پرش به محتوا

چه ضرورتی برای ظهور امام مهدی وجود دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - 'رده:(اا): پرسش‌هایی با ۱ پاسخ' به '')
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی = [[مهدویت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت]]
| موضوع اصلی = [[مهدویت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت]]
| موضوع فرعی =  چه ضرورتی برای ظهور امام مهدی وجود دارد؟
| تصویر = 7626626268.jpg
| تصویر = 7626626268.jpg
| اندازه تصویر = 200px
| نمایه وابسته =  
| نمایه وابسته =  
| مدخل اصلی = [[مهدویت]]
| مدخل اصلی = [[مهدویت]]
خط ۲۵: خط ۲۳:


'''۲. ضرورت غلبه حق بر باطل''': برای بررسی این ضرورت، با تبیین سه مقدمه اصل دلیل روشن می‌شود:
'''۲. ضرورت غلبه حق بر باطل''': برای بررسی این ضرورت، با تبیین سه مقدمه اصل دلیل روشن می‌شود:
* آنچه در اصطلاح فلسفه به نام نظام جهان و قانون اسباب خوانده می‌شود، در زبان دین، سنت الهی نامیده می‌شود<ref>[[مرتضی مطهری]]، [[عدل الهی (کتاب)|عدل الهی]]. مجموعه آثار، ج۱، ص ۱۳۵.</ref>. که از سه ویژگی برخوردار است: عمومیت داشتن و تغییرناپذیری؛ خدایی بودن؛ منافات نداشتن با آزادی و اختیار انسان<ref>[[مرتضی مطهری]]، [[عدل الهی (کتاب)|عدل الهی]]. مجموعه آثار، ج۱، ص ۱۳۵، ۱۳۶.</ref>. براساس آموزه‌های وحیانی، سنن و قوانین تخلف‌ناپذیر حاکم بر عالم، لازمۀ علّی و معلولی جهان بوده و در علل و معلول‌های مادی و غیر مادی جریان دارد<ref>[[مرتضی مطهری]]، [[وحی و نبوت (کتاب)|وحی و نبوت]]. مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۳۵.</ref>. بنابراین حرکت و قیام [[امام مهدی]]{{ع}} نیز از این قاعده مستثنا نبوده و در گسترۀ سنن و قوانین لایتخلف حاکم بر عالم قرار می‌گیرد. قرآن نیز این گمان را به شدت نفی می‌کند که اراده‌ای گزاف‌کار و مشیتی بی‌قاعده و بی‌حساب سرنوشت‌های تاریخی را دگرگون سازد و تصریح دارد بر اینکه قاعده‌ای ثابت و تغییرناپذیر بر سرنوشت‌های اقوام حاکم است: {{متن قرآن|فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الأَوَّلِينَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلا}}<ref>فاطر، ۴۳.</ref>. آیا جز سنت پیشینیان را انتظار می‌کشند؟ پس هرگز در سنت الهی تبدیلی نمی‌یابد و هرگز در سنت الهی تغییری نمی‌یابی. اما سنت‌های حاکم بر سرنوشت‌ها در حقیقت یک سلسله عکس‌العمل‌ها و واکشن‌ها در برابر عمل‌ها و کنش‌ها است. عمل‌های معین اجتماعی، عکس‌العمل‌های معین به دنبال خود دارد و از این رو، در عین آنکه تاریخ با یک سلسله نوامیس قطعی و لایتخلف اداره می‌شود، نقش اراده و اختیار و آزادی انسان محو نمی‌شود<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۹۱.</ref> و مردم می‌توانند سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند. چنان‌که خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ}}<ref>رعد، ۱۱.</ref>؛ بی‌گمان خداوند آنچه قومی دارند دگرگون نکند مگر آنکه آنچه در دل‌هایش دارند دگرگون کنند.
* آنچه در اصطلاح فلسفه به نام نظام جهان و قانون اسباب خوانده می‌شود، در زبان دین، سنت الهی نامیده می‌شود<ref>[[مرتضی مطهری]]، [[عدل الهی (کتاب)|عدل الهی]]. مجموعه آثار، ج۱، ص ۱۳۵.</ref>. که از سه ویژگی برخوردار است: عمومیت داشتن و تغییرناپذیری؛ خدایی بودن؛ منافات نداشتن با آزادی و اختیار انسان<ref>[[مرتضی مطهری]]، [[عدل الهی (کتاب)|عدل الهی]]. مجموعه آثار، ج۱، ص ۱۳۵، ۱۳۶.</ref>. براساس آموزه‌های وحیانی، سنن و قوانین تخلف‌ناپذیر حاکم بر عالم، لازمۀ علّی و معلولی جهان بوده و در علل و معلول‌های مادی و غیر مادی جریان دارد<ref>[[مرتضی مطهری]]، [[وحی و نبوت (کتاب)|وحی و نبوت]]. مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۳۵.</ref>. بنابراین حرکت و قیام [[امام مهدی]] {{ع}} نیز از این قاعده مستثنا نبوده و در گسترۀ سنن و قوانین لایتخلف حاکم بر عالم قرار می‌گیرد. قرآن نیز این گمان را به شدت نفی می‌کند که اراده‌ای گزاف‌کار و مشیتی بی‌قاعده و بی‌حساب سرنوشت‌های تاریخی را دگرگون سازد و تصریح دارد بر اینکه قاعده‌ای ثابت و تغییرناپذیر بر سرنوشت‌های اقوام حاکم است: {{متن قرآن|فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الأَوَّلِينَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلا}}<ref>فاطر، ۴۳.</ref>. آیا جز سنت پیشینیان را انتظار می‌کشند؟ پس هرگز در سنت الهی تبدیلی نمی‌یابد و هرگز در سنت الهی تغییری نمی‌یابی. اما سنت‌های حاکم بر سرنوشت‌ها در حقیقت یک سلسله عکس‌العمل‌ها و واکشن‌ها در برابر عمل‌ها و کنش‌ها است. عمل‌های معین اجتماعی، عکس‌العمل‌های معین به دنبال خود دارد و از این رو، در عین آنکه تاریخ با یک سلسله نوامیس قطعی و لایتخلف اداره می‌شود، نقش اراده و اختیار و آزادی انسان محو نمی‌شود<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۹۱.</ref> و مردم می‌توانند سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند. چنان‌که خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ}}<ref>رعد، ۱۱.</ref>؛ بی‌گمان خداوند آنچه قومی دارند دگرگون نکند مگر آنکه آنچه در دل‌هایش دارند دگرگون کنند.
* از ویژگی‌های انسان، تضاد درونی میان غرایز متمایل به پایین که هدفی جز امر فردی و محدود و موقت ندارد و گرایش‌های متمایل به بالا که می‌خواهد از حدود فردیت خارج شود و همۀ افراد بشر را در برمی‌گیرد، می‌باشد. نبرد درونی انسان که قدما از آن به نبرد میان عقل و نفس تعبیر می‌کنند، خواه ناخواه به نبرد میان گروه‌های انسان‌ها کشیده می‌شود، یعنی نبرد انسان‌های کمال یافته و آزادی معنوی به‌دست آورده با انسان‌های منحط حیوان‌صفت<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۹-۳۹.</ref>.از این رو از آغاز جهان همواره نبردی پی‌گیر میان گروه اهل [[حق]] از طراز ابراهیم و موسی و عیسی{{ع}} و پیروان مؤمن آنها و گروه اهل باطل از طراز نمرود و فرعون و جباران یهود و... برپا بوده است که در این نبردها گاهی حق و گاهی باطل پیروز بوده است، ولی این پیروزی‌ها و شکست‌ها بستگی به یک سلسله عوامل اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی داشته است<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۴۹.</ref>.
* از ویژگی‌های انسان، تضاد درونی میان غرایز متمایل به پایین که هدفی جز امر فردی و محدود و موقت ندارد و گرایش‌های متمایل به بالا که می‌خواهد از حدود فردیت خارج شود و همۀ افراد بشر را در برمی‌گیرد، می‌باشد. نبرد درونی انسان که قدما از آن به نبرد میان عقل و نفس تعبیر می‌کنند، خواه ناخواه به نبرد میان گروه‌های انسان‌ها کشیده می‌شود، یعنی نبرد انسان‌های کمال یافته و آزادی معنوی به‌دست آورده با انسان‌های منحط حیوان‌صفت<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۹-۳۹.</ref>.از این رو از آغاز جهان همواره نبردی پی‌گیر میان گروه اهل [[حق]] از طراز ابراهیم و موسی و عیسی {{ع}} و پیروان مؤمن آنها و گروه اهل باطل از طراز نمرود و فرعون و جباران یهود و... برپا بوده است که در این نبردها گاهی حق و گاهی باطل پیروز بوده است، ولی این پیروزی‌ها و شکست‌ها بستگی به یک سلسله عوامل اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی داشته است<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۴۹.</ref>.
* براساس آموزه‌های وحیانی، عالم در نظام هستی به حق بپا است و باطل و پوچی مغلوب حق است، چنان‌که خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ }}<ref>انبیاء، ۱۸.</ref>؛ بلکه حق را بر باطل می‌کوبیم و آن را فرو می‌شکافد، آنگاه است که آن نبود می‌شود، و وای بر شما از توصیفی که می‌کنید. این آیه بیانگر آن است که باطل نمی‌تواند برای همیشه در مقابل حق بایستد و اگر چه به‌صورت ظاهری و موقت بر حق گشته و برای مدتی آن را پوشانده است، ولی آن‌گاه که حق به جنگ او می‌آید، آن را از بن برمی‌کند<ref>[[مرتضی مطهری]]، فلسفه تاریخ، مجموعه آثار، ج ۱۵، ص ۱۰۲۶.</ref>. بنابراین باطل، در جوامع بشری رخ نموده و ظاهربینان تنها به ظاهر جامعه نظر انداخته و بی‌توجه به اعماق آن می‌پندارند اصالت واقعی با باطل بوده و حق جایگاهی ندارد؛ در حالی که حق و نظام حق اصیل بوده و مثل آب زیر کف، جریان داشته و جامعه را به جلو می‌برد و باطل نیز طفیل آن بوده که با نیروی حق حرکت می‌کند. بنابراین باطل تنها از دید سطحی و حسی، و نه تحلیلی و تعقلی، حرکت و جولان دارد، اما در نهایت به مغلوبیت می‌انجامد و حق بر باطل غلبه نهایی پیدا می‌کند<ref>[[مرتضی مطهری]]، [[نبرد حق و باطل (کتاب)|نبرد حق و باطل]].مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۰.</ref>.
* براساس آموزه‌های وحیانی، عالم در نظام هستی به حق بپا است و باطل و پوچی مغلوب حق است، چنان‌که خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ }}<ref>انبیاء، ۱۸.</ref>؛ بلکه حق را بر باطل می‌کوبیم و آن را فرو می‌شکافد، آنگاه است که آن نبود می‌شود، و وای بر شما از توصیفی که می‌کنید. این آیه بیانگر آن است که باطل نمی‌تواند برای همیشه در مقابل حق بایستد و اگر چه به‌صورت ظاهری و موقت بر حق گشته و برای مدتی آن را پوشانده است، ولی آن‌گاه که حق به جنگ او می‌آید، آن را از بن برمی‌کند<ref>[[مرتضی مطهری]]، فلسفه تاریخ، مجموعه آثار، ج ۱۵، ص ۱۰۲۶.</ref>. بنابراین باطل، در جوامع بشری رخ نموده و ظاهربینان تنها به ظاهر جامعه نظر انداخته و بی‌توجه به اعماق آن می‌پندارند اصالت واقعی با باطل بوده و حق جایگاهی ندارد؛ در حالی که حق و نظام حق اصیل بوده و مثل آب زیر کف، جریان داشته و جامعه را به جلو می‌برد و باطل نیز طفیل آن بوده که با نیروی حق حرکت می‌کند. بنابراین باطل تنها از دید سطحی و حسی، و نه تحلیلی و تعقلی، حرکت و جولان دارد، اما در نهایت به مغلوبیت می‌انجامد و حق بر باطل غلبه نهایی پیدا می‌کند<ref>[[مرتضی مطهری]]، [[نبرد حق و باطل (کتاب)|نبرد حق و باطل]].مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۰.</ref>.


نتیجه اینکه: اگر چه در طول حیات بشری، همواره نبرد بین حق و باطل پدید آمده است، اما پیروزی نهایی حق بر باطل یکی از سنت‌های الهی به‌شمار می‌آید<ref>[[مرتضی مطهری]]، [[نبرد حق و باطل (کتاب)|نبرد حق و باطل]].مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۳۸.</ref>. و سیر تکاملی بشریت به‌سوی آزادی از اسارت طبیعت مادی و شرایط اقتصادی و منافع فردی و گروهی و تقواپیشگی و دین‌محوری و ... پیش می‌رود و ارادۀ بشر مترقی در اثر تکامل فرهنگ و توسعه و بینش و گرایش به ایدئولوژی‌های مترقی به‌تدریج از اسارت محیط طبیعی و اجتماعی و غرایز حیوانی آزادتر شده و آن را تحت تأثیر قرار داده است<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۴۴.</ref>. این امر جز با ظهور یک منجی مصلح محقق نخواهد گشت و براساس آموزه‌های وحیانی، قیام [[امام مهدی]]{{ع}} به‌عنوان آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل تحقق پذیرفته<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص59.</ref>.و از حکومت نیروهای باطل و حیوان‌مآبانه و خودخواهانه و خودگرایانه اثری نخواهد ماند<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۴۱.</ref>. در نتیجه سنت الهی، غلبۀ نهایی حق بر باطل با ظهور [[امام مهدی|مهدی موعود]]{{ع}} صورت می‌پذیرد، چنان‌که خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}<ref>قصص، ۵.</ref>؛ و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان (مردم) گردانیم و ایشان را وارث (زمین) کنیم.
