امام علی علیه‌السلام

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از امیر مؤمنان علی)
امام علی (ع)
نقش
نامعلی بن ابی‌طالب
کنیه
  • ابوالحسن
  • ابوالسبطین
  • ابوالریحانتین
  • ابوتراب
  • ابوالائمه
زادروز۱۳ رجب، سال ۳۰ عام الفیل
زادگاه
مدت امامت۲۹ سال (۱۱-۴۰ق)
مدفننجف، عراق
محل زندگی
لقب(ها)
پدرابوطالب
مادرفاطمه بنت اسد
همسر(ان)
فرزند(ان)
طول عمر۶۳ سال

امام علی بن ابی طالب (ع) فرزند حضرت ابوطالب و فاطمه بنت اسد، روز جمعه سیزدهم ماه رجب، بیست و سه سال قبل از هجرت در مکه و درون کعبه به دنیا آمد. ابوالحسن، ابوالحسنین، ابوالریحانتین از کنیه‌ها و امیرالمؤمنین، المرتضی و یعسوب الدین از القاب حضرت است. ایشان در دامان پیامبر خاتم (ص) بزرگ شده و همواره پشتیبان آن حضرت بودند. بعد از بعثت اولین مردی بود که اسلام آورد و از اولین مهاجرین به مدینه محسوب می‌شود. در تمام غزوات دوران پیامبر اکرم (ص) غیر از جنگ تبوک حضور داشت. پیامبر اکرم (ص) در مواقع مختلفی از جمله غدیر خم ایشان را به‌عنوان جانشین معرفی کردند. بعد از رحلت پیامبر براساس توطئه قبلی ایشان را از خلافت کنار گذاشتند و بعد از خلافت ظاهری نیز متحمل سه جنگ داخلی جمل، صفین و نهروان شد. حضرت دارای اوصاف امامت مانند علم لدنی و عصمت بود. سیره امام علی (ع) در امور امور عبادی، عرفانی، علمی، تبلیغی، نظامی، اجتماعی، تربیتی، خانوادگی؛ سیاسی، اقتصادی قابل بررسی است. ایشان در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهل هجری در محراب مسجد کوفه با ضربت شمشیر ابن ملجم مرادی مجروح و دو روز بعد در شب بیست و یکم ماه رمضان به شهادت رسید.

ولادت و نیاکان

امام علی بن ابی طالب (ع) روز جمعه سیزدهم ماه رجب، سی سال پس از عام الفیل و بیست و سه سال قبل از هجرت در مکه و درون کعبه معظمه به دنیا آمد.

پدر و مادر

پدر ایشان ابوطالب فرزند عبدالمطلب و جد ارجمندش عبدالمطلب بن هاشم[۱] و مادرش فاطمه بنت اسد بود[۲].

نام

نام ایشان علی و پسر عمو و داماد پیامبر اسلام (ص) است[۳]. علی به‌معنای بلندی و برتری و غلبه است، علی و اعلی از نام‌های خداوند است. درباره اینکه چه کسی این نام را برای ایشان انتخاب کرده اختلاف نظر وجود دارد، زیرا نام "علی" تا آن زمان سابقه نداشت و کسی فرزندش را علی نام ننهاده بود[۴]. روایات متعددی در این زمینه وجود دارد مانند اینکه حافظ گنجی می‌نویسد: شبی که امام علی به دنیا آمد زمین، نورانی شد. پس ابوطالب از خانه بیرون آمد در حالی که می‌گفت: ای مردم! ولی خدا در کعبه به دنیا آمد و زمانی که صبح شد؛ او به کعبه داخل شد در حالی که می‌گفت: ای خدای این شب تیره و تاریک و ای خدای ماه نورانی و نوردهنده. از لوح محفوظ و مخفی خودت برای ما بیان کن که اسم این نوزاد چه باشد[۵]. پس صدای منادی شنیده شد که می‌گفت: ای اهل بیت پیامبر برگزیده، شما را به فرزندی پاکیزه مخصوص گردانیدم. همانا اسم او علی است که از نام علی اعلی (خدا) گرفته شده است[۶].[۷]

کنیه‌ها

امام علی (ع) کنیه‌های متعددی بر اساس نام فرزندانش داشته است مثل: ابوالحسن، ابوالحسنین، ابوالسبطین، ابوالریحانتین، ابو زینب و ابوتراب[۸].[۹]

علت دو مورد از این کنیه ها بدین شرح است:

  1. ابوتراب: درباره علت نامگذاری علی (ع) به ابوتراب و زمان و مکان آن اختلاف نظر وجود دارد اما از مجموع نقل‌ها به دست می‌آید رسول خدا (ص) در مکان‌ها و زمان‌های گوناگون علی (ع) را با این کنیه خطاب کرده است. در روایتی نقل شده است، در یکی از روزها که رسول خدا (ص) در عشیره[۱۰] بودند، بر بالین امام علی و عمار آمده و دیدند آنها خوابیده‌اند و بر سر و صورت علی (ع) خاک‌های نرمی نشسته است. حضرت آن دو را با مهربانی بیدار کرد و خطاب به علی (ع) فرمود: "ای آغشته به خاک، برخیز! آیا نمی‌خواهی از شقی‌ترین مردم روی زمین به تو خبر دهم، یکی به نام أحیمر (لقب قدار بن سالف) است که ناقه صالح پیامبر را پی کرد و دیگری کسی است که شمشیر بر فرق تو می‌زند و محاسن تو را به خون سرت رنگین می‌کند[۱۱].
  2. ابو ریحانتین: یکی دیگر از کنیه‌های امام علی (ع) ابو ریحانتین است که رسول خدا آن حضرت را با این کنیه خطاب کرده و معنی آن، پدر دو ریحانه بهشتی، یعنی امام حسن و امام حسین (ع) است. جابر از رسول خدا (ص) نقل کرده است که آن حضرت سه روز قبل از وفاتش به علی (ع) فرمود: "سلام خدا بر تو ای پدر دو ریحانه! سفارش می‌کنم در دنیا دو ریحان گل بوستان من را عزیز بداری. زمان کمی مانده است دو رکن تو (پیامبر و فاطمه زهرا) شکسته شوند و خدای متعال جانشین من است درباره تو"[۱۲].[۱۳]

