داوریهای امام علی
مقدمه
پیامبر خدا (ص): پس از من، آگاهترینِ امت به [موازین] قضا و داناترین آنها علی بن ابی طالب است[۱].
صحیح البخاری- به نقل از عمر-: آگاهترینِ ما، به [موازین] قضا علی است[۲].
امام علی (ع): پیامبر خدا مرا به یمن فرستاد. گفتم: ای پیامبر خدا! مرا برای داوری بهسوی یمنْ گسیل میداری، در حالی که جوانم و از داوری چیزی نمیدانم؟ دستخود را روی سینه من گذاشت و گفت: "پروردگارا! دلش را هدایت کن وزبانش را استوار فرما". پس از آن، هرگز در داوری بین دو نفر، تردید نکردم[۳].
امام علی (ع): اگر کرسی داوری برایم گذاشته شود، بین اهل تورات با توراتشان، بین اهل انجیل با انجیلشان، بین اهل زبور با زبورشان، و بین اهل قرآن با قرآنشان، داوری خواهم کرد، به گونهای که هر کدام از این کتابها بدرخشد و بگوید: پروردگارا! علی، به روشِ تو داوری کرد[۴]
نمونههایی از داوریهای امام علی (ع)
- کشتگان در دام شیر: امام صادق (ع): در یمن، گروهی از مردم برای شکار شیر، گودالی کندند و شیری در آنافتاد. مردم، گرد آن گودالْ جمع شدند که شیر را تماشا کنند. مردی در گودالافتادو چنگ به دیگری زد. وی هم به دیگری چسبید و به همین ترتیب او نیزدیگری را گرفت. آنگاه، شیر، آنان را زخمی کرد. بعضی بر اثر زخم شیر جانسپردند و بعضی نیز پس از بیرون آورده شدن از گودال، مُردند. [قبایل] آنان دراین باره با هم به کشمکش پرداختند و به روی هم شمشیر کشیدند. علی (ع) فرمود: "بیایید من بین شما داوری کنم". آن گاه برای اولی به یک چهارم دیه، برای دومی به یک سوم دیه، برای سومی بهنصف دیه و برای چهارمی، به دیه کاملْ حکم کرد و آن را بر عهده قبیلههایی کهدرآن جا گرد آمده بودند، قرار داد. گروهی از آنان راضی شدند و گروهی ناراضی گشتند و واقعه را به اطلاع پیامبر (ص) رساندند و داوری امیر مؤمنان را به وی خبر دادند. پیامبر (ص) داوری علی (ع) را تأیید فرمود[۵].
- مردی که گاوش الاغ دیگری را کشته بود: امام باقر (ع): مردی پیش پیامبر خدا آمد و گفت: گاو فلانی، الاغ مرا کشته است. پیامبر خدا فرمود: "نزد ابو بکر برو و [[[حُکم]] مسئله را] از او بپرس". مرد، پیش ابو بکر رفت و از او پرسید. ابو بکر گفت: بر چارپایان، قصاصنیست. مرد، پیش پیامبر (ص) برگشت و گفته ابوبکر را به اطلاع ایشان رساند. پیامبر (ص) به وی فرمود: "نزد عمر برو و از او بپرس". مرد، پیش عمر رفت و از او پرسید. او هم پاسخی شبیه ابو بکر داد. مرد، نزد پیامبر (ص) برگشت و به ایشان گزارش داد. پیامبر (ص) فرمود: "نزد علیبرو و از او بپرس". مرد، پیش علی (ع) آمد و از او پرسید. علی (ع) فرمود: "اگر گاو به طویله الاغ تووارد شده و آن را کشته است، صاحب گاو، ضامن است؛ ولی اگر الاغ تو واردحصار گاو او شده، در این صورت، او ضامن نیست". صاحب الاغ، نزد پیامبر (ص) برگشت و بهایشان خبر داد. پیامبر (ص) فرمود: "سپاس، خدای را که در بین خاندان من، کسی را قرار دادهاست که به شیوه داوری پیامبران، داوری میکند"[۶].
