پرش به محتوا

آیا آیه ۸۸ سوره یونس بر عدم عصمت حضرت موسی دلالت می‌کند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - 'کرد' به 'کرد')
خط ۲: خط ۲:
| موضوع اصلی = [[عصمت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت]]
| موضوع اصلی = [[عصمت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت]]
| تصویر = 110059.jpg
| تصویر = 110059.jpg
| اندازه تصویر = 200px
| مدخل بالاتر = [[عصمت]]
| مدخل بالاتر = [[عصمت]]
| مدخل اصلی =  ؟
| مدخل اصلی =  ؟
خط ۲۷: خط ۲۶:
ایراد این توجیه در آن است که تقدیر گرفتن، خود نیازمند شاهد و قرینه است که در این آیه چنین شاهدی به چشم نمی‌خورد. از سوی دیگر، [[دلیل عقلی]] بر اینکه [[خداوند]] کسی را [[گمراه]] نمی‌سازد هم نمی‌تواند شاهد این حذف باشد؛ زیرا راه‌های دیگر در تفسیر آیه باز است و دیگر نیازی به این تقدیر گرفتن نیست<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۰۹.</ref>.
ایراد این توجیه در آن است که تقدیر گرفتن، خود نیازمند شاهد و قرینه است که در این آیه چنین شاهدی به چشم نمی‌خورد. از سوی دیگر، [[دلیل عقلی]] بر اینکه [[خداوند]] کسی را [[گمراه]] نمی‌سازد هم نمی‌تواند شاهد این حذف باشد؛ زیرا راه‌های دیگر در تفسیر آیه باز است و دیگر نیازی به این تقدیر گرفتن نیست<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۰۹.</ref>.


'''پاسخ پنجم: لام با مفاد [[عاقبت]]، نه [[غایت]]''': لام در {{متن قرآن|لِيُضِلُّوا}} لام عاقبت است، نه غایت و [[هدف]]، مانند لام در آیه {{متن قرآن|فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا...}}<ref>«آنگاه فرعونیان او را (از آب) گرفتند تا به فرجام، دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد؛ بی‌گمان فرعون و هامان و سپاه آن دو لغزشکار بودند» سوره قصص، آیه ۸.</ref>. [[فرعونیان]] [[حضرت موسی]]{{ع}} را از آب نگرفته بودند تا [[دشمن]] آنان شود، بلکه عاقبت کار آنان به اینجا انجامید. در [[روایات]] و اشعار [[شاعران]]، به وجود این لام بر می‌خوریم، مانند: {{عربی|لدوا للموت واجمعوا للفناء وابنوا للخراب}}<ref>محمد بن حسن شریف رضی، نهج البلاغه، تصحیح صبحی الصالح، حکمت ۱۳۲.</ref>؛ «فرزند بیاورید که عاقبت [[مرگ]] است؛ [[[اموال]] [[دنیا]]] جمع کنید که عاقبت نابودی است؛ و ساختمان بنا کنید که عاقبت خراب شدن است».
'''پاسخ پنجم: لام با مفاد [[عاقبت]]، نه [[غایت]]''': لام در {{متن قرآن|لِيُضِلُّوا}} لام عاقبت است، نه غایت و [[هدف]]، مانند لام در آیه {{متن قرآن|فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا...}}<ref>«آنگاه فرعونیان او را (از آب) گرفتند تا به فرجام، دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد؛ بی‌گمان فرعون و هامان و سپاه آن دو لغزشکار بودند» سوره قصص، آیه ۸.</ref>. [[فرعونیان]] [[حضرت موسی]] {{ع}} را از آب نگرفته بودند تا [[دشمن]] آنان شود، بلکه عاقبت کار آنان به اینجا انجامید. در [[روایات]] و اشعار [[شاعران]]، به وجود این لام بر می‌خوریم، مانند: {{عربی|لدوا للموت واجمعوا للفناء وابنوا للخراب}}<ref>محمد بن حسن شریف رضی، نهج البلاغه، تصحیح صبحی الصالح، حکمت ۱۳۲.</ref>؛ «فرزند بیاورید که عاقبت [[مرگ]] است؛ [[[اموال]] [[دنیا]]] جمع کنید که عاقبت نابودی است؛ و ساختمان بنا کنید که عاقبت خراب شدن است».
{{عربی|فللموت تغذو الوالدات سخالها کما لخراب الدور تبنی المساکن}}<ref>عبدالله بن هشام، مغنی اللبیب، ص۲۱۴.</ref>
{{عربی|فللموت تغذو الوالدات سخالها کما لخراب الدور تبنی المساکن}}<ref>عبدالله بن هشام، مغنی اللبیب، ص۲۱۴.</ref>
«[[عاقبت]] کار [[مادران]] که [[فرزندان]] خود را شیر می‌دهند [[مرگ]] است؛ همان‌گونه که عاقبت ساخت بناها خرابی آنهاست».
«[[عاقبت]] کار [[مادران]] که [[فرزندان]] خود را شیر می‌دهند [[مرگ]] است؛ همان‌گونه که عاقبت ساخت بناها خرابی آنهاست».
این توجیه چنین [[نقد]] شده است که [[حضرت موسی]]{{ع}} از عاقبت آنان [[آگاه]] نبوده و [[خداوند]] هم او را آگاه نساخته است؛ چراکه اگر خداوند از [[ایمان]] نیاوردن آنان خبر می‌داد، دیگر [[ایمان آوردن]] آنان ناممکن می‌شد و اگر ایمان می‌آوردند، [[دروغ]] بودن خبر خداوند را در پی داشت که این امری محال است. در نتیجه، آگاه‌سازی از [[آینده]] آنان نیز محال خواهد بود<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۷، ص۱۵۱.</ref>.
این توجیه چنین [[نقد]] شده است که [[حضرت موسی]] {{ع}} از عاقبت آنان [[آگاه]] نبوده و [[خداوند]] هم او را آگاه نساخته است؛ چراکه اگر خداوند از [[ایمان]] نیاوردن آنان خبر می‌داد، دیگر [[ایمان آوردن]] آنان ناممکن می‌شد و اگر ایمان می‌آوردند، [[دروغ]] بودن خبر خداوند را در پی داشت که این امری محال است. در نتیجه، آگاه‌سازی از [[آینده]] آنان نیز محال خواهد بود<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۷، ص۱۵۱.</ref>.