القاب

لقب اسمی است که افراد به آن شهرت پیدا می‌کنند و غیر از اسم اصلی شخص است و بر مدح یا ذم اشخاص دلالت دارد. القاب فراوان امام علی (ع) همگی بر مدح و شخصیت والای ایشان دلالت دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: امیرالمؤمنین [۱۴]، المرتضی، یعسوب الدین، قسیم الجنة و النار، سیدالعرب، الصدیق الأکبر، الوصی و الفاروق[۱۵].[۱۶]

  1. امیرالمؤمنین: یکی از القاب امام علی (ع) امیرالمؤمنین است؛ حذیفه در روایتی از رسول خدا (ص) نقل کرده است که ایشان فرمودند: "اگر مردم می‌دانستند علی در چه زمانی لقب امیرالمؤمنین یافت، هرگز فضائل او را انکار نمی‌کردند؛ زیرا علی در زمانی که آدم، بین روح و جسد بود لقب امیرالمؤمنین یافت و سخن خدا چنین است: هنگامی که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را گرفت و ایشان را بر خودشان گواه گرفت که آیا پروردگار شما نیستیم؟ گفتند: چرا زمانی که خداوند از ملائکه، پیمان گرفت و ملائکه جواب مثبت دادند؛ پس خدای ـ تبارک و تعالی ـ فرمود: "من خدای شما هستم و محمد پیامبر شماست و علی سرپرست و امیر شماست"[۱۷]. همچنین جابر از امام باقر (ع) روایت کرده است که از ایشان پرسیدم: چرا امیرالمؤمنین به این نام نامیده شد؟ حضرت در پاسخ فرمودند: خدا او را به این نام، نامیده است و این چنین در کتابش نازل کرده است: ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ[۱۸] و همانا محمد (ص) رسول من و علی (ع) امیرالمؤمنین است«اللَّهُ سَمَّاهُ وَ هَكَذَا أَنْزَلَ فِي كِتَابِهِ »﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ« وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولِي وَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ»[۱۹].
  2. وصی: یکی دیگر از القاب امام علی (ع) وصی است. در جنگ جمل جوانی از طایفه بنی ضبَّه با یک علامت از لشکریان عایشه بیرون آمد و گفت: ما طایفه بنی ضبه دشمنان علی هستیم؛ همان علی که از قدیم به وصی شناخته شده است[۲۰].[۲۱]

همسران و فرزندان

فرزندان

امیرالمؤمنین (ع) بیست و هفت فرزند داشت که اسامی آنان چنین است:

  1. حسن، حسین، زینب کبری، و ام کلثوم (ع) که مادر ایشان حضرت فاطمه (س) بودند؛
  2. محمد که کنیه‌اش ابوالقاسم و مادرش خوله دختر جعفر بن قیس از طایفه حنفیه بود؛
  3. عباس، جعفر، عثمان و عبدالله که به همراه برادرشان سید الشهداء در کربلا به شهادت رسیدند و مادر ایشان ام البنین، دختر حزام بن خالد بن دارم بود؛ و عباس را ابو قربه می‌گفتند، برای اینکه وی آب‌آور حرم امام حسین (ع) بود و لذا به ایشان سقاء گفته می‌شد، عباس (ع) در هنگام شهادت، سی و چهار سال داشت؛ عبدالله در حالی که بیست و پنج سال از عمرش می‌گذشت به شهادت رسید و جعفر نیز در نوزده سالگی شهید شد؛
  4. عمر و رقیه، مادر این دو، ام‌حبیب، دختر ربیعه بود؛
  5. محمد اصغر که کنیه‌اش ابوبکر بود و عبیدالله که در کربلا شهید شدند و مادرشان، لیلی دختر مسعود از قبیله بنی دارم بود؛
  6. یحیی که مادرش اسماء بنت عمیس بود و او در کودکی قبل از شهادت پدرش از دنیا رفت؛ رمله که مادرش، ام سعید، دختر عروة بن مسعود ثقفی بود؛

دیگر فرزندان؛ نفیسه، ام کلثوم صغری، زینب صغری، رقیه صغری، ام هانی، ام الکرام، جمانه که کنیه‌اش ام جعفر بود، امامه، ام سلمه، میمونه، خدیجه، و فاطمه که مادرهای ایشان همه کنیزانی بودند که حضرت امیر (ع) آنان را خریده بودند.