- مردی که شراب خورده بود و از حرمت آن، آگاه نبود: امام صادق (ع): امیر مؤمنان، درباره واقعهای داوری کرد که پیش از او، کسی دربارهچنین واقعهای داوری نکرده بود و این، اولین داوریای بود که پس ازدرگذشت پیامبر (ص) انجام داد. ماجرا از این قرار است که وقتی پیامبر (ص) درگذشت و حکومت به ابو بکر رسید، مردی را پیش وی آوردند که شراب خورده بود. ابو بکر به وی گفت: آیاشراب خوردهای؟ مرد گفت: آری. ابو بکر گفت: چرا شراب خوردی، در حالی که حرام است؟ مرد گفت: زمانی که من مسلمان شدم، خانهام در کنار خانههای مردمی بود کهشراب میخوردند و آن را حلال میشمردند. اگر میدانستم خوردن شراب حراماست، از آن، دوری میجستم. ابو بکر، رو به عمر کرد و گفت: ای ابو حفص! درباره این مرد، نظرت چیست؟ عمر گفت: مشکلی است که ابو الحسن را لازم دارد. ابو بکر گفت: ای پسر! علی را صدا کنکه پیش ما بیاید. عمر گفت: برای داوری باید به خانه داور رفت. آنان به خانه علی (ع) آمدند و سلمان هم پیش وی بود. ابوبکر، ماجرای آن مرد را به علی (ع) خبر داد سپس او خود، ماجرایش را شرح داد. علی (ع) به ابو بکر فرمود: "کسی را همراه او بفرست که وی را در محلههای مهاجران و انصار بگرداند تا چنانچه کسی قبلًا آیه تحریم شراب را برای اوخوانده بود، علیه او گواهی دهد؛ ولی اگر کسی این آیه را برای او نخوانده بود، حدی بر او نیست". ابو بکر، آنچه علی (ع) گفته بود، در مورد آن مرد انجام داد [؛ ولی] کسی علیه آن مرد، گواهی نداد. ابو بکر هم او را رها کرد[۷].
- زنی که شش ماه پس از آمدن شوهرش زایید: المناقب، ابنشهرآشوب: هیثم، در سپاه بود. پس از گذشت شش ماه از آمدن وی، همسرش فرزندی آورْد. وی آن را انکار کرد و داستان را پیش عمر آورد و برایش نقل کرد. عمر، فرمان به سنگسار کردنِ زن داد. علی (ع) پیش از سنگسار شدن زن، به فریاد وی رسید و به عمر فرمود: "خویشتندار باش. این زن، راست میگوید. خداوند متعال میفرماید: "و به بار داشتن و از شیر گرفتن او، سی ماه است"[۸] و [نیز] میفرماید: "و مادران [باید] فرزندان خود را دو سال تمام، شیر دهند"[۹]. بنابر این، بارداری و شیردهی، سی ماه است [که اگر دوسال شیردهی از آن کسر گردد، شش ماه میماند که کمترین مدت حمل است]". عمر گفت: اگر علی نبود، عمر، نابود میگشت. و زن را رها کرد و فرزند را به پدرش ملحق نمود[۱۰].
- دو مردی که برای بردن مال زنی نیرنگ کرده بودند: الکافی- به نقل از زادان-: دو مرد، امانتی را پیش زنی گذاشتند و به وی گفتند: این را بههیچ یک از ما برنگردان، مگر آنکه هردو با هم نزدت بیاییم. آن گاه، هردو رفتندودور شدند. پس از مدتی یکی از آن دو نزد زن آمد و گفت: امانت مرا بده؛ چون دوستم مُردهاست. زن، خودداری کرد تا آنکه مَرد، چند بار مراجعه کرد و زن، امانت را به او داد. سپس مرد دیگر آمد و گفت: امانتم را بده. زن گفت: دوستت آن را گرفت و گفت: تو مردهای! آن دو، برای داوری نزد عمر برفتند. عمر به زن گفت: نظر من این است که توضامنی. زن گفت: علی (ع) را بین من و او داور قرار بده. عمر [به علی (ع)] گفت: بین آن دو داوری کن. علی (ع) [خطاب به آن مرد] فرمود: "این امانت، پیش من است و شما دو نفر به زنْ دستور دادید که امانت را به یکی از شما دو نفر برنگرداند، مگر آنکه هر دو نزد او بیایید. پس [برو و] دوستت را نزد من بیاور". در نتیجه، زن را ضامن نشمرد و فرمود: "این دو، قصد داشتند اموال زن را چپاول کنند"[۱۱].
