بحث:جنگ خیبر

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

امیر المؤمنین(ع) را «فاتح خیبر» می‌دانند و این از افتخارات و فضایل اوست. خیبر، منطقه‌ای یهودی‌نشین و حاصل‌خیز در ۱۲۰ کیلومتری مدینه بود، با زمین‌های زراعی، چشمه‌های جاری و هفت قلعۀ محکم که هزاران مرد جنگجو با خانواده در آن می‌زیستند و پیرو فرمان رئیس قلعۀ قموص بودند. نبرد مسلمانان با یهودیان خیبرنشین در سال ششم یا هفتم اتفاق افتاد.

سپاه اسلام قلعه‌های خیبر را محاصره کردند. در چند نوبت عملیات نظامی و ناکامی مسلمانان در گشودن قلعه‌ها، پیامبر اکرم(ص) پرچم را به دست علی(ع) سپرد. علی(ع) شجاعانه حمله کرد و قلعۀ قموص را پس از بیست روز که در محاصره بود فتح نمود و مرحب خیبری را کشت و یهودیان تسلیم شدند و مصالحه‌نامه‌ای میان آنان و مسلمانان امضا شد.

خیبر امروز، فلاتی در ۱۲۰ کیلومتری شمال مدینه در وادی زیدیّه است و یک قلعۀ قدیمی و چشمه‌های آب و بیش از سه‌هزار سکنه دارد[۱] خیبرگشایی علی بن ابی طالب(ع)، بخصوص پس از جملۀ معروفی که پیامبر دربارۀ وی فرمود (فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند و او حتما پیروز خواهد شد) از فضایل برجستۀ آن حضرت به شمار می‌آید: «لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كَرَّاراً غَيْرَ فَرَّارٍ لَا يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْه‏»[۲] حضرت، در سنگین قلعۀ خیبر را کند و از آن پلی برای عبور فاتحان قرار داد[۳] تعبیر «فتح خیبر»، معمولا در مورد کارهای عظیم و دشوار به کار می‌رود. از امام علی(ع) به عنوان فاتح خیبر، خیبرگشا، خیبرگیر، خیبرستان هم یاد می‌شود[۴].

نبرد خیبر

در سال هفتم هجری، رسول خدا(ص)، برای خاموش کردن کانون توطئه یهودیان، به سوی قلعه‌های خیبر رفت. خیبر در ۱۶۵ کیلومتری شمال مدینه[۵] و قطب اصلی کشاورزی حجاز در صدر اسلام بود و خرمای فراوانی داشت و افراد نظامی بسیاری در آن حضور داشتند[۶]. یهودیان خیبر در هفت قلعه به نام‌های ناعم، قَموص، کَتیبه، نَطاة، شِقّ، وَطیح و سُلالم استقرار داشتند[۷]. هدف مسلمانان از لشکرکشی به خیبر، از میان برداشتن کانون خطری بود که همواره دولت اسلامی مدینه را تهدید می‌کرد؛ زیرا خیبر، پناهگاه مخالفان دولت نبوی همچون بنی نضیر و پشتوانه قریش و محرک قبیله غطفان و بنی فَزاره به شمار می‌آمد و دستیابی به آن، موجب از میان رفتن تحرکات و فعالیت‌های مخالفان پیامبر بود و موانعی که برای گسترش اسلام در شمال شبه جزیره وجود داشت، از میان می‌رفتند.

گسترش اسلام به سوی شمال، امنیت دولت اسلامی را از تهدیدهای غطفان و رئیس آشوب طلب آن، عُیینة بن حِصن آسوده می‌ساخت. همچنین موجب دست یافتن مسلمانان بر راه‌های تجارت به سرزمین شام می‌شد. رسول خدا(ص) پیش از رفتن به سوی خیبریان، چندین نامه به ایشان نوشت و آنان را بیم و اندرز داد، ولی خیبریان نامه رسول خدا(ص) را بی‌پاسخ گذاشتند. آن حضرت پس از اتمام حجت و دریافت نکردن پاسخ نامه، به سوی ایشان لشکر کشید[۸].

مسلمانان در جنگ خیبر، با نبرد و درگیری به گشودن برخی قلعه‌های محکم موفق شدند. یهودیان حاضر در دیگر قلعه‌ها، چون وضع را این گونه دیدند، تقاضای صلح کردند که رسول خدا(ص) تقاضای آنان را پذیرفت و بنا شد یهودیان در سرزمین‌های خود بمانند و هر گاه پیامبر اراده کرد، کوچ کنند و از آنجا بروند. یهودیان موظف شدند نیمی از محصولات سالانه کشتزارهای خویش را – که اکنون بر اساس دستور خدا به مالکیت مسلمانان حاضر در پیکار در آمده بود - در اختیار مسلمانان قرار دهند[۹].

امیر مؤمنان علی(ع) در جنگ خیبر نقشی چشمگیر داشت. رسول خدا(ص) در این جنگ پس از ناکامی ابوبکر و عمر در برابر بعضی از قلعه‌ها که مقاومت می‌کردند، جمله معروف خویش را درباره علی(ع) فرمود: «فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست می‌دارد، خداوند به دست او پیروزی دهد و او فرار کننده از جنگ نیست»[۱۰]. روز بعد امیر مؤمنان علی(ع) مأمور گشودن دو قلعه وَطیح و سُلالم[۱۱] شد، یهودیان به مبارزه با او در آمدند، آن حضرت نخست حارث و سپس مرحب دو دلاور نامدار یهودی را به خاک افکند و این رجز را می‌خواند: من همان کسی هستم که مادرم نام مرا شیر (حیدر) نهاده به سان شیر بیشه‌ام و دیدارم خوف انگیز است و در مبارزه‌ها سنگ تمام می‌گذارم[۱۲].

در همین نبرد چون سپر از کف امیر مؤمنان علی(ع) به زمین افتاد، در یکی از قلعه‌ها را کند و به عنوان سپر از آن استفاده کرد، سپس آن را برای گذر مسلمانان بر روی خندق انداخت. سنگینی در به قدری بود که پس از پایان جنگ چهل و یا هفتاد نفر نتوانستند آن را جابه‌جا کنند[۱۳].

رسول خدا(ص) پس از فتح خیبر، سراغ یهودیان وادی القری رفت. آنان را به اسلام فرا خواند. یهودیان نپذیرفتند. پس از جنگی مختصر تسلیم شدند. رسول خدا(ص) با آنان نیز رفتاری همانند یهودیان خیبر کرد و زمین‌ها و نخلستان‌ها را در اختیارشان قرار داد. چون خبر یهودیان خیبر و وادی القری به یهود تیماء رسید، مقاومت در برابر اسلام را بیهوده دیدند و با پیامبر مصالحه کردند تا در برابر پرداخت جزیه در سرزمین خود بمانند و آئین خود را نگه دارند[۱۴].

یهودیان فدک نیز که در نزدیکی خیبر سکونت داشتند، چون از چیرگی مسلمانان بر خیبریان آگاه شدند، از رسول خدا(ص) تقاضای صلح کردند که آن حضرت موافقت فرمود. از آنجا که سرزمین فدک بدون لشکرکشی و جنگ، فتح شده بود، در اختیار رسول خدا(ص) قرار گرفت و از اموال خالصه آن[۱۵] حضرت به شمار آمد. بنابر منابع تفسیری و حدیثی شیعه و برخی منابع اهل سنت، رسول خدا(ص) بر اساس آیه: ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ[۱۶]؛ فدک را در سال هفتم و پس از جنگ خیبر به فاطمه زهرا(س) داد[۱۷]. پس از رسول خدا(ص)، فدک از سوی خلفا غصب شد و احتجاج فاطمه(س) و تلاش‌های امام علی(ع) برای باز پس‌گیری آن سودی نبخشید. علی(ع) بعدها در نامه‌ای که به عثمان بن حنیف نوشت، تأکید کرد که فدک (در عصر رسول خدا(ص)) در اختیار ایشان بوده است[۱۸]. بر اساس برخی روایات، کار فتح و مصالحه فدک به دست امام علی(ع) انجام شد[۱۹].