در روایات شیعه وارد شده است که حضرت فاطمه (ع) پس از وفات پدر بزرگوارش کودکی را سقط کرد که پیامبر (ص) او را محسن نام گذاشته بودند؛ بنابراین اولاد حضرت امیر (ع) بیست و هشت نفر خواهند بود[۲۲].[۲۳]

علی بن
ابی‌طالب
حسنحسینمحمد حنفیه
زیدحسنسجادعلیابوهاشم
حنفیه
حسنیحییمحمدحسن
زیدیان
طبرستان
علی
عبداللهداوودحسنابراهیمجعفرمحمدحسن
سلیمانعلیاسماعیلحسنعلی
سلیمانیان
یمن و مکه
حسین
صاحب فخ
ابراهیم
طباطبا
حسنحسینعمرزید
بن علی
محمد باقر
محمدقاسم الرسیعبیداللهیحییادریسجعفر صادق
امامان یمن
موسییحییابراهیمادریسسلیمانمحمد
نفس زکیه
جعفرعیسی
علیابراهیمعبداللهادریسیان و
حمودیان اسپانیا
سلیمانیان
مغرب
شریفان
مراکش
شریفان
سوس
حسین
الأخيضر‎
یوسفاسماعیلعبداللهموسی کاظماسحاقمحمد الدیباج
بنو الأخيضر‎موسیصالحسلیمانمحمدشاه چراغرضا
بنو قتاده
مکه و
بنو فلیته
بنو صالح
غنا
شریفان
سلیمانی
امامان غائبمحمد التقی
خلفای فاطمیموسی مبرقععلی النقی
امامان
الموت
محمدحسن عسکریجعفر
مهدی

شمایل و صفات ظاهری

شمایل به معنای خلق و خوی و خصوصیات چهره و اندام و سیمای ظاهری هرکس است. دربارۀ امیر المؤمنین و شمایل او در روایات و تواریخ نکاتی آمده است از جمله اینکه: چهارشانه، نسبتا کوتاه قد و کمی فربه، چهره‌اش زیبا و گندمگون، چشمانی سیاه و درشت، جلوی سرش مو نداشت (اصلع) و موهای اطراف سرش تا لالۀ گوش می‌رسید. گردنش نقره‌گون، محاسنش پرپشت، میان دو شانه‌اش پهن، کف دستان پرگوشت، عضلات بازو و ساعد سطبر، سینه‌ فراخ و استخوان‌های مفاصلش درشت بود. هنگام راه رفتن متمایل به جلو بود و هنگام رفتن به جنگ، هروله می‌کرد. اغلب خنده‌رو بود، محاسن سفیدش را رنگ نمی‌زد. در سینه‌اش تا ناف، خطّی از مو بود، همچون شیرغرّان، شجاعت و قدرتی فوق‌العاده داشت، بازوی هرکس را می‌فشرد، نفسش بند می‌آمد[۲۴].[۲۵]

فضایل و مناقب

فضائل فراوانی برای امیرالمؤمنین (ع) بیان شده است، برخی از این فضائل که از پیامبر (ص) نقل شده عبارت‌اند از:

  1. علی (ع) بهترین بشر: از حذیفة بن یمان نقل شده است رسول خدا (ص) فرمودند: "علی بهترین بشر است و هر کسی آن را انکار کند به یقین کافر است"[۲۶].
  2. تقسیم‌کننده بهشت و دوزخ: اباصلت هروی نقل کرده است که روزی مأمون به امام رضا (ع) گفت: "یا اباالحسن، ما را آگاه ساز که به چه علت پدرت امیرالمؤمنین تقسیم‌کننده بهشت و جهنم خوانده شده؟ این مطلب فکر مرا مشغول ساخته است". امام رضا (ع) به او فرمودند: "ای مأمون آیا تو از پدرت و او از پدرانش از ابن عباس نقل نکرده‌اید که گفت از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمودند: حب علی ایمان و دشمنی با علی کفر است؟" مأمون پاسخ داد: "آری"؛ حضرت فرمودند: "پدرم تقسیم‌کننده بهشت و دوزخ است، زیرا ملاک ایمان و کفر افراد، حب و بغض ایشان است"[۲۷].[۲۸]

همچنین برخی از افتخارات و نقش‌های ویژه امیر المؤمنین (ع) عبارت است از: اولین حامی پیامبر در یوم الإنذار[۲۹]؛ فدایی رسول خدا (ص) در لیلة المبیت[۳۰]؛ برادری پیامبر؛ شجاعت بی نظیر[۳۱]؛ سخاوت و ایثار؛ جان پیامبر[۳۲]؛ پدر امت[۳۳]؛ میزان اعمال[۳۴] و...[۳۵].

سرگذشت تاریخی

از ولادت تا بعثت

دوران کودکی امام با قطحی در مکه هم‌زمان شد، به‌گونه‌ای که زندگی بر ابوطالب سخت می‌گذشت. به همین دلیل سرپرستی علی (ع) را پیامبر (ص) بر عهده گرفت و بدین ترتیب تربیت او از کودکی (شش سالگی) برعهده پیامبر (ص) نهاده شد[۳۶]. امیرالمؤمنین (ع) در این باره می‌فرماید: او مرا در دامن خویش پرورش داد، من کودک بودم که او مرا در آغوش خود می‌فشرد و در استراحت‌گاه مخصوص خویش جای می‌داد، تا جایی که می‌فرماید: «وَ لَقَدْ کُنْتُ‏ أَتَّبِعُهُ‏ اتِّبَاعَ‏ الْفَصِیلِ‏ أَثَرَ أُمِّهِ»[۳۷]. این تعابیر کنایه از شدت ملازمت و همراهی علی (ع) با رسول خدا (ص) است[۳۸].

امام علی (ع) در غار حرا و هنگام بعثت پیامبر (ص) در کنار آن حضرت حضور داشت و صدای ناله شیطان را هنگام نزول وحی شنید[۳۹]. به اتفاق نظر تمام مسلمین او نخستین کسی بود که به پیامبر ایمان آورد (در ده سالگی)[۴۰] و در روزی که پیامبر (ص) مأمور شد دعوت خود را نسبت به خویشاوندان علنی کند، ایمان خود را به پیامبر اظهار کرد و به صراحت برای یاری پیامبر اعلام آمادگی کرد و پیامبر هم او را وصیّ و جانشین خود خواند[۴۱].[۴۲]

از بعثت تا رحلت رسول خدا (ص)

بعد از بعثت پیامبر اکرم (ص) امیرالمؤمنین لحظه‌ای همراهی و تبعیت محض از پیامبر اکرم (ص) را رها نکرد. در شب "لیلة المبیت" یعنی شب توطئۀ قریش برای کشتن پیامبر، در بستر آن حضرت خوابید و زمینۀ هجرت پیامبر (ص) به مدینه را فراهم ساخت. بعد از هجرت پیامبر اکرم (ص)، امیرالمؤمنین (ع) هم به همراه چند تن دیگر مانند حضرت زهرا (س) و فاطمه بنت اسد و ... به سوی مدینه هجرت کردند.

در ماجرای عقد اخوتی که پیامبر (ص) بعد از پنج ماه پس از هجرت به مدینه میان مسلمانان خواند میان خویش و امام علی (ع) پیمان برادری بست. در سال دوم هجرت، با دختر پیامبر، فاطمه (ع) ازدواج کرد. در کنار پیامبر، به دفاع از اسلام و مبارزه با مشرکان و منافقان پرداخت و در همۀ غزوات صدر اسلام مانند جنگ بدر، جنگ احد و ... ـ جز تبوک ـ شرکت جست و بارها زخم برداشت و تا مرز شهادت پیش رفت. در جنگ احد، چنان رشادت و شهامت از خویش نشان داد که ندای غیبی آمد: «لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَی إِلَّا عَلِی»[۴۳]. ‏

رسول خدا (ص) در مسیر بازگشت از آخرین حج عمر خویش در غدیر خم، علی (ع) را به جانشینی خود تعیین فرمود و همه با آن حضرت بیعت کردند[۴۴]. همراهی و مصاحبت، همراه با شدت محبت و تبعیت تا آخر عمر پیامبر ادامه داشت تا جایی که پیامبر وصیت‌های خویش را به امام علی (ع) گفت و آن حضرت در آغوش علی (ع) جان سپرد[۴۵].

از رحلت رسول خدا تا خلافت

مهمترین رویداد پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) تشکیل شورای سقیفه و کنار گذاشتن امام علی (ع) از خلافت بود که پیامبر بارها در یوم الانذار، منزلت و غدیر از آن یاد کرده بود[۴۶]. هر چند در عصر خلفا، علی (ع) قدرت و حکومت نداشت، اما خدمات بسیار ارزنده‌ای را به امت اسلامی ارائه کرد و دست از یاری اسلام و مسلمانان برنداشت[۴۷]، از جمله پاسخگویی به سؤالات اعتقادی و دفع شبهات یهود و نصارا، هدایت و راهنمایی دستگاه خلافت در مسائل دشوار، به ویژه امور قضایی[۴۸] و خدمات اجتماعی مانند: انفاق به فقرا و یتیمان و آزاد کردن بردگان، درختکاری و حفر قنات و...[۴۹]. امام علی (ع) خلفا و حوادث سخت این دوران را در خطبۀ (شقشقیه) به زیبایی ترسیم فرموده است[۵۰].[۵۱]

از خلافت تا شهادت

پس از کشته شدن خلیفۀ سوم، مردم به سوی امام علی (ع) هجوم آوردند، امام با اصرار مردم و تمام شدن حجت، خلافت را قبول کردند[۵۲].

ایشان در دوران کوتاه حکومت با سه گروه روبرو بود:

  1. کسانی که بیعت کرده بودند، اما به دنبال مقام و منصب بودند و چون امام امتیازهای دوران گذشته را از آنان گرفت و در عین حال منصبی به آنان نداد، بیعت خویش را شکستند، اینها ناکثین بودند که جنگ جمل را علیه امام به راه انداختند.
  2. معاویه، از زمان عثمان والی شام بود و سودای خلافت در سر داشت. او مقابل امام (ع) ایستاد و جنگ صفین میان سپاه امام و معاویه (قاسطین) درگرفت. دنیاطلبان و کینه‌توزان، خون عثمان را بهانه قرار دادند و بر ضد حکومت علوی جنگ به راه انداختند.
  3. خوارج، گروهی از سپاه حضرت بودند که به دلیل کوته‌بینی در مقابل امام قرار گرفتند و جنگ نهروان را به امام تحمیل کردند. پس از جنگ نهروان، امام (ع) کوفیان را به جهاد با معاویه ترغیب کرد، آنها به بهانه‌های واهی از تمکین سرباز زدند[۵۳].