- مردی که یک چشمش ضربه دیده بود: الکافی- به نقل از حسن بن کثیر، از پدرش-: چشم مردی ضربه دید؛ ولی ظاهراً سالمبود. امیر مؤمنان، دستور داد چشم سالم او را بستند. آن گاه، مردی تخممرغ بهدست را در برابر وی قرار داد که میگفت: آیا تخممرغ را میبینی؟ و هر گاه [کهمرد] میگفت: "آری"، شخصِ تخممرغ به دست، اندکی عقب میرفت، تا آنکهاز دیدن آن، ناتوان گشت. آن مکان را علامت گذاشتند. آن گاه، چشم ضربهخوردهاش را بستند. فردِ تخممرغ به دست، کم کم از او دورمیشد و وی با چشم سالمش به آن نگاه میکرد تا آنکه [تخممرغ] از دیدش پنهان شد. بین آن دو مکان را اندازه گرفتند و بر اساس آن (نسبت دیدِ چشم ناقص بهسالم)، به وی غرامت پرداخته شد[۱۲].
- دو مردی که بر سر هشت درهم اختلاف داشتند: الکافی- به نقل از ابن ابی لیلی-: امیر مؤمنان، میان دو نفر که در سفری همراه هم بودند، داوری کرد. [داستان، چنین بود:] هنگامی که آن دو خواستند صبحانه بخورند، یکی، پنج قرص نان و دیگری سه قرص نان از توشهاش بیرون آورْد. رهگذری بر آنان گذر کرد و آن دو، وی را به غذا دعوت کردند. وی [نیز] با آن دو غذا خورد و چیزی از غذا نمانْد. هنگامی که از هم جدا میشدند، رهگذر، به پاداش آنچه از غذای آن دو خورده بود، به آن دو، هشت درهم داد. آنکه صاحب سه قرص نان بود، به دارنده پنج قرص نان گفت: پول را بین خودمان به صورت نصفْ نصف، تقسیم کن. دارنده پنج قرص نان گفت: نه! بلکه هر کدام از ما، به مقداری که نان از توشهاش بیرون آورده، برمیدارد. آن دو نزد امیر مؤمنان آمدند. هنگامی که علی (ع) سخن آنان را شنید، به آن دو گفت: با هم مصالحه کنید. ماجرای شما چیزی جزئی است. گفتند: بین ما به حق، داوری کن. علی (ع) به دارنده پنج قرص نان، هفت درهم و به صاحب سه قرص نان، یک درهم داد و فرمود: "مگر یکی از شما پنج قرصنان و دیگری سهقرص نان، از توشهاش درنیاورده است؟". گفتند: چرا. علی (ع) پرسید: "مگر میهمان شما در کنار شما به اندازه شما نخورده است؟". گفتند: چرا. علی (ع) پرسید: مگر هر کدام از شما سه قرص نان، منهای یک سومِ آن، نخورده است؟". گفتند: چرا. علی (ع) پرسید: "مگر تو که سه قرص داشتی، سه قرص نان، منهای یک سومِ آن را نخوردهای؟ و مگر تو که پنج قرص داشتی، سه قرص، منهای یک سومِ آن را نخوردهای؟ و [نیز] مگر میهمان، سه قرص، منهای یک سومِ آن را نخورده است؟ ای دارنده سه قرص نان! مگر [فقط] یک سوم از نان تو باقی نمانده است؟ و ای دارنده پنج قرص! مگر از نان تو، [فقط] دو قرص و یک سومِ قرص، باقی نمانده است و خودت سه قرص، منهای یک سوم آن را نخوردهای؟ برای هر یک سوم نان به آن، دو درهمی داده است. بنا بر این، آن میهمان، به صاحب دو نان و یک سومِ نان، هفت درهم و به صاحب یک سوم قرص نان، یک درهم داده است[۱۳].