نتیجه اینکه: اگر چه در طول حیات بشری، همواره نبرد بین حق و باطل پدید آمده است، اما پیروزی نهایی حق بر باطل یکی از سنت‌های الهی به‌شمار می‌آید<ref>[[مرتضی مطهری]]، [[نبرد حق و باطل (کتاب)|نبرد حق و باطل]].مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۳۸.</ref>. و سیر تکاملی بشریت به‌سوی آزادی از اسارت طبیعت مادی و شرایط اقتصادی و منافع فردی و گروهی و تقواپیشگی و دین‌محوری و ... پیش می‌رود و ارادۀ بشر مترقی در اثر تکامل فرهنگ و توسعه و بینش و گرایش به ایدئولوژی‌های مترقی به‌تدریج از اسارت محیط طبیعی و اجتماعی و غرایز حیوانی آزادتر شده و آن را تحت تأثیر قرار داده است<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۴۴.</ref>. این امر جز با ظهور یک منجی مصلح محقق نخواهد گشت و براساس آموزه‌های وحیانی، قیام [[امام مهدی]] {{ع}} به‌عنوان آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل تحقق پذیرفته<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص59.</ref>.و از حکومت نیروهای باطل و حیوان‌مآبانه و خودخواهانه و خودگرایانه اثری نخواهد ماند<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۴۱.</ref>. در نتیجه سنت الهی، غلبۀ نهایی حق بر باطل با ظهور [[امام مهدی|مهدی موعود]] {{ع}} صورت می‌پذیرد، چنان‌که خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}<ref>قصص، ۵.</ref>؛ و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان (مردم) گردانیم و ایشان را وارث (زمین) کنیم.


'''۳. وحدت جهانی''': [[اسلام]] قوانینی دارد که مرز و حد و منطقه و ملیت و نژاد و... نمی‌شناسد و برای دولت جهانی وضع شده است. از یک سو دنیا از نظر احتجاج رو به این جهت می‌رود که قانون واحد و مسلک واحد داشته و وابستگی‌های فردی و اجتماعی او به‌سوی وحدت پیش می‌رود و از سوی دیگر، امکانات فعلی بشر برای ایجاد این وحدت کافی نیست؛ زیرا بشر همان بشر است و به قول راسل خطر نابودی او در میان است. پس بشر به‌سوی بن‌بستی پیش می‌رود که یا به نابودی کامل می‌انجامد و یا مدد غیبی نصیب او می‌شود<ref>یادداشت‌های استاد مطهری، ج ۹، ص ۴۳۴.</ref>. بی‌تردید مقتضای حکیم بودن ذات باری‌تعالی آن است که بشر از نابودی رهایی یابد که براساس آموزه‌های وحیانی این امر تنها با ظهور منجی محقق می‌شود.<ref>[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت ج۱۰]]، ص۵۳-۶۰.</ref>.
'''۳. وحدت جهانی''': [[اسلام]] قوانینی دارد که مرز و حد و منطقه و ملیت و نژاد و... نمی‌شناسد و برای دولت جهانی وضع شده است. از یک سو دنیا از نظر احتجاج رو به این جهت می‌رود که قانون واحد و مسلک واحد داشته و وابستگی‌های فردی و اجتماعی او به‌سوی وحدت پیش می‌رود و از سوی دیگر، امکانات فعلی بشر برای ایجاد این وحدت کافی نیست؛ زیرا بشر همان بشر است و به قول راسل خطر نابودی او در میان است. پس بشر به‌سوی بن‌بستی پیش می‌رود که یا به نابودی کامل می‌انجامد و یا مدد غیبی نصیب او می‌شود<ref>یادداشت‌های استاد مطهری، ج ۹، ص ۴۳۴.</ref>. بی‌تردید مقتضای حکیم بودن ذات باری‌تعالی آن است که بشر از نابودی رهایی یابد که براساس آموزه‌های وحیانی این امر تنها با ظهور منجی محقق می‌شود.<ref>[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت ج۱۰]]، ص۵۳-۶۰.</ref>.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش