|
|
خط ۳۹: |
خط ۳۹: |
|
| |
|
| [[سوء قصد]] به [[جان]] [[پیامبر خاتم]] {{صل}} از دیگر حوادث مهم بعد از [[فتح خیبر]] بود. [[زینب]] دختر [[حارث]] [[یهودی]]، گوسفندی زهرآلود برای [[پیامبر]] {{صل}} آورد تا بدین وسیله، ایشان را به [[شهادت]] برساند؛ اما حضرت، متوجه قصد پلیدش شد و از خوردن آن، خودداری کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۲-۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۵۶.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[غزوه خیبر (مقاله)|غزوه خیبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۷۱؛ [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۶۴-۶۵؛ [[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]، [[خیبر / غزوه (مقاله)|مقاله «غزوه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | | [[سوء قصد]] به [[جان]] [[پیامبر خاتم]] {{صل}} از دیگر حوادث مهم بعد از [[فتح خیبر]] بود. [[زینب]] دختر [[حارث]] [[یهودی]]، گوسفندی زهرآلود برای [[پیامبر]] {{صل}} آورد تا بدین وسیله، ایشان را به [[شهادت]] برساند؛ اما حضرت، متوجه قصد پلیدش شد و از خوردن آن، خودداری کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۲-۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۵۶.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[غزوه خیبر (مقاله)|غزوه خیبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۷۱؛ [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۶۴-۶۵؛ [[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]، [[خیبر / غزوه (مقاله)|مقاله «غزوه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> |
|
| |
| ==نبرد خیبر==
| |
| در [[سال هفتم هجری]]، [[رسول خدا]]{{صل}}، برای خاموش کردن کانون [[توطئه]] [[یهودیان]]، به سوی قلعههای [[خیبر]] رفت. خیبر در ۱۶۵ کیلومتری شمال [[مدینه]]<ref>شراب، المعالم الاثیرة فی السنة و السیرة، ص۱۱۰.</ref> و [[قطب]] اصلی [[کشاورزی]] [[حجاز]] در [[صدر اسلام]] بود و خرمای فراوانی داشت و افراد نظامی بسیاری در آن حضور داشتند<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۴.</ref>. یهودیان خیبر در هفت قلعه به نامهای [[ناعم]]، قَموص، کَتیبه، نَطاة، شِقّ، وَطیح و سُلالم استقرار داشتند<ref>بلعمی، تاریخ نامه طبری، ج۳، ص۲۳۰.</ref>. [[هدف]] [[مسلمانان]] از [[لشکرکشی]] به خیبر، از میان برداشتن کانون خطری بود که همواره [[دولت اسلامی]] مدینه را [[تهدید]] میکرد؛ زیرا خیبر، [[پناهگاه]] [[مخالفان]] [[دولت نبوی]] همچون [[بنی نضیر]] و پشتوانه [[قریش]] و محرک [[قبیله غطفان]] و بنی فَزاره به شمار میآمد و دستیابی به آن، موجب از میان رفتن تحرکات و فعالیتهای [[مخالفان پیامبر]] بود و موانعی که برای [[گسترش اسلام]] در شمال شبه جزیره وجود داشت، از میان میرفتند.
| |
| گسترش اسلام به سوی شمال، [[امنیت]] دولت اسلامی را از تهدیدهای [[غطفان]] و [[رئیس]] [[آشوب]] [[طلب]] آن، عُیینة بن حِصن [[آسوده]] میساخت. همچنین موجب دست یافتن مسلمانان بر راههای [[تجارت]] به [[سرزمین شام]] میشد. رسول خدا{{صل}} پیش از رفتن به سوی [[خیبریان]]، چندین [[نامه]] به ایشان نوشت و آنان را [[بیم]] و [[اندرز]] داد، ولی خیبریان نامه رسول خدا{{صل}} را بیپاسخ گذاشتند. آن [[حضرت]] پس از [[اتمام حجت]] و دریافت نکردن پاسخ نامه، به سوی ایشان [[لشکر]] کشید<ref>یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۳، ص۱۰.</ref>.