- قطع کردن دست دزد: الکافی- به نقل از حارث بن حصیره-: گذرم به سیاهپوستیافتاد کهدر مدینه آبمیدادو [انگشتان] دستش قطع شده بود. پرسیدم: چه کسی دستت را بریدهاست؟ گفت: بهترینِ مردم. ما هشت نفر بودیم که در جریان یک دزدی، دستگیرشدیم. ما را نزد علی بن ابی طالب بردند و ما به دزدی اقرار کردیم. علی (ع) از ما پرسید: "آیا میدانستید که این کار، حرام است؟". گفتیم: آری. پس دستور داد انگشتان ما را از کفِ دست بریدند و انگشت شصت را رهانمودند. آن گاه، دستور داد ما را در خانهای محبوس ساختند. در آنجا به ما روغن وعسل میخوراندند تا آنکه دستمان خوب شد. سپس دستور داد ما را آزاد کردند و بهترین لباس را به ما پوشاند و به ما فرمود: "اگر توبه کنید و خودتان را اصلاح نمایید، برای شما سودمندتر است وخداوند، در بهشت، شما را به دستهایتان ملحق خواهد کرد؛ و اگر خودتان رااصلاح نکنید، خداوند، در جهنم، شما را به دستهایتان ملحق خواهد کرد"[۱۴].[۱۵]
جستارهای وابسته
- آخرین خطبه امام علی
- شهادت آرزوی امام علی
- پدر امام علی
- از ذو قار تا بصره
- ازدواج امام علی
- امارت امام علی در حدیث
- امامت امام علی در حدیث
- انواع دانشهای امام علی
- انگیزههای دشمنی با امام علی
- ایثار امام علی در شب هجرت
- بازگشت خورشید برای امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ بدر
- بیعت با امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ تبوک
- ترور امام علی
- توطئه برای ترور امام علی
- جایگاه علمی امام علی
- اقدامات امام علی در جنگ احد
- اقدامات امام علی در جنگ بنی قریظه
- اقدامات امام علی در جنگ بنی نضیر
- اقدامات امام علی در جنگ حنین
- خبر دادن پیامبر از شهادت علی
- خلافت امام علی در حدیث
- اقدامات امام علی در جنگ خندق
- اقدامات امام علی در جنگ خیبر
- داوریهای امام علی
- دشمنان امام علی
- دعاهای پیامبر خاتم برای امام علی
- دلایل تنهایی امام علی
- حب امام علی
- رویارویی امام علی با ناکثین
- زیانهای دشمنی با امام علی
- سیاستهای اجتماعی امام علی
- سیاستهای اداری امام علی
- سیاستهای اقتصادی امام علی
- سیاستهای امنیتی امام علی
- سیاستهای جنگی امام علی
- سیاستهای حکومتی امام علی
- سیاستهای فرهنگی امام علی
- سیاستهای قضایی امام علی
- سیمای امام علی
- شکست بتها توسط امام علی
- شکایت امام علی از نافرمانی یارانش
- عصمت امام علی در حدیث
- علم امام علی در حدیث
- امام علی از زبان اهل بیت
- امام علی از زبان دشمنانش
- امام علی از زبان قرآن
- امام علی از زبان همسران پیامبر
- امام علی از زبان پیامبر
- امام علی از زبان یارانش
- امام علی از زبان یاران پیامبر
- امام علی از زبان خودش
- غلو در دوست داشتن امام علی
- اقدامات امام علی در ماجرای فتح مکه
- فرزندان امام علی
- لقبهای امام علی
- مأموریت امام علی
- محبوبیت امام علی
- محدودیتهای امام علی در انتخاب کارگزاران
- هشدار امام علی به یارانش درباره نافرمانی
- نافرمانی سپاه امام علی
- نامهای امام علی
- نسب امام علی
- نیرنگهای دشمنان امام علی
- هدایت امام علی در حدیث
- وراثت امام علی در حدیث
- وصایت امام علی در حدیث
- ولادت امام علی
- ولایت امام علی در حدیث
- ویژگیهای اخلاقی امام علی
- ویژگیهای اعتقادی امام علی
- ویژگیهای امام علی
- ویژگیهای جنگی امام علی
- ویژگیهای دشمنان امام علی
- ویژگیهای دوستداران امام علی
- ویژگیهای سیاسی امام علی
- ویژگیهای عملی امام علی
- پذیرفته شدن دعاهای امام علی
- پرورش امام علی
- پس از شهادت امام علی
- پیشگویی امام علی
- کارگزاران امام علی
- کنیههای امام علی
- کینورزی به امام علی
- یاران امام علی
- یاری خواستن امام علی از کوفیان
- یومالدار
منابع
پانویس
- ↑ «رسول الله (ص): أقضی امتی وأعلَمُ امتی بَعدی عَلِی» (الأمالی، صدوق، ص ۶۴۲، ح ۸۷۰).
- ↑ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۶۲۹، ح ۴۲۱۱.
- ↑ «الإمام علی (ع): بَعَثَنی رَسولُ اللهِ (ص) إلَی الیمَنِ، فَقُلتُ: یا رَسولَ اللهِ، تَبعَثُنی وأنَا شاب أقضی بَینَهُم ولا أدری مَا القَضاءُ؟ فَضَرَبَ بِیدِهِ فی صَدری، ثُم قالَ: «اللهُم اهدِ قَلبَهُ، وثَبت لِسانَهُ»، فَما شَککتُ بَعدُ فی قَضاءٍ بَینَ اثنَینِ» (سنن ابن ماجة، ج ۲، ص ۷۷۴، ح ۲۳۱۰).
- ↑ «الإمام علی (ع): لَو ثُنِی لِی الوِسادُ لَحَکمتُ بَینَ أهلِ التوراةِ بِتَوراتِهِم، وبَینَ أهلِ الإِنجیلِ بِإِنجیلِهِم، وأهلِ الزبورِ بِزَبورِهِم، وأهلِ القُرآنِ بِقُرآنِهِم، حَتی یزهَرَ کل کتابٍ مِن هذِهِ الکتُبِ ویقولُ: یا رَب إن عَلِیاً قَضی بِقَضائِک» (الارشاد، ج ۱، ص ۳۵).
- ↑ «الإمام الصادق (ع): إن قَوماً احتَفَروا زُبیةً لِلأَسَدِ بِالیمَنِ، فَوقَعَ فیهَا الأَسَدُ، فَازدَحَمَ الناسُ عَلَیها ینظُرونَ إلَی الأَسَدِ، فَوَقَعَ فیها رَجُلٌ، فَتَعَلقَ بِآخَرَ، فَتَعَلقَ الآخَرُ بِآخَرَ وَالآخَرُ بِآخَرَ، فَجَرَحَهُمُ الأَسَدُ؛ فَمِنهُم مَن ماتَ مِن جِراحَةِ الأَسَدِ، ومِنهُم مَن اخرِجَ فَماتَ، فَتَشاجَروا فی ذلِک حَتی أخَذُوا السیوفَ. فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ (ع): هَلُموا أقضی بَینُکم؛ فَقَضی أن لِلأَولِ رُبعَ الدیةِ، ولِلثانی ثُلثَ الدیةِ، ولِلثالِثِ نِصفَ الدیةِ، ولِلرابِعِ دِیةً کامِلَةً، وجَعَلَ ذلِک عَلی قَبائِلِ الذینَ ازدَحَموا، فَرَضِی بِعضُ القَومِ وسَخِطَ بَعضٌ. فَرُفِعَ ذلِک إلَی النبِی (ص) واخبِرَ بِقَضاءِ أمیرِ المُؤمِنینَ (ع) فَأَجازَهُ» (الکافی، ج ۷، ص ۲۸۶، ح ۲).
- ↑ «الإمام الباقر (ع): أتی رَجُلٌ رَسولَ اللهِ (ص) فَقالَ: إن ثَورَ فُلانٍ قَتَلَ حِماری، فَقالَ لَهُ النبِی (ص): ایتِ أبا بَکرٍ فَسَلهُ. فَأَتاهُ فَسَأَلَهُ، فَقالَ: لَیسَ عَلَی البَهائِمِ قَوَدٌ. فَرَجَعَ إلَی النبِی (ص) فَأَخَبَرهُ بِمَقالَةِ أبی بَکرٍ، فَقالَ لَهُ النبِی (ص): ایتِ عُمَرَ فسَلهُ. فَأَتاهُ فَسَأَلَهُ، فَقالَ مِثلَ مَقالَةِ أبی بَکرٍ. فَرَجَعَ إلَی النبِی (ص) فَأَخبَرَهُ، فَقالَ لَهُ النبِی (ص): ایتِ عَلِیاً (ع) فَسلهُ. فَأَتاهُ فَسَأَلَهُ، فَقالَ عَلِی (ع): إن کانَ الثورُ الداخِلُ عَلی حِمارِک فی مَنامِهِ حَتی قَتَلَهُ فَصاحِبُهُ ضامِنٌ، وإن کانَ الحِمارُ هُوَ الداخِلُ عَلَی الثورِ فی مَنامِهِ فَلَیسَ عَلی صاحِبِهِ ضَمانٌ. قالَ: فَرَجَعَ إلَی النبِی (ص) فَأَخَبَرَهُ، فَقالَ النبِی (ص): الحَمدُ للهِ الذی جَعَلَ مِن أهِل بَیتی مَن یحکمُ بِحُکمِ الأَنبِیاءِ» (الکافی، ج ۷، ص ۳۵۲، ح ۷).
- ↑ «الإمام الصادق (ع): لَقَد قَضی أمیرُ المُؤمِنینَ- صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ- بِقَضِیةٍ ما قَضی بِها أحَدٌ کانَ قَبلَهُ! وکانَت أولَ قَضِیةٍ قَضی بِها بَعدَ رَسولِ اللهِ (ص). وذلِک أ نهُ لَما قُبِضَ رَسولُ اللهِ (ص) وافضِی الأمرُ إلی أبی بَکرٍ اتِی بِرَجُلٍ قَد شَرِبَ الخَمَر، فَقالَ لَهُ أبو بَکرٍ: أشَرِبتَ الخَمرَ؟ فَقالَ الرجُلُ: نَعَم، فَقالَ: ولِمَ شَرِبتَها وهِی مُحَرمَةٌ؟ فَقالَ: إننی لَما أسلَمتُ ومَنزِلی بَینَ ظَهرانَی قَومٍ یشربَون الخَمرَ ویستَحِلونَها، ولَم أعلَم أ نها حَرامٌ فَأَجتَنِبُها. قالَ: فَالتَفَتَ أبو بَکرٍ إلی عُمَرَ فَقالَ: ما تَقولُ یا أبا حَفصٍ فی أمرِ هذَا الرجُلِ؟ فَقالَ: مُعضِلَةٌ وأبُو الحَسَنِ لَها. فَقالَ أبو بَکرٍ: یا غُلامُ ادعُ لَنا عَلِیاً، قالَ عُمَرُ: بَل یؤتی الحَکمُ فی مَنزِلِهِ، فَأَتَوهُ ومَعَهُ سَلمانُ الفارِسِی، فَأَخبَرَهُ بِقِصةِ الرجُلِ فَاقتَص عَلَیهِ قِصتَهُ. فَقالَ عَلِی (ع) لِأَبی بَکرٍ: ابعَث مَعَهُ مَن یدورُ بِهِ عَلی مَجالِسِ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ؛ فَمَن کانَ تَلا عَلَیهِ آیةَ التحریمِ فَلیشَهَد عَلَیهِ؛ فَإِن لَم یکن تَلا عَلَیهِ آیةَ التحریمِ فَلا شَیءَ عَلَیهِ. فَفَعَلَ أبو بَکرٍ بِالرجُلِ ما قالَ عَلِی (ع)، فَلَم یشهَد عَلَیهِ أحَدٌ، فَخَلی سَبیلَهُ» (الکافی، ج ۷، ص ۲۴۹، ح ۴).
- ↑ احقاف، آیه ۱۵.
- ↑ بقره، آیه ۲۳۳.
- ↑ المناقب، ابنشهرآشوب، ج ۲، ص ۳۶۵.
- ↑ الکافی، ج ۷، ص ۴۲۸، ح ۱۲.
- ↑ الکافی، ج ۷، ص ۳۲۳، ح ۶.
- ↑ الکافی، ج ۷، ص ۴۲۷، ح ۱۰.
- ↑ الکافی، ج ۷، ص ۲۶۴، ح ۲۲.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۷۳۷-۷۴۶.