ایرادهای این نقد عبارت‌اند از:
ایرادهای این نقد عبارت‌اند از:
خط ۴۶: خط ۴۵:


'''بررسی و [[نقد]]''': [[عالمان]] و محققان به گونه‌های گوناگونی به این شبهه پاسخ داده‌اند که در این نوشتار برخی از آنها نقل می‌شود.
'''بررسی و [[نقد]]''': [[عالمان]] و محققان به گونه‌های گوناگونی به این شبهه پاسخ داده‌اند که در این نوشتار برخی از آنها نقل می‌شود.
#حکایت [[علم]] از معلوم خود: «هر [[علمی]] از معلوم خود حکایت دارد. پس علم و معلوم با هم تطابق دارند. اصالت در این تطابق از آن معلوم است؛ زیرا اگر معلوم موجود نباشد، علم به آن هم وجودی نخواهد داشت»<ref>حسن بن یوسف حلی، نهج الحق و کشف الصدق، علق علیه عین الله الحسنی الارموی، ص۱۲۲.</ref> {{عربی|العلم تابع}}<ref>ر.ک: محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، کشف المراد فی شرح تجدید الاعتقاد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، ص۳۰۷.</ref>؛
# حکایت [[علم]] از معلوم خود: «هر [[علمی]] از معلوم خود حکایت دارد. پس علم و معلوم با هم تطابق دارند. اصالت در این تطابق از آن معلوم است؛ زیرا اگر معلوم موجود نباشد، علم به آن هم وجودی نخواهد داشت»<ref>حسن بن یوسف حلی، نهج الحق و کشف الصدق، علق علیه عین الله الحسنی الارموی، ص۱۲۲.</ref> {{عربی|العلم تابع}}<ref>ر.ک: محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، کشف المراد فی شرح تجدید الاعتقاد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، ص۳۰۷.</ref>؛
# [[علم خدا]] به موجود با تمام شرایطش: پس [[علم مطلق]] نیست تا مستلزم [[جبر]] باشد<ref>ر.ک: محمد بن مکی عاملی (شهید اول)، القواعد و الفوائد، تحقیق عبدالهادی الحکیم، ج۲، ص۵۶.</ref>؛
# [[علم خدا]] به موجود با تمام شرایطش: پس [[علم مطلق]] نیست تا مستلزم [[جبر]] باشد<ref>ر.ک: محمد بن مکی عاملی (شهید اول)، القواعد و الفوائد، تحقیق عبدالهادی الحکیم، ج۲، ص۵۶.</ref>؛
# [[علم الهی]] به [[نظام]]: یعنی هر فاعلی همان طور که در عالم عینی هست، در عالم علمی نیز هست.... آنچه علم الهی اقتضا دارد، این است که فعل فاعل مختار از فاعلی مختار، و فعل فاعل مجبور از فاعلی مجبور صادر شود؛ نه اینکه علم الهی ایجاب می‌کند که فاعل مختاری مجبور بشود یا فاعل مجبوری مختار شود<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۳۴.</ref>. احاطه [[خداوند]] بر هر چیزی، احاطه بر آن است با همان وضعیت. هر فعل اختیاری، خود به خود اختیاری است و با همین وضع محاط و منسوب به خداوند و [[انسان]] است<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، پاورقی الاسفار الاربعه، ج۶، ص۳۸۵.</ref>»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۳۱۳-۳۱۸.</ref>.
# [[علم الهی]] به [[نظام]]: یعنی هر فاعلی همان طور که در عالم عینی هست، در عالم علمی نیز هست.... آنچه علم الهی اقتضا دارد، این است که فعل فاعل مختار از فاعلی مختار، و فعل فاعل مجبور از فاعلی مجبور صادر شود؛ نه اینکه علم الهی ایجاب می‌کند که فاعل مختاری مجبور بشود یا فاعل مجبوری مختار شود<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۳۴.</ref>. احاطه [[خداوند]] بر هر چیزی، احاطه بر آن است با همان وضعیت. هر فعل اختیاری، خود به خود اختیاری است و با همین وضع محاط و منسوب به خداوند و [[انسان]] است<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، پاورقی الاسفار الاربعه، ج۶، ص۳۸۵.</ref>»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۳۱۳-۳۱۸.</ref>.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش