علی در نگاه دیگران
مقدمه
شخصیتهای مؤثر و برجسته تاریخ دو گروه هستند: گروهی در مقطع خاصی از تاریخ منشأ اثرات مهمی شدهاند و گروهی دیگر شخصیتی پابرجا و تأثیری ابدی دارند که بزرگان هر دورهای را به تحسین واداشتهاند. علی (ع) از شاخصترین چهرههای گروه دوم است که دوست و دشمن، مسلمان و غیرمسلمان، فیلسوف و مورخ نتوانستهاند از ذکر فضایل او چشمپوشی کنند. خوب است کتاب تاریخ را از زمان علی (ع) تاکنون ورق بزنیم تا نظر برخی شخصیتها را درباره ایشان بدانیم.
از دیدگاه مسلمانان
معاویه: روزی یکی از یاران علی (ع) به نام عدی بن حاتم در برابر ملامتهای معاویه به شهادت فرزندانش در رکاب علی (ع)، شروع به مدح آن حضرت نمود. او آنچنان علی (ع) را وصف کرد که دل سنگ معاویه تحت تأثیر قرار گرفت، به گونهای که با آستین اشکهای صورتش را پاک میکرد و میگفت: دنیا عقیم است که مانند على بزاید[۱].
عمر بن عبدالعزیز: پایبندی امام علی (ع) به ارزشهای انسانی در میدان سیاست یکی از ویژگیهای شخصیتی او است که محققان بسیاری را به حیرت آورده است. روش و سیره سیاسی علی (ع) در تاریخ برجسته و تابناک ماند تا آنجا که مردم با مقایسه سیره و روش او با سایر خلفا، آنان را ملامت میکردند. عمرو بن عبدالعزیز که خود از خلفای بنی امیه است به این نکته مهم اشاره کرده و میگوید: علی (ع) پیشینیان را فراموشاند و بعدیها را به زحمت انداخت.[۲] یعنی سیره حکومتی او به گونهای رفیع و ممتاز بود که نقاط مثبت دیگران در پرتو شعاع او کمفروغ شد و چون مردم منش حکومتی او را در ذهن داشته و معیار قرار میدادند برای خلفای پس از او که نمیتوانستند یا نمیخواستند مانند وی عمل کنند زحماتی به همراه داشت.
ابن سینا: گوناگونی ابعاد شخصیتی امام علی (ع) فیلسوفان را نیز به ستایش واداشته است. بوعلی که از بزرگان فلسفه و حکمت است در برابر بیانات حکیمانه امام علی (ع) شگفتزده شده و درباره او گفته است: علی (ع) در میان یاران رسول خدا (ص) مانند کلی در میان جزئیات محسوس یا مانند عقول قاهره نسبت به اجسام مادی بود.
طه حسين: طه حسين نویسنده مشهور مصری است که در کودکی نابینا شده و مدتی در مکتبهای قدیم درس خوانده است و برای ادامه تحصیل به اروپا رفته و تحصیلات خود را تکمیل کرده است. کتابهای او در جهان عرب شهرت فراوان دارد. او در کتاب علی و پسرانش بخشی از جنگ صفین را ترسیم کرده است که یکی از افراد از رویارویی اصحاب پیامبر (ص)، امام علی (ع)، عمار یاسر، اویس قرنی و طلحه، زبير و عایشه در برابر یکدیگر متعجب و در تشخیص حق و باطل حیرتزده شده بود. امیرمؤمنان على (ع) او را راهنمایی کرده و فرمودند: حق و باطل را نباید با معیار شخصیتها و افراد شناخت. افراد مقیاس حق و باطل نیستند، بلکه حق و باطل معیار ارزیابی افراد هستند. طه حسين پس از نقل کلام علی (ع) میگوید: من پس از وحی و سخن خداوند، پاسخی شیواتر و با جلالتر از این کلام ندیدهام[۳].