امامت و ولایت

اثبات امامت

صفات امامت

علم لدنی

بنابر روایات، امام علی (ع) از دانش لدنی بهره‌مند بوده؛ دانشی که از سوی خداوند افاضه می‌گردد. از روایات بسیاری برمی‌آید دانش امام علی (ع) از همه مردم ـ جز پیامبر (ص) ـ بیش‌تر بوده است[۵۴]. آگاهی از علوم مختلف و پیشگویی‌های حضرت نشان از دانش فراوان اوست، چنانچه پیامبر خاتم (ص) فرمودند: «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا»[۵۵]. به تصریح مفسرین آیه علم الکتاب (سوره رعد آیه ۴۳) در مورد ایشان نازل شده است[۵۶].[۵۷]

عصمت

براساس آیات و روایات فراوانی امیرالمؤمنین (ع) دارای صفت عصمت بوده‌اند. آیاتی مانند آیه مباهله [۵۸] و آیه تطهیر[۵۹] و روایاتی که ذیل این آیات آمده و مصداق اهل بیت را اهل کساء و از جمله امیرالمؤمنین (ع) دانسته، عصمت ایشان ثابت می‌شود. همچنین با استفاده از روایاتی مانند حدیث ثقلین، حدیث علی مع الحق[۶۰] و روایات عصمت مانند روایت ابن‌عباس که گفت: شنیدم پیامبر (ص) می‌فرمود: "من و علی و حسن و حسین (ع) و نه نفر از فرزندان حسین (ع) مطهر و معصومیم”[۶۱] عصمت حضرت به اثبات می‌رسد[۶۲].

افضلیت

در اینکه امیر المؤمنین (ع) از همۀ صحابه ـ بلکه انبیا و اوصیای الهی ـ در جهات مختلف برتر است، روایات فراوانی نقل شده و پیامبر خدا (ص) فضایل او را یک‌ به‌ یک برشمرده و افضل از دیگران دانسته است[۶۳]. روایت صریح و شفاف که بر افضلیت امامان بر همه مردم حتی پیامبران پیشین دلالت می‌کند، روایت علی (ع) است که در کتب فریقین آمده است. آن حضرت از پیامبر پرسید که شما افضل هستنید یا جبرئیل؟ پیامبر خاتم|پیامبر (ص) با تصریح به افضلیت پیامبران بر فرشتگان فرمود: "اى علىّ! خداوند - تبارك و تعالى - پيامبران مرسل خود را بر ملائكه مقرّب خود برترى داده است و مرا بر تمام انبياء و مرسلين برترى داده است، و فضيلت، بعد از من براى تو و امامان بعد از توست و ملائكه كمككار ما و دوستان ما هستند"[۶۴].[۶۵]

سیره

سیره امام علی (ع) در واقع تجسم نظام فکری اوست. آنچه در کلام آن حضرت مورد تأکید است در سیره و رفتار ایشان نیز نمودی آشکار دارد. این سیره می‌تواند در امور عبادی تجلی کند یا عرفانی و اخلاقی و نیز در اموری مانند سیره علمی، تبلیغی، نظامی، اجتماعی، تربیتی، خانوادگی؛ سیاسی، اقتصادی و ...[۶۶].

دیدگاه‌ها درباره شخصیت امام علی

او از شاخص‌ترین چهره‌هایی است که دوست و دشمن، مسلمان و غیرمسلمان، فیلسوف و مورخ نتوانسته‌اند از ذکر فضایل او چشم‌پوشی کنند. معاویه درباره او گفته است: دنیا عقیم است که مانند علی بزاید[۶۷]. ابن سینا گفته است: علی (ع) در میان یاران رسول خدا (ص) مانند کلی در میان جزئیات محسوس یا مانند عقول قاهره نسبت به اجسام مادی بود[۶۸]. در نظر جرج جرداق مسیحی، علی (ع) مردی الهی و هم‌رتبه حضرت مسیح (ع) است[۶۹][۷۰]

اصحاب

مخالفت و دشمنی با امام علی

عدالت‌محوری و دین‌مداری امام علی (ع) سبب مخالفت گروه‌هایی با ایشان شد؛ البته آن حضرت در نحوۀ مقابله با ایشان نه حبّ و بغض شخصی، بلکه مصلحت عموم مسلمانان و نظام اسلامی را در نظر داشت. مخالفان حضرت سه گروه بودند: ناکثین (اصحاب جملقاسطین (معاویه) و مارقین (خوارج نهروان). ویژگی‌های اصلی مخالفان امام جهل خوارج[۷۱]، نفاق که مشخصه معاویه و طرفداران او بود و جمود و تعصب باطل بود.

حضرت علی (ع) تفاوت میان دشمنان خود را به خوبی می‌دانست؛ معاویه آگاهانه به دنبال باطل بود، ولی خوارج انسان‌های حق‌جویی بودند که از روی نادانی و حماقت اشتباه کرده بودند. از این رو بیت المال آنها را قطع نکرد و با نهایت جوانمردی و سعۀ صدر کامل با آنها برخورد کرد[۷۲]. ولی وقتی دست به مخالفت عملی و آشوب‌گری زدند، با شجاعت آنها را سرکوب کرد[۷۳].

مظلومیت

دوستان جاهل و دشمنان آگاه با بی‌مهری با ایشان رفتار کرده تا آنجا که در زمان حیات و پس از شهادت، مظلوم‌ترین فرد تاریخ اسلام بود. رسول خدا (ص) فرمودند: «یا علی، پس از من تو مظلوم می‌شوی، پس وای بر آنکه به تو ستم و تعدّی کند»[۷۴]. خود امام علی (ع) نیز به مظلومیت خویش تصریح کرده است: «از آن دم که رسول خدا وفات یافت، من پیوسته مظلوم بوده‌ام»[۷۵]. جهل و تعصب مردم و عدالت‌طلبی علی (ع) سبب شد، تا نه تنها در بعد سیاسی که در بعد معرفتی هم تنها باشد[۷۶].

برخی از نمودها و جلوه‌های مظلومیت حضرت از این قرار است:

  1. غصب خلافت: حضرت در خطبه شقشقیه به آن اشاره فرموده و می‌فرماید: میراث نبوت را غارت کردند[۷۷].
  2. غصب فدک: در نامه به عثمان بن حنیف به این ظلم اشاره فرموده است[۷۸]، که به هدف از بین بردن پشتوانه مالی بود.
  3. شهادت همسر جوان: بعد از رحلت پیامبر، به قصد درهم کوبیدن پایگاه مقاومت در برابر غصب خلافت در خانه فاطمه زهرا (س) را آتش زدند، او را کتک زده، فرزندش را سقط‌کردند و در نهایت در اثر آسیب‌های روحی و جسمی به شهادت رسید.
  4. اهانت خوارج: خوارج همواره خون به دل مولا کرده و او را به شرک و کفر متهم و از او می‌خواستند توبه کند[۷۹].
  5. تخلف و نافرمانی یاران: جهالت گروهی و بیعت شکنی عده‌ای و بی اعتنایی به دستورهای او از ظلم‌های یارن اوست[۸۰].
  6. شهادت مظلومانه و قبر پنهان: کیفیت شهادت در محراب عبادت و دفع شبانه و مخفیانه بیرون از کوفه، به جهت ترس از نبش قبر و توهین خوارج که تا زمان امام صادق (ع) قبر حضرت مخفی بود از جلوه‌های مظلومیت اوست[۸۱].
  7. هتک حرمت پس از شهادت: لعن و دشنام و به شهادت رساندن یاران و شیعیان راستین حضرت، جلوگیری از نشر فضائل علی (ع) و تبلیغات سوء بر علیه حضرت از نشانه‌های دیگر مظلومیت حضرت است[۸۲].

اما تلاش دستگاه تبلیغاتی برای کم فروغ ساختن خورشید معنویت نقش برآب شد. عظمت امام علی (ع) و اندیشه‌های او با چنین دسیسه‌های کودکانه‌ای فراموش نشده و نمی‌شود و روز به روز عشق و علاقه مردم به او بیشتر می‌شود[۸۳].

شهادت و زیارتگاه

امام علی (ع) در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهل هجری در محراب مسجد کوفه با ضربت شمشیر ابن ملجم مرادی مجروح شد و دو روز بعد در شب بیست و یکم ماه رمضان در حالی که شصت و سه سال از عمر ایشان می‌گذشت به شهادت رسید و با رحلت خود دنیا را در ماتم فرو برد[۸۴].[۸۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. احمد حنبل فضائل امیرالمؤمنین، ص ۱۳۷ و موسوعه الامام امیرالمؤمنین (ع)، ج۱، ص ۶۲.
  2. ربانی گلپایگانی، علی، امامت امام علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۴۲.
  3. مصنفات شیخ مفید، ج ۱۱ ص ۵.
  4. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۵، ص۴۸.
  5. يا ربّ هذا الغسق الدجيّ *** و القمر المبتلج المضيّ‏ بيّن لنا من حكمك المقضيّ *** ما ذا ترى في اسم ذا الصبيّ؟
  6. يا أهل بيت المصطفى النبيِّ *** خصصتمُ بالولدِ الزكيِّ إنَّ اسمه من شامخِ العليِّ *** عليٌّ اشتقَّ من العليِّ کفایة الطالب، گنجی شافعی، ص۴۰۶؛ الفصول المهمه، ابن صباغ، ص۱۷۳ (پاورقی).
  7. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت امام علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۴۱؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۵۵-۱۵۶؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص ۵۷۱-۵۸۶؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۴؛ عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۱۲۵.
  8. الفصل الثانی فی ذکر أسمائه و ألقابه (ع) طبرسی، فضل بن حسن، أعلام الوری بأعلام الهدی (ط ـ القدیمة)، ص ۱۵۴ و موسوعه الامام امیرالمؤمنین (ع)، ج۱، ص ۷۹.
  9. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت امام علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۴۱؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۵۵-۱۵۶؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص ۵۷۱-۵۸۶؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۴.
  10. در نیمه جمادی الاول سال دوم هجرت، پیامبر (ص) و گروهی از مسلمانان در تعقیب کاروان قریش که به سرپرستی ابوسفیان به سوی شام میرفتند؛ تا نقطه‌ای به نام “عشیره” پیش رفتند؛ از همین رو به این غزوه، غزوه عشیره گویند.
  11. «قُمْ يَا أَبَا تُرَابٍ! أَ لَا أُخْبِرُكَ بِأَشْقَى النَّاسِ... أُحَيْمِرُ ثَمُودَ عاقِرُ الناقَةِ وَ الَّذِي يَضْرِبُكَ عَلَى هَذَا -يَعْنِي قَرْنِهِ- فَيُخْضَبُ هَذِهِ مِنْهَا -وَ أَخَذَ بِلِحْيَتِهِ-»؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۳۴؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۱۲۳.
  12. «سَلَامُ اللَّهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا الرَّيْحَانَتَيْنِ أُوصِيكَ بِرَيْحَانَتَيَّ مِنَ الدُّنْيَا فَعَنْ قَلِيلٍ يَنْهَدُّ رُكْنَاكَ وَ اللَّهُ خَلِيفَتِي»؛ الأمالی، شیخ صدوق، ص۱۹۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۴، ص۱۶۶؛ نظم درر السمطین، زرندی حنفی، ص۹۸؛ المناقب، موفق خوارزمی، ص۱۴۱.
  13. عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۱۲۷.
  14. الصحیح من سیره امیرالمؤمنین (ع)، ج۱، ص ۱۵۴ و الیقین باختصاص مولانا علی بامرة المؤمنین نوشته سید بن طاووس.
  15. «قَالَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ مَعَاشِرَ النَّاسِ‏ إِنَّ‏ عَلِیَ‏ بْنَ‏ أَبِی‏ طَالِبٍ‏(ع) مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِیٍّ خُلِقَ عَلِیٌّ مِنْ طِینَتِی وَ هُوَ إِمَامُ الْخَلْقِ بَعْدِی یُبَیِّنُ لَهُمْ مَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنْ سُنَّتِی وَ هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ یَعْسُوبُ الدِّینِ وَ خَیْرُ الْوَصِیِّینَ وَ زَوْجُ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ أَبُو الْأَئِمَّةِ الْمَهْدِیِّینَ‏»؛ بشارة المصطفی لشیعة المرتضی (ط القدیمة)، ص ۲۴ و ر.ک: الصحیح من سیره امیرالمؤمنین (ع)، ج۱، ص ۱۴۰ الفصل الرابع الاسماء و الالقاب و الکنی.
  16. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت امام علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۴۱؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۵۵-۱۵۶؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص ۵۷۱-۵۸۶؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۴.
  17. «لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَتَى سُمِّيَ عَلِيٌّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا أَنْكَرُوا فَضْلَهُ، سُمِّيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ آدَمُ بَيْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ، وَ قَولُهُ تَعَالَى: ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى وَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ: بَلَى، فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: أَنَا رَبُّكُمْ وَ مُحَمَّدٌ نَبِيُّكُمْ وَ عَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ أَمِيرُكُمْ»؛ مدینة المعاجز، سید هاشم بحرانی، ج۱، ص۶۷.
  18. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
  19. اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۱۲.
  20. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۴۴.
  21. عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۱۲۷-۱۲۸.
  22. الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۳۵۴.
  23. عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۱۲۹.
  24. موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۱ ص ۸۶ تا ۹۰، سنن الامام علی، ص ۲۵ تا ۳۱.
  25. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۴۳.
  26. حدیث خیثمة، خیثمة بن سلیمان، ص۲۰۱؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۳، ص۴۹۳.
  27. عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۱، ص۹۲.
  28. عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۲۰۷-۲۰۹.
  29. اعیان الشیعة، ج ۱ ص ۴۲۱- ۳۲۴.
  30. سوره بقره، آیه ۲۰۷.
  31. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷؛ موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۱ ص ۸۶ تا ۹۰، سنن الامام علی، ص ۲۵ تا ۳۱.
  32. ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ«از آن پس كه به آگاهى رسيده ‏اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم». سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  33. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۳۶ ص ۸.
  34. بحار الأنوار، ج ۷ ص ۲۵۲.