در همین سال جعفر بن ابی طالب و همراهانش که به حبشه مهاجرت کرده بودند، با تقاضای رسول خدا(ص) به مدینه بازگشتند. جعفر و یارانش زمانی به مدینه رسیدند که پیامبر(ص) و مسلمانان در منطقه خیبر در حال پیکار با یهود بودند. این گروه بی‌درنگ راهی خیبر شدند و چون رسول خدا(ص) ایشان را دید، چنان شادمان شد که اشک شوق در دیدگان مبارکش جمع شد و پیشانی جعفر را بوسید و فرمود: نمی‌دانم از پیروزی نبرد خیبر به دست علی شادمان باشم یا به آمدن جعفر[۲۰]؛ پیامبر(ص) ایشان را در غنائم خیبر سهیم کرد[۲۱] و نمازی که به نماز جعفر طیار معروف است به او یاد داد[۲۲]. همچنین پیامبر خدا(ص) در ذی قعده سال هفتم به زیارت خانه خدا رفت و عمره سال گذشته خود را که قریش مانع آن شده بود، قضا کرد[۲۳].[۲۴]

جنگ خیبر

خیبر جلگه وسیع حاصل‌خیزی است که در شمال مدینه به فاصله سی و دو فرسنگی آن قرار دارد. ملت یهود برای سکونت و حفاظت خود در آن نقطه دژهای هفت‌گانه و مستحکمی ساخته بودند. ساکنان آنجا در امر زراعت و جمع ثروت و تهیه سلاح و طرز دفاع مهارت کاملی پیدا کرده بودند. جمعیت آنان بالغ بر بیست هزار نفر بود. در میان آنان، جنگاوران و دلیران فراوانی به چشم می‌خورد. روزی که اسلام در سرزمین «مدینه» درخشید، ملت یهود بیش از قریش، عداوت پیامبر(ص) و مسلمانان را به دل گرفت و با تمام توان و قوت برای کوبیدن اسلام، کمربسته و آماده شد. جرم بزرگی که یهودیان خیبر داشتند، این بود که تمام قبایل عرب را برای کوبیدن اسلام تشویق کردند و سپاه شرک با کمک مالی یهودیان خیبر، در یک روز از نقاط مختلف عربستان حرکت کرده، خود را پشت مدینه رسانیدند. در نتیجه جنگ احزاب به وقوع پیوست.

ناجوانمردی یهود خیبر، پیامبر(ص) را بر آن داشت که این کانون خطر را برچیند و همه آنها را خلع سلاح نماید. عامل دیگری که پیامبر(ص) را مصمم ساخت، تا قدرت خیبریان را در هم شکند و آنها را خلع سلاح کند؛ این بود که پیامبر(ص) به سراسر جهان مکاتبه نموده و همه آنها را با لحن قاطع به اسلام دعوت کرده بود. در این صورت هیچ بعید نبود که ملت یهود آلت دست کسری و قیصر شوند و با کمک قدرت‌های خارجی، اسلام را در معرض خطر قرار دهند و یا قدرت‌ها را علیه اسلام بشورانند. چنان که مشرکان را بر ضد اسلام شورانیدند. از این رو پیامبر(ص) لازم دیدند هر چه زودتر آتش خطر را برای همیشه خاموش کند[۲۵]. پیامبر(ص) دستور دادند مسلمانان برای تسخیر آخرین مراکز یهودی و سرزمین عربستان آماده شوند و فرمودند: فقط کسانی می‌توانند افتخار شرکت در این نبرد را به دست آورند که در صلح حدیبیه حضور داشته‌اند. پیامبر(ص) پرچم سفیدی به دست علی(ع) داد و فرمان حرکت صادر کرد. پیامبر با ۱۶۰۰ سرباز و ۲۰۰ سواره‌نظام به سوی خیبر پیشروی کرد. دژهای هفتگانه خیبر هر کدام نام مخصوصی داشت، برای حفاظت و کنترل اخبار خارج دژ، در کنار هر دژی برج مراقبت ساخته شده بود تا نگهبانان برج‌ها، جریان‌ها خارج قلعه را به داخل گزارش دهند. این دژها به اندازه‌ای محکم بود که امکان سوراخ کردن آنها وجود نداشت. مسلمانان که در برابر چنین دشمن مجهز و نیرومند قرار گرفته بودند، باید در تسخیر این دژها از هنرنمایی نظامی و تاکتیک‌های جنگی حداکثر استفاده را می‌بردند.

شبانه تمام نقاط حساس و راه‌ها به وسیله سربازان اسلام اشغال گردید، به قدری این اقدام سریع انجام شد که نگهبانان از این کار آگاهی نیافتند. صبح گاهان که کشاورزان خیبر با لوازم کشاورزی از قلعه‌ها بیرون آمدند، چشم آنها به سربازان دلیر و مجاهدان اسلام افتاد و دیدند که تمام راه‌ها بسته شده و اگر قدمی فراتر بگذارند فوراً دستگیر خواهند شد. این منظره آن چنان آنها را مرعوب ساخت که بی‌اختیار پا به فرار گذاشتند و درهای دژها را بسته و در داخل، شورای جنگی تشکیل دادند. نتیجه شورا این بود که زنان و کودکان را در یکی از دژها، و ذخایر را در دژ دیگر جای دهند، و دلیران و جنگاوران هر قلعه با سنگ و تیر از بالا دفاع کنند و قهرمانان هر دژ بیرون آیند و در بیرون دژ با دلیران اسلام بجنگند. دلاوران یهود با این نقشه یک ماه در برابر ارتش اسلام مقاومت کردند، به طوری که برای تسخیر هر دژ، ده روز تلاش انجام می‌شد و نتیجه‌ای به دست نمی‌آمد[۲۶]. به عقیده گروهی از تاریخ‌نویسان دژی که از خیبر پس از رنج‌های فراوان به دست ارتش اسلام افتاد، دژ «ناعم» بود[۲۷]، به قیمت کشته شدن یکی از سرداران بزرگ اسلام به نام «محمود بن مسلمه انصاری» و زخمی شدن پنجاه نفر از سربازان تمام شد. پس از فتح قلعه‌های مزبور سپاهیان اسلام به طرف دژهای «وطیح» و «سلالم» یورش بردند. ولی مسلمانان با مقاومت سرسختانه یهود در بیرون قلعه روبه‌رو شدند. بیش از ده روز مقاومت جنگاوران یهود مسلمانان هر روز بدون نتیجه به لشکرگاه باز می‌گشتند. روزی ابوبکر مأمور رفتن گردید و روز دیگر عمر، ولی موفقیتی به دست نیاوردند. پیامبر(ص) فرمود: «لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ لَيْسَ فَرَّارٍ»[۲۸]؛ این پرچم را فردا به کسی می‌دهم که خدا و پیامبر را دوست دارد، و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند و خداوند این دژ را به دست او می‌گشاید. او مردی است که هرگز پشت به دشمن نکرده و از صحنه نبرد فرار نمی‌کند».

بنا به نقل «طبرسی» و «حلبی»، حضرت چنین فرمود: «كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ»، یعنی به دشمن حمله کرده و هرگز فرار نمی‌کند. سکوت پر انتظار مردم با جمله پیامبر(ص) که فرمود علی کجاست؟ در هم شکست، و با مقدماتی پیامبر(ص) به آن حضرت دستور پیشروی داد[۲۹]. پیامبر(ص) یاد آور شد که قبل از جنگ نمایندگانی را به سوی سران دژ اعزام بدارد، و آنها را به آیین اسلام دعوت کند، اگر نپذیرفتند آنها را به وظایف خویش تحت لوای حکومت اسلام آشنا سازد، که باید خلع سلاح شوند و با پرداخت جزیه در سایه حکومت اسلامی آزادانه زندگی کنند و اگر به هیچ کدام گردن ننهادند، با آنان بجنگند و این جمله را هم به عنوان آخرین جمله بدرقه راه علی(ع) ساخت: «لَئِنْ يَهْدِي اللَّهُ بِكَ رَجُلًا وَاحِداً خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ يَكُونَ لَكَ حُمْرُ النَّعَمِ»[۳۰]؛ «هرگاه خداوند یک فرد را به وسیله تو هدایت کند بهتر از این است که شتران سرخ موی مال تو باشد و آنها را در راه خدا انفاق کنی».

حضرت علی(ع) ذوالفقار خود را حمایل نمود و هروله کنان با شهامت خاصی که شایسته قهرمانان ویژه میدان‌های جنگی است، به سوی دژ حرکت کرد و پرچم اسلام را که به دست او بود در نزدیکی خیبر بر زمین زد. در این لحظه دلاوران خیبر بیرون ریختند. نخست برادر مرحب، به نام «حارث» به دست علی(ع) کشته شد. مرگ برادر، مرحب را سخت غمگین ساخت، او برای گرفتن انتقام برادر در حالی که غرق سلاح بود، زره یمانی بر تن و کلاهی از سنگ مخصوص تراشیده بر سر داشت، جلو آمد و چنین رجز می‌خواند: در و دیوار گواهی می‌دهد، که من مرحبم، قهرمانی کار آزموده و مجهز به سلاح جنگی هستم. علی(ع) فرمود: «أَنَا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَةَ ضَرْغَامُ آجَامٍ وَ لَيْثٌ قَسْوَرَةٌ» من همان کسی هستم که مادرم مرا حیدر (شیر) خواند؛ مردی دلاور و شیر بیشه‌ها هستم. صدای ضربات شمشیر و نیزه‌های دو قهرمان اسلام و یهود وحشت عجیبی در دل ناظران پدید آورد. ناگهان شمشیر برنده قهرمان اسلام بر فرق مرحب فرود آمد و سپر و کلاه خود و سپر را تا دندان دو نیم ساخت. این ضربت آن‌چنان سهمگین بود که برخی از دلاوران یهود که پشت سر مرحب ایستاده بودند، پا به فرار گذارده به دژ پناه بردند و عده‌ای که فرار نکردند با علی تن به تن جنگیدند و کشته شدند. علی(ع) یهودیان فراری را تا در حصار تعقیب نمود، یک نفر از جنگ‌جویان یهود با شمشیر بر سر علی(ع) زد و سپر از دست آن حضرت افتاد و علی(ع) فوراً متوجه در دژ گردید و آن را از جای خود کند و تا پایان کارزار به جای سپر استفاده کرد. در نتیجه قلعه‌ای که مسلمانان ده روز پشت آن معطل شده بودند، در مدت کوتاهی گشوده شد.

شیخ مفید در ارشاد[۳۱] به سند خاصی از علی(ع) سرگذشت در خیبر را چنین نقل می‌کند: من در خیبر را کنده، به جای سپر به کار بردم، و پس از پایان نبرد آن را مانند پل بر روی خندقی که یهودیان کنده بودند، قرار دادم، سپس آن را میان خندق پرتاب کردم. مردی پرسید: آیا سنگینی آن را احساس نمودی؟ گفتم: به همان اندازه‌ای که سنگینی سپر خود را احساس می‌کردم. علی(ع) فرمود: «مَا قَلَعْتُهَا بِقُوَّةٍ بَشَرِيَّةٍ وَ لَكِنْ قَلَعْتُهَا بِقُوَّةٍ إِلَهِيَّةٍ وَ نَفْسٍ بِلِقَاءِ رَبِّهَا مُطْمَئِنَّةٍ رَضِيَّةٍ»[۳۲]؛ «من هرگز آن در را با نیروی بشری از جا نکندم، بلکه در پرتو نیروی خداداد و با ایمانی راسخ به روز واپسین این کار را انجام دادم». دژهای خیبر فتح شد و یهودیان با شرایط خاص در برابر ارتش اسلام سر تسلیم فرود آوردند[۳۳].[۳۴]

پانویس

  1. فصلنامۀ «میقات حج»، شماره ۳۴ ص۱۴۰
  2. ینابیع المودّه، ص۴۸، ارشاد، مفید، ج ۱ ص۶۴
  3. کشف الغمّه، ج ۱ ص۲۱۵. از جمله ر. ک: «حیدر، فاتح خیبر»، نادر فضلی،۱۳۷۶ ش
  4. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۵۵.
  5. شراب، المعالم الاثیرة فی السنة و السیرة، ص۱۱۰.
  6. واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۴.
  7. بلعمی، تاریخ نامه طبری، ج۳، ص۲۳۰.
  8. یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۳، ص۱۰.
  9. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۳۴۳-۳۵۲.
  10. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۳۴۹؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۳؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۲، ص۱۷۷؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۲۸۹: «فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ لَيْسَ بِفَرَّارٍ». این حدیث به «حدیث رایت» معروف شده است.
  11. استاد جعفر مرتضی عاملی درباره اینکه کدام قلعه به دست امام علی(ع) فتح شد بحثی دارند. ر.ک: الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۱.
  12. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۵؛ احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۷۵۱؛ حلبی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۵۵: «أَنَا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَةَ *** كَلَيْثِ غَابَاتٍ كَرِيهِ الْمَنْظَرَةِ *** أَكِيلُكُمْ بِالسَّيْفِ كَيْلَ السَّنْدَرَةِ».
  13. بیهقی، دلائل النبوه، ج۴، ص۲۱۲؛ محب طبری، ذخائر العقبی، ج۱، ص۲۳۵.
  14. واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۱۰-۷۱۱.
  15. اموال و سرزمین‌هایی که بدون جنگ و درگیری در اختیار حکومت قرار می‌گرفت، «اموال خالصه» نام داشت و چگونگی مصرف آن در اختیار رسول خدا(ص) بود. سربازان مسلمان در آن حقی نداشتند. خداوند در آیه ۶ و ۷ سوره حشر درباره فیء چنین می‌فرماید: و آنچه خدا از داراییشان به پیامبر خود غنیمت داد، آن نبود که شما با اسب یا شتری بر آن تاخته بودید؛ بلکه خدا پیامبرانش را بر هر که بخواهد مسلط می‌سازد، و خدا بر هر چیزی قادر است. آن غنیمتی که خدا از مردم قریه‌ها نصیب پیامبرش کرده است از آن خداست و پیامبر و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و مسافران در راه مانده، تا میان توانگرانتان دست به دست نشود. هر چه پیامبر به شما داد بستانید، و از هر چه شما را منع کرد اجتناب کنید و از خدا بترسید که خدا سخت عقوبت است.
  16. «و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز» سوره اسراء، آیه ۲۶.
  17. کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ قمی، تفسیر، ج۲، ص۱۸؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۳۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۷۷.
  18. سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه نامه قصار، ص۴۱۷.
  19. قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۱، ص۳۲۱؛ طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۲۰۹؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۱، ص۲۲.
  20. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۳۵۹؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۸۳؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ صدوق، الخصال، ج۱، ص۷۶-۷۷؛ ج۲، ص۴۸۴؛ همو، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۵۴.
  21. بخاری، الصحیح، ج۴، ص۵۵؛ مسلم، الصحیح، ج۷، ص۱۲۷.
  22. طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۸۶.
  23. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۳۷۰؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۱، ص۳۵۳ (چاپ زکار، ج۱، ص۴۴۵).
  24. محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص ۱۹۱.
  25. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ص۲۴۰.
  26. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ص۲۴۳ – ۲۴۴.
  27. نام دژهای هفت‌گانه خیبر، عبارت است از «ناعم، قموص، کیتبه، نسطاه، شق، و طیح و سلالم».
  28. مجمع البیان، ج۹، ص۱۲۰.
  29. فروغ ابدیت، ج۲، ص۲۴۶ - ۲۴۹، به نقل از مجمع البیان.
  30. صحیح مسلم، جپنجم، ص۱۹، صحیح بخاری، جپنجم، ص۲۲ - ۲۳، فروغ ابدیت، ج۲، ص۲۵۰.
  31. ارشاد، شیخ مفید، ص۶۴.
  32. بحارالانوار، ج۲۱، ص۴۰.
  33. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج۲، ص۲۵۲.
  34. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۳۱-۳۳۵.