محمود عقاد: او نیز از اندیشمندان معاصر مصری است. وی در کتاب عبقريّة الامام در توصیف امام علی (ع) چنین گفته است: من کلید شخصیت علی (ع) را در فروسیت پیدا کردم. فروسیت یعنی مردانگی و مردانگی بالاتر از شجاعت است. علی (ع) مردی است که در سراسر زندگی او روح مردانگی وجود دارد؛ چه در میدان جنگ، چه در محیط خانواده، چه در محراب عبادت، و چه در مسند حکومت و در هر جای دیگر[۴].
على الوردی: او عراقی و استاد دانشگاه است. گرچه شیعه است، اما تمایلهای مارکسیستی نیز دارد. او سلوک عملی امام علی (ع) را نقضکننده یکی از اصول مارکسیسم میداند. مارکسیسم بر آن است که در برابر شرایط اجتماعی و اقتصادی بهویژه موقعیت طبقاتی، اصالتی برای فکر و عقیده و ایمان وجود ندارد. انسان نمیتواند در شرایط مختلف یکسان فکر کند. انسان منطق ثابت ندارد؛ در کاخ و کوخ، دو منطق عملی متفاوت دارد. علی الوردی در کتاب مهزلة العقل البشری با اشاره به این اصل مارکسیسم میگوید: علی (ع) در زندگی خود این اصل مارکس را نقض کرد. تاریخ علی (ع) خلاف این مطلب را ثابت کرد؛ چرا که شیوه علی (ع) در دو وضع اجتماعی و طبقاتی مختلف ذرهای تغییر نکرد؛ یعنی روزی که به عنوان سرباز ساده و فقیر برای قنات جاری کردن، درخت کاشتن، زراعت و ... زحمت میکشد و مزد میگیرد و روزی که پول و ثروت به جامعه اسلامی سرازیر شد، ذرهای تغییر نکرد. در حالی که ثروت، ایمان صدها نفر از مسلمانان مانند طلحه و زبیر را از بین برد. رفتار علی (ع) هنگام خلافت همانگونه بود که هنگام کارگری. علی (ع) نشان داد انسان میتواند منطق ثابت عملی داشته باشد[۵].[۶]
حسن بن یسار بصری (از علمای مشهور قرن اوّل): علی تیری به هدف خورده از کمان الهی به سوی دشمنانش بود. او ربّانی این امّت بود و از میان امّت، صاحب فضل و سابقه و خویشاوندی با پیامبر بود. از دستور خدا غافل نمیشد و در دین خدا، مورد ایراد و سرزنش نبود. از مال خدا سرقت نکرد و حقّ قرآن را ادا کرد و از جانب آن به بهشتی دلانگیز دست یافت[۷].
ابن ابی الحدید (شارح معتزلی مذهب نهج البلاغه): امتیازات انسانی علی (ع) از لحاظ عظمت و جلال و شهرت در آن حدّ اعلاست که شرح کردن آن و بحث و تفصیل دادن آنها ناروا و بیهوده است. من چه بگویم دربارۀ مردی که دشمنانش نتوانستند عظمتها و فضایل او را منکر شوند و همۀ آنان به برتری شخصیت او اعتراف کردند، من چه بگویم دربارۀ مردی که همۀ فضیلتها به او منتهی میشود و هر مکتب و هرگروهی خود را به او منسوب میسازد. آری اوست رئیس همۀ فضیلتها[۸].
محمّد ابو الفضل ابراهیم (محقق بزرگ مصری): در شخصیت امام علی (ع) آنقدر کمالات و عناصر پسندیده و عظمتهای روحی و نورانیت تکاملی و شرافت عالی توأم با فطرت پاک و نفس محبوب خداوندی جمع شده است که در هیچیک از انسانهای بزرگ دیده نمیشود[۹].
محمّد عبده (شارح نهج البلاغه و شاگرد سیّد جمال اسدآبادی): هنگام مطالعۀ نهج البلاغه، گاهی یک عقل نورانی را میدیدم که شباهتی به مخلوق جسمانی نداشت. این عقل نورانی از گروه ارواح و مجرّدات الهی (ملکوتیان) جدا شده و به روح انسانی پیوسته و آن روح انسانی را از پوشاکهای طبیعت تجرید نموده، تا ملکوت اعلا بالا برده و به عالم شهود و دیدار روشنترین انوار نایل ساخته است و با این وصف شگفتانگیز، پس از رهایی از عوارض طبیعت در عالم قدس آرمیده است و لحظات دیگری صدای گویندۀ حکمت را میشنیدم که واقعیات درست را به پیشتازان و زمامداران گوشزد میکرد و موقعیتهای تردیدآمیز را به آنان نشان میداد و آنان را از لغزشهای اضطرابآور برحذر میداشت و به دقایق سیاست و طرق کیاست راهنمایی میکرد و آنان را با مقام واقعی ریاست آشنا میساخت و به عظمت تدبیر و سرنوشت شایسته بالا میبرد[۱۰].
ابو جعفر اسکافی (از متکلّمان بزرگ معتزلی قرن سوم): بنیامیه از بیان فضایل علی (ع) منع میکردند و راوی فضایل وی را مجازات میکردند... و اگر خداوند در این مرد سرّی نمینهاد-که آنکه میداند، میداند! -در فضیلت او حدیثی نقل نمیشد و منقبتی از او شناخته نمیگشت[۱۱].
جاحظ بصری (ادیب بزرگ معتزلی، متوفای 255ق): آنگاه که سخن از پیشتازان اسلام یا دینشناسان و زاهدان در اموال مردم باشد و هرگاه که سخن از بخشندگان به گرسنگان به میان آید، نام کسی جز علی بر زبان نیاید[۱۲]
سفیان ثوری (از بزرگان اصحاب حدیث در قرن دوّم): علی بن ابی طالب (ع) در میان مسلمانان و مشرکان همچون کوه بود. خداوند به وسیلۀ او مسلمانان را عزّت بخشید و مشرکان را خوار ساخت[۱۳]
فخر رازی (مفسّر بزرگ اهل سنّت در قرن ششم): هرکس در دین خود به علی بن ابی طالب (ع) اقتدا کند، هدایت یافته است، چراکه پیامبر خدا فرمود: خدایا حق را با علی بچرخان، هرجا که او باشد[۱۴].
مسعودی (مورّخ بزرگ و مؤلف «مروج الذّهب»): آنچه اصحاب پیامبر به خاطر آنها شایستۀ برتریاند عبارت است از: سبقت به ایمان، هجرت، یاری رسول خدا، نزدیکی و خویشاوندی با پیامبر، قناعت، جاننثاری در راه پیامبر، آگاهی به کتاب خدا، جهاد فی سبیل اللّه، پارسایی، زهد، داوری، فقه، دانش، و در همۀ اینها علی (ع) بیشترین بهره و بزرگترین سهم را داشت، تا آنجا که پیامبر خدا او را برادر خویش قرار داد[۱۵].
ابو الفرج اصفهانی (مؤلف «الأغانی» و «مقاتل الطالبیّین»): فضایل وی بیش از آن است که بتوان شمرد... امیر مؤمنان به اجماع مخالفان و پیروان، دشمنان و دوستداران، به خاطر فضایل مشهور وی در بین عامّه-و نه آنچه در بین خواص مکتوب است که جای سرپوش گذاشتن و بیاعتناییکردن ندارد- به گونهای است که ما را از سخن گفتن و استشهاد به روایات، باز میدارد[۱۶]
ابو نعیم اصفهانی (مؤلف «حلیة الأولیاء» از عالمان قرن پنجم): سرور قوم، دوستدار مشهود، محبوب معبود، دروازۀ شهر دانشها، مخاطب اصلی خطابها و اشارات، پرچم هدایتیافتگان، فروغ اطاعتکنندگان، ولیّ پرواپیشگان، پیشوای دادگستران، نخستین ایمانآورندگان، استوارترین داوران اهل یقین، علی بن ابی طالب، پیشوای متقیان و زینت عارفان، خبردهنده از حقایق توحید، صاحبدل فرزانه، زبان پرسشگر و گوش شنوا، وفادار به پیمان، کورکنندۀ چشم فتنهها و سرافراز همۀ آزمونها، دفعکنندۀ ناکثین، خوارسازندۀ قاسطین و کوبندۀ مارقین، استوار در راه دین خدا و شیفتۀ ذات آفریدگار[۱۷]
احمد بن حنبل (پیشوای مذهب حنفی، متوفای 241ق): برای هیچکدام از اصحاب پیغمبر خدا، فضایلی که برای علی بن ابی طالب (ع) نقل شده، نقل نشده است. علی همواره با حق بود و حق با او بود هرجا که بود[۱۸]
سخن بزرگان علم و ادب و حکمت و سیاست دربارۀ آن حضرت بسیار است. آنچه یاد شد نمونهای از آن بسیار بود[۱۹].[۲۰]
از دیدگاه غیر مسلمانان
شخصیت علی (ع) بزرگان و دانشمندان غیر مسلمان را نیز به بیان فضایل او واداشته است؛ از جمله: جبران خليل جبران: او مسیحی و اهل لبنان است. در دوازده سالگی به آمریکا رفته و تحصیلات خود را ادامه داده است. او هم هنرمندی نقاش است و هم از نویسندگان بزرگ عرب که به دو زبان عربی و انگلیسی کتاب نوشته است. از شیفتگان علی (ع) است و علی (ع) و حضرت مسیح (ع) را از بزرگترین شخصیتهای دنیا میداند.[۲۱] وی درباره علی (ع) میگوید: به عقیده من على (ع) نخستین عربی است که با روح کلی جهان تماس پیدا کرده و با او سخن گفته است. یعنی امام على (ع) همسایه خدا و همنشین او است و شبها با خدا به سر میبرد. او به امیرمؤمنان (ع) حتی از حضرت رسول (ص) هم بیشتر اظهار علاقه میکند و میگوید: علی (ع) مُرد در حالی که نماز بین دو لبش بود. علی (ع) پیش از زمان خود بود و من آگاه نیستم که چرا روزگار گاهی افرادی را پیش زمان خودشان به وجود میآورد. یعنی زمان على (ع) گنجایش او را نداشت. البته امام على (ع) درباره مردان الهی تعبیری عمیقتر بهکار برده و میگوید: "این گونه اشخاص در هر زمانی متولد شوند پیش از زمان خود هستند" یعنی آنقدر بزرگ هستند که در هر زمان که باشند، زمان خودشان ظرفیت شناخت و معرفی ایشان را ندارد[۲۲].
جرج جرداق: او نیز از نویسندگان مسیحی معاصر است. کتاب مشهوری درباره علی (ع) به نام الامام علی بن ابی طالب، صوت العدالة الانسانيه نگاشته و در آن از فضایل حضرت سخن گفته است. به نظر جرج جرداق، علی (ع) مردی الهی و همرتبه حضرت مسیح (ع) است[۲۳].
ميخائيل نعيمه: وی مسیحی و اهل لبنان است. وی مقدمه کتاب الامام علی (ع)، صوت العدالة الانسانيه اثر جرج جرداق را نوشته است و در آنجا میگوید:على تنها در میدان جنگ قهرمان نبود. در تمام عرصهها قهرمان بود. در صفای دل، پاکی وجدان، جذابیت، بیان سحرآمیز، انسانیت واقعی، حرارت ایمان، آرامش شکوهمند، یاری مظلومان، تسلیم حقیقت بودن، در هر نقطه و هر جا که رخ بنماید قهرمان بود.[۲۴] غیر از این افراد، بزرگان بسیاری مجذوب فصاحت و بلاغت بینظیر علی (ع) شدند و در عظمت گفتار او قلمفرسایی نمودهاند؛ از جمله عبدالحمید کاتب (قرن دوم)، جاحظ (قرن سوم)، ابن ابی الحدید (قرن هفتم)، على الجندی، محمد عبده و شكيب ارسلان که هر سه از بزرگان معاصر ادبیات عرب هستند. شکیب ارسلان که از شدت فصاحت، ملقب به امیر البيان است در پاسخ به صاحبنظرانی که فصاحت او را همرتبه فصاحت علی (ع) قرار دادهاند میگوید: من کجا و علی کجا؟ من بند کفش على هم بهحساب نمیآیم[۲۵].[۲۶]
شبلی شمیّل (از پیشتازان مکتب مادیگری): پیشوا علی بن ابی طالب، بزرگ بزرگان، یگانه نسخهای است که نه شرق و نه غرب، نه در گذشته و نه امروز، صورتی مطابق این نسخه ندیده است[۲۷].
جبران خلیل جبران (از نویسندگان و متفکّران مسیحی عرب): من معتقدم که فرزند ابو طالب نخستین عرب بود که با روح کلّی رابطه برقرار نمود. او اولین شخصیت از عرب بود که لبانش نغمۀ روح کلّی را در گوش مردمی طنینانداز نمود که پیش از او آن را نشنیده بودند... او از این دنیا رخت بربست، در حالی که رسالت خود را به جهانیان نرسانده بود، او چشم از این جهان پوشید، مانند پیامبرانی که در جوامع بشری مبعوث میشدند که گنجایش آن پیامبران را نداشتند و به مردمی وارد میشدند که شایستۀ آن پیامبران نبودند و در زمانی ظهور میکردند که زمان آنان نبود[۲۸].
میخائیل نعیمه (نویسنده و صاحبنظر مسیحی عرب): هیچ مورّخ و نویسندهای هراندازه هم که از امتیاز نبوغ و رادمردی برخوردار باشد، نمیتواند از انسان بزرگی مانند پیشوا علی (ع) یک چهرۀ کلّی در مجموعهای که حتّی هزار صفحه هم باشد ترسیم نماید و دورانی پر از رویدادهای بزرگ مانند دوران او را توضیح دهد. تفکرات و اندیشههای آن ابرمرد عربی و گفتار و کرداری را که او میان خود و پروردگارش انجام داده است، نه گوشی شنیده و نه چشمی دیده است. هرصورتی که ما از او ترسیم و نقاشی کنیم، مسلّما تصویر ناقصی خواهد بود[۲۹].
جرج جرداق (دانشمند و نویسندۀ عرب زبان مسیحی): آیا انسان بزرگی مانند علی را میشناسی که حقیقت انسانی را به عقول و مشاعر بشری آشنا سازد؟ آن حقیقت انسانی که سرگذشتی چون ازل و آیندۀ باقی چون ابدیت و ژرفایی بس عمیق دارد که هریک از صاحبان عقول و نفوس بزرگ مطابق روش و طبع خود، آن را درک میکند و دیگر انسانهای عادی بدون اینکه خود بدانند در سایۀ آنان زندگی میکنند... بدینسان تجسّمیافتۀ آن قدرت شگفتانگیز است که او را در پیروزیها و شکستها یکسان نشان میدهد، زیرا عامل ملاک او در پیروزیها و شکستها همان قدرت است که در میدان جنگ چه با چهرۀ پیروزمند بیرون آید چه با شکست روبهرو شود، و همچنین در میدان سیاست و هرمیدان دیگری که برای تکاپوی زندگی تصوّر شود یکسان است[۳۰].
سلیمان کتّانی (نویسنده و ادیب مسیحی لبنانی): فضیلتها در کرانۀ شخصیت تو دوشبهدوش هم صف کشیدهاند و رابطۀ آنها با همدیگر چنان است که گویی قافلهها در طول خط منظّمی ردیف شده و آرامآرام، سینۀ جادهها را میشکافند و به سیر خود ادامه میدهند، منظم و حسابشده، با وضعی موزون و هماهنگ، پس باید تو را بخشایشگری نامید که از بالای قلّههای زهد و پارسایی همچنان میجوشی و میخروشی، تا جویبارهای سخاوت و جود از اطرافت به هرسو ریزش کند[۳۱].[۳۲]
منابع
پانویس
- ↑ مطهری مرتضی، اسلام و نیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۱۹۹.
- ↑ بیست گفتار، ص ۸۲.
- ↑ مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۳۰۸-۳۶۶.
- ↑ مطهری مرتضی، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۴.
- ↑ مطهری مرتضی، جهانبینی توحیدی، مجموعه آثار، ج۲، ص ۱۷۳؛ ج ۱۶، ص ۶۱؛ ج ۲۳، ص ۱۷۹.
- ↑ محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۲۶ تا ۳۳.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، مقدمه، ص ۵، دانشنامۀ امیر المؤمنین، ج ۸ ص ۴۲۱
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، مقدمه، ص ۵، دانشنامۀ امیر المؤمنین، ج ۸ ص ۱۶ و ۱۷
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، مقدمه، ص ۵، دانشنامۀ امیر المؤمنین، ج ۸ ص ۱۶ و ۱۷ مقدمه به قلم محمّد ابو الفضل ابراهیم
- ↑ شرح نهج البلاغه، محمّد عبده، مقدمه، ص ۷
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۴ ص ۷۳
- ↑ رسائل الجاحظ، ج ۴ ص ۱۲۵
- ↑ مناقب، ج ۲ ص ۶۸
- ↑ موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۸ ص ۴۲۱
- ↑ مروج الذهب، ج ۲ ص ۴۲۵(در شیعه یا سنّی بودن مسعودی بحث است)
- ↑ دانشنامۀ امیر المؤمنین، ج ۸ ص ۴۱۲
- ↑ حلیة الاولیاء، ج ۱ ص ۶۱
- ↑ دانشنامۀ امیر المؤمنین، ج ۸ ص ۴۱۴
- ↑ در این زمینه از جمله ر. ک: «امام علی و دیگران» از گودرز نجفی که جملاتی از مشاهیر اسلام و مسیحیّت را گردآوری کرده است و «المقتطفات» ابن رویش، ص 440 که سخن 33 نفر از بزرگان علم را دربارۀ آن حضرت و اهل بیت آورده است
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۰۰.
- ↑ مطهری مرتضی، اسلام و نیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۱۸۱.
- ↑ مطهری مرتضی، عدل الهی، مجموعه آثار، ج ۱، ص ۲۷۶؛ ج ۱۷، ص ۱۶۴.
- ↑ مطهری مرتضی، عدل الهی، مجموعه آثار، ج ۱، ص ۲۷۶.
- ↑ مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۶۷.
- ↑ مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۳۶۴-۳۶۸. از آنجا که تفصیل نظر دیگران درباره فصاحت و بلاغت علی (ع) در دفتر «گوهری به نام نهج البلاغه» آمده است از ذکر آنها خودداری میکنیم.
- ↑ محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۲۶ تا ۳۳.
- ↑ صوت العدالة الانسانیه، جرج جرداق، ص ۱۹
- ↑ الامام علی، عبد الفتاح عبد المقصود، ج ۱ مقدمه
- ↑ صوت العدالة الانسانیه، ص ۷
- ↑ صوت العدالة الانسانیه، ص ۲۳
- ↑ امام علی پیشوا و پشتیبان، ص ۴۳۶
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۰۰.