  35. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص ۳۹۸؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۷-۹۸؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱؛ ناظم‌زاده قمی، سید اصغر، فضایل و مناقب امام علی، دانشنامه امام علی ج۱۱، ص ۱۸۵.
  36. تاریخ طبری‌، ج ۲ ص ۶۳ و ۶۴؛ سیره ابن هاشم، ج۱، ص ۱۶۲؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص ۲۰۰؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۰۹
  37. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲. من همچون بچه شتری که در پی مادرش می‌رود در پی رسول خدا، ص بودم و از او جدا نمی‌شدم. او هر روز نشانه تازه‌ای از اخلاق نیکو برایم اشکار می‌کرد و به من فرمان می‌‌داد که به او اقتدا کنم.
  38. فروغ ولایت، ص ۲۸۳؛ سیره پیشوایان، ص ۷۱.
  39. مطهری مرتضی، امامت و رهبری، مجموعه آثار ج ۴ ص ۸۵۹.
  40. «سَبَقْتُ إِلَى الْإِيمَانِ وَ الْهِجْرَةِ»؛ سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۵۷؛ امینی، عبد الحسین، الغدیر، ج ۳ ص ۲۳۷.
  41. تاریخ طبری‌، ج ۲ ص ۶۳ و ۶۴.
  42. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۹۸؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص ۵۷۱-۵۸۶.
  43. الکامل فی التاریخ‌، ج ۲ ص ۱۵۴.
  44. مسند احمد، ج ۱ ص ۸۴، ۱۱۸، ۱۱۹ و ۱۵۲.
  45. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص ۳۹۸؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص ۵۷۱-۵۸۶.
  46. نهج البلاغه، خ ۳؛ اعیان الشیعه ج ۱ ص ۳۲۴ ـ ۴۲۱.
  47. «فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَايَتِكُمُ الَّتِي إِنَّمَا هِيَ مَتَاعُ أَيَّامٍ قَلَائِلَ يَزُولُ مِنْهَا مَا كَانَ كَمَا يَزُولُ السَّرَابُ [وَ] أَوْ كَمَا يَتَقَشَّعُ السَّحَابُ. فَنَهَضْتُ فِي تِلْكَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ اطْمَأَنَّ الدِّينُ وَ تَنَهْنَهَ»؛ نهج البلاغه، نامه ۶۲. ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم شاهد شکافی در اسلام یا نابودی آن باشم که مصیبتش برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگ‌تر باشد حکومتی که متاع و بهره‌ دوران کوتاه زندگی دنیاست و آنچه از آن بوده است به زودی زوال می‌پذیرد همان گونه که سراب زائل می‌گردد.
  48. ر.ک: فروغ ولایت، ص ۲۸۳ و سیره پیشوایان، ص ۷۱؛ امام علی (ع) و همگرایی اسلامی در عصر خلافت.
  49. الکافی، ج ۵، ص ۷۴.
  50. نهج البلاغه خطبه ۳.
  51. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۹۵؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص ۵۷۱-۵۸۶؛ محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت ص ۲۱ ـ ۲۶؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  52. «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ٢.
  53. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص ۳۹۸؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۷؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص ۵۷۱-۵۸۶.
  54. شیخ مفید، الارشاد، ۲۲.
  55. حر عاملی، وسائل الشیعه ج ۲۷ ص ۳۴.
  56. تفسیر قمی، ج ۱ ص ۳۶۷؛ تفسیر صافی ج ۳ ص ۷۷؛ کنز الدقائق ج ۶ ص ۴۸۰.
  57. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۹۸؛ ناظم‌زاده قمی، سید اصغر، فضایل و مناقب امام علی، دانشنامه امام علی ج۱۱، ص ۱۸۵.
  58. ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  59. ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا؛ سوره احزاب، آیه ۳۳.
  60. «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُمَا دَارَ»؛ علی با حق است و حق با علی است و هر جا که علی باشد حق با اوست”؛ الغدیر، ج۳، ص۲۵۱-۲۵۲.
  61. «أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ‌». فرائد السمطین، ج۲، ص۱۳۲، باب ۳۱، حدیث ۴۳۰، ص۳۱۳، باب ۱۶، حدیث ۵۶۳؛ کمال‌الدین، ج۱، ص۲۸۱.
  62. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۵۷-۶۷.
  63. از جمله ر.ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۹،۱۰ و ۱۱، بحار الأنوار، ج ۳۸،۳۹ و ۴۰
  64. «يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ‏ الْمُرْسَلِينَ‏ عَلَى‏ مَلَائِكَتِهِ‏ الْمُقَرَّبِينَ‏ وَ فَضَّلَنِي عَلَى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِي لَكَ يَا عَلِيُّ وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِكَ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا »؛ ینابیع الموده، ج۳، ص ۳۷۷، باب ۷۳.
  65. محمد حسن قدردان قراملکی، امامت ۲، ص۹۷ - ۱۰۶.
  66. ر.ک: محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۶۳ تا۷۵.
  67. مطهری، مرتضی، اسلام و نیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۱۹۹.
  68. مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۳۰۸-۳۶۶.
  69. مطهری، مرتضی، عدل الهی، مجموعه آثار، ج ۱، ص ۲۷۶.
  70. ر.ک: محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص۲۶ تا ۳۳.
  71. مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۶۱۱؛ مطهری مرتضی، حکمت‌ها و اندرزها.
  72. ر.ک: مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه.
  73. ر.ک: محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت ص ۶۳ تا۷۵؛ مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۶۰۷ و ۶۱۳.
  74. «یَا عَلِیُّ أَنْتَ الْمَظْلُومُ مِنْ بَعْدِی فَوَیْلٌ لِمَنْ ظَلَمَکَ وَ اعْتَدَی عَلَیْکَ»؛ عیون اخبار الرضا، ج ۱ ص ۳۰۳.
  75. امالی، شیخ طوسی، ص ۷۲۶؛ «مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)».
  76. ر.ک: مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه.
  77. «أَرَى تُرَاثِي نَهْباً»؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.
  78. «بَلَى كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ»؛ نهج البلاغه، نامه۴۵.
  79. ر.ک: مطهری، مرتضی، مشکلات علی، ج ۱۶ ص۶۰۳؛ ج۲۲، ص ۲۴۹.
  80. خطبه ۲۷، ۳، ۲۵، ۱۸۲ و ۷۰ از نهج البلاغه صبحی صالح.
  81. ر.ک: انسان کامل، ج ۲۳، ص ۱۸۰؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۴ ص ۸۲.
  82. ر.ک: مجموعه آثار ج ۱۷، ص ۴۳۵؛ الغدیر، ج ۲ ص ۱۰۲؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۴ ص ۲۲۰، ۵۸، ۵۹. نمونه‌هایی از آنها در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۴ ص ۶۳ به بعد آمده است.
  83. ر.ک: محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت ص ۱۰۷ ـ ۱۰۹.
  84. الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۹؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۶، ص۱۹.
  85. عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۲۱۰.