| |
| مسلمانان در [[جنگ خیبر]]، با [[نبرد]] و درگیری به گشودن برخی قلعههای محکم موفق شدند. یهودیان حاضر در دیگر قلعهها، چون وضع را این گونه دیدند، تقاضای [[صلح]] کردند که رسول خدا{{صل}} تقاضای آنان را پذیرفت و بنا شد یهودیان در سرزمینهای خود بمانند و هر گاه [[پیامبر]] [[اراده]] کرد، کوچ کنند و از آنجا بروند. یهودیان موظف شدند نیمی از محصولات سالانه کشتزارهای خویش را – که اکنون بر اساس [[دستور خدا]] به [[مالکیت]] [[مسلمانان]] حاضر در [[پیکار]] در آمده بود - در [[اختیار]] مسلمانان قرار دهند<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۳۴۳-۳۵۲.</ref>.
| |
|
| |
| [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} در [[جنگ خیبر]] نقشی چشمگیر داشت. [[رسول خدا]]{{صل}} در این [[جنگ]] پس از ناکامی [[ابوبکر]] و [[عمر]] در برابر بعضی از قلعهها که [[مقاومت]] میکردند، جمله معروف خویش را درباره علی{{ع}} فرمود: «فردا [[پرچم]] را به دست کسی میدهم که [[خدا]] و رسولش او را [[دوست]] دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست میدارد، [[خداوند]] به دست او [[پیروزی]] دهد و او فرار کننده از جنگ نیست»<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۳۴۹؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۳؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۲، ص۱۷۷؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۲۸۹: {{متن حدیث|فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ لَيْسَ بِفَرَّارٍ}}. این حدیث به «حدیث رایت» معروف شده است.</ref>. [[روز]] بعد امیر مؤمنان علی{{ع}} [[مأمور]] گشودن دو قلعه وَطیح و سُلالم<ref>استاد جعفر مرتضی عاملی درباره اینکه کدام قلعه به دست امام علی{{ع}} فتح شد بحثی دارند. ر.ک: الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۱.</ref> شد، [[یهودیان]] به [[مبارزه]] با او در آمدند، آن [[حضرت]] نخست [[حارث]] و سپس مرحب دو [[دلاور]] نامدار [[یهودی]] را به [[خاک]] افکند و این [[رجز]] را میخواند:
| |
| من همان کسی هستم که مادرم نام مرا شیر ([[حیدر]]) نهاده
| |
| به سان شیر بیشهام و دیدارم [[خوف]] انگیز است
| |
| و در مبارزهها سنگ تمام میگذارم<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۵؛ [[احمد بن حنبل]]، [[فضائل الصحابه]]، ج۲، ص۷۵۱؛ [[حلبی]]، [[السیرة الحلبیه]]، ج۱، ص۵۵:
| |
| {{متن حدیث|أَنَا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَةَ *** كَلَيْثِ غَابَاتٍ كَرِيهِ الْمَنْظَرَةِ *** أَكِيلُكُمْ بِالسَّيْفِ كَيْلَ السَّنْدَرَةِ}}.</ref>.
| |
|
| |
| در همین [[نبرد]] چون سپر از کف امیر مؤمنان علی{{ع}} به [[زمین]] افتاد، در یکی از قلعهها را کند و به عنوان سپر از آن استفاده کرد، سپس آن را برای گذر مسلمانان بر روی [[خندق]] انداخت. سنگینی در به قدری بود که پس از پایان [[جنگ]] چهل و یا هفتاد نفر نتوانستند آن را جابهجا کنند<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ج۴، ص۲۱۲؛ محب طبری، ذخائر العقبی، ج۱، ص۲۳۵.</ref>.
| |
| [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[فتح خیبر]]، سراغ [[یهودیان]] [[وادی القری]] رفت. آنان را به [[اسلام]] فرا خواند. یهودیان نپذیرفتند. پس از [[جنگی]] مختصر [[تسلیم]] شدند. رسول خدا{{صل}} با آنان نیز [[رفتاری]] همانند یهودیان [[خیبر]] کرد و [[زمینها]] و نخلستانها را در اختیارشان قرار داد. چون خبر یهودیان خیبر و وادی القری به [[یهود]] [[تیماء]] رسید، [[مقاومت]] در برابر اسلام را [[بیهوده]] دیدند و با [[پیامبر]] [[مصالحه]] کردند تا در برابر پرداخت [[جزیه]] در [[سرزمین]] خود بمانند و آئین خود را نگه دارند<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۱۰-۷۱۱.</ref>.
| |
|
| |
| یهودیان [[فدک]] نیز که در نزدیکی خیبر سکونت داشتند، چون از [[چیرگی]] [[مسلمانان]] بر [[خیبریان]] [[آگاه]] شدند، از رسول خدا{{صل}} تقاضای [[صلح]] کردند که آن [[حضرت]] موافقت فرمود. از آنجا که سرزمین فدک بدون [[لشکرکشی]] و جنگ، فتح شده بود، در [[اختیار]] رسول خدا{{صل}} قرار گرفت و از [[اموال]] خالصه آن<ref>اموال و سرزمینهایی که بدون جنگ و درگیری در اختیار حکومت قرار میگرفت، «اموال خالصه» نام داشت و چگونگی مصرف آن در اختیار رسول خدا{{صل}} بود. سربازان مسلمان در آن حقی نداشتند. خداوند در آیه ۶ و ۷ سوره حشر درباره فیء چنین میفرماید: و آنچه خدا از داراییشان به پیامبر خود غنیمت داد، آن نبود که شما با اسب یا شتری بر آن تاخته بودید؛ بلکه خدا پیامبرانش را بر هر که بخواهد مسلط میسازد، و خدا بر هر چیزی قادر است. آن غنیمتی که خدا از مردم قریهها نصیب پیامبرش کرده است از آن خداست و پیامبر و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و مسافران در راه مانده، تا میان توانگرانتان دست به دست نشود. هر چه پیامبر به شما داد بستانید، و از هر چه شما را منع کرد اجتناب کنید و از خدا بترسید که خدا سخت عقوبت است.</ref> [[حضرت]] به شمار آمد. بنابر [[منابع تفسیری]] و [[حدیثی]] [[شیعه]] و برخی [[منابع اهل سنت]]، [[رسول خدا]]{{صل}} بر اساس [[آیه]]: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچگونه فراخرفتاری مورز» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref>؛ [[فدک]] را در سال هفتم و پس از [[جنگ خیبر]] به [[فاطمه زهرا]]{{س}} داد<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ قمی، تفسیر، ج۲، ص۱۸؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۳۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۷۷.</ref>. پس از رسول خدا{{صل}}، فدک از سوی [[خلفا]] [[غصب]] شد و [[احتجاج]] [[فاطمه]]{{س}} و تلاشهای [[امام علی]]{{ع}} برای باز پسگیری آن سودی نبخشید. علی{{ع}} بعدها در نامهای که به [[عثمان بن حنیف]] نوشت، تأکید کرد که فدک (در عصر رسول خدا{{صل}}) در [[اختیار]] ایشان بوده است<ref>سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه نامه قصار، ص۴۱۷.</ref>. بر اساس برخی [[روایات]]، کار فتح و [[مصالحه]] فدک به [[دست امام]] علی{{ع}} انجام شد<ref>قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۱، ص۳۲۱؛ طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۲۰۹؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۱، ص۲۲.</ref>.
| |
|
| |
| در همین سال [[جعفر بن ابی طالب]] و همراهانش که به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کرده بودند، با تقاضای رسول خدا{{صل}} به [[مدینه]] بازگشتند. جعفر و یارانش زمانی به مدینه رسیدند که [[پیامبر]]{{صل}} و [[مسلمانان]] در منطقه [[خیبر]] در حال [[پیکار]] با [[یهود]] بودند. این گروه بیدرنگ راهی خیبر شدند و چون رسول خدا{{صل}} ایشان را دید، چنان شادمان شد که [[اشک شوق]] در دیدگان مبارکش جمع شد و پیشانی جعفر را بوسید و فرمود: نمیدانم از [[پیروزی]] [[نبرد خیبر]] به دست علی شادمان باشم یا به آمدن جعفر<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۳۵۹؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۸۳؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ صدوق، الخصال، ج۱، ص۷۶-۷۷؛ ج۲، ص۴۸۴؛ همو، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۵۴.</ref>؛ پیامبر{{صل}} ایشان را در [[غنائم]] خیبر سهیم کرد<ref>بخاری، الصحیح، ج۴، ص۵۵؛ مسلم، الصحیح، ج۷، ص۱۲۷.</ref> و نمازی که به [[نماز]] [[جعفر طیار]] معروف است به او یاد داد<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۸۶.</ref>. همچنین [[پیامبر خدا]]{{صل}} در [[ذی قعده]] [[سال]] هفتم به [[زیارت]] [[خانه خدا]] رفت و [[عمره]] سال گذشته خود را که [[قریش]] مانع آن شده بود، [[قضا]] کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۳۷۰؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۱، ص۳۵۳ (چاپ زکار، ج۱، ص۴۴۵).</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص ۱۹۱.</ref>
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |