پرش به محتوا

آیا غیب و شهادت مراتب و درجات دارند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی = [[علم غیب معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب]]
| موضوع اصلی = [[علم غیب معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب]]
| موضوع فرعی = آیا [[غیب]] و [[شهادت]] مراتب و درجات دارند؟
| تصویر = 7626626262.jpg
| تصویر = 7626626262.jpg
| اندازه تصویر = 200px
| نمایه وابسته = [[اقسام علم غیب (نمایه)|اقسام علم غیب]]
| نمایه وابسته = [[اقسام علم غیب (نمایه)|اقسام علم غیب]]
| مدخل اصلی = [[علم غیب]]
| مدخل اصلی = [[علم غیب]]
| موضوعات وابسته =  
| موضوعات وابسته =  
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ‌دهندگان = [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]؛ پژوهشگر[[روزنامه کیهان]]
| پاسخ‌دهندگان = [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]؛ پژوهشگر[[روزنامه کیهان]]
}}
}}
خط ۲۰: خط ۱۷:
۱. دیدن خدای سبحان که بالذات و بالاصاله است.
۱. دیدن خدای سبحان که بالذات و بالاصاله است.


۲. رؤیت بالغیر و بالتّبع [[پیامبر خاتم|پیغمبر]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} که از گناه و اشتباه معصوم‌اند و برپایه احادیثی که در بحث روایی می‌آیند، مراد از "و المُؤمِنون" آنان هستند. رؤیت حقیقی و کامل، همان شهود معصومانۀ [[اهل بیت]]{{عم}} است که رؤیت، هم شهودی است نه حصولی؛ هم معصومانه و برابر با واقع. بر اساس رویاتی که یاد خواهند شد، ایشان همۀ کارهای بیرونی و درونی اشخاص را می‌بینند.
۲. رؤیت بالغیر و بالتّبع [[پیامبر خاتم|پیغمبر]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} که از گناه و اشتباه معصوم‌اند و برپایه احادیثی که در بحث روایی می‌آیند، مراد از "و المُؤمِنون" آنان هستند. رؤیت حقیقی و کامل، همان شهود معصومانۀ [[اهل بیت]] {{عم}} است که رؤیت، هم شهودی است نه حصولی؛ هم معصومانه و برابر با واقع. بر اساس رویاتی که یاد خواهند شد، ایشان همۀ کارهای بیرونی و درونی اشخاص را می‌بینند.


۳. مشاهدۀ شاگردان ویژۀ ایشان؛ مانند: [[حارثه بن مالک]] که از مرز عصمت و مقام "أنّ" نازل‌تر و در حدّ "کأنّ" است»<ref>جوادی آملی، تسنیم، ج ۳۵، ص ۲۵۴.</ref>.
۳. مشاهدۀ شاگردان ویژۀ ایشان؛ مانند: [[حارثه بن مالک]] که از مرز عصمت و مقام "أنّ" نازل‌تر و در حدّ "کأنّ" است»<ref>جوادی آملی، تسنیم، ج ۳۵، ص ۲۵۴.</ref>.
خط ۳۲: خط ۲۹:


«مفهوم علم روشن است. غیب به معنای پنهان در برابر شهادت به معنای پیداست. این واژه در مورد چیزی به کار می‌رود که نهان از ادراک ظاهری و یا ادراک باطنی بشر عادی باشد. از این رو آگاهی از غیب را که ادراک باطنی غیر عادی است، آگاهی سوم نیز گفته‌اند. [[غیب]] یک معنای نسبی دارد و دارای مراتب مختلف است:
«مفهوم علم روشن است. غیب به معنای پنهان در برابر شهادت به معنای پیداست. این واژه در مورد چیزی به کار می‌رود که نهان از ادراک ظاهری و یا ادراک باطنی بشر عادی باشد. از این رو آگاهی از غیب را که ادراک باطنی غیر عادی است، آگاهی سوم نیز گفته‌اند. [[غیب]] یک معنای نسبی دارد و دارای مراتب مختلف است:
*مرتبه اولش این است که چیزی به حس و تجربه نگنجد بلکه از راه عقل و ادراک باطنی شناخته شود از قبیل خدا قیامت [[وحی]] آسمانی و... چنانکه همین معنا در آیه کریمه {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}<ref>همان کسانی که [[غیب]] را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref> مقصود است این مرتبه از معنای غیب موضوع بحث نیست.
* مرتبه اولش این است که چیزی به حس و تجربه نگنجد بلکه از راه عقل و ادراک باطنی شناخته شود از قبیل خدا قیامت [[وحی]] آسمانی و... چنانکه همین معنا در آیه کریمه {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}<ref>همان کسانی که [[غیب]] را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref> مقصود است این مرتبه از معنای غیب موضوع بحث نیست.
*مرتبه دوم از معنای [[غیب]] که موضوع بحث را تشکیل می‌دهد این است که حتی دور از دسترس عقل و ادراک باطنی بشر عادی باشد و ازراه اسباب عادی و مجاری علمی به دست نیاید»<ref>[http://imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D8%B2_%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_%D9%88_%D8%B3%D9%86%D8%AA_(%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87) علم غیب از منظر قرآن و سنت]</ref>
* مرتبه دوم از معنای [[غیب]] که موضوع بحث را تشکیل می‌دهد این است که حتی دور از دسترس عقل و ادراک باطنی بشر عادی باشد و ازراه اسباب عادی و مجاری علمی به دست نیاید»<ref>[http://imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D8%B2_%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_%D9%88_%D8%B3%D9%86%D8%AA_(%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87) علم غیب از منظر قرآن و سنت]</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۵۵: خط ۵۲:
«واژه حضور بار‌ها در آیات قرآنی به اشکال گوناگون به کار رفته است. {{متن قرآن|وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ}}<ref>«و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری بر نمی‌آید و از او جایگزینی پذیرفته نمی‌گردد و میان‌جیگری، سودی برای او ندارد و آنان یاری نخواهند شد». سوره بقره، آیه ١۳۳.</ref>. و {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}<ref>«بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران». سوره بقره، آیه ١۸۰.</ref>. و {{متن قرآن|وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُواْ الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا}}<ref>«و چون وابستگان و یتیمان و مستمندان در تقسیم (میراث) حاضر باشند به آنها از آن روزی دهید و با آنان شایسته سخن گویید». سوره نساء، آیه ۸.</ref>. و {{متن قرآن|وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«و توبه آن کسان که کارهای زشت می‌کنند تا هنگامی که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد، می‌گوید: اکنون توبه کردم و نیز توبه آنان که در کفر می‌میرند پذیرفته نیست؛ برای آنها عذابی دردناک فراهم ساخته‌ایم». سوره نساء، آیه ۱۸.</ref>. از مهم‌ترین کاربردهای آن، حضور اعمال انسانی در روز قیامت است. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! ربا را که (سودی) بسیار در بسیار است مخورید و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید». سوره آل عمران، آیه ۱۳۰.</ref>.{{متن قرآن|عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ}}<ref>«هر کس بداند که چه آماده کرده است». سوره تکویر، آیه ۱۴.</ref>. واژه حضور در برابر غایب به کار می‌رود. انسان می‌بایست خود را در محضر خداوند بداند. این مفهوم از حضور را می‌توان از واژگان دیگری چون شهید به دست آورد. پس مفهوم شهود با مفهوم حضور نزدیک است. علم حضوری را بر همین اساس علم شهودی گفته‌اند؛ زیرا حاضر و مشهود آدمی است. از آیات قرآنی به دست می‌آید که انسان باید بداند خداوند شاهد اوست و او در برابر خداوند حاضر است.{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«خداوند میان کسانی که ایمان دارند و کسانی که یهودی‌اند و صابئان و مسیحیان و زرتشتیان و کسانی که شرک می‌ورزند در روز رستخیز داوری می‌کند، بی‌گمان خداوند بر هر چیزی گواه است». سوره حج، آیه ۱۷.</ref>.البته حضور واقعی آن است که انسان از آن چیز غافل نباشد؛ زیرا برخی از چیز‌ها در برابر انسان حاضر است ولی انسان از آن غافل است. از این رو، گاهی هر دو حاضرند و از هم غفلت ندارند؛ گاهی یکی حاضر و دیگری غایب است.
«واژه حضور بار‌ها در آیات قرآنی به اشکال گوناگون به کار رفته است. {{متن قرآن|وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ}}<ref>«و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری بر نمی‌آید و از او جایگزینی پذیرفته نمی‌گردد و میان‌جیگری، سودی برای او ندارد و آنان یاری نخواهند شد». سوره بقره، آیه ١۳۳.</ref>. و {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}<ref>«بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران». سوره بقره، آیه ١۸۰.</ref>. و {{متن قرآن|وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُواْ الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا}}<ref>«و چون وابستگان و یتیمان و مستمندان در تقسیم (میراث) حاضر باشند به آنها از آن روزی دهید و با آنان شایسته سخن گویید». سوره نساء، آیه ۸.</ref>. و {{متن قرآن|وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«و توبه آن کسان که کارهای زشت می‌کنند تا هنگامی که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد، می‌گوید: اکنون توبه کردم و نیز توبه آنان که در کفر می‌میرند پذیرفته نیست؛ برای آنها عذابی دردناک فراهم ساخته‌ایم». سوره نساء، آیه ۱۸.</ref>. از مهم‌ترین کاربردهای آن، حضور اعمال انسانی در روز قیامت است. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! ربا را که (سودی) بسیار در بسیار است مخورید و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید». سوره آل عمران، آیه ۱۳۰.</ref>.{{متن قرآن|عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ}}<ref>«هر کس بداند که چه آماده کرده است». سوره تکویر، آیه ۱۴.</ref>. واژه حضور در برابر غایب به کار می‌رود. انسان می‌بایست خود را در محضر خداوند بداند. این مفهوم از حضور را می‌توان از واژگان دیگری چون شهید به دست آورد. پس مفهوم شهود با مفهوم حضور نزدیک است. علم حضوری را بر همین اساس علم شهودی گفته‌اند؛ زیرا حاضر و مشهود آدمی است. از آیات قرآنی به دست می‌آید که انسان باید بداند خداوند شاهد اوست و او در برابر خداوند حاضر است.{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«خداوند میان کسانی که ایمان دارند و کسانی که یهودی‌اند و صابئان و مسیحیان و زرتشتیان و کسانی که شرک می‌ورزند در روز رستخیز داوری می‌کند، بی‌گمان خداوند بر هر چیزی گواه است». سوره حج، آیه ۱۷.</ref>.البته حضور واقعی آن است که انسان از آن چیز غافل نباشد؛ زیرا برخی از چیز‌ها در برابر انسان حاضر است ولی انسان از آن غافل است. از این رو، گاهی هر دو حاضرند و از هم غفلت ندارند؛ گاهی یکی حاضر و دیگری غایب است.
* '''حضور عندی و حضور لدنی:''' از مهم‌ترین مراتب حضور می‌توان به حضور عندی و حضور لدنی اشاره کرد. در ادبیات عربی، عندی به معنی نزد من و لدنی پیش من است. گاه انسان کتابی دارد، ولی در کتابخانه‌اش است. در این صورت می‌گوید: عندی کتاب فلان، فلان کتاب در نزدم است؛ اما این بدان معنا نیست که آن را الان در اختیار دارد، بلکه در کتابخانه اش است. اما گاهی می‌گوید: کتاب فلان لدی؛ فلان کتاب در پیش من است و الان در اختیارم است. البته از آنجایی افزایش مبانی کلمه موجب افزایش معنا و تشدید مفهومی آن می‌شود، وقتی لدنی گفته می‌شود، این حضور چیز در نزد شخص، تشدید و تقویت می‌شود. پس وقتی گفته می‌شود: لدنی، یعنی این حضور و نزد او بودن بسیار قوی و شدید است. حضور عندی، حضور لدنی دو مرتبه از مراتب حضور است که حضور لدنی قوی‌تر و شدیدتر است.
* '''حضور عندی و حضور لدنی:''' از مهم‌ترین مراتب حضور می‌توان به حضور عندی و حضور لدنی اشاره کرد. در ادبیات عربی، عندی به معنی نزد من و لدنی پیش من است. گاه انسان کتابی دارد، ولی در کتابخانه‌اش است. در این صورت می‌گوید: عندی کتاب فلان، فلان کتاب در نزدم است؛ اما این بدان معنا نیست که آن را الان در اختیار دارد، بلکه در کتابخانه اش است. اما گاهی می‌گوید: کتاب فلان لدی؛ فلان کتاب در پیش من است و الان در اختیارم است. البته از آنجایی افزایش مبانی کلمه موجب افزایش معنا و تشدید مفهومی آن می‌شود، وقتی لدنی گفته می‌شود، این حضور چیز در نزد شخص، تشدید و تقویت می‌شود. پس وقتی گفته می‌شود: لدنی، یعنی این حضور و نزد او بودن بسیار قوی و شدید است. حضور عندی، حضور لدنی دو مرتبه از مراتب حضور است که حضور لدنی قوی‌تر و شدیدتر است.
* '''حضور عندی موسی و لدنی خضر:''' حضور [[حضرت موسی]]{{ع}} در پیشگاه خداوند یک حضور عندی است؛ یعنی او در محضر خداست، اما حضور [[خضر]]{{ع}} یک حضور لدنی و محضر خدابودن است بدون هیچ واسطه و اضافی. از این‌روست که خداوند از خضر به عنوان کسی یاد می‌کند که بی‌واسطه از علم لدنی خداوند بهره‌مند است. بر همین اساس، کارهایی که انجام می‌دهد از مقام لدنی الهی است، در حالی کارهای حضرت موسی از مقام عندی الهی است. حضرت خضر به سبب همین جایگاه است که قتلی انجام می‌دهد و نوجوانی را می‌کشد و جانش را می‌گیرد {{متن قرآن|فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا}}<ref>«پس راه افتادند تا هنگامی که پسربچه‌ای دیدند و او را کشت؛ (موسی) گفت: آیا انسانی بی‌گناه را بی‌آنکه کسی را کشته باشد کشتی؟ به راستی کاری ناپسند کردی». سوره کهف، آیه ۷۴.</ref>. او در این مقام همانند فرشتگانی عمل می‌کند که مأمور جان‌گیری و همانند ملک الموت و [[عزرائیل]] است؛ زیرا ولی الله است و وقتی در این مقام جان می‌گیرد گویی ملک الموت یا خدا جان شخص را گرفته است؛ زیرا ولی‌الله در مقام لدنی، عین الله و یدالله است و وقتی تیری می‌اندازد، خداوند به دست او تیری می‌افکند و او تنها واسطه است چنانکه ملک الموت یا فرشتگان گیرنده جان‌ها، واسطه هستند. {{متن قرآن|فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست». سوره انفال، آیه ۱۷.</ref>.»<ref>[http://m5736z.blog.ir/post/ghyb وبگاه تاریخی فرهنگی قرآنی]</ref>.
* '''حضور عندی موسی و لدنی خضر:''' حضور [[حضرت موسی]] {{ع}} در پیشگاه خداوند یک حضور عندی است؛ یعنی او در محضر خداست، اما حضور [[خضر]] {{ع}} یک حضور لدنی و محضر خدابودن است بدون هیچ واسطه و اضافی. از این‌روست که خداوند از خضر به عنوان کسی یاد می‌کند که بی‌واسطه از علم لدنی خداوند بهره‌مند است. بر همین اساس، کارهایی که انجام می‌دهد از مقام لدنی الهی است، در حالی کارهای حضرت موسی از مقام عندی الهی است. حضرت خضر به سبب همین جایگاه است که قتلی انجام می‌دهد و نوجوانی را می‌کشد و جانش را می‌گیرد {{متن قرآن|فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا}}<ref>«پس راه افتادند تا هنگامی که پسربچه‌ای دیدند و او را کشت؛ (موسی) گفت: آیا انسانی بی‌گناه را بی‌آنکه کسی را کشته باشد کشتی؟ به راستی کاری ناپسند کردی». سوره کهف، آیه ۷۴.</ref>. او در این مقام همانند فرشتگانی عمل می‌کند که مأمور جان‌گیری و همانند ملک الموت و [[عزرائیل]] است؛ زیرا ولی الله است و وقتی در این مقام جان می‌گیرد گویی ملک الموت یا خدا جان شخص را گرفته است؛ زیرا ولی‌الله در مقام لدنی، عین الله و یدالله است و وقتی تیری می‌اندازد، خداوند به دست او تیری می‌افکند و او تنها واسطه است چنانکه ملک الموت یا فرشتگان گیرنده جان‌ها، واسطه هستند. {{متن قرآن|فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست». سوره انفال، آیه ۱۷.</ref>.»<ref>[http://m5736z.blog.ir/post/ghyb وبگاه تاریخی فرهنگی قرآنی]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۹۰: خط ۸۷:
# [[آیا علم غیب پیامبران و امامان از لحاظ مرتبه یکسان یا متفاوت است؟ (پرسش)]]
# [[آیا علم غیب پیامبران و امامان از لحاظ مرتبه یکسان یا متفاوت است؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌ وابسته}}
{{پایان پرسش‌ وابسته}}


== پانویس ==
== پانویس ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش