الإمام الکاظم{{ع}}، ص۳۰۹؛ قرشی، حیاة الإمام موسی بن جعفر{{ع}}، ج۲، ص۴۸۷.</ref> در حالی که تقریباً [[اتفاق نظر]] وجود دارد که آن حضرت در بغداد و زندان [[سندی بن شاهک]] به شهادت رسیده است. | درباره محل شهادت امام کاظم{{ع}} افزون بر [[زندان]] بغداد، مکانهای دیگری نیز گفته شده است. برخی شهادت آن حضرت را در [[روز جمعه]] و در زندان معروف به «دار المسیب بن زهره» در باب الکوفة و برخی نیز در [[مسجد]] هارون که به «مسجد مسیب» معروف است و در [[جانب غربی]] باب الکوفه واقع شده، دانستهاند<ref>حاج حسن، الإمام الکاظم{{ع}}، ص۳۰۹؛ قرشی، حیاة الإمام موسی بن جعفر{{ع}}، ج۲، ص۴۸۷.</ref> در حالی که تقریباً [[اتفاق نظر]] وجود دارد که آن حضرت در بغداد و زندان [[سندی بن شاهک]] به شهادت رسیده است. | ||
[[هارون الرشید]] پس از [[مسموم]] کردن و شهادت امام{{ع}}، برای طبیعی جلوه دادن شهادت آن حضرت، عدهای از اشخاص سرشناس [[دینی]] و [[رجال]] [[سیاسی]] [[عباسیان]] را حاضر کرد تا در زندان آن حضرت را [[ملاقات]] کنند و به [[سلامتی]] و [[آسایش]] آن حضرت در زندان [[گواهی]] دهند تا بدینسان شهادت آن حضرت را طبیعی جلوه دهد. | [[هارون الرشید]] پس از [[مسموم]] کردن و شهادت امام{{ع}}، برای طبیعی جلوه دادن شهادت آن حضرت، عدهای از اشخاص سرشناس [[دینی]] و [[رجال]] [[سیاسی]] [[عباسیان]] را حاضر کرد تا در زندان آن حضرت را [[ملاقات]] کنند و به [[سلامتی]] و [[آسایش]] آن حضرت در زندان [[گواهی]] دهند تا بدینسان شهادت آن حضرت را طبیعی جلوه دهد. | ||
حسن بن عبدالله صیرفی از قول پدرش میگفت: [[موسی بن جعفر]]{{ع}} در زندان [[سندی بن شاهک]] [[وفات]] یافت و او را بر تابوتی گذاشته و ندا میدادند: این امام رافضیان است، او را بشناسید<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۹؛ عطاردی، مسند الإمام الکاظم{{ع}}، ج۱، ص۱۲۱.</ref>. [[خطیب بغدادی]] بر اینکه امام در [[حبس]] هارون به شهادت رسیده، تأکید میکند<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.</ref>. | حسن بن عبدالله صیرفی از قول پدرش میگفت: [[موسی بن جعفر]]{{ع}} در زندان [[سندی بن شاهک]] [[وفات]] یافت و او را بر تابوتی گذاشته و ندا میدادند: این امام رافضیان است، او را بشناسید<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۹؛ عطاردی، مسند الإمام الکاظم{{ع}}، ج۱، ص۱۲۱.</ref>. [[خطیب بغدادی]] بر اینکه امام در [[حبس]] هارون به شهادت رسیده، تأکید میکند<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.</ref>. | ||
بر اساس [[روایت]] کافی و مفید، [[عمر بن واقد]] به دستور [[سندی بن شاهک]] هشتاد نفر از بزرگان [[بغداد]] از جمله آنان [[هیثم بن عدی]] را گرد آورد تا ضمن [[دیدار با امام]] کاظم{{ع}}، به [[رفاه]] و [[آسایش]] [[امام]] در [[زندان]] [[شهادت]] دهند، آنان نیز نگریستند و چون اثر جراحت و زخم در [[بدن]] او ندیدند، [[گواهی]] دادند<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۴۹۲؛ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۷.</ref>. امام{{ع}} در [[دیدار]] با آنان، با اظهار اینکه چند مرتبه به او سم داده شده<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۲۵۸؛ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۷.</ref> از شهادت خود در [[آینده]] خبر داد<ref>حمیری، قرب الاسناد، ص۳۳۴؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۵۹.</ref>. | بر اساس [[روایت]] کافی و مفید، [[عمر بن واقد]] به دستور [[سندی بن شاهک]] هشتاد نفر از بزرگان [[بغداد]] از جمله آنان [[هیثم بن عدی]] را گرد آورد تا ضمن [[دیدار با امام]] کاظم{{ع}}، به [[رفاه]] و [[آسایش]] [[امام]] در [[زندان]] [[شهادت]] دهند، آنان نیز نگریستند و چون اثر جراحت و زخم در [[بدن]] او ندیدند، [[گواهی]] دادند<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۴۹۲؛ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۷.</ref>. امام{{ع}} در [[دیدار]] با آنان، با اظهار اینکه چند مرتبه به او سم داده شده<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۲۵۸؛ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۷.</ref> از شهادت خود در [[آینده]] خبر داد<ref>حمیری، قرب الاسناد، ص۳۳۴؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۵۹.</ref>. | ||
پس از شهادت [[گواهان]]، [[بدن مطهر]] آن [[حضرت]] را بر پل بغداد گذارده، جار زدند: «این امام رافضه است او را بشناسید»<ref>حمیری، قرب الاسناد، ص۳۳۴.</ref>، این [[موسی بن جعفر]] است که به [[اجل]] خود [[رحلت]] کرده! [[مردم]] نیز مینگریستند و [[تصدیق]] میکردند؛ اما عدهای از [[غالیان]]<ref>طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۴۷۸.</ref> با طولانی شدن مدت زندان [[امام کاظم]]{{ع}} و نبودن دسترسی به ایشان منکر شهادت و [[اعتقاد به مهدویت]] امام کاظم{{ع}} شدند. بدین جهت، [[یحیی]] بن خالد جار میزد: موسی بن جعفر رحلت کرده است و در [[غیبت]] نیست و مردم را [[تشویق]] میکرد که آن حضرت را ببینند<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص ۵۸.</ref> | پس از شهادت [[گواهان]]، [[بدن مطهر]] آن [[حضرت]] را بر پل بغداد گذارده، جار زدند: «این امام رافضه است او را بشناسید»<ref>حمیری، قرب الاسناد، ص۳۳۴.</ref>، این [[موسی بن جعفر]] است که به [[اجل]] خود [[رحلت]] کرده! [[مردم]] نیز مینگریستند و [[تصدیق]] میکردند؛ اما عدهای از [[غالیان]]<ref>طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۴۷۸.</ref> با طولانی شدن مدت زندان [[امام کاظم]]{{ع}} و نبودن دسترسی به ایشان منکر شهادت و [[اعتقاد به مهدویت]] امام کاظم{{ع}} شدند. بدین جهت، [[یحیی]] بن خالد جار میزد: موسی بن جعفر رحلت کرده است و در [[غیبت]] نیست و مردم را [[تشویق]] میکرد که آن حضرت را ببینند<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص ۵۸.</ref> | ||
==[[تجهیز]] و [[مزار]] [[مطهر]] امام کاظم{{ع}}== | == [[تجهیز]] و [[مزار]] [[مطهر]] امام کاظم{{ع}} == | ||
[[ابن شهر آشوب]] نقل کرده است: امام کاظم{{ع}} در لحظات آخر [[زندگی]] یکی از [[غلامان]] خود را [[مسئول]] تجهیر ([[دفن]] و [[کفن]]) خویش کرد<ref>الطبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۳۴.</ref>؛ اما بر پایه روایتی که [[کلینی]] نقل کرده [[احمد بن عمر حلال کوفی]] از [[امام رضا]]{{ع}} درباره [[شبهه]] [[واقفیه]] در باب عدم حضور آن حضرت به هنگام [[غسل]] امام کاظم{{ع}} سوال کرده و امام رضا{{ع}} فرمودند: در جواب آنان به [[صراحت]] بگو که من او را غسل دادم، [[احمد بن عمر]] بار دیگر پرسید: بگویم شما او را غسل دادی؟ حضرت فرمود: آری<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۸۴، {{عربی|باب أن الإمام لا يغسله إلا إمام{{ع}}}}.</ref>. | [[ابن شهر آشوب]] نقل کرده است: امام کاظم{{ع}} در لحظات آخر [[زندگی]] یکی از [[غلامان]] خود را [[مسئول]] تجهیر ([[دفن]] و [[کفن]]) خویش کرد<ref>الطبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۳۴.</ref>؛ اما بر پایه روایتی که [[کلینی]] نقل کرده [[احمد بن عمر حلال کوفی]] از [[امام رضا]]{{ع}} درباره [[شبهه]] [[واقفیه]] در باب عدم حضور آن حضرت به هنگام [[غسل]] امام کاظم{{ع}} سوال کرده و امام رضا{{ع}} فرمودند: در جواب آنان به [[صراحت]] بگو که من او را غسل دادم، [[احمد بن عمر]] بار دیگر پرسید: بگویم شما او را غسل دادی؟ حضرت فرمود: آری<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۸۴، {{عربی|باب أن الإمام لا يغسله إلا إمام{{ع}}}}.</ref>. | ||
مؤید این گزارش [[روایت]] مسیب بن [[زهیر]] ضبی است که میگوید: مردی را دیدم که شبیهترین شخص به [[امام کاظم]]{{ع}} بود، [[گمان]] بردم که [[امام رضا]]{{ع}} باشد که پیشتر نیز [[خدمت]] ایشان شرفیاب شده بودم، خواستم از او بپرسم که امام کاظم{{ع}} مانع شد و بعد از [[شهادت]] آن [[حضرت]] دیدم که او [[امام]] را [[غسل]] داد، [[کفن]] کرد و خود را به عنوان امام پس از امام کاظم{{ع}} معرفی کرد<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۰۴.</ref>. | مؤید این گزارش [[روایت]] مسیب بن [[زهیر]] ضبی است که میگوید: مردی را دیدم که شبیهترین شخص به [[امام کاظم]]{{ع}} بود، [[گمان]] بردم که [[امام رضا]]{{ع}} باشد که پیشتر نیز [[خدمت]] ایشان شرفیاب شده بودم، خواستم از او بپرسم که امام کاظم{{ع}} مانع شد و بعد از [[شهادت]] آن [[حضرت]] دیدم که او [[امام]] را [[غسل]] داد، [[کفن]] کرد و خود را به عنوان امام پس از امام کاظم{{ع}} معرفی کرد<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۰۴.</ref>. | ||
مستوفی، شهادت امام کاظم{{ع}} را چنین گزارش میکند: چون در [[روز]] [[آدینه]]، چهاردهم صفر سنه ثلاث و ثمانین و مائه به [[بغداد]] درگذشت، امام رضا{{ع}} ۳۳ ساله بود. او را به محله [[کرخ بغداد]] [[دفن]] کردند و [[مشهد]] او را [[عمادالدوله]] [[دیلم]] عمارت عالی ساخت<ref>مستوفی، تاریخ گزیده، ص۲۰۴.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص ۶۱.</ref> | مستوفی، شهادت امام کاظم{{ع}} را چنین گزارش میکند: چون در [[روز]] [[آدینه]]، چهاردهم صفر سنه ثلاث و ثمانین و مائه به [[بغداد]] درگذشت، امام رضا{{ع}} ۳۳ ساله بود. او را به محله [[کرخ بغداد]] [[دفن]] کردند و [[مشهد]] او را [[عمادالدوله]] [[دیلم]] عمارت عالی ساخت<ref>مستوفی، تاریخ گزیده، ص۲۰۴.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص ۶۱.</ref> | ||
خط ۴۹: | خط ۵۵: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:امام کاظم]] |